در توكل، رضا و تسليم

پ‏1- ابو حمزه ثمالى گويد: امام على بن الحسين عليهما السّلام فرمود: از منزل بيرون شدم تا به ديوارها رسيدم و به آن تكيه دادم، در اين هنگام مردى ظاهر شد كه دو جامه سفيد در بر داشت و در مقابل من قرار گرفت و به من نگاه مى‏كرد.

 

پ‏بعد از اين گفت: اى على بن الحسين چرا شما را محزون مى‏نگرم، آيا براى دنيا محزون هستى كه روزى خداوند به نيكوكار و بدكار مى‏رسد، گفتم: براى مال دنيا ناراحت نيستم، و مطلب همان است كه شما آن را بر زبان جارى كرديد.

گفت: پس براى آخرت اندوهگين هستى، او هم وعده‏اى درست و يك سلطان قاهرى در آن حكومت خواهد كرد، گفتم: براى اين هم غصه نمى‏خورم و مطلب همان گونه است كه مى‏گوئى پرسيد پس چرا غم و غصه داريد و ناراحت هستيد.

فرمود: از فتنه فرزند زبير و گرفتارى مردم مى‏ترسم، او خنديد و بعد گفت:

اى على بن حسين آيا ديده‏اى كسى از خداوند خواسته‏اى داشته باشد و دعا كند خداوند او را اجابت نكند گفتم: خير گفت: آيا ديده‏اى كسى به خدا توكل كند خدا او را كفايت نكند، گفتم: خير بعد گفت: آيا مشاهده كرده‏اى كسى از خدا چيزى بخواهد و خدا به او ندهد گفتم خير، و بعد از نظرم ناپديد شد.پ 2- مفضل از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: خداوند به داود وحى كردند هر بنده‏اى كه در خانه من بيايد و به من توسل پيدا كند و به مخلوقات من توجه نداشته باشد من اين را از نيت او مى‏دانم و راز دل او را مى‏شناسم.

بعد از اين اگر همه آسمانها و زمين هم با او مكر كنند براى وى راه بيرون شدن از آن مكرها را فراهم مى‏كنم، و اگر بنده به مخلوقات من روى بياورد و به آنها توسل جويد او را هم از نيتش مى‏شناسم و همه اسباب و وسائل را از او قطع مى‏كنم و او را بر زمين فرو مى‏برم و باكى ندارم كه هر جا برود و هلاك گردد.پ 3- عبد الرحمن بن كثير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: عزّت و توانگرى در حال حركت مى‏باشند، و هر جا به توكل رسيدند در آنجا وطن مى‏كنند.پ 4- عبد اللَّه بن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر بنده‏اى كه بطرف خداوند برود و به آنچه مورد علاقه خدا مى‏باشد، روى آورد، خداوند هم به او توجه مى‏كند و به كارهاى مورد علاقه او مى‏رسد، و هر كس به خداوند چنگ بزند خداوند هم او را نگه مى‏دارد.

 

پ‏هر كس مورد نظر خدا قرار گرفت و در حصار او در آمد باكى ندارد كه اگر آسمان بر زمين فرود آيد، و يا حادثه‏اى در زمين پديد آيد و همه را فرا گيرد او در حزب خدا قرار دارد و از هر بلائى مصون است، مگر خداوند نفرموده إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ.پ 5- على بن سويد از ابو الحسن اول عليه السّلام روايت مى‏كند كه از آن حضرت از تفسير آيه شريفه سؤال كردم، فرمود: توكل درجاتى دارد يكى از آنها اين است كه همه كارهاى خود را به خداوند واگذارى.

خداوند هر چه برايت پيش آورد راضى باشى و بدانى كه هر چه او برايت مقدر كرده خير است و سعادت و شرفت در آن مى‏باشد، و هر چه خدا حكم كرد بايد راضى شوى، و اينك به خدا در كارها توكل داشته باش و به او اطمينان پيدا كن.پ 6- معاوية بن وهب گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس سه چيز عطا شود از سه چيز محروم نمى‏گردد، هر كس موفق به دعا شد از اجابت محروم نمى‏شود، و هر كس موفق به شكر و سپاسگزارى شد از زيادى نعمت محروم نخواهد شد.

هر كس به توكل توفيق پيدا كرد خداوند او را كفايت مى‏كند، بعد از آن فرمود: مگر در كتاب خدا نخوانده‏اى كه فرمود: هر كس به خداوند توكل كند خدا او را كفايت مى‏كند و در جاى ديگر فرمود: اگر شكرگزارى كنيد خداوند هم زياد مى‏كند و به نعمت‏هاى شما مى‏افزايد، و نيز فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت نمايم.پ 7- حسين بن علوان گويد: در يك مجلس علم قرار گرفتيم، و من زاد و توشه خود را در يكى از سفرها از دست داده بودم، بعضى از ياران ما گفتند شما از كدام شخص انتظار مساعدت داريد، من نام يك نفر را بردم.

او گفت: حاجت خود را به او نگو زيرا او خواسته‏ات را انجام نمى‏دهد و آرزوهايت را برآورده نمى‏كند، گفتم: تو از كجا مى‏دانى او مرا نااميد خواهد كرد، گفت: از امام صادق عليه السّلام شنيده‏ام كه فرمود:

خداوند مى‏فرمايد: به عزّت و جلال خودم سوگند و به مجد و عظمت و مقام‏

 

بلندم سوگند ياد مى‏كنم كه هر كس جز من از ديگرى حاجت بخواهد و به ديگران توجه كند، آرزوهاى آنها را بر نمى‏آورم و آنان را نااميد مى‏كنم.پ جامه خوارى در بر آنها مى‏نمايم، و آنها را در نزد مردم رسوا مى‏سازم، و از مقام قرب خود دور مى‏گردانم، و از نزديك شدن او به خود بازش مى‏دارم، او در سختى‏ها آرزوى كمك از ديگران را دارد در حالى كه همه سختى‏ها در دست من مى‏باشد.

او از غير من آرزو مى‏كند و در خانه ديگرى را مى‏كوبد، در حالى كه همه كليدها در دست من است و درهاى بسته را من باز مى‏كنم، و در خانه من روى همه باز مى‏باشد، آيا كدام يك براى رفع پريشانى و گرفتارى نزد من آمد و من او را نااميد كردم.

آيا كدام كس با اميد در خانه من آمد كه من اميد او را قطع كردم، من آرزوهاى بندگان خود را نزد خود محفوظ گذاشته‏ام آنها به اين رضايت پيدا نمى‏كنند و جاى ديگر مى‏روند، من همه آسمان‏ها را از فرشتگان پر كرده‏ام و آنها از ذكر و تسبيح خسته نمى‏گردند.

من به فرشتگان امر كرده‏ام درهاى خانه مرا روى بندگان نبندند ولى مردم به گفته من اعتماد ندارند، مگر او نمى‏داند اگر حادثه‏اى نابهنگام او را دريابد او هرگز قدرت ندارد آن را از خود دور گرداند و كسى بدون اجازه من توانائى ندارد او را نجات دهد.

پس چرا آن بنده از من گريزان است، و خود را با افكار و انديشه‏هاى ديگرى مشغول كرده است، او بدون اينكه از من سؤال كند مورد بخشش من قرار گرفت، و بعد از اينكه نعمت‏ها را از وى گرفتم و او ناتوان شد، اينك به جاى ديگرى مى‏رود و از وى حوائج خود را مى‏خواهد و رفع پريشانى خود را طلب مى‏كند.

آيا او انتظار دارد قبل از اينكه از من سؤال كند خواسته‏هاى او را بر آورم، و بعد از من سؤال كند و پاسخ نگيرد، آيا من بخيل هستم و نمى‏خواهم چيزى به او دهم، و مرا به بخل نسبت دهد، مگر جود و احسان و فضل و عنايت در دست من‏

 

قرار ندارند.پ مگر عفو و رحمت در نزد من نيست، مگر من مركز آمال و آرزوهاى بندگان نيستم، چه كسى غير از من آرزوها را برطرف مى‏كند و حوائج را بر مى‏آورد، مگر آرزومندان نمى‏ترسند كه از ديگران آرزو دارند و دل به جاهاى ديگر بسته‏اند.

اگر اهل آسمانها و زمين همه آرزو كنند، و من خواسته همه را برآورم از دولت و كشورم هرگز چيزى كاسته نخواهد شد و ذره‏اى در آن تغيير پيدا نخواهد كرد، چگونه كاسته مى‏گردد ملكى كه من نگهبان او مى‏باشم، بدا به حال آنهائى كه از رحمت من نااميد شده‏اند، و بدا به حال آنهائى كه مرا نافرمانى كنند و مراقب من نباشند.پ 8- عبد اللَّه بن قاسم از امام صادق عليه السّلام و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه على عليه السّلام فرمود: به آنچه اميدوار نيستى از آنچه اميدوارى بيشتر اميدوار باش، زيرا موسى بن عمران عليه السّلام رفت آتش بياورد ولى پيامبر بازگشت و خدا با او سخن گفت.

ملكه سبا به ديدن سليمان رفت ولى بعد از بازگشت به كشورش مسلمان مراجعت نمود و ساحران فرعون رفتند تا عزّت و قدرت او را به رخ مردم بكشند، ولى خود مسلمان شدند و دست از فرعون كشيدند.پ 9- جابر جعفى گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: موسى بن عمران عليه السّلام گفت بار خدايا به آنچه حكم كرده‏اى راضى مى‏باشم، خدايا بزرگان را مى‏ميرانى، و كودكان را نگه مى‏دارى، خداوند فرمود: اى موسى مگر نمى‏خواهى من آنها را روزى دهم و از آنها سرپرستى نمايم، گفت: چرا مى‏خواهم تو هم وكيل خوبى هستى و هم سرپرست خوب.پ 10- حسن بن جهم گويد: از امام رضا عليه السّلام سؤال كردم و گفتم: قربانت گردم، توكل را تعريف كنيد، فرمود: توكل آن است كه جز از خداوند از كسى نترسى، و كسى را با او همسان ندانى عرض كردم تواضع را بيان فرمائيد و حد آن را روشن كنيد.

