باب سوم احترام خوراك. ستودن خوراك خوشمزه. خدا در خوراك و پوشاك و مانند آنها حسابى از مؤمن نكشد

آيات قرآن مجيد

پ‏1- در التكاثر، 8- و آنگه البته پرسش شويد در آن روز از نعمت.پ تفسير: طبرسى- ره- گفته: مقاتل گويد: مقصود كافران مكه‏اند كه در اين دنيا در خير و بركت بودند و روز رستاخيز از شكر آنچه در آن بودند بازپرسى‏

 

شوند چون شكر پرورنده نعمت را نكردند كه جز او را پرستيدند و برايش شريك گرفتند، وانگه شكنجه شوند بر ترك شكر و اين قول حسن است كه بازپرسى نشوند از نعمت جز دوزخيان و بيشتر مفسران گفتند: معنا اينست كه البته بازپرسى شويد از نعمت اى گروه مكلفان؟ قتاده گفته: خدا پرسد هر نعمت دارى را از آنچه بدو نعمت داده، و بقولى از نعمت خوراك و نوشابه و جز آنها، از ابن جبير و بقولى نعيم تندرستى و فراغت است. از عكرمه،پ و مؤيد آنست آنچه از ابن عباس آمده كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: دو نعمت باشند كه بيشتر مردم در آنها مغبونند: تندرستى و فراغت و بقولى تندرستى و امنيت، از ابن مسعود و مجاهد و از امام پنجم و ششم عليهما السّلام روايت است، و بقولى از هر نعمت بازپرسى شود جز آنچه اين حديث جدا كرده كه فرمود: سه چيزند كه بنده از آنها بازپرسى نشود: پارچه‏اى كه عورتش را پوشاند، تكه نانى كه گرسنگى او را ببرد و خانه‏اى كه از گرما و سرما نگهش دارد،پ روايت شده كه يك صحابه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله را با گروهى از يارانش مهمان كرد و نزد او خرما و آب سرد يافتند و خوردند و چون بيرون آمدند فرمود اين از نعمتى است كه بازپرسى دارد،پ و عيّاشى در حديث درازى آورده كه ابو حنيفه تفسير اين آيه را از امام ششم عليه السّلام پرسيد، و آن حضرت فرمود: اى نعمان نعيم بنظر تو چيست؟ گفت: خوراك و آب سرد فرمود: اگر خدا روز رستاخيز تو را در برابر خود وادارد تا از لقمه خوراك و جرعه نوشيدنى بازپرسى كند البته ايستادنت برابر خدا بدرازا كشد، گفت: قربانت پس نعيم چيست؟ فرمود: ما خانواده همان نعيم باشيم كه خدا ما را نعيم بنده‏اش نموده و بوسيله ما الفت ميان آنها افتاد پس از دشمنى و جدائى آنها با هم، بوسيله ما دل آنها را بهم نزديك كرد و آنها را برادر هم نمود پس از اينكه دشمن هم بودند، و بوسيله ما خدا آنها را بمسلمانى رهنمود، اين نعمتى است كه بريده نشود و خدا از اين نعمت وجود پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و خاندانش عليهم السّلام از آنها بازپرسى كند- پايان-

 

گويم: آياتى كه وابسته بدين بابند در باب كليات حلال و حرام با تفسيرشان گذشتند.

اخبار باب‏

پ‏1- در دعائم: از جعفر بن محمّد عليه السّلام كه در خوراك اسراف نيست، و در تفسير قول خدا عزّ و جلّ «وانگه البته بازپرسى شويد آن روز از نعيم» فرمود: خدا كريمتر از اينست كه خوراكى بشما دهد و شما را از آن بازپرسد ولى شما همه مسئوليت داريد از نعمت وجود ما كه آيا آن را شناختيد و حقش را ادا كرديد؟پ و از آن حضرت عليه السّلام پرسيدند از مشك و عنبر و بوى خوش ديگر كه در خوراك نهند فرمود: باكى ندارد، در كتاب مسائل از امام هفتم مانندش آمده.پ 2- در عيون (2/ 129) بسندش تا امام رضا عليه السّلام كه در دنيا نعمت حقيقى نيست باو گفتند: پس قول خدا تعالى چيست؟ «وانگه پرسيده شويد البته از نعيم» اين نعيم در دنيا چه باشد؟ همان آب خنك است؟ امام رضا عليه السّلام بفرياد بلند فرمود، چنين تفسيرش كرديد شما و آن را بچند بخش كرديد، گروهى گفتند.

