بخش دوم احتجاج پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر يهود در باره مسائل مختلف

پ‏1- تفسير امام و احتجاج طبرسى- از حضرت امام حسن عسكرى (ع) نقل مى‏كند كه فرمود جابر ابن عبد الله انصارى گفت عبد الله بن صوريا كه غلامى يهودى و يك چشمش كور بود يهودان مدعى بودند او داناترين افراد مكتب خدا و علوم انبياء است از پيامبر اكرم (ص) سؤالهائى در مورد مسائل مختلف نمود تا ايشان را در جواب آنها به دشوارى گرفتار كند اما پيامبر اكرم (ص) جوابهائى به او دادند كه چاره‏اى از نپذيرفتن آنها نداشت.

گفت اين اخبار را كدام فرشته برايت مى‏آورد؟ فرمود جبرئيل گفت اگر فرشته ديگرى مى‏آورد به تو ايمان مى‏آوردم ولى جبرئيل در بين فرشتگان دشمن ما است جز او اگر ميكائيل يا ديگرى از ملائكه به جز جبرئيل مى‏آورد به تو ايمان مى‏آوردم پيامبر (ص) فرمود چرا جبرئيل را دشمن خود مى‏دانيد. گفت چون او گرفتارى و شدت را براى بنى اسرائيل مى‏آورد و نگذاشت بخت نصر «1» به دست دانيال كشته شود تا مسلط بر مردم گرديد و بنى اسرائيل را به كشتن داد هر نوع گرفتارى و ناراحتى را فقط جبرئيل مى‏آورد ولى ميكائيل حامل رحمت خدا بود.

 

پيامبر اكرم (ص) فرمود واى بر تو اطلاع از كار خدا ندارى جبرئيل چه گناهى دارد اگر اطاعت امر خدا را در باره شما نموده است آيا شما ملك الموت را دشمن خود مى‏دانيد كه مامور قبض روح تمام مردم است آيا پدر و مادر كه به فرزندان خود دواهاى تلخ و شور مى‏دهند براى بهبودى و مصلحت آنها تو خيال مى‏كنى دشمن آنها هستند و بايد بچه‏ها پدر و مادر خود را براى اين كار دشمن خود بدانند ولى شما نادان هستيد و از حكمت خدا غافليد.

من گواهى مى‏دهم كه جبرئيل و ميكائيل هر دو عمل به دستور خدا مى‏كنند و مطيع او هستند و هر كس دشمن يكى از آن دو باشد دشمن ديگرى نيز هست و كسى كه بگويد يكى را دوست مى‏دارم اگر با ديگرى دشمن باشد دروغ گفته همچنين محمد و على عليهما السلام هر دو برادر هستند مانند جبرئيل و ميكائيل هر كه آن دو را دوست بدارد از اولياء خداست و هر كه دشمن آنها باشد از دشمنان خداست كسى كه يكى را دوست بدارد و مدعى شود ديگرى را دشمن مى‏دارد دروغ گفته و هر دو از چنين كسى بيزارند همين طور هر كس يكى از ما دو نفر محمد و على را دشمن بدارد و مدعى شود كه ديگرى را دوست مى‏دارم ادعاى دروغى كرده و ما هر دو از او بيزاريم خداوند و ملائكه و مردمان پاك سرشت نيز از او بيزارند.پ 2- تفسير امام- آيه قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ.  مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ امام فرمود، امام حسين (ع) از على بن ابى طالب (ع) نقل كرد كه فرمود خداوند يهود را سرزنش مى‏كند بواسطه دشمنى كه با جبرئيل دارند چون او به دستور خدا مامور اجراى مسائلى بوده كه يهود آن پيش آمدها را نمى‏پسنديدند آنها و نواصب را سرزنش مى‏كند بواسطه كينه‏اى كه با جبرئيل و ميكائيل داشتند چون اين دو فرشته و فرشتگان خدا براى تائيد على بن ابى طالب (ع) نزول مى‏كردند تا او را بر كافران و دشمنان خدا پيروز نمايند و با شمشير آبدارش دمار از روزگار آنها بر كند.

فرمود بگو اى محمد (ص) مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ هر كس از يهودان دشمن جبرئيل است كه بخت النصر را بلند كرد تا به دست دانيال بدون گناه كشته نشود و امضاى خدا در مورد يهود به وقوع پيوندد و آنچه خداوند مى‏داند براى ايشان اتفاق افتد و ديگر از كافران كه با جبرئيل دشمنى دارند از دشمنان خدا آل محمد و على و ناصبى‏ها چون خداوند جبرئيل را

 

ياور و ناصر على قرار داده و به او كينه دارند كه پشتيبانى از محمد و على عليهما السلام نموده و دستور پروردگار را در مورد هلاك ايشان به كار برده فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ همان جبرئيل قرآن را آورده براى تو به اجازه خدا، اين آيه نيز مشابه آيه ديگرى است كه مى‏فرمايد نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ  عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ  بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ جبرئيل اين قرآن را به قلب تو نازل نموده موافق با آنچه در انجيل و زبور و صحف ابراهيم و كتاب شيث و ساير انبياء عليهم السلام است.سپس مى‏فرمايد مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ هر كه دشمن خدا باشد بواسطه نعمتهائى كه بر محمد و على و خانواده آنها ارزانى داشته آنها آنقدر نادانند كه مى‏گويند ما كينه مى‏ورزيم با خدا كه محمد و على را گرامى مى‏دارد در ادعائى كه مى‏كنند با جبرئيل و هر كه دشمن جبرئيل باشد كه او را خدا پشتيبان محمد و على عليهما السلام قرار داده در پيكار با دشمنان خدا و پشتيبان ساير انبياء و مرسلين و همين طور فرشتگان ديگر يعنى هر كس دشمن ملائكه خداست كه فرستاده براى نصرت دين و تائيد اوليائش اين آيه در رابطه با گفتار ناصبيان بود كه مى‏گفتند ما از جبرئيلى كه ياور على باشد بيزاريم و همچنين از پيامبرانى كه دعوت به نبوت محمد و امامت حضرت على نموده‏اند بيزاريم از قبيل موسى و عيسى و ساير انبياء بعد مى‏فرمايد وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ يعنى هر كس دشمن جبرئيل و ميكائيل باشد.

بعضى از نواصب وقتى پيامبر اكرم در باره على (ع) فرمود جبرئيل طرف راست و ميكائيل طرف چپ و اسرافيل پشت سر و ملك الموت جلو على است گفتند ما از خدا و جبرئيل و ميكائيل و ملائكه‏اى كه با على چنين كنند بيزاريم.

فرمود هر كس دشمن اينها باشد بواسطه شدت كينه‏اى كه با على بن ابى طالب (ع) دارد فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ خداوند دشمن كفار است و با آنها چنان رفتار مى‏كند كه دشمن با دشمن خويش مى‏كند از قبيل كيفر نمودن و شدت عقوبت و شكنجه.

سبب نزول اين دو آيه گفتار زشت يهودان بود در باره دشمنى با جبرئيل و ميكائيل و گفتار بدترى كه ناصبيان گفتند در باره خدا و جبرئيل و ميكائيل و ساير ملائكه خدا، اما ناصبيان چون از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پيوسته مى‏شنيدند در باره فضائل على (ع) و امتيازاتى كه خدا به او ارزانى داشته و در تمام اين موارد پيامبر (ص) مى‏فرمود: جبرئيل برايم از جانب خدا چنين پيام آورده و گاهى مى‏فرمود جبرئيل طرف راست و ميكائيل طرف چپ‏

 

و جبرئيل بر ميكائيل افتخار مى‏كند چون طرف راست على است چنانچه وزير دست راست پادشاه افتخار مى‏كند بر وزير دست چپ و افتخار مى‏كند بر اسرافيل كه در پشت سر على است و عزرائيل كه در جلو به ماموريت گماشته شده كه راست و چپ از جلو بهتر است چنانچه اطرافيان پادشاه به نسبت قرب و منزلتى كه دارند بر يك ديگر افتخار مى‏كنند.پ و باز مى‏فرمود ممتازترين ملائكه آن ملكى است كه بيشتر از ديگران على را دوست داشته باشد و سوگند ملائكه بين خودشان اين جمله است قسم به آن كسى كه امتياز بخشيده على عليه السلام را بر تمام مردم بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله.

و گاهى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏فرمود ملائكه حجب مشتاق ديدار على ابن ابى طالب هستند به اندازه مادر مهربانى كه مشتاق ديدار فرزند دلبند و نيكوكار خويش است آن فرزندى كه پس از مرگ ده فرزندش برايش باقى مانده.

اين ناصبيان مى‏گفتند تا كى محمد صلى الله عليه و آله مرتب مى‏گويد جبرئيل و ميكائيل و ملائكه چنين هستند و همى مقام على را بالا مى‏برد و مى‏گويد خداوند اختصاص به على دارد نه ساير مردم ما بيزاريم از خدا و ملائكه و جبرئيل و ميكائيل كه على را بعد از محمد (ص) برترى مى‏بخشد و بيزاريم از پيامبرانى كه على را بعد از پيامبر از ساير مردم برتر مى‏دانند.

اما گفتار يهودان دشمنان خدا موقعى بود كه پيامبر اكرم (ص) وارد مدينه شد، عبد الله ابن صوريا را آوردند. او گفت يا محمد صلى الله عليه و آله چگونه مى‏خوابى، زيرا به ما از كيفيت خواب پيامبرى كه در آخر الزمان مى‏آيد اطلاع داده‏اند. پيامبر اكرم (ص) در جواب او فرمود، چشمم خواب است ولى دلم بيدار است راست گفتى. باز پرسيد بگو ببينم بچه از مرد است يا از زن فرمود استخوانها و رگ و پى‏ها از مرد است ولى گوشت و خون و موى از زن است گفت صحيح است گفت چرا بچه چنان شبيه عموى خود مى‏شود بطورى كه هيچ شباهتى به دائى‏هاى خود ندارد فرمود هر كدام آبش بر ديگرى بچربد شباهت به آن طرف مى‏شود گفت صحيح است گفت بگو ببينم چگونه مى‏شود كه بعضى فرزند ندارند و بچه‏دار نمى‏شوند و بعضى داراى بچه‏اند.

فرمود وقتى نطفه قرمز شود و كدر گردد منشأ فرزند نمى‏شود ولى اگر صاف باشد بچه خواهد شد گفت بگو ببينم خدا چگونه است اين سوره در رابطه با همين سؤال نازل شد

 

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ تا آخر سوره گفت صحيح است.پ گفت يك سؤال ديگر باقى مانده اگر بگوئى به تو ايمان مى‏آورم و از تو پيروى مى‏كنم. بگو كدام فرشته برايت وحى را از جانب خدا مى‏آورد فرمود جبرئيل. ابن صوريا گفت در بين ملائكه جبرئيل دشمن ما است پيوسته كشتار و گرفتارى و جنگ را براى ما آورده اما پيك و پيام‏آور ما ميكائيل است كه حامل شادى و فراوانى است اگر فرشته وحى تو ميكائيل بود به تو ايمان مى‏آوردم چون او باعث تقويت قدرت ما مى‏شد ولى جبرئيل پادشاه ما را از ميان مى‏برد به همين جهت دشمن ما است.

سلمان فارسى از او پرسيد از كجا شروع شد دشمنى او با شما جواب داد بسيار زياد اتفاق افتاده كه با ما دشمنى ورزيده ولى شديدترين دشمنى او آنجا بود كه خداوند به پيامبران خود خبر داد كه بيت المقدس به دست مردى به نام بخت النصر و در زمان حكومت او خراب شدن آن را به ما گفته بود با اينكه خداوند هر چه را بخواهد تغيير مى‏دهد و هر چه را مايل باشد باقى مى‏گذارد و آنچه را بخواهد از ميان مى‏برد.

در همان تاريخ اجداد ما يكى از زورمندان بنى اسرائيل را كه پيامبر نيز بود و دانيال نام داشت براى دفع و قتل بخت النصر مامور كردند و مال زيادى در اختيارش گذاشتند تا در اين راه خرج كند در بين راه كه به جستجوى او بود در بابل پسرك ضعيف و ناتوانى را يافت كه نيرو و قدرتى نداشت خواست او را بكشد اما جبرئيل مانع او شد. به دانيال گفت اگر خدا او را امر به كشتن شما اسرائيليان نموده كه تو نخواهى توانست او را بكشى ولى اگر اين آن مرد نباشد به چه جهت او را مى‏كشى. دانيال تصديق كرد او را و از كشتنش منصرف شد و بازگشت و جريان را نقل كرد. كم كم بخت النصر قوى شد و به سلطنت رسيد و با ما به جنگ پرداخت و بيت المقدس را خراب كرد به همين جهت ما او را دشمن خود مى‏گيريم و ميكائيل هم دشمن جبرئيل است.

سلمان گفت: ابن صوريا، با همين انديشه فاسد از راه حقيقت گمراه شده‏ايد. مى‏بينيد كه اجداد شما چگونه دانيال را مامور مى‏كنند براى كشتن بخت النصر با اينكه خداوند بوسيله انبياء و پيامبرانش اطلاع داده كه بر بيت المقدس دست مى‏يابد و آنجا را خراب مى‏كند آنها تصميم داشتند پيامبران را تكذيب نمايند و آنها را در خبرى كه داده‏اند متهم نمايند يا مى‏خواسته‏اند با اينكه تصديق خبر پيامبران را مى‏نمايند بر آنچه خدا مقدر نموده پيروز

 

شوند.

آيا چنين افرادى ممكن است كافر نباشند چه عداوتى مى‏توان داشت با جبرئيل كه جلو طرح شكست تقدير خدا را گرفته و از تكذيب خبر انبياء مردم را باز داشته.پ ابن صوريا گفت صحيح است كه خدا توسط انبياء چنين خبرى داده است ولى او هر چه را بخواهد محو مى‏كند و هر چه بخواهد ثابت مى‏دارد.

سلمان گفت در اين صورت نمى‏توان اطمينان داشت به آنچه در تورات است نسبت به گذشته و آينده زيرا خداوند هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات مى‏نمايد و شايد خداوند موسى و هارون را از نبوت عزل كرده است و دعوت آنها را باطل نموده چون هر چه را بخواهد اثبات مى‏كند و هر چه آنها اطلاع داده‏اند كه در آينده به وقوع مى‏پيوندد شايد انجام نشود و آنچه گفته‏اند انجام نمى‏شود شايد انجام شد و هر چه گفته‏اند اتفاق افتاده شايد اتفاق نيافتاده و آنچه اطلاع داده‏اند اتفاق نيافتاده شايد اتفاق افتاده و ممكن است ثوابى را كه مى‏گويند در مقابل اعمال داده مى‏شود خداوند محو كرده باشد و هر عقاب و عذابى كه به وسيله آنها تهديد كرده شايد انجام نشود زيرا محو و اثبات مى‏نمايد شما معنى محو و اثبات را نمى‏دانيد به همين جهت كافر به خدا هستيد و تكذيب خبر غيبى خدا را نموده‏ايد و از دين خارج هستيد.

بعد سلمان گفت من گواهى مى‏دهم هر كس دشمن جبرئيل باشد او دشمن ميكائيل است و آن دو دشمن كسى هستند كه با ايشان دشمنى ورزد و رفيق كسى كه با آنها مهربان باشد خداوند اين آيه را موافق قول سلمان رحمة الله عليه نازل كرد قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ هر كه دشمن جبرئيل است چون پشتيبان اولياء خدا است و فضائل على (ع) را از جانب خداوند آورده او اين قرآن را به اجازه خدا بر قلب تو نازل كرده تصديق ساير كتب آسمانى را مى‏كند و هدايت است براى مؤمنين و بشارت براى آنها است به نبوت حضرت محمد و ولايت حضرت على و ساير ائمه عليهم السلام پس از او بشارت مى‏دهد آنها را كه اگر بر موالات اين خاندان بميرند اولياى واقعى خدا هستند بعد پيامبر اكرم (ص) به سلمان فرمود: خداوند سخن تو را تصديق نموده و گفتارت را پذيرفت اينك جبرئيل از جانب خدا پيام آورده است كه سلمان و مقداد دو برادر پاك باز در محبت تو و على برادر و وصى و برگزيده تو هستند و آنها ميان اصحابت همچون جبرئيل و ميكائيل در ميان ملائكه‏اند دشمن‏

 

كسى هستند كه يكى از آن دو نفر را دشمن بدارد و دوست دوستدار خود هستند و دوست دوستدار محمد و على هستند و دشمن كينه‏توز آنها، اگر مردم روى زمين دوست بدارند سلمان و مقداد را به اندازه‏اى كه ملائكه آسمانها و حجب و كرسى و عرش دوست دارند آنها را بواسطه دوستى با دوستان آنها و دشمنى با دشمنان ايشان يك نفر را خداوند عذاب نخواهد كرد.پ 3- احتجاج طبرسى- از ابن عباس نقل مى‏كند كه گفت چهل نفر از يهودان مدينه گفتند برويم پيش اين جادوگر دروغگو و سرزنش نمائيم او را و تكذيبش كنيم او مدعى است من پيامبر خداى جهانم چگونه مى‏تواند پيامبر باشد با اينكه آدم بهتر از اوست نوح از او بهتر است يكايك انبياء را نام بردند.

پيامبر اكرم (ص) به عبد الله بن سلام فرمود بين من و تو تورات حاكم باشد يهودان راضى شدند. آنها گفتند آدم از تو بهتر است زيرا خداوند او را به دست خويش آفريده و از روح خود در او دميده. پيامبر اكرم (ص) فرمود آدم پدر من است ولى به من داده شده بهتر از آنچه به آدم داده‏اند، پرسيدند چه چيز؟ فرمود منادى در هر روز پنج مرتبه فرياد مى‏زند

اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله‏

ولى نمى‏گويد آدم رسول خدا است لواء حمد در روز قيامت در اختيار من است نه در دست آدم گفتند صحيح است در تورات نوشته است فرمود اين يكى.

يهودان گفتند موسى بهتر از تو است فرمود به چه دليل؟ گفتند زيرا خداوند عزيز با چهار هزار كلمه با او صحبت كرد ولى با تو يك كلمه هم صحبت نكرده. فرمود به من بهتر از او داده‏اند، پرسيدند چه چيز؟ فرمود: سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ من بر بال جبرئيل نشستم تا رسيدم به آسمان هفتم و از سدره المنتهى گذشتم كه آنجا جنة الماوى است تا بالاخره به ساق عرش چسبيدم از ساق عرش صدائى برآمد

انى انا الله لا اله الا انا السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر الرؤف الرحيم‏

با دل او را ديدم نه با چشم اين بهتر است از آنچه به موسى داده‏اند يهودان اعتراف نموده گفتند اينها در تورات مكتوب است فرمود اين دومى.

