باب فضل ايمان و كليات شرايط آن

پ‏آيات قرآن مجيد البقره، 1- 5 قرآن رهنماى پرهيزكارانست آنان كه گروند بناديده و برپادارند نماز را و از آنچه روزيشان داديم انفاق كنند، و آنان كه گروند بدان چه فرود آوردند بتو و آنچه فرود شد پيش از تو و بديگر سراى يقين دارند. آنان بر سر راهند از سوى پروردگارشان و آنان همان رستگارانند 25 و مژده ده بآنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند بهشتها دارند 41- و بگرويد بدان چه فرو آوردم بتصديق آنچه با شما است و نباشيد سره كافران بدان 72 آيا بگرويد ببرخى از كتاب تورات و كفر ورزيد ببرخى ديگر، چه باشد سزاى كسى كه چنين كند از شماها جز رسوائى در زندگى دنيا و در روز رستاخيز برگردانده شوند به سخت‏تر شكنجه و خدا غافل نيست از آنچه ميكنيد.

85- بگو چه بد است آنچه واميدارد شما را بدان ايمانتان اگر شما با ايمانيد. 93- هر كه دشمن خداست و فرشته‏هايش و فرستاده‏هاش و دشمن جبرئيل و ميكائيل است، خدا هم دشمن هر كافريست 136- بگوئيد ايمان آورديم بخدا و آنچه فرو آورد بما و آنچه فرو آورد به ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و اسباط و آنچه داده شدند موسى و عيسى و آنچه داده شدند پيمبران از پروردگارشان جدائى نكنيم ميان هيچ كدام و ما

 

برايش منقاديم 138- و اگر ايمان دارند بدان چه شما ايمان داريد البته مهيايند و اگر رو برگردانيد جز آن نيست كه جدائى افكنيد و بزودى خدا كفايت شر آنها كند و او است شنوا و دانا 248- راستى در آن نشانه‏ايست براى شما اگر باشيد مؤمنان 256- هر كه ناباورى كند به طاغوت و باور كند خدا را البته چسبيده بدسته استوارتر كه گسيختن ندارد و خدا شنوا و داناست 257- خداست سرپرست آنان كه گرويدند برآردشان از تاريكيها بروشنى- تا گويد- آنان در آن جاويدند 277- راستش آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند و برپا داشتند نماز را و پرداختند زكات را مزد دارند نزد پروردگارشان و نه ترس دارند و نه اندوه خورند 278- أيا آنان كه گرويدند از خدا بترسيد و بگذاريد آنچه بجا مانده از ربا اگر شما هستيد مؤمنان 285- باور دارد رسول خدا آنچه بر او فرود آمده از پروردگارش و مؤمنان همه باور دارند خدا و فرشته‏هاش و كتابهاش و فرستاده‏هايش را جدائى نيندازيم ميان هيچ كدام از فرستاده‏هايش و گفتند شنوديم و فرمانبرديم آمرزشت پروردگارا و بسوى تو است بازگشت.پ از آل عمران آيه 49 راستى در اين نشانه‏ايست بر آنان اگر باشيد مؤمنان 57- و اما آنان كه گرويدند و كار خوب كردند بپردازد بدانها مزدهاشان را و خدا دوست ندارد ستمكاران را 67- راستى سزاوارتر در بستگى بابراهيم همانهايند كه پيرو او بودند و همين پيغمبر است و آنان كه گرويدند و خدا سرپرست مؤمنانست 54- بگو باور داريم خدا را و آنچه فرو آورده بما و آنچه فرو آورده بابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و آنچه داده شده بموسى و عيسى و پيمبران از پروردگارشان جدا ندانيم آنها را از هم و ما برايش منقاديم 152- و خدا فضل ده است مؤمنان را 179- بگرويد بخدا و رسولش و اگر بگرويد و پرهيزگار شويد، مزد بزرگ داريد 199- و راستى از اهل كتاب باشند كه بگرود بخدا و آنچه بشما فرود آمده و آنچه بدانها فرو آمد با دل ترسان از خدا و نگيرند در برابر آيات خدا بهاى اندك آنانند كه‏

 

براشان نزد خدا مزد باشد، راستى خدا سريع الحسابست.پ از سوره النساء آيه 57 و آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند البته در آريمشان به بهشتها كه روانست زير آنها جويها جاويد باشند در آنها هميشه و همسران پاكيزه دارند و درآريمشان زير سايه پايدار 122- و آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند در آوريمشان در بهشت‏ها كه روانست زير آنها جويها جاويدند در آنها هميشه وعده راست خداست و كى از خدا راستگوتر است 136- آيا آنان كه گرويدند باور داريد خدا و رسولش و كتابى كه فرو آورده برسولش و كتابى كه پيش از او فرو آورده و كسى كه كفر ورزد بخدا و فرشته‏هايش و كتابهايش و فرستاده‏هايش و بروز ديگر كه رستاخيز است البته كه سخت گمراه شده 146- و خواهد داد خدا بمؤمنان. مزدى بزرگ 152- و آنان كه گرويدند بخدا و فرستاده‏هايش و جدا نساختند آنان را از هم آنها داده شوند بزودى مزدهاشان و باشد خدا پر آمرزنده و مهربان 173- و اما آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند بپردازدشان مزدهاشان را بيفزايد براشان از فضل خود و اما آنان كه سر برگرداندند و بزرگى كردند شكنجه دهدشان شكنجه دردناك و نيابند جز خدا دوست و ياور 175- و اما آنان كه گرويدند بخدا و پناهيدند بدو البته كه در آوردشان در رحمت و فضلش و رهنمايدشان بسوى خود با راه راست.پ از سوره المائده آيه 9 نويد داده خدا بدانها كه گرويدند و كار خوب كردند، آمرزش و مزد بزرگ 66- و اگر اهل كتاب بگروند و بترسند از خدا البته جبران كنيم بدكاريشان را و درآريمشان بهشت پر نعمت 67- و اگر برپا دارند تورات و انجيل را و آنچه از پروردگارشان بدانها فرو شده البته روزيخورند از فراز خود و از فرود پاى خود از آنها گروهى ميانه‏رو باشند و بسيارشان بدكردارند 69- راستى آنان كه گرويدند و آنان كه يهود شدند و صائبان و ترسايان هر كدامشان باور دارند خدا و روز ديگر و كار خوب كردند ترسى ندارند و اندوه نخورند.پ سوره الانعام، آيه 48- پس هر كه گرويد و خوب شد نه ترسى دارد و نه اندوه‏

 

خورد 93- و آنان كه ديگر سرا را باور دارند باور كنند بدان و آنها بر نمازشان محافظت كنند 99- راستى در آن نشانه‏ها است براى مردمى كه باور دارند 123- آيا دل مرده‏اى كه زنده‏اش كرديم و نورى داديمش كه با آن در مردم راه رود چون كسى باشد در تاريكيها كه از آن بدر نشود چنين آراستيم براى بدكاران آنچه بودند ميكردند 127- و اينست راه پروردگارت راستا البته شرح داديم آيا ترا براى مردمى كه ياد آور شوند 128- كه دارند خانه سلامت نزد پروردگارشان و او است سرپرستشان در برابر آنچه بودند ميكردند 153- و راستى اينست راه من راستا پيروش باشيد و پيرو راه ديگر نباشيد تا از آن شما را جدا كند، اينست كه بشما سفارش كند شايد پرهيزكار شويد 158- آيا بجز اين نظر دارند كه فرشته‏ها در برشان آيند يا پروردگارت آيد يا برخى آيات او آيد روزى كه برخى آيات پروردگارت آيد سود ندهد بكسى ايمانش كه پيش از آن ايمان نداشته و يا با ايمانش خيرى بدست نياورده بگو منتظر باشيد كه ما هم از منتظرانيم 161- بگو راستى مرا رهنموده پروردگارم براه راست، دينى استوار كه ملت ابراهيم و يگانه‏پرستى است و نبوده از مشركان.پ از سوره اعراف، آيه 3 پيروى كنيد آنچه فرو فرستاده شده بشما از پروردگارتان و پيروى نكنيد از جز او اوليائى چه كم يادآور شويد 42- و آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند ما بكسى تكليف نكنيم جز باندازه‏اى كه تواند آنانند ياران بهشت و هم در آن جاويدانند 156- و رحمتم هر چيز را فرا گيرد و آن را بنويسيم براى آنان كه پرهيزند و زكات پردازند و آنان كه آيات ما را باور دارند 157- آنان كه پيروند رسول پيامبر امى را كه يابندش نوشته شده نزد خود در تورات و انجيل واداردشان بكار نيك و باز دارشان از كار زشت و روا دارد براشان خوشمزه‏هاى پاكيزه را و حرام كند بر آنها هر پليد را و وانهد از آنها بارهاى سنگين و كندها كه بر آنها بود و آنان كه گرويدند و كمكش دهند و ياريش كنند و پيرو نورى شوند كه با او فرو شده آنان همان رستگارانند.

 

پ‏از سوره الانفال آيه 73- و آنان كه گرويدند و كوچيدند و جهاد كردند در راه خدا و آنان كه جا دادند و يارى كردند آنان همان مؤمنان درستند و آمرزش و روزى ارجمند دارند 74- و آنان كه از آن پس گرويدند و كوچيدند و جهاد كردند با شما آنان از شمايند.پ از سوره التوبه آيه 20 آنان كه گرويدند و كوچيدند و جهاد كردند در راه خدا با دارائى و جانشان درجه بزرگتر دارند نزد خدا و آنانند همان كاميابان 72- نويد داده خدا بمؤمنان و مؤمنات بهشتها كه روانست زيرشان جويها جاويدند در آن و مسكنهاى خوب دارند در بهشت‏هاى عدن و رضوان از بر خدا بزرگتر است آنست فوز عظيم.پ از سوره يونس آيه 2 و مژده ده آنان را كه گرويدند گام راستين دارند نزد پروردگارشان 9 و آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند رهنمايدشان پروردگارشان بايمانشان روان شود از زيرشان جويها در بهشتهاى پر نعمت 63- آنان كه گرويدند و تقوى پيشه كردند 64- از آن آنهاست مژده در زندگى دنيا و ديگر سرا 87- و مژده ده مؤمنان را 91- تا چون دريافتش غرقه آب گفت باور دارم كه نيست شايسته پرستش جز آنكه باور داشتند زاده‏هاى اسرائيل و من از مسلمانانم 92- اكنون با اينكه نافرمانى كردى در پيش و بودى از تبه‏كاران 102- چنين بايست است بر ما كه رها سازيم مؤمنان را 93- بگو اى مردم اگر در دين من شك داريد من نپرستم آنان را كه ميپرستيد شما از جز خدا ولى ميپرستم خدا را كه ميگيرد جانتان را و فرمان دارم كه بوده باشم از مؤمنان 94- و اينكه رو كن بدين يگانه‏پرستى و نباش از مشركان.پ از سوره هود آيه 23- راستى آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند و زارى كردند بسوى پروردگارشان آنانند ياران بهشت و در آن جاويدند 24- نمونه دو گروه چونان كور و كر است با بينا و شنوا آيا برابرند در نمونه، آيا يادآور نشويد.پ از سوره الرعد آيه 16 بگو آيا برابرند نابينا و بينا يا برابرند تاريكيها و روشنى.پ از سوره ابراهيم آيه 23- و درآورده شدند آنان كه گرويدند و كارهاى خوب‏

 

كردند در بهشتها كه روانست از زير آنها جويها جاويدند در آن بفرمان پروردگارشان تحيتشان در آن درود است 24- آيا ننگرى چگونه خدا مثل زده، سخن پاكيزه چون درخت خوبست كه بنش پايدار است و شاخه‏هاش در آسمان 25- ميدهد خوردنيش را در هر زمان بفرمان پروردگارش و خدا مثلها ميزند براى مردم شايد يادآور شوند 26- و نمونه سخن پليد چون درخت بد است كه بروى زمين باشد و پايدار نماند 27- برپايدارد خدا آنان را كه باور دارند و گروند بگفتار پايدار در زندگى دنيا و در ديگر سر او گمراه سازد ستمكاران را و بكند هر چه خواهد.پ از سوره نحل آيه 123 سپس وحى كرد كه پيرو كيش ابراهيم باش كه يكتاپرستى است و نباشد از مشركان.پ سوره اسرى آيه 9 و مژده ده مؤمنان را كه كارهاى خوب كنند راستش مزد بزرگى دارند.پ سوره الكهف آيه 2 و مژده دهد مؤمنانى كه كارهاى خوب كنند مزد نيكو دارند 3 و در آن هميشه بمانند 30- راستى آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند البته ما بيهوده نسازيم مزد كسى كه خوش كردار است 31- آنانند كه دارى بهشتهاى عدنند و جويها از زيرشان روانند 55- باز نداشت مرد مرا كه ايمان آرند چون رهنمائى براشان آمد و آمرزشخواهند از پروردگارشان جز كه روش اولين برشان آيد يا شكنجه روبرو 108- راستى آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند هم آنان بهشت فردوس دارند براى پذيرائى 109- جاويدند در آن و نجويند از آن كه بجاى ديگر روند.پ سوره مريم آيه 60 جز كسى كه بازگردد و بگرود و كار خوب كند كه آنان ببهشت در آيند و هيچ ستم نشوند 96- راستى آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند بزودى خداى رحمان دوستى براشان بسازد.پ از سوره طه آيه 75 و هر كسش آيد مؤمن و كارهاى خوب كرده پس آنان‏

 

پايه‏هاى والا دارند 76- بهشتهاى عدن كه روانست در فرود آنها جويها جاويدان در آن و آنست پاداش كسى كه پاكيزه شده 82- و من هر آينه پرآمرزنده‏ام كسى را كه بازگردد و كار خوب كند وانگه راه جو شود.پ سوره الأنبياء آيه 94 پس هر كه كند از كارهاى خوب و او مؤمن است ناسپاسى ندارد كوشش او و راستى ما برايش نويسنده‏ايم.پ سوره الحج آيه 14 راستى خدا در آورد آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند در بهشتها كه فرودشان جويها روانند و البته خدا هر چه خواهد كند.

