باب سى و پنجم در نوادر

- در خصال (58): بسندش تا پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه فرمود: خدا چيزى نيافريده جز آنكه بر او آفريده ديگرى را چيره ساخته چنانچه چون خدا ابر را آفريد (درياها را خ ل) بخود باليد و جوشيد و گفت: چه چيز بر من چيره گردد و خدا فلك را آفريد تا آن را چرخانيد و زبون كرد.

و آنگاه زمين باليد و گفت: كدام چيز بر من چيره شود؟ و خدا كوهها را آفريد و بر پشتش كوبيد و بازش داشتند از اينكه بلرزند آنچه بر او است و زبون شد و آرام گرفت و آنگاه كوهها بر خود باليدند و سر بلندى كردند و گفتند كدام چيز بر ما چيره شود و خدا آهن را آفريد تا آن را بريد و رام شد و زبون گرديد.

و آنگه آهن بر كوهها باليد و گفت: كدام چيز بر من چيره شود؟ و خدا آتش را آفريد تا آهن را گداخت و آهن زبون شد سپس دم بر آورد و شعله زد و باليد و گفت كدام چيز بر من چيره شود؟ و خدا آب را آفريد و آن را خاموش كرد و زبون شد، سپس آب باليد و جوشيد و گفت كدام چيز بر من چيره شود و خدا باد را آفريد تا امواج آن را جنبانيد و آنچه در تكش بود بر انگيخت و آن را از مجاريش باز داشت و آب زبون شد.

سپس باد باليد و غريد و دامن كشيد و گفت كدام چيز بر من چيره شود؟ و خدا آدم را آفريد تا چاره‏جوئى كرد و در برابرش پرده بر گرفت و آن را دگرگون كرد و زبون شد، و آنگه آدمى سركشى كرد و گفت كيست از من نيرومندتر باشد؟ و خدا مرگ را آفريده و او را مقهور كرد و آدمى زبون شد، سپس مرگ بر خود باليد و خدا- جل جلاله- او را فرمود: بر خود مبال كه من تو را ميان دو گروه سر برم ميان بهشتيان و دوزخيان سپس هرگزت زنده نسازم بس زبون شد و ترسيد.

 

پ‏بيان: «خدا فلك را آفريد تا آن را چرخانيد» شايد مقصود اينست كه افلاك و اختران درخشانش برابر تسلط دارند آن را برانگيزند و بگردانند و از هم بپاشند، و اين روايت از كلينى گذشت بدين مضمون: كه خدا تبارك و تعالى چون درياهاى زيرين را آفريد بر خود باليدند و جوشيدند و گفتند كدام چيز بر من چيره شود؟ و خدا زمين را آفريد و بر دوش آن پهن كرد و زبون شد، سپس زمين بر خود باليد. تا آخر خبر- و آن روشنتر است.

و آنچه در خصال است، راستانيست چنانچه نهان نباشد و شرح خبر در باب اول گذشت.پ 2- در خصال (58): بسندش از ابى جعفر عليه السّلام در آنچه پيك معاويه در پرسشهاى شاه روم از حسن بن على عليه السّلام پرسيد در پاسخ فرمود: اما آن ده چيز كه برخى سخت‏تر از برخيند پس سخت‏تر آفريده خدا عزّ و جلّ سنك است و سخت‏تر از آن آهن است كه سنك ميبرد.

و سخت‏تر از آهن آتش كه آن را ميگدازد، و سخت‏تر از آتش آبست كه آن را خاموش ميكند، و سخت‏تر از آب ابر است كه آن را بر ميدارد، و سخت‏تر از ابر باد كه آن را بر ميدارد، و سخت‏تر از باد فرشته‏ايست كه آن را ميفرستد، و سخت‏تر از فرشته ملك الموت كه او را بميراند، و سخت‏تر از او همان مرگ است كه جان ملك الموت را ميستاند، و سخت‏تر از مرگ فرمان پروردگار جهانيانست كه مرگ را بميراند.پ 3- در كتاب غارات ابراهيم بن محمّد ثقفى از شعبى كه ابن كواء با امير المؤمنين عليه السّلام گفت: سخت‏تر چيزى كه خدا آفريده چيست؟ فرمود: سخت آفريده‏هاى خدا ده تا است: كوههاى بلند و آهن كه كوهها را ببرد و آتش كه آهن را بخورد، و آب كه آتش را خاموش كند، و ابر مسخر ميان آسمان و زمين كه آب را بردارد، و باد كه ابر را بدوش دارد، و آدمى كه با دو دست خود حائل سازد و بدنبال كار رود، و هستى كه بر آدمى چيره گردد، و خواب كه بر هستى چيره شود

 

و اندوه كه خواب را ببرد، و سخت‏تر آفريده پروردگارت اندوه است.پ 4- در علل (ج 2 ص 183): بسندى از على بن ابى طالب عليه السّلام كه از او پرسيده شد از ميان آنچه خداى عزّ و جلّ آفريده از ذره‏اى كه در دريچه خانه در آيد، فرمود چون موسى عليه السّلام گفت: پروردگارا بنما بمنت تا بنگرمت؛ خدا عزّ و جلّ فرمود:

 

اگر كوه در برابر نورم بر جا ماند تو توانى مرا ببينى و اگر نماند تو نتوانى مرا بينى كه ناتوانى، و چون خدا تبارك و تعالى بكوه تجلى كرد سه تيكه شد يكى بآسمان بر آمد و ديگرى بزمين فرو رفت، و سومى ريز شد و اين ذره‏ها غبار آنست‏پ بيان: بر فرض اين خبر درست باشد و از امام باشد، بسا مقصود اينست كه ريزه‏هاى آن كوه در همه جا يا بعضى جاها در ذره‏ها داخلند و بقدرت خدا در همه بلاد پراكنده شدند.