باب پنجاه و سوم حجامت، حقنه، سعوط، قى‏

پ‏1- در خصال- 117- بسندش از امام ششم عليه السّلام كه دارو چهار است:

حجامت، سعوط، حقنه و قى (سعوط داروئى است كه در بينى كشند).پ 2- در خصال- 26- بسندى از امام ششم عليه السّلام كه گذر كرد بقومى و حجامت ميكردند فرمود: چه ميشد شما را اگرش بشام يك شنبه پس ميانداختيد كه درد را بهتر ميكشيد: در مكارم بى‏سندش آورده.پ 3- در خصال- 27- بسندش از يونس بن يعقوب كه شنيدم امام ششم عليه السّلام ميفرمود: روز دوشنبه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله حجامت كرد و گندم بحجامت كن داد.پ 4- و از همان: بسندى تا امام ششم عليه السّلام كه هميشه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روز دوشنبه پس از عصر حجامت ميكرد.پ 5- و از همان: بسندش از امام ششم عليه السّلام كه حجامت آخر روز دوشنبه درد را بخوبى از تن ميكشد.پ بيان: دور نيست اخبار روز دوشنبه از تقيه باشد چون اخبار شوم بودن آن بسيار است و بسا كه بدان اخبار تخصيص خورند، و نكته‏اى هم دارد كه شومى آن براى مصيبت‏زدگى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و ائمه عليهم السّلام است در آن و حجامت كه درد و مصيبتى است خود همدردى با آنها است ولى آزموديم كه حجامت در آن و در چهار شنبه بيشتر سودى ندارد.پ 6- در خصال- 30- بسندش از محمّد بن رباح قلّاء كه ديدم امام هفتم عليه السّلام روز جمعه حجامت ميكرد، گفتم: قربانت روز جمعه حجامت ميكنى؟ فرمود:

آية الكرسى ميخوانم، چون خونت جوش آمد در شب يا روز آية الكرسى بخوان و حجامت كن.

 

پ‏7- و از همان: بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه هر كس سه شنبه 17 يا 14 يا 21 ماه حجامت كند درمان همه دردهاى سال را دارد، و در جز اين روزها همان درمان درد سر و دندان و جنون و خوره و پيسى است.پ 8- در خصال- 28- بسندش تا يكى اصحاب ما كه در آمدم بر امام دهم عليه السّلام روز چهارشنبه و او حجامت ميكرد، گفتم مردم حرمين از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كنند كه فرمود: هر كه روز چهار شنبه حجامت كند و پيس شود جز خود را سرزنش نكند فرمود: دروغ گويند، همانا پيسى از تخم در حيض است.پ 9- و از همان- 30- بسندش از معتب بن مبارك كه روز پنجشنبه رفتم حضور امام ششم عليه السّلام و حجامت ميكرد، گفتم: اى پسر رسول خدا روز پنجشنبه حجامت ميكنى؟ فرمود: آرى، هر كه روز پنجشنبه كه شامگاه جمعه است حجامت كند خونش از ترس قيامت پيش آيد و تا بامداد پنجشنبه بآشيانه خود برنگردد، سپس رو بغلامش زنيج كرد و فرمود: اى زنيج شاخ حجامت را سخت ببند و خون گيرت را نرم دار و تيغت را تيز كن و تند بكش.پ 10- در طب: امام ششم فرمود: هر كه آغاز روز پنجشنبه آخر ماه حجامت كند درد بخوبى از او برآيد.پ 11- در معانى الاخبار- 172- بسندش از امام ششم عليه السّلام كه بيكى از يارانش فرمود: چون حجامت خواهى و خون از حجامتگاهت برآيد پيش از آنكه فارغ شوى و خون سرازير شود بگو: بسم اللَّه الرحمن الرحيم پناهم بخداى كريم در اين حجامت از چشم زخم در خون و از هر بدى، سپس فرمود: اى فلانى چه دانى كه چون اين را گفتى البته همه چيز را فراهم كردى، كه خدا تبارك و تعالى فرمايد: «اگر غيب دانستم بسيار خير اندوختم و بدى نديدم، 188- الاعراف» يعنى فقر نديدم (از قول پيغمبر) و فرموده است عزّ و جلّ «و همچنين شد تا بگردانيم از او بدى و هرزگى را 24- يوسف» يعنى از زنا، و بموسى گفت «در آور دستت را در گريبانت تا برآيد درخشان و سفيد بى‏بدى. 12- النمل»

 

يعنى بى‏مرض.

در طب: بسندى همين روايت را از جابر جعفى از قول امام پنجم آورده تا كلمه، بى‏مرض، سپس فرموده همه اينها را در حجامت خود جمع كن و خون بدين عوذه پيش روان گردد.

در مكارم- 82- بى‏سند آن را از امام صادق عليه السّلام آورده.پ بيان: از اينكه فرمود چه دانى؟ مقصود اينست كه بدان كه «از هر بدى» شامل استعاذه از همه آفات دين و دنيا است از بيماريهاى تن و احوال دين و از آيات گواه آورد كه سوء بهمه اين معانى آمده.پ 12- در معانى الاخبار- 247- بسندى تا امام پنجم عليه السّلام كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در سر و ميان دو شانه و در پشت هر سه حجامت كرده و يكى را سودمند و ديگرى را فريادرس و سومى را نجات بخش ناميده.پ 13- و از همان: بسندى از امام ششم عليه السّلام كه محل حجامت در سر يك وجب از سر بينى بالا است باندازه ميان سر انگشت بزرگ و سبابه بالاى دو ابرو، و رسول خدا آن را نجات بخش ميناميد و در حديث ديگر است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در سر حجامت ميكرد و آن را فريادرس يا نجات بخش ميناميد.پ بيان: فضيلت حجامت سر و سودهاش در روايات خاصه و عامه وارد است، و برخى پزشكها گفته: حجامت ميان سر البته سودمند است، و روايت شده كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آن را انجام داده برخى از آنان گفته: رگ زدن باسليق براى حرارت كبد و سپرز و شش سودمند است، و هم براى شوصه و سينه پهلو و بيماريهاى خونى ديگر كه در زير زانو تا ران رخ دهند و زدن رگ أكحل براى امتلاء و فزونى خون در همه تن خوب است بويژه اگر فاسد باشد، و زدن رگ قيفال براى بيمارى سر و گردن از فزونى خون يا فسادش سودمند است و خون گرفتن از دو رگ زننده زير گلو براى درد سپرز و نفخ شكم و تنگ نفس و درد جنين خوب است.