23- راستى خدا در آورد آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند در بهشتها كه روانست در فرودشان جويها زيور بندند در آن از دستبندهاى طلا و گوهر و جامه‏شان در آن ديبا است 24- و رهنموده شوند بسخن پاكيزه و براه پسنديده 38- راستى خدا دفاع كند از آنان كه گرويدند 50- پس آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند آمرزش و روزى ارجمند دارند 54- و راستى خدا رهنماى آنانست كه گرويدند براه راست 56- پس آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند در بهشت پر نعمتند.پ سوره المؤمنون 1- بدرستى رستگارند مؤمنان 2- آنان كه در نماز خود خاشعند- تا فرموده- آنانندهم آن ارث برها كه ارث برند فردوس را و در آن جاويد مانند.پ سوره النور آيه 47 و گويند ايمان داريم بخدا و رسول و فرمانبريم وانگه پشت كنند گروهيشان از اين پس و نباشند مؤمن 48 تا آنجا كه فرموده- همانا گفته مؤمنان چون خوانده شوند بسوى خدا و رسولش تا داورى كند ميانشان اينست كه گويند شنيديم و فرمانبرديم و آنان همان رستگارانند 62- جز اين نيست كه مؤمنان آنانند كه گرويدند بخدا و رسولش و چون بهمراه او اندر كار عمومى باشند نروند تا از او اجازه گيرند راستى آنان كه اجازه از تو گيرند هم آنانند كه ايمان بخدا و رسولش دارند.پ سوره النمل آيه 2 رهنما و مژده است براى مؤمنان 3- آنان كه برپا دارند نماز

 

را و پردازند زكات را و هم بديگر سرا يقين دارند.پ سوره القصص آيه 67 پس اما كسى كه بازگشت و گرويد و كار خوب كرداميد است از رستگارها باشد.پ سوره العنكبوت آيه 1 و 2- الم آيا پندارند مردم كه وانهاده شوند كه ميگويند ايمان داريم و آنان آزمايش نشوند 3- و هر آينه آزموديم آنان كه پيش از آنها بودند و بايد بداند خدا آنان را كه راستند و بايد بداند دروغگويان را 7- و آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند البته در آوريمشان در خوبان- تا فرموده- و بايد بداند خدا آنان كه گرويدند و بايد بداند منافقان را 24- راستى در آنست نشانى براى مردم باوركننده 46- و بگوئيد باور داريم آنچه بما فرود آمده و بشما فرود آمده و معبود ما و معبود شما يكى است و ما بدو منقاديم 47- و چنين فرود آورديم بتو كتاب را پس آنان كه فرو آورديم بدانها كتاب باور دارندش و از آنانهم كسى باشد كه آن را باور دارد و انكار نكند آيات ما را جز كافران 51- (آيا بسشان نيست) كه ما فرو آورديم بتو كتاب را كه خوانده شود بر آنها راستش در اين رحمت و ياد آوريست براى مردمى كه باور دارند 58- و آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند جا دهيم آنها را در غرفه‏هاى بهشت- تا فرموده- توكل ميكنند.پ سوره الروم آيه 15 و اما آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند در باغستانى شاد باشند و خرم 30 بر خيزان خود را براى كيش يكتاپرستى كه سرشت آفرينش خدا است كه مردم را بر آن آفريده دگرگونى نيست براى آفرينش خدا آنست كيش پا بر جا ولى بيشتر مردم ندانند 31- رو بسوى او كنيد و بترسيدش و بر پا داريد نماز را و نباشيد از مشركان 32- از آنان كه در كيش دسته دسته شدند و گروه‏ها بودند هر گروهى بدان چه نزد او است شاد استند 43- برخيزان خود را براى كيش درست پايدار پيش از آنكه بيايد روزى كه برگشتى ندارد از خدا در آن روز، در آن روز شكاف بردارند- تا فرموده- تا پاداش دهد آنان را كه گرويدند و كارهاى خوب كردند از فضل خود

 

راستش كه او دوست ندارد كافران را 53- نشنوانى جز كسى كه ايمان آرد بآيات ما و آنان منقاد باشند.پ سوره لقمان آيه 8 راستى آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند بهشتهاى پر نعمت دارند 9- جاويدند در آنها وعده درست خداست و او است با عزت و حكمت.پ سوره التنزيل آيه 15 جز اين نيست كه ايمان آرند بآيات ما آنان كه چون يادآور شوند بدان پيشانى بر خاك نهند و تسبيح گويند بسپاس پروردگارشان و آنان بزرگى نفروشند 18- آيا پس كسى كه مؤمن است چون كسى است كه فاسق است، برابر نباشند 19- اما آنان كه ايمان آوردند و كارهاى خوب كردند جنات مأوى دارند و پذيرائى بپاداش آنچه بودند ميكردند.پ سوره الاحزاب آيه 47- و مژده ده مؤمنان را كه از سوى خدا فضل بزرگ دارند.پ سوره سبا آيه 4 تا پاداش دهد آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند آنان آمرزش و روزى ارجمند دارند.پ سوره فاطر آيه 7 و آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند آمرزش و مزد بزرگ دارند 19 و برابر نيستند نابينا و بينا.پ سوره يس آيه 70 تا بيم دهد هر كه زنده است تا آخر.پ سوره المؤمن آيه 6 آنان كه برميدارند- عرش را- تا آخر آيه 9، 40 راستى ما يارى كنيم فرستاده‏هاى خود را و آنان كه گرويدند در دنيا و روزى كه برپا خيزند گواهان 58- و برابر نيند نابينا و بينا 84- و چون ديدند عذاب ما را گفتند باور داريم خداى يگانه را و كافريم بدان چه شريك آورديم 85- پس سودشان ندهد ايمانشان با ديدار عذاب، روش خداست كه در بنده‏هاش گذشته و زيانكارند آنجا كافران.پ سوره السجده آيه 8 راستى آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند مزدى دارند كه بريده نشود.

 

پ‏سوره حمعسق آيه 13 تشريع كرد بر آنان از كيش آنچه سفارش كرد بدان نوح را و آنچه وحى كرديم بتو و آنچه سفارش كرديم بابراهيم و موسى و عيسى كه برپا داريد كيش را و جدائى نيندازيد در آن ناگوار است بر مشركان آنچه ميخوانى آنان را بدان خدا برگزيند بسويش هر كه ميخواهد و رهنمايد بسويش هر كه بازمى‏گردد 22 و آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند در باغهاى بهشتند و هر چه خواهند دارند نزد پروردگارشان آنست آن فضل بزرگ 23- آنست مژده‏اى كه خدا به بنده‏هاى خود دهد كه گرويدند و كارهاى خوب كردند 26 و پذيرد خواهش آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند و فزايدشان از فضل خود.پ سوره الزخرف آيه 69 آنان كه گرويدند بآيات ما و بودند مسلمان 70- درآئيد ببهشت شما و همسرانتان شادمان.پ سوره الجاثيه آيه 30 و اما آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند درآوردشان پروردگارشان در رحمتش آنست آن كاميابى روشن.پ سوره الاحقاف آيه 13 راستى آنان كه گفتند پروردگار ما خداست سپس بر آن پايدار ماندند نه ترسى دارند و نه اندوه خورند 14- آنانند ياران بهشت، جاويدند در آن بپاداش آنچه بودند ميكردند.پ سوره محمد آيه 1 آنان كه كافر شدند و جلو گرفتند از راه خدا گم شده كردارشان 2- و آنان كه گرويدند و كارهاى خوب ميكردند و ايمان آوردند بدانچه فرو شده بر محمد و آن درست است از پروردگارشان جبران كند از آنها گناهانشان را و به سازد خاطرشان را 3- آن باينست كه آنان كه كافر شدند پيرو باطل شدند و راستى آنان كه گرويدند پيرو حق گرديدند چنين خدا ميزند براى مردم مثلهاشان را 11- آن باينست كه خدا مولاى مؤمنانست و كافران را مولا نيست 12- راستى خدا در آورد آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند در بهشتها كه زيرشان جوها روانند.پ سوره الفتح آيه 5 تا درآرد مؤمنين و مؤمنات را در بهشتها كه زيرشان جوها

 

روانند و جاويدان در آنند و جبران كند از آنها گناهانشان را و باشد اين نزد خدا كاميابى بزرگ 26- پس فرو آورد خدا آرامش را بر رسولش و بر مؤمنان و پابندشان كرد به كلمه تقوى و بودند سزاوارتر بدان و اهل آن و باشد خدا بهر چيز دانا 29- وعده داده خدا آنان را كه گرويدند و كارهاى خوب كردند آمرزش و مزد بزرگ.پ سوره الحجرات آيه 7 ولى خدا دوست شما كرد ايمان را و آراستش در دلهاتان و بدنما كرد نزد شما كفر و فسق و نافرمانى را و آنانند رهيافته‏ها 8- از فضل خدا و نعمتش و خدا دانا و حكيم است.پ سوره و الذاريات آيه 8 راستى شما در گفتار دچار اختلافيد 9- كنار افتد از خير هر كه از آن بركنار شود 55- و ياد آور كه سود دهد يادآورى مؤمنان را.پ سوره الحديد آيه 7 بگرويد بخدا و رسولش و هزينه نهيد از آنچه شما را بر آن گمارده پس آنان كه گرويدند و هزينه نهادند مزد بزرگ دارند 8- شما را نرسد كه باور نداريد خدا را با اينكه رسول شما را ميخواند تا باور داريد پروردگار خود را و هر آينه پيمان شما گرفته شده اگر مؤمن باشيد 9- او است كه فرو آورد بر بنده‏اش آيات روشن را تا برآرد شما را از تاريكيها بروشنى و راستى خدا بشما مهرورز و مهربانست- تا فرموده- روزى كه بينى مؤمنان و مؤمنات را ميشتابند نورشان جلوشان و در سوى راستشان مژده باد شما را بهشتها كه روانست زيرشان جوها جاويدانيست در آن، آن كاميابى بزرگى است- تا فرموده- و آنان كه گرويدند بخدا و رسولانش آنانند همان صديقان و شهيدان نزد پروردگارشان مزد دارند و روشنى و آنان كه كفر ورزيدند و دروغ شمردند آيات خدا را آنانند ياران دوزخ- تا فرموده- پيشتازيد به آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است آماده است براى آنان كه گرويدند بخدا و رسولانش آنست فضل خدا دهدش بهر كه خواهد و خدا داراى فضل بزرگ است 28- أيا آنان كه گرويديد از خدا بترسيد و برسولش بگرويد تا دهد بشما دو بهره از رحمتش و نهد براى شما نورى كه راه رويد در آن و بيامرزد شما را و خدا پر آمرزنده‏

 

و مهربان است.پ سوره الحشر آيه 20 برابر نيند ياران دوزخ و ياران بهشت ياران بهشت همان كاميابند.پ سوره الصف آيه 10- أيا آنان كه گرويد آيا رهنمايم شما را بيك تجارتى كه- رهاندتان از عذاب دردناك 11- بگرويد بخدا و رسولش و جهاد كنيد در راه خدا به دارائيها و جانهاتان آن بهتر است براتان اگر ميدانيد 12- بيامرزد گناهانتان را و در آردتان در بهشتها كه روانست زيرشان جوها و در مسكنهاى خوب در بهشتهاى عدن آنست فوز بزرگ 13- و ديگر كه دوستش داريد يارى از خدا و فتح نزديك است و مژده ده مؤمنان را 14- أيا آنان كه گرويد باشيد ياران خدا چنانچه عيسى زاده مريم گفت به حواريان كيست ياران من در راه خدا حواريان گفتند ما ياران خدائيم و گرديدند گروهى از بنى اسرائيل و كافر شدند گروهى و كمك كرديم مؤمنان را بر دشمنان و گرديدند غالب.پ سوره المنافقون آيه 8 و از خدا است عزت و از رسولش و از مؤمنان ولى منافقان ندانند.پ سوره التغابن آيه 8 پس بگرويد بخدا و رسولش و نورى كه فرو فرستاديم و خدا بدان چه كنيد آگاه است. 9- روزى كه فراهم كند شما را براى روز قيامت آنست روز كم بودى و هر كس گرود بخدا و كار خوب كند جبران كند بدكاريهايش را و درآردش به بهشتها كه روانست زيرشان جوها جاويدند در آن هميشه آنست فوز بزرگ- تا فرموده- و هر كس باور كند خدا را آرام شود دلش.پ سوره الطلاق آيه 10- آنان كه گرويدند البته فرو آورديم بر شما ذكرى 11- رسولى كه ميخواند بر شما آيات روشن خود را تا برآردتان از تاريكيها بروشنى و هر كه بگرود بخدا و بكند كار خوب درآردش خدا ببهشتها كه روانست از زيرشان جوها جاويدند در آن هميشه بتحقيق نيكو كرده خدا روزيش را.پ سوره التحريم آيه 8 روزى كه رسوا نكند خدا پيغمبرش و آنان كه گرويدند با او روشنى آنها ميشتابد جلوشان و در سوى راستشان ميگويند پروردگارا كامل‏

 

 

كن نور ما را و بيامر زمان كه تو بر هر چيز توانائى.پ سوره الملك آيه 22 آيا كسى كه راه رود برو در افتاده راه برتر است يا كسى كه راه رود ايستاده بر راه راست.پ سوره القلم آيه 35 آيا بسازيم مسلمانها را چون مجرمان 36- چه شده شما را چگونه داورى كنيد.پ سوره الجن آيه 13- پس هر كه بگرود بپروردگارش نترسد از كاستى و عذاب.پ سوره المطففين آيه 29 راستى آنان كه مجرمند بمؤمنان ميخندند 30- و چون بدانها گذرند بر آنها چشمك زنند 31- و چون بخاندانشان برگردند شوخى كنان برگردند 32- و چونشان ببينند گويند راستى اينان گمراهند 33- و فرستاده نيند پاسبان آنها باشند 34- پس امروزه مؤمنان بكافران ميخندند 35- بر سختيها نگرانند 36- آيا كفار پاداشى از آنچه ميكردند دارند.پ سوره الانشقاق آيه 25- جز آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند كه مزد پيوستى دارند.پ سوره البروج آيه 11 راستى آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند بهشتها دارند كه زيرشان جويها روانند آنست فوز بزرگ.پ سوره البلد آيه 17 سپس بوده از آنان كه گرويدند و بهم سفارش شكيبائى كردند و سفارش مهربانى آنانند ياران دست راست.پ سوره التين آيه 6 جز آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند كه مزد پيوسته دارند.پ سوره البينه آيه 7 راستى آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند آنانند خوبتر مردمان 8- پاداششان از بر پروردگارشان بهشتها است كه روانست زيرشان جوها جاويد باشند در آن هميشه خوشنود است خدا از آنها و خوشنودند از او آنست‏

 

براى هر كه بترسد از پروردگارش.پ سوره العصر آيه 1 سوگند بعصر 2- راستى آدمى در زيانست 3- جز آنان كه گرويدند و كارهاى خوب كردند- الخ.پ تفسير: هدايت بيان از گمراهى است و متقين آنها كه نگهدارند خود را از آنچه هلاك كند و از آنكه كم خردى بر آنان چيره شود تا چون واجبى را بدانند آن را بكار بندند تا پروردگارشان خشنود گردد بزودى، از گفته امام صادق عليه السلام آيد كه متقين شيعه مايند و هدايت را ويژه متقين ساخت چه آنان از آن بهره برند آنها كه بناديده ايمان دارند از آنچه در حواس آنها نيايد چون يگانگى خدا، پيغمبرى پيغمبران، قيام قائم، رجعت، بعث، حساب، بهشت و دوزخ و هر آنچه بايد بدان معتقد باشند و بچشم نيايد و بدليل خدائى فهم شود و برپا دارند نماز را بركوع و سجود كامل و حفظ اوقات و احكام و پاسدارى از تباهى و كاستى و از آنچه روزيشان كرديم هزينه نهند از دارائى و نيروها و از تن و آبرو و دانش كه ببخشند در راه خدا و رنج برند و حق را باهلش رسانند و وام دهند و نياز برآرند و از مستمندان دستگيرى كنند و نابينا را دستكش نمايند و ناتوانها را از مهلكه برهانند و بارشان بكشند و پياده‏ها را سوار كنند و مؤمن‏تر از خود را در مال و جان بر خود پيش دارند و با هم پايه‏هاى خود برابرى كنند و دانش را باهلش بخشند و فضائل اهل بيت را براى دوستان آنها باز گويند و براى هر كه اميد هدايت او است، بيشتر آنچه گذشت از تفسير امام گرفته شده است.پ و در معانى الاخبار و تفسير عياشى ج 1 ص 26- از امام صادق عليه السلام است كه يعنى از آنچه ما يادشان داديم منتشر كنند بدان چه بر تو فرو شده: از قرآن و شرع و آنچه پيش از تو نازل شده از تورات و انجيل و زبور و صحف ابراهيم و كتب منزله ديگر كه همه درست و راست و از جانب خدا است چنانچه در تفسير امام عسكرى است.