گفتند نوح بهتر از تو است فرمود به چه دليل گفتند چون او سوار كشتى شد و بر جودى گذشت فرمود به من از نوح بهتر داده‏اند گفتند چه چيز؟ فرمود خداوند به من نهرى در

 

آسمان عنايت كرده كه مجراى آن زير عرش است بر آن يك ميليون قصر است يك خشت از طلا و يك خشت از نقره خار و خاشاك آن زعفران است و سنگريزه آن در و ياقوت است و زمينش از مشك سفيد اين براى من و امتم بهتر است و اشاره به همين است آيه شريفه إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ گفتند صحيح است اين مطلب در تورات نوشته شده و اين نهر بهتر از آن است پيامبر اكرم (ص) فرمود اين سومى.پ گفتند ابراهيم بهتر از تو است فرمود به چه دليل گفتند زيرا خداوند او را خليل خود قرار داده فرمود اگر ابراهيم خليل خداست من حبيب خدايم. پرسيدند چرا تو را محمد ناميده‏اند فرمود مرا خداوند محمد ناميده و اسم مرا از اسم خود جدا نموده او محمود است و من محمد و امت من حامدند يهودان گفتند صحيح است اين بهتر از آن است، فرمود اين چهارمى.

گفتند: عيسى بهتر از تو است فرمود براى چه؟ گفتند زيرا عيسى بن مريم روزى در گردنه‏هاى بيت المقدس بود شياطين آمدند تا او را بردارند خداوند جبرئيل را مامور كرد تا بال خود بر چهره شياطين بزند و آنها را در آتش اندازد. با بال خود زد و آنها را در آتش افكند.

پيامبر اكرم (ص) فرمود به من بهتر از او عنايت كرده‏اند گفتند چه چيز؟ فرمود روز جنگ بدر از پيكار با مشركين برگشتم بسيار گرسنه بودم وارد مدينه كه شدم زنى يهودى به استقبال من آمد و بالاى سر خود تغارى داشت و در آن بزغاله‏اى را بريان كرده بود و مقدارى نيز شكر به همراه خود آورده بود گفت خدا را سپاس كه به سلامت برگشتى و بر دشمن پيروز گرديدى من نذر كرده بودم اگر از اين جنگ به سلامت و با غنيمت برگشتى اين بزغاله را بكشم و آن را بريان كنم و برايت بياورم. من از استرم به نام شهباء پائين آمدم. همين كه دست بردم كه از آن گوشت بريان بخورم خداوند او را به سخن درآورد و روى چهارپا ايستاد و گفت يا محمد مرا نخورى كه مسموم هستم گفتند راست مى‏گويى اين بهتر از آن است پيامبر اكرم (ص) فرمود اين پنجم.

گفتند يكى ديگر مانده بعد حركت مى‏كنيم فرمود بگوئيد گفتند سليمان بهتر از تو است پرسيد به چه دليل؟ گفتند چون خداوند براى او شياطين انس و جن و باد و حيوانات را مسخر گردانيده بود.

 

پيامبر اكرم (ص) فرمود خداوند براق را مسخر من گردانيد كه بهتر از تمام دنيا است و يكى از چهارپايان بهشت است صورتش مانند صورت انسان و پاهايش مانند چهارپايان و دم او شبيه دم گاو است از الاغ بزرگتر و از استر كوچكتر است زينى از ياقوت قرمز دارد و ركاب آن از در سفيد و هفتاد هزار افسار از طلا دارد داراى دو بال مكلل به در و گوهر و ياقوت و زبرجد است در پيشانى او نوشته است‏

لا اله الا الله وحده لا شريك له محمد رسول الله‏

گفت صحيح است اين مطلب در تورات نوشته شده و از آن بهتر است ما گواهى به يكتائى خدا و رسالت شما مى‏دهيم.پ پيامبر اكرم فرمود نوح در ميان قوم خود نهصد و پنجاه سال درنگ كرد و آنها را دعوت به دين خدا نمود ولى خداوند تعداد مؤمنين به او را اندك شمرده فرمود وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ ولى در سن كم و عمر كوتاهم آنقدر پيرو من شدند كه در طول عمر نوح پيرو او نشدند و در بهشت صد و بيست صف هستند كه هشتاد صف آن از امت من مى‏باشند خداوند عزيز كتاب مرا حاكم و ناسخ بر كتب آنها قرار داده من حلال نموده‏ام چيزهائى را كه حرام كرده‏اند و حرام نموده‏ام بعضى از چيزهائى را كه حلال دانسته‏اند.

يكى از آنها اينست كه موسى (ع) ماهى گرفتن را در روز شنبه حرام كرده است و خداوند به متجاوزين از اين دستور مى‏فرمايد كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ* ميمون پست باشيد و آنچنان شدند اما من صيد ماهى را حلال نمودم خداوند مى‏فرمايد أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ من چربيها را حلال نموده‏ام با اينكه شما آن را نمى‏خوريد. بعد خداوند در كتاب خود بر من درود و صلوات مى‏فرستد و مى‏فرمايد إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً خداوند مرا به رافت و رحمت مى‏ستايد و در قرآن مى‏فرمايد لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ و خداوند در قرآن نازل نموده كه با من به نجوى نپردازند مگر اينكه صدقه‏اى بدهند و هيچ پيامبرى اين امتياز را ندارد خداوند در قرآن مى‏فرمايد يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً بعد خداوند از آنها اين حكم را برداشت.

توضيح: شايد اينكه يهودان نام عيسى بن مريم را مى‏برند از طرف نصارى صحبت مى‏كنند و گمان آنها را بيان مى‏نمايند. اينكه پيامبر اكرم اراده خوردن بزغاله را مى‏نمايد قبل‏

 

از نزول حرمت ذبيحه اهل كتاب بوده يا منظور اظهار معجزه بوده نه خوردن و يا به ايشان اطلاع داده بودند كه مسلمان آن را كشته.پ 4- احتجاج طبرسى- از ثوبان نقل مى‏كند كه مردى يهودى خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيد گفت يا محمد سؤال مى‏كنم به من جواب بده. ثوبان با پاى خود او را زد و گفت بگو يا رسول الله، يهودى گفت من فقط نامى را مى‏برم كه خانواده‏اش او را به آن نام ناميده‏اند گفت اين آيه را توجه دارى يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ روزى كه زمين به غير آن تبديل شود و آسمانها پيچيده شده است در دست او.

يهودى گفت مردم در آن وقت كجا هستند فرمود در ظلمت هستند، نه محشر، گفت اولين چيزى كه بهشتيان مى‏خورند چيست وقتى وارد بهشت مى‏شوند؟ فرمود كبد ماهى، پرسيد غذاى آنها بعد از اين چيست؟ فرمود كبد گاو، پرسيد چه آشاميدنى مى‏خورند پشت سر اين غذا؟ فرمود سلسبيل، گفت صحيح است يا محمد اينك از تو سؤالى مى‏كنم كه جز پيامبر كس ديگرى نمى‏داند. فرمود چه سؤال؟ گفت چگونه است كه بچه شبيه پدر و مادرش مى‏شود؟ فرمود آب مرد سفيد و غليظ است و آب زن زرد و رقيق وقتى آب مرد فزونى يافت بر زن بچه پسر مى‏شود به اجازه خدا، از همين جهت شباهت نيز پيدا مى‏شود ولى موقعى كه آب زن بر مرد فزون شد بچه دختر مى‏شود به اجازه خدا شباهت هم از همين جهت است. پيامبر اكرم (ص) فرمود آنچه از من پرسيدى سوگند مى‏خورم به آن كس كه جانم در دست اوست هيچ اطلاعى از آن نداشتم جز اينكه خداوند همين الان مرا مطلع نمود.پ علل الشرائع: همين خبر را نقل مى‏كند تا اين قسمت كه كبد حوت مى‏گويد بعد سؤال مى‏كند چه آشاميدنى مى‏خورند؟پ 5- امالى صدوق- از حسن بن على عليهما السلام نقل مى‏كند كه يك نفر يهودى خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيده گفت تو مدعى هستى پيامبرم و به من وحى مى‏شود مانند موسى بن عمران. پيامبر اكرم ساعتى سكوت نمود بعد فرمود آرى من بهترين فرزند آدم هستم فخرى نيست من خاتم النبيين و پيشواى متقين و پيامبر پروردگار جهانيانم. گفتند مبعوث به جانب كدام گروه شده‏اى عربها يا عجمها يا ما خداوند اين آيه را نازل نمود قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً.

آن يهودى كه از همه داناتر بود گفت من از ده كلمه‏اى كه خداوند با موسى بن عمران در

 

بقعه مباركه مناجات نمود كه جز پيامبر مرسل يا ملك مقرب كسى نمى‏داند مى‏پرسم فرمود بپرس گفت بگو به من كلماتى را كه خداوند براى ابراهيم انتخاب كرد موقعى كه خانه خدا را مى‏ساخت فرمود آن كلمات اينست‏

سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر.

پ‏يهودى گفت به چه چيز كعبه را مربع قرار داد فرمود به كلمات چهارگانه پرسيد چرا كعبه نام گرفت فرمود چون وسط دنيا است يهودى گفت تفسير سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله را برايم بگو. فرمود خداوند مى‏دانست كه فرزندان آدم به خدا دروغ مى‏بندند فرمود

 (سبحان الله)

يعنى منزه است خدا از آنچه آنها مى‏گويند اما

الحمد لله‏

خداوند مى‏داند كه بندگان شكر نعمت او را نمى‏توانند ادا نمايند پس خود را مى‏ستايد قبل از ستايش آنها و همين اول كلام است اگر اين نبود خداوند احدى را به نعمت خود متنعم نمى‏كرد اما

لا اله الا الله‏

اين كلمه تقوى است كه موجب سنگينى ترازوى عمل مى‏شود در روز قيامت اما

الله اكبر

بالاترين و محبوبترين كلمات است در نزد خدا يعنى چيزى از من بزرگتر نيست نماز فقط به اين كلمه شروع مى‏شود بواسطه اهميت اين كلمه در نزد خدا و همين اسم با ارزش و گرامى خدا است.

يهودى گفت صحيح است اما پاداش گوينده اين كلام چيست؟ فرمود وقتى بنده بگويد

سبحان الله‏

با او تمام جهان غير از عرش تسبيح مى‏كنند به گوينده اين كلام ده برابر پاداش مى‏دهد وقتى بگويد

الحمد لله‏

كه خداوند به او نعمتهاى دنيا را ارزانى مى‏دارد متصل به نعمتهاى آخرت و اين سخن اهل بهشت است وقتى وارد بهشت مى‏شوند همه سخنان دنيا تمام مى‏شود و قطع مى‏گردد مگر همين‏

الحمد لله‏

كه خداوند در اين آيه مى‏فرمايد دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ اما

لا اله الا الله‏

پس جزاى آن بهشت است و اين آيه اشاره به همان است هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ و آيا پاداش كسى كه مى‏گويد

لا اله الا الله‏

جز بهشت است.

يهودى گفت راست مى‏گويى يا محمد از اولى جواب دادى اينك اجازه بده دومى را بپرسم فرمود هر چه مايلى بپرس. جبرئيل از طرف راست پيامبر و ميكائيل از طرف چپ به او تلقين مى‏نمودند.

يهودى گفت چرا تو را محمد و احمد و ابو القاسم و بشير و نذير و داعى ناميده‏اند فرمود اما محمد زيرا من محمودم در زمين اما احمد چون در آسمان محمودم اما ابو القاسم زيرا

 

خداوند در روز قيامت تقسيم مى‏كند سهم آتش را هر كس كافر به من باشد از اولين و آخرين در جهنم است و اهل بهشت را تقسيم مى‏كند هر كه به من ايمان آورد و اقرار بر نبوت من كند در بهشت است اما داعى زيرا من دعوت‏كننده مردمم به دين پروردگارم اما نذير من مى‏ترسانم به آتش جهنم هر كس را كه مخالفت با من مى‏كند اما بشير من مژده به بهشت مى‏دهم هر كه را اطاعت من كند.پ گفت راست مى‏گويى يا محمد، بگو ببينم چرا خداوند نماز پنجگانه را در اين اوقات واجب بر امت تو در شبانه روز فرمود خورشيد هنگام ظهر حلقه‏اى دارد كه وارد آن مى‏شود وقتى داخل آن حلقه شد تمام جهان به جز عرش تسبيح خدا مى‏كنند و اين همان ساعتى است كه خدا بر من درود مى‏فرستد به همين جهت خدا در اين ساعت نماز را بر من و امتم واجب نموده و فرموده است أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ و اين همان ساعتى است كه جهنم را در روز قيامت مى‏آورند هر مؤمنى كه در اين ساعت توفيق يابد ساجد يا راكع و يا قائم باشد خداوند بدنش را بر جهنم حرام مى‏نمايد اما نماز عصر همان ساعتى است كه آدم در آن ساعت از درخت منهى خورد و از بهشت او را خارج كرد خداوند فرزندان او را مامور به اين نماز نمود تا روز قيامت. خداوند براى امت من نيز لازم گردانيد و اين از محبوبترين نمازها در نزد خدا است و به من سفارش شد در بين نمازها به اين نماز اهميت خاصى بدهم اما نماز مغرب اين همان ساعتى است كه خداوند توبه آدم را پذيرفت و فاصله بين موقعى كه از درخت منهى خورد تا وقتى كه توبه‏اش را قبول كرد سيصد سال از سالهاى دنيا بود و در آخرت يك روز مانند هزار سال است از وقت نماز هزار سال است از وقت نماز عصر تا عشاء آدم سه ركعت نماز خواند يك ركعت براى خطايش و يك ركعت براى خطاى حوا و يك ركعت براى توبه خود خداوند اين سه ركعت را بر امت من واجب نموده اين ساعت استجابت دعا است خداوند به من وعده داده كه مستجاب نمايد دعاى كسى را كه در اين ساعت او را مى‏خواند اين بود نمازهائى كه خداوند مرا به آن مامور نموده و فرموده است فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ.

اما نماز عشاى آخر چون قبر تاريك است و قيامت نيز تاريك است خداوند من و امتم را به اين نماز مامور نموده تا قبول آنها نورانى شود و به آنها نور عنايت شود بر صراط هر قدمى كه بردارد براى نماز عشا خداوند جسدش را بر آتش حرام مى‏كند و اين نمازى‏

 

است كه خداوند براى پيامبران قبل از من انتخاب نموده است اما نماز صبح زيرا خورشيد وقتى طلوع مى‏كند بر دو شاخ شيطان خداوند مرا مامور كرده كه نماز صبح را بجا آورم قبل از طلوع آفتاب و پيش از آنكه كافر براى خورشيد سجده نمايد امت من براى خدا سجده نمايند و سرعت در اين نماز محبوب‏تر است نزد خدا و اين نمازى است كه ملائكه شب و ملائكه روز هر دو شاهد آن هستند.پ گفت راست مى‏گوئى يا محمد اينك بگو چرا اين چهار عضو كه نظيف‏ترين اعضاى جسد هستند اختصاص به وضو دارند. فرمود وقتى شيطان به آدم وسوسه نمود و او نزديك درخت رفت و به آن نگاه كرد آب صورتش رفت بعد از جاى حركت كرد و اين اولين قدمى بود كه به سوى خطيئه برداشت بعد با دست آن را گرفت و ماليد و از آن خورد تمام زيور و لباسهايش از تنش پريد بعد دست خود را روى سر گذاشت و گريست وقتى خداوند از او درگذشت. بر او و فرزندانش وضو را بر اين چهار عضو واجب نموده و دستور به شستن صورت كه به درخت نگاه كرد و دستور داد دو دست را تا آرنج بشويد چون از درخت برداشت و دستور مسح سر چون دست خود را روى سر گذاشت و امر كرد دو پايش را مسح نمايد چون گام برداشت بسوى خطا بعد بر امت من مضمضه لازم شد تا دل از حرام بشويد و استنشاق نيز لازم گرديد تا بر آنها حرام نمايد بسوى آتش و گند جهنم را.

يهودى گفت راست مى‏گوئى يا محمد، چيست پاداش عمل‏كننده به آن پيامبر (ص) اولين لحظه‏اى كه آب را دست مى‏زند شيطان از او دور مى‏شود. وقتى مضمضه مى‏كند خداوند قلب و زبانش را به حكمت نورانى مى‏كند وقتى استنشاق مى‏كند خدا او را ايمن از آتش مى‏نمايد و بوى بهشت را روزى مى‏گرداند. وقتى صورت بشويد خداوند صورتش را سفيد مى‏كند روزى كه صورتها سفيد و سياه مى‏شوند در آن روز وقتى دو دستش را بشويد خداوند بر او حرام مى‏كند غلهاى آتش را وقتى سر را مسح مى‏كند خداوند گناهان او را مى‏زدايد و وقتى دو پايش را مسح مى‏كند خداوند او را بر صراط عبور مى‏دهد روزى كه قدمها در آنجا مى‏لغزد.

گفت راست گفتى يا محمد مرا از پنجمى اطلاع بده چرا خداوند غسل جنابت را لازم نمود ولى براى ادرار و دفع غايط غسل را لازم نكرد. پيامبر اكرم (ص) فرمود وقتى آدم از درخت خورد و آن غذا در تمام رگها و موى و پوست او جريان يافت وقتى مرد با همسر

 

خود همبستر شود آب خارج مى‏شود از هر رگ و موى او خداوند بهمين جهت بر ذريه او واجب نمود شستشوى از جنابت را تا روز قيامت ولى ادرار از زيادى آشاميدنى است كه مى‏آشامد و غايط مواد زائد غذائى است كه مى‏خورد بهمين جهت براى آنها وضو لازم شده است.پ يهودى گفت صحيح مى‏گوئى يا محمد (ص) اينك بفرمائيد پاداش كسى كه غسل جنابت از حلال نمايد چيست؟ پيامبر اكرم (ص) فرمود مؤمن وقتى با زن خود همبستر شود هفتاد نفر از فرشته بال و پر خود را مى‏گشايند و رحمت نازل مى‏شود و هر وقت غسل نمايد با هر قطره‏اى خانه‏اى در بهشت خداوند برايش مى‏سازد و اين سرى است بين خدا و خلق او (منظور غسل جنابت است).

