در محبت خداوند متعال

پ‏1- ابن عباس گويد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمودند: خداوند را براى اينكه به شما نعمت مى‏دهد دوست داشته باشيد و مرا هم براى خداوند دوست بداريد و خانواده‏ام را نيز براى من دوست بداريد.پ 2- مفضل گويد: امام صادق سلام اللَّه عليه فرمود: خداوند متعال در ضمن مناجات خود به موسى بن عمران فرمود: اى فرزند عمران دروغ مى‏گويد كسى كه مى‏گويد مرا دوست دارد ولى هنگام شب مى‏خوابد و مرا فراموش مى‏كند مگر نه‏

 

آن است كه هر دوستى دوست دارد با دوست خود خلوت كند.پ اى فرزند عمران من از حال دوستانم آگاه مى‏باشم، هنگامى كه سياهى شب آنها فرا مى‏گيرد، ديدگان دل آنها را باز مى‏كنم و عذاب خود را مقابل آنها قرار مى‏دهم، آنها با مشاهده و حضور با من سخن مى‏گويند.

اى فرزند عمران با دل خاشع نزد من بيا و با بدن خاضعت با من گفتگو كن در سياهى شب از ديدگانت اشك بريز و از من هر چه مى‏خواهى طلب كن كه مرا به زودى رواكننده حاجت‏ها خواهيد ديد.پ 3- يكى از راويان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال كسى را كه از او نافرمانى مى‏كند دوست نمى‏دارد و بعد اين شعر را قراءت كردند:

         تعصى الاله و انت تظهر حبه             هذا محال في العقال بديع‏

             لو كان حبك صادقا لاطعته             ان المحب لمن يحب مطيع‏

پ 4- مردى خدمت حضرت رسول صلى اللَّه عليه و اله عرض كرد يا رسول اللَّه چيزى به من ياد دهيد كه هر گاه او را گفتم خداوند مرا دوست بدارد، و مردم هم مرا دوست بدارند، فرمود به آن چه در نزد خداوند هست رغبت نشان دهيد تا خداوند شما را دوست بدارد، و از مردم كناره‏گيرى كن و چيزى از آن‏ها طلب نكن تا آنها تو را دوست بدارند.پ 5- ابو بصير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: پنج نفر خواب ندارند، كسى كه عزيزش را كشته باشند و قصاص نشده باشد، كسى كه مال زياد دارد ولى امنيت ندارد، كسى كه از ديگرى فحش بشنود و يا بهتانى به او به بندند، كسى كه ثروتش را از وى بگيرند و او مالى نداشته باشد، و كسى كه دوست خود را مى‏خواهد از دست بدهد.پ 6- وهب بن منبه گويد: در زبور خواندم كه خداوند فرمود: اى داود بشنو چه مى‏گويم و حق مى‏گويم، هر كس نزد من بيايد و مرا دوست داشته باشد او را وارد بهشت مى‏كنم.پ 7- سليمان بن عبد اللَّه هاشمى گويد: از محمد بن على عليهم السّلام شنيدم فرمود: رسول‏

 

خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمودند: اى مردم خداوند را به خاطر نعمت‏هائى كه به شما مى‏دهد دوست داشته باشيد، مرا هم براى خداوند دوست خود بگيريد، و اهل بيت مرا هم براى من دوست داشته باشيد.پ 8- انس از حضرت رسول صلى اللَّه عليه و اله روايت مى‏كند كه جبرئيل گفتند: خداوند مى‏فرمايد: هر كس دوست مرا آزار دهد با من به جنگ پرداخته است، من در قبض روح مؤمن پيوسته در بين دو چيز مردد هستم او از مرگ بدش مى‏آيد و من هم دوست ندارم او را ناراحت بنگرم و غير از مرگ هم براى او راهى نيست.