بآخرت يقين دارند فرمود بسراى ديگر پس از اين جهان و بدانند و ترديد نكنند كه در آن خانه پاداش كارهاى خوب برتر از كردار داده شود و كيفر كارهاى بد بمانند

 

آنچه كرده‏اند باشد.

آنان برهنمائى پروردگار خودند، فرمود عليه السلام خدا خبر داده كه اين موصوفان باين وصفها بر راه درستند از جانب پروردگارشان و بفرمانش دانايند و آنان رهايند از آنچه ترسند و كاميابند بدان چه آرزومندند.پ و در تفسير قول خدا «و بشر الذين آمنوا» فرمود گرويدند بخدا و باور كردند پيغمبرى تو را و پيشوايت گرفتند و تصديقت كردند در گفته‏هات و درستكارت شمردند و على عليه السّلام را پس از تو امام گرفتند و وصى پسنديده تو و بدان چه فرمايدشان گردن نهند و بدان سو كه بردشان بروند و او را داراى هر آنچه تو دارى دانند جز پيغمبرى كه در آن تنهائى و دانند كه بهشت ندارند جز بموالات او و هر كه از فرزندانش از او منصوص بامامت است و دوستدار دوستان خاندان اويند و دشمن مخالفانشان و دانند كه از دوزخ بركنار نباشند جز به دورى از دوستى مخالفانشان و كمك بدگويانشان.

 «و عملوا الصالحات» از انجام هر واجب و بركنارى از هر حرام و نباشند چون ناباوران بتو، بهشتها دارند كه از زيرشان جويهاى روانند يعنى از زير درختان و مساكن آنها. تا آخر آنچه در ابواب معاد گذشت.

فرمود (ع) خدا به يهود گفته (در 41 البقره) بگرويد اى يهود بدان چه فرو نمودم بر محمد از ذكر پيغمبرى خودش و اخبار امامت برادرش على و خاندان پاكش كه مصدق همانست كه در كتاب شما است كه محمد پيغمبر سيد اولين و آخرين و مؤيد به سيد اوصياء و خليفه رب العالمين فاروق امت و باب مدينه علم است و حكمت و وصى رسول رحمت است و نخريد بآياتم كه در باره نبوت محمد و امامت على و عترت پاك او هستند بهاى اندكى را كه هر چه هم بيش باشد نابودى و زيان و بوار دارد و از من بترسيد در نهان كردن امر محمد و امر وصى او.

و گفته‏اند اينكه فرموده سره كافران باو نباشيد، تعرضى است باينكه بايد سره‏

 

مؤمنان باو باشيد زيرا صاحب نظرند در معجزه‏هايش و دانا بامر اويند و گشايش خواه از او و مژده ده بزمان او.

 «و عملوا الصالحات» كه پس از ايمان آمده دليل آوردند بر اينكه اعمال جزء ايمان نيستند و حق هم همين است ولى نفى شرط بودن را نكند بلكه در برخى اخبار مقارنه را دليل بر شرط بودن دانسته.

آيا بگرويد به بهرى از كتاب (85- البقره) دليل است كه اجزاء ايمان شرط يك ديگرند و رسوائى در دنيا تفسير شده بخوارى در پرداخت جزيه، «اشد عذاب» يعنى از جنس اشد كه مناسب هر گناه آنها است و آيه در باره يهود است و هم اينكه فرموده چه بد است آنچه وادارد شما را بدان ايمانتان (93- البقره) بموسى و تورات كه كافر باشيد بمن ولى معاذ الله كه چنين امرى باشد.

هر كه باشد دشمن خدا (136- البقره) بعناد با او در باره انعام ببنده‏هاى مقربش و دشمن فرشته‏هاش كه بيارى آنان فرستاده و دشمن رسولانش باشد كه خبر از برترى آنان دارند و دعوت به پيروى آنان كردند و دشمن جبرئيل و ميكائيل باشد نام آنها را برده براى اهميت آنها پس خدا دشمن كافرانست دلالت دارد بوجوب ايمان بفرشته‏ها و رسولان و باينكه دشمنى آنها كفر است.پ در تفسير امام است كه خدا ذم يهود كرده در دشمنى با جبرئيل كه اجراء ميكرد فرمان خدا را كه ناخواه آنان بود مانند اينكه نگذاشت دانيال بخت نصر را كه بيگناه بود بكشد تا مدت يهود بسر رسد و آنچه در علم خدا گذشته بر سر آنان آيد و ذم كرده دشمنان اهل بيت را در باره بغض با جبرئيل و ميكائيل و فرشته‏ها كه بكمك على عليه السّلام آمدند بر عليه كفار تا همه را با تيغ برنده خود خوار كرد.پ در تفسير على بن ابراهيم است: كه نازل شد در باره يهودى كه برسول خدا گفتند اگر فرشته‏اى كه نزدت مى‏آيد ميكائيل بود بتو مى‏گرويديم چون او فرشته رحمت و دوست ما است و جبرئيل فرشته عذاب و دشمن ما است.

 

پ‏و بگوئيد گرويديم بخدا (136- البقره) در كافى است (ج 1 ص 415) و در عياشى (ج 1 ص 67) از امام باقر (ع) جز آن نيست كه مقصود از آن على، فاطمه، و حسن و حسين باشد و پس از آنان در باره ائمه هم رواست سپس خدا بهمه مردم برگشته و فرموده اگر بگروند بمانند آنچه بشما گرويديد تا آخر آيه.

آنچه بما فرود شده قرآنست و آنچه بابراهيم صحف است و اسباط نواده‏هاى يعقوبند و آنچه بموسى و عيسى دادند توراتست و انجيل ...پ در من لا يحضره الفقيه در سفارشهاى امير المؤمنين است به پسرش عليهما السلام كه: واجب شده بر زبان اعتراف و تعبير از آنچه دل بدان بسته است و خدا فرمود:

بگوئيد «آمنا باللّه و ما انزل الينا» الآية ...

پس جز اين نيست كه آنان در شقاقند، در مجمع البيان (ج 1 ص 218) از امام صادق عليه السّلام است كه يعنى در كفرند و اصل معنايش كشمكش است كه هر كدام بسوئى كشند جز سوى آن دسته ديگر ..

پس هر كه كفر ورزد به طاغوت (256- البقره) در مجمع البيان (ج 2 ص 364) از امام صادق عليه السّلام كه آن شيطانست.پ من گويم: از اخبار بسيارى بدست آيد كه شامل همه معبودان جز خداست، از بت و امام گمراهى يا جلوگيرى از دين خدا و معنى سركشى دارد و در تفسير على بن ابراهيم است كه آنانند كه حق آل محمد را غصب كردند.

و باور دارد خدا را بيكتائى و باور دارد رسولان را بحلقه استوارى چسبيده و خود را نگهداشته با تمسك بحق از نظر درست و دين پايدار.پ در كافى است (ج 2 ص 14) كه آن ايمان بخداى يكتا و بى‏شريك است، و از امام باقر عليه السلام كه دوستى ما خاندانست كه بريده نشود. در معانى الاخبار (ص 368) از پيغمبر (ص) كه هر كه دوست دارد بچسبد بحلقه استوار كه بريده نشود بايد بچسبد بولايت برادرم و وصيم على بن ابى طالب (ع) كه هلاك نشود هر كه دوستش دارد

 

و پيرو او است و نجات ندارد هر كه دشمن و بدخواه او است ...

خدا سرپرست آنانست كه گرويدند، كارهاشان را سرپرستى كند و آنها را سرپرستى كند و آنها را بيرون آرد بهدايت و توفيقش از تاريكيهاى نادانى و گناهها بروشنى هدايت و آمرزش،پ و بيايد از گفته على عليه السلام كه: مؤمن در پنج نور ميچرخد ورودش نور، خروجش نور، دانشش نور، سخنش نور و ديدگاهش در رستاخيز بسوى نور است.

و آنان كه كافرند اولياشان طاغوت است‏پ در كافى ج (8 ص 289) از امام باقر عليه السّلام است كه طواغيت در تفسير على بن ابراهيم آنان ستمكاران بر آل محمدند و كسانى كه پيرو آنها گردند بيرونشان برند از نور بتاريكيها گفته شده از نور فطرت بر تباهى استعدادپ در كافى است (ج 8 ص 289) از امام صادق نور آل محمد (ص) و ظلمات دشمن آنهاپ و در كافى است (ج 1 ص 375) و در تفسير عياشى از امام صادق عليه السلام برادرشان از ظلمات بنور يعنى از ظلمات كفر بنور توبه و آمرزش براى وابستگى بهر امام عادل كه از طرف خدا است، فرمود: و آنان كه كافرند اولياشان طاغوت است برآورندشان از نور به ظلمات مقصودش اين است كه نور مسلمانى دارند و براى پيروى هر پيشواى جائر كه از طرف خدا نيست بيرون شوند بولايت آنها از نور اسلام بظلمات كفر و بايست كند خدا برشان دوزخ را با كفارپ در عياشى فزوده كه گفتم مقصود از آنها كفار نيست كه فرموده: «و الذين كفروا» فرمود كافر را چه نوريست تا از آن بظلمات بيرون آورده شود آنان ياران دوزخند و در آن جاويدانندپ در تفسير عياشى (ج 1 ص 139) از امام صادق عليه السلام كه آنان كه جاويدند در دوزخ دشمنان على عليه السلامند گرچه در دين خود در نهايت ورع و زهد و عبادتند.

راستى آنان كه گرويدند (277- البقره) گفتند: يعنى بخدا و رسولانش و بدان چه از او آمده و برپا داشتند نماز را و پرداختند زكات را آنها را عطف كرده بدان چه شامل آنها است چون برترى دارند بر كارهاى خوب ديگر اگر شما مؤمنيد (282) يعنى از دل كه دليلش بردن هر فرمانست، گويم مشعر است باينكه هر كه گناهان بزرگ‏

 

كند مؤمن نباشد.

باور دارد رسول بدان چه فرودش آمده از پروردگارش (285- البقره) گواهى است و تصريح از خدا بر صحت ايمان او و اعتمادش بدان و جزم و نفى شك وى در آن ايمان رسول را جدا از ديگر مؤمنان آورده زيرا بمشاهده و عيان بوده و از ديگران بدليل و برهان ...

راستى در آن (49- آل عمران) يعنى در گزارش از خوردنى و پس انداز در خانه‏هاتان معجزه ايست اگر باور كنيد.

راستى وابسته‏تر مردم بابراهيم (86- آل عمران)پ در كافى (ج 1 ص 416) و در تفسير عياشى است كه مقصود ائمه و پيروان آنها است. در مجمع البيان (ج 2 ص 458) امير المؤمنين عليه السلام فرمود: وابسته‏تر مردم به پيغمبران كاركن‏تر آنها است بدان چه آوردند، وانگه اين آيه را خواند و گفت ولى محمد آنكه فرمان خدا برد گرچه نژاد او از وى دور باشد و دشمن محمد آنكه نافرمانى خدا كند گرچه خويش وى باشد.

بگو باور داريم (84- آل عمران) برسول فرمود: گزارش ايمان خود و پيروانش را بدهد و ما براى او مسلمانيم يعنى منقاد و با اخلاص در پرستش اوئيم.

و نفروشند آيات خدا را ببهاى اندك (169- آل عمران) چنانچه تحريف‏كنهاى از علماى آنان كردند آنان را مزدشان باشد و دو بار مزد دارند چنانچه در آيه ديگر وعده داده ...

همسران پاكيزه (57- نساء) از خون زنانه و چرك دنيا و پليديهايش و گفته‏اند از بد رفتارى و ظل ظليل يعنى پيوسته كه خورشيدش برنيندازد ...

أيا آنان كه گرويديد بگرويد بخدا و رسولش (136- النساء) يعنى شما كه بزبان گرويديد بدل هم بگرويد تا برون و درون يكى باشد و گفتگو با دورويانست و گفته‏اند با مؤمنان حقيقى است و منظور پايدارى بر ايمانست در آينده، و جدائى اين‏

 

را برگزيده گفته ايمان كه تصديق است نماند و بايد پياپى تازه گردد، و گفته‏اند سخن با اهل كتابست كه فرمان شدند در باور داشتن پيغمبر اسلام و قرآنش چنانچه باور داشتند آنچه خود دارند از تورات و انجيل و سبب فرمان آنها بباور داشتن كتاب خود گرچه باورشان داشتند يكى از دو چيز است:پ 1- در تورات و انجيل وصف پيغمبر ما ثبت است و نبوت او و هر كه او را و قرآنش را باور ندارد بدانها هم باورى ندارد چون تكذيب وى تكذيب تورات و انجيل باشد.پ 2- خداى عز و جل فرمان داد آنها را باعتراف بمحمد و قرآن و بكتابى كه پيش از او فرود آمده كه انجيل است و آن درست نباشد جز باعتراف به عيسى نيز كه او هم پيغمبر مرسل است. و هر كه كفر ورزد بخدا يعنى منكر او شود يا او را مانند خلقش داند يا فرمان او را نبرد ...

و جدائى نيندازد ميان آنان همه (152- النساء) و همه را باور دارد مزد موعود را ببرد يعنى ثواب را و آن را مزد ناميده براى بيان استحقاق آن ...

و پناهنده‏اند بدو (175- النساء) يعنى به رشته طاعت او يا طاعت پيمبران و حجج او يا بدينش كه فرمود پناهنده شويد بحبل خدا همگى،پ در تفسير على بن ابراهيم است كه منظور تمسك بولايت على و ائمه پس از او است و رهنمايدشان بسوى او براهى راست. طبرسى گفته (در مجمع البيان ج 3 ص 147) صراط مفعول دوم است يعنى شناسد بدانها راه راست را يا حال است يعنى بآنها توفيق دهد كه بفضل او كه باوليائش داده برسند و بآنها كمك كند براى سلوك راه هر كه نعمتش داده از فرمانبرانش و در پيروى از آثارشان.پ من گويم: در تفسير على بن ابراهيم (ص 606- 612) است كه راه راست على عليه السّلام است.

آمرزش دارند (9- المائده) از گناهان و مزد دارند و ثواب بزرگ طبرسى ره‏

 

گفته (در مجمع البيان ج 3 ص 169) فرق ميان ثواب و مزد اينست كه ثواب پاداش- طاعاتست و مزد بسا عوض باشد.