يهودى گفت صحيح مى‏فرمائيد از ششمى مرا مطلع فرمائيد. پنج چيز در تورات نوشته است كه به بنى اسرائيل دستور داد به موسى پيروى كنند بعد از او. فرمود تو را به خدا سوگند اگر اطلاع دهم مى‏پذيرى و اقرار مى‏كنى؟ گفت آرى.

فرمود اولين كلمه كه در تورات نوشته شده مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ (ص) و به زبان عبرانى طاب است بعد اين آيه را خواند يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ و در جمله دوم نام وصى من على بن ابى طالب است و سوم و چهارم دو نواده من حسن و حسين و در سطر پنجم مادر آنها فاطمه سرور زنان جهان صلوات الله عليهم است و در تورات نام وصى من اليا و اسم دو نواده‏ام شبر و شبير و آن دو نور چشم فاطمه عليهما السلام هستند.

يهودى گفت صحيح است اكنون مى‏فرمائيد فضيلت اهل بيت چيست؟ فرمود مرا بر پيامبران فضيلتى است هيچ پيامبرى نيست مگر اينكه قوم خود را نفرين نموده ولى من دعا بر امت خود را نگه داشته‏ام تا روز قيامت شفاعت كنم از آنها اما برترى بازماندگان و خاندانم بر ديگران مانند برترى آب است بر تمام اشياء كه بوسيله آب حيات همه چيز است حب و دوستى خانواده من باعث كمال دين مى‏شود اين آيه را قرائت نمود الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً تا آخر آيه.

يهودى گفت صحيح است يا محمد راجع به هفتم بفرمائيد. فضيلت مردان بر زنان چيست. پيامبر اكرم فرمود مانند فضل آسمان است بر زمين و مانند برترى آب است بر زمين‏

 

بوسيله آب زمين زنده مى‏شود و با مردان زنان زنده مى‏شوند اگر مردان نبودند خداوند زنان را نمى‏آفريد بواسطه اين آيه الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ.پ يهودى گفت چرا چنين است؟ پيامبر اكرم فرمود خداوند عزيز آدم را از گل آفريد از خداوند او را از بهشت خارج كرد و در دنيا فضيلت مردان را بر زنان آشكار نموده مشاهده نمى‏كنى كه زنان حيض مى‏شوند بهمين جهت نمى‏توانند عبادت كنند ولى مردان دچار چنين ناپاكى نمى‏شوند يهودى گفت صحيح است ولى بفرمائيد چرا خداوند روزه را بر امت شما سى روز واجب نموده ولى بر ساير امت‏ها بيشتر از اين واجب كرده فرمود وقتى آدم از درخت منهى خورد در دل او سى روز باقى ماند خداوند بر فرزندانش واجب كرد كه سى روز تشنگى و گرسنگى بكشند و آن خوراكى كه در شب مى‏خورند تفضل و لطفى است از خدا به آنها همين طور بر آدم تفضل نموده، خداوند بر امت من آن را واجب نموده بعد پيامبر اين آيه را تلاوت نمود كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.  أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ.

يهودى گفت صحيح است پاداش كسى كه روزه بدارد چيست؟ فرمود هر مؤمنى كه ماه رمضان براى امر خدا روزه بدارد به اميد ثواب هفت امتياز دارد.

1- پيكرش از حرام زدوده مى‏شود. 2- به رحمت خدا نزديك مى‏گردد. 3- كفاره خطاى آدم را پرداخته. 4- ناراحتيهاى مرگ بر او آسان مى‏شود. 5- ايمنى از گرسنگى و تشنگى در روز قيامت است. 6- خداوند به او براتى از آزادى آتش جهنم مى‏دهد. 7- از ميوه‏هاى بهشت به او مى‏خوراند گفت صحيح است نهمى را بفرمائيد چرا خداوند واجب كرده وقوف در عرفات را بعد از عصر فرمود عصر همان ساعتى است كه آدم در ساعت خلاف نمود. خداوند بر امت من وقوف و تضرع و دعا را در بهترين مواضع و محبوب‏ترين جاها نزد خود لازم نموده و ضمانت بهشت را براى آنها نموده و ساعتى كه مردم از عرفات كوچ مى‏كنند همان ساعتى است كه آدم كلمات را از خداوند پذيرفت و بر او توبه نمود خداوند توبه‏پذير و مهربان است. سپس پيامبر اكرم (ص) فرمود سوگند به آن كس كه مرا به رسالت مبعوث نمود به عنوان بشير و نذير كه خداوند را درى است در آسمان دنيا به نام باب الرحمة و باب التوبة و باب الحاجات و باب التفضل و باب الاحسان و باب الجود و

 

باب الكرم و باب العفو و در عرفات اجتماع نمى‏كند احدى مگر اينكه شايسته اين امتيازات مى‏شود خداوند را صد هزار فرشته است كه با هر كدام صد و بيست هزار فرشته مى‏باشد و خدا را رحمتى بر اهل عرفات است كه بر آنها نازل مى‏فرمايد وقتى از عرفات كوچ كنند خداوند ملائكه را شاهد مى‏گيرد بر آزاد نمودن اهل عرفات از آتش و بهشت را براى آنها لازم مى‏نمايد و منادى فرياد مى‏زند برويد شما آمرزيده هستيد مرا از خود خشنود كرديد و از شما راضى شدم.پ يهودى گفت صحيح مى‏فرمائيد اينك دهمى را بفرمائيد و آن هفت امتيازى است كه خداوند به شما عنايت فرموده در ميان پيامبران و به امت شما عنايت كرده ميان تمام امت‏ها پيامبر (ص) فرمود خداوند به من فاتحة الكتاب را عنايت نموده و اذان و جماعت در مسجد و روز جمعه و بلند خواندن در سه نماز و آزادى كه به امت من عنايت شده در هنگام بيماريها و سفر و نماز ميت و شفاعت براى اهل كبائر از امتم. يهودى گفت راست مى‏فرمائى ثواب كسى كه فاتحه را بخواند چيست.

پيامبر اكرم (ص) فرمود هر كس فاتحة الكتاب را بخواند خداوند معادل هر آيه‏اى كه از آسمان نازل شده ثواب تلاوت آن آيات را به او پاداش مى‏دهد.

اما اذان پاداشش اينست كه اذان گويان امت من محشور مى‏شوند با پيامبران و صديقين و شهداء و صالحين.

اما جماعت صفوف امت من در زمين مانند صفهاى ملائكه است در آسمان و يك ركعت در جماعت معادل بيست و چهار ركعت است كه هر ركعتى در نزد خدا محبوبتر از عبادت چهل سال است اما روز جمعه خداوند اولين و آخرين را براى حساب جمع مى‏كند مؤمنى كه به سوى جماعت (جمعه) در روز جمعه برود خداوند بر او سبك مى‏گرداند اهوال و ترسهاى روز قيامت را و او را روانه بهشت مى‏كند.

اما بلند خواندن نماز موجب دور شدن شراره آتش مى‏گردد به اندازه صدايش و از صراط عبور مى‏كند و خوشحال مى‏شود تا وارد بهشت گردد.

اما ششم، خداوند تخفيف مى‏دهد اهوال قيامت را براى امت من چنانچه در قرآن كريم ذكر نموده هر مؤمنى كه نماز ميت بخواند خداوند بهشت را بر او واجب مى‏نمايد مگر منافق يا نافرمان پدر و مادر باشد اما شفاعت من در باره مرتكبين گناه كبيره است بجز مشركين و

 

ستمگران گفت درست است يا محمد، صلى الله عليه و آله من گواهى مى‏دهم به لا اله الا الله و اينكه تو بنده و پيامبر او و خاتم پيامبران و پيشواى متقين و رسول رب العالمينى پس از اسلام آوردن نوشته‏اى سفيد خارج كرد كه در آن تمام گفتار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نوشته بود و گفت يا رسول قسم به آن كسى كه تو را به حق مبعوث نموده اين مطالب را نسخه‏بردارى نكرده‏ام مگر از الواحى كه خدا براى موسى بن عمران نوشته بود در تورات فضيلت تو را خواندم بطورى كه به شك افتادم. چهل سال است كه نام تو را از تورات محو مى‏كنم و پيوسته مى‏بينم باز نوشته است در تورات خواندم كه اين مسائل را جز تو بيرون نمى‏آورد و در آن ساعتى كه اين مسائل به تو عرضه مى‏شود جبرئيل طرف راست و ميكائيل طرف چپ و وصيت در مقابل تو است.

پيامبر اكرم (ص) فرمود راست مى‏گوئى اين جبرئيل طرف راست و ميكائيل طرف چپ و وصيم على بن ابى طالب است در مقابل من يهودى ايمان آورد و نيكو ايمانى پيدا كرد.

اين خبر در امالى و علل الشرائع و اختصاص نيز نقل شده.

توضيح: شرح اين خبر در ابواب مناسب آن خواهد آمد.پ 6- علل الشرائع- وهب يمانى گفت مردى يهودى پيش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده گفت آيا تو در ام الكتاب پيامبر بوده‏اى قبل از بوجود آمدن خود؟ فرمود آرى و اين اصحاب مؤمن تو ثبت شده است نامشان با تو قبل از بوجود آمدن؟ فرمود آرى. گفت چه شد كه شما موقع تولد زبان به حكمت نگشودى چنانچه عيسى زبان گشود با اينكه تو قبل از آن پيامبر بودى.

پيامبر اكرم (ص) فرمود وضع من مانند عيسى نيست او را خداوند از مادر بدون پدر آفريد چنانچه آدم را بدون پدر و مادر آفريد اگر عيسى هنگام ولادت زبان به حكمت نمى‏گشود مادرش در مقابل مردم عذرى نداشت كه او را بدون پدر زائيده بود و او را مورد مؤاخذه قرار مى‏دادند چنانچه ساير زنان پاكدامن را بازخواست مى‏كردند. سخن او باعث عذر مادرش گرديد.

توضيح: شايد منظور يهودى سخن گفتن پيامبر در مقابل مردم بود. بهمين جهت پيامبر اكرم (ص) سخن گفتن خود را براى خويشاوندان نزديك خويش ذكر نكرد و يا اظهار نكردن براى آن بوده كه اثباتش براى سائل با انكارى كه داشت ممكن نبوده.

 

پ‏7- علل الشرائع- انس بن مالك گفت عبد الله بن سلام شنيد كه پيامبر اكرم (ص) آمده است او در سرزمين يحترث بود خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيد و گفت من سه سؤال از شما مى‏كنم كه جز پيامبر يا وصى او كسى نمى‏داند. اولين نشانه قيامت چيست و اولين خوراك بهشتيان چه خواهد بود و چه چيز موجب كشش فرزند به پدر و مادرش مى‏شود.

فرمود جبرئيل به من خبر داد لحظه‏اى پيش. عبد الله بن سلام گفت جبرئيل به تو خبر داده فرمود آرى گفت او دشمن يهودان است بين ملائكه بعد اين آيه را قرائت نمود قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ اما اولين نشانه قيامت آتشى است كه محشور مى‏شوند مردم از مشرق به مغرب اما اول غذائى كه اهل بهشت مى‏خورند كبد ماهى است و وقتى آب مرد بر زن افزون شود فرزند شبيه پدر مى‏شود. عبد الله بن سلام گفت:

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انك رسول الله و گفت يهودان مردمانى حيرانند اگر بدانند من مسلمان شده‏ام مرا نسبت به نادانى مى‏دهند يهودان خدمت پيامبر اكرم آمدند فرمود عبد الله بن سلام چگونه شخصى است گفتند بهترين ما است و سرور و سيد ما است فرمود اگر مسلمان شده باشد گفتند به خدا پناه مى‏بريم از اين كار.

عبد الله بن سلام پيش آنها آمد در حالى كه مى‏گفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله گفتند او بدترين ما است و خانواده او بدند و از او جدا شدند به پيامبر اكرم (ص) عرض كرد اين بود همان مطلبى كه من از آن مى‏ترسيدم.پ 8- علل الشرائع- يزيد بن سلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤال كرد چرا قرآن را فرقان ناميده‏اند فرمود زيرا آيات و سوره‏هاى آن متفرق است و به صورت الواح نازل نشده ولى ساير كتب از قبيل صحف و تورات و انجيل و زبور تمام آنها در الواح و اوراق نازل شده است. گفت چرا خورشيد و ماه در نور با هم مساوى نيستند فرمود وقتى خداوند آن دو را آفريد اطاعت نمودند و هيچ مخالفتى ننمودند.

خداوند به جبرئيل دستور داد نور ماه را از بين ببرد جبرئيل نور ماه را محو كرد در روى قمر خطهاى سياهى بر اثر همين محو نور باقيمانده اگر ماه بهمان صورت خود مانند خورشيد به جاى مى‏ماند و نورش محو نمى‏گرديد شب از روز و روز از شب تمييز داده نمى‏شد و نه روزه‏دار مى‏دانست چقدر روزه گرفته و تاريخ ماه و سال نيز معلوم نمى‏شد و اين آيه در همين مورد است وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ

 

مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ.

گفت صحيح است بفرمائيد چرا شب را ليل گفته‏اند. فرمود زيرا مردان در پناه و كنار زنان قرار مى‏گيرند و خداوند شب را موقع الفت و پوشش قرار داده و اين آيه همان مطلب را مى‏فرمايد وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً  وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً.

گفت صحيح است بفرمائيد چرا ستاره‏ها كوچك و بزرگ ديده مى‏شوند و حال اينكه مقدار آنها مساوى است فرمود زيرا بين ستاره‏ها و آسمان دنيا درياهائى است كه باد امواج آن را به حركت در مى‏آورد و به همين جهت كوچك و بزرگ ديده مى‏شود و مقدار ستارگان همه مساوى هستند. گفت بفرمائيد چرا دنيا را دنيا ناميده‏اند فرمود زيرا دنيا پست است آفريده شده بى‏ارزش‏تر از آخرت اگر با آخرت خلق مى‏شد اهل آن فانى نمى‏شد.پ گفت بفرمائيد چرا به قيامت قيامت مى‏گويند فرمود زيرا در قيامت مردم قيام براى حساب مى‏كنند گفت چرا آخرت را آخرت ناميده‏اند فرمود چون آخرت در آخر مى‏آيد بعد از دنيا سالهايش وصف ناشدنى است و روزهايش ناشمردنى و اهل آن نخواهند مرد.

گفت راست مى‏گوئى يا محمد. بگو ببينم اولين روزى را كه خدا آفريد كدام روز بود فرمود روز يك شنبه گفت چرا يك شنبه ناميده شد فرمود چون يكى است و محدود است گفت دوشنبه چرا فرمود چون روز دوم دنيا بود گفت سه شنبه جواب داد او روز سوم پرسيد چهارشنبه فرمود روز چهارم بود گفت پنج شنبه فرمود پنجمين روز دنيا بود و همان روز انيس است كه ابليس در آن روز مورد لعنت قرار گرفت و ادريس را بلند نمود گفت جمعه چرا به اين نام اختصاص يافت فرمود آن روزى است كه مردم در آن جمع مى‏شوند وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ روز شاهد و مشهود است گفت شنبه را بفرمائيد فرمود روز آسوده شدن و تمام گرديدن است و اين آيه در قرآن شاهد آن است وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ روز يك شنبه خلقت آسمان و زمين شروع شد و روز جمعه اتمام يافت و شنبه روز فراغت و تمام شدن كار است.

گفت راست مى‏فرمائيد بفرمائيد چرا آدم را آدم ناميده‏اند فرمود زيرا از گل زمين و اديم آن آفريده شده گفت پس آدم از همه نوع گل آفريده شده يا از يك نوع. فرمود از همه نوع، اگر از يك نوع آفريده شده بود مردم، هم را نمى‏شناختند و به يك شكل بودند گفت شبيهى در دنيا دارند فرمود در خاك رنگ سفيد و سبز و زرد و تيره و قرمز و آبى وجود دارد و در آن‏

 

طعم شيرين و شور و درشت و نرم و رنگ نزديك به زرد هست بهمين جهت در ميان مردم نرم‏خو و درشت‏خو و سفيد و زرد و قرمز پوست و زرد پوست و سياه وجود دارد مطابق رنگهاى خاك.

گفت بفرمائيد آدم از حوا آفريده شد يا حوا از آدم فرمود نه حوا از آدم اگر آدم از حوا آفريده مى‏شد طلاق بدست زنان قرار مى‏گرفت نه بدست مردان گفت از همه آدم خلق شد يا از يك قسمت او فرمود از يك قسمت بدنش اگر از همه او آفريده شده بود قصاص نيز در زنان جايز بود مانند مردان گفت از ظاهر آدم آفريده شد يا از باطنش فرمود از باطن او اگر از ظاهر آدم آفريده شده بود زنان نيز مانند مردان مى‏توانستند آشكارا و ظاهر باشند بهمين جهت آنها پوشيده‏اند گفت از طرف راست يا چپ او بود. فرمود از طرف چپ اگر از طرف راست مى‏بود مقدار سهم ارث زن هم برابر مرد مى‏شد. بهمين جهت مرد دو برابر زن ارث مى‏برد و شهادت دو زن مساوى با شهادت يك مرد است گفت پس از كجا خلق شد فرمود از گلى كه اضافه مانده بود از پهلوى چپ آدم.

گفت راست مى‏فرمائيد بگوئيد چرا نام بيت المقدس را روى آن سرزمين گذاشته‏اند.

فرمود چون در آن سرزمين روحها مقدس شده‏اند و ملائكه برگزيده گرديده و خداوند با موسى در آنجا صحبت كرد پرسيد چرا بهشت جنت نام دارد فرمود زيرا بهشت مستور و پوشيده از مردم است و خوب و پاك است و در نزد خدا يادآورى بهشت پسنديده است.پ 9- صدوق از شهر بن حوشب نقل كرد كه گفت وقتى پيامبر اكرم (ص) وارد مدينه شد گروهى از يهود خدمت ايشان رسيدند و گفتند ما مى‏خواهيم از چهار چيز سؤال كنيم اگر جواب ما را دادى تو را تصديق خواهيم كرد و به تو ايمان مى‏آوريم فرمود در اين مورد با خدا عهد و پيمان ببنديد گفتند بسيار خوب فرمود هر چه مايليد بپرسيد.

گفتند چرا شباهت فرزند به مادر مى‏شود با اينكه نطفه از مرد است فرمود شما را به خدا سوگند مى‏دهم شما قبول نداريد كه نطفه مرد سفيد و غليظ است و نطفه زن قرمز و رقيق است هر كدام غلبه داشت شباهت به آن طرف مى‏شود گفتند بسيار خوب.