بندگان با اداء واجبات مى‏توانند خود را به من نزديك كنند، بنده من همواره بطرف من تضرع و زارى مى‏كند تا آن گاه كه او را دوست مى‏دارم و هر گاه او را دوست گرفتم براى او گوش و چشم و دست خواهم بود هر گاه مرا بخواند او را اجابت مى‏كنم و اگر از من چيزى بخواهد به او مى‏دهم.

بعضى از بندگان مؤمن براى عبادت بطرف خانه من مى‏آيند ولى من آنها را راه نمى‏دهم زيرا ممكن است گرفتار عجب شوند و دينشان تباه گردد، گروهى از بندگان شايستگى پيدا نمى‏كنند مگر با فقر و تنگدستى و اگر آنها را مال‏دار كنم فاسد مى‏شوند.

بعضى از بندگان مؤمن به صلاحيت نخواهند رسيد مگر با توانگر شدن و اگر سالم ماندند تباه مى‏شوند، بعضى از آنها بايد سالم باشند اگر بيمار شدند تباه مى‏گردند، تدبير كار بندگان با من است و من آنها را مرتب مى‏كنم.پ 9- يونس بن ظبيان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: مردم خداوند را سه گونه عبادت مى‏كنند گروهى او را براى رسيدن به پاداش و ثواب پرستش مى‏نمايند اين را عبادت طمع مى‏گويند، دسته‏اى خداوند را براى ترس عبادت مى‏كنند و اين عبادت بردگان مى‏باشد.

اما من او را براى محبت عبادت مى‏كنم و اين عبادت بزرگان مى‏باشد كه آن را عبادت امن مى‏گويند، خداوند در قرآن مجيد فرموده: آنها از ترس و وحشت روز قيامت در آسايش مى‏باشند و در جاى ديگر فرمود: بگو اگر خداوند را دوست‏

 

مى‏داريد از من اطاعت كنيد تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهان شما را بيامرزد، هر كس خدا را دوست بدارد خداوند هم او را دوست مى‏دارد و در آسايش مى‏باشد.پ 10- ابن ظبيان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس دوست دارد بداند در نزد خداوند چه دارد بايد بنگرد خداوند در نزد او چه دارد.پ 11- على عليه السّلام فرمود: هر كس از شما مى‏خواهد بداند مقام و منزلت او در نزد خداوند چگونه مى‏باشد بايد بنگرد خدا را چگونه اطاعت كرده و از معصيت خوددارى كرده است يا نه.پ 12- ايوب بن نوح گويد: امام رضا از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: پروردگار به موسى عليه السّلام وحى فرستاد اى موسى مرا دوست داشته باش و مردم را هم با من دوست كن، موسى عرض كرد بار خدايا تو را دوست مى‏دارم ولى مردم را چگونه با شما دوست نمايم فرمود شما نعمت‏هاى مرا به آنها بگوئيد آنها جز خير از من نخواهند ديد.پ 13- ابو حمزه گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: خداوند متعال مى‏فرمايد اى فرزند آدم من سه چيز به شما عنايت كرده‏ام، نخست اينكه كارهايت را مخفى داشتم و اگر خاندانت مى‏دانستند چه كرده‏اى تو را دفن نمى‏كردند، به تو مال دادم و از تو قرض خواستم ولى تو كار خيرى نكردى، و در هنگام مرگ به تو مهلت دادم تا در باره ثلث خود تصميم بگيرى ولى در اين جا هم كارى نكردى.پ 14- ابن عباس در تفسير آيه شريفه «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» فرمود: ظاهره يعنى اسلام و باطنه يعنى پوشيدن گناهان.پ 15- عبد اللَّه بن عباس در تفسير آيه شريفه وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» گفت: ظاهرة يعنى اسلام و دادن روزى، و اما باطنه گناهانى است كه بر شما پوشانيده و اعمال زشت شما را فاش نساخته است.پ 16- عايشه گويد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: هر كس نعمتهاى خداوند را فقط در خوردنيها و آشاميدنيها بداند اين شخص در معلومات خود مقصر است و به‏

