باب پنجم انگور

پ‏1- در خصال (144) بسندش تا امام هفتم عليه السّلام سه چيز زيان ندارند:

انگور رازقى و نيشكر و سيب لبنانى.پ 2- در عيون (2/ 25) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه انگور را دانه دانه بخوريد كه خوشتر و گواراتر است.

در صحيفه رضا: مانندش آمده (10).پ 3- در محاسن (547) بسندش از امّ راشد آزاد كرده امّ هانى كه كنيزى بودم و على عليه السّلام را خدمت ميكردم طلحه و زبير نزد او بودند و انگور خواست كه دوستش ميداشت و با هم خوردند.

 

پ‏4- در محاسن (..) بسندش عليه السّلام از هشام بن سالم كه امام چهارم عليه السّلام از انگور خوشش مى‏آمد، يك روز روزه بود در افطار ام ولدش نخست برايش خوشه انگورى آورد و سائلى آمد و آن حضرت خوشه انگور را باو داد و ام ولد نزد سائل فرستاد و آن را خريد و در بر امام نهاد و سائل ديگر آمد و باز هم آن را بوى داد و ام ولد باز چنين كرد و بار چهارم امام آن را خورد.پ 5- و از همان (..) بسندش تا كسى كه ديده امير المؤمنين عليه السّلام نان را با انگور ميخورد.پ 6- و از همان (..) بسندش تا اينكه روزى امير المؤمنين عليه السّلام نزد همسر عامريه خود وارد شد و زنهائى از فاميل او مهمانش بودند، فرمود از آنها پذيرائى كرديد؟ گفت: بخدا چيزى بدانها نخوراندم.

گويد: يكدرهم از اطاق خود بر آورد، فرمود: با آن انگور بخريد و آن را آوردند و فرمود بدانها بخورانيد و گويا شرم ميكردند و خودش خوشه‏اى برگرفت و از آنها دور شد و آن را خورد به تنهائى.پ 7- و از همان (..) بسندش از ابى اسامة كه نزد امام ششم رفتم و انگور آوردند و از آن خورديم.پ 8- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه انگور را دانه دانه بخوريد كه خوشمزه‏تر و گواراتر است.پ 9- و از همان (..) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه پيغمبرى بخدا از غم ناليد و خدايش فرمود: انگور بخورد.پ 10- و از همان (كه اين خبر را در باره نوح آورده).پ 11- و از همان (456) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه چون آب از استخوان‏هاى مرده‏هاى طوفان كنار رفت و نوح عليه السّلام آنها را ديد سخت بيتاب شد و اندوه خورد و خدايش وحى كرد انگور سياه بخور تا غمت برود.

 

پ‏12- در مكارم: از امام صادق عليه السّلام كه دو چيز دو دستى خورده شوند:

انگور و انار،پ و از كتاب فردوس از عايشه است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود:

بهتر خوراكتان نان است و بهتر ميوه‏تان انگور، و فرمود: نخله خرما و انار و انگور از فزونى گل آدم آفريده شدند، فرمود: بهار امتم انگور است و خربزه‏پ و بسندى تا امير المؤمنين عليه السّلام كه انگور را با نان ميخوردپ و بهمين سند كه فرمود:

انگور نان خورش است و ميوه و خوراك و حلوا.پ 13- در علل (2/ 270) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه بانگور كرم مگوئيد زيرا كرم مؤمن است، در محاسن مانندش آمده.پ بيان: در نهايه است كه در حديث آمده بانگور كرم مگوئيد زيرا كرم مرد مسلمان است، گفتند انگور را كرم نامند براى اينكه مى آن سخاوت و كرم آرد و اين نام را از كرم برايش باز گرفتند، و پيغمبر نخواست نامى از كرم روى انگور باشد و مؤمن را شايسته آن دانست، زمخشرى گفته: منظور پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم تأكيد فرموده خدا تعالى است كه إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اتقيكم 13- الحجرات بوجهى لطيف و منظور نهى از ناميدن انگور به كرم نيست بلكه اشاره است باينكه شايسته نيست چيز ديگرى با نام كرم تقوى كه خدا بمؤمن داده شريك باشد و اينكه فرموده همانا كرم مرد مسلمان است يعنى شايسته اين نام كرامت شعار همان مسلمان است پايان-.

كرمانى گفته: اين حصر ادعائى است و ردّ قول آنها است كه انگور را براى مى آن كرم ناميدند و مؤمن با تقوى را بكرم سزاوارتر از ميخواران دانسته.

 

نووى گفته: مؤمن را كرم ناميده تا مردم اين نام را براى مى فراموش كنند، طيبى گفته: انگور را كرم ناميدند براى اينكه مى آن سخاوت آورد و شارع آن را بد داشت تا از اين مقامش دور كند و حرمتش را تأكيد نمايد و فرق ميان جود و كرم اينست كه جود بخشش اموال است و كرم آدمى در اخلاق و اعمال پسنديده است.