باب بيستم روز پنجشنبه

پ‏1- در قرب الاسناد (ج 1 ص 76): بسندى تا امام هفتم كه: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، روز دوشنبه و پنجشنبه سفر ميكرد و در آنها پرچم مى‏بست.پ 2- از همان: بسندى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: روز پنجشنبه را خدا دوست دارد، و در آن آهن را نرم كرد.پ 3- و گويد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بار خدايا بامدادش را براى امّتم مبارك گردان و روز خميسش ساز.پ بيان: ظاهر اين مخالف آنچه است كه گذشت در باره اينكه نرم كردن آهن روز سه‏شنبه بوده و ممكن است حمل بر تقيه شود چون راويش سنّى است يا آنكه اين كار در هر دو روز شده.پ 4- در خصال (30): بسندش از معتب بن مبارك كه: روز پنجشنبه بامام ششم وارد شدم و او حجامت ميكرد، گفتم: يا ابن رسول اللَّه روز پنجشنبه حجامت ميكنى؟ فرمود: هر كه حجامت خواهد روز پنجشنبه‏اش بايد زيرا در شام هر جمعه خون از ترس قيامت ميجوشد، و تا بامداد پنجشنبه بآشيانه خود بر نمى‏گردد

 

و امام ششم فرمود: هر كه در آخر پنجشنبه ماه آغاز روز حجامت كند بخوبى درد از تنش كشيده شود.پ 5- در عيون (ج 2 ص 24): بسندش كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: بار خدايا بركت بده بامّتم در بامداد كاريش، در روز شنبه و پنجشنبه‏اش.

در صحيفه رضا: بسندى مانندش را آورده (9).پ 6- در خصال (30): بسندى از امام ششم عليه السّلام كه: هر كه ناخنهايش را در روز پنجشنبه بگيرد و يكى را براى روز جمعه گذارد خدا ندارى را از او ببرد.پ 7- در عيون (ج 2 ص 27) باسنادش كه: رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله روز پنجشنبه مسافرت ميكرد، و ميفرمود اعمال را در آن بالا برند، و در آن پرچم‏ها را مى‏بست.پ 8- در خصال (32): بسندش كه: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كه روز شنبه و پنجشنبه ناخن گيرد، و شارب زند از درد دندانها و درد چشم عافيت يابد.پ 9- در صحيفه رضا، كه رسول خدا روز دوشنبه و پنجشنبه سفر ميكرد و ميفرمود در آنها أعمال بدرگاه خدا بالا برده شوند و در آنها پرچمها را مى‏بست (20).پ 10- محاسبة النفس: سيّد علىّ بن طاوس كه: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله دوشنبه و پنجشنبه را روزه ميگرفت، و گفته شد براى چه؟ فرمود أعمال در هر دوشنبه و پنجشنبه بالا برده شوند، و دوست دارم عملم را بالا برند و من روزه باشم.پ 11- و باسنادش كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هيچ دوشنبه و پنجشنبه نيست جز آنكه أعمال را در آنها برآرند جز آنچه بتقدير خدا است.پ 12- و از همان: باسنادى از عنبسة بن بجاد عابد كه شنيدم امام ششم عليه السّلام ميفرمود: در آخر پنجشنبه هر ماه كارهاى آن ماه را بالا برند.پ 13- در مكارم (ج 1 ص 83) از امام صادق عليه السّلام كه روز پنجشنبه خون‏

 

در جاى حجامت جمع مى‏شود، و چون ظهر شود پراكنده ميگردد، بهره از حجامت را پيش از ظهر برگير.

خلاصه‏ايست [در مورد ايام هفته‏]

پ‏جمعه بضم جيم و سكون يا ضم ميم يك روز هفته است كه در قديم عروبه‏اش ميگفتند بفتح عين و ضمّ راء بى‏نقطه جوهرى در (ج 1 ص 180) صحاح چنين گفته، و در مصباح المنير است كه آن را جمعه ناميدند براى اينكه مردم در آن اجتماع كنند و با سكون ميم نام هفته است كه آغازش شنبه است، و از ابن اعرابى نقل است كه آغاز جمعه شنبه است و آغاز ايام هفته يك شنبه.

