باب پانزدهم رواياتى در سعد و نحس روزهاى هفته‏

پ‏1- در خصال (26): بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود: روز جمعه روز عبادتست، در آن براى خدا عزّ و جلّ عبادت كنيد، روز شنبه از آن آل محمّد عليهم السلام است، روز يك شنبه از شيعه آنها است، روز دوشنبه از بنى اميّه است، روز سه‏شنبه روز آرامى است، چهارشنبه از بنى عباس و فتح آنها است، روز پنجشنبه مبارك است و پيش‏دستى بكارها در آن براى امّتم بركت دارد.پ 2- (26): بسندش كه تا امام ششم رسانده كه بيكى از دوستانش فرمود:

اى فلانى چرا بيرون نروى؟ گفت: قربانت روز يك شنبه است، فرمود: يك شنبه چه دارد؟ آن مرد گفت: حديثى از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله آمده كه از تيزى يك شنبه بترسيد كه چون تيزى شمشير است، فرمود: دروغ گفتند، دروغ گفتند، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله چنين نفرموده، احد، يكى از نامهاى خدا عزّ و جلّ است گويد: گفتم: قربانت دوشنبه چطور؟ فرمود: نام هر دو را دارد آن مرد گفت: نام هر دو را دارد و هيچ كدام نيست.

امام عليه السّلام فرمود: چون تو را باز گفتم بفهم خدا تعالى روزى كه پيغمبرش را جان گرفت و روزى كه وصى او در آن ستم شد ميدانست و بنام هر دو آن را ناميد

 

گويد: گفتم: پس سه‏شنبه؟ فرمود: در آن دوزخ آفريده شده و اينست معنى قول خدا عزّ و جلّ «رها شويد بدان چه‏اش دروغ دانستيد+ رها شويد بسايه‏اى سه پرّه+ كه نه خنكى دارد و نه از شراره جلوگيرد، 29- 31- المرسلات».

گويد: گفتم: پس چهارشنبه؟ فرمود: چهار پايه دوزخ ساخته شده، گويد:

گفتم: پس پنجشنبه؟ فرمود: خدا در آن پنج را (بهشت را خ ب) آفريد كه روز پنجشنبه شد گويد: گفتم: پس جمعه؟ فرمود: خدا عزّ و جلّ در آن خلق را براى ولايت جمع كرد، گويد: گفتم: پس شنبه؟ فرمود: فرشته‏ها در آن به پروردگارشان منقطع شدند و يافتند كه او هميشه يگانه بوده.پ بيان: بنام هر دو يعنى بنام ابى بكر و عمر، و پنج اصحاب كساءاند عليهم السلام «سبتت الملائكه» يعنى از كارهاى خود بريدند براى انديشه در باره خدا تعالى راغب در مفرداتش گفته اصل سبت بريدن از كار است .. و گفته‏اند روز سبت ناميده شده براى آنكه خدا آفرينش آسمانها و زمين را روز يك شنبه آغاز كرد و آنها را در شش روز آفريد چنانچه فرموده و روز شنبه از كار بريد و بدان ناميده شده.پ 3- در خصال (33- 34): بسندش از صقر بن أبى دلف كرخى گويد:

چون متوكّل آقاى ما أبو الحسن عسكرى را بسامره برد من آمدم از او خبرى گيرم و زرّاقى دربان متوكّل بمن نگاهى كرد و گفت درآى من نزد او رفتم، گفت: اى صقر چه كار دارى؟ گفتم: يا استاد خير است، گفت: بنشين، و از من همه چيز را پرسيد و گفتم خطا كردم كه آمدم گويد: مردم را از گرد خود دور كرد و سپس بمن گفت: چه كار دارى و براى چه آمدى؟ گفتم: براى يك خبرى، گفت: شايد آمدى خبرى از آقاى خود بدست آرى گفتم: آقايم كيست؟ آقايم امير المؤمنين است، گفت خاموش باش، آقاى تو همان امام بر حق است از من نترس، من با تو هم عقيده‏ام، گفتم: الحمد للَّه.