پرسيدند بگو ببينيم چه چيز را اسرائيل بر خود حرام نمود قبل از نازل شدن تورات فرمود بگوئيد شما را به خدا قسم محبوب‏ترين غذاها در نزد يعقوب مگر گوشت شتر و شير آن نبود گرفتار يك نوع ناراحتى شد همين كه خداوند او را شفا بخشيد آن گوشت را بر خود

 

حرام نمود به شكرانه اين شفا گفتند بسيار خوب بگو ببينيم چطور مى‏خوابى؟ فرمود شما را به خدا قسم مى‏دهم آيا از امتيازات آن شخصى كه شما خيال مى‏كنيد من آن شخص نيستم اين نيست كه چشمش در خواب است ولى دلش بيدار گفتند چرا فرمود خواب من همين طور است گفتند به ما از روح اطلاع بده فرمود شما را به خدا سوگند نمى‏دانيد آن جبرئيل است گفتند چرا و همان فرشته است كه حامل وحى است براى تو و دشمن ما است و او فرشته‏ايست تندخو و سخت‏گير اگر جز اين بود ما از تو پيروى مى‏كرديم خداوند اين آيه را بهمين جهت نازل كرد قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ تا اين قسمت أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ.پ 10- آيه وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.  وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ.  أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ.  وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ.  الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ  يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ.  وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ  وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ.

امام (ع) فرمود خداوند با اين آيات يهود را مخاطب قرار داده كه حق را با باطل مى‏آميختند آنها معتقدند كه محمد پيامبر است و على نيز وصى اوست اما پانصد سال ديگر خواهد آمد فرمود شما قبول داريد كه تورات حاكم بين ما و شما باشد گفتند آرى.

تورات را آوردند و شروع به خواندن آن نمودند بر خلاف مطالبى كه در آن وجود داشت خداوند طومارى كه در دست خواننده بود برگرداند و زير و رو كرد مقدارى در دست يكى و بقيه در دست ديگرى و به صورت اژدهائى درآمد كه دو سر داشت و هر سر آن اژدها دست راست يكى از آنها را گرفت شروع كرد به تكه تكه كردن دست او آن دو مرد فرياد و ناله مى‏كردند. طومارهاى ديگرى نيز وجود داشت كه به زبان آمده گفتند بايد اين عذاب را بكشيد تا وقتى كه آنچه در باره امتيازات محمد (ص) و وصى او على بن ابى طالب در تورات وجود دارد درست بخوانيد.

در اين موقع شروع به خواندن تورات بصورت صحيح كردند و ايمان به پيامبر و اعتقاد

 

به امامت على بن ابى طالب (ع) نمودند خداوند فرمود لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ به اين صورت كه اقرار به محمد و على عليهما السلام از يك جهت بياوريد و از جهت ديگر كتمان كنيد وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ اما نبوت و امامت اين محمد و على (ع) را منكريد و شما خود مى‏دانيد كه كتمان مى‏كنيد و مخالف علوم و عقول خود هستيد وقتى خداوند اخبار شما را حجت قرار داده اما شما منكر مى‏شويد او هرگز حجت خويش را از بين نمى‏برد و با دلائل ديگرى آنها را در ميان خلق به پا مى‏دارد شما نمى‏توانيد بر خداوند پيروز و غالب شويد.پ سپس خداوند به گروهى از يهودان منافق كه زالووار اموال فقراء را به خود مى‏كشند و مال اغنياء را مى‏خورند آنها كه امر به معروف مى‏كنند ولى خود انجام نمى‏دهند و از كار بد باز مى‏دارند ولى خود مرتكب آن مى‏شوند فرموده است أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ مردم را امر به صدقه دادن و رد امانت مى‏كنيد وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ و آنچه مى‏گوئيد انجام نمى‏دهيد وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ منظور خواندن تورات است كه امر به كار نيك مى‏كند و از زشتيها باز مى‏دارد و كيفر متمردين را بيان مى‏نمايد و شرافت و شخصيت اطاعت‏كنندگان را بازگو مى‏كند أَ فَلا تَعْقِلُونَ شما انديشه و عقل نداريد كه چه عذابى در انتظار كسانى است كه امر كنند و خود انجام ندهند و باز دارند از كارى كه خود انجام مى‏دهند اينان گروهى از رؤساى يهود بودند كه اموال بيت المال و صدقات را به خود اختصاص مى‏دادند و به نفع خويش ضبط مى‏كردند بعد خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيدند در حالى كه نادان مردم خود را عليه پيامبر صلى الله عليه و آله به جسارت واداشته بودند كه مى‏گفتند محمد (ص) از حد خود تجاوز نموده و ادعاى بيجا مى‏نمايد. همه خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيدند و عوام آنها تصميم داشتند كه به پيامبر (ص) حمله نمايند و او را بكشند گر چه آن جناب ميان اصحاب و ياران خود باشند و باكى از آينده نداشته باشند وقتى حضور يافتند رؤساى يهود شروع به صحبت كردند با اينكه قرار داشتند موقعى كه حضرت محمد (ص) را مغلوب نمودند شمشير به روى او بكشند.

گفتند تو مدعى هستى كه پيامبرى، مانند موسى و ساير انبياى پيشين؟ و پيامبر اكرم (ص) فرمود: اما ادعاى پيامبرى درست است اما اينكه بگويم من نظير موسى و انبياء هستم اين را نمى‏گويم. مقام و موقعيتى كه خداوند به من ارزانى داشته كوچك نمى‏كنم. خداوند عزيز مى‏فرمايد برترى تو اى محمد بر ساير پيامبران و مرسلين و ملائكه و

 

مقربين مانند برترى من است كه من پروردگار جهانيانم بر تمام جهانيان همين سخن را خداوند به موسى فرمود وقتى او گمان مى‏كرد بر تمام جهانيان برترى دارد.پ يهوديان از اين جملات به خشم آمدند و تصميم گرفتند كه پيامبر اكرم (ص) را بكشند و خواستند شمشيرهاى خود را از نيام بكشند تمام آنها متوجه شدند كه دستهايشان مثل اينكه از پشت بسته شده و خشك است كه قدرت حركت دادن آن را ندارند متحير ماندند.

پيامبر اكرم (ص) فرمود ناراحت نباشيد خداوند تصميم خوبى در باره شما دارد نگذاشت كه به دوست او حمله كنيد و شما را مجبور كرد كه استدلال او را در باره نبوت حضرت محمد و وصى او على بن ابى طالب (ع) گوش دهيد.

سپس پيامبر اكرم (ص) رو به يهودان نموده فرمود اى مردم يهود اين رؤساى شما كافرند و اموال شما را مى‏بلعند و حقوق شما را نمى‏دهند و ستم به شما روا داشته‏اند در اموالى كه به خود اختصاص داده‏اند پايين و بالا مى‏برند.

رؤساى يهودان گفتند اينك استدلال بر ادعاى خود بنما در مورد نبوت خويش و وصايت على (ع) برادرت اين ادعاها بيخود است كه هم كيشان ما را عليه ما مى‏شورانى.

پيامبر اكرم (ص) فرمود اما خداوند عزيز اجازه داده كه من حاضر نمايم آن اموالى را كه شما به اين مردم ضعيف خيانت كرده‏ايد و همچنين صورت حسابهائى كه ترتيب داده‏ايد و در آن صورت حسابها حق اينها را را به نفع خويش ضبط نموده‏ايد حاضر شود و اعضاى آنها گواهى دهد به اين عمل و هم اعضاى شما سخن از اين ظلم افشاء كند.

در اين موقع پيامبر اكرم (ص) فرمود اين فرشته‏ها خداى عزيز كليه اموالى كه اينها به نفع خويش ضبط نموده و به مردم عوام ستم روا داشته‏اند حاضر كنيد. كيسه‏هاى زر و سيم و لباسها و حيوانات و انواع مختلف از اموال از بالا سرازير شدند و در مقابل ايشان صف كشيدند.

فرمود پيامبر اكرم (ص) صورت حسابهاى آنها را بياوريد كه در آن صورت حساب‏ها اينها مغالطه نموده و حق اين بيچارگان را به خويش اختصاص داده‏اند در اين موقع طومارهائى آمد و روى زمين قرار گرفت فرمود اين طومارها را برداريد. وقتى برداشتند نوشته شده بود نصيب و حق فلان كس فلان مبلغ است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود اى فرشتگان خدا زير اسم هر كس مقدارى كه از او به سرقت گرفته‏اند و به او ستم روا

 

داشته‏اند بنويسيد. مشاهده كردند به خط آشكار نوشته شد نصيب و حق فلان كس فلان مبلغ است. متوجه شدند كه به آنها ده برابر خيانت شده است كه حقشان را نداده‏اند.پ پيامبر اكرم (ص) فرمود اى ملائكه خدا اموالى كه حق اين مردم است جدا كنيد تا به هر كس حق خود او داده شود اموال از هم جدا شد و تا به همان مقدارى كه در صورت حسابها نوشته شد كنار قرار گرفت و معلوم شد اين مبلغ مقدار را به سرقت برده و به خود اختصاص داده‏اند. پيامبر اكرم (ص) به هر كدام از عوام حضور داشتند حق آنها را پرداخت و آنها كه نبودند برايشان فرستاد و كسانى كه فوت شده بودند به ورثه آنها پرداخت. خداوند رؤساى يهود را بين مردم رسوا نمود ولى شقاوت بر بعضى از آن رؤسا و مردم مستولى گرديد و عده‏اى را هم خداوند توفيق هدايت بخشيد.

آنهائى كه تصميم اسلام آوردن گرفتند به پيامبر (ص) عرض كردند ما گواهى مى‏دهيم كه شما برترين پيامبران و وصيت على بن ابى طالب عليهما السلام برترين اوصياء است اينك خداوند ما را به گناهانمان رسوا نمود اما اگر توبه كنيم و دست از هر چه ستم به مردم نموده‏ايم برداريم آينده ما چگونه خواهد بود؟

فرمود شما با ما در بهشت رفيق خواهيد شد و برادر ما در دين و آئين خدا هستيد اين مردم نيز رسوائى شما را فراموش خواهند كرد بطورى كه ياد يكى از آنها نخواهد آمد.

گفتند ما گواهى به يكتايى خدا كه شريكى ندارد مى‏دهيم و به رسالت و برگزيدگى و عظمت شما و اينكه على برادر شما وزير و نگهبان دين و نائب و جانشين شما است و او نسبت به شما همچون هارون است نسبت به موسى جز مرتبه پيامبرى كه بعد از شما پيامبرى نخواهد بود پيامبر اكرم (ص) فرمود اينك رستگار شديد.

بعد خداوند در اين آيه مى‏فرمايد يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ كه موسى و هارون را براى اجداد شما به نبوت فرستادم تا بشارت به ظهور حضرت محمد (ص) و نبوت او و وصايت على (ع) و امامان از عترت پاكش بدهند و پيمان‏ها و عهدهائى در اين مورد از شما گرفتم كه اگر به آنها وفا كنيد در بهشت برين فرمانفرما خواهيد بود. استحقاق لطف و محبت خدا را خواهيد داشت وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ و شما را بر جهانيان برترى بخشيدم يعنى اجداد شما را برترى بخشيدم هم از نظر دين و هم از نظر دنيا.

اما برترى دينى آنها بواسطه آن بود كه ولايت حضرت محمد و على عليهما السلام و آل‏

 

آنها را پذيرفتند و اما در دنيا به اينكه ابر بر سر آنها سايه افكند و خداوند براى آنها مرغ بريان و ترنجبين را از آسمان نازل نمود و از يك سنگ آب خوشگوار مى‏نوشيدند و دريا را براى آنها شكافت و آنها نجات يافتند و دشمنانشان غرق گرديدند آنها را بدين وسيله بر اهل زمانشان برترى بخشيد آن كسانى كه مخالف عقيده ايشان بودند و انحراف داشتند.

سپس خداوند به آنها فرمود وقتى چنين كارى را نسبت به اجداد شما انجام داده باشم بواسطه پذيرفتن ولايت محمد (ص) پس شايسته است كه شما را بيشتر فضيلت دهم كه به عهد و پيمان خود وفا كرده‏ايد بعد مى‏فرمايد وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً يعنى بپرهيزيد از روزى كه هيچ كس نمى‏تواند جلو عذابى كه به ديگرى خواهد رسيد هنگام مرگ بگيرد وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ و نه شفاعت او پذيرفته مى‏شود در تاخير مرگ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ و نه از او پذيرفته مى‏شود كه ديگرى را براى مرگ معرفى نمايد به جاى او.

امام صادق (ع) فرمود اين جريان هنگام مرگ است كه شفاعت و فدا قبول نمى‏شود اما در قيامت ما و خانواده‏مان تمام گرفتاريهاى شيعيانمان را برطرف مى‏كنيم.پ 11- تفسير امام حسن عسكرى (ع)- در مورد آيه ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ امام در مورد ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ فرمود يعنى دلهايتان كور و خشك و دور از خير و رحمت شد اى يهودان. مِنْ بَعْدِ ذلِكَ يعنى بعد از اظهار آيات و معجزات عالى كه در زمان حضرت موسى مشاهده كرديد و آيات و معجزاتى كه از حضرت محمد (ص) ديديد فَهِيَ كَالْحِجارَةِ مانند سنگ ترشح و رطوبتى نداشت كه موجب سود و نفعى باشد يعنى نه حق خدا را پرداختيد و نه از اموال و قدرتهاى مالى خود انفاق نموديد و نه گرسنه‏اى را سير كرديد و نه مهمان‏نوازى نموديد و نه به داد كسى رسيديد و هيچ عمل به آداب انسانيت نكرديد أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً يعنى دلهاى شما مانند سنگهاى سخت يا سخت‏تر از سنگ شد. بصورت ابهام بيان مى‏كند و توضيح نمى‏دهد مانند كسى كه به ديگرى مى‏گويد تو نان يا گوشت خورده‏اى و منظورش اين نيست كه من نمى‏دانم كدام را خورده‏اى مى‏خواهد بر شنونده مبهم باشد تا نفهمد كه چه خورده گرچه مى‏داند او چه خورده است معنى آيه اين نيست كه بلكه سخت‏تر از سنگ است زيرا استدراك (كه مطلبى را اول به صورتى بگويند و بعد آن را تصحيح كنند يك نوع غلطى‏

 

است كه جمله بعد آن را تصحيح مى‏كند) و اين محال است كه به خدا نسبت دهيم كه مطلبى را به غلط بگويد بعد تصحيح نمايد زيرا او عالم به گذشته و حال و آينده است كه اگر چيزى در آينده بوجود آيد چگونه خواهد بود اين استدراك مخصوص مخلوق ناقص است منظورش اين هم نيست كه دلهاى شما چون سنگ و سخت‏تر از سنگ است يعنى نه سخت‏تر و نه ملايم‏تر وقتى بعد بفرمايد سخت‏تر است گفتار قبل خود را باطل مى‏نمايد زيرا قبلا فرمود مانند سنگ است و اين مثل است براى كسى كه منظورش اينست كه بفهماند دلهاى شما منبع و منشأ خيرى نيست نه كم و نه زياد در جمله اول مبهم آورده چون مى‏فرمايدپ أَوْ أَشَدُّ ولى در جمله دوم توضيح داده كه از سنگ سخت‏تر است اين توضيح نه بوسيله لفظ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً است بلكه بوسيله اين آيه است وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ يعنى در قساوت بطورى است كه از آن خيرى بر نمى‏خيزد در ميان سنگها بعضى منشأ تراوش آب مى‏شوند و به درد مردم مى‏خورند وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ بعضى از سنگها مى‏شكافد و از آنها آب مى‏تراود كه منبع خيرى است به جز آن نهرها كه از دل كوه‏ها جارى است اما دلهاى آنها هيچ خير از آن نمى‏تراود و تكان نمى‏خورد تا موجب خيرات مختصرى گردد بعد مى‏فرمايد وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ بعضى از اين سنگها فرود مى‏آيد از خشيت خدا وقتى آنها را قسم به خدا و به اسماء اولياء خدا محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و اولاد پاكش عليهم السلام بدهند ولى در دلهاى شما چنين اثرى وجود ندارد وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ خداوند كاملا مطلع از وضع شما است طبق استحقاق به شما جزا و كيفر مى‏دهد او هرگز ظلم به شما نخواهد نمود حسابى سخت مى‏گيرد و عقابى سخت مى‏نمايد آنچه در اين آيه خداوند در باره دلهاى آنها مى‏فرمايد شبيه مطلبى است كه در سوره نساء مى‏فرمايد.

أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً اگر قدرت در دست آنها بود به مردم به اندازه ذره‏اى هم نمى‏دادند و توضيحى كه در مورد سنگ‏ها داده شبيه توصيفى است كه در اين آيه مى‏فرمايد لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ اين سرزنش در ارتباط با يهودان و ناصبى‏ها است يهودان جامع هر دو كار و فاعل هر دو خطا بودند بهمين جهت بر آنها سخت گرفته شد بصورتى كه پيامبر اكرم (ص) ايشان را مورد سرزنش قرار داد.

 

چه آنكه گروهى از رؤساى ايشان و زبان آوران گفتند: يا محمد (ص) تو ما را ملامت مى‏كنى و نسبت به دلهاى ما خبر مى‏دهى كه خدا مى‏داند آن طور نيست دلهاى ما موجب خير كثيرى است ما روزه مى‏گيريم صدقه مى‏دهيم و با فقرا مواسات داريم.پ پيامبر اكرم (ص) فرمود خير و خوبى در صورتى درست است كه در راه خدا باشد و به دستور او انجام شود اما وقتى منظور ريا و دشمنى با پيامبر خدا و خودنمائى بوسيله ثروت عليه سفير خدا باشد چنين كارى خير نيست بلكه شر خالص است و گردنگير فاعل آن چنان مى‏شود كه به عذاب شديد مبتلا خواهد شد.

گفتند يا محمد (ص) تو چنين ادعائى مى‏كنى ولى ما مى‏گوئيم آنچه انفاق مى‏كنيم در راه سركوب نمودن تو و پراكنده كردن ياران تو است كه براى ما جهاد بزرگى است و از خداوند آرزوى ثواب عظيمى در مقابل اين اعمال داريم. و كمترين حال چنين است كه ما با شما در ادعا برابر باشيم. ديگر چه فضيلتى براى تو نسبت به ما مى‏ماند.