 

حجامت بر شانه خوبست براى بيماريهاى سر و رو چون گوش و چشم و دندان و بينى و گلو، و بجاى رگ زدن قيفال، حجامت زير زنخ خوبست براى درد دندان و چهره و گلو و سر را پاك كند، حجامت بر پشت پاها بجاى زدن رگ صافن است كه زير كعب است و خوبست براى رگهاى رانها و ساقها و مايه بريدن خون حيض است و خارش تخمها، حجامت فرود سينه خوبست براى دملهاى ران و كچلى آن و جوشهاى آن و براى درد نقرس و بواسير و داء الفيل و خارش پشت و محلّ همه آنها هنگام جوشش خون و نياز بآنست، حجامت بر معده خوبست براى روده‏ها و فساد حيض.پ 14- در خصال: 28- از عبد الرحمن بن عمر و بن اسلم گفت: امام هفتم را ديدم روز چهارشنبه و تبدار حجامت ميكرد و تبش نبريد و روز جمعه حجامت كرد و تبش بريد.پ 15- و از همان- 29-: بسندش از محمّد بن احمد دقاق كه نوشتم بامام دهم و پرسيدم از حجامت در روز چهارشنبه آخر ماه پاسخ نوشت هر كه روز چهارشنبه آخر ماه بر خلاف بدفالان حجامت كند، از هر آفتى عافيت يابد و از هر ناگوارى نگهدارى شود و حجامتگاههايش سبز و زخم نشوند.پ 16- و از همان (..) بسندش از حذيفة بن منصور كه ديدم امام ششم عليه السّلام پس از عصر چهارشنبه حجامت كرد.پ 17- و از همان: بسندش تا امير المؤمنين عليه السّلام كه از حجامت در روز چهارشنبه و از نوره در آن خوددارى كنيد كه روز نحس مستمر است و دوزخ در آن آفريده شده.پ 18- در خصال: 156- بسندش تا امير المؤمنين عليه السّلام كه حجامت تن را درست و خرد را محكم سازد.پ 19- و فرمود عليه السّلام حقنه از چهار چيز است، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: بهتر درمان شما حقنه است كه شكم را فربه كند و درد درون را جلو گيرد و تن را نيرو دهد، با بنفشه سعوط كنيد، و حجامت را باشيد.

 

و فرمود عليه السّلام از حجامت و نوره در چهارشنبه خوددارى كنيد كه روز نحس مستمرّ است و دوزخ در آن آفريده شده، و در جمعه ساعتى است كه هر كه در آن حجامت كند بميرد.پ بيان: از چهار است، گويا سه ديگرش حجامت است و سعوط و قى، يا بجاى 3 و 4- عسل است يا داغ كردن يا پرهيز يا راه رفتن و براى هر كدام گواهى است در اخبار.

در نهايه است كه در حديث آمده «دارو نوشيد و سعوط كرد» يعنى دارو در بينى كشيد، ابن حجر گفته: سعوط اينست كه بپشت بخوابد و ميان دو كتفش چيزى نهد تا برايند و سرش فرو شود و قطره را در بينى چكاند از آب يا روغن كه داروى تنها يا چند داروى همراه دارند تا بدين وسيله بمغزش رسد و عطسه درد را بر اورد، و از ابن عباس روايت است كه بهتر دارو كه درمان كنيد سعوط است.پ 20- در مجالس صدوق است در مناهى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه از حجامت در روز چهارشنبه نهى كرده.پ 21- در علل (ج 2 ص 285) و عيون- ج 1 ص 247-: بسندش از امير المؤمنين عليه السّلام كه روز سه شنبه روز جنگ و خونست.پ 22- در عيون (ج 1 ص 279): بسندش از سليمان جعفرى كه شنيدم ابو الحسن عليه السّلام ميفرمود: روز سه شنبه ناخنها را بگيريد و روز چهارشنبه بحمام رويد، روز پنجشنبه نياز حجامت خود را برآوريد و روز جمعه بهترين عطر خود را بكار بريد.پ 23- و از همان- ص 279- بسندش از مقاتل بن مقاتل كه ديدم امام ششم عليه السّلام روز جمعه هنگام ظهر بر سر راه در حال احرام حجامت ميكرد.

صدوق- ره- گفته: در اين حديث چند فائده است:

1- تجويز حجامت در روز جمعه براى ناچارى تا دانسته شود كه بدى آن در حال اختيار است.

2- تجويز حجامت هنگام زوال ظهر.

 

3- براى محرم ناچار حجامت رواست، ولى بايد محل حجامت را نتراشد و لا قوة الا باللَّه.پ 24- در عيون (ج 2 ص 16): باسنادى تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود:

اگر در چيزى درمانى باشد در تيغ حجامت كن است و در نوش عسل.

