باب هجدهم سياه دانه و سعتر كه جوارى است

پ‏1- در محاسن (516) روايت است كه جوارشى معده را پاك ميكند، و در حديث ديگر جوارش آجين معده را ميروياند.

 

پ‏بيان: زئبر بكسره و همزه پرزگى است كه روى جامه نوبر آيد مانند آنچه بر خز بر آيد گويم: اين نزديك بمضمون خبر آينده است.پ 2- در محاسن (594) بسندش از امام هفتم عليه السّلام كه داروى امير المؤمنين عليه السّلام جوارش بود و هميشه ميفرمود: جوارش براى معده پركها سازد چون پركهاى حوله خشك كن.پ 3- در مكارم (214) از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله روايت است كه هاضوم و جوارش و سياه دانه خوب است و چون سفيده ميخورد يا خوراكى كه گرفتگى داشت از آنها كف ميكرد و آن را با نمك سوده مى‏آميخت و خوراك را با آن ميگشود و ميفرمود:

چون آن را ناشتا بخورم باكى ندارم كه چه بخورم. و پر ميفرمود كه آن معده را نيرو دهد و بلغم را ببرد و امان از لقوه و لرزش اعضاء باشد،پ و از ابن عباس است كه نانخواه و سياهدانه درمان هر درد است و ورم و طپش قلب چون او دوائى ندارد، و گفتند مقصود از آن خردل است كه حب الرشاد خوانند، گويم: خبرى در باب گردو گذشت كه مناسب اين باب است.پ 4- در كافى (6/ 375) بسندش از يك واسطى كه شكوه كرد بابى الحسن عليه السّلام از رطوبت و باد فرمود جوارش را در ناشتا بخورد و كف كند.پ بيانيست: سعتر با سين و صاد هر دو آمده چنانچه فيروزآبادى و جز او گفتند، جوهرى گفته: سعتر گياهى است و برخى آن را در طب با صاد نويسند تا به شعير اشتباه نشود- پايان- و رسته‏هاى بسيار دارد از دشتى و بستانى و كوهى، برخى برگ دراز دارند و برخى برگ گرد، برك برخى نازك است و از برخى پهن و بيشتر آنها شناخته‏اند، گرم است و خشك در درجه 3، لطيف كند و تحليل برد و باد و نفخ را براند و طعام سنگين را هضم كند و معده را خشك كند و بول و حيض را بگشايد، و ديده ناتوان را تيز كند و براى در دران بنوشيدن و ماليدن سود دارد، در صحاح گفته: هاضوم همانست كه جوارش گويند چون خوراك را هضم كند

 

 

و در قاموس گفته: هاضوم هر دارو است كه خوراك را هضم كند و گويا مقصود از آن در اينجا نانخواه است.پ چون كلينى (6/ 338) از ابى الحسن عليه السّلام روايت كرده كه هر كس خواهد ماست بخورد و زيانش نزند بايد هاضوم بر آن ريزد (راوى گويد) گفتمش: هاضوم چيست؟ فرمود نانخواه است، مقصود از سفيده لبنياتست و بسا كه سفيده تخم مرغ باشد و نخست روشنتر است، ثفاء از سخن طبرسى است و بمعنى خردل است كه آن را حرف گويند، در بحر الجواهر گفته اهل عراق آن را حب الرشاد گويند، و گويا اين سعتر و نانخواه با ابواب حبوب مناسبتر باشند و در اينجا بطور استطراد ذكرشان كرديم.