(باب نود و نهم (نادر است و در باره جواب چگونه صبح كردى است

 [اخبار باب‏]

پ‏1- جامع الاخبار: بامام چهارم گفتند: چگونه صبح كردى؟ فرمود: صبح كردم با هشت‏

 

بدهى:پ خداى تعالى از من واجبات را خواهد، و پيغمبر سنت خود را و عيال خوراك خود را، و نفس دلخواه را، و شيطان گناه را و دو نگهبانم كردار درست را، و ملك الموت جانم را، و گور تنم را، و من ميان اين بدهكاريها اندرم.

دعوات راوند مانندش را آورده.پ 2- جامع الاخبار: به حسين بن على (ع) گفتند: چگونه صبح كردى يا ابن رسول الله؟

صبح كردم و پروردگارى دارم بالاى سر و دوزخى پيش رو و مرگ مرا جويد و حساب در گرد من است و من در گرو عمل خودم، با آنچه نخواهم نيابم و آنچه را نخواهم جلو نتوانم گرفت، كارها بدست ديگرى است اگر خواهد عذابم كند و گر نه مرا عفو كند، پس چه كسى از من فقيرتر است؟پ گويد: بامير مؤمنان گفتم: چگونه صبح كردى؟ و فرمود: چگونه صبح كند كسى كه از خدا دو نگهبان دارد، و بداند كه گناهانش نوشته است در دفتر و اگرش پروردگار ترحم نكند سرو كارش با دوزخ است.پ به فاطمه (ع) گفتند: چگونه صبح كردى اى زاده مصطفى؟ فرمود: ناخواه دنياى شما و دشمن مردان شما كه چو آنان را مزه كردم بدور افكندم و در رنج و بلايم با نبود پيغمبر و ستم بر وصى او.پ از منهال است كه پس از سلام بامام چهارم گفتم: چگونه صبح كرديد رحمت خدا بر شما؟ فرمود: تو پندارى شيعه ما هستى و بام و شام ما را ندانى صبح‏ها در مردم ما بمانند بنى اسرائيل است در ميان فرعونيان كه پسرها را سر برند و دخترها را زنده دارند، و بهترين مردم صبح كرد پس از پيغمبر كه او را بر سر منبرها لعن ميكردند و بر دشنام بدو مال و مقام ميدادند، و صبح كند هر كه ما را دوست دارد حقش را كم گذارند بدوستى ما، قريش صبح كردند و بر همه عرب فضل فروختند كه محمد از آنها است، بحق ما درخواست دارند و براى خود ما حقى نشناسند، بخانه در آى اينست بام و شام ما.پ از جابر است كه روزى نزد على (ع) رفتم و گفتم: چگونه صبح كردى يا امير مؤمنان؟

فرمود: روزيم را مى‏خورم، جابر از دنيا پرسيد فرمود: چه گويم در باره خانه‏اى كه آغازش غم است و انجامش مرگ و ماتم، گفت: رشك آورتر مردم كيست؟ فرمود تنى زير خاك آسوده از كيفر و اميدوار به ثواب.پ و از سلمان پرسيدند چگونه صبح كردى؟ گفت: چه صبحى دارد كسى كه پايانش مرگ است و منزلش گور و همسايه‏اش كوهها و اگرش نيامرزند مسكنش دوزخ.

 

پ‏بحذيفه بن يمان گفتند: چگونه صبح كردى؟ گفت چه صبحى دارد كسى كه بنده است، و فردا تنها در گور است و تنها پيش خدا محشور است.پ مسيب گفت: روزى على (ع) از خانه در آمد و سلمان پيش رفت و آن حضرت باو گفت:

چگونه صبح كردى اى بنده خدا؟ گفت صبح كردم در چهار غم گفتش چه باشند؟ گفت غم عيال كه نان و خواسته خواهند و غم آفريدگار كه فرمانبرى خواهد و غم شيطان كه گناه خواهد و ملك الموت هم جان خواهد پس باو فرمود: مژده گير اى سلمان كه تو را بهر خصلت درجه‏ها باشد من روزى نزد رسول خدا (ص) رفتم و بمن فرمود: اى على چگونه صبح كردى؟ گفتم: صبح كردم و جز آب ندارم و غم دو جوجه‏ام حسن و حسين را دارم بمن فرمود: اى على غم عيال پرده‏ايست بر دوزخ و طاعت آفريدگار امانست از عذاب، و صبر بر طاعت جهاد است و بهتر از عبادت شصت سال، و غم مردن كفاره گناهانست و اى على بدان كه روزى بندگان بر خداى سبحانست، و غم تو بر آنان زيان و سودى ندارد جز اينكه بر آن اجر برى، و راستى كه غم‏بارتر غمها غم عيال است.پ 3- امالى طوسى: بسندش تا اينكه بعيسى بن مريم (ع) گفتند چگونه صبح كردى اى روح الله گفت: در حالى كه پروردگارم تبارك و تعالى بالاى من هست، و دوزخ جلوم، و مرگ بدنبالم آنچه را اميد دارم در دست ندارم، و جلو آنچه نخواهم نتوانم گرفت، كدام فقير از من فقيرتر است؟پ گفت: به پيغمبر (ص) گفته شد چگونه صبح كردى؟ فرمود: بخوبى چون مرديكه نه روزه دارد، و نه بيمارى را عيادت كرده، و نه تشييع جنازه كرده.پ و از قول جابر بن عبد الله انصارى گفت: روزى صبح على (ع) را ديدم و گفتم چگونه صبح كردى اى امير مؤمنان؟ فرمود: بنعمت و فضل خدا چون كسى كه از برادرى ديدن نكرده، و مؤمنى را شاد نكرده، گفتم: چه شادى؟ فرمود: گرهى از كارش گشايد وامش را بپردازد، يا ندارى او را بر طرف كند.پ جابر گفت: روزى بعلى (ع) برخوردم و گفتم: چگونه صبح كردى اى امير مؤمنان؟