 

پ‏امام رضا عليه السّلام فرمود: تواضع آن است كه براى خود بخواهى آنچه براى ديگران مى‏خواهى، عرض كردم قربانت گردم مى‏خواهم بدانم در نزد شما چگونه هستم، فرمود: بنگريد من در نزد شما چگونه مى‏باشم.پ 11- وهب بن وهب گويد: امام صادق از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند مى‏فرمايد: اى فرزند آدم از من اطاعت كن و هر چه مى‏گويم انجام بده، و مصالح خود را هم به من تعليم نده.پ 12- بزنطى گويد: امام رضا عليه السّلام فرمود: ايمان چهار ركن دارد، توكل بر خداوند، رضايت به خواسته‏هاى او و تسليم در برابر اوامر او، و واگذارى امور به او، يكى از بندگان شايسته گفت: من كارهاى خود را به خدا وامى‏گذاريم، و خداوند هم او را از ناراحتيها حفظ كرد.پ 13- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر كس به روزگار اعتماد كند بر زمين خواهد افتاد.پ 14- امام صادق عليه السّلام فرمود: به خداوند اعتماد كن تا مؤمن به حساب آيى، و به آنچه خداوند تقسيم كرده راضى باش تا بى‏نياز گردى.پ 15- حماد بن عيسى از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود:

امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: لقمان به فرزندش وصيت مى‏كرد و در ضمن وصيت‏ها فرمود: اى فرزند من كسانى كه يقين آنها ناقص و نيت آنها در طلب روزى ضعيف است بايد عبرت گيرند.

خداوند متعال بشر را در سه حالت قرار داده و رزق او را هم عطا كرده است، و او در هيچ يك از آنها كسبى نكرده و چاره‏جوئى ننموده است ولى در حالت چهارم به او روزى عطا مى‏كند.

اما نخستين مرحله انسان هنگامى است كه در رحم مادر قرار دارد خداوند او را در آن جاى آرام روزى مى‏دهد، و سرما و گرما هم او را اذيت نمى‏كند، بعد از اين او را از رحم مادر بيرون مى‏آورد و روزى او را در شير مادر قرار مى‏دهد، شير مادر هم او را كفايت مى‏كند و با همان بزرگ مى‏گردد بدون اينكه از خود نيروئى داشته‏

 

باشد.پ بعد از آن از شير گرفته مى‏شود و روزى او را پدرش از كسب خود مى‏دهد و با رأفت و محبت و از روى قلب به او خدمت مى‏كند، آنها توانائى ندارند كه اندكى از كودك خود غفلت كنند و حتى حاضرند جان خود را هم فداى او كنند.

اما هنگامى كه فرزند بزرگ شد و عقل او رشد پيدا كرد خود بطرف كسب و كار و زندگى مى‏رود و در اين جا شك و شبهه‏ها براى او ايجاد مى‏گردد و شيطان او را وسوسه مى‏كند تا به خداوند بد گمان گردد، و منكر حقوق در اموال خود مى‏شود.

او در اين هنگام حتى به زن و فرزندان خود هم توجه نمى‏كند و به آنها سخت‏گيرى مى‏نمايد و مى‏ترسد روزيش تنگ گردد و اموالش از دست برود و به آينده اطمينان پيدا نمى‏كند، و نسبت به آينده مضطرب مى‏شود، اى فرزند من اين چنين بنده‏اى بد مى‏باشد.پ 16- صفوان در يك حديث مرفوع از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: شيطان مى‏گويد: من در پنج چيز توانائى ندارم و نمى‏توانم در آنها تصرف داشته باشم، ولى ساير امور همه در قبضه تصرف و قدرت من مى‏باشند، كسانى كه با نيت درستى به خداوند توجه داشته باشند، و در همه امور به خداوند توكل نمايند.

كسانى كه در شب و يا روز زياد خداوند را تسبيح گويند، كسى كه براى برادر مؤمن خود بپسندد آنچه را كه براى خود مى‏پسندد، كسى هنگامى كه مصيبت بر او وارد شد بى‏تابى نداشته باشد، و كسى كه به تقسيم خداوند در باره روزى رضايت داشته باشد.پ 17- امام رضا عليه السّلام از پدرش و از او امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه از مردى سؤال كردند: در جواب آن حضرت گفته شد او بيمار است، امام عليه السّلام براى عيادت او رفتند و در كنارش قرار گرفتند و او را در حال بيمارى يافتند.

امام عليه السّلام به او فرمودند به خداوند حسن ظن داشته باشيد، گفت: به خداوند

 

حسن ظن دارم،پ ولى براى دخترم غصه مى‏خورم، و فقط اندوه آنها مرا بيمار كرده است، امام عليه السّلام به او فرمود: از كسى كه اميدوارى حسنات تو را مضاعف كند و گناهانت را محو نمايد از او بخواه تا اوضاع دخترانت را اصلاح كند.

مگر نمى‏دانى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هنگامى كه از سدرة المنتهى مى‏گذشتم و از شاخه‏ها و برگهاى آنجا هم عبور كردم، در آنجا مشاهده كردم كه ميوه‏هائى از شاخه‏ها آويزان است كه مانند پستان از آنها شير مى‏چكد.

از بعضى شاخه‏ها عسل مى‏چكيد، و از بعضى آنها روغن و از پاره چيزهائى مانند مغز گندم تراوش مى‏كرد، و از جاهائى هم جامه‏ها آويزان بودند و اينها همه بطرف زمين آويزان بودند، من با خود گفتم مركز اين پستان‏ها كجا هستند و اينها از كجا بيرون شده‏اند.

در اينجا جبرئيل با من نبود چون من از مقام وى گذشته بودم، در اين هنگام خداوند ندا كرد اى محمد من اينها را از اينجا رويانيده‏ام تا از آنها به دختران مؤمنان غذا بدهم، و اينها براى دختر و پسران امت تو مى‏باشند، اكنون به پدران دختران بگوئيد از پريشانى آنها نترسيد من همان طور كه آنها را خلق كرده‏ام به آنها روزى هم مى‏دهم.پ 18- عمرو بن سيف از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: روزى را از راه حلال طلب كن، كه او تو را در امور دينت كمك مى‏كند، و مركب خود را ببند و بعد به خداوند توكل كن.پ 19- امام باقر عليه السّلام فرمود: اى جابر اين كيست كه از خداوند سؤال كرد و خدا حاجت او را نداد، و يا بر او توكل نمود و خدا او را كفايت نكرد و يا به وى اطمينان كرد او نجاتش نداد.پ 20- رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس دوست دارد پرهيزكارترين مردم باشد بايد به خداوند توكل كند، و هر كس دوست دارد بى‏نيازترين مردم باشد بايد به آنچه در نزد خداوند است بيشتر اعتماد داشته باشد تا آنچه كه در دست خودش مى‏باشد.

 

پ‏21- رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله از جبرئيل سؤال كرد توكل بر خداوند چيست فرمود:

توكل آن است كه بداند مخلوق نه زيان مى‏رساند و نه سود، نه عطا مى‏كند و نه منع مى‏نمايد، و اينكه از مردم مايوس گردد.

هر گاه بنده‏اى چنين بود جز براى احدى كار نمى‏كند، و جز از خداوند از كسى اميدوارى ندارد و از كسى هم نمى‏ترسد، و جز خداوند از كسى هم طمع ندارد، و اين است معنى توكل بر خدا و واگذارى كارها به او.پ 22- ابن نباته گويد: امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداوند به داود عليه السّلام وحى فرستاد فرمود: اى داود تو چيزهائى را مى‏خواهى و من هم اراده‏اى دارم، و جز اراده من چيزى واقع نخواهد شد، اگر در برابر قضاء من تسليم گردى هر چه بخواهى مى‏دهم، و اگر تسليم نگردى در برابر خواسته‏هايت به مشقت خواهيد افتاد، و بعد هم آنچه را اراده كنم واقع خواهد شد.پ 23- ابن خالد از امام رضا عليه السّلام و او از پدرانش روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال مى‏فرمايد: هر كس به قضاء من راضى نباشد و به تقدير من ايمان نياورد بايد خدائى غير از من را برگزيند.پ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: قضاء پروردگار براى مؤمن خير مى‏باشد.پ 24- فراء از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: هر كس به قضاء راضى باشد قضاء به او خواهد رسيد و پاداش هم خواهد گرفت، و هر كس از قضاء راضى نباشد قضاء مى‏آيد و خداوند اجر او را باطل مى‏كند.پ 25- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر كس به آنچه خداوند تقسيم فرموده راضى باشد بدنش در آسايش خواهد بود.پ 26- اسحاق بن عمار گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: والاترين طاعت خداوند خوشنودى از مقدرات خداوند است و آنچه خدا براى بندگانش مقدر كرده مورد علاقه او باشد چه خوشش بيايد و يا نيايد، و خداوند هر چه براى بندگان خود مقرر كرده همه‏اش خير است.پ 27- حسن بن موسى از پدرش و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه رسول‏

 

خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:پ دنيا در حال نقل و انتقال و زوال مى‏باشد، هر چه سهم در آن داشته باشى به تو خواهد رسيد اگر چه ضعيف و ناتوان باشى.

