باب پنجاه و چهارم پرهيز كردن و خوددارى

پ‏1- در معانى الاخبار (238) و عيون (ج 1 ص 209): بسندى از امام هشتم عليه السّلام كه پرهيز كردن ترك چيزى بكلى نيست، همانا پرهيز كم بكار بردن چيزيست.پ 2- در علل (ج 2 ص 149): بسندش از محمّد بن فيض كه گفتم: قربانت، بيمار داريم و پزشكانش به پرهيز وادارند، فرمود: نه، ولى ما خاندانى هستيم كه پرهيز نكنيم جز از خرما و مداوا كنيم به سيب و آب خنك، گفتم: چرا از خرما پرهيزيد؟ فرمود: چون پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله علي عليه السّلام را در بيماريش از آن پرهيز داد.

در كافى (291- روضه). بسندش مانند آن آمده.

در طب مانند آن آمده و در دنبالش افزوده: زيان نكند به بيمار هر آنچه پرهيزش دهى از خوراك جز همان خرما.پ بيان: بسا مقصود از پرهيز همان كم خورى باشد چنانچه در اخبار ديگر است و پرهيزى كه نفى كرده ترك بكلى باشد.پ 3- در معانى (238): بسندش از مردى كه پرسيدم از امام ششم عليه السّلام، چند روز بيمار پرهيز كند؟ فرمود: 10 روز، و در حديث ديگر 11- روز.پ 4- در فقه الرضا: كه عالم فرمود: پرهيز آرامش تن است.

 

پ‏5- و از او عليه السّلام روايت است كه دو كس هميشه بيمارند: تندرست پرهيز كن و بيمار درهم خور.پ 6- روايت دارم كه: پايان پرهيز 14 روز است، و آن ترك كلى چيزى نيست بلكه ترك فزون آنست.7- در طب (59): بسندى از حلبى كه شنيدم امام ششم عليه السّلام ميفرمود:

پرهيز پس از 7 روز سود ندارد.

 

در كافى (ج 8 ص 291) مانندش آمده.پ بيان: يك پزشكى آن را تفسير كرده بدان جا كه بيمار پس از 7 يا 11 روز به شده باشد و اين بعيد است و ممكن است تفسير شود به پرهيز سخت يا بهوا و مزاج مناسب آن.پ 8- در طب- 59- بسندش از امام ششم عليه السّلام كه پرهيز 11 دين است برومى يعنى 11 صبح.پ در مكارم- 419- از امام هشتم عليه السّلام كه اگر مردم در خوراك كوتاه مى‏آمدند تنهاشان درست بود.پ 10- و از عالم عليه السّلام كه: پرهيز سر درمانست، معده خانه درد است، و هر تنى را بدان چه عادت دارد وادار- 219- مكارم‏پ 11- در كافى (921- روضه): بسندش از امام هفتم عليه السّلام كه پرهيز ترك بكلى چيزى نيست ولى سبك خوردن از چيزيست.پ 12- در نوادر راوندى: بسندى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: ما خاندانى هستيم كه پرهيز و خوددارى نكنيم جز از خرما.پ 13- در دعائم: از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه: وادار نكنيد بيمارانتان را بخوردن غذا زيرا خدا آنها را بخوراند و بنوشاند.