فرمود: در حالى كه آنقدر نعمت و فضل خدا داريم كه نتوانيم بشماريم با هر چه آن را بشماريم، ندانيم كدام را شكر گزاريم، زيبائيها كه فاش شوند يا زشتيها كه نهان مانند.پ بابى ذر گفتند چگونه صبح كردى اى يا رسول خدا (ص) گفت: ميان دو نعمت: گناهى نهان و ثنائى غرور آفرين.پ به ربيع بن خثيم گفته شد: چگونه صبح كردى اى ابو يزيد؟ گفت در عمرى كاهنده و كردارى‏

 

ضبط شده، و مرگ بر گردن ما است، دوزخ پشت سر ما، و ندانيم با ما چه مى‏شود؟پ به اويس قرنى گفتند: چگونه صبح كردى اى ابو عامر؟ گفت: چه گمان بريد به كسى كه هر روز يك منزل روانه آخرتست و نداند كه چون سفرش بسر آيد بهشت رود يا دوزخ؟پ و گفت از قول عبد الله بن جعفر طيار كه روزى نزد عمويم على بن ابى طالب (ع) رفتم صبح بود و آن حضرت بيمار گفتم: چگونه؟ صبح كردى اى امير مؤمنان؟ گفت: پسر جانم چگونه است صبح كسى كه با ماندن خود فانى مى‏شود، و با داروى خود بيمار ميگردد، و از راهى كه خود را در امان ميداند بر او تاخت مى‏شود.پ و بامام چهارم (ع) گفته شد: چگونه صبح كردى اى زافره رسول خدا (ص) فرمود: صبح كردم با هشت بدهكارى خداى تعالى فرائض را از من ميخواهد، و پيغمبر (ص) سنت را، و عيال قوت را، و نفس خواسته‏هاى خود را، و شيطان پيروى را، و دو فرشته نگهبان كردار درست را و ملك الموت جان را و گور تن را، من در ميان اين بدهكاريها هستم.پ و گفته شد به فرزندش محمد بن على (ع) چگونه صبح كردى؟ فرمود: غرق در نعمت و زير بار گناهان، معبودمان ما را بدوستى ميخواند با نعمتهاى خود، و ما با معاصى او را بدشمنى ميخوانيم، و ما باو نيازمنديم، و او از ما بى‏نياز است.پ به ابو بكر بن عبد الله مزنى گفته شد: چگونه صبح كردى؟ گفت: نزديك بمردن، و دور از آرزوى خود، و با كردار بد، و اگر گناهانم بو داشت شما با من همنشين نميشديد.پ گويد: بيكى از سالخوردگان گفته شد: چگونه صبح كردى؟ گفت:

         صبح كردم و مردى نه كه دنبال نيازش برود             يا خانه نشيند و بكردار خوشى در نگرد

پ و به جابر عطاردى كه 120 سال داشت گفته شد چگونه صبح كردى؟ گفت:

         صبح كردم و اعضاء تنم يار نباشند بهم             گويا كه جوانيم چه وامى بود و گذشت‏

پ گويم: از خط شهيد ره بسندى روايت است از ابن عباس كه روزى در كوچه‏هاى مدينه در گذر بوديم (بهمراه پيغمبر ص) و على بن ابى طالب در رسيد و گفت:

السلام عليك يا رسول الله و رحمت الله و بركاته‏

و آن حضرت فرمود:

عليك السلام‏

 

يا امير المؤمنين چگونه صبح كردى گفت: در حالى كه خوابم پريشانى است و بيدارم هراس و فكرم براى مردن الخ.پ 2- نهج البلاغه: بامير مؤمنان گفته شد: چگونه خود را يابى اى امير مؤمنان؟ فرمود چگونه باشد حال كسى كه فانى شود با ماندن خود، و بيمار شود بدنبال تندرستى خود، و از آنجا كه در امن است گرفتار شود.