اما اگر بر زيان تو باشد هر چه نيرو داشته باشى و بخواهى جلو زيان را بگيرى نخواهى توانست و آن زيان به تو خواهد رسيد، و هر كس اميدش را از آنچه از دست او رفته قطع كند بدنش در آسايش خواهد بود، و هر كس راضى باشد به آنچه خدا روزى كرده ديدگانش روشن مى‏گردد.پ 28- ابن فرقد از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: خداوند به موسى بن عمران وحى فرستاد و فرمود: اى موسى من گروهى را خلق كرده‏ام كه از بندگان مؤمن خود هم بيشتر آنها را دوست مى‏دارم، من او را به آنچه خير او هست گرفتار مى‏كنم و يا او را عافيت مى‏دهم و اين هر دو براى او خير مى‏باشد.

من مى‏دانم بنده‏ام را چه چيز اصلاح مى‏كند، او بايد در برابر گرفتاريهائى كه من براى او مى‏آورم صبر كند، و از نعمت‏هاى من سپاسگزارى نمايد و او بايد از قضاء من خوشنود شود، اگر چنين باشد او در نزد من از صديقان بشمار هست، در صورتى كه در كارها خوشنودى مرا در نظر بگيرد، و از دستورات من اطاعت كند.پ 29- داود بن سليمان از امام رضا عليه السّلام و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال مى‏فرمايد: اى بنى آدم همه شما گمراه مى‏باشيد مگر آنهائى را كه من هدايت كرده‏ام، و همه شما فقير هستيد مگر آنهائى را كه من بى‏نياز نموده‏ام.

همه شما هلاك مى‏گرديد مگر كسانى را كه من نجات مى‏دهم، اينك از من بخواهيد تا شما را بى‏نياز كنم و به راه سعادت و خوشبختى راهنمائى نمايم، بعضى از بندگان مؤمن را جز فقر چيزى آنها را اصلاح نمى‏كند و اگر او را مال‏دار كنم فاسد مى‏گردد.

گروهى از بندگانم شايستگى پيدا نمى‏كنند مگر اينكه سالم و تندرست باشند، اگر او را بيمار نمايم فاسد خواهد شد، جمعى از بندگان من در عبادت من كوشش مى‏كنند و شب‏ها را سر پا ايستاده و نماز مى‏گذارند و عبادت و پرستش مى‏كنند.

 

پ‏بعض از شب‏ها خواب بر آنها غلبه پيدا مى‏كند و اين خواب را من بر آنها مسلط مى‏كنم، او بخواب مى‏رود و هنگام صبح از خواب بر مى‏خيزد و خود را ملامت مى‏كند كه چرا خواب ماندم و از عبادت و نماز شب محروم شدم، او همواره متاسف و ناراحت مى‏باشد.

اگر من او را هر شب توفيق عبادت و نماز شب را بدهم عجب و خودخواهى او را فرا مى‏گيرد، و اين عجب او را هلاك مى‏سازد، او خيال مى‏كند با اين عبادات از همه عابدان بالاتر است و از حدود مقصران گذشته، و از اين جهت از من دورى مى‏كند در حالى كه گمان دارد به من نزديك است.

اينك بايد عاملان به اعمال خود تكيه نكنند اگر چه اعمال آنها نيك باشد، و گناهكاران هم بايد به خاطر گناه خود مايوس نگردند اگر چه گناه آنها زياد باشد، آنها بايد به رحمت من اطمينان داشته باشند و به فضل من اميدوارى پيدا كنند.

آنها بايد به حسن توجه من اطمينان پيدا نمايند، براى اينكه تدبير كار بندگان من با خودم مى‏باشد و هر چه صلاح آنها باشد خودم مقدمات آنها را فراهم مى‏سازم، و من به بندگان آگاه و بصير مى‏باشم و از لطائف حالات آنها اطلاع دارم.پ 30- سليمان بن خالد از امام صادق عليه السّلام و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله يكى از روزها خنديدند به اندازه‏اى كه دندان‏هايش نمايان شد، و بعد فرمودند نمى‏گوئيد چرا خنديدم گفتند بفرمائيد يا رسول اللَّه فرمود: تعجب دارم از مرد مسلمانى كه همه مقدرات خداوند براى او خير است و عاقبت نيكى براى او دارد.پ 31- ابن عباس گويد: رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله بسيار گرسنه شدند و بطرف كعبه رفتند و از پرده‏هاى آن گرفتند و فرمودند: اى خداى محمد، محمد را بيش از اين گرسنه نداشته باش، بعد از اين جبرئيل نازل شد و با خود يك لوزه آورد.

جبرئيل گفت: اى محمد خدايت سلام مى‏رساند، فرمود: اى جبرئيل خداوند خود سلام است و سلام‏ها از او و بطرف او بازمى‏گردند، گفت: خداوند مى‏فرمايد اين لوزه را باز كنيد، بعد از اينكه رسول خدا آن را باز كردند در آن برگ سبزى‏

 

يافتند كه بر آن نوشته بود.پ خداوندى جز خداى يگانه نيست، و محمد فرستاده و رسول او مى‏باشد من محمد را بوسيله على تاييد كردم و او را يارى نمودم كسى انصاف ندارد و به حق سخن نگفته است كه خداوند را در قضاء و حكمش متهم ساخته است و او را در دادن روزى بى‏توجه بداند.پ 32- على عليه السّلام در تفسير آيه شريفه وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما فرمود: آن كنز لوحى بود از طلا كه در آن نوشته شده بود بنام خداوند بخشنده مهربان خدائى جز خداى واحد نيست و محمد رسول او مى‏باشد تعجب دارم از كسى كه مى‏داند مرگ حق است باز هم خوشحالى مى‏كند.

در شگفت هستم از كسى كه به مقدرات معتقد است چگونه محزون مى‏گردد، تعجب دارم از كسى كه آتش را به ياد مى‏آورد چگونه مى‏خندد و تعجب دارم از كسى كه گردش روزگار را مشاهده مى‏كند و تغييرات آن را مى‏نگرد چگونه به آن اطمينان پيدا مى‏كند.پ 33- ثمالى از امام باقر عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: بنده بين سه چيز زندگى مى‏كند گرفتارى، قضاء و نعمت، در هنگام گرفتارى بايد صبر كند، و در وقت قضاء خداوند تسليم واجب است و در هنگام نعمت خداوند شكر واجب مى‏باشد.پ 34- عبد الحميد بن ابى العلاء گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: شرك از حركت مورچه هم مخفى‏تر است فرمود: از موارد شرك آن است كه انگشترى خود را براى عرض حاجت تحويل بدهد، و يا چيزى شبيه آن.پ 35- امام عليه السّلام در تفسير آيه «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً  إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» فرمود: خداوند از پيامبر خود چهل روز وحى را قطع كرد براى اينكه رسول خدا به قريش وعده كرده بود كه فردا به شما خواهم گفت ولى كلمه ان شاء اللَّه را بر زبان جارى نساخته بود، و لذا خداوند فرمود هر گاه خواستى چيزى در آينده بگوئى ان شاء اللَّه را فراموش نكن.پ 36- مقاتل بن سليمان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه موسى‏

 

بطرف كوه طور براى مناجات مى‏رفت، گفت:پ بار خدايا خزائن خود را به من نشان بده، فرمود: اى موسى من هر گاه بخواهم چيزى را ايجاد بكنم به او مى‏گويم وجود پيدا كن او هم وجود پيدا مى‏كند.

گفت: بار خدايا كدام يك از مخلوقات نزد تو مبغوض‏تر مى‏باشند فرمود: آن كسى كه مرا متهم مى‏كند، كدام يك از مخلوقات تو را متهم مى‏كند، فرمود: كسانى كه از من خير مى‏خواهند من هم به آنها خير مى‏دهم، ولى او در اينجا مرا متهم مى‏كند و به حكم و قضاء من راضى نمى‏گردد.پ 37- حمزة بن حمران گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: ابو جعفر باقر عليه السّلام از منزلش بيرون شد و به بيابان‏هاى اطراف شهر رفت و بر ديوارى تكيه داد و در انديشه فرو رفت، در اين هنگام مردى رسيد و گفت: اى ابو جعفر چرا محزون هستى.

اگر اندوهت براى دنيا مى‏باشد كه روزى خدا در آنجا به نيكوكار و بدكار مى‏رسد، و يا براى آخرت غمگين هستى كه خداوند در وعده‏هاى خود صادق است و او روز قيامت حاكميت و اقتدار دارد.

امام عليه السّلام فرمود: من در فتنه پسر زبير فكر مى‏كنم و حزنم براى آن است.

آن مرد گفت: آيا مشاهده كرده‏اى كسى كه از خداوند مى‏ترسد خداوند او را نجات ندهد، و يا ديده‏اى كسى كه بر خداوند توكل نمايد خدا او را كفايت نكند، و يا كسى كه از خداوند طلب خير كند خدا خيرى به او ندهد، امام باقر عليه السّلام فرمود آرى چنين است و اين مرد خضر عليه السّلام بود.پ 38- امام رضا عليه السّلام از پدرانش روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مى‏فرمود:

خداوند فرموده: هر مخلوقى كه به مخلوق ديگرى متوسل شود و مرا فراموش كند، اسباب و وسائل آسمانها و زمين را از او خواهم گرفت.

اگر از من چيزى بخواهد به او نخواهم داد، اگر دعا كند اجابت نمى‏كنم و اگر مخلوقى در خانه من بيايد و به من توسل پيدا كند آسمان و زمين را ضامن روزى او مى‏گردانم، از من هر چه بخواهد مى‏دهم، و هر دعائى بكند اجابت مى‏نمايم، و اگر

 

توبه كند قبول مى‏كنم.پ 39- امام رضا از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه حسين بن على عليهم السّلام فرمود:

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: خداوند فرموده: هر مؤمنى كه به جز من مونسى براى خود بگيرد و او را به آرزوهايش نخواهم رسانيد و جامه خوارى را بين مردم به او خواهم پوشانيد.