 

عذاب نزديك مى‏باشد.پ 17- امام باقر عليه السّلام از عبد اللَّه بن عباس و جابر بن عبد اللَّه كه در جنگ بدر واحد و بيعت شجره شركت داشت و در نزد رسول خدا امتيازى كسب كرده بود و از دوستان امير المؤمنين عليه السّلام بشمار مى‏رفت روايت مى‏كند كه او گفت:

يكى از روزها رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله در مسجد نشسته بود و گروهى از اصحاب مانند ابو بكر و عمر و ابو عبيده و عثمان و عبد الرحمن و دو نفر هم از قراء صحابه حضور داشتند، يكى از آن دو عبد اللَّه بن ام عبد از مهاجران و ديگرى ابى بن كعب انصارى بود كه هر دو هم از شركت‏كنندگان در جنگ بدر بودند.

در اين هنگام شروع به قرائت سوره لقمان كردند تا به آيه «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» رسيدند و ابى هم سوره ابراهيم را تلاوت كردند تا به آيه شريفه «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ» رسيدند.

رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمودند: مقصود از ايام اللَّه نعمت‏ها و ابتلاآت خداوند مى‏باشند، بعد از آن متوجه اصحاب شدند و فرمودند: من گاهى بخاطر اينكه از موعظه خسته نشويد شما را موعظه نمى‏كنم، ولى خداوند بمن وحى فرستاده كه بعد از اين آيه «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» را تلاوت كردند و بعد به اصحاب گفتند: اينك بگوئيد نخستين نعمتى كه خداوند به شما عطا كرد چه بود، در اينجا ياران آن حضرت به فكر فرو رفتند و نعمت‏هائى را كه خداوند به آنها ارزانى داشته و به آنها احسان نموده و وسائل زندگى براى آنها فراهم كرده و يا زن و فرزند به آنها داده بياد خود آورند و متذكر نعمت‏ها شدند.

در اينجا همه سكوت كردند و كسى سخن نگفت، رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله متوجه على عليه السّلام شدند و گفتند يا ابا الحسن شما بگوئيد نخستين نعمت‏هاى خدا كدام است اينها سخنان خود را بر زبان جارى كردند و هر چه مى‏دانستند گفتند.

على عليه السّلام عرض كرد پدر و مادرم فدايت باد من چه بگويم در حالى كه خداوند ما را به وسيله شما هدايت كرد، فرمودند با همه اينها نظر خود را بگوئيد و در باره‏

 

اولين نعمت خداوند كه به شما ارزانى داشت چيزى اظهار كنيد.پ على عليه السّلام گفتند نخستين نعمتى كه خداوند به ما ارزانى داشت خلقت ما بود كه ما را از عدم آفريد و به ما هستى بخشيد، فرمود: راست گفتيد، نعمت دوم كدام است، گفت: خداوند به من نيكى كرد كه در هنگام خلقت مرا زنده قرار داد و از مردگان بحساب نياورد، فرمودند: راست گفتى سومى كدام است.

على فرمود: هنگام خلقت ما را به بهترين صورت خلق كرد و معتدل‏ترين تركيب را براى ما مقرر ساخت از اين جهت او را سپاس مى‏گوئيم، فرمود: راست گفتيد چهارمى كدام است، گفت: ما را متفكر و عالم آفريد و ما را ابله و فراموش كار خلق كرد.

رسول خدا فرمود: درست گفتى پنجمى كدام است على گفت: براى من مشاعرى خلق كرد كه واقعيت‏ها را درك مى‏كنم و براى من چراغ روشنى گذاشته كه بوسيله او از تاريكيها بيرون مى‏كردم و راه‏ها را تميز مى‏دهم.