جوهرى گفته: مشرط تيغ حجّامست ....پ 25- در معانى الاخبار: بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه چه خوب شيوه ايست شيوه حجامت كردن ديده را روشن كند و درد را ببرد.پ 26- در محاسن 558: كه امام ششم عليه السّلام فرمود: جبرئيل مسواك و خلال و حجامت را فرو آورد.پ 27- در فقه الرضا: كه فرمود: چون خواهى حجامت كنى چهار زانو برابر حجامت كن بنشين و بگو: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم، پناه بخداى كريم در اين حجامت از چشم زخم در خون، و از هر بدى و علت و بيمارى و دردها و بيماريها، و از تو خواهم عافيت و تندرستى، درمان هر درد».پ 28- از امام ششم روايت است كه آية الكرسى بخوان و هر روزى خواهى حجامت كن، و صدقه بده و هر روزى خواهى سفر كن.پ 29- در طب: بسندى از سماعه كه شنيدم امام ششم عليه السّلام ميفرمود: حقنه هم از داروها است، و پندارند شكم را بزرگ كند، و نيكانش بكار بستند.پ 30- و از همان: بسندى از امام ششم كه بهترين دارو حجامت است و سعوط و حمام و حقنه.پ تأييد: عامه از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله روايت كردند كه فرمود: بهتر داروى شما حجامت است، برخى گفتند خطاب بمردم حجاز است و همگنانشان از مردم بلاد گرمسير كه خونشان بسطح بدن گرايد و از اين برآيد كه طرف خطاب جز پيرانند كه حرارت تنشان اندك است، ابن سيرين گفته: چون چهل سالش شد حجامت نكند.

 

طبرى گفته: براى آنكه عمر در كاستى است و تن بكاهش ميرود و نشايد با ريختن خون سست ترش سازد،- پايان- و مقصودش كسى است كه نياز او بحجامت مشخص نيست و كسى كه بدان اعتماد ندارد و ابن سينا در رجزش گفته است:

         هر كه را رگ زدن بعادت شد             نبرد عادتش بيكباره.

 بلكه آن را خرده خرده كم كند تا در دهه هشتادم عمر بپايان رسد.پ 31- در طب: بسندش از امام ششم كه دارو چهار است: حجامت، نوره كشيدن، قى و حقنه.پ 32- در طب: بسندش از امام پنجم عليه السّلام كه طب عرب در سه چيز است تيغ حجامت، حقنه و آخرين درمان داغ كردنست.پ 33- و از امام ششم عليه السّلام كه طبّ عرب در پنج چيز است: تيغ حجامت حقنه، سعوط، قى، حمام و آخرين درمان داغ كردنست.پ 34- و در روايت ديگر از امام پنجم عليه السّلام طب عرب در هفت است (و بدان پنج: شربت عسل و نوره را افزوده).پ 35- و از همان- 56-: بسندى از طلحة بن زيد كه پرسيدم از امام ششم از حجامت در روز شنبه و چهارشنبه و حديثى كه عامه از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله باز گويند باو گفتم آن را منكر شد و فرمود: آنچه درست است از قول رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله اينست كه: چون خون يكى از شما جوشيد بايد حجامت كند تا مبادا او را بكشد، سپس فرمود: كسى از خاندان خود را ندانم كه در آن عيبى بيند.پ 36- و نيز از امام ششم عليه السّلام روايت است كه در نخست سه شنبه ماه آذار رومى حجامت كردن يك سال تندرستى آورد باذن خدا تعالى (56).پ 37- و از آنان عليهم السّلام روايت است كه حجامت روز سه شنبه 17- ماه هلالى تندرستى يك سال است.پ 38- در طب: بسندى از امام پنجم عليه السّلام كه هرگز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از دردى نناليد جز اينكه بحجامت مداوا كرد، ابو طيبه گفته: من رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله‏

 

را حجامت كردم و يك اشرفى بمن داد و خون او را نوشيدم، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: آن را نوشيدى؟ گفتم: آرى، فرمود: چه تو را بر آن واداشت؟ گفتم بدان تبرك جستم، فرمود: از همه دردها و بيماريها و فقر و فاقه در امان شدى، بخدا هرگز آتش بتو نرسد (56 طب)پ بيان: ابو طيبه بطاء فتحه دار و ياء ساكن دو نقطه بزير از صحابه است نامش نافع است، حجامت كن بوده مولاى محيّصة بن مسعود انصاريست. در يكى از رجال عامه چنين آمده.پ 39- در طب- 57- بسندى از امام ششم عليه السّلام كه از داروى پيغمبرانست حجامت، نوره و سعوط.پ 40- و از همان: از احمد بن عبد اللَّه بن زريق كه امام ششم عليه السّلام بمردمى گذشت كه حجامت ميكردند، فرمود: كاش بشام يك شنبه پس انداخته بوديدش كه درد را بهتر به كند.پ 41- و از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه چون خون شما جوشيد حجامت كنيد زيرا بسا خون بجوشد و بكشد صاحبش را.پ 42- از امام پنجم كه: بهترين داروى شما حقنه است، سعوط، حجامت و حمام.پ 43- و از همان- 57- بسندى تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه حجامت در سر درمان هر درد است جز مرگ.پ 44- و از همان (..): بسندى از امام ششم كه رسول خدا سه حجامت ميكرد يكى در سر و آن را متقدمه ميناميد و يكى ميان دو شانه و آن را نافعه ميناميد، و يكى ميان دوران و آن را مغيثه ميناميد.پ 45- و از همان: بسندى از ام احمد كه آقايم عليه السّلام فرمود: هر كه در نخست خون شاخ حجامت خود نگاه كند از واهنه در امانست تا حجامت ديگر، منش پرسيدم واهنه چيست؟ فرمود: درد گردن.

 