او را از مقام قرب خود دور خواهم كرد و راهى به من پيدا نخواهد كرد و طرد خواهد گرديد، كدام كس به من اميدوار شد و از من حوائج خود را طلبيد و از همه جا دل كند و به در خانه من آمد كه من او را از در خانه خود دور كردم و اميد او را بر نياوردم.پ 40- امام عليه السّلام فرمود: هر كس مى‏خواهد قوى‏ترين مردم باشد بايد به خداوند توكل داشته باشد، از آن حضرت سؤال كردم حد توكل چيست فرمود: آن است كه جز از خداوند از كسى نترسى.پ روايت شده كه عزّت و توانگرى در حركت و سير مى‏باشند و هر گاه به توكل رسيدند و او را دريافتند در آنجا وطن مى‏نمايند.پ عالم عليه السّلام فرمود: توكل بر خداوند درجاتى دارد كه بعضى آنها اين است كه در كارهاى خود به خداوند اطمينان پيدا كنى و هر چه برايت پيش آمد از آن راضى باشى.پ روايت شده كه خداوند به داود عليه السّلام وحى كرد و فرمود: اى داود هر بنده از بندگان من كه مرا پناهگاه خود بداند و به من توسل جويد و به مخلوقات من روى نياورد و به آنها چنگ نزند و آنان را پناهگاه خود نگيرد و نيت خود را هم پاك كند، اگر همه اهل آسمانها و زمين او را آزار و اذيت كنند من راه خروج از آن فتنه‏ها را برايش باز مى‏كنم.

اما اگر بنده‏اى از بندگانم به يكى از مخلوقات پناه ببرد، و او را بر مقدرات خود حاكم گرداند و نيت او نيز بر اينها گواهى دهد همه اسباب و وسائل دنيا را از وى قطع خواهم كرد، و زمين را زير پايش سست خواهم نمود و باكى نخواهم‏

 

داشت كه در كجا به هلاكت برسد.پ عالم عليه السّلام فرمود: خداوند متعال مى‏فرمايد: سوگند به عزّت و جلال خودم و سوگند به مقام بلندم، هر بنده‏اى كه خواسته مرا به خواسته‏هاى خود ترجيح دهد و دست از هواى نفس خود بردارد دل او را بى‏نياز خواهم كرد و آخرت را همت او قرار خواهم داد، و وسيله زندگى او را فراهم كرده و او را خودكفا خواهم كرد.

من آسمان و زمين را ضامن روزى او مى‏كنم، و حوائج او را بر مى‏آورم، و دنيا ناچار بطرف او خواهد آمد، سوگند به عزّت و جلالم و بلندى مقام و جايم، هر بنده‏اى كه خواسته‏هاى خود را بر خواسته‏هاى من ترجيح دهد اميدش را قطع مى‏كنم، و به اندازه‏اى كه براى او مقدر كرده‏ام او را روزى مى‏دهم.پ روايت شده كه بعضى از علماء مى‏گفتند: پاك و منزه است آن خدائى كه اگر همه دنيا خير بود كسى را كه دوست مى‏داشت در آنجا هلاك مى‏كرد، و پاك است آن خدائى كه اگر همه دنيا شر و فساد بود باز هر كس را كه مى‏خواست نجات مى‏داد.پ روايت شده كه از هر چه اميد ندارى اميدوارتر باش تا به آنچه اميدوارى، موسى بن عمران عليه السّلام بيرون شد تا براى خاندانش آتش بياورد ولى خداوند با وى سخن گفت و به عنوان پيامبر به ميان آنها بازگشت.

ملكه سبا بطرف سليمان رفت و به دست او مسلمان شد، ساحران فرعون به ميدان موسى عليه السّلام آمدند تا عزت فرعون را حفظ كنند، ولى در نتيجه ايمان آوردند،پ روايت شده چيزى كه گذشت نگو كاش چنين و چنان مى‏شد.پ عالم عليه السّلام فرمود: هر گاه خداوند بخواهد به ما عطا مى‏كند، و هر گاه بخواهد ندهد ما راضى هستيم.پ روايت شده كه داناترين مردم كسانى هستند كه به حكم خداوند راضى‏تر باشند.پ روايت شده بالاترين طاعت خداوند صبر و رضايت است،پ و روايت شده خداوند براى هر بنده‏اى هر چه مقدر كرده باشد و بنده به آن رضايت دهد خداوند

 

در آن خير قرار مى‏دهد.پ روايت شده كه خداوند متعال به موسى بن عمران عليه السّلام وحى كرد اى موسى من مخلوقى را محبوب‏تر از مؤمن نيافريدم، اگر او را گرفتار مى‏كنم براى او خير است و اگر او را عافيت مى‏دهم باز براى او خير مى‏باشد، او بايد در گرفتارى‏ها صبر كند و نعمت‏هاى من را سپاس گويد: و به حكم من راضى باشد و در اين صورت او را در زمره صديقان خواهم نوشت.پ از عالم عليه السّلام روايت شده كه فرمود: مؤمن همواره در معرض خيرات مى‏باشد اگر او را با مقراض از هم پاره پاره كنند براى او خير خواهد بود، و اگر حكومت شرق و غرب را هم بدست بياورد باز هم براى او خير مى‏باشد.پ روايت شده هر كس متدين شد همه نيكى‏ها را فرا گرفته است،پ روايت شده كه خداوند متعال دنيا را به همه مى‏دهد چه دوست خدا باشد و يا نباشد، و ليكن دين را فقط به دوستان خود مى‏دهد.پ در يك حديثى ديگر آمده است كه خداوند دين را به خاصان و برگزيدگان از مخلوقات خود مى‏دهد.پ روايت شده هر گاه چيزى از دنيا طلب كردى و به آن نرسيدى متوجه باش كه خداوند تو را ويژگى‏هائى از دين عطا كرده و ديگران را از آن محروم ساخته است، اگر به دين برسى و جانت را در اين راه بدهى بهتر است از اينكه جان خود را براى دنيا از دست بدهى.پ روايت شده كه خداوند به داود وحى كرد كه فلان زن دختر فلان شخص در بهشت با تو در يك مقام خواهد بود، داود رفت و از او پرسيد تو اين مقام را از كجا بدست آورده‏اى، او هم جريان خود را گفت و معلوم شد او هم مانند ساير مردم زندگى مى‏كند.

داود پرسيد نيت شما چگونه است، گفت من در هر جايى كه هستم براى من فرق نمى‏كند، اگر ديروز وضعى داشته‏ام و امروز آن وضع تغيير كرده باشد ناراحت نيستم و همه در نظر من يكسان مى‏باشند داود گفت: حسن ظنت به خدا تو را به‏

 

اين مقام رسانيده است.پ عالم عليه السّلام فرمود: به خداوند سوگند مؤمن به خير دنيا و آخرت نمى‏رسد مگر اينكه به خداوند حسن ظن داشته باشد و به او اميدوار گردد و خلقش نيكو شود، و از غيبت كردن مؤمنان دست باز دارد.

به خداوند سوگند پروردگار مؤمنى را عذاب نمى‏كند در حالى كه توبه و استغفار كرده باشد مگر اينكه به خدا سوء ظن حاصل كند و در اميدوارى به او كوتاهى نمايد، و بد خلقى كند و از مؤمنان غيبت نمايد.

به خداوند سوگند هر بنده‏اى كه به خداوند حسن ظن پيدا كند، خداوند هم به حسن ظن او رفتار خواهد كرد، زيرا خداوند كريم است و شرم دارد كه حسن ظن و اميد بنده‏اش را بى‏اثر سازد، اكنون به او حسن ظن پيدا كنيد و بطرف او برويد، خداوند مى‏فرمايد: كسانى كه به خدا سوء ظن دارند در دام بدى گرفتار خواهند شد.پ روايت شده كه داود عليه السّلام گفت: اى خدا به تو ايمان نياورد و عرفان حاصل نكرد آن كس كه به تو حسن ظن ندارد.پ روايت شده آخرين شخصى كه بطرف آتش برده مى‏شود بر مى‏گردد و مى‏گويد: بار خدايا من چنين گمانى در باره شما نداشتم، خداوند مى‏فرمايد گمانت در باره من چه بود، مى‏گويد: من گمان مى‏كردم شما از گناهان من در مى‏گذرى و عفوم مى‏كنى و در بهشت جاى مى‏دهى.

در اين هنگام خداوند مى‏فرمايد: اى فرشتگان من به عزّت و جلال و رأفت و مقام خود سوگند ياد مى‏كنم كه اين بنده يك لحظه هم به من حسن ظن نداشت، و اگر لحظه‏اى به من حسن ظن داشت او را از دوزخ نمى‏ترسانيدم، به او بگوئيد دروغ مى‏گويد و بعد هم وارد بهشت كنيد.پ عالم عليه السّلام فرمود: خداوند متعال مى‏فرمايد: متوجه باشيد كه عاملان نبايد به اعمال خود متكى باشند، آن اعمالى كه براى رسيدن به ثواب و پاداش من انجام مى‏دهند، زيرا اگر آنها هر چه كوشش كنند و خود را به زحمت بياندازند نمى‏توانند

 

حق عبادت را به جاى آورند.پ آنها هر چه عبادت كنند باز هم مقصر خواهند بود و به كنه عبادت نخواهند رسيد و به كرامت‏ها و الطاف من دست نخواهند يافت، آنها بايد به رحمت من اطمينان داشته باشند و به فضل و احسان من اميدوار گردند.