فرمود: راست گفتيد ششمى كدام است گفت: مرا به دين خود هدايت كرد و گمراهم نساخت رسول خدا گفت راست گفتيد هفتمى كدام است، على گفت: مرا در زندگى در راهى گذاشته كه هرگز قطع نمى‏شود، فرمود: راست گفتيد: هشتمى چيست گفت: مرا مالك قرار داد مملوكم نساخت گفت اين را درست گفتى.

بار ديگر فرمود: نهمى كدام است گفت: آسمان و زمين و آنچه در آنها قرار دارد از مخلوقات مسخر من كرد، فرمود: اين هم صحيح است، دهمى كدام است، گفت اينكه ما را مرد و قائم بر زنان خلق كرد و ما را زن نيافريد، رسول خدا فرمود:

بعد از اين كدام است، گفت يا نبى اللَّه نعمت‏هاى خداوند بسيار زياد هستند و همه خوب مى‏باشند و نمى‏توان همه آنها را بشمارش درآورد.

در اين هنگام رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله تبسم فرمودند و گفتند اين علوم و معرفت بر تو گوارا باد اى ابو الحسن تو وارث علم من هستى و اختلافات را بعد از من براى امت من بيان مى‏كنى، هر كسى از تو متابعت كند و راهت را ادامه دهد هدايت مى‏شود و هر كس از تو دورى كند و تو را دشمن بدارد روز قيامت بهره‏اى نخواهد داشت.

 

پ‏18- جابر گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: خداوند متعال براى موسى بن عمران عليه السّلام وحى كرد مرا دوست بدار و مردم را هم با من دوست گردان، موسى گفت: بار خدايا محبوب‏تر از تو در نزد من نيست و تو را بيش از همه دوست مى‏دارم.

ولى مردم را چگونه با تو دوست گردانم، من كه از دل آنها آگاهى ندارم، خداوند فرمود: اى موسى آنها را به نعمت‏هاى من آگاه گردان، هر گاه آنان متوجه نعمت‏هاى من شدند متذكر مى‏گردند و در اين هنگام از من به نيكى ياد مى‏كنند.پ 19- در يك حديث از رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله روايت شده كه فرمود: خداوند به داود وحى كرد اى داود مرا دوست بدار و مردم را هم با من دوست نما، داود گفت بار خدايا من تو را دوست مى‏دارم ولى چه طور مردم را با شما دوست گردانم، خداوند فرمود: نعمت‏هاى مرا بياد آنها بياوريد آنها هم مرا در اين صورت دوست خواهند داشت.پ 20- در يك حديث مرفوع از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر كس مى‏خواهد بداند در نزد خداوند چه دارد بنگرد كه خداوند در نزد او چه دارد.پ 21- حنان بن سدير گويد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: خداوند متعال مى‏فرمايند بندگان مى‏توانند با انجام واجبات خود را نزد من محبوب كنند و هر كس واجبات را انجام دهد نزد من از همگان محبوب‏تر مى‏باشد.

بنده من مى‏خواهد با انجام مستحبات خود را نزد من محبوب كند، و هر گاه من او را محبوب خود قرار دهم در اين هنگام گوش او خواهم شد كه با آن مى‏شنود، و ديدگان او مى‏شوم كه به وسيله آن خواهد ديد و زبان او خواهم شد كه با آن سخن خواهد گفت.

من دست او خواهم شد كه با آن هر چيزى را برمى‏دارد، و پاهايش مى‏شوم كه به هر جا مى‏رود هر گاه مرا بخواند اجابت مى‏كنم و اگر از من چيزى بخواهد عطا مى‏كنم، و در قبض روح مؤمن همواره مردد هستم، او از مرگ كراهت دارد و من هم نمى‏خواهم او ناراحت گردد.پ 22- امام صادق عليه السّلام فرمود: مناجات عارفان بر سه پايه دور مى‏زند، خوف،

 

پ‏رجاء و محبت، خوف از فروعات علم، و رجاء از فروعات يقين و محبت از فروعات معرفت مى‏باشد، دليل خوف آن است كه آدمى از گناهان بگريزد، دليل رجاء آن است كه انسان دنبال مقصود برود، و دليل محبت ايثار در محبوب و از غير او گذشتن مى‏باشد.