پ‏بيان: در نهايه گفته: در حديث عمران بن حصين است كه خلانى نزد او آمد و در بازويش حلقه مس زردى بود- و در روايت ديگر- بدستش انگشتر مس زردى بود، فرمود: اين چيست؟ گفت از براى واهنه است، فرمود: اما آن برايت جز فزون سستى ندارد، واهنه رگى است در شانه كه همه دست را فرا گيرد و از آن رقيه گيرند، و گفته‏اند: مرضى است در بازو، و بسا تيكه سفالى بدان آويزند بنام خزر واهنه و آن دچار مرد است نه زن، و او را از آن نهى كرد چون بقصد نگهدارى از درد برگرفته بود و در حكم تمائم بود نزد او كه از آنها نهى شده- پايان- و در قاموس است كه واهنه باديست دچار شانه‏ها شود يا بازو يا دو رگ درون گردن و بقصيراء و بيكى از مهره‏هاى گردن، و در نسخه‏ايست واهيه بياء دو نقطه بزير و نخست اظهر است و دلالت دارد كه بدرد گردن هم گفته شود، يا بدان تفسير شده براى آنكه ملازم آنست غالبا.پ 46- در طب- 58-: بسندش از امام پنجم عليه السّلام كه هر كه بنخست خون حجامت خود نگاه كند از درد چشم تا حجامت ديگر در امان باشد.پ 47- و از همان: بسندى از امير المؤمنين عليه السّلام كه چون حجامت ميكرد يا حمام ميرفت غسل ميكرد شعيب گويد من آن را بامام ششم عليه السّلام گفتم: فرمود راستش چون پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله حجامت ميكرد خونش بجوش مى‏آمد و جنبش ميكرد و با آب سرد غسل ميكرد تا آرام شود، و چون امير المؤمنين عليه السّلام بحمام ميرفت گرما زده ميشد و آب سرد بخود ميريخت تا آرام شود.پ 48- و از همان: بسندى از امام ششم كه پيغمبر هميشه در اخدعين (دو رگ درون گردن) حجامت ميكرد و جبرئيل از طرف خدا تبارك و تعالى آمد و حجامت شانه را دستور آورد.پ بيان: در قاموس گفته: كاهل بر وزن صاحب يك سوم بالاى پشت گرده است كه شش مهره دارد، و ميان دو كتف و بند گردن و پشت را هم گويند.

 

پ‏49- در طب: بسندى از ابو بصير كه از امام صادق عليه السّلام حجامت روز چهارشنبه را پرسيدم فرمود: هر كه روز چهارشنبه آخر ماه بر خلاف مردم بدبين حجامت كند از هر دردى عافيت يابد و از هر آفتى محفوظ گردد.پ 50- و از همان- بسندى از زراره كه امام ششم عليه السّلام حجامت كرد و فرمود اى كنيز سه دانه نقل بياور: و آنگه فرمود: شكر پس از حجامت خون پاك در آورد و حرارترا ببرد (59).پ 51: و از امام دهم عليه السّلام كه پس از حجامت انار شيرين بخور كه خون را آرام كند و در درون پاكش كند.پ 52 و از همان- 67- بسندش از امام پنجم عليه السّلام كه هر كه قى عمدى كند بهتر از 70 دارو باشد، و قى از اين راه هر درد و علتى را بيرون آورد.پ 53- در طب 129- از امام رضا عليه السّلام كه حجامت دوشنبه از ما و در سه شنبه از بنى اميه است.پ 54- و از همان- 136- بسندش از طلحة بن زيد كه حجامت روز شنبه را از امام ششم عليه السّلام پرسيدم فرمود- ناتوان سازد.پ 55- در مكارم- 81: انصارى روايت كرده كه خون امام رضا عليه السّلام جوشيد و در دل شب حجامت كرد.پ 56- از امام ششم عليه السّلام كه روزه دار در جز ماه رمضان هر گاه خواهد حجامت كند و اما در ماه رمضان خود را بخطر نيندازد و خون نگيرد مگر آنكه بر او بجوشد، و اما ماها در رمضان شب حجامت كنيم، و روز حجامت ما يك شنبه است و روز حجامت دوستان ما دوشنبه.پ 57- و از امام ششم عليه السّلام كه مبادا ناشتا حجامت كنى.پ 58- فرمود: با شكم پر بحمام مرو و ناشتا حجامت مكن كه روى غذا رگها را بهتر گشايد و بهتر خون درآيد و تن را نيرومندتر كند.پ 59- و روايت است از عالم عليه السّلام كه حجامت پس از خوراك است زيرا چون‏

 

كسى سير است و حجامت كند خون فراهم گردد و درد را بر آورد، و چون ناشتا باشد و چيزى نخورده خون برآيد و درد بماند.پ 60- و از زيد شحام كه نزد امام ششم بودم و حجام خواست و باو فرمود ابزار حجامتت را بشوى و بياويز و انارى خواست و خورد و چون از حجامت فارغ شد انار ديگر خواست و خورد و فرمود: اين حرارترا آرام كند.پ 61- از ابى بصير كه امام پنجم فرمود: پس از حجامت چه ميخوريد؟

گفتم: كاسنى و سركه، فرمود: باكى ندارد.پ 62- و از امام ششم روايت است كه حجامت كرد و سه دانه نقل خواست و فرمود: شكر پس از حجامت خون تازه برگرداند، و نيرو بيفزايد.پ 63- از امام هفتم عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: هر كه از شماها حجامت كن است روز شنبه حجامت كند.پ 64- امام صادق عليه السّلام فرمود: حجامت روز يك شنبه درمان هر درديست.پ 65- و از آن حضرت كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: روز دوشنبه پس از عصر حجامت كنيد.پ 66- و از ابى سعيد خدرى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كه سه شنبه 17 يا 19 يا 21 حجامت كند درمان درد سال باشد.پ 67- و نيز فرمود: 15، 17 و 21 ماه حجامت كنيد مبادا خونتان بجوشد و شما را بكشد.پ 68- در حديث است كه از حجامت چهارشنبه نهى كرد اگر خورشيد در عقرب باشد (13- مكارم).پ 69- بسندى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: هر كه روز چهار شنبه حجامت كند و پيس شود جز خود را سرزنش نكند.پ 70- در روايتى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل فرمان حجامت و سوگند را با گواه برايم فرو آورد و چهار شنبه روز نحس مستمر است.

