باب يازدهم- كما

پ‏1- در «عيون» (2/ 75) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه كما از آن من است كه خدا به بنى اسرائيل فرو آورد و درمان چشم است الخبر، در «مجالس» (1/ 394) بسندش (همين مضمون را آورده).

 

پ‏2- در «محاسن» (527) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه كما از گياهان بهشت است و آبش درمان چشم است، (بسند ديگر همين مضمون را آورده).پ 3- در «همان» (..) بسندش تا امامه دختر ابى العاص بن ربيع كه مادرش زينب دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بود، گفت: امير المؤمنين عليه السّلام در ماه رمضان نزدم آمد و شام خرما و كما نزدش آوردند و كما را دوست ميداشت.پ يك تكمله است: كما شناخته است و پزشكان گفتند: بنى است گردو بى‏برگ و ساق و سرخ رنگ و در بهار پر برف و باران رويد و خام و پخته‏اش را خورند و چند نام و چند رسته دارد يكى فطر با دو ضمه كه قاموس گفته: نوعى كما است و كشنده است و ابن بيطار بنقل از ديسقوريدس گفته: يك رسته از فطر خوراكى است و رسته ديگر كشنده است و خوردنى نيست يا براى آنكه نزديك ميخهاى زهرناك رويد يا در سوراخ‏هاى عفونت بار يا در كنار حشرات زهردار يا در كنار درختى كه بطبع خود زهردار است، و بسا در اين رسته ترى چسبناكى يافت شود و چون آن را برند و بر جايى نهند بزودى تباه و عفونت بار شود ولى رسته خوردنى را در آبگوشت ريزند و خوشمزه است و بسيارش زيان آرد و از آن خفگى و هيضه تراود.

جالينوس گفته: نيروى فطر بسختى سرد و تر است و از اين رو بداروهاى كشنده نزديك است و رسته‏هائى از آن كشنده است بويژه كه مايه‏اش عفونت باشد.

و رسته دوّم فقع است و فيروزآبادى گفته: با كسره هم آيد و آن كماى سفيد و نرم است، ابن بيطار گفته: درون زمين نزديك آب پديد شود سفيد و گرد و درشت‏تر از كماى زمين و يك ساقش بسه يا چهار تيكه جدا باشد ولى بهم چسبيده باشند و آن سالمتر از فطر است و مانند آن كشنده ندارد و سرد است و تر و سخت و رسته سوم را بپارسي كشنج و كل كنده گويند در ميان ريگ رويد و در خراسان و ما وراء النهر بيشتر است، و گفتند: كه مست‏كننده است، ميان تهى و تر است و باندازه يك گردوى درشت است، و گفتند: نيز كه سرد است و غليظ و دور هضم.

 

 

يك نوعش غرشنه است و ابن بيطار گفته: در سرزمين بيت المقدس بسيار است و در آنجا به كرشية معروف است.پ ابن سينا گفته: آن از جنس كما است و شكل فطر مانند كاسه كوچك خندانيست، در هم و نرم است و با آن رخت شويند و با ترشيش خورند، ابن بيطار در باره كما گفته: بقول برخى سرخش كشنده است و بهترش سخت‏تر آنست در خوشمزگى و نرمى و سفيد منشى و آنكه سوراخ سوراخ و سست است بسيار پست است و در معده بسيار داغ خوبست، و چون براى پرخوردنش هضم نشود يا براى ناتوانى معده خلط بسيار بد غليظى دارد كه در فرود پشت و سينه دردها آورد، از ابن ماسه است كه سرد است و تر در درجه 2، و از مسيح است كه خوردنش بستگى آورد و سرمه آبش ديده را روشن كند، غافقى گفته: از خواص كما اينست كه هر كه خوردش و زهر دارى گزدش و كما در معده دارد بميرد و درمانى ندارد البته، آب كما شايسته‏تر داروى چشم است اگر سنگ سرمه را با آن پرورش دهند و بدان سرمه كشند، زير پلكهاى چشم را نيرو دهد و روح ديد را فزايد و آن را تيز كند و آب آوردن چشم را جلو گيرد- پايان- «من گويم»: سخنى در اين باره در باب درمان چشم گذشت.