گفت: ميخواهى او را ببينى؟ گفتم: آرى گفت بنشين تا پست‏چى از نزد او

 

برود، گويد نشستم و چون او بيرون شد بغلامش گفت: دست صقر را بگير و او را در اطاقى كه علوى زندانى است ببر و آنها را تنها بگذار، گويد مرا بدان جا برد و بخانه‏اى اشاره كرد و من در آن درآمدم و بناگاه ديدم آن حضرت روى حصيرى نشسته و برابرش گورى كنده است گويد باو سلام كردم و جواب داد و فرمود: اى صقر بنشين بعد فرمود: براى چه آمدى؟ گفتم: آمدم خبرى از شما بگيرم گويد سپس نگاهى بدان گور كردم و گريستم، بمن نگاه كرد و فرمود اى صقر غم مخور اكنون بما بدى نرسانند گفتم: الحمد للَّه.

سپس گفتم: حديثى از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله روايت است كه معنايش را نميفهمم فرمود:

چيست؟ گفتم: اينكه فرموده: «با روزها دشمنى نكنيد تا با شما دشمنى كنند» چه معنا دارد، فرمود: آرى روزها ما هستيم از آنگاه كه آسمانها و زمين آفريده شدند سبت نام رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله است، احد كنايه از امير المؤمنين است، اثنين حسن و حسين باشد، ثلثاء على بن الحسين، محمّد بن على و جعفر بن محمّد است، اربعاء: موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على و منم، و خميس فرزندم حسن بن على است، جمعه پسر پسرم هست كه گروه حق‏جويان بگردش فراهم شوند، او است كه زمين را پر از عدل و داد كند پس از اينكه پر از ستم و ناحق شده، اينست معنى ايام مبادا در دنيا با آنها دشمنى كنيد تا در آخرت دشمن شما باشند، سپس فرمود: وداع كن و بيرون رو كه برايت نگرانم.پ صدوق- ره- گفته: روزها در حقيقت امام نيستند ولى آنها را رمز امامان نمودند تا جز أهل حق معنا را درك نكنند چنانچه خدا عزّ و جلّ تين و زيتون وَ طُورِ سِينِينَ،  وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ را رمز پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و على و حسن و حسين نموده و چنانچه عزّ و جلّ نعاج (گوسپندان را) رمز و كنايه زنان آورده بنا بر كسى كه آن را در داستان داود و دو خصم آورده است.

و چنانچه سير در زمين را كنايه از انديشه در قرآن آورده، از امام صادق عليه السّلام‏

 

پرسش شد از قول خدا عزّ و جلّ، «آيا سير نكنيد در زمين، 9- الروم» فرمود:

مقصود اينست كه: آيا ننگريد در قرآن.

و چنانچه سرّ را كنايه از جماع آورده در قول خدا عزّ و جلّ «ولى نهانى با آنها وعده نگذاريد، 135- البقره» و چنانچه خدا اكل طعام را كنايه از تغوّط آورده و در باره عيسى و مادرش فرموده «و بودند كه ميخوردند خوراك، 75- المائدة» و مقصود اينست كه تغوط ميكردند، و چنانچه نحل (مگس انگبين) را كنايه از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم آورده در قول خود «و وحى كرد پروردگارت به نحل، 68- النحل» و مانند آن بسيار است.پ بيان: «اخذنى ما تقدم» يعنى مرا بازپرسى كرد از امور چندى كه سبب آمدنم را بداند و من براى نگرانى از اينكه عقيده‏ام را بفهمد از آمدن پشيمان شدم يا مقصود اينست فكر مرا گرفت نسبت بكارهاى گذشته كه مايه گمان او بشيعه بودنم بود و آنچه بدنبالش آيد از مفاسد، پست‏چى كه صاحب بريد است نامه‏رسانست و گفته‏اند كلمه بريد فارسى است و اصلش بريده دم بوده كه استران نامه‏رسانها چنين بودند و معرب شده و بنامه بر گفته‏اند و بمسافت ميان دو مركز نامه برى (كه دو يا چهار فرسخ بوده).