پيامبر اكرم (ص) فرمود برادران يهود ادعا ابتدا مساوى است نسبت به كسى كه به حق اين ادعا را مى‏كند و كسى كه به باطل مدعى است ولى حجت‏ها و براهين خداداد بين اين دو فرق مى‏گذارد و پرده از ادعاى باطل بر مى‏دارد و حق را آشكار مى‏كند. محمد (ص) رسول خدا نادانى شما را مغتنم نمى‏شمرد كه بدون دليل سخن او را بپذيريد ولى چنان براى شما استدلال مى‏كند كه امكان نپذيرفتن آن را نداشته باشيد و نتوانيد فرار كنيد اگر محمد (ص) يك معجزه به انتخاب خود مى‏نمايد خواهيد گفت كه اين ساختگى و حيله‏بازى است يا قبلا آموخته است اما اگر خودتان تقاضا كنيد و انتخاب نمائيد ديگر نمى‏توانيد چنين ادعائى را بنمائيد اينك چه معجزه‏اى مى‏خواهيد خداوند به من خبر داده كه هر چه شما انتخاب كنيد انجام خواهد داد تا بهانه كفار را قطع نمايد و موجب افزايش بصيرت مؤمنين شما گردد.

گفتند با ما به انصاف رفتار كردى، اگر همين وعده‏اى كه دادى در مورد خود به انجام رسانيدى و گر نه بايد از ادعاى خود در مورد نبوت دست بردارى و مانند مردم عادى باشى و تابع حكم تورات گردى، زيرا نتوانسته‏اى آنچه ما خواسته‏ايم انجام دهى و ادعايت باطل گرديد پيامبر اكرم فرمود بايد تعهد به واقعيت و حقيقت كنيد نه تهديد نمائيد حالا هر چه مايليد انتخاب كنيد تا بهانه شما از ميان برود.

گفتند يا محمد (ص) اينك از اين كوه گواهى (برسالت) خود بخواه پيامبر اكرم (ص)

 

فرمود اى كوه از تو مى‏خواهم به حق محمد و آل پاكش آنها كه به نام ايشان خداوند عرش را بر شانه هشت فرشته سبك نموده با اينكه نمى‏توانستند آن را تكان بدهند آنها كه به نام ايشان خدا توبه آدم را پذيرفت و از خطايش درگذشت و به مقام اول او را برگرداند و به حق محمد و آل پاكش آنها كه با نام آنها و درخواست از خدا ادريس را در بهشت خداوند به مقام ارجمندى رساند اينك براى اين يهودان گواهى بده به آن شهادتى كه خداوند در توبه امانت گذارده در مورد قساوت دلهاى ايشان و تكذيب آنها گفتار محمد رسول خدا (ص) را. كوه حركتى كرد و آب از آن جارى شد و فرياد زد يا محمد گواهى مى‏دهم تو رسول پروردگار جهان و بهترين مردم هستى و گواهى مى‏دهم كه دل اين يهودان چنانچه توصيف نموده‏اى از سنگ سخت‏تر است و چيزى از آن بر نمى‏آيد چنانچه از دل سنگ آب سيل آسا مى‏تراود يا بيرون مى‏آيد و گواهى مى‏دهم كه آنها دروغ مى‏گويند در مورد نسبت كذبى كه بتو مى‏دهند در رابطه با خداى جهان.

توضيح: بقيه اين خبر در ابواب معجزات پيامبر اكرم (ص) خواهد آمد.پ 12- تفسير امام- در مورد آيه أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ مى‏فرمايد وقتى پيامبر اكرم (ص) با معجزات خود يهودان را مغلوب نمود و بهانه آنها را قطع كرد بطورى كه امكان مقابله نداشتند و نتوانستند مبارزه نمايند در مقابل معجزات آن جناب گفتند يا محمد (ص) ما ايمان آورده‏ايم به رسالت شما و به اينكه شما هادى و مهدى هستى و على (ع) برادرت وصى و ولى خدا است اما وقتى با ساير يهودان به خلوت مى‏نشستند به آنها مى‏گفتند اين ايمانى كه ما به ظاهر آورديم ما را از ناراحتيهائى كه از جانب ايشان مى‏رسد مصون نگه مى‏دارد و ما را كمك به نابودى او و اصحابش مى‏نمايد زيرا وقتى آنها خيال مى‏كنند از ايشان هستيم به ما اعتماد نموده اسرار خود را در اختيار ما مى‏گذارند و چيزى از ما پنهان نمى‏كنند و ما بدين وسيله اطلاعات خود را در اختيار دشمنان آنها مى‏گذاريم و به كمك ما مى‏توانند در هنگام اشتغال و گرفتارى آنها كه امكان دفاع ندارند برايشان حمله نمايند در عين حال به آنها مشاهدات و معجزاتى كه ديده بودند اظهار مى‏كردند. خداوند پيامبر اكرم (ص) را بر اين اعتقاد زشت آنها آگاه نمود و مداخلات بى‏جاى آنها و اينكه منكر مشاهدات خود هستند در مورد معجزات و دلائل واضح آن جناب و فرمود أَ فَتَطْمَعُونَ آيا طمع داريد شما و اصحابت از قبيل على (ع) و آل پاكش أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ كه ايمان به شما

 

بياورند اين يهودانى كه بوسيله دلائل و معجزات آنها را مغلوب كرده‏ايد و با دلائل واضح آنها را مقهور نموديد أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ شما را تصديق كنند و براى شيطان صفتان خود مقام عالى و احوال شريف شما را بيان كنند. وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بعضى از اين يهودان بنى اسرائيل يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ كلام خدا را در كنار كوه طور سيناء و دستورات و نواهى خدا را مى‏شنيدند ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ بعد تغيير مى‏دادند وقتى به ديگران تحويل مى‏دادند مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ و كاملا متوجه بودند كه آنچه مى‏گويند دروغ است وَ هُمْ يَعْلَمُونَ.پ بعد خداوند نفاق ديگر از آنها را بيان مى‏كند وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا اين يهودان وقتى با سلمان و مقداد و ابا ذر و عمار روبرو مى‏شدند مى‏گفتند ما ايمان آورديم آمَنَّا ايمان به نبوت محمد (ص) به همراه ايمان به امامت برادرش على بن ابى طالب كه او برادر او و راهنما و وزير دوستدارش و جانشين او در ميان امت كه وفا بعهد او و پرداخت‏كننده تعهدات او است و بپا دارنده سياست و كفيل مردم و بازدارنده مردم است و اطاعت او موجب خشنودى خدا و جانشينان بعد از او ستارگان درخشان و ماه تابان و خورشيد نور افشان و دوستان آنها دوستان خدايند و دشمنانشان دشمنان خدا و بعضى مى‏گويند گواهى مى‏دهيم كه محمد (ص) صاحب معجزات و بپا دارنده دلائل واضح و دنباله مطلب را كشانده و در بخش معجزات پيامبر اكرم (ص) و باب جنگ بدر تا اينجا بيان مى‏كند كه مى‏گويد: گروهى از اين يهودان وقتى به ديگران مى‏رسند مى‏گويند چه كار كرده‏ايد به آنها اطلاع داديد كه خداوند چگونه شما را مطلع از صدق نبوت محمد (ص) و امامت برادرش على بن ابى طالب (ع) نموده لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تا در نزد خدا با شما به استدلال پردازند، به اين طور كه شما اين معجزات و شواهد را مشاهده كرديد ولى ايمان نياورديد و اطاعت از او ننموديد و چنين خيال مى‏كردند اگر اين شواهد و دلائل را براى ديگران نگويند از آنها بازخواستى نخواهد شد أَ فَلا تَعْقِلُونَ مگر شما انديشه نمى‏كنيد كه آنچه از دلائل و شواهد نبوت حضرت محمد (ص) به شما اطلاع مى‏دهند حجتى بر شما خواهد بود أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ خدا مى‏داند كه در دل خود دشمنى حضرت محمد (ص) را پنهان كرده‏ايد و اين ايمان ظاهرى آنها را در تصميم خود مبنى بر كشتن پيامبر و از بين بردن اصحابش بيشتر كمك مى‏كند وَ ما يُعْلِنُونَ و آنچه آشكار مى‏كنند از قبيل اظهار ايمان كه آنها را با مسلمانان مانوس نمايد و اسرار آنها را كشف نمايند و براى آنها كه مى‏توانند بر ضرر مسلمانان اقدام كنند اين اسرار را

 

برسانند ولى خداوند چنان پيامبر خود محمد (ص) را در پناه خود نگه مى‏دارد تا بتواند هدف خود را از بعثت آن جناب به انجام برساند و نفاق و دشمنى آنها زيانى به پيامبر (ص) نمى‏تواند برساند.پ خداوند مى‏فرمايد وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ تا آخر آيه. امام (ع) فرمود بعد خداوند مى‏فرمايد اى محمد (ص) بعضى از اين يهودان بيسوادند كه نمى‏توانند كتاب بخوانند و نه سواد نوشتن دارند مانند امى كه منسوب به لفظ «ام» است يعنى او مانند وقتى كه از مادر متولد شده نمى‏تواند بنويسد و بخواند و اطلاعى از كتاب آسمانى و كتاب غير آسمانى كه به دروغ آسمانى معرفى كرده‏اند ندارد و فرقى بين آن دو نمى‏گذارد.

إِلَّا أَمانِيَّ يعنى مگر براى آنها بخوانند و يا بگويند اين كتاب خدا است و سخن پروردگار است اگر از كتاب خدا بر خلاف آنچه نزول يافته بخوانند آنها تشخيص نمى‏دهند وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ يعنى هر چه دانشمندان ايشان به آنها تلقين كنند در مورد تكذيب حضرت محمد (ص) و وصايت و امامت حضرت على (ع) فقط تقليد از آنها مى‏كنند با اينكه تقليد بر آنها حرام است سپس خداوند مى‏فرمايد فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ امام (ع) در تفسير اين آيه فرمود اين سخن را خداوند در مورد گروهى از يهودان مى‏فرمايد صفاتى را در مورد پيامبر آخر الزمان مى‏نويسند آن صفات بر خلاف صفات موجود در حضرت محمد (ص) باشد به اين صورت كه بلند قامت و تنومند است و شكم بزرگ دارد و مويهايى نزديك به قرمز رنگ دارد كه حضرت رسول (ص) داراى اين صفات نبود و مدعى مى‏شدند كه آن پيامبر پانصد سال بعد از اين خواهد آمد اين سخنان را مى‏گفتند تا رياست و حكومتشان بر آن مردم از دست نرود و استفاده‏هائى كه مى‏برند از ميان نرود در ضمن از رنج خدمتگزارى نسبت به پيامبر اكرم (ص) و امير المؤمنين و ياران خاصش آسوده باشند خداوند مى‏فرمايد فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ واى بر آنها از اين صفات غير واقعى كه در باره محمد (ص) و على (ع) به دست خود مى‏نويسند و عذابى بس شديد در بدترين جاهاى جهنم وَ وَيْلٌ لَهُمْ براى مرتبه دوم شديدترين عذاب بر آنها مِمَّا يَكْسِبُونَ از اموالى كه به دست مى‏آورند كه عوام مردم را از ايمان به حضرت محمد (ص) باز مى‏دارند و منكر ولايت و امامت حضرت على (ع) مى‏شوند.

و گفتند لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً امام (ع) در تفسير آيه شريفه مى‏فرمايد اين‏

 

يهودانى كه اظهار ايمان مى‏كنند ولى نفاق خود را پنهان مى‏نمايند كه پيوسته نقشه قتل و هلاك او را مى‏كشند مدعى هستند كه چند روزى بيش دچار آتش جهنم نخواهيم شد. و جريان چنين بود كه آنها خويشاوندان و برادران رضاعى در ميان مسلمانان داشتند كه آنها را مورد سؤال قرار مى‏دادند: چرا نفاق خود را پنهان مى‏كنيد شما خود مى‏دانيد كه مورد خشم خداوند قرار خواهيد گرفت اما آنها جواب مى‏دادند كه مدت اين عذاب اندك است و چند روزى بيش نيست بعد به نعمت بهشت جاويد خواهيم رسيد به استقبال اين ناراحتى و رنج دنيا نمى‏رويم بواسطه آن عذاب مختصرى كه در آخرت مبتلا خواهيم شد كه به زودى از ما برداشته مى‏شود ولى حالا آزاد هستيم و گردن به دين او نمى‏نهيم و از نعمت دنيا برخورداريم اشكالى ندارد ناراحتى بعد وقتى زودگذر باشد اهميتى ندارد.

خداوند مى‏فرمايد قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً بگو اى محمد آيا پيمان گرفته‏ايد از خدا بر اينكه عذاب شما در باره كفر به محمد و وصى او و جانشينانش كم و معدود است. نه بلكه عذابى دائم و جاويد خواهد بود بر اين انكار نبوت محمد و ولايت حضرت على كه چون مادرى مهربان به امر رهبرى امت بعد از او قيام مى‏كند فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ تا خدا خلاف پيمان و قرارداد خود نكند كه شما در هر دو ادعاى خود كاذب و دروغگو هستيد.پ 13- تفسير امام حسن عسكرى (ع)- وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ امام عليه السلام فرمود خداوند در اين آيه خطاب به همان يهودانى مى‏كند كه پيامبر اكرم (ص) براى آنها معجزه نمود در آن كوه‏ها و آنها را سرزنش مى‏كند به اين صورت كه ما به حضرت موسى كتاب تورات را داديم كه احكام دين در آن بود و فضيلت محمد و آل او و امامت على بن ابى طالب و جانشينان بعد از او و مقام و ارزش مؤمنين به او و بدبختى كسانى كه نسبت به او كفر ورزيدند وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ و پيوسته پيامبرانى يكى پس از ديگرى فرستاديم وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ و به عيسى بن مريم معجزاتى آشكارا داديم از قبيل زنده نمودن مرده و شفا بخشيدن به كور و پيس و اطلاع دادن از آنچه در خانه خود پنهان مى‏كنند وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ و او را بواسطه جبرئيل مدد و يارى كرديم در آن موقعى كه او را از پنجره خانه‏اش به آسمان برد و كسانى كه تصميم به كشتن او داشتند به اشتباه انداختيم كه خيال كردند آن شخص عيسى مسيح است.پ 14- تفسير امام (ع)- وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا ما يُؤْمِنُونَ امام‏

 

فرمود يعنى همان يهودانى كه پيامبر اكرم (ص) براى آنها اظهار معجزه نمود گفتند كه دلهاى ما منبع خيرات و علومى است كه داريم به وجود آن هيچ فضيلتى و شخصيتى براى تو يا محمد (ص) نمى‏بينيم كه در كتابهاى خدا ذكر شده باشد و نه به زبان يكى از پيامبران.

خداوند در رد آنها مى‏فرمايد بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بلكه خدا آنها را لعنت نموده و از خير و نيكى دورشان كرده فَقَلِيلًا ما يُؤْمِنُونَ ايمان مختصرى دارند ايمان به بعضى از آنچه خدا فرستاده دارند و برخ ديگر را كافرند وقتى حضرت محمد (ص) را در مورد ساير گفتارش تكذيب نمايند تكذيب ايشان از تصديقشان بيشتر مى‏شود اما اگر قرائت شود غُلْفٌ منظورشان اين است كه دلهاى ما در پس پرده‏ايست و نمى‏فهميم گفتار و حديث تو را شبيه اين آيه است كه خداوند مى‏فرمايد وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ و هر دو قرائت درست است آنها مدعى هر دو جهت شده‏اند.

توضيح: مرحوم طبرسى مى‏نويسد قرائت‏هاى مشهور غُلْفٌ به سكون لام است ولى كم قرائت به ضم لام شده اگر به سكون لام باشد جمع اغلف است كه شمشير را وقتى در غلاف باشد اغلف مى‏گويند و آنها كه به ضم لام خوانده‏اند جمع غلاف است كه معنى آن اينست: با اينكه قلوب ما ظرف منبع علم است نمى‏دانيم چرا نمى‏فهمد كه تو پيامبرى.پ 15- تفسير امام (ع)- قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً تا اينجا وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ امام (ع) فرمود حضرت مجتبى (ع) فرموده است وقتى خداوند اين يهودان را به زبان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سرزنش نمود و عذر و بهانه ايشان را قطع كرد و دلائل واضح براى آنها اقامه نمود در مورد نبوت حضرت ختمى مرتبت و بهترين خلايق و اثبات كرد كه على (ع) سيد اوصياء و بهترين فرد بعد از پيامبر (ص) است و عترت پاكش بپا دارنده دين خدا و رهبر و راهنماى بندگان خدايند و بهانه آنها قطع شد بطورى كه ديگر دليل و برهانى نمى‏توانستند اقامه نمايند شروع كردند به مكابره گفتند ما نمى‏فهميم تو چه مى‏گوئى ولى ما مدعى هستيم كه بهشت فقط به ما اختصاص دارد نه شما و على و هواداران و امتت ما گرفتار شما شده‏ايم و خداوند ما را به اين گرفتارى آزمايش مى‏كند. ما اولياء خاص خدا و بندگان نيكوكار او هستيم كه دعايمان را مستجاب مى‏نمايد و هرگز درخواست ما را رد نمى‏كند پس از اين سخنان خداوند به پيامبر اكرم (ص) فرمود به آنها بگو اگر بهشت به شما اختصاص دارد نه ديگران كه عبارتند از محمد (ص) و على و ائمه عليهم السلام و

 

ساير اصحاب و مؤمنين امت تو و شما گرفتار به محنت محمد و آل شده‏ايد و دعايتان مستجاب است پس آرزوى مرگ كنيد براى دروغگويان خود و مخالفين خويش.

زيرا محمد و على عليهما السلام مى‏گويند ما اولياى خاص خدا هستيم نه ديگران كه با ما در عقيده مخالفند و دعاى ما مستجاب است اگر آنچه مدعى هستيد واقعيت دارد پس آرزوى مرگ كنيد براى هر كدام كه دروغگو است از شما دو گروه إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ اگر واقعا راست مى‏گوئيد و دعايتان مستجاب است به اين طور دعا كنيد خدايا بكش هر يك از ما دروغگو هستيم تا راست گويان آسوده شوند تا استدلال شما بيشتر روشن شود با اينكه صحيح و درست بوده.پ سپس پيامبر اكرم (ص) بعد از ابراز آن معجزات براى ايشان به آنها فرمود اينك هر كدام از شما كه اين حرف را بزنيد چنان آب دهانتان گلوگيرتان مى‏شود كه در دم خواهيد مرد.