و اگر كه اهل كتاب (60- المائده) يعنى يهود و نصارى گروند بمحمد و بپرهيزند از كفر و هرزگيها جبران كنيم گناهانشان را، نهانشان كنيم و بيامرزيمشان و اگر تورات و انجيل را برپا دارند بكردار بر آنچه در آنها است بى‏تحريف چيزى از آنها را يا آنها را برابر چشم خود دارند و هم آنچه فرو شده بر آنها از پروردگارشان كه قرآنست و بقولى هر چه خدا دليل بر امور دين نموده البته بخورند از فراز خود چه كه باران فراوان آيد و از زير پاهاشان چه كه زمين خير خود را بدهد و بقولى:

بخورند ميوه‏هاى نخل خرما و درختها را از فراز خود و كشت را در فرود پاها و مقصود اين است كه در بلاد خود بمانند و از آنها دور نشوند و كشته نشوند و از دارائى و آنچه خدا روزيشان كرده بهره برند و نام خوردن را برده زيرا بزرگتر نفع است و بقولى كنايه از توسعه است چنان كه گويند فلانى از سر تا پا اندر خوبيست يعنى از هر جا خوبى خواهد يابد.پ گويم: در تفسير على بن ابراهيم «از فرازشان» بارانست و «از زير پاهاشان» گياه و گويم يك محققى گفته: «و از فراز» افاضه و الهامهاى ربانيه است و از زير پا آنچه بانديشه و كتاب خوانى بدست آيد و حمل به رزق روحانى شده.

برخى از آنها ملتى ميانه روند كه مسلمان شدن و بسياريشان بد كردارند و آن شگفتى دارد.

راستى آنان كه گرويدند (69- المائده) بخدا و بدان چه بر آنها بايد كه باور دارند و آنان كه يهودند و صائبان كه بقول على بن ابراهيم اهل كتاب نباشند و ستاره‏پرستند (و ترسايان) هر كدام باور دارند و از كفر خود دست بردارند نه ترسى دارند در ديگر سرا كه بزهكاران ترسند و نه اندوه خورند آنجا كه خلافكاران در اندوهند.

 

پ‏گويم: مانند اين آيه در سوره بقره گذشت آيه (62) پس هر كه گرويد (48- الانعام) و باور كرد رسولان را و به شد و در دنيا كار خوب كرد نه ترسى دارد از عذاب و نه اندوه خورد بفوت ثواب.

ميگروند بدو (92- الانعام) كه قرآنست و بر نماز خود نگهبانند چه هر كه آخرت را باور دارد از عاقبت ترسد و از ترس انديشد تا بدان گرود و فرمان برد و نام نماز را برده چون ستون دين و پرچم ايمانست.

راستى در آن (99- الانعام) فرو آوردن باران و روياندن گياهها و درختها و ميوه‏ها نشانه‏ها است بر هستى صانع دانا و حكيم و توانا كه آن را اندازه گيرد و تدبير كند و از حالى بحالى بگرداند براى مردمى كه باور ميدارند و از آن بهرمند ميشوند.

آيا كسى كه مرده است (122- الانعام) بقولى يعنى كافر و زنده‏اش ساختيم و او را با ايمان رهنموديم و همانا كافر را مرده ناميده زيرا از زندگيش سودى نبرد و بديگرى سودى ندهد و از مرده بدتر باشد و مؤمن را زنده ناميده زيرا براى خود و ديگرى بهى و سود دارد، و بقولى يعنى نطفه بيجان بود و او را آدمى زنده كرديم و نورى برايش ساختيم كه با آن ميان مردم راه رود كه بقولى دانش و حكمت است زيرا دانش رهنمايد مانند روشنى در راهها يا مقصود قرآن و ايمانست و منظور از ظلمات كفر است.

و قرآن و ايمان و دانش را نور گفته چون مردم بدانها بينا شوند و از ظلمت كفر و سرگردانى گمراهى براه آيند زيرا كافر راه بر نيست و بينا بكار خود نباشد و از اين رو نابينا ناميده شود و چنين آراسته شده براى كفار كردارشان بقول حسن شيطان و نفسشان آن را آراسته براشان.پ و در كافى از امام باقر عليه السّلام مرده هيچ ندانست و نور راه امام و آنكه در ظلمت است امام نشناس.پ و در تفسير عياشى (ج 1 ص 357) مرده آنكه امامت را نداند و نور ساخته‏

 

امامى كه پيرو او باشد يعنى على عليه السّلام و آنكه در ظلماتست- با دست اشاره كرد- يعنى اين مردمى كه چيزى نشناسند.پ در مناقب از امام صادق عليه السّلام كه مرده بود جدا از ما و زنده‏اش كرديم بهمراه خود.

و على بن ابراهيم گفت (ص 203 تفسيرش) نادان بحق بود و ولايت و او راهنموديم بسوى خود و نور ولايت امامانست و ظلمات پيروى ديگران.پ در مجمع (ج 4 ص 359) از امام باقر عليه السّلام كه در باره عمار ياسر و ابو جهل نازل شده.

و اين راه پروردگار تو است (122- الانعام) بقولى روش او در رهنمائى و بخود واگذارى و بقولى اسلام و قرآن كه راستا است و كجى ندارد ...

و راستى اينست راه من (153- الانعام) كه بايد پيرو آن بود و بقولى اشاره بهمه سوره است كه در اثبات توحيد و نبوت و بيان شريعت است و از هر راهى پيروى نكنيد كه كيشهاى گوناگونند و هوسهاى جدا جدا ...پ در روضة الواعظين است از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله كه از خدا خواستم آن را راه على سازد و پذيرفت.پ عياشى از امام باقر عليه السّلام آورده كه به بريد عجلى فرمود ميدانى منظور از «راه من راستا» چيست؟ گفتم: نه، فرمود ولايت على و اوصياء است. فرمود: و ميدانى از اينكه پيروى هر راهى نكنيد يعنى چه؟ گفتم: نه، فرمود ولايت فلان و فلان، فرمود ميدانى جدا شدن از راه چيست؟ گفتم: نه، فرمود: يعنى از راه على عليه السّلام.

و آيا چشم براهند و انتظارى ندارند جز اينكه فرشته‏ها نزدشان آيند و جانشان بگيرند يا عذابشان دهند يا پروردگارت آيد و فرمان كيفر آنها رسد يا برخى آيات پروردگارت در رسد.پ در احتجاج در معنى آيه از على عليه السّلام است كه خدا پيغمبر ما گفته دورويان و مشركان جز اين انتظار را دارند كه فرشته‏ها را بچشم ببينند يا فرمان پروردگارت بدانها رسد بيواسطه و آيات عذاب دنيويست كه امتهاى گذشته دچارش شدند.

 

روزى كه آيد عذاب پروردگارت الخ. گويا مقصود اينست كه ايمان كسى كه سابقه ندارد سودى ندهد و يا ايمان سابقه دارى كه عملى با آن نبوده و دلالت دارد كه ايمان باعيان آخرت و ديدار عذاب سودى ندهد چون ايمان فرعون، و همه تفسير آيه در كتاب معاد گذشته.پ در تفسير على بن ابراهيم از امام باقر (اكتسبت) بجاى (كسبت) فرمود: چون خورشيد از مغربش برآيد همه مردم آن روز ايمان آرند و آن روز ايمان كسى سود ندارد.پ در كافى و عياشى از امام باقر و صادق عليهما السلام كه روزى كه برخى آيات پروردگارت آيد بر آمدن خورشيد تست از مغرب و خروج دجال و ظهور دود و مردى كفر اندوز بوده و كار ايمانى نكرده وانگه اين نشانه‏ها آمدند ايمانش سودى ندارد.پ و از يكى از دو امام است در تفسير «أو كسبت فى ايمانها خيرا» كه مؤمن گناهكار را گناه بسيار و كم بود حسنات از ايمان باز دارند و در پرتو ايمانشان كار خيرى نكند.پ و در كافى (ج 1 ص 428) از امام صادق (ع) كه مقصود از «من قبل» دوران ميثاق است و منظور از كسب خير عقيده بانبياء و اوصياء و خصوص أمير المؤمنين عليهم السلام است و ايمانش سودى ندهد چون وجود ندارد.پ و در اكمال است (ج 2 ص 27) از آن حضرت در اين آيه كه مقصود روز خروج قائم منتظر است و از او است عليه السّلام كه آيات امامانند و آيت منتظره امام قائم و آن روز است كه ايمان سودى ندارد براى كسى كه در پيش ايمانى نداشته.پ و در (ج 2 ص 5) از امير المؤمنين عليه السّلام كه آن آيه برون آمدن دابة الارض است نزد كوه صفا و با او است خاتم سليمان و عصاى موسى و هم بر آمدن خورشيد از مغربش.

و بگو منتظر باشيد و ما هم منتظريم. بيم دادنست يعنى نزد رسيدن يكى از اين سه خوشا بر ما و بدا بر شما.

بگو راستى رهنمايد مرا پروردگارم بوحى و ارشاد و بدين استوار و ملت‏

 

يكتاپرستى ابراهيم.پ و در تفسير عياشى (ج 2 ص 388) از امام باقر عليه السّلام كه دين حنيف چيزى فروگذار نكرده تا برسد بناخن چيدن و شارب زدن و ختنه كردن.پ و از او عليه السّلام هيچ امتى بكيش ابراهيم نباشد جز ما و شيعه ما و از سجاد عليه السّلام كسى بر ملت ابراهيم نباشد جز ما و شيعه ما و ديگر مردم از آن بيزارند.

و آنچه بر شما فروشده (3- الاعراف) از قرآن و وحى من دونه اولياء شياطين پرى و آدمى كه شما را به ه‏واپرستى و بدعت واميدارند و از دين خدا گمراه كنند و از پيروى فرمانش ...

و رحمتم هر چه را فرا گيرد (156- الاعراف) و در دنيا هر مسلمان و كافر و فرمانبر و نافرمان از آن بهره برد و در نعمتم اندر است و مردمى از نعمت آخرت بر كنارند كه گمراهند و آن را ثبت كنم براى پرهيزكاران از شرك و گناه.

و روا دارد براشان پاكيزه‏ها را (157- الاعراف) باستفاده از برخى آيات منظور از پاكيزه‏ها دانش آموزى از اهل آنست و خبائث قول مخالفان است و اين بطنى است از بطون اين آيه و تفسيرش در ابواب اطعمه گذشته. و وانهد ازشان بار گران را يعنى سبك كند تكاليف سخت آنان را و عزروه بزرگش دارند بكمك و دفاع از او، و نور بقولى قرآنست و در بسيارى از اخبار على عليه السّلام.

و كوچيدند منظور مهاجران از مكه بمدينه است و آنان كه جا دادند انصار مدينه‏اند كه پذيراى مهاجران شدند و آنانند مؤمنان براستى چون بكوچيدن و يارى كردن ايمان خود را پايدار نمودند و از خانمان و دارائى و جان خود براى دين گذشتند ...

و مسكنهاى خوب (22- برائت) كه زندگى در آنها خوش است در بهشتهاى عدن كه ماندن در آنها جاويد است و اخبار در باره ستايش بهشت گذشته و رضوان خدا بزرگتر است چون سبب هر پيروزيست و ارج خدائى كه بزرگترين پاداش است و آن‏

 

فوز بزرگ است كه هر خوشى و خرمى در برابرش ناچيز است.

راستى قدمى صادق دارند نزد پروردگارشان (2- يونس) براى سابقه و فضلى كه بكوشش با قدم دارا شدند از روى راستى و صميميت.پ در مجمع (ج 5 ص 89) از امام صادق عليه السّلام كه قدم صدق شفاعت محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلم است.

و در كافى و تفسير عياشى (ج 2 ص 117) كه رسول خدا است و در اين هر دو است كه ولايت على عليه السّلام است چون ولايت شرط شفاعت است و اين دو از هم جدا نشوند.

بايمانشان (9- يونس) بسبب ايمان و پايدارى در پيمودن راه بهشت و ...

و مژده ده مؤمنان را (87- يونس) بيارى در دنيا و ببهشت در ديگر سرا.

اكنون با اينكه نافرمانى كردى در پيش (91- يونس) طبرسى ره (ج 5 ص 131) مجمع گفته يعنى باو گفته شد اكنون گرويدى كه سودى ندارد و پذيرفته نيست چون ديگر اختيارى نمانده با اينكه در حال اختيار كه ايمان سودمند بود تركش كردى خوب بود پيش از اين گرويده بودى و ايمان بزور سبب استحقاق ثواب نيست و سودى ندارد. پايان رازى براى ناپذيرائى توبه فرعون چند وجه گفته يكى آنكه ايمانش هنگام نزول عذاب بود بزور بود و توبه در اين حال پذيرفته نباشد.

و چنين بايد بر ما (102- يونس) يعنى بمانند نجات دادن مؤمنان بايد بر ما هنگام نابود كردن مشركان.پ در مجمع (ج 5 ص 138) و در تفسير عياشى (ج 2 ص 138) از امام صادق عليه السّلام چه باز دارد شما را كه گواه باشيد بر هر كه از شما بر عقيده امامت ميرد از بهشتيانست زيرا خداوند تعالى فرمايد: و چنين بايد ما را كه نجات دهيم مؤمنان را.

ولى بپرستم خدا را كه جان شما را بگيرد (103- يونس) كه بايد از او ترسيد و اميدوار بود و او را پرستيد و نام جان گرفتن را آورد براى بيم دادن من فرمان دارم بوده‏

 

باشم از مؤمنان باور دار يگانه‏پرستى و اين كيش منست.

و اينكه برخيزان خود را (105- يونس) بپادارى و استوارى در دين بانجام آنچه بايد و بازگيرى از آنچه زشت است و نبايد.

و اخبتوا الى ربهم: آرامند بدرگاهش و ترسانند از او نمونه دو دسته مؤمن و كافر چون نابينا و بينا است و چون كر و شنوا در برابر ديد و شنيد آيات خدا آيا برابرند كور و بينا (16- الرعد) بقول على بن ابراهيم كافر و مؤمن را گويد يا برابرست ظلمات و نور كه كفر است و ايمان.

سخن خوش (24- ابراهيم) بقولى يعنى سخن درست و دعوت براى بهى مانند درخت خوبست كه ميوه خوب دارد چون نخل خرما بيخش پايدار است در زمين و در آن ريشه خلانيده بدهد خوردنى خود را و ميوه‏اش را در هر زمانى كه خدا برايش مقرر داشته بفرمان پروردگارش و بخواست آفريدگارش ...پ در تفسير عياشى (ج 2 ص 224) از امام صادق عليه السّلام كه خدا اين مثل را براى خاندان پيغمبرش زده و دشمنان آنهاپ و در كافى (ج 1 ص 428) از او عليه السّلام كه پرسيده شد از شجره در اين آيه فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم بن آنست و امير مؤمنان بر آمده از آن و امامان از نژادش شاخه‏هايش و دانش امامان ميوه‏اش و شيعه‏شان برگهاش.