هر گاه علم در سينه تحقق پيدا كند مقام خوف پيش مى‏آيد، و هر گاه معرفت در آدمى زياد شود خوف مى‏آيد، و هر گاه خوف پيدا شد فرار از مشتهيات پيش مى‏آيد و هر گاه قرار تحقق يافت انسان نجات پيدا مى‏كند.

هر گاه روشنائى يقين در قلب پيدا شد فضيلت را خواهد ديد، و هر گاه قدرت پيدا كرد فضل را مشاهده كند برايش اميد پيش مى‏آيد، و هر گاه مزه رجا را چشيد دنبال طلب مى‏رود و هر گاه طلب برايش پيدا شد خواهد يافت.

هنگامى كه روشنائى معرفت در دل تابيد باد محبت وزيدن مى‏گيرد و هر گاه باد محبت وزيدن گرفت در سايه محبوب آسايشى پيدا مى‏كند و به آن مانوس مى‏گردد، و در اينجا محبوب را بر همه چيز اختيار مى‏نمايد.

او در اين حال همه اوامر محبوب را انجام مى‏دهد و از منهيات او دست باز مى‏دارد، و هر گاه با او در يك جا قرار گرفت و دستورات او را اجراء كرد به مقام مناجات و قرب خواهد رسيد، مثال اين‏ها مانند حرم و مسجد و كعبه مى‏باشد.

هر كس وارد حرم شد از آزار و اذيت مردم مصون مى‏گردد، و هر كس وارد مسجد شد ديگر نمى‏تواند با اعضاء و جوارح خود خداوند را معصيت كند، و هر كس داخل كعبه شد دلش آرامش پيدا مى‏كند و به غير از خدا به چيزى ديگر مشغول نمى‏گردد.

اكنون اى مؤمن توجه داشته باش اگر از اين حالتى كه دارى راضى مى‏باشى و دلت مى‏خواهد با اين حال از دنيا بروى خداوند را بر اين توفيق سپاسگزار باش، و اگر چنين نيست تصميم بگير حالت استعداد مرگ را پيدا كنى.

از غفلت‏هائى كه در گذشته برايت پيش آمده پشيمان باش و از خداوند بخواه كه ظاهرت را از گناه حفظ كند، و باطنت را از عيب‏ها پاك گرداند، و غفلت را از

 

خودت دور كن و آتش شهوت را خاموش گردان.پ 23- امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه محبت خداوند در دل يك بنده‏اى روشن گردد او را از هر مشغول‏كننده‏اى باز مى‏دارد و فقط متوجه خداوند مى‏گرداند، دوست خدا دلش از همه چيز پاك مى‏باشد و فقط به خداوند توجه دارد.

محب خداوند از همگان راست‏گوتر مى‏باشد، و بهتر از همه به عهد خود وفا مى‏كند، و اعمال او از همه پاكتر است و باطنش از همه روشنتر و عبادتش از همه بيشتر مى‏باشد، هنگام مناجات فرشتگان به او افتخار مى‏كنند و با ديدن او بر خود مى‏بالند.

خداوند متعال توسط او شهرها را آباد مى‏كند و بخاطر كرامت او بندگانش را گرامى مى‏دارد، هر گاه از پروردگار بخواهند بخاطر او خواسته‏هاى آنها را اجابت مى‏كند و به رحمت خود بلاها را از آنان دور مى‏گرداند، اگر مردم مى‏دانستند كه محب خدا چه مقامى دارد به خاك قدم او به خداوند متوسل مى‏شدند.پ امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: محبت خداوند آتشى است كه بر هر چيزى عبور مى‏كند آن را مى‏سوزاند، و نورى است كه هر جا بتابد آن را روشن مى‏سازد، و ابرى است كه هر جا ظاهر شود همه را مى‏پوشاند، او بادى است كه از طرف خداوند مى‏وزد و همه را به حركت وامى‏دارد.