آب خنك است، و گروه ديگر خوراك خوشمزه، گروه سوّم خواب خوش و البته كه پدرم از پدرش امام صادق عليه السّلام بمن بازگفته كه بشما بگويم گفته‏هاتان نزد او ياد شدند در تفسير قول خدا عزّ و جلّ (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ) و در خشم شد و فرمود: خدا البته از بنده‏هاش بازخواست نكند از تفضّلى كه بآنها كرده و منتى هم بر آنها ننهد، منت بر انعام از آفريده‏ها زشت شمرده شود و چگونه بآفريننده بسته شود آنچه در آفريده‏ها نپسندند ولى نعيم دوستى ما خانواده و وابستگى بما است كه خدا بنده‏هايش را پس از توحيد و نبوت از آن باز پرسد زيرا چون بنده اين حق را پرداخت او را به نعمت بهشت كشاند كه زوال ندارد- الخبر-پ 3- در محاسن (410) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه خوراكى خوب بساز و يارانت را بر آن بخوان.

 

پ‏4- در كافى (6/ 274) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه خدا عزّ و جلّ هرگز قومى را در حال خوردن عذاب نكند و خدا عزّ و جلّ كريمتر است از اينكه چيزى بآنها روزى كند وانگه تا فارغ نشده‏اند آنها را عذاب كند.پ 5- در مكارم: روايت است از عالم كه خدا مؤمن را بر سه چيز بازپرسى نكند خوراك، جامه تن، همسر خوب كه باو كمك كند و بدو دينش را نگهدارد،پ در خصال (80) بسندش (همين مضمون را آورده و در آخرش گفته) و پارسا و خوددار باشد.

و در محاسن: بسندش مانندش آمده (399).پ 6- و از همان: (..) بسندش كه امام ششم فرمود: در خوراك اسراف نباشد.پ بيان: تفسير مى‏شود بحال توانگرى و مقصود گرامى داشتن مؤمن باشد نه خود نمائى و شهرت‏طلبى و اغراض بيهوده ديگر.پ 7- در محاسن (..) بسندش از امام ششم در تفسير قول خدا «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» كه فرمود: خدا كريمتر از اينست كه مؤمن را از خورد و نوشش بازپرسى كند.پ 8- و از همان: (..) بسندش از ابى خالد كابلى كه بر امام پنجم عليه السّلام وارد شدم و چاشت خواست و با او خوردم خوراكى كه هرگز لطيف‏تر و خوشمزه‏تر از آن نخورده بودم و چون فارغ شديم فرمود: اى ابا خالد خوراك ما را چگونه ديدى: گفتم: قربانت لطيفتر و خوشمزه‏تر از آن هرگز نديدم ولى بياد آيه قرآن افتادم كه «البته پرسش شويد آن روز از نعيم» فرمود: نه همانا از روش حقى كه داريد پرسش شويد.پ 9- و از همان (400) بسندش از ابى جعفر كه گروهى نزد امام ششم عليه السّلام بوديم و خوراك خواست كه ما در خوشمزگى و لطافت مانندش را نديده بوديم تا شكم پر كرديم وانگه خرمائى آوردند كه از صفا و زيبائى بروى ما مى‏خنديد، مردى گفت البته در فردا از اين نعمت بازپرسى شويد كه نزد زاده رسول از آن‏

 

 

برخوردار شديد، امام ششم عليه السّلام فرمود خدا كريمتر و والاتر است از آنكه بشما بخوراند و گوارا دارد وانگه از شما بازپرسى كند ولى شما بازپرسى ميشويد از آنچه نعمت بوجود محمّد و آل محمّد داريد، گفته: بسند ديگر هم مانندش آمده.پ 10- در محاسن: (..) بسندش از يك يارى گفت كه امام ششم عليه السّلام بماها فرنى و آش ميخوراند وانگه نان وزيت، يكى گفت: كاش كارت را يك نواخت ميكردى تا معتدل ميشد، فرمود: تدبير كار ما از خدا است، چون وسعت دهد وسعت دهيم و چون تنگ گيرد تنگ گيريم.پ بيان: در قاموس گفته فرنى با ضمه وسيله نان‏پزيست كه نان كلفت گرد پزند، يا گردك كه اطرافش بميانه جمع شده در آن پزند، بريان كنند و با روغن و شير و شكر باشد.پ 11- در محاسن (..) بسندش از عبد الأعلى كه با امام ششم عليه السّلام غذا خوردم مرغى بريان با تو دلى. و آش خواست و فرمود: اين مرغ بريان را براى فاطمه هديه آوردند، سپس فرمود: اى كنيزك خوراك معمولى خودمان را بياور و تريد سركه و زيت آورد.