يهودان مى‏دانستند كه در ادعاى خود دروغ مى‏گويند و محمد و على عليهما السلام در ادعاى خويش صادقند و هر كه آنها را تصديق نمايد صادق است. جرات نكردند چنين دعائى بكنند زيرا مى‏دانستند همان دم خواهند مرد خداوند مى‏فرمايد وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ، يعنى يهودان آرزوى مرگ براى كاذب و دروغگو نخواهند كرد بواسطه كفرى كه قبلا به خدا و محمد و على برادر و وصى او و ائمه طاهرين ورزيده‏اند.

مى‏فرمايد وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ خداوند مى‏داند آنها جرات آرزوى مرگ براى كاذب را ندارند چون مى‏دانند خودشان دروغگو هستند بهمين جهت دستور داده به تو اى پيامبر كه ايشان را مغلوب نمائى با حجت خود و به آنها بگوئى دروغگو را نفرين كنند تا از اين عمل خوددارى نمايند و براى ضعفاء روشن شود كه آنها خود دروغگو هستند سپس مى‏فرمايد لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَياةٍ اى محمد (ص) آنها را خواهى يافت حريص‏ترين مردم به زندگى دنيا چون از نعمتهاى آخرت مايوس هستند و در كفر خويش چنان غوطه‏ورند كه مى‏دانند با چنين كفرى اميد بهشت امكان ندارد وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا خداوند مى‏فرمايد اين يهودان حرص به دنيا بيشتر دارند از مشركين كه منظور مجوسيان است زيرا آنها جز دنيا به چيز ديگرى اعتقاد ندارند و اميد خيرى در آخرت ندارند و بواسطه همين حرص شديد به زندگى دنيا دارند.

بعد سخن از يهودان مى‏گويد يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ‏

 

الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ آرزو دارند هر يك از آنها هزار سال عمر كنند و اين درازى عمر آنها را از عذاب دور نخواهد كرد. در اين آيه خداوند نفرموده وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ فقط اگر چنين مى‏فرمود معنى آن مى‏شد كه اين آرزو او را دور از عذاب نمى‏كرد اما چون منظورش عمر دراز بود.پ فرمود وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ بعد مى‏فرمايد وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ خداوند مى‏داند كه آنها چه مى‏كنند مطابق علم و اطلاعى كه دارد به آنها كيفر مى‏دهد و به عدالت رفتار مى‏نمايد و ظلم روا نمى‏دارد.

امام حسن بن على عليهما السلام فرمود وقتى يهودان از اين آرزو و تمنا خوددارى كردند و خداوند بهانه آنها را قطع كرد گروهى از آنها كه امتناع ورزيده بودند در حضور پيامبر گفتند يا محمد آيا تو مؤمنان مخلص و على برادر و وصيت كه برترين آنها است دعايتان مستجاب است پيامبر اكرم (ص) فرمود آرى.

گفتند اگر واقعا چنين است بگو به على دعا كند براى پسر رئيس ما كه جوانى برومند و زيبا و تنومند بود اما مبتلا به برص و جذام شده چنانچه گوشه‏گير گشته و ميان مردم رفت و آمد ندارد و حتى نان را بوسيله سرنيزه از فاصله دور بر مى‏دارد كسى به او نزديك نمى‏شود.

فرمود او را بياوريد وقتى آوردند پيامبر (ص) و اصحاب ديدند قيافه بسيار كريه و زشت و بد شكلى دارد. پيامبر اكرم (ص) به على عليه السلام فرمود برايش دعا كن خداوند دعايت را مستجاب مى‏نمايد. على (ع) شروع به دعا كرد و بعد از پايان يافتن دعا، جوان تمام ناراحتيهاى خود را از دست داد و همان جمال و زيبائى و كمال اول برو برگشت.

پيامبر اكرم (ص) فرمود جوان، اينك ايمان بياور به آن كس كه از اين گرفتارى نجاتت بخشيد گفت ايمان آوردم و ايمان نيكوئى پيدا كرد. اما پدرش رو به پيامبر اكرم نموده گفت يا محمد به من ستم روا داشتى كاش پسرم همان طور جذام و برص داشت و دين تو را نمى‏پذيرفت من همان حال را بهتر دوست مى‏داشتم.

پيامبر اكرم (ص) فرمود ولى خداوند او را از اين درد نجات بخشيد و بهشت برين را بر او ارزانى داشت. پدرش گفت چنين موقعيتى را به تو و دوستت نداده‏اند هنگام شفايش رسيده بود خدا به او شفا بخشيد اگر دعاى دوست تو يعنى على به اجابت مى‏رسد در امور خير بايد در امور شر نيز به اجابت برسد بگو دعا كند خدا مرا مبتلا به برص و جذام نمايد من‏

 

مى‏دانم هيچ كارم نخواهد شد تا معلوم شود براى آنها كه فريب تو را خورده‏اند كه پسر من به دعاى او شفا پيدا نكرده.پ پيامبر اكرم (ص) فرمود اى يهودى از خدا بپرهيز و قدر عافيت و سلامتى را بدان مبادا خود را دچار بلا كنى و به استقبال بلا و گرفتارى به روى اين نعمت را با تشكر و سپاسگزارى پاسخ بده هر كه كفران نعمت نمايد از او گرفته مى‏شود و هر كس سپاسگزار باشد به او افزايش مى‏دهند.

يهودى گفت يكى از شكرهاى نعمت خدا تكذيب دشمن دروغگوى خدا است من مى‏خواهم با اين كار به پسرم بفهمانم كه شفاى او به شما هيچ ربطى ندارد و خوب‏شدنش بواسطه دعاى على دوست شما نبوده.

پيامبر اكرم (ص) تبسمى نموده فرمود بسيار خوب تو مى‏گوئى شفاى فرزندت به دعاى على نبوده بلكه هنگام شفاى او مصادف با دعاى على گرديده، اكنون اگر على بر تو نفرين كند و مبتلا به بلا بشوى خواهى گفت گرفتارى بلاى من مصادف با نفرين او شده است؟

يهودى گفت نه اين حرف را نمى‏زنم زيرا من بدين وسيله استدلال مى‏كنم بر دشمن خدا و همين نيز دليلى از طرف او براى من است خداوند هرگز در چنين موردى دعاى دشمن خود را مستجاب نخواهد كرد كه در اين صورت بندگان خود را فريفته كه دعاى مدعى دروغى را اجابت نموده است.

پيامبر اكرم (ص) فرمود اكنون نيز نبايد دعاى على را در مورد شفاى فرزندت مى‏پذيرفت چنانچه ادعا مى‏كنى در باره تو نمى‏پذيرد و كارى نمى‏كند كه موجب اشتباه بندگان خدا شود و تصديق دروغگو را بنمايد. مرد يهودى متحير شد زيرا شبهه او باطل گرديد باز گفت اگر راست مى‏گويد على اين كار را نسبت به من انجام دهد.

پيامبر اكرم (ص) به على (ع) فرمود يا ابو الحسن اين كافر جز سرپيچى و تمرد راه ديگرى را نمى‏پذيرد اينك از خدا بخواه آنچه او پيشنهاد مى‏كند و بگو خدايا او را مبتلا به بيمارى فرزندش بفرما. امير المؤمنين (ع) همين نفرين را نمود و مرد يهودى به درد فرزند خود مبتلا گرديد و دچار جذام و برص شد شروع كرد به داد و ناله زدن و مى‏گفت يا محمد (ص) فهميدم راست مى‏گويى مرا ببخش.

پيامبر اكرم (ص) فرمود اگر خدا بداند تو راست مى‏گويى نجاتت مى‏بخشد ولى او

 

مى‏داند تو از اين حال خارج نخواهى شد و پيوسته بر كفرت افزوده مى‏شود اگر بداند در صورت نجات ايمان مى‏آورى تو را مى‏بخشد زيرا خداوند جواد و كريم است.پ فرمود امام (ع) درد يهودى چهل سال بهمين صورت باقى بود تا نشانه‏اى براى مردم باشد و موجب عبرت گردد و علامت و حجتى براى حضرت محمد (ص) و آيندگان باشد و فرزندش صحيح و سالم هشتاد سال زندگى كرد تا موجب عبرت شود و مردم تشويق به ايمان شوند و از كفر و طغيان كناره‏گيرى كنند.

پيامبر اكرم (ص) وقتى مرد يهودى مبتلا به بيمارى شد و پسرش شفا يافت فرمود بندگان خدا از كفر نسبت به نعمت خدا بپرهيزند زيرا بازگشت بلا براى ناسپاس و كافر خواهد شد بوسيله بندگى و اطاعت به خدا نزديك شويد تا پاداش شما را زياد كند و عمرهاى خود را كوتاه كنيد در دنيا بواسطه پيكار و جنگ با دشمنان خدا تا به شما طول عمر در آخرت عنايت كنند در بهشت جاويد و اموال خود را در مصارف لازم بكار بنديد تا ثروت و غناى شما افزون شود در بهشت.

گروهى گفتند يا رسول الله (ص) ما داراى بدنى ضعيف و عمرى كوتاه و اموالى كم داريم كه ديگر براى پيكار با دشمنان كافى نيست و اموال ما از خرج خانواده‏مان زيادتر نمى‏باشد، مى‏فرمائيد چكار كنيم؟ فرمود اينك با دل و زبان همراهى كنيد.

عرض كردند به چه صورت؟ فرمود اما دلهاى خود را منحصرا بسپاريد به محبت مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و على ولى الله و وصى رسول الله و حب و دوستى برگزيدگان دين خدا و حب شيعه و دوستداران آنها و حب برادران مؤمن خودتان و خوددارى از دشمنى و كينه‏توزى كنيد اما زبانها را بگشائيد به ذكر خدا و ستايش او و صلوات بر پيامبر و آل پاكش كه خداوند به اين اعمال شما را به شايسته‏ترين درجات مى‏رساند و به مقام‏هاى عالى خواهيد رسيد.پ 16- تفسير امام (ع)- وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ امام فرمود خداوند مى‏فرمايد اى محمد، صلى الله عليه و آله بر تو نازل كرديم آيات و نشانه‏هاى آشكارى كه شاهد صدق ادعاى نبوت تو است و آشكار مى‏كند امامت برادرت على و وصى و صفى تو را و اين دلائل كفر كسانى است كه شك در باره تو و برادرت دارند و يا رد مى‏كنند گفتار يكى از شما را و نمى‏پذيرند سپس مى‏فرمايد وَ ما يَكْفُرُ بِها به اين آيات كه شاهد برترى تو و على بعد از تو بر تمام جهانيان است كافر نمى‏شود مگر فاسق و شخصى كه‏

 

خارج از دين خداست از يهودان دروغگو و دشمنان سرسخت كه به ظاهر خود را مسلمان مى‏نامند.

امام فرمود حضرت على بن الحسين (ع) فرمود: جريان چنين بود كه وقتى عبد الله بن سلام به پيامبر ايمان آورد پس از سؤالهائى كه نمود و جوابهائى كه دريافت كرد گفت يا محمد صلى الله عليه و آله يك چيز ديگر باقى مانده و آن بزرگترين سؤال و عالى‏ترين هدف است، چه كسى جانشين تو خواهد بود و تعهدات تو را مى‏پردازد و امانات تو را رد مى‏كند و آيات و نشانه‏هاى تو را توضيح مى‏دهد؟پ پيامبر اكرم (ص) فرمود اينك اصحاب من حضور دارند برو پيش آنها نور درخشان كه در پيشانى جانشين من و چهره تابناكش وجود دارد تو را راهنمائى خواهد كرد و به زودى طومار دست تو مى‏گويد او وصى من است و اعضاء و جوارحت نيز گواه بر آن خواهند شد.

عبد الله بن سلام پيش آنها رفت چشمش به على (ع) در بين آنها افتاد كه چهره‏اش چنان مى‏درخشيد كه نور آفتاب را خيره مى‏كرد، طومارى كه در دست داشت با اعضاى بدنش گفتند اى پسر سلام اين على بن ابى طالب است كه دوستانش بهشت را پر كرده‏اند و دشمنانش جهنم را و گسترش دهنده دين خدا در اطراف جهان است و كفر و بت‏پرستى را از روى زمين بر مى‏دارد چنگ به دامن ولايت او بزن تا سعادتمند شوى و پايدار باش در راه او تا رشد و كمال يابى.

عبد الله بن سلام گفت «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمد صلى الله عليه و آله عبده و رسوله المصطفى و امينه المرتضى و اميره على جميع الورى و اشهد ان عليا اخوه و صفيه و وصيه القائم بامره».

كسى كه تعهدات و ديون و امانتهاى او را رد مى‏كند و آيات و بينات او را توضيح مى‏دهد و با دلائل و معجزات خود اباطيل و ياوه‏سرائيها را رد مى‏نمايد من گواهى مى‏دهم كه شما دو تا همان كسانى هستيد كه موسى و پيامبران پيش از او ما را راهنمائى به شناخت شما نموده‏اند و برگزيده همه اصفياء هستند. بعد پيامبر اكرم (ص) فرمود حجت تمام گرديد و شك و شبهه و بهانه برطرف شد ديگر مرا بهانه‏اى نماند اگر تو را رها كنم و براى من سودى نخواهد ماند اگر پشتيبانى از تو نكنم.

بعد گفت يا رسول الله يهودان مردمانى ياوه‏سرا و متعصبند اگر بدانند من مسلمان‏

 

شده‏ام مرا به باد ناسزا مى‏گيرند مرا خدمت خود پنهان نگه‏دار وقتى پيش تو آمدند سؤال كن نظرشان در باره من چيست؟ تا بشنوى قبل از اطلاع نسبت به ايمان من چه عقيده‏اى در باره‏ام دارند و بعد از اطلاع چه خواهند كرد.پ پيامبر اكرم (ص) عبد الله بن سلام را پنهان كرد در خانه خود و گروهى از يهودان را احضار نمود و اسلام را بر آنها عرضه داشت ولى ايشان انكار نمودند فرمود چه كسى را قبول داريد؟ بين من و شما حكومت كند گفتند عبد الله بن سلام را. فرمود او چگونه شخصى است نزد شما گفتند او رئيس ما است و پسر رئيسمان و سرور و فرزند سرور ما و عالم و پسر دانشمند ما است مردى پارسا و پدرى پارسا داشت و بسيار زاهد و متدين است.

فرمود اگر او به من ايمان آورد آيا شما ايمان خواهيد آورد گفتند خدا او را از اين شر نگهدارد باز سؤال كرد آنها همين جواب را دادند پيامبر اكرم در اين موقع صدا زد خارج شو عبد الله و براى آنها اظهار نما آنچه خدا برايت آشكار نموده از نبوت حضرت محمد (ص).

عبد الله بن سلام خارج شد در حالى كه مى‏گفت «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمد عبده و رسوله» همان كسى كه در تورات و انجيل و زبور و صحف ابراهيم و ساير كتب آسمانى نامش برده شده كه نام او و برادرش على بن ابى طالب ياد شده است وقتى يهودان اين سخن را از او شنيدند گفتند اين مرد نادانترين و فرزند مردى نادان و بدترين و فرزند بدترين ما و فاسق پسر فاسقى و نادان و فرزند نادانى است چون اينجا نبود ما نخواستيم در باره او به بدى ياد كنيم و او را غيبت نمائيم.

عبد الله رو به پيامبر اكرم نموده عرض كرد من از همين مطلب مى‏ترسيدم. او ايمان خوبى داشت و يهودان همسايه‏اش سخت در پى آزار عبد الله بودند يك روز پيامبر اكرم (ص) در شدت گرما ميان مسجد بود كه عبد الله بن سلام وارد شد بلال اذان براى نماز گفته بود مردم نيز بعضى در ركوع و برخى در قيام و گروهى در سجده بودند تا چشم پيامبر اكرم (ص) به او افتاد ديد رنگش تغيير كرده و از دو چشمش اشك مى‏بارد فرمود چه شده عبد الله؟

گفت يا رسول الله يهودان به من حمله كردند هر چه در منزل داشتم از من به امانت گرفته و شكستند و هر چه از آنها به امانت خواستم ندادند بعد با هم قرار گذاشتند كه با من مخالفت نكنند و حتى سخن نگويند و هرگز آميزشى ننمايند آنها به خانواده من نيز چنين‏

 

قراردادى داشتند كه ديگر اهل منزلم نيز با من صحبت نمى‏كنند و تمام همسايگان يهودم همين طورند كه از آنها بيزار شده‏ام ديگر با آنها انس و الفتى ندارم اما فاصله بين من و مسجد و خانه شما زياد است و امكان ندارد كه هر وقت ناراحت شدم خدمت شما در مسجد يا منزلتان برسم. پس از شنيدن سخنان عبد الله پيامبر اكرم را حالتى مانند حالت وحى دست داد بعد از لحظه‏اى آن حالت مرتفع شد و اين آيه نازل گرديد إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ  وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ.پ فرمود يا عبد الله بن سلام، ولى شما خدا است و ناصرتان او است بر يهودانى كه عليه شما توطئه ميكنند و رسول خدا نيز ياور شما و كسانى است كه نماز بپا ميدارند و در حال ركوع زكات ميدهند سپس فرمود يا عبد الله هر كه خدا و پيامبر و مؤمنين را دوست داشته باشد و دوستان آنها را دوست بدارد و با دشمنان دشمن باشد و در گرفتاريها به خدا و آنها پناه ببرد همانا حزب خدا پيروزند بر يهودان و ساير كافران يعنى مبادا ناراحت باشى خدا و اين گروه ياور تواند و او مدافع تو است از شر دشمنانت و جلو مكر و حيله آنها را ميگيرد.

پيامبر اكرم (ص) فرمود يا عبد الله بن سلام به تو مژده ميدهم كه خداوند دوستانى بهتر از آنها به تو عنايت كرده كه آن دوستان عبارتند از خدا و پيامبرش و كسانى كه ايمان دارند و نماز مى‏خوانند و در حال ركوع زكات مى‏دهند.

عبد الله گفت آن شخص كه اين امتياز را دارد كيست؟ پيامبر اكرم (ص) رو به جانب سائلى نموده فرمود هم اكنون كسى به تو چيزى داد گفت آرى همان نمازگزار دست خود را به جانب من دراز كرد و با انگشت اشاره نمود كه اين انگشتر را از او بگيرم من از دست او گرفتم. پيامبر صلى الله عليه و آله نگاهى به انگشتر و جانب او نمود ديد انگشتر على است آنگاه فرمود الله اكبر اين شخص ولى شما بعد از من و برترين مردم پس از من است على بن ابى طالب عليه السلام.