 

پ‏71- و از امام صادق عليه السّلام كه هر كه پنجشنبه آخر ماه در پسين روز حجامت كند بخوبى درد را بكشد از تن.پ 72- و از او عليه السّلام كه خون روز پنجشنبه در جاى حجامت فراهم شود، و چون ظهر شود پراكنده گردد و تو بهره خود را از حجامت پيش از ظهر برگير.پ 74- از ابى الحسن عليه السّلام كه حجامت در هفتم حزيران را وامگذار، و اگرت از دست رفت چهاردهم آن.پ 75- از امام ششم عليه السّلام آية الكرسى بخوان و هر گاه خواهى حجامت كن.پ 76- از شعيب عقرقوفى كه نزد ابى الحسن عليه السّلام آمدم و روز چهارشنبه در زندان حجامت ميكرد گفتم: مردم گويند هر كه در اين روز حجامت كند پيس شود، فرمود: اين نگرانى براى كسيست كه تخم حيض باشد.پ 77- از امام صادق عليه السّلام كه چون خون يكى از شما شوريد حجامت كند مبادا خونش بجوشد و او را بكشد، و هر كه خواست از شما در آخر روز باشد.پ 78- (82 المكارم): كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: حجامت ناشتا درمانست و در سيرى درد و در 17 ماه درمان و روز سه شنبه تندرستى، و جبرئيلم بحجامت سفارش كرد تا پنداشتم بايدش كرد.پ 79- فرمود: حجامت سه شنبه 17- ماه درمان درد يك سال است.پ 80- فرمود: حجامت در سر درمان هفت درد است: ديوانگى، خوره پيسى، چرتك، درد دندان تيرگى چشم و سر درد.پ 81- فرمود: حجامت خرد را فزايد و حافظه را نيرو بخشد.پ 82- و از او است كه حجامت در گودى (سر خ ب) مايه فراموشى است. 83- و از او است عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم سر و ميان دو شانه و پشت خود را حجامت كرد و يكى را نافعه مى‏ناميد و ديگرى را مغيثه و سوّمى را منقذه. و در جز اين حديث است كه در سر را منقذه ناميده، و آنكه در گودى پشت سر است مغيثه و آنكه در شانه است نافعه يا- مغيثه (84- مكارم)

 

پ‏84- و از امام صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله اشاره بسر خود كرد. و فرمود شما را بايد به مغيثه كه نافع است براى ديوانگى، خوره، پيسى و خارش تن و درد دندانها.پ 85- از او است عليه السّلام كه چون كودك چهار ماهه شود هر ماه يك بار در گودى پشتش حجامت كنيد كه لعابش را بخشكاند و حرارت سر و تنش را فرو كشد.پ 86-: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: درد سه، دارو سه، درد: صفراء، بلغم، خون. داروى خون حجامت، داروى صفراء مسهل خوردن و داروى بلغم حمام.پ 87- از معاويه بن حكيم: كه ابو جعفر عليه السّلام پزشكى را خواست و در كف مشتش رگ زد.پ 88- از محسن وشّاء كه از درد كبد بامام ششم ناليدم، رگ زنى خواست و پايم را رگ زد و فرمود: براى درد پهلو كاشم بنوشيد.پ 89- روايت است كه مردى بامام صادق عليه السّلام از خارش ناليد، فرمود:

سه بار هر دو پا را ميان مچ و كعب حجامت كن، و او انجام داد و درد رفت، و ديگرى ناليد و فرمود: يكى از دو پاشنه يا هر دو پا را سه بار حجامت كن و به شوى ان شاء اللَّه، گفت: يكى از فزونى خشكى بابى الحسن عليه السّلام شكايت كرد فرمود: خشكى تن از بخار كبد است، برو و پاى راستت را رك بزن، و دو درهم (يك مثقال تقريبا) روغن بادام شيرين بگير و با آش جو هميشه ملازم باش و از گوشت ماهى و سركه پرهيز كن و آن مرد انجام داد و خوب شد باذن خدا 85- مكارم).پ 90- از مفضل بن عمر كه بامام ششم عليه السّلام از خشكى تن و حرارت ناليدم فرمود: بر شما باد كه اكحل را رگ بزنيد، و انجام دادم و از من برفت و الحمد للَّه شكرا (86 مكارم).پ 91- روايت است كه مردى بامام ششم عليه السّلام از خارش شكايت كرد، فرمود دارو نوشيدى؟ گفت: آرى فرمود: رگ زدى؟ گفت: آرى ولى سودى نبردم‏

 

فرمود سه بار در هر دو پا ميان پاشنه و كعب حجامت كن، و انجام داد و درد از او رفت‏پ 92- در كافى- 160- روضه- بسندش از امام ششم عليه السّلام كه حجامت در راس همان مغيثه است كه براى هر دردى جز مرگ نافع است و آن يك وجب است از دو ابرو تا آنجا كه انگشت بزرگش برسد، سپس فرمود: اينجا.پ 93- در كافى- 191- روضه-: بسندش از حمران كه امام ششم عليه السّلام فرمود: مردم در چه اختلاف دارند؟ گفتم: پندارند حجامت در روز سه شنبه بهتر است، فرمود: بچه دليل ميگويند؟ گفتم: پندارند روز خونست، فرمود: راست گويند و سزاوار است كه آن را پريشان نكنند در روز خودش، آيا ندانند در روز سه شنبه ساعتى است كه هر كه بدان برخورد، خونش آرام نگردد جز آنكه بميرد يا هر چه خدا خواهد. بيان: روز خون يعنى روز جنبش يا ريختن آن براى آنچه گذشت كه منجمين آن را وابسته بمريخ دانند و مناسب خونريزى شمارند، و اخبار در اين باره مختلفند و در باب سعد و نحس ايام گذشت بنقل از ديوان امير المؤمنين عليه السّلام.

         هر كه خواهد حجامتى به سه شنبه             كه بهر ساعتش بريزد خون‏

             و آنكه نوشيدن دواء خواهد             چارشنبه است روز خوب فزون‏

 و ممكن است بدى در همان ساعت وابسته بمريخ باشد كه نهى شده و آن ساعت هشتم روز است و اگر چه ظاهر خبر نهى از همه ساعات آنست كه مبادا آن ساعت باشد براى اينكه آن ساعت معينى نيست، يا بيانش مصلحت نيست.

