باب هشتم نكوهش تنها خورى و استحباب خوردن با جماعت و صدقه دادن از آنچه خورند

پ‏1- در خصال (93): بسندش تا ابى الحسن عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله سه تا را لعنت كرد: آنكه توشه تنها خورد، آنكه تنها در بيابان سفر كند، آنكه تنها در خانه بخوابد.

در محاسن: بسندش مانندش آمده.

 

پ‏بيان: ظاهر اصحاب حمل همه اينها است بر كراهت جز در موارد اندكى مانند ترس بر جان خود يا واجب النعمة خود، و مانند مسافرت تنها كه در آن ظن تلف باشد، يا خوف از رخ دادن بيمارى يا ديوانگى در تنها خوابيدن، و بقولى لعن دورى از رحمت است و در كراهت هم هست و احوط عمل بروايت است در همه اين موارد.پ 2- در معانى (375) و در خصال (216) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود:

چون چهار خصلت در خوراك فراهم شوند كامل باشد: از حلال باشد و دست بسيارى در آن درآيد و با نام خدا تبارك و تعالى آغاز شود و با سپاسش پايان پذيرد.پ 3- در محاسن (392) بسندش از معمر بن خلّاد كه چون خوراك براى امام رضا عليه السّلام مى‏آوردند بهتر آن را از هر نوع برميگرفت و در يك سينى مينهاد و ميفرمود به مستمندان دهند و اين آيه را ميخواند «خود را در گردنه نينداخته، 11- البلد» و آنگه ميفرمود: خدا عزّ و جلّ ميدانست كه هر كس توانا بآزاد كردن بنده نيست و راهى ببهشت براى آنان گشود.پ بيان: يعنى چون آنها را ميان آزاد كردن بنده و خوراندن بينوا مخير كرد كه فرمود: فَكُّ رَقَبَةٍ  أَوْ إِطْعامٌ، تا آخر آيه.پ 4- در محاسن (398) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه خوراك يكى دو تا را بس است و خوراك دو تا سه تا را و خوراك سه تا چهار تا را.پ 5- و از همان (423) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه همانا گرفتارى يعقوب بيوسف عليه السّلام از آن شد كه قوچ فربهى سر بريد و يكى از يارانش بنام فيوم نيازمند بود و نيافت خوراكى كه با آن افطار كند و يعقوب بى‏خبر ماند و باو خوراكى نداد و گرفتار جدائى يوسف شد و پس از آن جارچى او هر بامداد جار ميزد هر كه روزه نيست بچاشت يعقوب آيد و شب جار ميزد هر كه روزه است بشام يعقوب آيد.

گويم: مانندش را بچند سند در كتاب نبوات آورديم.پ 6- و از همان (..) بسندش از على عليه السّلام كه چون خوراك نهند و مستمند آيد

 

ردّش مكن.پ 7- در دعوات راوندى: كه پيغمبر در خوردن لقمه از برابر خود ميگرفت و در نوشيدن از دست راستش مينوشيد.پ 8- در دعائم: از على عليه السّلام كه بركت دار خوراكى آنست كه دست بسيار در آنست و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرموده: خوراك يكى دو تا را بس و از دو تا چهار تا را بس يعنى ميتوانند بدان اكتفاء كنند و در روايات عامه است كه با هم بخوريد جدا نباشيد كه خوراك يكى دو تا را بس است، و دلالت دارد كه اجتماع مايه بركت است و تا هر چه فزايد بركت برآيد و منظور تشويق بر اجتماع است و بر اينكه نسزد كسى براى اينكه خوراكش كم است از تقديم بديگران بماند زيرا بسا همان كم بس باشد.پ 9- در فردوس: از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه با هم بخوريد و جدا نباشيد زيرا بركت با جماعت است.پ 10- در مكارم: كه مردى از رسول خدا پرسيد ما ميخوريم و سير نميشويم فرمود: شايد جدا جدا ميخوريد، با هم بخوريد و نام خدا ببريد تا بركت كند براتان (2/ 116).پ از كتاب مواليد الصادقين كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از هر رسته خوراكى ميخورد و هر چه را خدا براش حلال كرده بود بهمراه خاندان و خدمتكارانش ميخورد و بهمراه مهمانانى كه از مسلمانان او دعوت كرده بود بر روى زمين و در خوردن و خوراك هم آهنگ ديگران بود جز اينكه مهمانى باو ميرسيد و با مهمانش غذا ميخورد، و دوستر خوراكش آن بود كه با تنگى باشد.پ بيان: در نهايه گفته: در حديث است كه: پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله از نان و گوشت سير نخورد جز كه بر تنگدستى بود و گفتند: ضفف گروه شدن مردم است يعنى تنها خور نبود و دوستر خوراكش با مردم بود، و بقولى ضفف اينست كه خوردنى بيش از اندازه خوراك باشد و خفف اينكه باندازه خوراك باشد.