فرمود به خدا چون مؤمن زاده شود برگى بر آن رويد و چون مؤمنى ميرد برگى از آن افتد.پ در اكمال است كه حسن و حسين ميوه آنند و نه امام فرزندان حسين شاخه‏هايش.پ و در معانى الاخبار (ص 400) شاخه آن درخت فاطمه است و ميوه‏اش فرزندانش و برگش شيعه ما، و در اكمال افزوده. بدهد خوردنيش را در هر زمان آنچه از علم بيرون آيد بسويتان در هر سال از هر دره ژرف.

و نمونه سخن بد كه بقولى گفتار باطل و دعوت بگمراهى و فساد است چون درخت پليد است كه ميوه‏اش خوب نيست مانند بته هندوانه ابو جهل كه بته‏اش روى‏

 

زمين است و ريشه‏هايش نزديك آنست و پايدار نيست.پ در مجمع (ج 6 ص 313) از امام باقر عليه السلام كه نمونه بنى اميه است‏پ و بروايت على بن ابراهيم از او عليه السلام كه چنين باشند كافران كردارشان بآسمان بالا نرود زادگان اميه ياد خدا نكنند در مسجدى و نه مجلسى و كردارشان بآسمان بالا نرود جز اندكى از آنها.

بگفته ثابت بقولى آنست كه بدليل و برهان نزد آنان ثابت است و در دلشان جا كرده و خاطر جمعند. در زندگى دنيا نلغزند و از دين بر نگردند و در آخرت زبانشان بند نيايد چون از عقيده‏شان پرسند و گمراه كند خدا ستمكاران را كه بخود ستم كردند بانكار حق و اكتفاء بتقليد ديگران و بحق نرسند و در آزمايش بر جا نمانند.پ و در توحيد است از امام صادق عليه السّلام كه گمراه كندشان در قيامت از راه خانه‏گر است ...

از بسيارى اخبار برآيد كه پايدارى در دنيا هنگام مرگ است و در آخرت در گور يا آخرت شامل هر دو حالت است و اخبار بسيارى در تفسير آيات نامبرده در كتب امامت و فتن و معاد گذشته و در آنها وجوه بسيارى ايراد كرديم و بدان باز نگرديم.

حنيف (123- النحل) دلدادن براستى و حنيف واروى آنست بقول راغب.

مزد خوب (2- الكهف) بهشت تا هميشه.

جز آنكه آيدشان روش اولين (55- الكهف) يعنى انتظار هلاك و عذاب يا آيدشان عذاب آخرت در رو.

باشد براشان بهشتهاى فردوس (108- الكهف) پاكيزه‏ترين جاى بهشت و برتر و بالاترش ...

بسازد براشان خداى رحمان دوستى (96- مريم) بقولى يعنى مهر آنها را در دلها اندازد و گذشت.

در اخبار بسيار (باب 14- جلد 35 ص 360 اين چاپ) كه نازل شده در باره‏

 

امير مؤمنان عليه السّلام كه خدايش محبوب مؤمنان ساخته و مودت و ولايتش را بر خلق فرض كرده.

كارهاى خوب كرده (75- طه) در دنيا و درجه‏هاى بلند دارد ارجمند كه بهشتهاى عدنست چون پاكند از چرك كفر و گناه.

براى كسى كه توبه كند (82- طه) از شرك و بگرويده بآنچه بايدش و رهيافته بولايت اهل بيت چنانچه در اخبار بسيارى است كه برخى گذشته و برخى آيد ان شاء اللَّه.

و او مؤمن است (94- الأنبياء) بخدا و رسولانش و كوشش او هدر نرود و در نامه عملش نوشته باشد. و ميكند هر چه خواهد (14- الحج) از پاداش دادن به يكتا پرست خوب و كيفر مشرك و جلوگيرى ندارد.

بگفتار خودش (23- الحج) بقولى گفتار آنانست كه: سپاس از آن خدائى كه نويدش را براى ما انجام داده يا كلمه توحيد است و على بن ابراهيم گفته: توحيد و اخلاص است، راهنمائى شدند براه پسنديده بقولى آنكه خودش پسند است و يا سرانجام آن كه بهشت است يا حق است و يا مستحق سپاس بذات خود كه خداست و راه او اسلام است.پ و در محاسن است از امام باقر عليه السّلام كه آن همين روش شماها اماميه است.پ و در كافى (ج 1 ص 426) از امام صادق عليه السّلام كه آن حمزه، جعفر، عبيده، سلمان، ابو ذر، مقداد و عمارند كه رهنمائى شدند بسوى امير مؤمنان ...

و روزى كريم (50- الحج) بقولى كريم هر نوعى آنست كه فضائل آن را دارا است.

بسوى راه راست (54- الحج) على بن ابراهيم گفته امام راستين.

البته كه رستگار شدند مؤمنان (1- المؤمنون) در كافى (ج 1 ص 391) از امام باقر عليه السّلام فرمود ميدانى كيانند؟ گفته شد شما داناتريد فرمود: رستگارند

 

مؤمنان مسلمان راستش مسلمانان نجباءاند.پ على بن ابراهيم آورده از امام صادق عليه السّلام كه چون خدا بهشت آفريد فرمودش سخن بگو گفت: البته رستگارند مؤمنان، تا آخر آيه.پ و ميگويم: اين آيات دلالت دارند تأثير ايمان براى بهشت رفتن مشروط است باعمال دينى گرچه مى‏شود تاويل كرد آنها را بدان چه مى‏آيد و چنين است قول خداى تعالى و ميگويند ايمان داريم تا آخر آيات كه دلالت دارند بر برخى شرايط ايمان و بر اينكه كسى كه داورى بخدا و رسول نبرد و بحكمشان خشنود نشود مؤمن نباشد.

همانا مؤمنان (62- المؤمنون) يعنى مؤمن كامل كسانيند كه گرويدند بخدا و رسولش از ته دل و چون همراه اويند در كارهاى عمومى از جمعه و عيدها و نبردها و شور در كارها اجازه خواهند از پيغمبر راستى آنان كه اجازه خواهند بازگو كرد براى تأكيد اينكه اجازه خواه مؤمن است و آنكه بى‏اجازه ميرود مؤمن نيست بناچار و اين محك درستى ايمان و تشخيص مخلص است از منافق و بزرگ بودن جرم است ...

و آنان آزموده نشوند (1- العنكبوت)پ در مجمع البيان از امام صادق عليه السّلام كه مقصود اينست كه آزموده شوند در دارائيشان و در جانهاشان و از پيغمبر (ص) است كه چون اين آيه فرو شد فرمود بناچار فتنه‏اى باشد كه گرفتار شوند و آزموده شوند بدان امت تا راست‏گو از دروغ‏گو روشن شود زيرا وحى بريده شود و شمشير و اختلاف كلمه بمانند تا روز رستاخيز.پ و در كافى (ج 1 ص 370) از امام كاظم عليه السّلام كه اين آيه را خواند و سپس فرمود: فتنه چيست! گفته شد فتنه در دين. و او فرموده: آزموده شوند چنانچه آزموده شود طلا وانگه بما طلا پاك شوند.

تا بداند خدا آنان را كه راستگويند در عالم وجود و ممتاز شوند از دروغگويان چنانچه ميدانست پيش از آن كه خواهند آمد خواهند آزموده شد.پ و در مجمع البيان (ج 8 ص 271) كه على و امام صادق عليهما السّلام بضم ياء و كسر

 

لام خواندند بمعنى اعلام حال آنان بمردم و من گويم: دلالت دارد كه اعتراف ظاهر در ايمان واقعى بس نيست ...

و در آوريم آنها را در خوبان (9- العنكبوت) يعنى در گروه آنان باشند در بهشت برخى مردم باشند كه ميگويند گرويديم بخدا با زبان و چون آزارى بيند در راه خدا در دين يا جانش فتنه مردم را كه شكنجه و آزارشان باشد چون عذاب خدا داند و اگر فتح و غنيمتى پديد آيد از خدا گويد ما با شما هستيم ما را شريك كنيد و مقصود دوروها و سست عقيده‏ها است كه با آزار مشركان از دين برگردند ...

و بگوئيد (46- العنكبوت) باهل كتاب در مناظره دينى و دلالت ندارد كه گفتار شرط ايمانست. و مؤمنان و دانايان اهل كتاب برخى اينان از عرب يا مكيان يا هم عهدان پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم از اهل كتاب كسانيند كه قرآن را باور دارند و انكار ندارد آيات ما را جز كافران دل سياه.

آنان در بوستانى باشند شادمان (15- الروم) رو كن بسوى دين باراستى و اهتمام و بقول على بن ابراهيم با پاكى،پ و او و كلينى (كافى ج 1 ص 419) از امام صادق عليه السّلام آورده كه مقصود ولايت است. و در تهذيب امام صادق كه: باو فرمان داده رو بقبله‏اى كند كه در آن پرستش بتها نباشد.

فطره خدا آفرينش بر سرشت يكتاپرستى است و بقولى پذيرش حق و توان دريافت آنست يا ملت مسلمانى است زيرا اگر بسرشت آفرينش واگذار شوند آنها را بدان كشاند.در كافى است (ج 2 ص 13) كه از امام صادق عليه السّلام پرسيدند آن فطرت چيست؟

فرمود: مسلمانى كه خدا آنها را بر آن سرشته هنگامى كه از آنها پيمان يكتاپرستى گرفته و فرموده: آيا نيستم پروردگارتان و در آنها مؤمن و كافر بودند و همه گفتند آرى.

در بسيارى اخبار است كه آنها را به يكتاپرستى آفريده و در برخى خبرها

 

بر ولايت آفريده و در خبرى آنها را سرشته باعتراف به يكتاپرستى و نبوت محمد صلّى اللَّه عليه و آله و ولايت على عليه السّلام (رجوع كن بكافى ج 1 ص 412).پ و از امام باقر (در تفسير عياشى ج 2 ص 40) كه آنها را سرشت در ميثاق بر شناخت اينكه او پروردگارشانست و گر نه ندانستند كيست پروردگارشان و نه روزى‏دهشان و گذشت اخبار و اقوال در آن در كتاب عدل.

دگرگونى در آفرينش خدا نباشد، كسى نتواند آن را دگرگون كند يا نبايد دگرگونش كرد، و آن اشاره است بفرمان توجه باو و يا بفطرت اگر بمعنى مله باشد و دين قيم يعنى راست بى‏كژى ...

براى دين پايدار (42- الروم) چون آمد نيست و در آن روز از هم جدا شوند گروهى در بهشت و گروهى در دوزخ ...

و برابر نيند كور و بينا (19- فاطر) كه كافر و مؤمن باشند و نه ظلمات و نور كه باطل و حق باشند و نه سايه و سوز كه ثواب و عقابند، و بقول على بن ابراهيم سايه مردمند و سوز بهائم چون مردم در سايه زندگى كنند و بهائم در سوز گرما ...

و برابر نيند زنده و مرده‏ها نمونه ديگريست براى مؤمن و كافر شيواتر از اولى و بقولى نمونه دانشمندان و نادانانست راستى خدا شنواند هر كه را خواهد و توفيق فهم آياتش و پندگيرى بدانها دهد و تو نشنوانى آنان كه در گورند چون كافران سيه‏دل و بقول على بن ابراهيم فرمود اين كفار از تو نشوند مانند اينكه در گور خوابيده‏ها هم از تو نشنوند.

هر كه زنده است (70- يس) يعنى مؤمن زنده دل است. و در مجمع البيان (ج 8 ص 432) از امير المؤمنين عليه السّلام كه مقصود خردمند است و بايست شود فرمان بر كفار كه فرمان عذاب است.

آنان كه بردارند عرش و هر كه گرد آنست تسبيح گويند به حمد پروردگارشان او را باور دارند (6- 9- المؤمن) خبر از ايمانشان داد براى پديد كردن فضل آنها و

 

بزرگداشت اهل ايمان و آمرزش خواهند براى مؤمنان در اخبار بسيارى است كه مؤمنان بولايت ائمه عليهم السّلام و گويند پروردگارا رحمت و دانشت همه چيز را فرا دارند پس بيامرز تائبان و پيروان راهت را ...

و هر كه كار خوب كند از مرد و زن با ايمان همانها ببهشت روند و روزى بيحساب گيرند (40- المؤمن) بقولى يعنى بى‏اندازه و بى‏سنجش با كردار بلكه چند برابر و چند برابر از فضل و رحمت خدا و دلالت دارد كه ايمان شرط در صحت عمل است و پاداش برتر دارد.

راستى ما يارى كنيم رسولان خود را (51- المؤمن) بقولى يارى با دليل و پيروزى و كين خواهى از كفار در زندگى دنيا و روزى كه بپا شوند گواهان در قيامت بر كردار مردم چون فرشته‏ها و پيمبران و مؤمنان.پ و بقول على بن ابراهيم اين گواهى در دوران رجعت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و امامانست عليهم السّلام‏پ و با سند از امام صادق عليه السّلام است كه آن بخدا در رجعت است آيا ندانى كه پيمبران بسيارى در دنيا يارى نشدند و كشته شدند و امامان پس از آنان هم كشته شدند آن در رجعت است.

و برابر نيند كور و بينا (58- المؤمن) كه نادان و شناساى حق باشند و نه مؤمنان خوش كردار و بدكاران و كم است ياد آورى شماها.

چون ديدند عذاب ما را (84- المؤمن) كه بدانها فرود شده. در مجمع البيان (ج 8 ص 535) گفته يعنى چون عذاب خود را بينند براى اينكه در آنگاه وادارند و كار وادار شده بى‏اختيار سزاوار مدح نيست اين روش خدا است در امتهاى پيشين كه ايمانشان هنگام ديدن عذاب سودشان نداشته و در آنجا كافران دچار زيان بودند برفتن دوزخ و واماندن از پاداش و بهشت.پ و در عيون (ج 2 ص 77 ط قم) كه از امام رضا عليه السّلام پرسيدند براى چه خدا فرعون را غرق كرد با اينكه باو ايمان آورد و بيگانگيش اعتراف كرد؟ فرمود:

 

چون با ديدن عذاب ايمان آورد و ايمان با ديدن عذاب پذيرفته نباشد و اين حكم خدا است در سلف و خلف خداى عز و جل فرموده: پس چون ديدند عذاب ما را تا آخر.پ رازى در تفسيرش گفته: اگر گويند: روشن كنيد وقتى را كه ايمان در آن سود ندارد. گوئيم آن وقت است كه فرشته‏هاى رحمت و عذاب را با چشم بيند زيرا آدمى در آن وادار است به ايمان و چاره ندارد و آن ايمان سود ندارد و جز آن نيست سود دهد با قدرت بر مخالفت تا آدمى در آن مختار باشد و چون نشانه‏هاى آخرت را بچشم بيند سودى ندارد.