عاملان بايد با حسن ظن به من توجه كنند و مطمئن گردند، در اين هنگام است كه رحمت من شامل آنها مى‏گردد و لطف من آنها را فرا مى‏گيرد، و رضوان و مغفرت من آنان را مى‏پوشاند، من بخشنده و آمرزنده هستم و به همين عنوان نام‏گذارى شده‏ام.پ از عالم عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خداوند به موسى بن عمران عليه السّلام وحى كردند كه دو نفر از بنى اسرائيل را در حبس نگهدارند، او هم آنها را به زندان انداخت و بعد آزادشان كرد، موسى بطرف يكى از آنها توجه كرد و ديد مانند نخى باريك كشته است.

موسى از وى پرسيد چرا اين چنين لاغرشده‏اى گفت: از خوف خدا لاغر شده‏ام و بعد به دومى نگاه كرد ديد او هم چنان مانند اول است و تغييرى در آن پيدا نشده است موسى گفت: شما هر دو با هم زندان رفتيد چرا با هم فرق داريد.

مرد دومى گفت: من به خداوند حسن ظن دارم و مى‏دانستم كه او به بندگان خود محبت مى‏كند از اين رو در من اثرى نگذاشت، موسى گفت: بار خدا سخنان هر دو بنده‏ات را شنيدى اينك كدام يك از آنها بهتر هستند، فرمود: آن كس كه حسن ظن داشت.پ عالم عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به موسى بن عمران عليه السّلام وحى كرد: اى موسى به بنى اسرائيل بگو من در نزد بندگانى هستم كه به من حسن ظن دارند، او هر گونه گمانى كه در باره من داشته باشد به آن خواهد رسيد.پ 41- امام صادق عليه السّلام فرمود: توكل جامى است كه خداوند آن را پر كرده و مهر بر آن نهاده است، كسى آن را باز نمى‏كند و نمى‏آشامد مگر اينكه بر خدا توكل داشته باشد، خداوند در قرآن مجيد فرمود: بايد اهل توكل به خداوند توكل داشته‏

 

باشند.پ در جايى ديگر فرمود: بر خداوند توكل داشته باشيد اگر مؤمن هستيد، در اينجا توكل را كليد ايمان دانسته است و ايمان قفل توكل به حساب مى‏آيد، حقيقت توكل ايثار است و اصل ايثار استعمال شى‏ء در حقيقت آن مى‏باشد.

متوكل در توكل خود دو ايثار را اثبات مى‏كند، اگر ايثارش دنيائى باشد در آن محجوب خواهد ماند، و اگر خدائى باشد با وى باقى مى‏ماند، اينك اگر مى‏خواهى متوكل خدائى باشى پنج تكبير نثار روحت بگردان و از همه آرزوها دست بردار همان طور كه مرده از زندگى دست بر مى‏دارد.

پائين‏ترين حد توكل آن است كه با همت و كوشش با مقدورات خود مسابقه ندهى، و از آنچه در قسمت به تو رسيده گردن فرازى نكنى و زياده روى نداشته باشى، و از آنچه از دست داده‏اى فراموش كنى و منتظر آمدن آن نباشى، اگر به اين سه موضوع توجه نكنى ايمانت از دست خواهد رفت در حالى كه توجه ندارى.

اگر مى‏خواهى پاره از شعار متوكلان را بدانى به اين داستان توجه داشته باش، و آن اين است كه روايت شده يكى از متوكلان نزد بعضى از امامان رفت و گفت جواب يكى از مسائل مرا كه در باره توكل مى‏باشد بدهيد.

امام هم آن مرد را به حسن توكل مى‏شناخت و از ورع و پرهيزكارى او اطلاع داشت، و مى‏دانست او در سؤال خود راستگو مى‏باشد و قبل از اينكه او سؤال كند امام از دل او آگاه بود، امام گفت در جاى خود قرار بگير و ساعتى به من مهلت بده.

او هم صبر كرد تا امام جواب او را حاضر كند، در آن هنگام كه او سر بزير انداخته بود ناگهان فقيرى از مقابل آنها گذشت، امام عليه السّلام دست در جيب خود كرد و چيزى از آن در آورد و به فقير داد، و بعد متوجه سائل شد و فرمود: سؤال خود را مطرح كن.

سائل گفت: اى امام من مى‏دانستم كه تو قدرت دارى جواب مرا فورا بدهى و احتياج به مهلت هم نداشتى چرا از پاسخ من تاخير فرمودى، امام فرمود: براى‏

 

اينكه معنى آن را قبل از سخن گفتن من بدانى،پ هنگامى كه من خود را اهل سهو و نسيان نمى‏دانم، ولى خداوند به دل آگاهى دارد، من چگونه از توكل سخن بگويم در حالى كه در جيب من يك درهم وجود داشته باشد.

من هنگامى از توكل سخن مى‏گويم كه آن يك درهم را نيز ايثار كرده باشم، و بعد از توكل صحبت كنم، سائل در اينجا فريادى كشيد و سوگند ياد كرد تا زنده است در منزل و آبادى سكونت نكند، و با بشرى انس نگيرد.پ 42- ثمالى از امام سجاد عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: از منزل بيرون شدم تا به كنار ديوارها رسيدم و بر ديوارى تكيه زدم، در اين هنگام مردى آمد كه جامه سفيد در بر داشت، و در مقابل من قرار گرفت و گفت:

اى على بن الحسين چرا تو را محزون و غمگين مشاهده مى‏كنم آيا براى دنيا محزون هستى كه روزى خداوند براى نيكوكار و بدكار حاضر مى‏باشد گفتم براى اين محزون نمى‏باشم و مطلب همان است كه شما مى‏گوئيد.

گفت: پس براى آخرت اندوهگين مى‏باشى كه آن هم وعده‏اى درست و در آنجا يك حاكم عادل حكومت مى‏كند، پس اكنون چرا خائف و محزون هستى، گفت: من از فتنه فرزند زبير مى‏ترسم، راوى گويد آن مرد در اين حال خنده كرد و گفت:

اى على ابن الحسين آيا مشاهده كرده‏اى كسى را كه به خدا توكل كرده باشد و خداوند او را كفايت نكند، گفتم خير، گفت: اى على بن الحسين آيا متوجه‏شده‏اى كسى از خداوند بترسد و خدا او را نجات نداده باشد گفتم: خير.

بعد از اين گفت: اى على بن الحسين آيا كسى را مشاهده كرده‏اى كه از خداوند چيزى بخواهد و يا حاجتى را طلب كند، اما خداوند خواسته‏هاى او را انجام ندهد، گفتم خير امام سجاد عليه السّلام گويد: بعدا متوجه شدم كسى در مقابل من نيست.پ 43- امام صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه كارش را به خداوند واگذارد در آسايش هميشگى قرار خواهد گرفت، و همواره در زندگى لذت بخشى بسر خواهد

 

بود،پ كسى كه كارها را از روى حقيقت تفويض مى‏كند همتش بسيار عالى مى‏باشد و همان گونه است كه على عليه السّلام فرموده است.

         رضيت بما قسم اللَّه لى             و فوضت امرى الى خالقى‏

             كما أحسن اللَّه فيما مضى             كذلك يحسن فيما بقى‏

 خداوند متعال در قرآن مجيد در باره مؤمن آل فرعون فرمود: من كار خود را به خدا وامى‏گذارم، و خداوند به كارهاى بندگان بينا مى‏باشد، پروردگار او را از مكر آنها محفوظ داشت و به آل فرعون عذاب دردناكى را مسلط ساخت.

تفويض پنج حرف دارد و هر حرفى نشانه حكمى است، هر كس به حرفى از آن عمل كند آن حكم را به جاى آورده است، تاء نشانه ترك تدبير امور دنيا مى‏باشد، فاء فانى شدن هر همتى است جز همتى كه انسان را به خدا برساند.

واو نشانه وفاء به عهد و تصديق وعده‏ها مى‏باشد، و يا نشانه ياس از خويشتن و يقين به خدا است، و ضاد نشانه ضمير پاك و ضرورت نياز به خداوند مى‏باشد، مفوض كسى را گويند كه صبح مى‏كند و از آفات بدور است، و شب‏ها با عافيت از دين بسر مى‏برد.پ 44- امام صادق عليه السّلام فرمود: صفت رضا آن است كه از آنچه دوست دارد راضى باشد و از آنچه دوست نمى‏دارد، رضا پرتو نور معرفت مى‏باشد و راضى كسى را گويند كه از اختيارات خود فانى باشد و راضى در حقيقت همان مرضى عنه مى‏باشد.

رضا اسمى است كه همه معانى عبوديت در آن جمع مى‏شوند، و تفسير رضا خوشحالى قلب مى‏باشد، از پدرم محمد باقر عليه السّلام شنيدم فرمود: علاقه قلب به موجود شرك است و به مفقود كفر مى‏باشد و آن هر دو از سنت خارج هستند، شگفت از كسى است كه ادعاى عبوديت خدا مى‏كند ولى در مقدرات او منازعه مى‏نمايد راضيان و عارفان از اين دور هستند.پ 45- رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: متوجه باشيد كارى نكنيد كه بنى اسرائيل مرتكب شدند، و با نعمت‏هاى خداوند دشمنى نداشته باشيد و در برابر خداوند

 

چيزى نتراشيد،پ هر گاه يكى از شما در روزى و يا زندگى خود گرفتار شد و به چيزهائى مبتلا گرديد كه آنها را دوست نمى‏دارد و بطور قطع از خداوند طلب نكند كه آنها را از وى برطرف سازد.

ممكن است در اين درخواست مرگ و هلاكت او برسد، و او بايد در اين گونه موارد بگويد بار خدايا به جاه محمد و آل او كه از پاكان هستند اگر در اين كارهائى كه مرا ناراحت كرده براى من خيرى هست و دينم را سود مى‏رساند مرا بر آنها صبر عطا كن و نيرو بده.