خميس را كنايه از عسكرى نمودند، براى آنكه امامت يا ولادتش روز پنجشنبه بوده و اگر چه مخالف ضبط برخى است زيرا اكثر روزش را مشخص نكردند يا براى آنكه پنج سال امامت داشته چون سال ششم را بانجام نرسانده يا چون پنجمين كسى است كه نامش و يا كنيه‏اش حسن بوده يا براى آنكه پيوسته بامام قائم عليه السّلام است كه جمعه كنايه از او است يا براى عللى ديگر كه ندانيم.

و شايد اين تفسير امام از بطون خبر پيغمبر باشد زيرا اخبار آنها هم چون قرآن ظهر و بطن دارد، و ظاهر آن هم مرادست، و بدفالى بدانها اثر دارد و اين خود دشمنى آنها است با مردم، و اما آنان كه بخدا توكل دارند و متوسل بولاء خاندان‏

 

پيغمبر عليهم السّلام‏اند نحسى ايّام و ساعات در آنها اثر ندارد چنانچه در روايت مجالس شيخ بيايد.پ 4- در علل (ج 2 ص 285) و در عيون (ج 2 ص 247) و در خصال (27) بسندى گويد از امير المؤمنين عليه السّلام پرسيده شد از روزها و كارها كه در آنها رواست فرمود: روز شنبه روز نيرنگ و فريب است، روز يك شنبه براى عروسى و ساختمان روز دوشنبه، براى سفر و خواهش، روز سه‏شنبه روز جنگ و خون، روز چهارشنبه روز شومى است كه مردم بدان فال بد زنند، روز پنجشنبه روز ورود بر اميران و برآمدن حاجاتست، روز جمعه براى خواستگارى و ازدواج.پ صدوق- ره- گفته روز دوشنبه براى سفر بمحل استسقاء و طلب باران است.

بيان: ممكن است آنچه در باره دوشنبه رسيده حمل بر تقيه شود.پ 5- در عيون (ج 1 ص 279): بسندش از بكر بن صالح جعفرى گفت از أبو الحسن عليه السّلام شنيدم ميفرمود: روز سه‏شنبه ناخن بگيريد، روز چهارشنبه حمام برويد و حجامت كنيد، روز پنجشنبه براى حاجت است و روز جمعه براى استعمال بهترين عطر.

در خصال (31) مانندش را آورده.پ در علل (ج 2 ص 156): در خبر ابن سلام است كه از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله پرسيد از روز نخست آفرينش خدا، فرمود: روز احد است گفت: چرا احد ناميده شد فرمود: براى آنكه يكى و محدود بود و اول روز بود، گفت پس اثنين فرمود چون روز دوم جهان بود گفت: ثلثاء فرمود چون روز سوّم جهان شد، گفت: اربعاء فرمود چون روز چهارم جهان شد، گفت: خميس؟ فرمود: چون روز پنجم شد و آن روز انس است و ابليس در آن لعن شده و ادريس بآسمان برآمده، گفت:

جمعه؟ فرمود: روزيست كه مردم در آن جمع شوند، روز مشهوديست، روز شاهديست (بر كارهاى مردم) گفت: سبت؟ فرمود روز قطع كار است براى آنكه خدا در قرآن فرمايد «و البته كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريم، 38- ق»

 