غير ممنون (8- فصلت) بى‏منت و نابريدنى و پيوسته.پ شرع نهاد براتان در دين (13- الشورى) يعنى مقرر داشت بر آنان دين نوح و محمد و ديگر پيمبران، شرع‏گذار ميان آنان كه وجه مشتركى دارند كه از آن تفسير شده برپا داريد دين را كه گرويدن است بدان چه باورش بايد و فرمانبردن احكام خدا است و تفرقه نشويد در آن و اختلاف در اين اصل نكنيد ولى فروع شرائع اختلاف دارند كه فرمود: براى هر كدام شرع و برنامه‏اى مقرر داشتيم.پ گرانست بر مشركان كه آنها را به يكتاپرستى ميخوانى و خدا ميكشاند به يكتاپرستى هر كه را خواهد و بدين حق و رهنمايد بدان بارشاد و توفيق هر كه بدان رو كند. بقول على بن ابراهيم آنها امامانند كه برگزيده‏پ و از امام صادق (ع) كه فرمان اقامه كنيد دين را متوجه بامام است. و جدائى نكنيد در آن در باره امامت امير المؤمنين و ولايت او و بزودى خبرى طولانى در تأويل اين آيه آيد.

در بستانهاى بهشتها (22- الشورى) كه خوشتر و خرمتر بخشهاى آنست و هر چه خواهند در نزد پروردگارشان دارند و آن على عليه السّلام كه بزرگ فضلى است از خدا.

و پذير است خدا دعاى مؤمنان را و بدهد پاداش طاعتشان را و آنان هم پذيرايند فرمان او راپ و در مجمع البيان (ج 9 ص 29) از ابن عباس در حديث طولانى كه‏

 

انصار دارائى خود را در بر پيغمبر نهادند و اين آيه فرو شد كه بگو از شما مزدى نخواهم جز دوستى خويشانم و از بر آن حضرت رفتند باور كنان. ولى منافقان گفتند اين را از پيش خود آورده- و كشانده تا آنجا كه گفته- و فرمود و پذيرا شدند آنان كه گرويدند و همانهايند كه پذيرفتند گفته آن حضرت را.پ در كافى (ج 2 ص 50) از امام باقر (ع) كه آن مؤمن است دعا كند براى برادر دينى خود در غياب او و فرشته آمين گويد و عزيز جبار فرمايد تو دو برابر آنچه براى برادرت خواستى دارى.پ و در مجمع البيان (ج 9 ص 30) از پيغمبر (ص) كه فرمود:

فزايد براشان از فضل خود همان شفاعت براى دوزخيانيست كه بآنها در دنيا نيكى كردند.

آنان كه گرويدند (69- الزخرف) آنانند كه فرمود اى بنده‏هايم ترسى نداريد و شادمانيد و ارجمند.

در رحمت او (7- الجاثيه) كه در آنست بهشت و آن كاميابى روشنى است و آلودگى ندارد.پ گفتند: پروردگارمان خدا است و بر آن پايدار مانند (13- الاحقاف) بقولى فراهم كردند ميان يكتاپرستى كه خلاصه دانش است و پايدارى در كارها كه نهايت عمل و كردار است و بس عقيده يكتاپرستى است و مشروط بآنست. و بقول على بن ابراهيم پايدارى نمودند بولايت على عليه السّلام پس نه ترسى دارند از ناخواه و نه اندوه خورند بر فوت دلخواه.

و باز داشتند از راه خدا (1- 3- محمد) بقول على بن ابراهيم فرو شده در باره آن ياران پيغمبر (ص) كه پس از او از دين برگشتند و حق خاندانش را بزور بردند و باز داشتند ديگران را از توجه بامير مؤمنان و ولايت امامان. گم شد كارهاشان و بيهوده شد هر كارى پيش داشتند بهمراه رسول خدا از جهاد و نصرت.پ و از امام صادق عليه السّلام در تفسير و گرويدند بدان چه فرو شد بر محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلم‏

 

در باره على (ع) كه چنين بوده جبران شده بدكاريهاشان و از آن پاك شدند. فرمود فرو شد در باره ابى ذر و سلمان و عمار و مقداد كه پيمان ولايت نشكستند و بولايت پايدار ماندند كه خدا فرو آورده بود بر پيغمبر و آن درست بود كه على امام است ...

آن باينست كه كافران پيرو باطل شدند و آنان بودند كه پيرو دشمنان رسول خدا و امير المؤمنين صلوات اللَّه عليهما گرديدند.پ و از امام صادق عليه السّلام است كه در سوره محمد آيه ايست در باره ما و آيه‏اى در باره دشمنان ما.

مولاى آنان كه گرويدند (11- محمد) ياور آنان بر دشمنانشان و بقول على بن ابراهيم آنان كه پايدار ماندند بولايت امير المؤمنين (ع) مقصودند و كافران يارى ندارند كه عذاب از آنها بگرداند.

تا درآورد (5- الفتح) بقولى كرد آنچه بايد و تدبير نمود چنانچه شايد تا در آورد و جبران كند گناهان آنها را و بپوشاندشان و پديدارشان نكند كاميابى بزرگ است زيرا پايان سودجوئى و جلوگيرى از زيانست. و بر مؤمنان كه پايدارى و وقار بر آنها فرود شد و سخن اهل تقوى را بدانها چسباند كه از دوزخ پرهيزند و بيشتر گفتند كلمه شهادت است و آن از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله رسيده‏پ و از امام صادق عليه السّلام است كه آن ايمان است، و از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم در وصف على عليه السّلام: او است كلمه‏اى كه چسبانده به پرهيزكارانست،پ و در اخبار بسيارى از آنان عليهم السّلام كه: مائيم كلمه تقوى، يعنى ولايت آنها و بودند سزاوارتر بدان از ديگران و بودند شايان آن ..

محبوب كرد نزد شما ايمان را (7- الحجرات) و آن را دوستر دينها نزد شما ساخت باقامه دليلهاى صحت آن نزد آنان و بنويد ثواب بر آن و آراست آن را در دل آنان بلطف خود و اين اشعار دارد كه ايمان كار دل است و بد نمود نزد شما كفر را بوصف كردن كيفر آن و بالطاف باز دارنده از آن و هم نافرمانى را و گناه را و گفتند فسوق دروغ است و آن از امام ابى جعفر عليه السّلام روايت است.پ و در كافى (ج 1 ص 426) و خبر آن از امام صادق عليه السّلام است كه ايمان‏

 

امير مؤمنانست كه محبوب است و سه مكروه همان سه تا بترتيب غصب خلافت از آنها و در محاسن (199) از او عليه السّلام كه پرسيده شد از اين و گفتند آيا بنده‏ها را در باره آنچه خدا محبوب ساخته عملى است؟ فرمود: نه و خوش هم نيست.پ و در كافى (ج 2 ص 125) كه از امام صادق عليه السّلام پرسيدند دوستى و دشمنى از ايمانند؟ فرمود: آيا ايمان جز دوستى و دشمنى است و آنگاه اين آيه را خواند:

آنانند همان راشدان كه با آنها چنين شده و آنان براه راست رسيدند.

راستى شما در گفتارى گوناگونيد (8- الذاريات) كه در باره محمد گوئيد:

شاعر است يا ديوانه يا برخى او را راستگو شماريد و برخى دروغگو و برخى شاك يا در باره قرآن گوئيد جادو است يا كهانت يا داستانهاى پيشينيان، هر كه از او باز افتد از همه خيرات باز افتاده ...

و سود دهد بمؤمنان كه خدا مقدر كرده ايمانشان را، يا كسى كه مؤمن است و بينائى از آن فزايد.پ وكيلان و گماشته‏هائيد در آن (7- الحديد) يعنى آنچه از دارائى كه خدا شما را بر آن گمارده تا مصرف كنيد. و آنها بحقيقت از او است نه از شما يا آنچه از كسانى پيش از شما رسيده و مالك و متصرف آيند، چه است شما را كه باور نداريد چه عذر داريد در ترك ايمان با اينكه رسول شما را ميخواند با دليل و برهان و از شما پيمان گرفته بر ايمان از اين پيش ...

و شتابد نورشان (12- الحديد) تا رهنمايد آنان را ببهشت از برابرشان كه نامه عملشان را بگيرند زيرا سعادتمندان نامه عمل خود را از برابر يا سمت راست بگيرند ...

آنانند همان صديقان و گواهان نزد پروردگارشان (19- الحديد)پ در تهذيب است از امام سجاد (ع) كه اين فضيلت براى ما و شيعه ما است،پ در محاسن (163) از امام صادق عليه السّلام از پدرش، كه شيعه ما نباشد كسى جز صديق باشد يا شهيد، گفتند: از كجا با اينكه بيشتر آنها در بستر ميرند، فرمود: آيا نخوانيد كتاب خدا را در سوره الحديد كه و آنان كه‏

 

گرويدند بخدا و رسولانش آنانند صديقان و شهيدان، فرمود: اگر شهيدان آنانند كه ميگويند بسيار شهيد كم باشد.پ گويم بزودى اخبار بسيارى آيد در اين باره و برخى از آنها هم گذشته.

از آن آنانست مزدشان و نورشان يعنى مزد و نور صديقان و شهيدان.

مسابقه كنيد (21- الحديد) چون مسابقه گران اسب دوانى پهناى آسمان و زمين بقولى پهناى هر دو با هم ...

بدهدتان دو بهره از رحمتش يكى براى ايمان به محمد و ديگرى بايمان كسان پيش از او نورى كه با آن راه روند بقولى همانست كه در آيه ميشتابد نورشان برابرشان و سمت راستشان فرمود و بقول على بن ابراهيم دو بهره از رحمتش يكى اينكه بدوزخ نبردشان و ديگر اينكه ببهشت بردشان نورى براى شما سازد كه ايمانست.پ و از امام صادق (ع) (در كافى ج 1 ص 130) كه دو بهره از رحمت حسن و حسين عليهما السّلام باشند، نورى كه با آن راه روند امامى است كه از او پيروى كنند.پ در مناقب است كه نور على عليه السّلام است.

برابر نيند ياران دوزخ و ياران بهشت (20- الحشر) بقولى نفوس كامله شايان بهشت و آنها كه خود را خوار كردند دوزخ را بايستند.

تؤمنون (10- الصف) بيان تجارتست كه جمع ميان ايمان و جهاد است كه آنها را بكمال عزت رساند.

يارى از خدا و فتحى نزديك كه فتح مكه است،پ و در تفسير على بن ابراهيم، فتح امام قائم (ع) در اين جهان ...

و آن روشنى كه فرو فرستاديم (8- التغابن) بيشتر مفسران گفتند كه آن قرآنست‏پ و بقول على بن ابراهيم (683- تفسير قمى) نور امير مؤمنانست.پ و در كافى (ج 1 ص 196) از امام كاظم نور امامت است كه فرمود: بگرويد بخدا و رسولش و نورى كه فرو آورديم، فرمود: نور امام است‏پ و از امام باقر عليه السّلام (كافى ج 1 ص 194) كه پرستش شد از

 

اين آيه فرمود: نور بخدا امامانند- الخبر- و اخبار در اين باره بسيار و در كتاب امامت آورديم.

روزى كه فراهم آرد شما را براى روز جمع (9- التغابن) براى حساب و پاداش روز افسوس و كم بود است كه‏پ بروايت معانى الاخبار (ص 156) بهشتيان دوزخيان را مغبون سازند ...

و آرام شود دلش (11- التغابن) بقولى برجا باشد و نزد آسيب انا لله و انا اليه راجعون گويدپ و بقول على بن ابراهيم خدا را از دل باور دارند و چون خدا برايش بيانى كند رهنمائى را برگزيند و خدا بيفزايدش كه فرمود: و آنان كه رهجويند فزايد رهنمائيشان راپ و در كافى (ج 2 ص 421) از امام صادق عليه السلام كه دل بالا و پائين شود ميان سينه و گلوگاه تا بسته شود بايمان و چون بايمان بسته شد قرار گيرد و اينست تفسير قول خدا عز و جل هر كه خدا را باور كند دلش آرام گيرد.پ گويم: گويا بهمزه خوانده و رفع قلبه كه قرائتى است شاذه و البته به عكرمه و عمرو بن دينار يا بيان حاصل معنا است موافق قرائت مشهوره نيز يعنى خدا دلش را رهنمايد و آرام گيرد.پ ذكرى فرستاده (10- الطلاق) از امام رضا است كه ذكر در اينجا پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله است و ما اهل ذكريم و بقول بيضاوى ذكر جبرئيل است كه پر فرو مى‏آيد و در يادبود و ذكر را مى‏آورد كه قرآنست و يا اينكه در آسمانها نامبردار است يا بمعنى داراى نام و شرف است يا خود محمد صلّى اللَّه عليه و آله است كه مواظب خواندن قرآن و يا تبليغش بود و سبب نزول وحى بود و رسول بيان او است يا مقصود از آن قرآنست و مقصود اين است كه رسول را فرستاده ... از تاريكيها بنور از گمراهى بهدايت ...

و آنان كه همراه ويند (9- التحريم) و اين ستايش آنها است و تعريض بدشمنانشان و بقولى مقصود اين است كه مؤمنانند كه نورشان در برابر و سمت راستشان شتابد.پ در مجمع البيان از امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه فرمود: ميشتابند

 

ائمه مؤمنان در رستاخيز جلو آنان و در سمت راستشان تا آنها را فرو آرند در خانه‏هائى كه در بهشت دارند. و على بن ابراهيم مانندش را آورده،پ از امام باقر عليه السّلام كه هر كه نورى دارد آن روز رها شود و هر مؤمنى نورى دارد و چون نور دو رويان خاموش شود ميگويند پروردگارا نور ما را بپايان برسان و بقولى نور هر كدام به نسبت عمل او است و تفاوت دارند و اتمام آن را از روى تفضل خواهند.

آيا كسى كه راه رود برو افتاده (20- الملك) و هر آنى برو در افتد و چهره‏اش بر زمين خورد براى سختى راهش و پستى و بلنديش و از اين رو آن را برابر كرد با كسى كه راه ميرود درست و سالم بر راه راست هموار و مقصود همانندى مشرك و يگانه پرست است بر اهروانى چنين و مانندى دو كيش بدين دو راه و بقولى مكب كور است كه لغزد و برو در افتد و سوى بينا است و بقولى آنكه راه رود برو افتاده آنست كه برو محشور شود بسوى دوزخ و آنكه راه رود درست آنكه محشور شود سر دو پا بسوى بهشت.پ و در كافى است (ج 1 ص 433) كه از امام كاظم از اين آيه پرسيدند فرمود:

خدا نمونه آورده براى كسى كه از ولايت على روگردانست بكسى كه راه رود بر چهره خود و راه نبرد بكارش و براى كسى كه پيرو آن حضرتست راه رود راستا بر راه راست و راه راست امير مؤمنانست عليه السّلام.

آيا بسازيم مسلمانان را (35- القلم) انكار گفتار بت‏پرستها است كه گفتند اگر درست باشد ما زنده شويم چنانچه محمد پندارد و همراهانش حال ما در ديگر سرا بهتر از آنها است چنانچه در دنيا واى چيست شما را كه چگونه داورى كنيد و پريشان و كج گوئيد.

نترسد از كاستى در پاداش و از خوارى و بقول على بن ابراهيم كاستى بخس است و رهق عذاب.پ در كافى (ج 1 ص 433) از محمد بن فضيل كه بامام هفتم (ع) گفتم قول خدا:

چون شنيديم هدايت را بدان گرويديم فرمود هدايت ولايت است و گرويديم بمولاى‏

 

خود و هر كه بمولايش گرويد نترسد از كاستى و عذاب.