عبد الله پس از مختصر زمانى كه گذشت همسايه‏اش مريض شد و فقير گرديد و خانه خود را فروخت اما جز عبد الله مشترى نداشت و هر كدام از همسايگانش به يك گرفتارى مبتلا شدند و به همان جهت مجبور به فروش منزل خود شدند، عبد الله مالك آن محله شد خداوند ريشه يهودان را كند و عبد الله به جاى آنها گروهى از بهترين افراد مهاجر را

 

جايگزين نمود كه با او كمال انس و مجالست را پيدا كردند و حيله آنها به گريبان خودشان برگشت خداوند زندگى بسيار خوش به عبد الله عنايت كرد به واسطه ايمانى كه به پيامبر و دوستى كه با امير المؤمنين على ولى الله عليهما السلام داشت.

آيه أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ امام عسكرى (ع) فرمود حضرت باقر (ع) فرمود خداوند در اين آيه توبيخ و سرزنش مى‏كند اين يهودانى را كه جريان آنها را ذكر كرديم و ناصبى‏هائى كه پيمان‏شكنى كردند ميفرمايد أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً هر زمان پيمانى بستند و تاكيد نمودند كه مطيع محمد و على باشند و فرمانبردار و شكيبا در اين راه باشند گروهى از آنها پيمان‏شكنى مى‏كنند خداوند مى‏فرمايد بلكه اكثر آنها ايمان ندارند در آينده و توبه نخواهند كرد با مشاهده آيات و ديدن معجزات.

پيامبر اكرم (ص) فرمود مردم از خدا بپرهيزيد و در راه فرمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پايدار باشيد راجع به توحيد و ايمان به نبوت محمد رسول (ص) و اعتقاد به ولايت على ولى الله (ع) مبادا شما را نماز و روزه و عبادت‏هاى گذشته بفريبد و آنچه به شما سود مى‏بخشد وفا نمودن به عهد و پيمان است اگر وفا كرديد نسبت به شما وفا خواهد شد و مورد محبت قرار مى‏گيريد و هر كه پيمان‏شكنى كند به ضرر خود او است خداوند انتقام‏گيرنده از او است و اعمال شما در آخر آن معلوم خواهد شد اين وصيت پيامبر (ص) است براى همه اصحابش و همين سفارش را نموده هنگامى كه روانه غار شد.پ 17- تفسير امام عسكرى (ع)- وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تا اين آيه لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ حضرت عسكرى مى‏فرمايد كه امام صادق (ع) فرمود وقتى يهودان و ناصبى‏ها را پيامبرى از جانب خدا مى‏آيد كه تصديق مى‏كند آنچه دارند و مشتمل بر فضيلت محمد و على و لزوم ولايت آن دو ولايت دوستان آنها و دشمنى با دشمنانشان است گروهى از اهل كتاب، كتاب خدا را پشت سر مى‏اندازند و عمل به كتاب خدا را ترك مى‏كنند و نسبت به حضرت محمد (ص) در نبوت و على (ع) در ولايت و امامت حسد مى‏ورزند و انكار فضائل آنها را مى‏نمايند مثل اينكه اطلاعى ندارند و طورى برخورد مى‏كنند مانند كسى كه اطلاعى ندارد با اينكه كاملا مطلع هستند كه راه و ادعاى آنها بر حق است اين يهودان و ناصبى‏ها پيروى مى‏كنند از آنچه شياطين ميخوانند بر ملك سليمان و گمان ميكنند كه سليمان با اين سحر و جادو و نيرنگ بازى‏ها رسيده به آن قدرت عظيم‏

 

مى‏خواهند آنها را از راه خدا باز دارند.

و جريان چنين بود كه يهودان ملحد و ناصبى‏هاى مشرك كه همكار آنها بودند در الحادشان وقتى شنيدند از پيامبر اكرم (ص) فضائل على را و مشاهده كردند از او و على (ع) معجزات را كه خداوند به دست آنها ابراز نمود با يك ديگر به گفتگو پرداختند و بالاخره چنين نتيجه‏گيرى كردند كه محمد (ص) جز قدرت‏طلبى بوسيله نيرنگ و جادوگرى و سحر خود كه آموخته و به على نيز ياد داده ندارد او تصميم دارد بر ما حكومت كند و فرمانروائى را براى على بعد از خود تحكيم نمايد و آنچه از خداوند اطلاع مى‏دهد ناصحيح است كه بر خدا بسته است كه بوسيله سحر و نيرنگ خود مى‏خواهد ما و ضعفاى ما را به زانو درآورد از همه مردم مطلع نيرومندتر در سحر سليمان بن داود بود كه با سحر خود مالك تمام دنيا شد و جن و انس و شياطين را مسخر نمود اگر ما هم مقدارى از جادوگرى سليمان را بياموزيم مى‏توانيم آنچه محمد و على عليهما السلام اظهار مى‏كنند بوجود آوريم و مى‏توانيم مقامى را كه محمد به على (ع) اختصاص مى‏دهد براى خود ادعا كنيم و از اطاعت على بى‏نياز خواهيم بود.

در اين هنگام خداوند آنها را سرزنش مى‏كند و مى‏فرمايد نَبَذَ ... كِتابَ اللَّهِ كتاب خدا كه آنها را امر به ولايت محمد و على عليهما السلام مى‏نمايد پشت سر مى‏اندازند و عمل به آن نمى‏كنند وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا و پيروى از شياطين كافر مى‏كنند در سحر و نيرنگ‏بازى بر ملك سليمان و مدعى هستند كه با همين سحر و جادو سليمان قدرت يافته خداوند آنها را رد مى‏كند با اين آيه وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ سليمان كفر نورزيده و سحر بكار نبرده چنانچه اين كافران ادعا مى‏كنند وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ ولى شياطين كافر شدند كه مردم را سحرآموزى نمودند و نسبت دادند آنها را به سليمان.پ 18- تفسير امام عسكرى (ع)- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ امام (ع) فرمود كه موسى بن جعفر (ع) فرمود وقتى پيامبر اكرم (ص) وارد مدينه شد و اطراف او را مهاجر و انصار گرفتند و پيوسته نيازمندى مردم به ايشان افزايش مى‏يافت و او را با لقبهاى شايسته و بزرگ مورد خطاب قرار مى‏دادند آن القابى كه زيبنده آن جناب بود و خداوند به آنها دستور داده بود كه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ

 

أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ پيامبر اكرم نسبت به آنها مهربان و با محبت بود و در رفع گرفتارى آنها پيوسته مى‏كوشيد بطورى كه سعى مى‏كرد با هر كدام از مؤمنين صحبت مى‏كرد صداى خود را از او بلندتر نمايد مبادا آن مؤمن اگر صدايش بلند شود مشمول تهديد خداوند قرار گيرد و اعمالش از ميان برود. روزى مردى اعرابى از پشت ديوار با صداى بلند ايشان را صدا زده گفت يا محمد. اما پيامبر اكرم (ص) با صداى بلندترى كه منظورش اين بود مرد عرب با بلند نمودن صدايش به گناه دچار نگردد او را پاسخ داد.

مرد عرب پرسيد به من بگو توبه تا چه وقت پذيرفته مى‏شود. پيامبر اكرم (ص) فرمود برادر عرب باب توبه بسته نمى‏شود تا وقتى كه خورشيد از طرف مغرب طلوع كند و اين آيه اشاره به همان است هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ و اين آمدن بعض آيات پروردگار همان طلوع خورشيد است از مغرب لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً.پ موسى بن جعفر (ع) فرمود اين لفظ «راعِنا» از سخنان مسلمين بود كه با پيامبر خطاب مى‏نمودند مى‏گفتند «راعِنا» يعنى مراعات حال ما را بفرما و سخن ما را گوش كن تا سخنان شما را بشنويم ولى در لغت يهود «اسمع» به معنى نشنيدى بود وقتى يهودان اين نوع خطاب مسلمانان را به پيامبر اكرم (ص) شنيدند كه مى‏گويند «راعِنا» گفتند ما قبلا او را پنهانى ناسزا مى‏گفتيم حالا بيائيد آشكارا او را دشنام دهيم از آن موقع وقتى با پيامبر (ص) برخورد مى‏كردند مى‏گفتند «راعِنا» منظورشان ناسزا بود. سعد بن معاذ متوجه اين نيرنگ يهودان شد.

به آنها گفت دشمنان خدا، خدا شما را لعنت كند چنين فهميدم كه شما با اين برخورد خود پيامبر را دشنام مى‏دهيد و خود را شبيه ما قرار مى‏دهيد در خطاب به خدا سوگند اگر از يك نفر شما چنين خطابى را بشنوم گردنتان را مى‏زنم اگر اين اشكال وجود نداشت كه نمى‏خواهم پيش‏دستى نمايم قبل از اجازه از پيامبر و برادرش و وصى او على بن ابى طالب كه نگهبان امت اسلامى است و نايب او است گردن هر كس از شما كه اين سخن را مى‏گفت مى‏زدم خداوند اين آيه را نازل نمود.

مِنَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا و اين آيه ديگر را يا أَيُّهَا الَّذِينَ‏

 

آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ. يعنى نگوئيد «راعِنا» اين لفظى است كه بوسيله آن دشمنان شما دشنام مى‏دهند پيامبر اكرم (ص) را و به شما نيز دشنام مى‏دهند بجاى آن بگوئيد «انْظُرْنا» زيرا در اين لفظ مانند آن سوء استفاده نمى‏شود و نمى‏توانند لفظ «انْظُرْنا» را وسيله دشنام قرار دهند «وَ اسْمَعُوا» وقتى پيامبر اكرم سخنى مى‏گويد بشنويد و اطاعت كنيد «وَ لِلْكافِرِينَ» براى يهودانى كه پيامبر را مورد ناسزا قرار مى‏دهند «عَذابٌ أَلِيمٌ» عذاب دردناك است در دنيا اگر باز دشنام دهند و در آخرت مخلد در آتش خواهند بود.

سپس پيامبر اكرم (ص) فرمود بندگان خدا اين سعد بن معاذ از بهترين بندگان است كه خشنودى خدا را بر خشنودى خويشاوندان و بستگان خود از يهوديان مقدم داشت و بر امر به معروف و نهى از منكر و خشم گرفت بواسطه محمد رسول خدا و على ولى الله و وصى رسول الله كه با آنها بصورت ناشايست برخورد كنند خداوند پاس تعصب و حمايت او را نسبت به محمد و على داشت و او را در بهترين منازل بهشت جاى داد و براى او در بهشت عاليترين نعمت‏ها را فراهم نمود كه نمى‏توان آنها را توصيف نمود و نه دلها مى‏توانند تصور كنند و يك نخ از پارچه‏هاى بهشتى او بهتر است از تمام دنيا و زينت آلات و جواهر و ساير اموال و نعمتهاى دنيا هر كه بخواهد در بهشت رفيق او باشد بايد تحمل كند خشم دوستان و خويشاوندان را در حمايت از محمد (ص) مقدم بدارد از خشنودى خويشاوندان و خشمگين شود اگر ديد حق را ترك كرده‏اند و باطل ميان مردم معمول است بپرهيزيد از ضعف و سستى در اين باره با تمكن و قدرت و زوال تقيه خداوند بهانه را نمى‏پذيرد در چنين موقعى.پ 19- تفسير امام (ع)- خداوند مى‏فرمايد: ما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ حضرت رضا (ع) فرمود خداوند يهود و مشركان و ناصبى‏ها را سرزنش نمود و در اين آيه فرمود ما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ دوست ندارند كافران اهل كتاب و مشركين ناصبى كه از نام خدا و اسم محمد و فضائل على (ع) خشمگين مى‏شوند و اظهار فضل و شرف آنها خشم ايشان را مى‏افزايد. دوست ندارند خيرى از جانب خدا به شما برسد كه موجب افزايش عظمت و شخصيت شما گردد و دوست ندارند دليل معجزه‏آسائى از آسمان فرود آيد كه موجب آشكار شدن مقام محمد و على (ع) شود. بهمين جهت مانع هم‏

 

كيشان خود مى‏شوند كه با توبه استدلال پردازند مبادا بر آنها پيروز شوى و معجزات تو آنها را مجاب و مغلوب نمايد و باعث ايمان آوردن عوام آنها بشود و يا در مورد رؤساى خود ترديد پيدا كنند بهمين جهت جلو هر كس كه مايل به ملاقات تو است مى‏گيرند تا تو را به عنوان يك ساحر زبان‏باز جلوه‏گر سازند و مى‏گويند اگر او را نبينى و او تو را نبيند براى تو بهتر است و موجب سلامتى دين و دنياى تو مى‏شود بوسيله چنين مسائلى جلو عوام خود را مى‏گرفتند.پ سپس خداوند مى‏فرمايد وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ.

خداوند هر كه را بخواهد ممتاز به رحمت خويش مى‏نمايد آنهائى كه توفيق هدايت به دين ولايت تو و ولايت برادرت على بن ابى طالب يافته‏اند. وقتى پيامبر اكرم (ص) آنها را مورد سرزنش قرار داد گروهى از يهودان خدمت ايشان آمدند و شروع به دشمنى كردند. گفتند يا محمد، تو ادعاى چيزى در دلهاى ما مى‏كنى كه ما خود مى‏يابيم صحيح نيست ما بى‏ميل نيستيم دليلى بر تو نازل شود كه موجب انقياد و اطاعت ما از شما بشود. فرمود اگر شما حالا دشمنى با من بورزيد در آينده نيز با خدا به دشمنى خواهيد پرداخت وقتى نامه عمل شما گويا شود مى‏گوئيد خدايا ملائكه نويسنده به ما ستم روا داشته‏اند و چيزهائى را به ما نسبت داده‏اند كه انجام نداده‏ايم در چنين موقعى جوارح و اعضايتان عليه شما گواهى مى‏دهند.

گفتند چه استشهادى دور و بعيد آوردى اين كار دروغگويان است بين ما و قيامت بسيار فاصله است به ما نشان بده در بدن ما چيزى كه بفهميم راست مى‏گويى و هرگز نمى‏توانى انجام دهى چون دروغگو هستى.

پيامبر اكرم (ص) به على (ع) فرمود جوارح آنها را به شهادت بخواه و امير المؤمنين (ع) اعضاء و جوارح ايشان را به شهادت خواست تمام جوارح آنها گواهى دادند كه اينها دوست ندارند بر امت محمد به زبان آن جناب خيرى از جانب خدا نازل شود آيه‏اى روشنگر و حجت و معجزه‏اى براى نبوت آن جناب و امامت برادرش على مبادا مغلوب شوند و عوام آنها ايمان آورند و گروهى از آنها از اين دانشمندان سرپيچى كنند.

گفتند يا محمد ما اين شهادت را نمى‏پذيريم كه مى‏گوئى جوارح ما شهادت مى‏دهند.

پيامبر اكرم (ص) به امير المؤمنين (ع) فرمود اينها از كسانى هستند كه خداوند در باره ايشان مى‏گويد إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ  وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ اينك آنها

 

را نفرين كن تا هلاك شوند. امير المؤمنين (ع) آنها را نفرين نمود هر عضوى كه عليه آنها گواهى داده بود از هم پاشيد بطورى كه همان جا مردند.

گروهى از يهودان كه حضور داشتند گفتند چقدر تو قساوت دارى يا محمد همه اينها را كشتى. فرمود تو چقدر مهربان هستى نسبت به كسى كه مورد خشم خدا قرار گرفته اما اگر آنها از خدا درخواست مى‏كردند و او را قسم به محمد و على و آل آن دو مى‏دادند همان عملى را كه نسبت به گوساله پرستان انجام داد وقتى او را قسم به محمد و على و آل پاكش دادند انجام مى‏داد و به آنها به زبان موسى پيام داد كه اگر اين ادعا را بكنند براى كسى كه بايد كشته شود خداوند او را از كشته شدن نگه مى‏دارد به جهت عظمت مقام محمد و على و آل پاك آنها عليهم السلام.پ 20- اختصاص- از ابن عباس نقل مى‏كند كه وقتى پيامبر اكرم را خداوند برانگيخت تا مردم را دعوت به شهادت «لا اله الا الله وحده لا شريك له» نمايد مردم به سرعت او را اجابت نمودند و پيامبر مردم را بر حذر داشت، جبرئيل به پيامبر گفت براى اهل كتاب يعنى يهود و نصارى نامه‏اى بنويسد و موضوع نامه را جبرئيل ديكته كرد بر پيامبر نويسنده پيامبر (ص) در آن روز سعد بن ابى وقاص بود نامه‏اى به يهودان خيبر نوشت.

بسم الله الرحمن الرحيم نامه‏ايست از جانب محمد بن عبد الله پيامبر امى به سوى يهود خيبر اما بعد زمين متعلق به خدا است كه به هر كس از بندگان خود كه بخواهد مى‏سپارد و عاقبت نيكو اختصاص به پرهيزكاران دارد «و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم».

نامه را براى اهالى خيبر فرستاد. نامه را آوردند پيش رئيس خود عبد الله بن سلام نام داشت و گفتند اين نامه محمد است براى ما بخوان، نامه را خواند بعد از آنها پرسيد در اين نامه چه مشاهده مى‏كنيد.

گفتند علامتى را كه در تورات داريم در اين نامه مى‏يابيم اگر اين شخص همان محمدى است كه موسى و داود و عيسى عليهم السلام مژده او را داده‏اند در آينده تورات تعطيل خواهد شد و آنچه قبلا بر ما حرام شده حلال مى‏نمايد اگر ما دين خود را داشته باشيم بر ايمان بهتر است.

عبد الله بن سلام گفت شما دنيا را بر آخرت برگزيديد و عذاب را بجاى رحمت انتخاب كرديد گفتند نه گفت چرا منادى خدا را پيروى نمى‏كنيد گفتند ما نمى‏دانيم آنچه مى‏گويد

 

راست است يا نه.

گفت از او راجع به كائن و مكون و ناسخ و منسوخ مى‏پرسيم اگر پيامبر باشد چنانچه مدعى است توضيح خواهد داد مانند انبياى گذشته گفتند اينك راه بيافتيم و برويم پيش محمد تا گفتار او را در هم‏شكنى و ببينيم در جواب تو چه خواهد گفت.پ گفت شما مردمان نادانى هستيد اگر اين همان محمدى باشد كه موسى و عيسى بن مريم مژده داده‏اند و خاتم پيغمبران باشد اگر جن و انس جمع شوند كه يك حرف او را رد كنند يا يك آيه نمى‏توانند با اجازه خدا.

گفتند راست مى‏گوئى پس چه چاره‏اى بيانديشيم. گفت تورات را بياوريد. تورات را آوردند هزار و چهار مسأله از آن انتخاب كرد و آنها را خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آورد روز دوشنبه بعد از نماز صبح. گفت «السلام عليك يا محمد».