و از احد تا جمعه 6 روز است و سبت تعطيل است.پ 7- در مجالس ابن الشيخ از پدرش تا ابى نواس گويد روزى بامام عسكرى عليه السّلام گفتم: اى آقايم اختيارات روزها براى هر كارى بسندى از قول آقايم امام صادق عليه السّلام بمن رسيده و بشما مينمايم فرمود: بنما پس از آنكه نمودم و تصحيح كردم بآن حضرت گفتم: اى آقايم در بيشتر اين روزها نحوست و هراس است و بسا كه ضرورت دارم بكار پردازم، فرمود اى سهل شيعه ما در پناه ولايت ما مصونند و اگر در لجّه درياهاى ژرف و درّه‏هاى بيابانهاى دوردست ميان درنده‏ها و گرگها و دشمنان از جن و انس بروند ببركت دوستى و ولايت ما از هر ترسى آسوده‏اند، بخدا عزّ و جلّ توكّل كن و بولايت أئمه طاهرين بچسب هر كجا باشى و در بامداد هر جا خواهى برو و سه بار بگو:

 «بامداد كردم بار خدايا در پناه منيع تو كه بر آن دست نرسد و قصد يورش بر آن نشود از شرّ هر شب گرد و ستمكار از آفريده‏هايت و از شرّ هر آفريده خاموش و گويايت، در پشت سپرى از هر هراس آورى در جوشنى از ولايت خاندان پيغمبرت بركنار از هر آهنگ آزارى بباروى محكم اخلاص در اعتراف بحق آنان و تمسّك برشته همه آنها با يقين باينكه حق از آنها است و با آنها است و در آنها است دوستدارم هر كه را دوستند، و دورم از هر كه دورند، مرا پناه ده بدانها از شرّ هر آنچه پرهيز دارم اى بزرگوار، دفع كردى دشمنان را از من ببديع آسمانها و زمين، ما نهاديم از بر آنها سدّى و از پس آنها سدّى و چشمشان را بستيم و نبينند» و شام هم آن را سه بار بگو تا در أمن و آسايش باشى از هر هراس.

و چون خواستى روزى كه در آنت بر حذر داشتند دنبال كارى بروى پيش از آن بگو: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، و معوّذتين و آية الكرسى و سوره قدر و آخر سوره آل عمران را بخوان و بگو: بار خدايا بتو است كه يورشگر يورش برد، و

 

بنيروى تو هر كه دست اندازى كند، و جنبشى ندارد هر جنبنده جز بتو، و هر نيرومند تنها از تو نيرو گيرد، سوگند به برگزيده‏هايت از آفريده‏هايت و نيكان خلقت محمّد پيغمبرت و عترتش و نژادش عليه و عليهم السلام كه بر آنها رحمت فرست و شرّ و زيان اين روز را از من بگردان و خير و يمنش را روزى من كن، و كارهايم را خوش فرجام و دوست داشتنى نما، و پيروزم گردان و شرّ سركش گمراه از من بگردان و شرّ هر آزاركننده را تا در پناه و مصونيت باشم از هر بلاء و نقمت، و هر هراس مرا بدل بآسودگى ساز، و از هر مانعى آسانى بخش تا هيچ مانعى مرا از مقصد باز ندارد، و هيچ شب گرد آزار كنى بمن برنخورد، كه تو بر هر چيزى توانائى، و هر كارى بتو باز گردد، اى كه مانندش چيزى نيست و او است شنوا و بينا.پ 8- در خصال (33): بسندش از امام ششم عليه السّلام فرمود: شنبه از ما است يك شنبه از شيعيان، دوشنبه از دشمنان ما سه شنبه از بنى اميّه، چهارشنبه روز نوشيدن دواء، پنجشنبه براى برآمدن حاجات، جمعه براى نظافت و خوشبو نمودن، و آن عيد مسلمانانست، و بهتر از روز فطر و قربانست و غدير بهترين عيدها است و 18 ذيحجه است، و روز جمعه بوده، و قائم خاندان ما در آن ظهور كند، و قيامت روز جمعه برپا شود، و روز جمعه هيچ كارى به از صلوات بر محمّد و خاندانش نيست.پ 9- در علل: محمّد بن علىّ بن إبراهيم، گفت علّت روزه پنجشنبه و چهارشنبه اينست كه روز جمعه أعمال بالا روند و روز چهارشنبه دوزخ آفريده شده.پ 10- در درّ منثور از ابن عباس است كه خداوند تعالى روزى را آفريد و احدش ناميد، و دومى آفريد اثنين ناميد، و سوّمى و ثلثاء ناميد، و چهارمى و أربعاء ناميد، و پنجمى و خميس ناميد، و خدا زمين را روز يك شنبه و دوشنبه آفريد، و كوهها را روز ثلثاء، و از اين رو مردم گويند روز سنگينى است، و جاى نهرها و درخت و آباديها را در أربعاء آفريد، و پرنده و وحش و درنده‏ها و خزنده‏ها