گفتم تنزيل آيه است؟ فرمود نه تأويل است ...

آنان كه مجرمند (سوره المطففين) اولى و دوميند و پيروانشان كه چشمك ميزدند برسول خدا تا آخر سوره.پ و در مجمع البيان (ج 10 ص 457) بقولى در باره على بن ابى طالب عليه السلام فرود آمده كه با چند تن از مسلمانان نزد پيغمبر (ص) مى‏آمدند و منافقان آنها را مسخره كردند و خنديدند بدانها چشمك زدند و آنكه نزد ياران خود برگشتند و گفتند ما امروز اصلع را (موى جلو سر ندارد) ديديم و باو خنديديم و اين آيه‏ها پيش از آنكه على و يارانش به پيغمبر رسند نازل شدند.پ و از ابن عباس است كه: آنان كه جرم كردند منافقان قريش بودند و آنان كه گرويدند على بن ابى طالب عليه السّلام.

و چون آنها را بينند (32- المطففين) كه مؤمنند گمراهان بگمراهى وابسته‏شان كنند و فرستاده نشدند آن گمراهان بر مؤمنان تا پاسبانان آنها باشند و گواه رشد و گمراهى آنها گردند ...پ و روايت است (ج 10 ص 457 مجمع البيان) كه گشوده شود براى مجرمان درى ببهشت و گفته شود بسوى آن برايند و چون بدان رسند بروى آنها بسته شود و مؤمنان آن روز بر آنها بخندند آيا پاداش دارند كفار در آنچه ميكنند از مسخره كردن مؤمنان.

غير ممنون (25- الانشقاق) يعنى پيوسته است و بى‏منت.

و سفارش كنند بهم در شكيبا بودن (17- البلد) در طاعت خدا و بمهربانى به بنده‏هاى او ...

و اصحاب ميمنه بقول على بن ابراهيم ياران امير مؤمنانند.

و العصر، سوگند بنماز عصر و يا عصر نبوت و يا همه روزگار پر از شگفتيها كه آدمى در زيان است. در كوشش و صرف عمر جز آنان كه گرويدند و كارهاى‏

 

خوب كردند و خريدند آخرت را بدنيا و كام‏جوشدند بزندگى هميشه و سعادت سرمديه و بهم سفارش كنند در باره حق پايدار انكار ناپذير عقيده باشد يا كردار و بهم سفارش كنند بشكيبائى از گناهان و بر طاعت و بر آسيبها.پ در اكمال صدوق است از امام صادق عليه السّلام كه عصر خروج امام قائم عليه السّلام است و آدم زيانكار دشمنان ما باشند جز آنان كه گرويدند بآيات ما و كارهاى خوب كردند بهمراهان يا برادران خود بهم سفارش كردند در باره حق امامت و بهم سفارش كردند بشكيبائى در معاشرت مخالفان.پ و بقول على بن ابراهيم جز آنان كه گرويدند بولايت امير مؤمنان و سفارش كردند بحق فرزندان خود و جانشينانشان بولايت ائمه و بهم سفارش كردند بدان و صبر كردند بر آن.پ و در مجمع البيان (ج 10 ص 536) از على عليه السّلام و بروايت على بن ابراهيم از امام صادق عليه السّلام كه پس از «لفى خسر» قرائت كرد نه و انه فيه الى آخر الدهر:

و راستى آدمى در آنست تا پايان روزگار. اخبار باب‏پ 1- علل الشرائع (ج 2 ص 219) بسندش از امام صادق عليه السّلام كه همانا مؤمن را مؤمن ناميدند براى اينكه از طرف خدا امان ميدهد و امان او اجازه مى‏شود (يعنى ميتواند شفاعت گنهكار كند) بيان: يعنى دعا ميكند و شفاعت ميكند براى ديگرى در دنيا و آخرت و از او پذيرفته است و مقبول و بيايد كه همان مخصوص بشفاعت است.پ 2- المحاسن (329) بسندش از امام صادق عليه السّلام كه بسنان بن طريف فرمود:

چرا مؤمن را مؤمن ناميدند؟ گويد: گفتم نميدانم جز اينكه ايمان دارد بدان چه از نزد خدا آمده فرمود: راست گفتى و چنين نيست كه مؤمن را مؤمن ناميدند گفتم:

پس چرا او را مؤمن ناميدند؟ فرمود: چون در روز قيامت از طرف خدا امان ميدهد

 

و امانش پذيرفته مى‏شود.پ 3- علل الشرائع (291) بسندش تا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كه آيا بشما نگويم چرا مؤمن مؤمن نام دارد؟ براى اينكه مردم را امان ميدهد و آسوده ميدار در جان و مالشان، آيا بشما از مسلمان نگويم؟ آن كس است كه مردم از دست و زبانش بسلامتند الخبر.

بيان: در آن اشاره دارد كه شرط ايمان يا كمالش آنست كه مردم بر جان و مال خود از او نه ترسند و چنين است اسلام.پ 4- عياشى بسندش از امام صادق عليه السّلام در تفسير قول خدا (256- البقره) العروة الوثقى فرمود: آن ايمان بخداى يكتا است.پ 5- الاختصاص (143) روايت است از امام صادق عليه السّلام كه فرمود: مؤمن هاشمى است چون گمراهى را درهم شكسته و كفر و نفاق را و مؤمن قرشى است زيرا اعتراف كرده به شى‏ء و مائيم شى‏ء و منكر شده لا شى‏ء را كه دلام و پيروان اويند، و مؤمن نبطى است زيرا بررسى كرده هر چيز را و پليد آن را از پاكش شناخته و مؤمن عربى است زيرا از ما سخن گفته و ما را آشكارا كرده و مؤمن اعجمى است زيرا از دلام دم بسته و او را بخير ياد نكرده. و مؤمن فارسى است زيرا در هر نامى جستجو دارد، اگر ايمان آويزان بستاره ثريا باشد برگيرند آن را نژاد پارس كه جستجو كردند و برگزيدند از آن برتر و شريفترش را و پناه خود ساخته و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود بپرهيزيد از فراست و دريافت مؤمن كه او بنور خدا مينگرد.پ توضيح: گويا مقصود بيان مضل مؤمن است و اينكه مى‏شود هر نام نيكى را با يك وجهى بدو بكار برد. مى‏شود او را هاشمى ناميد كه شكننده گمراهى و مانند آنست و از ميان برنده آنها ... و در قاموس (ج 4 ص 190) گويد هاشم پدر عبد المطلب است و نامش عمرو است و او را هاشم گفتند چون نخست كسى بود كه تريد كرد و آن را شكست و قرشى را در اصل اقر للشي‏ء دانستند كه از كثرت استعمال‏

 

مختصر شده و مقصود از شى‏ء حق ثابت است و از لا شى‏ء باطل نابود و بسا شى‏ء بمعنى مشي‏ء باشد يعنى وابسته بمشيت و حق چنين است.

دلام بيان لا شى‏ء است و در غالب اخبار كنايه از عمر آمده براى تقيه و بسا بآن سابقى او هم گفته شده براى اينكه سياه چرده بودند يا سياه دل بكفر و نفاق يا آفاق را بستم و فتنه خود سياه كردند.پ در قاموس (ج 4 ص 13) گفته: دلام چون سحاب سياهى يا سياه،پ و در نهايه است كه در حديث است امير شما مردى دراز و ادلم است: ادلم سياه دراز است و از آنست حديث: پس آمد مردى ادلم و اجازه ورود بر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله را خواست. گفته شد او عمر بن خطابست پايان و اين دلالت دارد كه كنايه بعمر انسب است و قرش بمعنى قطع است و جمع و در وجه نامگذارى قريش چند قول است و ذكرشان فائده ندارد.

لانه عرب عنا يعنى درست سخن كند بخاطر ما يا سخن گويد از ما و نام ما را بلند كند.

لانه تفرس في الاسماء: تفرس وارسى و انديشه و حدس درست در امور است و مقصود اينست كه عجمهائى را كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم ستوده هر عجمى نيست بلكه اهل دين و يقين از آنها است چون سلمان، و تفرس در اسماء انديشه در ايمان و نفاق است و مانند آنها چون تقوى و فسق و اختيار ايمان و تقوى يا انديشه در اينكه ايمان چه معنا دارد و بر چه فرقه بايد گفت و آنگه برگزيند آنچه بحق ايمانست و اطلاق ايمان بر آن درست است و خلاصه تدبر و انديشه كند در دلائل و براهين قرآن و سنت و عقل و بهتر عقيده كه دليل دارد برگزيند. در نهايه: در حديث است كه بپرهيزيد از فراست مؤمن زيرا بنور خدا مينگرد و اين دو معنا دارد يكى ظاهر حديث كه خدا در دل اوليائش الهام كند و بنوعى كرامت احوال مردم را بدانند و گمان و حدس آنها درست باشد، و دوم آموزش از دلائل و

 

تجارب و اخلاق تا احوال مردم را بفهمد و مردم در باره مردم‏شناسى تأليفات قديم و جديد دارند و مرد فارس بامر يعنى دانا و بينا بدان.پ 6- صفات الشيعه (ص 181) از امام صادق عليه السّلام پرسش شد كه آسمانها اهل زمين را بينند؟ فرمود: نبينند جز مؤمنان را زيرا مؤمن درخشندگى اختران را دارد، گفته شد آنان خود زمين را بينند؟ فرمود: نه نور او را بينند كه در كدام سو است، سپس فرمود: هر مؤمنى پنج ساعت در قيامت حق شفاعت دارد و شفاعت ميكند.پ 7- در قضاء الحقوق صورى بسندش كه پرسش شد از امام ششم چرا مؤمن را مؤمن ناميدند؟ فرمود: نامى از نامهاى خدا بر او باز گرفتند و او را مؤمن ناميدند زيرا او در امانست از عذاب خدا و امان ميدهد بديگران در روز قيامت و پذيرفته مى‏شود امانش، و اگر بخورد يا بنوشد يا بايستد يا بنشيند يا بخوابد يا بگايد يا گذرد بجاى پليد خدايش، هفت طبقه زمين پاك كند و از پليديش چيزى باو نرسد.

مؤمن روز رستاخيز بهمراه رسول خدا (ص) در محشر است و گذر كند بخشم شده جز ناصب و جز مؤمن كه گناهان بزرگ دارد و او مقام بلند ويرا نزد خداى عز و جل بيند و آن مؤمن شناساى دنياى او بوده و نيازهاى او را بر آورده و آن مؤمن برخيزد با اعتماد بر خداى عز و جل و معرفى كند او را بفضل خدا و ميگويد پروردگارا بنده‏ات فلان ابن فلان را بمن ببخش و خدا بپذيرد از او، فرمود خدا حكايت آنها را كه چه گويند در قرآن آورده كه: نيست براى ما شفيعى (100- الشعراء) از پيغمبران و نه دوست مهربانى از همسايه‏ها و آشناها و چون از شفيع نوميد شوند آنان كه مؤمن نباشند گويند: كاش ما را برگشتى بود تا بوديم از مؤمنان.

بيان: در جاى پليد گويا بهمه كارهاى پيش وابسته است و مقصود پليدى و پاكى معنويست يا همان پاكى معنوى و مقصود از خبر ناصب و مؤمن مستضعف است يا مؤمن فاسق يا هر دو.پ 8- كتاب المؤمن (هنوز چاپ نشده) از زراره، پرسيدند از امام ششم (ع) و

 

من در مجلس بودم از تفسير قول خدا عز و جل: هر كه حسنه آورده برابرش دارد (160- الانعام) آيا در كسانى كه امامت شما را نشناسند روا است؟ فرمود همانا ويژه مؤمنان است.پ 9- و از همان: از يعقوب بن شعيب كه شنيدم ميفرمود: كسى را بر خدا پاداشى نباشد بر كردارى جز مؤمنان را.پ 10- و از همان: از امام ششم عليه السّلام چون بنده مؤمن نيكى كند خدا چندان سازد كارش تا 700 برابر كه فرمود و خدا فزايد براى هر كه خواهد.پ 11- و از همان: از يكى از دو امام عليهما السّلام راستى نور مؤمن بدرخشد بر اهل آسمان چنانچه اختران بدرخشند براى اهل زمين و فرمود: راستى مؤمن ولى خدا است او را كمك كند و برايش بسازد و نگويد بر خدا جز حق و نه ترسد از جز او.پ 12- و فرمود: راستى دو مؤمن بهم برخورند و بهم دست دهند و پيوسته خدا رو بدانها دارد و گناهشان از رخسارشان فرو ريزد تا جدا شوند.

بيان: ولى خدا دوست و محبوب يا ياور دينش، در مصباح گفته ولى بمعنى سرپرست است و از آنست قول خدا در (257- البقره): خدا ولى آنانست كه گرويدند.

او را كمك كند يعنى خدا كمك كند مؤمن را و بسازد كارهاى او را و نگويد:

مؤمن نگويد بر خدا جز حق، يعنى آنچه بداند حق است و نترسد از جز او، كه مرجع ضميرها از هم جدا است برخى بنده است و برخى خدا و روشنتر اين است كمك كند مؤمن بدين خدا و دوستانش و هر كارى براى او كند ...پ 13- الم- و من: از امام صادق عليه السّلام كه كسى نتواند بژرف اوصاف خدا برسد و همچنين نتواند بژرف وصف رسول خدا برسد و همچنين نتواند بژرف وصف امام رسد و همچنين نتواند بژرف وصف مؤمن رسد.

 

پ‏14- و از همان: از امام صادق عليه السّلام كه خدا ميفرمايد: هر كس بدوست من اهانت كند در كمين نبرد با من در آمده و من شتابانتر هر چيزم براى يارى دوستانم و ترديد ندارم در چيزى كه كنم چون ترديدم در مرگ بنده مؤمنم كه ملاقات او را خواهانم و او مرگ را نخواهد و آن را از او بگردانم و راستى كه او از من خواهش كند منش ببخشم و راستى كه او مرا بخواند منش اجابت كنم و اگر در دنيا جز يك بنده مؤمن نباشد بدو بى‏نيازم از همه آفريده‏هايم و از ايمانش برايش همدمى سازم كه از كسى هراس نكند.پ 15- و از همان: از ابى جعفر عليه السّلام كه اگر گناهان مؤمن مانند ريگ تپه عالج و مانند كف دريا باشد خدا او را بيامرزد پس دليرى نكنيد.

بيان: دلالت دارد كه مراد مؤمن كامل نيست چون كمال ايمان با اين همه گناه فراهم نشود و اينكه دليرى نكنيد يا براى اينست كه كمتر مى‏شود ايمان باصرار بر گناه بسيار بماند يا براى اينكه آمرزش و بى‏كيفرى منافات ندارند با فرو شدن درجات و از دست شدن سعادات.پ 16- المؤمن: از امام صادق عليه السّلام جان دهد مؤمن و همه گناهانش آمرزيده باشد بخدا سوگند.پ 17- و از همان. از آن حضرت عليه السّلام كه چون مؤمن دعا كند خدا پذيرا باشد من از شگفتى ديده بدو دوختم و فرمود: خدا براى خلقش وسعت دهنده است.پ 18- و از همان: بسندى كه فرمود: چون مؤمن بميرد و فرشته‏اش بالا روند و گويند پروردگارا فلانى مرد و فرمايد فرو شويد و نماز بخوانيد بر سر گورش و مرا تكبير گوئيد تا قيامت و ثواب كار خود را برايش بنگاريد.پ 19- و از همان: كه امام صادق عليه السّلام فرمود: راى مؤمن و خواب ديدنش 1/ 700 جزء نبوتست و ببرخى 1/ 3 دادند.