 

پ [باب نهم‏] باب ديگر در استحباب همخورى با خاندان و خدمتگاران و خوراندن بكسى كه بخوراك بنگرد و لقمه گرفتن براى مؤمنان‏

پ‏1- در عيون (2 ر 159) بسندش از ياسر خادم كه چون امام رضا عليه السّلام تنها بود همه خدمتكاران را از خرد و كلان گرد ميكرد و با آنها گفتگو ميكرد و انس ميگرفت و چون بر سر سفره مى‏نشست همه را تا برسد به كار پرداز و حجامت كن بر سر سفره خود مى‏نشاند، ياسر گويد: در اين ميان كه روزى ما نزدش بوديم آواز افتادن نعلى كه بر در خانه او بود بخانه مأمون شنيد و بما فرمود: برخيزيد و پراكنده شويد و ما برخاستيم و مأمون آمد- الخبر.پ بيان: گويا تفرقه آنها براى تقيه بوده چون در آداب با او دمساز نبوده يا يا منظور او خلوت گزيدن با وى بوده يا استحباب هم خورى خاص به صورت تنهائى است چنانچه ظاهر خبر آينده است.پ 2- در عيون (2/ 184) بسندش تا ابراهيم بن عباس در ضمن حديثى كه چون امام رضا عليه السّلام تنها بود بندگان و بستگانش تا برسد بدربان و كارپرداز بر سر سفره خود مينشانيد.پ 3- و از همان (2 ر 241) بسندش از ياسر خادم كه چون امام رضا بطوس در آمد و سخت بيمار بود چند روز زنده بود و روزى كه وفات كرد پس از اينكه نماز ظهر را خواند بمن گفت: مردم چه خوردند؟ گفتم كى در اينجا چيزى تواند خورد با اين بيمارى سخت شما، برخاست نشست و فرمود: سفره بياوريد و همه خدمتكاران را بر سر سفره خود نشاند و از هر كدام دلجوئى كرد و پرسش نمود، و چون همه خوردند خوراك براى زنها فرستاد و خوراكها براى زنها بردند- الحديث-پ 4- در كافى (6 ر 296) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه كسى نباشد كه گرد آورد نانخورانش را و سفره پهن كند و در آغاز خوردن نام خدا برند و در پايانش سپاس او گويند و سفره را بردارند جز خدا همه را بيامرزد.پ 5- در ثواب الاعمال (181) بسندش از رباب همسر داود رقّى كه كاچى ساختم‏

 

 

و نزد امام ششم عليه السّلام بردم كه سر غذا بود و كاچى را برابرش گذاشتم و او براى يارانش لقمه ميگرفت و ميفرمود: هر كه يك لقمه شيرينى براى مؤمنى بگيرد خدا بدان از او تلخى روز رستاخيز را ببرد. در كتاب الاخوان: مانندش آمده.پ 6- در كافى (6 ر 298) بسندش تا پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه چون ميخورد از پيش ديده‏اش لقمه برميداشت و چون مينوشيد از سوى راستش نوشابه برميگرفت،پ نادر خادم روايت كرده كه ابو الحسن عليه السّلام يك تيكه بريانى را بر ديگرى مينهاد و بمن ميداد در محاسن (424) مانندش آمده.