در مجمع البيان گفته جمعه ناميده شد براى اينكه آخر روز آفرينش است و همه آفريده در آن فراهم شدند، گفته‏اند نخست كسى كه جمعه‏اش ناميد، كعب بن لؤىّ بود كه براى بار يكم «اما بعد گفته» و گفته‏اند: انصار اين نام را بر آن نهاده‏اند (پايان) و آن اسعد و اشرف ايام است چنانچه گذشت، و چون روز عبادت و تقرب است نشايد در آن بسفر و كار دنيا پرداخت كه منافى آنست، شبش مانند روزش مبارك و درخشان و نورانى است، تزويج و عروسى و سر تراشيدن و ناخن و شارب چيدن، حمام رفتن و سر را با سدر و خطمى شستن و كارهاى ديگر كه بيايند در آن مستحب است، ولى در باره نوره كشيدن ظاهر منع است ولى حمل بر تقيه شود.

و در باره حجامت هم اخبار مختلفند و بهتر ترك آنست مگر ناچار باشد، در باره فصد نهى نديدم، منجّمين گويند: متعلق بزهره است و شبش بماه وابسته است و اما روز سبت (شنبه) جوهرى در (ج 1 ص 150) صحاح گفته: سبت بمعنى راحت و روزگار و سر تراشيدن و گردن زدن آمده و بهمين معنى نام روز هفته است كه خدا در آن از آفرينش جهان بريد، و گفته‏اند براى آنست كه يهود در آن از كار ببرند، يا راحت باش كنند.

سيّد اجل مرتضى در غرر و درر خود پاسخ پرسش از قول خدا تعالى وَ جَعَلْنا

 

نَوْمَكُمْ سُباتاً، 9 النبأ كه اگر سبات بمعنى خواب باشد لغو مى‏شود چنين داده كه:پ 1- سبات بمعنى راحت و آسايش است، و جمعى گفته‏اند آفرينش روز جمعه فراهم شد و روز سبت از آن فراغت بود و بدين جهتش سبت خواندند، و براى اينكه خدا در آن بنى اسرائيل را فرمان آسايش از كار داد و اصل سبت كشش است و سبت زن مويش را اينست كه گيسوان را باز كند و آن را فرو ريزد.

2- مقصود از سبت قطع است و بمعنى سر تراشيدن هم آمده و آن هم قطع است و مقصود اينست كه: خواب شما را وسيله دست كشيدن از كار و تصرف نموديم و اين جواب موافق كسى است كه گويد وجه نامگذارى سبت اينست كه آفرينش روز يك شنبه آغاز شده، و روز جمعه تمام شده و روز شنبه دنبالش بريده، اهل تورات آغاز آفرينش را روز يك شنبه دانند و انجامش را روز جمعه و اهل انجيل آغاز را روز دوشنبه دانند تا شنبه و فراغت را روز يك شنبه و امّا نزد مسلمانان آغاز آفرينش روز شنبه است تا پنجشنبه و جمعه عيد شده و بنا بر اين شنبه را سبت گفتند چون برخى از آفرينش زمين تمام شده در آن.

و از ابى هريره است كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خدا خاك را روز شنبه آفريد و كوهها را روز يك شنبه تا آخر آنچه افاده كرده و آنچه- ره- گفته كه آغاز آفرينش روز شنبه است مخالف مشهور ميان فريقين است خلاصه روز شنبه مبارك است و هر كار را شايد و بامداد بدنبال كار رفتن در آن ميمنت بيشتر دارد چنانچه دانستى خصوص سفر و خواستن حوائج، نزد منجّمين روزش وابسته بزحل است و شبش بمريخ و نام عربى قديمش (شيار) روز يك شنبه كه در قديمش اوّل گفتند و أحدش نامند براى آنكه نخست روز آفرينش جهان است، روزيست ميانه براى هر كار و ذم و مدحش متعارضند و مدحش اقوى است و منجمانش روز را وابسته بخورشيد دانند و شبش را بعطارد.