بيان: يعنى ببرخى مؤمنان كامل 1/ 3 راى و رؤيا دادند يا هر دو را.

 

پ‏20- المؤمن: امام صادق عليه السّلام فرمود: كردار مؤمن ميرود و در بهشت برايش جا آماده ميكند چنانچه كسى غلامش را ميفرستد برايش بستر اندازد، وانگه اين آيه را خواند: هر كس كار خوب كند براى خودشان آماده شدند (44- الروم)پ 21- و از همان: از آن حضرت كه خدا عز و جل جلو گيرد مؤمن را از هر چه بد دارد چنانچه مرد جلو گيرد از شتر غريب ناآشنا.پ 22- و از همان: از آن حضرت كه با شرك چيزى سود ندهد چنانچه با ايمان چيزى زيان ندارد.

بيان: گويا تفسير شود بر صغائر زيرا ترك كبائر جزء ايمانست يا مقصود زيانيست كه مايه دوزخ رفتن است يا خلود در آن.پ 23- المؤمن: از ابى جعفر عليه السّلام (مضمونش در ذيل شماره 14 گذشت)پ 24- و از همان: از امام صادق عليه السّلام كه مؤمن نميرد در غربت و غياب زنان گريان بر او جز كه بگريند بر او هر تيكه زمينى كه خدا را در آن پرستيده و بگريند بر او جامه‏هايش و بگريند بر او درهاى آسمان كه عملش از آنها بالا رفته و بگريندش دو فرشته گماشته بر او.

گويم: اخبار در اين باره شرح آنها در كتاب جنائز بيايند ان شاء اللَّه.پ 25- المؤمن: از يكى از دو امام كه راستى گناهان مؤمن آمرزيده است و كردار خود را از سر گيرد و همانا كه اين فضيلت نيست جز براى اهل ايمان.

بيان: يعنى عمل را از سر گيرد براى درك ثواب نه كفاره گناهان.پ 26- نهج البلاغه (عبده ص 301) راه برنامه روشن و تابانتر چراغ كه بايمان بكارهاى خوب رهنمائى شود و بايمان آباد شود دانش و بدانش از مرگ ترسان شوند و با مرگ دنيا بپايان رسد، بدنيا آخرت بدست آيد و با رستاخيز بهشت به پرهيزكاران نموده شود و دوزخ بگمراهان پديدار گردد، مردم را بازگيرى از رستاخيز نباشد شتابانه در ميدان مسابقه آن تا پايان دور دست بتازند.

 

پ‏تبيين و منهاج راه و روشن است و بظاهر سخن در وصف دين و روشهاى آنست و قوانين آن و چراغ روشنترش پيغمبر رهنما و اوصياء اويند صلوات اللَّه عليهم.

يكى از شارحان گفته قصد او از ايمان اولا معناى لغوى آنست كه باور كردن است و خدا هم فرموده: تو بما باور نكنى گرچه راستگويان باشيم (17- يوسف) و ثانيا معناى شرعى آن كه تصديق و اقرار و عمل است يعنى هر كه باور دارد خداى يكتا و رسالت را آنها را دليل وجوب كارهاى خوب گيرد يا استحبابش و بكارهاى خوب ايمان او دانسته شود، و دورى لازم نيايد، و يكى از شارحان گفته كارهاى خوب اثر ايمان و ثمره آنند و دليل وجود ايمانند در دل بنده و با هم ملازمند و مى‏شود ايمان را دليل بر كارهاى خوب دانست و علت را دليل وجود معلول گرفت و مى‏شود كارهاى خوب را دليل وجود ايمان در دل بنده ساخت و از معلول پى بعلت برد، و بنا بر اين ايمان در هر دو جا بهمان معنى لغوى باشد. و در اين صورت مى‏شود مقصود اين باشد كه ايمان دليل بر كارهاى خوبست يا اينكه ايمان راهنماى خود مؤمن است و او را بكارهاى خوب ميكشاند و بكارهاى خوب او ديگرى ايمانش را ميداند و استدلال در دو جا يك معنا ندارد. و مى‏شود مقصود از دوم اين باشد كه مشاهده كارهاى خوب بيننده آنها را بايمان ميكشاند.

و محتمل است مقصود اين باشد كه ايمان راهنما است بكارهاى خوب و كارهاى خوب مايه كامل شدن ايمانند، يا اينكه ايمان انسان را بكارهاى خوب ميكشاند و كارهاى خوب كه از خوش نهاد باشند كافر را بايمان ميكشانند و رهنماى او ميشوند يا اينكه ايمان مرد كه دانسته باشد دليل خوش كردارى او است و اندازه كارهايش دليل اندازه ايمانش و كمال آن، يا هر كدام را دليل ديگرى گرفت، و اين نزديك بهمان معنى دوم است و غرض بيان هم آهنگى ايمان و كار خوب است.

بايمان دانش آباد مى‏شود: زيرا دانش بى‏ايمان چون ويرانه است و سودى ندارد و بقولى خوش كردارى خود جزء ايمانست و دانش بى‏ايمان چون ويرانه است‏

 

و سودى ندارد.

و بدانش ترسان شوند از مرگ: و كيفر خدا در سراى ديگر چنانچه خدا فرموده:

جز اين نيست كه ميترسند از خدا دانشمندان (28- فاطر) با مرگ دنيا پايان گيرد كه چاره ندارد و دنيا از دست ميرود و نشايد خردمند تنها بدان دل بندد و بدنيا آخرت بدست آيد زيرا ميدان مسابقه آخرتست و جاى آماده شدن و بدست آوردن توشه براى معاد، يا مقصود از دنيا مال و جاه آنست كه مى‏شود آدمى آن را صرف در كسب سعادت آخرت كند ...

غاوى و گمراه آنكه كار مايه زيان و نوميدى كند، يعنى در رستاخيز بهشت به پرهيزكاران نزديك شود تا در آن در آيند و بدان مژده گيرند و پرده از دوزخ بردارند براى گمراهان كه خدا فرموده: و نزديك شود بهشت به پرهيزكاران و آشكار شده دوزخ بر گمراهان (90 و 91- الشعراء) ...پ 27- نوادر راوندى: بسندش تا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم كه مؤمن چون درختى باشد كه برگش در زمستان و تابستان نريزد، گفتند. يا رسول اللَّه آن كدام درخت است؟

فرمود: نخل خرما.پ 28- امالى طوسى (ج 2 ص 242): بسندى تا پيغمبر: كه روز رستاخيز خدا يك بنده خود را سرزنش كند كه چه تو را باز داشت كه من بيمار شدم و مرا عيادت نكردى؟ گويد: منزهى، منزهى تو پروردگار بنده‏هائى نه دردگيرى و نه بيمارى، فرمايد: برادر مؤمنت بيمار شد و او را عيادت نكردى، بعزت و جلالم سوگند اگرش عيادت كرده بودى مرا در بر او يافتى و من نيازهايت را كفايت ميكردم و همه را بر مى‏آوردم براى احترام بنده مؤمنم و من بخشنده و مهربانم.پ گويم بسندش از ابو هريره مانندش آمده و سيراب كردن مؤمن و خوراندن باو را هم بر آن افزوده.

بيان: مرا نزد او يافتى، مقصود رحمت يا دانش خداست و سخن بر سبيل مجاز

 

و استعاره است براى مبالغه در اكرام مؤمن.پ 29- مشكاة الانوار: از امام صادق عليه السّلام كه روز رستاخيز مرديكه فرمان دوزخ دارد بيكى از شما گذرد و گويد: اى فلانى بدادم برس كه من در دنيا بتو خوبى كردم و او بفرشته گويد رهاش كن و خدا هم فرمان دهد و رها گردد.پ 30- و از همان: بسندش از امام صادق عليه السّلام، روز رستاخيز بنده‏اى را آورند و حسنه‏اى ندارد و باو گويند يادآور شو كه حسنه‏اى دارى؟ گويد: ندارم جز اينكه فلان بنده مؤمن بمن گذر كرد و از من آب خواست تا وضو سازد و نماز بخواند و باو دادم و آن بنده را خوانند و او گويد: آرى پروردگارا، و خدا جل شأنه فرمايد: من تو را آمرزيدم، بنده مرا ببهشت بريد.پ 31- و از همان: بسندى از امام صادق عليه السّلام كه روز رستاخيز بمؤمن گويند:

چهره مردم را بررسى كن و هر كس بتو شربتى نوشانده يا لقمه‏اى خورانده و يا چنين و چنان با تو كرده دستش را بگير و او را ببهشت بر- فرمود: او با مردى بسيار بصراط گذرد و فرشتگان گويند بكجا اى بنده خدا؟ و ميگويد خدا جل شأنه اجازه دهيد به بنده‏ام و او را اجازه دهند و همانا مؤمن را مؤمن ناميدند براى اينكه از طرف خدا اجازه دهد و پذيرفته شود.پ 32- و از همان بسندى از جابر بن يزيد جعفى كه امام باقر عليه السّلام فرمود: كه خدا در روز رستاخيز مؤمن را كارگزار نمايد و او هر چه بخواهد بكند، گفتم: بمن بازگو اين در كجاى قرآنست! فرمود قول خدا: براى آنها است آنچه خواهند در آن و نزد ما فزونى است (35- ق) و خواست خدا باو واگذار است و فزونى از خدا شمار ندارد.

وانگه فرمود: اى جابر: از دشمن ما نياز مخواه و از او خوراك مخواه و شربتى خواهش مكن همانا كه او در دوزخ جاويد است و مؤمن باو گذرد و او گويد آيا بتو چنين و چنان نكردم و او شرم كند و از دوزخش رها كند و همانا مؤمن را مؤمن ناميدند چون‏

 

از طرف خدا امان دهد و امانش پذيرفته شود.پ 33- و از همان: از امام صادق عليه السّلام كه مؤمن زعيم خاندان خود است و گواه آنها است و تهمتى ندارد، فرمود: همه چيز براى مؤمن خاشع باشد تا برسد بخزنده‏هاى زمين و درنده‏هاش و پرنده‏هاى آسمان.پ 34- و از همان: بسندى از امام باقر عليه السّلام كه خدا بمؤمن سه خصلت داده: عزت در دنيا و در دينش و رستگارى در آخرت و مهابت در دل جهانيان.پ 35- و از همان: از امام صادق عليه السّلام كه مؤمن را حرمت بزرگتر است از كعبه.پ 36- و از همان: بسندى تا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كه خداى تبارك و تعالى فرموده:

اعلان جنگ با من دريابد هر كه آزار دهد بنده مؤمنم را، و بايد آسوده باشد از خشم من كسى كه گرامى دارد بنده مؤمنم را و اگر نباشد در زمين از خاور تا باختر جز يك بنده بهمراه امامى عادل بى‏نياز باشم باين دو از همه آنچه آفريدم در زمين خود و هفت آسمان و هفت زمين بدانها بر پا باشند و براشان از ايمانشان همدمى سازم كه نيازمند بهمدمى ديگر نباشند.پ 37- و از همان: كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: چيزى نزد خدا دوستتر نيست از ايمان و كار خوب و ترك آنچه غدقن كرده.پ 38- و از همان از آن حضرت صلّى اللَّه عليه و آله كه عذاب نكند خدا مردم دهى را كه در آن 100 مؤمن باشند، عذاب نكند خدا مردم دهى كه در آن 50 مؤمن باشند (و تا ده مؤمن و پنج مؤمن و يك مؤمن را هم برفع عذاب افزود).پ 39- و از همان: روايت است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بكعبه نگريست و فرمود:

مرحبا بخانه خدا وه چه بزرگوارى و بزرگ است حرمتت بر خدا، بخدا كه مؤمن را حرمت بزرگتريست از تو، زيرا خدا بتو يك حرمت داده و بمؤمن سه حرمت در مالش در خونش و در اينكه بدو بدگمانى شود.پ 40- و از همان: كه فرمود صلّى اللَّه عليه و آله هر كه مؤمنى را آزارد مرا آزرده، و هر كه‏

 

مرا آزارد خدا عز و جل را آزرده، و هر كه خدا را آزارد لعنت شده در تورات، انجيل، زبور و قرآن.پ 41- و در همان از آن حضرت صلّى اللَّه عليه و آله كه مؤمن چون فرشته مقرب است و حرمتش نزد خدا بزرگتر و هم گراميتر است از فرشته مقرب، و چيزى نزد خدا دوستتر نيست از مرد مؤمن و يا زن مؤمنه، راستى مؤمن در آسمانها شناخته است بمانند اينكه مردى اهل و فرزندش را شناسد.پ 42- و از همان: از امام صادق عليه السّلام كه خدا همه كار مؤمن را بخودش وانهاده ولى باو اختيار نداده كه خوار باشد، نشنيدى خدا عز و جل ميفرمايد: و از آن خداست عزت و از رسولش و از مؤمنان (8- المنافقون) پس مؤمن عزيز است و خوار نيست و فرمود «راستش مؤمن از كوه عزيزتر است از آن با تيشه كم شود و از دين مؤمن هيچ كم نشود.

بيان: او را اختيار خوار شدن نداده و غدقن كرده كه خود را خوار كند گرچه براى امر بمعروف و نهى از منكر و كارهاى الهى ديگر كه چون داند مايه خوارى و سبكى اويند همه از او ساقطند، يا مقصود اين است كه خدا او را بدين عزيز و والا كرده گرچه خود را خوار كرده زيرا خدا از عزت او خبر داده و ضامن آن شده و استشهاد بآيه و دنباله خبر بدين معناى ديگر جورتر است.پ 43- در امالى طوسى (ج 1 ص 46) بسندش از فضل بن عبد الملك كه امام صادق عليه السّلام فرمود: اى فضل، بشيعه مستمند ما بى‏ميل نباشيد كه يك مستمند آنان در رستاخيز در مانند دو تيره ربيعه و مضر شفاعت ميكند وانگه فرمود: اى فضل مؤمن را مؤمن ناميدند براى آنكه امان ميدهد از طرف خدا و امانش پذير است. وانگه فرمود: شنيدى خداى تعالى در باره دشمنان شما فرمايد چون در رستاخيز بينند مردى از شماها براى يارش شفاعت كند گويند: نيست براى ما شفيعى و نه دوست مهربانى‏

 

 

 (100- الشعراء) الخبر.پ 44- محاسن 132-: بسندش از ثمالى كه شنيدم امام صادق عليه السّلام ميفرمود: اگر پرده از ديده مردم بردارند و ببينند پيوند ميان خدا و مؤمن را گردن براى مؤمن كج كنند و در بر او هموار باشند و در طاعت او نرم شوند و اگر بينند چه بسيار كارها از آسمان بر ميگردند گويند خدا از كسى كارى را نپذيرد.