و اينكه فرمود خونش بند نيايد تا بميرد يعنى از بسكه خونش برود بميرد يا آنكه در ميان حجامت مرگش در رسد و مقصود از آنچه خدا خواهد، بلاء بزرگ يا بيمارى سخت است كه علاجش دشوار است و ممكن است اين خبر تقيه باشد زيرا مضمونش در روايات عامه وارد است چنانچه بيايد ان شاء اللَّه.پ 94- در كافى (192- روضه) (در شماره 76 گذشت).

 

پ‏95- در كافى (273- روضه): بسندش از امام ششم عليه السّلام كه در روز جمعه هنگام ظهر حجامت نكنيد كه هر كه در زوال روز جمعه حجامت كند و بدو بلائى رسد جز خود را سرزنش نكندپ 96- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه دواء چهار است: سعوط حجامت، نوره و حقنه.پ 97- و از همان- 273- روضه- بسندش از عمار ساباطى كه امام ششم عليه السّلام فرمود: آنان كه نزد شمايند در باره حجامت چه گويند؟ گفتم ميگويند در ناشتا بهتر است از روى طعام، فرمود: نه، روى طعام رگ روانكن‏تر است و براى تن نيرو بخش‏تر.پ 98- و از همان: بسندش از امام ششم عليه السّلام كه آية الكرسى بخوان و هر گاه خواهى حجامت كن، صدقه بده و هر روز خواهى سفر كن.پ 99- و از همان (ج 6 ص 53): بسند عده از امام ششم عليه السّلام (در شماره 85- گذشت).پ 100- و از همان (ج 1 ص 512) بسندى از حجامت‏گر قشون كه امام دهم عليه السّلام يك روز هنگام نماز ظهر مرا خواست و فرمود: اين رگ را بزن و من آن را در شمار رگها كه ميزنند نميفهميدم با خود گفتم: كارى از اين عجيبتر نديدم: رگ زدن بيوقت و رگ نامفهوم سپس فرمود: در خانه بانتظار باش، و چون شب شد مرا خواست و گفت: خون را باز كن و باز كردم و فرمود ببند، بستم، باز هم فرمود: در خانه باش و نيمه شب مرا خواست و فرمود: خون را باز كن و در نخست بيشتر در شگفت شدم و نخواستم از او پرسشى كنم و خون را باز كردم سفيد در آمد مانند نمك و آنگاه بمن فرمود: آن را ببند، بستم و فرمود:

در خانه باش، و در بامداد سركارش را فرمود: سه اشرفى طلا بمن داد و آن را گرفتم و بيرون شدم تا نزد ابن بختيشوع ترسا رفتم و باو گزارش دادم، گفت:

بخدا آنچه گوئى نمى‏فهمم و در طب نميدانم و در كتابى نخواندم و در اين دوره‏

 

كسى كتب نصرانيها را از فلان پارسى بهتر نميداند نزد او برو، گويد: سوار كشتى ببصره آمدم و از آنجا باهواز رفتم و از آنجا بفارس نزد آن استاد و باو گزارش دادم گفت چند روز بمن مهلت بده، مهلتش دادم و سپس نزد او رفتم و پاسخ خواستم: گفت اين كه تو گزارش ميكنى مسيح يك بار در عمرش انجام داده.پ 101- در خرائج: كه يك پزشك نصرانى كه بيش از صد سال عمر داشت بمن باز گفت كه شاگرد بختيشوع پزشك متوكل است و مرا گزيده ميداشت، و امام يازدهم عليه السّلام نزد او فرستاد كه ويژه‏ترين يارانش را نزد او فرستد تا او را رگ زند، و او مرا برگزيد و گفت: ابن الرضا از من يك رگزن خواسته، تو نزد او برو كه امروزه داناترين مردم روى زمين است، و حذر كن كه بهر چه فرمانت دهد بدو اعتراض نكنى، من نزد او رفتم و فرمان داد در أتاقى باشم تا مرا بخواند، و آن وقت كه نزد او رفتم براى رگ زدن پسند و خوب بود، و مرا در وقت ناپسندى خواست و طشت بزرگى آورد و رگ اكحلش را زدم و پيوسته خون آمد تا طشت پر شد، وانگه گفت خون را ببند و بستم و دستش را شست و بست و مرا باتاق بازگردانيد، و خوراك گرم و سرد فراوانى پيشداشت و تا عصر ماندم و مرا خواست و فرمود: خون را باز كن و طشت را خواست و خون را باز كردم و طشت پر شد و فرمود، ببند، و بستم و دستش را بست و مرا بدان اتاق باز- گردانيد و در آنجا شب را گذرانيدم و چون بامداد آفتاب برآمد مرا خواست و همان طشت را حاضر كردم و فرمود باز كن و باز كردم و از دستش مانند شير برآمد تا طشت را پر كرد و سپس فرمود ببند، بستم و دستش را بست، و يك دست جامه و پنجاه اشرفى طلا بمن داد و عذر خواست و گفت برو، و من آن را گرفتم و گفتم: آقايم بمن خدمتى دارد؟ فرمود: آرى با كسى كه در دير عاقول همنشين تو گردد خوشرفتارى كن، من نزد بختيشوع آمدم و گزارش دادم؟ گفت: حكماء اتفاق دارند كه بيشتر خون تن يك آدمى هفت من است و اينكه تو گفتى اگر از چشمه آب هم در آيد عجب است و عجبتر از آن همان طشت شير است، و ساعتى فكر

 

كرد و سه روز و شب كتابها را خوانديم تا از اين قصه در عالم چيزى بفهميم و نيافتيم، وانگه گفت: امروز در جهان داناترى بطب از راهب دير عاقول نيست، و نامه‏اى نوشت بدو و گزارش اين پيشامد را داد، و من نزد دير او رفتم و فرياد زدم و سرى بمن كشيد و گفت: تو كيستى؟ گفتم: شاگرد بختيشوع، گفت: نامه او را همراه دارى؟ گفتم: آرى، زنبيلى پائين كرد و نامه را در آن نهادم و بالا كشيد و خواند و فورا پائين آمد و گفتم تو آن مرد را رگ زدى؟ گفتم: آرى، گفت:

خوشا بر مادرت و سوار استرى شد يك سوم از شب مانده بود كه به سرمن‏رأى رسيديم و گفتم: كجا را دوست دارى خانه استاد ما را يا خانه آن مرد را؟ گفت:

خانه آن مرد را و پيش از اذان نخست بخانه آن حضرت رسيديم در گشوده شد و خدمتكار سياهى بدر آمد و گفت: كدام شما راهب دير عاقوليد؟ گفت: قربانت منم، گفت فرو آى، و آن خادم بمن گفت: تو هر دو استر را نگهدار و دست او را گرفت و در آمدند و من ماندم تا صبح شد و روز بالا گرفت وانگه راهب درآمد و جامه‏هاى ترسائى را كنده بود و جامه سفيدى پوشيده و مسلمان شده بود، و بمن گفت مرا بخانه استادت ببر و رفتم خانه بختيشوع و چون او را ديد بسوى او دويده و گفت چه تو را از دينت بدر برد؟ گفت: من مسيح را دريافتم، گفت: مسيح را يافتى؟

گفت مانندش را، اين رگ را در عالم كسى نزده جز مسيح و اين هم مانند او است در آيات و براهين. و نزد او بازگشت و ملازم خدمتش شد تا مرد.پ 102- در دعائم: از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه حقنه باكى ندارد جز آنكه شكم را بزرگ ميكند.پ 103- و از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه هر كه روز چهار شنبه يا شنبه حجامت كند و پيس شود جز خود را سرزنش نكند، حجامت در سر درمان هر درد است دارو چهار است: حجامت، حقنه، نوره و قى و چون خون يكى از شماها جوشيد در هر روزى باشد حجامت كند، و آية الكرسى بخواند و از خدا خوبى خواهد و بر پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم صلوات فرستد.

 

پ‏104- فرمود: با روزها دشمنى نكنيد تا با شما دشمنى كنند، و چون خون كسى از شما جوشيد آن را بريزد گرچه با تيغى باشد.پ 105- در فردوس از حسين بن علي عليه السّلام كه در جمعه ساعتى است كه اگر كسى در آن حجامت كند بميرد.پ 106- از جابر بن عبد اللَّه از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود: در حجامت درمانست.

چند فائده‏

پ‏1- خطابى در كتاب «اعلام الحديث» بسندش از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم روايت كرده كه: شفاء در سه چيز است: نوش عسل، تيغ حجامت، داغ كردن با آتش، و من داغ كردن را بر امتم غدقن كنم، و گفته: اين بخش‏ها همه آنچه را مردم با آن درمان كنند فرا دارد.

زيرا حجامت نمونه گرفتن خون است كه بزرگترين خلط و اثربخشترين درمانست نزد نياز بدان، و عسل مسهل است و جزء معجونهاى مسهل تا نيرو بداروها بدهد و اخلاط تن را بيرون ريزد و داغ كردن براى دردهاى دشوار و خلط سركشى است كه جز بدان مايه برنشود، و پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله آن را شرح داد و از آن نهى كرد، چون درد بسيار و خطر بزرگ دارد، و از اين رو عرب در ضرب المثل خود گفته‏اند «و آخر دارو داغ كردنست» و سعد بن معاذ بر رگ اكحل داغ شد و پس از او بسيارى از صحابه داغ شدند.

ابن حجر در فتح البارى گفته: قصد نكرده پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه دارو همين است و بس زيرا درمان بسا در جز آنها است و همانا اشاره باصول كلى درمان كرده زيرا بيماريها امتلائى، خونى و صفراوى و بلغمى و سودائيند، و درمان خونى به بيرون كردن خونست و حجامت كه شيوه عرب بوده نمونه آنست بخلاف فصد كه در عرب معروف نبوده، بعلاوه تعبير به تيغ حجامت رگ زدن را هم فرا گيرد، حجامت در بلاد گرمسير سودمندتر است و رگ زدن در بلاد سردسير، و اما امتلاء صفراوى و آنچه با آن ذكر شود دارويش مسهل است و عسل را رمز آن آورده‏

 

پ‏و اما داغ كردن كه در آخر است براى اخراج آنچه است از فضولات كه دشوار است و با اينكه درمان بخش است از آن نهى كرده براى اينكه آن را بطبع خود درمان ميدانستند و از اين رو آن را بد دانسته، و از اين رو پيش از بروز درد براى پيشگيرى داغ ميكردند و بآتش عذاب ميدادند براى گمانى كه بسا آن بيمارى نيامدى كه براى پيشگيريش داغ ميكردند، و جمع ميان نهى از داغ كردن و بكار بردن اينست كه بكار بردن آن مقيد باشد بناچارى و با اعتقاد باينكه شفاء از خداست.

و بسا گفته‏اند: مقصود از درمان در اين حديث درمان از يك بخش بيماريست زيرا همه بيماريها يا مادى باشند يا نه، و ماده چنانچه گذشت گرم است يا سرد، و هر كدام گرچه پخش شوند به تر و خشك و در هم ولى اصل همان گرمى و سرديست و گرم با خون گرفتن درمان شود كه ماده را برآورد و مزاج را خنك كند، و هر ماده سردى را عسل فرا گيرد چون گرم كند و بپزد و لطيف سازد و نرم كند، و بدين رو ماده بهموارى بيرون آيد، و اما داغ كردن از آن بيمارى سخت است كه ماده سردى دارد و مزاج عضو را دگرگون كرده و چون داغ شد از آن برآيد، و اما بيماريهاى بى‏ماده رمز معالجه‏شان اينست كه فرمود: «تب از تف دوزخ است و آن را با آب خنك كنيد»- پايان- جزرى در نهايه گفته: داغ كردن با آتش درمان معروفى است در بسيارى بيماريها و احاديث بسيارى در نهى از آن رسيده، و گفته‏اند: نهى براى آنست كه آن را بزرگ ميشمردند و مايه بر درد، و چون عضوى را داغ نميكردند تباه و بيهوده ميشد و نهى بر اين وجه بوده، و مباح ساخته كه سبب درمان باشد نه قلت آن: چون خداست كه شفا بخش حقيقى است نه داغ كردن و نه دارو.