روز دوشنبه: در زبان قديم بنقل جوهرى (ج 6 ص 218) صحاح آن را أهون‏

 

نامند،پ و بروايت از ابن دريد در اين شعر جاهلى آمده است.

         آرزو دارم بمانم روز من باشد همى             اوّل و اهون و زان پس آيدم روز جبار

             يا بدنبالش دبار آيد كه باشد روز من             يا كه مؤنس يا عروبه بعد از آن آيد شيار

 و وجه نامگذارى از آنچه گذشت روشن است و آن نحسترين روز هفته است و هيچ كارى را نشايد، و آنچه در مدحش رسيده تقيه است چون مخالفينش متبرك شمارند بپيروى بنى اميّه، و بيشتر مصائب اهل بيت در آن واقع شده و از اين رو اخبارى در بركت آن جعل كردند چون تبرك بروز عاشوراء.

و ممكن است برخى اخبار حمل بضرورت شود يا منسوخ باشد كه نخست مبارك بوده و بدان چه در آن واقع شده نحس شده كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در آن وفات كرد و مصائب بر اهل بيت وارد آمدند و بتبرّك مخالفان بدان انحس روزها شد، و اين هم باخبار خود آن حضرت بوده تا لازم نيايد نسخ پس از او، و ممكن است روز عاشورا هم چنين باشد، و اين وجه خوبيست براى جمع ميان اخبار و گرچه وجه يكم بهتر است، و نزد منجمان روزش وابسته بماه است و شبش بمشترى.

روز ثلثاء (سه‏شنبه) به ثاء فتحه‏دار كه گاهى هم مضموم شود با مدّ آخر كه در زبان قديمش جبار گفتند چون غراب روزيست براى بيشتر كارها ميانه بويژه كارهاى دشوار، چون خدا در آن آهن را نرم كرده براى داود عليه السّلام و در مجمع البيانست كه خدا كوهها را در آن آفريده، و روايت است كه درختها و جويها و خزنده‏ها را در آن آفريده، نهى و جواز حجامت هر دو در آن وارد است و جواز اقوى است، و سفر هم خوبست، و نزد منجمان روزش از مريخ است و شبش از زهره.پ روز اربعاء (چهارشنبه) با 3 حركت باء و مدّ آخر، در مصباح باء را مكسور دانسته، گفته در كلمه‏هاى مفرد همتا ندارد و وزن جمع دارد ... در زبان قديم‏

 

نامش دبار است بر وزن غراب و كتاب هر دو چنانچه در (ج 2 ص 27) قاموس است و در مجمع است كه خدا درخت و آبادى و ويرانى را در آن آفريده، و گفته شده:

پرنده‏ها را در آن آفريده، روزيست نحس بويژه آخر چهارشنبه ماه ولى بنحسى دوشنبه نيست، و گذشت كه خدا دوزخ را در آن آفريده، جواز برخى كارها چون حمام رفتن و دوا نوشيدن در آن رسيده است، و از حجامت و نوره و سفر منع شده و نزد منجمان روزش از آن عطارد است و شبش از زحل.

 

روز خميس (پنجشنبه) عربش بنقل جوهرى مؤنس گفتند، و مناسب خبر است كه روز انيسش گفته، روزيست براى هر كارى شايد، بويژه سفر و طلب حوائج و بامداد كردن در آن بيشتر بركت دارد، و فضل و اعمال خوب آن در كتاب صلاة آيد ان شاء اللَّه، و منع از حجامت در آن وارد است و جواز اقوى است، و مؤيد منع آنست كه رشيد در آن حجامت كرد و مرد و آن مؤيد سعادت آنست، نزد منجمين روزش از آن مشتريست و شبش از خورشيد، و شب در همه آنچه از آنها نقل كرديم شب آينده است بر خلاف اصطلاح شرع كه شب گذشته را از روز آينده دانند.