خداوندا مرا توانائى عطا نما تا آن مشكلات را تحمل كنم، و مرا نشاطى بده تا سنگينى‏هاى آن را بدوش كشم، و اگر چنان كه در آن خيرى نيست بر من منت گذار و مرا به قضاء خودت خوشنود گردان و خداوندا تو را سپاس مى‏گذارم، هر گاه اين كلمات را بگوئى خداوند هر چه برايت خير باشد مقدر مى‏سازد.پ 46- يعقوب بن شعيب گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به يوسف فرمود: آيا من تو را محبوب پدرت قرار ندادم، و تو را با زيبائى و حسن صورت بر همگان فضيلت ندادم، و كاروان را فرستادم تا تو را از چاه بيرون بياورند.

مگر من نبودم كه مكر زنان را از تو دور كردم و از گزند آنان تو را نگهدارى نمودم، پس چرا به يك مخلوقى توجه كردى و به او روى آوردى و از وى خواستى تا تو را از زندان نجات دهد، و براى همين جهت چند سال ديگر هم در زندان ماندى.پ 47- يكى از راويان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه يوسف عليه السّلام به آن جوان گفت: مرا در نزد صاحبت بياد آور جبرئيل نزد يوسف آمد و با پايش او را مضروب ساخت و او را تا زمين هفتم برد.

جبرئيل گفت: اى يوسف بنگر چه مشاهده مى‏كنى گفت: سنگ كوچكى را مى‏نگرم كه ميان آن شكافته است، گفت: در آنجا چه مى‏بينى، يوسف گفت: كرم كوچكى را مى‏نگرم، جبرئيل پرسيد چه كسى به آن روزى مى‏دهد گفت: خدا.

جبرئيل گفت: خدايت مى‏گويد: من اين كرم را فراموش نمى‏كنم، و آن را در

 

ميان سنگ در وسط دريا در قعر زمين هفتم روزى مى‏دهم آيا گمان كردى من تو را فراموش مى‏كنم تا به آن جوان بگوئى مرا در نزد اربابت فراموش نكن.پ اى يوسف به خاطر اين سخن چند سال ديگر هم بايد در زندان بمانى، يوسف گريه كرد به آن اندازه كه ماهيان دريا هم به حال او گريستند، از گريه يوسف زندانيان ناراحت شدند و قرار شد روزى گريه كند و روزى سكوت نمايد، روزى كه سكوت مى‏كرد حالش بسيار بد مى‏شد.پ 48- مالك بن عطيه گويد: امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه شريفه «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» فرمود: او گفتار مردى است كه مى‏گويد: اگر فلان كس نبود من هلاك مى‏شدم و اگر فلان كس نبود من به فلان مصيبت گرفتار مى‏گرديدم، و اگر فلان كس نبود خانواده من تلف مى‏شدند.

مگر مشاهده نمى‏كنى كه در همه اين موارد براى خداوند شريك قائل شده است، او ديگرى را رازق و دافع دانسته است، راوى گويد: عرض كردم اگر بگويم خداوند بر من منت نهاد و فلان شخص را رسانيد و او مرا نجات داد فرمود: اين گونه مانعى ندارد.پ 49- بزنطى از امام رضا عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: تعجب دارم از كسى كه خداوند را مى‏شناسد چگونه مى‏گويد خدا روزى مرا به تاخير انداخته و يا چگونه بر قضاء پروردگار صبر نمى‏كند.پ 50- رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر شما به خداوند توكل مى‏كرديد آن طور كه شايسته توكل مى‏باشد خداوند شما را روزى مى‏داد همان گونه كه پرندگان را روزى مى‏دهد پرندگان با شكم گرسنه از لانه بيرون مى‏روند و با شكم پر بر مى‏گردند.پ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس مى‏خواهد نيرومندترين مردم باشد بايد به خداوند توكل داشته باشد.پ امير المؤمنين سلام اللَّه عليه فرمود: هر كس به خداوند اطمينان پيدا كند خداوند خوشحالى او را به او نشان مى‏دهد، و هر كس به خداوند توكل نمايد

 

كارهاى او را كفايت مى‏كند.پ رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس مى‏خواهد پرهيزكارترين مردم باشد بايد به خداوند توكل كند.پ امام باقر عليه السّلام فرمود: هر كس به خداوند توكل كند مغلوب نخواهد شد و هر كس به خدا پناه برد فرار نمى‏كند و شكست هم نمى‏خورد.پ 51- سعيد بن حسن گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: من باكى ندارم كه فقير يا بيمار و يا غنى باشم زيرا خداوند مى‏فرمايد من براى مؤمن جز خير نخواسته‏ام.پ 52- ابو عبيدة حذاء گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:

بعضى از بندگان مؤمن امور دينشان اصلاح نمى‏شود مگر با فقر و پريشانى و يا بيمارى در بدن‏ها، من آنها را به فقر و پريشانى و بيمارى گرفتار مى‏كنم تا امر دين آنها اصلاح شود.

گروهى از بندگانم اهل عبادت مى‏باشند و شب‏ها از خواب بيدار مى‏گردند و از بستر نرم و لذت‏بخش بر مى‏خيزند و نماز شب مى‏گذارند و در عبادت من خود را به مشقت و تعب مى‏اندازند، بعضى از شب‏ها خواب را بر آنها مسلط مى‏كنم و آنها در خواب مى‏مانند.

آنها هنگام صبح از خواب بر مى‏خيزند و خود را سرزنش مى‏كنند و از اينكه در خواب مانده‏اند ناراحت هستند و اگر آنها همواره موفق به اين كار باشند عجب و خودپسندى آنها را فرا خواهد گرفت و گرفتار خود بينى مى‏گردند، و از همين جا هلاك خواهند شد.

خودپسندى و يا از خود راضى بودن و مغرور شدن به اعمال خود آدمى را از خداوند دور مى‏كند اگر چه او خود را به خداوند نزديك مى‏داند، پس بايد عاملان به اعمال خود متكى نباشند و بخواهند از اين راه به ثواب و پاداش من برسند.

اگر بندگان هر چه كوشش كنند و خود را خسته نمايند و عمر خود را در عبادت من بگذرانند باز هم مقصر هستند و حق عبادت را آن طور كه هست اداء نكرده‏اند، و آنها با اين عبادت‏ها نمى‏توانند به كرامت و احسان من برسند و يا

 

داخل بهشت من كردند و از نعمت‏ها بهره‏مند گردند.پ بندگان بايد به رحمت و لطف من اطمينان پيدا كنند، و به فضل و عنايت من اميدوار باشند، و به حسن ظن در باره من مطمئن گردند، در اينجا هست كه رحمت من آنها را فرا خواهد گرفت، و به رضوان من خواهند رسيد، و عفو من شامل آنها خواهد شد.پ 53- محمد بن مسلم گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:

حالت مؤمن شگفت‏انگيز است خداوند هر چه در باره او انجام دهد برايش خير است، خواه از آن خوشحال باشد و يا بد حال اگر او را گرفتار كند كفاره گناهانش مى‏گردد، و اگر به او چيزى بدهد و يا او را گرامى بدارد بخشش خواهد بود.پ 54- امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند نعمت‏هائى به بندگان خود مى‏دهد كه هرگز آرزوهاى آنها را نداشت، و چه آرزوهائى بندگان مى‏كردند كه خير آنان در آن آرزوها نبود چه افرادى كه در هلاكت خويش كوشش مى‏كنند و از حظ خود دور مانده‏اند.پ 55- زراره گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: در قضاء خداوند هر خيرى براى مؤمن وجود دارد.پ 56- طريف از حضرت صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: بنده كه دوست خداوند مى‏باشد دعا مى‏كند و از خداوند چيزى مى‏خواهد، پروردگار به فرشته موكل امر مى‏كند حاجت او را برآور ولى عجله نداشته باش زيرا من ميل دارم صداى او را بشنوم.

ولى هنگامى كه بنده دشمن خداوند دعا مى‏كند و از او چيزى مى‏خواهد خداوند به آن فرشته امر مى‏كند حاجت او را به هر چه زودتر انجام بده، زيرا من صداى او را دوست نمى‏دارم، امام فرمود: مردم مى‏گويند اگر يكى حاجتش بر آورده مى‏گردد و يا ديگرى محروم مى‏شود براى اين است كه يكى نزد خداوند احترام دارد، و ديگرى بى‏ارزش مى‏باشد.پ 57- محمد بن سنان گويد: ابو الحسن عليه السّلام فرمود: هر كس اندوهگين شود

 

اهليت آن را دارد، سزاوار است مؤمن به آنچه خداوند در باره او انجام مى‏دهد راضى باشد.پ 58- ابو خليفه گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه خداوند براى مؤمن چيزى مقدر كند و مؤمن هم از آن راضى باشد خداوند در آن كار برايش خير مى‏آورد.پ 59- عبد اللَّه بن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به حكمت و علم خود خوشحالى و انبساط را در يقين و رضا قرار داده ولى اندوه و غم را در شك گذارده است، اينك از خداوند راضى باشيد و كار خود را به او واگذاريد.پ 60- ابن مسكان از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: خوشنودى از پيش‏آمدهاى ناپسند از بالاترين درجات يقين مى‏باشد.پ امام عليه السّلام فرمود: هر كس صبر كند و از خداوند راضى باشد و از هر چه برايش مقدر شده چه خوب باشد و يا بد، خداوند در مقدرات او خير خواهد گذاشت.پ 61- سليمان جعفرى گويد: امام رضا عليه السّلام از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه در بعضى از جنگ‏ها گروهى نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمدند، رسول خدا پرسيدند شما كه هستيد گفتند: يا رسول اللَّه ما مؤمن هستيم.

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: علامت ايمان شما چيست گفتند در هنگام گرفتارى صبر مى‏كنيم، و در هنگام نعمت و رفاه سپاس‏گزار هستيم، و هر چه خداوند در باره ما انجام دهد راضى و خوشنود مى‏باشيم.

رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: شما همه حليم و عالم هستيد، و نزديك است كه از فقه و دركى كه داريد به انبياء برسيد، اگر آن طور است كه بيان مى‏كنيد پس در خانه‏اى كه سكونت نمى‏كنيد نسازيد، و مالى را كه نمى‏خوريد جمع نكنيد و از خداوندى كه بازگشت شما بسوى او است بترسيد.پ 62- على بن سويد از ابو الحسن عليه السّلام روايت مى‏كند كه از آن حضرت پرسيدم تفسير آيه شريفه «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» چيست فرمود: توكل به خداوند درجاتى دارد بعضى از آن درجات آن است كه در همه كارها به خداوند اطمينان‏

 

داشته باشى.پ هر چه خداوند برايت مقرر كرد به آن راضى باشى و بدانى كه پروردگار جز خير و نيكى برايت مقدر نمى‏كند و بدانى كه خداوند هر چه اراده كند انجام مى‏دهد، پس توكل تو به خداوند و گذاردن همه كارها به او مى‏باشد.پ 63- امام باقر عليه السّلام فرمود: شايسته‏ترين مخلوقات خداوند كسانى هستند كه تسليم اوامر خداوند باشند و هر چه او مقدر كرد به آن رضايت دهند، هر كس خداوند را شناخت و به حكم او راضى شد پاداش او هم زياد مى‏گردد، و هر كس از قضاء او خوشنود نگرديد و ناراحت شد، قضاء بر او جارى مى‏گردد و پاداش هم نخواهد داشت.پ 64- صفوان جمال از ابو الحسن اول عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: كسى كه خدا را شناخت روا نيست كه خداوند را در قضاء و حكمش متهم كند، و يا او را در تاخير انداختن روزى مورد تهمت قرار دهد.پ 65- ميمون قداح از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه على عليه السّلام فرمود:

من بجاى خوشنودى از قضاء خداوند شتران سرخ مو را هم دوست نمى‏دارم.پ 66- امام صادق عليه السّلام از پدرانش روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس به خدا توكل كند و به آنچه در دست دارد قناعت نمايد به مطلوب مى‏رسد.پ 67- محمد بن عجلان گويد: گرفتار فقر و پريشانى سختى شدم و كسى هم نبود كه مرا از آن سختى نجات دهد و در اثر اين سختيها قرض زيادى هم پيدا كرده بودم، و وام دهندگان اصرار بر گرفتن وام خود مى‏كردند.

من در اين هنگام كه بسيار پريشان بودم به در خانه حسن بن زيد كه در آن ايام امير مدينه بود رفتم، او مرا قبلا مى‏شناخت و از جريان من هم مطلع بود، در بين راه با محمد بن عبد اللَّه بن على بن الحسين كه با وى آشنا بودم برخورد كردم و با او هم قبلا آشنا بودم.

او دست مرا گرفت و گفت مى‏دانم كجا مى‏روى و چه مى‏خواهى، قصد دارى‏

 

پريشانى حال خود را به كدام شخص بگوئى‏پ گفتم: با حسن بن زيد مى‏خواهم در اين باره صحبت كنم، گفت او حاجت شما را روا نخواهد كرد و لازم نيست حاجت خود را از وى بخواهى، بايد از كسى حاجت بخواهى كه او توانائى داشته باشد آن را بر آورد.

من از پسر عموى خودم جعفر بن محمد شنيدم كه او از پدران خود عليهم السّلام روايت مى‏كرد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند به يكى از پيامبران خود وحى كرد و فرمود: سوگند به عزّت و جلال خودم هر كس غير از من از ديگرى آرزو داشته باشد اميد او را قطع مى‏كنم و جامه خوارى را در بر او مى‏نمايم و در دوزخ جايش مى‏دهم.

او را از خود دور مى‏گردانم و از طرف من گشايشى براى او نخواهد بود و از فضل و احسان من برخوردار نخواهد شد، آيا بنده من در هنگام سختى‏ها به ديگران توسل مى‏جويد در حالى كه من مى‏توانم سختى‏ها را برطرف سازم.

او مى‏خواهد از ديگرى رفع پريشانى خود را بخواهد و به ديگران اميد بسته كه سختيها را از او دفع كنند، در حالى كه جود و توانگرى و كليد درهاى بسته در دست من مى‏باشد در خانه من روى همه باز است و هر كس مى‏خواهد بيايد و خواسته‏اش را بخواهد.

مگر او نمى‏داند هر كس در سختى و مصيبت قرار گيرد و ضعف و ناتوانى برايش پيدا شود كسى غير از من توانائى ندارد از او رفع پريشانى كند و گره از كارهاى او بگشايد، پس چرا آرزوهاى خود را جاى ديگر مى‏برد و از من اعراض مى‏كند.

او در حالى كه از من چيزى نخواسته من همه چيز به او داده‏ام ولى اكنون چيزى از من طلب نمى‏كند و اعراض هم مى‏نمايد و جاى ديگر مى‏رود، و از ديگران مى‏خواهد مشكلات او را بر طرف سازند، و حوائج او را بر آورند و از او پريشانى‏ها را بزدايند.

من آن خدائى هستم كه قبل از سؤال مى‏دهم، آيا اگر مورد سؤال قرار گيرم‏

 

اجابت نخواهم كردپ اين توهمات را از خود دور كنيد جود و كرم و بذل و بخشش در دست من مى‏باشد، دنيا و آخرت در دست من است، اگر همه اهل آسمانها و زمين از من بخواهند به آنها مى‏دهم.

جود و بخشش از مال من نمى‏كاهد، و هر چه بدهم مانند بال مگسى در خزائن من نقصان پديد نمى‏آيد، چگونه در مال من نقصان پيدا شود در حالى كه من نگهبان و حافظ آن مى‏باشم، بدا به حال كسى كه از من نافرمانى كند و مراقب من نباشد.

محمد بن عجلان گويد: گفتم: يا ابن رسول اللَّه اين حديث را بار ديگر براى من بخوان، و او بار ديگر تذكر داد، من بعد از اين از كسى سؤال نكردم، و پس از مدتى از طرف خداوند براى من روزى فراوان رسيد و مورد عنايت خداوند قرار گرفتم.پ 68- اسحاق بن جعفر از برادرش موسى عليه السّلام و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال مى‏فرمايد: هر مخلوقى كه به مخلوق ديگرى پناه ببرد و به او توسل جويد همه اسباب زمين و آسمان را به روى او خواهم بست اگر او از من چيزى بخواهد نمى‏دهم، و اگر دعا كند اجابت نخواهم كرد.

اما اگر مخلوقى به من چنگ بزند و توسل پيدا كند، آسمان‏ها و زمين را ضامن روزى او مى‏گردانم، اگر مرا بخواند اجابت مى‏كنم، و اگر از من چيزى طلب كند به او مى‏دهم، و اگر از گناهانش استغفار كند او را مورد رحمت و مغفرت خود قرار مى‏دهم.پ 69- امام سجاد عليه السّلام فرمودند: هر كس از خداوند نيازهاى خود را حاصل كرد مردم به وى محتاج خواهند شد.پ امام سجاد عليه السّلام فرمود: هر كس با زمان درآميزد، مشقتش بيشتر طول مى‏كشد.پ امام جواد عليه السّلام فرمود: چگونه كسى در نظر خداوند ضايع مى‏گردد در حالى‏

 

كه خداوند خود كفيل او مى‏باشد، و چگونه كسى از دست خداوند بيرون مى‏گردد در حالى كه خداوند خودش طالب او مى‏باشد، و هر كس به غير از خداوند پناهى بجويد خداوند او را به همان كس وامى‏گذارد.پ 70- امام عليه السّلام فرمود: نمرود دستور داد در سواد كوفه هيزم را جمع كنند و اين هيزم در قريه‏اى بنام قطنانا در كنار نهر كوثا فراهم آوردند، نمرود امر كرد در آنجا آتشى افروختند و خواستند ابراهيم عليه السّلام را در ميان آتش بياندازند ولى از اين كار ناتوان شدند.

شيطان آمد و براى آنها منجنيق درست كرد و ابراهيم را در آن گذاشتند و به آتش انداختند، در بين زمين و آسمان جبرئيل آمد و گفت آيا حاجتى دارى گفت:

به شما نيازى ندارم خداوند خود مرا كفالت مى‏كند و نگهبان من مى‏باشد.

بعد از آن ميكائيل آمد و گفت: اگر بخواهى اين آتش را خاموش مى‏كنم، گنج‏هاى آب و باران‏ها دست من مى‏باشد، گفت از شما نمى‏خواهم، سپس فرشته باد آمد و گفت اگر بخواهى اينها را از اينجا پراكنده مى‏سازم گفت نمى‏خواهم، جبرئيل گفت: از خداوند طلب كن، گفت: خداوند به حال من آگاه است و مرا مى‏نگرد.پ 71- رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس سه خصلت داشته باشد خداوند خير دنيا و آخرت را براى او فراهم مى‏كند، رضايت از قضاء خداوند، صبر در هنگام گرفتارى، و دعا در وقت سختى و آسايش.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: بالاترين طاعت خداوند خوشنودى از آنچه خداوند براى بندگان خود مقدر كرده، چه آن مقدرات او را خوشحال كند و يا ناراحتش سازد.پ 72- در سختى‏ها و ناملايمات شكيبا باش و اگر چنين نباشى هيچ گاه رضايت حاصل نخواهى كرد.پ 73- لقمان در وصيت خود به فرزندش گفت: اى فرزند به خداوند اطمينان داشته باش، بعد از مردم بپرس آنهائى كه به خداوند اعتماد كرده‏اند نجات يافته‏اند،

 

اى فرزند از مردم سؤال كن آنها كه به خداوند توكل كردند خداوند آنها را كفايت نكرد؟پ اى فرزند من به خداوند حسن ظن داشته باش، و بعد از مردم سؤال كن آيا كسانى كه به پروردگار حسن ظن پيدا كردند، خداوند با آنها چگونه رفتار كرد، آيا در برابر حسن ظن آنها او هم با حسن ظن به آنان رفتار كرد.پ 74- از امام صادق عليه السّلام سؤال شد تعريف توكل چيست، فرمود: اينكه فقط از خداوند بترسى و كسى را با او شريك نسازى.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس مى‏خواهد بداند در نزد خداوند چه مقامى دارد بايد بنگرد خداوند در نزد او چگونه است، زيرا خداوند با بنده خود چنان معامله مى‏كند كه بنده با خداوند معامله مى‏نمايد.پ 75- امام صادق عليه السّلام فرمود: توانگرى و عزّت در حال سير هستند و هر گاه به توكل رسيدند در آنجا وطن مى‏كنند.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به داود عليه السّلام وحى كردند هر بنده كه به من چنگ بزند و دنبال مخلوقات من نرود و اين موضوع در نيت او باشد و به همين شناخته شود، اگر زمين و آسمان هم به او مكر كنند او را از مكر آنها نجات خواهم داد.