و در اينجا است كه مردم دچار ترديد شوند، و ميگويند اگر دواء ميخورد نميمرد، و اگر در شهر خود مانده بود كشته نميشد، و گفته‏اند نهى از داغ كردن براى پيشگيرى است و همانا براى درمان دردى كه بدان نياز است روا است، و رواست كه نهى از آن براى مزيد توكل باشد كه فرمود «آنانند كه رقيه نبندند و داغ‏

 

نشوند و بخدايشان توكل كنند» و توكل مقامى است جز جواز درمان‏پ 2- خطابى باز از جابر بن عبد اللَّه روايت كرده كه شنيدم پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله ميفرمود:

اگر در برخى داروهاى شما خيرى باشد، در تيغ حجامتست، و جرعه‏اى از عسل و يا گزشى است با آتش كه سازگار درد باشد و من دوست ندارم كه داغ شوم.

سپس گفته: طبّ دو نوع است، قياسى كه طب يونانست و بيشتر مردم در اواسط بلدان اقاليم بكار برند و طب عرب و هند كه طبّ آزمايشى است.

و چون بيشتر داروها كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله وصف كرده بازرسى، همانا بشيوه طب عربست جز آنچه از راه وحى بيان كرده كه برتر از درك پزشكان و حكمت حكيمانست، و بسا درمان كه از راه تبرك بدعاء و اثر نفس او بوده، و هر آنچه در اين باره فرموده و انجام داده درست و زيبا و خدايش نگذاشته از اينكه جز راست گويد و جز درست كارى كند- پايان- و البته اشاره كرديم چرا در بيشتر اخبار حجامت ذكر شده و رگزدن نيامده، زيرا حجامت در اين بلاد سودمندتر و اثر بخش‏تر است، و ذكر رگزدن در پاره اخبار پس از نقل از مكان بلاد حجاز است ببلادى كه رگزدن در آنها سازگارتر و سزاوارتر است.

موفق بغدادى گفته: حجامت سطح تن را بهتر به كند و رگ درون تن را، حجامت براى كودكان و در بلاد گرمسير به از رگزدنست و بى‏خطرتر است، و بسا از بسيارى داروها بى‏نياز كند. و از اين رو در اخبار رسيده و نامى از رگزدن نيست، زيرا عرب غالبا جز حجامت را نميدانستند.

مؤلف هدايه گفته: تحقيق در باره رگزدن و حجامت اينست كه باختلاف زمان و جاها و مزاجها اثر مختلف دارند، حجامت از آن زمان گرم و جاى گرم و تن گرم است كه خون خوب پخته است و سودمندتر است و رگ زدن برعكس است، از اين رو حجامت براى كودكان سودمندتر است و براى كسى كه توانائى رگزدن ندارد.پ 3- از اخبار گذشته برآيد كه حجامت در پنجشنبه و يك شنبه برتر است و معارضى هم ندارند و بيشتر اخبار دلالت دارند بر بهترى آن در روز سه شنبه كه‏

 

مصادف روزهاى مخصوصى باشد از ماههاى عربى و يا رومى و برخى اخبار با آنها معارضند، و از برخى اخبار برآيد برترى حجامت در روز دوشنبه، و اخبارى كه آن را مطلقا شوم دانند، معارض آنند. و يا براى تقيه باشند چون مخالفان در بسيارى كارها آن را مبارك دانند، و اما چهار شنبه را بيشتر اخبار براى حجامت بد شمردند، و برخى خوب كه ممكن است حمل بضرورت شود.

در شنبه هم اخبار تعارض دارند و بسا رجحان اقوى است، و همچنين در باره جمعه و منع در آن اقوى است، و همه اينها در صورت چاره داشتن است و در ناچارى در هر وقت جائز است بويژه با خواندن آية الكرسى و آيا رگزدن هم در حكم حجامت است؟ محتمل است، ولى ظاهر اختصاص بحجامت است.

شهيد- رحمه اللَّه. در دروس گفته: حجامت در سر مستحب است زيرا درمان هر درديست، و حجامت در چهار شنبه و شنبه بد است از ترس پيسى مگر خونش بجوش آمده باشد كه هر روزى خواهد حجامت كند و آيت الكرسى بخواند و از خدا خير خواهد و صلوات بر پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرستد، و روايت است كه درمان در حجامت است و نوره و حقنه و قى، و روايت است كه درمان تب بريختن آنست بر تن و اگر دشوار باشد دستش در آب سرد نهد- پايان- در فتح البارى گفته: سودمند ترين ساعت براى حجامت دوم يا سوم ساعت روز است كه دنبال فراغت از حمام و جماع و جز آنها نباشد و نه سر سيرى و نه در گرسنگى. و در تعيين روزهاى حجامت حديثى از ابن عمر در ضمن حديثى آمده كه: حجامت كنيد ببركت خدا روز پنجشنبه، حجامت كنيد روز دوشنبه و سه شنبه و كناره كنيد از آن روز چهارشنبه و جمعه و شنبه و يك شنبه، و حلّال از احمد نقل كرده كه حجامت در اين روزها بد است گرچه حديث قطعى نيست.پ و حكايت است كه مردى روز چهار شنبه از بى‏اعتنائى بحديث حجامت كرد و پيس شد، و ابو داود از حديث ابى بكره در آورده كه حجامت روز سه شنبه بد است، و گفته: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرموده: روز سه شنبه روز خونست و در آن‏

 

ساعتى است كه خون بند نميرود.

 

و در شمار روز ماه هم احاديثى رسيده چون حديث ابو داود از ابى هريره كه هر كه در 17- 19- و 21 حجامت كند درمان هر درد باشد، و پزشكان اتفاق دارند كه حجامت در نيمه دوم ماه وانگه در ربع سوّم آن سودمندتر است از حجامت در آغاز و پايان آن موفق بغدادى گفته براى آنكه اخلاط در آغاز ماه هيجان دارند.