 

و آفت را روز پنجشنبه آفريد، و آدم را روز جمعه، و روز شنبه از آفرينش فراغت يافت.پ 11- در عيون (ج 2 ص 42): بسندى تا امام ششم عليه السّلام كه شنبه از ما است، يك شنبه از شيعه ما، دوشنبه از بنى اميّه، سه شنبه از شيعه آنها، چهار شنبه از بنى عباس، پنجشنبه از شيعه آنها، جمعه از همه مردم و در آن سفر نباشد خدا فرموده «چون نماز خوانده شد پراكنده شويد در زمين و بجوئيد از فضل خدا 10- الجمعة» مقصود روز شنبه است.پ در صحيفه امام رضا بسندى مانندش را آورده.

بيان: بر خلاف اخبار ديگر سه شنبه و پنجشنبه را مذموم دانسته جز اينكه گفته شود تبرّك مخالفان بآنها دليل ذم آنها نباشد مگر با همراه كردن دوشنبه بآنها، و شايد مقصود از قضاء نماز در جمعه پرداختن بتوابع و مكمّلاتش باشد از اعمال ديگر جمعه تا آخر روز.پ 12- در مكارم از حلبى از امام ششم عليه السّلام، آيا بد است سفر در هر روز بدى چون چهارشنبه و جز آن؟ فرمود: در سر سفر صدقه بده و هر وقت خواهى سفر كن، و آية الكرسى بخوان و هر وقت خواهى حجامت كن.پ 13- در ديوان منسوب بأمير المؤمنين عليه السّلام است.

         چه خوش است روز شنبه بحقيقت ار بخوانى             كه شكار بر كف آرى ز دد و ز مرغ و ماهى‏

             به يه شنبه ساختمان كن كه در آن خدا نموده             ز پديد آسمانها چه بزرگ بارگاهى‏

             بدوشنبه در سفر رو تو بخير و با سلامت             كه قرين كاميابى و نجاح و مال و جاهى‏

             اگرت نياز باشد بحجامت از سه شنبه             مگذر كه اندر آن ريخته خون بيگناهى‏

 

 

         چه كسى دواء بنوشد كه از آن رسد بدرمان             چه خوش است روز چارشنبه كه نياورد تباهى‏

             تو برو به پنجشنبه پى هر قضاى حاجت             كه در آن خدا اجازه داده هر نياز خواهى‏

             همه جمعه‏ها است تزويج و عروسى اولى             كه بر زنان نشينند بكام و بر ملاهى‏

             ز كجاى اين علم بدانند به جز كه باشند             پيمبر خداوند و وصى حق پناهى‏

پ شارح گفته: در علم نجوم است كه شنبه وابسته به زحل است و يك شنبه بخورشيد و دوشنبه بماه و سه شنبه بمريخ و چهارشنبه بعطارد، و پنجشنبه بمشترى و جمعه بزهره، و مناسبت ماه با سفر و مريخ با حجامت و خونريختن و عطارد با نوشيدن دواء و مشترى با قضاء حوائج و دعاء و زهره با تزويج و عروسى و اجتماع مردان با زنان در اين فنّ مسلّم است ولى مناسبت زحل با شكار و خورشيد با ساختمان از اين فنّ روشن نميشوند.