اما اگر بنده‏اى از بندگانم به ديگرى توسل جويد و از نيت او هم اين عمل روشن گردد همه وسائل و اسباب را از او خواهم گرفت، و زمين را زير پاهاى او سست خواهم كرد، و باكى نخواهم داشت كه او در كجا هلاك خواهد شد.پ امام صادق سلام اللَّه عليه فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در كارى كه گذشته بود هرگز نمى‏فرمود: كاش چنان مى‏شد.پ امام صادق سلام اللَّه عليه در تفسير آيه شريفه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» فرمود: يعنى رسول خدا را ثنا گوئيد و بر او سلام كنيد، گفتم: رسول خدا از كجا مى‏داند كه مردم او را ستايش مى‏كنند و بر او درود مى‏فرستند.

امام عليه السّلام فرمود: پرده‏ها عقب مى‏روند و رسول خدا همه را مى‏شنود، راوى‏

 

گويد: سؤال كردم مؤمن از كجا بداند مؤمن است، گفت با تسليم در برابر خداوند و راضى بودن از آنچه برايش مى‏آيد معلوم مى‏گردد كه او مؤمن مى‏باشد.پ امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: ايمان چهار ركن دارد، توكل به خدا، واگذاشتن امور به خدا راضى بودن به حكم خدا، و تسليم در برابر اوامر خدا.پ امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ» فرمود: يعنى تسليم در برابر امر خدا و خوشنودى از آنچه به او مى‏رسد، و قناعت.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند پيامبرى را بطرف قومى فرستاد و امر كرد با آنها جنگ كند آن پيامبر گفت من ضعيف هستم و قدرت ندارم با آنها جنگ كنم، خداوند فرمود: يا جنگ را انتخاب كنيد يا آتش را.

پيامبر گفت: بار خدايا من طاقت آتش را ندارم، خداوند به آن پيغمبر گفت:

در اين سال يارى به تو خواهد رسيد، پيامبر به ياران خود گفت: خداوند مرا امر كرده است كه با فلان قبيله جنگ كنم، من هم گفتم ما نمى‏توانيم با آنها جنگ كنيم.

خداوند فرمود: يا آتش را قبول كنيد و يا جنگ را، آنها هم گفتند ما طاقت آتش را نداريم، پيامبر به آنها فرمود: خداوند مى‏فرمايد: در اين سال يارى خواهيد شد، آنها گفتند شما خود را براى جنگ آماده كنيد ما هم آماده خواهيم شد.پ امام عليه السّلام فرمود: خداوند پيامبرى را بطرف گروهى فرستاد و او را امر كرد با آنها جنگ كند، او هم به خداوند از ضعف و ناتوانى شكايت كرد، خداوند فرمود:

بعد از پانزده سال نصرت به تو خواهد رسيد.

آن پيامبر جريان را به اصحاب خود گفت، آنها گفتند: لا حول و لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، پيامبر به آنها گفت: خداوند وحى كرد كه بعد از پانزده سال نصرت به من خواهد رسيد، آنها گفتند ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ امام فرمود: يارى خداوند در همان سال آمد چون آنها كار خود را به خداوند تفويض كردند.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: توكل آن است كه فقط از خداوند بترسى و كسى ديگر را با خداوند شركت ندهى.

 

پ‏امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: داناترين مردم به خداوند راضى‏ترين آنها به حكم خداوند مى‏باشند.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: بالاترين طاعت خداوند صبر و رضايت از خداوند است، چه انسان چيزى را دوست بدارد و يا كراهت داشته باشد، و هر بنده آنچه را كه خداوند براى او بخواهد راضى باشد به خير و سعادت خواهد رسيد.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند براى مؤمن هر چه مقدر كند و او هم راضى باشد همه مقدرات به خير او خواهد شد.پ امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: خداوند متعال فرمود: سوگند به عزّت و جلال خودم، مخلوقى محبوب‏تر از بنده مؤمن را نيافريدم، و از اين رو وى را بنام خود مؤمن نام نهادم اگر بين مشرق و مغرب را به او حرام كنم برايش خير است.

اگر هر چه بين مشرق و مغرب مى‏باشد در اختيار او قرار دهم باز هم براى او خير مى‏باشد او بايد به سرنوشتى كه برايش معين كرده‏ام راضى باشد و در گرفتاريها صبر كند، و از نعمت‏هاى من سپاسگزارى نمايد، اى محمد در اين صورت او را از صديقان قرار خواهم داد.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: حسن بن على عليهما السّلام با عبد اللَّه بن جعفر ملاقات كردند، حسن گفت: اى عبد اللَّه مؤمن چگونه به ايمان مى‏رسد در حالى كه از قسمت خود ناراضى مى‏باشد و مقام خود را كوچك مى‏داند.

در حالى كه خداوند بر او حكومت مى‏كند و مقدراتش در دست او مى‏باشد، من ضامن كسى مى‏باشم كه در دلش جز رضايت چيزى خطور نكند، و اگر اين مقام را داشته باشد هر چه از خداوند بخواهد به او مى‏دهد.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: آسايش و آرامش در رضا و يقين مى‏باشد و غم و اندوه در شك و عدم رضايت است.پ امام عليه السّلام فرمود: قلم تقدير بر محبت خداوند جارى شده است، هر كس خداوند با رضايت دل او را تصفيه كرد وى را گرامى داشته است و هر كس را به‏

 

خشم و ناراحتى گرفتار نمود او را خوار داشته است خوشنودى و غضب دو مخلوق از مخلوقات خداوند مى‏باشند، و خداوند هر چه بخواهد بر مخلوقات خود مى‏افزايد.پ ابو الحسن اول عليه السّلام فرمود: سزاوار است كسى كه خداوند را مى‏شناسد او را در دادن روزى متهم به تاخير نكند، و در قضاء هم او را مورد تهمت قرار ندهد.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: قضاء حوائج و اسباب آن در دست خداوند مى‏باشد هر كس حاجت او بر آورده شود بايد با رضا و صبر آن را قبول كند.پ امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداوند مردم را به رضا و سخط جمع مى‏كند، هر كس از كارى خوشحال شد در آن وارد مى‏شود، و هر كس رضايت پيدا نكرد از آن بيرون مى‏گردد.پ على بن الحسين عليهما السّلام فرمود: صبر و رضا از خداوند بالاترين طاعت مى‏باشند هر كس صبر كند و از خداوند راضى باشد در آنچه براى او مقدر كرده باشد خداوند براى او در هر چه دوست داشته باشد و يا مكروه بداند خير قرار مى‏دهد.پ يكى از اصحاب خدمت امام صادق عليه السّلام رسيد در آن هنگام كه آن جناب در بستر بيمارى بود و با همان مرض هم درگذشت، تمام بدنش خشك شده بود و فقط سرش حركت مى‏كرد آن مرد گريه كرد.

امام عليه السّلام فرمود: چرا گريه مى‏كنى گفت چگونه گريه نكنم كه شما را در اين حال مشاهده مى‏كنم فرمود شما گريه نكنيد، مؤمن هر چه به او برسد برايش خير مى‏باشد اگر دست و پايش را قطع كنند براى او خير است و اگر ما بين مشرق و مغرب را هم به او بدهند باز برايش خير مى‏باشد.پ 76- زراره گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: در قضاء خداوند براى مؤمن خير هست.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: مسلمان هر چه خداوند برايش اراده كند خير مى‏باشد و اگر مشرق و مغرب را در اختيار گيرد برايش خير است بعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند «فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا» به خداوند آنها بر او مسلط شدند و او را

 

كشتند، اما نتوانستند در دين او رخنه ايجاد كنند و او را بفريبند.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر مؤمن مى‏دانست كه در مصيبت‏ها چه اندازه اجر هست آرزو مى‏كرد با مقراض‏ها پاره پاره شود.پ 77- امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به موسى بن عمران عليه السّلام وحى فرستاد اى موسى من مخلوقى را محبوب‏تر از بنده مؤمن خلق نكرده‏ام، من اگر او را گرفتار مى‏كنم براى اين است كه خيرى به او برسانم، و اگر چيزى به او مى‏دهم باز براى خير است.

 

اگر چيزى از او منع مى‏كنم براى اين است كه خيرى براى او مى‏باشد، من مى‏دانم چه چيزى او را اصلاح مى‏كند، او بايد در گرفتاريها صبر كند و از مقدرات من راضى گردد، و از نعمت‏هاى من سپاسگزارى نمايد او را در زمره صديقان مى‏نويسم مادامى كه به رضايت من عمل كند و از اوامر من اطاعت نمايد.