آن جناب در جواب فرمود

 «و على من اتبع الهدى و رحمة الله و بركاته»

تو كيستى گفت من عبد الله بن سلام از رؤساى بنى اسرائيل و از كسانى هستم كه تورات را خوانده است و من نماينده يهودان هستم با آياتى كه از تورات آورده‏ام اگر براى ما توضيح دهيد ما شما را از نيكوكاران مى‏شماريم.

پيامبر اكرم (ص) فرمود

 «الحمد لله على نعمائه»

. پسر سلام بگو ببينيم آمده‏اى براى فهميدن سؤال كنى يا لجبازى كنى. گفت نه مى‏خواهم بفهمم فرمود براى هدايت يا گمراهى گفت نه براى هدايت. پيامبر اكرم فرمود اينك هر چه مايلى بپرس گفت انصاف نمى‏پذيرد گفت بفرمائيد شما نبى هستيد يا رسول فرمود من نبى و رسولم و اين آيه قرآن نشان آن است مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ «1».

گفت راست مى‏گوئى، بفرما آيا خداوند با تو روبرو صحبت مى‏كند؟ فرمود خداوند با هيچ بنده‏اى صحبت نمى‏كند مگر به صورت وحى يا از پشت پرده. گفت راست مى‏گوئى يا محمد (ص) بگو ببينيم دعوت به دين خود مى‏كنيد يا به دين خدا؟ گفت به دين خدا مرا دين نيست جز آنچه خداوند به ما عنايت نموده.

 

گفت صحيح است يا محمد (ص) بگو ببينم به چه چيز دعوت مى‏كنى گفت به اسلام و ايمان به خدا پرسيد اسلام چيست؟ گفت دعوت به شهادت‏

 «لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان محمدا عبده و رسوله»

و اينكه قيامت خواهد آمد شكى در آن نيست و خداوند هر كه در قبرها است بر مى‏انگيزاند.پ گفت صحيح است بگو ببينم خدا چند دين دارد؟ فرمود يك دين خدا يكتا است شريكى ندارد پرسيد دين خدا چيست؟ گفت اسلام. پرسيد آيا پيامبران پيشين و قبل از تو هم همين دين را داشتند.

فرمود آرى گفت شرايع چگونه است؟ فرمود شرايع مختلف است و راه و روش پيشينيان گذشته است.

گفت راست مى‏گوئى يا محمد بگو ببينم بهشتيان بواسطه اسلام داخل بهشت مى‏شوند يا بواسطه ايمان يا به عمل فرمود بعضى با هر سه داخل بهشت مى‏شوند كه مسلمان مؤمن عامل هستند پس داخل بهشت مى‏شوند با سه عمل، يا نصرانى و يا يهودى و يا مجوسى است ولى بين دو نماز مسلمان مى‏شود و كفر را از دل مى‏زدايد و پس از مسلمان شدن از دنيا مى‏رود با اينكه عملى انجام نداده از اهل بهشت خواهد بود اين ايمان بدون عمل است. و يا يهودى و يا نصرانى است صدقه مى‏دهد و انفاق مى‏كند نه در راه خدا او در كفر و گمراهى خويش است مردم پرست است نه خدا پرست اگر بميرد در جهنم خواهد بود چون خداوند نمى‏پذيرد مگر از متقين و پرهيزگاران.

عرض كرد درست است يا محمد (ص) بفرمائيد آيا كتابى بر شما نازل شده است؟

فرمود آرى، گفت چه كتابى است فرمود فرقان. پرسيد چرا فرقان نام گرفته فرمود چون آيات و سوره‏هاى متفرق دارد بصورت الواح و صحيفه و تورات و انجيل و زبور نازل نشده چون تمام اين كتابها بصورت الواح و اوراق نازل شده.

گفت راست مى‏گوئى يا محمد بگو ببينم ابتداى قرآن و انتهاى آن چيست فرمود ابتداى آن‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

 

است و آخر آن (ابجد) است گفت تفسير ابجد چيست؟

فرمود الف آلاء و نعمتهاى خدا است و باء بها الله و جيم جمال الله و دال دين الله و راهنمائى خدا است به خير و نيكى (هوز) هاويه است (حطى) از بين رفتن گناهان و خطاها است (سعفص) يك من به يك من و يك پيمانه به يك پيمانه يك نگين به يك نگين يعنى‏

 

هر طور باشد معادل همان. (قرشت) سهم خدا است كه در كتاب محكم او تعيين شده.

بسم الله الرحمن الرحيم سنت خدا است كه رحمتش بر غضب او سبقت گرفته فرمود وقتى آدم عطسه زد گفت‏

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ*

 

خداوند او را جواب داد

يرحمك ربك يا آدم‏

اين لطف و مرحمت از خدا به جانب آدم رسيد قبل از اينكه معصيت خدا را بكند در بهشت.پ گفت راست مى‏گوئى يا محمد (ص) بگو چيست آن چهار چيزى كه خدا به دست خود آفريده فرمود بهشت عدن را به دست خود آفريده و شجره طوبى را در بهشت به دست خود نصب كرده و آدم را به دست خود آفريده و تورات را به دست خود نوشته.

گفت راست مى‏گوئى يا محمد گفت چه كسى اين خبر را به تو داده؟ فرمود جبرئيل گفت جبرئيل از چه كس خبر مى‏آورد فرمود از ميكائيل پرسيد ميكائيل از كه؟ فرمود از اسرافيل پرسيد اسرافيل از كه؟ فرمود از لوح محفوظ گفت لوح از كه؟ فرمود از قلم پرسيد قلم از كه؟ فرمود قلم از رب العالمين.

گفت راست مى‏گوئى يا محمد بگو ببينم جبرئيل به صورت زنان است يا مردان فرمود به صورت مردها نه به صورت زنان. پرسيد غذايش چيست؟ فرمود غذايش تسبيح و آب او تهليل. گفت راست مى‏گوئى يا محمد بگو ببينم طول جبرئيل چقدر است؟ فرمود در بين ملائكه نه بسيار بلند قد است و نه كوتاه قد داراى هشتاد زلف است و جلو سرش مجعد است يك ابرو بين دو چشم دارد نيكو و سفيد چشم زيبا و بزرگ دارد و آن نشانه‏اى كه پرهيزكاران امت من دارند «محجل» او نيز دارد كه نشانه زيبائى است. نور جبرئيل بين ملائكه مانند نور روز روشن است هنگام تاريكى شب تار داراى بيست و چهار بال است سبز كه آراسته به در و ياقوت شده و ختم به مرواريد گرديده گردن آويزى دارد كه باطن آن رحمت است جامه او كرامت است و پيراهنش وقار و پرهايش زعفران پيشانى گشاده دارد بينى باريك و برآمده دارد چهره‏اى گشاده و ريشى گرد و خوش قامت است نه مى‏خورد و نه مى‏آشامد و نه ملول مى‏شود و نه سهو مى‏كند مامور وحى خدا است تا روز قيامت گفت راست مى‏گوئى يا محمد. بگو ببينم واحد چيست و دو تا و سه تا و چهار تا و پنج تا و شش تا و هفت تا و هشت تا و نه تا و ده تا و يازده تا و دوازده تا و سيزده تا و چهارده تا و پانزده تا و شانزده تا و هفده‏تا و هجده تا و نوزده تا و بيست تا و بيست و يك و بيست و دو و بيست و سه و بيست و چهار و بيست و پنج و بيست و شش و بيست و هفت و بيست و هشت و بيست و نه و سى‏

 

و چهل و پنجاه و شصت و هفتاد و هشتاد و نود و نه و صد چيست؟پ فرمود آرى پسر سلام اما واحد خداى يكتاى قهار است كه شريك و رفيق و فرزند ندارد زنده مى‏كند و مى‏ميراند

بيده الخير و هو على كل شي‏ء قدير.

اما دوتا: آدم و حوا يك زن و شوهر بودند در بهشت قبل از اينكه خارج شوند از بهشت.

اما سه تا: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل كه آنها رؤساى ملائكه هستند آنها مامور وحى پروردگار جهانيانند.

اما چهارتا: تورات و انجيل و زبور و فرقان.

اما پنج تا: بر من و امتم پنج نماز واجب شد كه بر ساير امتهاى قبل و امت‏هاى بعد واجب نخواهد شد زيرا پيامبرى بعد از من نيست.

اما شش تا: خداوند آسمانها و زمين را در شش روز آفريد.

اما هفت تا: پس هفت آسمان محكم است و اين آيه اشاره به همان است وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً.

اما هشت تا: حمل مى‏كند عرش پروردگارت را بالاى آنها در آن روز هشت تا آن روز خلايق براى عرض اعمال محشور مى‏شوند.

اما نه تا: اين آيه آتَيْنا مُوسى‏ تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ به موسى نه معجزه آشكار داديم.

اما ده تا: تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ اين است ده تا.

اما يازده: سخن يوسف كه به پدرش گفت يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً.

و اما دوازده: هر سال دوازده ماه جديد مى‏آورد.

اما سيزده: ستاره آنها برادران يوسف بودند اما شمس و قمر مادر و پدرش.

و اما چهارده تا: آن چهارده قنديل از نور است كه آويخته بين عرش و كرسى است كه فاصله بين هر قنديل صد سال راه است.

اما پانزده: قرآن است كه بر من نازل شده آيات مفصل آن در پانزده روز از ماه رمضان گذشته نازل شده آن روزى كه قرآن در آن نازل شده براى هدايت مردم و توضيح دهنده و آشكاركننده هدايت و تميز دهنده بين حق و باطل است.

و اما شانزده تا: شانزده صف از ملائكه است كه اطراف عرش صف كشيده‏اند كه اين‏

 

آيه اشاره به همان است حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ.پ اما هفده: عبارت از هفده اسم از اسماء خداى تعالى كه نوشته شده بين بهشت و جهنم كه اگر آن اسماء نباشد چنان جهنم شعله مى‏كشد كه هر كه در آسمانها و زمين است آتش مى‏گيرد و مى‏سوزد.

اما هجده: عبارت از هجده حجاب از نور است كه معلق بين كرسى و حجب است اگر آنها نبودند كوههاى بسيار سخت و بلند ذوب مى‏شد و از نور خدا جن و انس مى‏سوختند.

گفت راست گفتى يا محمد.

فرمود اما نوزده: عبارت از جهنم است كه باقى نمى‏گذارد و فروگذارى نمى‏كند اين آيه اشاره به همان است لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ  عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ.

اما بيست: زبور بر داود در بيست روز گذشته از ماه رمضان نازل شد و اين آيه اشاره به آن است وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً*.

اما بيست و يك: سليمان بن داود تلاوت نمود و با او كوهها شروع به تسبيح نمودند.

اما بيست و دو: خداوند توبه داود را پذيرفت و او را بخشيد و آهن را برايش نرم كرد كه از آن زره مى‏ساخت.

بيست و سه: مائده آسمانى روز بيست سوم بر عيسى نازل شد.

بيست و چهار: خداوند با موسى سخن گفت.

بيست و پنج: خداوند دريا را براى موسى و بنى اسرائيل شكافت.

بيست و شش: خداوند تورات را بر موسى نازل نمود.

و اما بيست و هفت: ماهى يونس متى را از شكم خود بيرون افكند.

بيست و هشت: خداوند بينائى چشم يعقوب را به او برگرداند.

اما بيست و نه: خداوند ادريس را به مكانى بلند برداشت.

اما سى: خداوند موسى را دعوت كرد سى شب و آن را به ده شب ديگر افزايش بخشيد.

اما چهل: قرار پروردگار به چهل شب كامل شد.

اما پنجاه: روزى كه مقدار آن پنجاه هزار سال است.

اما شصت: زمين داراى شصت رگه است و مردم آفريده شده‏اند به شصت نوع.

اما هفتاد: موسى از ميان قوم خود براى قرارگاه پروردگار هفتاد نفر را انتخاب كرد.

 

اما هشتاد: شراب خوار را هشتاد تازيانه مى‏زنند.پ اما نود و نه: اين آيه او داراى نود و نه گوسفند است لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً.

اما صد: زن زنا كار و مرد زنا كار را صد تازيانه به هر كدام بزنيد.

گفت راست مى‏گوئى يا محمد، بگو ببينم آدم چگونه و از چه چيز آفريده شد.

فرمود آرى خداوند سبحان كه او را مى‏ستايم و اسمايش را ارج مى‏نهم و جز او خدائى نيست آدم را از گل آفريد و گل از كف و كف از موج و موج از دريا و دريا از ظلمت و ظلمت از نور و نور از حرف و حرف از آيه و آيه از سوره و سوره از ياقوت و ياقوت از (كن) و (كن) از هيچ آفريده شد.

گفت راست مى‏گوئى يا محمد بفرمائيد هر بنده‏اى چند ملك دارد؟ فرمود هر بنده‏اى داراى دو ملك است يكى طرف راست و ديگرى طرف چپ. ملك طرف راست حسنات و كارهاى نيك را مى‏نويسد و فرشته طرف چپ خطاها را يادداشت مى‏كند. گفت فرشته‏ها كجا مى‏نشينند و قلم آنها چيست و دوات چه چيز است و لوح ايشان چه؟ فرمود محل آنها روى دو شانه است قلم آنها زبان اوست و دوات حلق او و مركب آب دهانش و لوح آن دو دل او است كه اعمال او را تا روز وفاتش مى‏نويسند.

گفت صحيح مى‏فرمائيد يا محمد بفرمائيد خداوند بعد از آن چه آفريد فرمود (ن وَ الْقَلَمِ) پرسيد تفسير (ن وَ الْقَلَمِ) چيست؟ فرمود نون لوح محفوظ و قلم نور درخشان است و اين آيه همان است ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ.

گفت راست گفتى بفرمائيد طول آن چقدر است و عرض آن چقدر و مركبش چيست و مجراى آن كدام فرمود طول قلم پانصد سال است و عرض آن به مقدار هشتاد سال مركب از بين دندانهايش خارج مى‏شود كه جارى در لوح محفوظ مى‏گردد به امر خدا و قدرت او گفت راست مى‏گوئى بفرمائيد لوح محفوظ از چيست. فرمود از زمرد سبز كه درون آن مرواريد است و داخل آن رحمت است.

گفت راست مى‏گوئى بفرمائيد كجا فرود آمد آدم (ع) فرمود در هند گفت حواء كجا؟

فرمود در جده گفت شيطان كجا؟ فرمود در اصفهان گفت آدم وقتى پائين آدم چه لباسى داشت فرمود برگهايى از برگ بهشت كه يكى را به كمر بسته بود و ديگرى به شانه انداخته و عمامه‏اى بوسيله برگ سوم بسته بود پرسيد لباس حواء چه بود؟ فرمود مويهاى او به زمين‏

 

مى‏رسيد. پرسيد در كجا به هم رسيدند فرمود در عرفات.

گفت راست مى‏گوئى يا محمد. بفرمائيد اولين ركن كه خدا در زمين قرار داد چه بود؟

فرمود ركنى كه در مكه است و اين آيه اشاره به آن است إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً.پ گفت راست مى‏گوئى يا محمد. بفرمائيد آدم از حواء خلق شد يا حواء از آدم فرمود نه حواء از آدم اگر آدم از حواء آفريده مى‏شد طلاق به دست زنان بود نه به دست مردان. پرسيد از تمام بدن او يا قسمتى از بدنش گفت از مقدارى از بدنش. اگر حواء از تمام بدن او آفريده شده بود قصاص در زنان جايز بود چنانچه در مردان جايز است. گفت از ظاهر او خلق شد يا از باطنش. فرمود از باطنش اگر از ظاهر او آفريده مى‏شد بايد زنان نيز گشاده مى‏بودند مانند مردان بهمين جهت زنان در پرده پوشش قرار دارند. پرسيد از طرف راست يا چپ او آفريده شد. فرمود از طرف چپ اگر از طرف راست آفريده شده بود نصيب مرد و زن يكسان بود بهمين جهت براى مرد دو سهم است و براى زن يك سهم و گواهى دو زن براى يك مرد است گفت پس از چه موضع آدم آفريده شد فرمود از پهلوى چپش.

گفت چه كسى ساكن زمين بود قبل از آدم؟ گفت جنيان گفت بعد از جن فرمود ملائكه گفت بعد از ملائكه گفت آدم پرسيد چقدر فاصله بين جن و ملائكه بود فرمود هفت هزار سال پرسيد بين ملائكه و آدم چقدر فاصله شد فرمود دو مليون سال.

گفت راست مى‏گوئى يا محمد بفرمائيد آيا آدم حج خانه خدا را بجا آورد؟ فرمود آرى پرسيد چه كسى سر او را تراشيد فرمود جبرئيل گفت چه كسى آدم را ختنه نمود گفت او ختنه شده بود گفت پس از آدم چه كس ختنه شد فرمود ابراهيم خليل.

گفت بفرمائيد كدام رسول بود كه نه انسان و نه جن و نه از وحوش بود فرمود «

بعث اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ» «1»

 

گفت راست مى‏گوئى بفرمائيد كدام سرزمينى است كه در تمام طول جهان يك مرتبه بر او آفتاب تابيده و ديگر نخواهد تابيد.

فرمود وقتى موسى با عصاى خود به دريا زد دريا شكافته شد به دوازده شعبه و خورشيد

 

بر آن زمين تابيد وقتى خدا فرعون و سپاهش را غرق نمود دريا به هم پيوست كه ديگر تا روز قيامت بر آن نخواهد تابيد.

گفت راست مى‏گوئى يا محمد بفرمائيد كدام خانه بود كه دوازده درب داشت كه خارج شد از آن دوازده رزق براى دوازده فرزند فرمود وقتى موسى داخل دريا شد گذارش به سنگ سفيد مربع شكلى افتاد چون يك خانه. بنى اسرائيل از تشنگى شكايت كردند با عصاى خود بر آن زد از آن سنگ دوازده چشمه از دوازده درب جوشيد.

توضيح: تا اينجا منتهى مى‏شود آنچه از خبر به دست ما آمده مقدارى از اين خبر افتاده اين خبر داراى مقدارى تصحيف و اشتباهات و پس و پيش‏هائى بود كه ما همان طور كه ديديم نقل كرديم.

 

اينكه در خبر فرموده: «مؤخره ابجد» اين تاخر تاخر به حسب رتبه است يا منظور اينست كه لازم است آنها را ياد بگيرند بعد از آموزش قرآن بيشتر از مسائلى كه در خبر است موافق آنچه بين اهل كتاب مشهور است وارد شده و از امتيازات آنها اينست كه اطلاع از واقعيت چنين مسائلى جز انبياء و شاگردان آنها ندارند.