باب شصت و هشتم درمان زخم ريش و درد آبله

پ‏1- در طب- 139- بسندى از امام باقر عليه السّلام: كه براى زخم قير تازه بگير و برابرش پيه بز تازه و پارچه نويا بستوى نو بياور و بيرونش با قير بيالا و آن را روى چند تيكه خشت گذار و آتش نرمى زير آن بنه از نماز ظهر تا عصر سپس تيكه كتان كهنه برگير و روى دست بنه و قير را بران بمال و روى زخم گذار و اگر زخم تو دارد، كتان را فتيله كن و قير را در زخم بريز و فتيله را در آن بنه.پ بيان: قير طرى، در نسخه‏اى قعر قير، آمده يعنى بيخ و درون آن ..پ 2- در دعوات راوندى: كه متوكل دملى در آورد و بيمار دم مرگ شد از اثر آن، و كسى جرات نميكرد كه آهنى بدو نزديك كند، مادرش نذر كرد كه اگر به شود مال فراوانى از خود بامام دهم بدهد، فتح بن خاقان بمتوكل گفت كاش بفرستى نزد اين مرد- يعنى امام دهم عليه السّلام- و از او بپرسى، بسا داروئى بدهد كه خدا بدان بتو فرجى دهد، گفت بفرستيد نزد او، پيك رفت و برگشت و گفت: ابو الحسن ميفرمايد از گال زير دنبه گوسفند بگيريد و با گلاب مخلوط كنيد و بر دمل نهيد كه بخواست خدا سودمند است.

كسانى كه در حضور متوكل بودند اين دستور را بباد مسخره گرفتند، فتح گفت: تجربه‏اش زيانى ندارد بخدا كه من اميد به شدن دارم، و گال را حاضر كردند و با گلاب بر روى دمل نهادند و سر باز كرد و هر چه در آن بود بر آمد و مژده سلامتى او را بمادر متوكل دادند، و ده هزار اشرفى بمهر خودش براى امام عليه السّلام فرستاد، و متوكل از بيمارى در آمد.

گويم: تمام اين حديث در ابواب تاريخ آن امام است عليه السّلام.پ 3- در علل محمّد بن على بن ابراهيم: علت آبله اينست كه چون مردم حبشه‏

 

فيل آوردند تا خانه كعبه را ويران كنند خدا پرنده ابابيل را فرستاد و هر كدام 3 سنگ داشتند دو در دو چنگ و يكى در نوك و بآنها پرت كردند و بسر آنها خورد و از ته آنها در آمد و مردند، هر كدام ماندند آبله گرفتند و باد كردند و پخته شدند تا مردند و اين مايه آبله شد كه مردم از هم واگرفتند.پ 4- در مجمع البيان: بسندى از سهل بن سعد ساعدى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روز احد در جنگ شركت كرد و دندان پيشين او شكست و خود بر سرش فرو نشست، و فاطمه دخترش خون او را شست و على بن ابى طالب آب ميريخت با سپر و چون فاطمه ديد آب خون را ميافزايد تيكه حصيرى گرفت و سوزاند تا خاكستر شد و آن را بر زخم گذاشت و خون بند آمد.پ تأييد: يكى از پزشكان ماهر گفته: خاكستر بردى اثر نيرومندى دارد در بند آوردن خون زيرا خوب خشك كند و كم بگزد، زيرا چيزهاى خشك كن اگر گزش داشته باشند بسا خون را تحريك كنند و ورم آورند، و اين خاكستر چون با سركه در بينى خوندماغ دميده شود، خون بينى او را بند آورد، و بسا در درون ريشهاى روده در آورده شود.

كاغذ مصرى هم همين اثر را دارد و جالينوس از آن قدردانى كرده، و بسيار شده كه خون را بند آورده و اين كاغذ مصرى كه جالينوس ذكر كرده در ديرين از همان برگ بردى ساخته ميشده ولى امروز ساخته نميشود، بردى سرد و خشك است در درجه 2 و خاكسترش قرحه‏هاى بد را باز دارد از پهن شدن.

گويم: اين روايت را حموى در كتاب احكام در صفت طب از دو صحيح آورده از سهل بن سعد. سپس گفته: مقصود در اينجا حصيريست كه از بردى ميسازند، و آن برگ گياهى است كه در ميان آبها رويد و خاكسترش اثر خوبى دارد براى بند آوردن خون.

سپس از نقل مانند آنچه ذكر شد گفته از قول ابن سينا كه آن از خونريزى‏

 

 

مانع شود، و بر زخم تازه پاشند و آن را بهم آرد، و كاغذ مصرى در قديم از آن ساخته ميشد، مزاجش سرد و خشك است و خاكسترش براى آكله دهن خوبست، و ريزش خون را بند آورد، و قرحه‏هاى بد را از پراكندگى باز دارد.