و شايد تخصيص شنبه بشكار براى روايت از ابن عباس و مجاهد است كه يهود را بجمعه فرمان دادند و آن را وانهادند و شنبه را برگزيدند و خدا آنها را بدان آزمود و شكار را در آن بر آنها حرام كرد، و چون شنبه ميشد ماهيها بر آنها نمايان ميشدند و بدانها نگاه ميكردند در دريا و چون شنبه ميگذشت ماهيان ميرفتند و برنميگشتند مگر در شنبه آينده، و اين آزمايشى بود كه خدا از آنها كرد، و وجه اختصاص يك شنبه بساختمان در شعر ياد شده (پايان).

من گويم: شايد تخصيص شكار بشنبه براى اينست كه در آن بما رخصت شكار داده شده و مبادرت به رخصتهاى خدا بايست است چون مبادرت بواجباتش، و از اين رو جماع در شب يكم ماه رمضان خوبست، يا بمنظور مخالفت با يهود است كه شكار را در آن حرام دانند.

 

پ‏سپس شعر آخر دليل است كه اين علمى كه شعبه‏اى از نجوم است مخصوص بائمه عليهم السّلام است و ديگرانش نميدانند چنانچه در اخبار گذشت.

غزّالى در احياء گفته: آنچه از نجوم نهى شده دو چيز است:

1- تصديق باينكه اختران بطور استقلال كارگرند و مؤثر در حوادث.

2- تصديق منجّمين در احكامشان زيرا ندانسته ميگويند، و اين علم معجزه پاره‏اى از پيغمبران بوده سپس از ميان رفته و از آن بجا نمانده جز مخلوطى كه درست و نادرستش ممتاز نيستند، و اعتقاد باينكه اختران سبب آثارى هستند كه خدا آفريند ضررى بدين ندارد بلكه حق است (پايان).

علاء الدوله صوفى گويد: چون خواهى بدانى باران براى اتصالات كواكب بالا پديد مى‏شود كه منجمان آنها را فتح الباب خوانند اين آيه را بخوان «و گشوديم آسمان را بآبى سيل آسا، 11- القمر» و چون خواهى بدانى علم نجوم علم پيغمبران است اين آيه را بخوان «پس نگاه كرد در اختران و گفت راستى من بيمارم، 88- 89- الصافات».

و مقصود پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم از اينكه فرمود: «هر كه نجوم را باور دارد كافر است» اينست كه كسى كه آنها را بخود در تسخير جهان مؤثر مستقل داند و مسخّرشان بفرمان خدا تعالى نداند بدان خدائى كه آنها را آفريده و مسخر ساخته كافر است زيرا او است كه آنها را مدبّر نموده بفرمان خود و در هر كدام خاصيتى مخصوص بوديعت نهاده و بجمع آنها خاصيتى داده جز خاصيت شخصى هر كدام (پايان) و سخن ما در اين باره گذشت در باب خودش.پ 14- در مكارم (ج 1 ص 291) از يكى از دو امام عليهما السّلام است كه چون پدرم روز چهارشنبه يا هر روزى كه مردم بد ميدانستند چون محاق بيرون ميشد صدقه‏اى ميداد و بيرون ميشد.

 

و از امام ششم عليه السّلام كه هر كه هر بامداد صدقه‏اى دهد خدا نحسى آن روز را از او دفع كند.

 

و از كتاب طبّ الائمّه از امام هشتم عليه السّلام است كه روز سه شنبه ناخن بگيريد و روز چهارشنبه حجامت كنيد و روز پنجشنبه حمام بگيريد، و روز جمعه بوى خوش بكار بريد.