باب پنجم چغندر و كلم

پ‏1- در محاسن (519) كه پيغمبر را كلم خوش مى‏آمد.پ 2- در محاسن (..) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه خدا خوره را از يهود برداشت براى خوردن چغندر- و از بن درآوردن رگهاى گوشت، در مكارم (207) مانندش آمده.پ 2- در محاسن (519) بسندى تا امام ششم كه گروهى از بنى اسرائيل دچار سفيده پوست شدند و خدا بموسى عليه السّلام وحى كرد بدانها فرمود: بايد گوشت گاو را با چغندر بخورند (و از همان: بسندى همين مضمون را از امام پنجم عليه السّلام آورده) و همين خاصيت را براى چغندر با گوشت از امام ششم عليه السّلام هم آورده.پ 3- و از همان از بزنطى كه امام رضا عليه السّلام بمن فرمود: اى احمد خواست تو براى سبزيها چگونه است؟ گفتم: همه را دوست ندارم، فرمود: چون چنين است بر تو باد به چغندر كه بر كناره نهر بهشت رويد و درمان دردها است و استخوان را كلفت كند و گوشت روياند و اگر نبود كه دست خطاكاران بدان رسد يك برگش چند مرد را مى‏پوشانيد، گفتم: دوستتر سبزيست نزد من، فرمود: خدا را سپاس گو كه آن را شناختى. در مكارم (207) مانندش را آورده، در محاسن گفته:

در حديثى است كه خرد را محكم و خون را پاك كند.پ 4- و از همان: از ابى الحسن عليه السّلام كه چه خوب سبزى است چغندر.پ 5- در مكارم: از امام صادق عليه السّلام روايت است كه خوردن چغندر امان از خوره است،

 

پ‏و از امام رضا عليه السّلام كه درونت از خوراك تهى نماند و كم آب بنوش و جماع مكن جز از غلبه شهوت و چه خوب سبزى است چغندر.پ 6- در كافى (6/ 369) بسندش از امام هشتم عليه السّلام كه به بيمارانتان چغندر دهيد، مقصود برگ آنست كه درمان دارد و درد و بلا ندارد، و خواب بيمار را آرام كند و از ريشه‏اش پرهيز كنيد كه سوداء انگيزد،پ و از ابى الحسن عليه السّلام كه برگ چغندر خوره را بر كند و در درون سرسامى مانند برگ چغندر در نيايد.

در مكارم: از امام رضا عليه السّلام مانند دو خبر پيش آمده با اختصار در خبر نخست.پ بيان: در قاموس گفته: سلق بكسر سبزى شناخته ايست روشن سازد و تحليل برد و نرمى آورد و نفس را شاد كند، براى نقرس و مفاصل خوبست و چون شيره‏اش را برمى‏ريزند پس از دو ساعت آن را سركه كند و اگر بر سركه ريزند پس از چهار ساعت آن را مى‏سازد، و شيره ته آن كه در بينى كشند ترياق است براى درد دندان و گوش و شقيقه و كرنب با ضمه و وزن سمند هم همان سلق است يا نوعى از آن كه شيرين‏تر است و نرمتر از نوع قنبيط و برى در حدود يكمثقال از آرد ريشه خشكش در شراب ترياق آزموده‏ايست براى گزش افعى پايان-.

گويم: سلق را بپارسى چغندر گويند، ابن بيطار در جامع خود گفته:

 

سه دسته است درشت و بسيار سبز كه بسياهى زند و برگ بزرگ پهن دارد (كلم) و آن را اسود خوانند، و ديگر خرد برگ و پيچ‏دار و زشت منظر و كم سبزى و ديگر برگ ضعيفى دارد كه بر ساقه بلندى رويد و برگش بسيار است و فرازش باريك است و بنش پيچ كمى دارد و در فراز نازكش برگشت دارد ساق بلندى دارد تا ببرگ رسد و سبزى كاسته‏اى دارد كه بزودى زند پايان. كرنب دو رسته دارد يكى را بپارسى كلم گويند و ديگرى را قمرى و گويا همان قنبيط است (قنويد) در قاموس گفته: قنّبيط با ضمه و فتحه نون تشديد دار سخت‏ترين نوع كرنب است گندو و غليظ است، ابن بيطار گفته: دو دسته است پيچ و گشاده و ساق و برگ هر دو خوردنيست و پيچ خوشمزه‏تر و شيرينتر و رواج‏تر از قنبيط است.