محبت خداوند آب حيات است كه خداوند بوسيله آن هر چيزى را زنده مى‏كند، و سرزمينى است كه هر چيزى در آن مى‏رويد، هر كس خداوند را دوست بدارد هر چه بخواهد به او مى‏دهد، و او را از مال و دارائى بى‏نياز مى‏كند.پ رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: هر گاه خداوند بنده‏اى را دوست بدارد و در دل برگزيدگان و فرشتگان خود مى‏اندازد تا او را دوست داشته باشند، و او واقعا محب خداوند مى‏باشد خوشا بحال او، براى وى شفاعت مورد قبول در روز قيامت خواهد بود.پ 24- امام صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه مشتاق هست به غذا ميل ندارد، و از آشاميدنيها لذت نمى‏برد، از بيدارى خوشش نمى‏آيد، و با دوستى انس نمى‏گيرد، و

 

در خانه‏اى منزل نمى‏كند،پ و در آباديها جاى نمى‏گيرد، لباس نرم نمى‏پوشد و در جايى استقرار پيدا نمى‏كند.

او شب و روز خدا را عبادت مى‏كند و اميدوار است به آنچه اشتياق دارد برسد و با زبان شوق آنچه در باطن دارد اظهار مى‏دارد، همان گونه كه خداوند از وعده موسى عليه السّلام خبر داد و فرمود: بار خدايا من به عجله بطرف تو آمدم تا راضى شوى.

رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله در تفسير اين آيه شريفه فرمودند او چيزى نخورد و آبى نياشاميد و بخواب نرفت و ميل به چيزى پيدا نكرد و رفت و آمدش چهل روز بطول انجاميد همه اين‏ها را بخاطر اشتياق بخداوند پايان داد و تحمل نمود.

هنگامى كه در ميدان شوق قدم گذاشتى اين را نزد خود بزرگ بدان و مقصودت را از دنيا درياب و با هر چه قبلا الفت داشتى آنها را دور انداز، سواى معشوق خود همه را از خود دور كن و خود را بين مرگ و زندگى مشاهده كن.

همواره خود را در مقابل خداوند بدان و متوجه باش كه او هر آن تو را صدا مى‏زند و تو هم بگو لبيك اللهم لبيك، خداوند پاداشت را بزرگ كند، مثل مشتاق مانند كسى است كه غرق شده و مى‏خواهد خود را نجات دهد و همه چيز را در اين حال فراموش مى‏كند.پ 25- حسين بن سيف گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم فرمود: مردى به حقيقت ايمان نخواهد رسيد مگر اينكه خداوند را از خود و پدر و مادر و فرزند و خانواده و مال و دارائى و همه مردم بيشتر دوست داشته باشد.پ 26- ابن ظبيان گويد: امام صادق سلام اللَّه عليه فرمود: اولو الالباب كسانى هستند كه با تفكر و انديشه كار كردند تا آنجا كه محبت خداوند را ارث بردند، هر گاه محبت خداوند به قلب برسد و از آن روشنائى بگيرد لطف خداوند زودتر به آن مى‏رسد.

هنگامى كه لطف در قلب فرود آمد مركز فوائد خواهد شد، و هنگامى كه محل فوائد گرديد قلب از حكمت سخن مى‏گويد، و هر گاه از روى حكمت سخن گفت‏

 

داراى هوش و ذكاوت مى‏گردد،پ هنگامى كه هوش و فراست پيدا كرد با قدرت عمل مى‏كند و هر گاه با قدرت كار كرد آسمانها را مى‏شناسد.

هنگامى كه به اين مقام رسيد در فكر و انديشه و حكمت و بيان فرو مى‏رود، وقتى كه اين چنين شد خواهشها و دوستيهاى او بخدا ارتباط پيدا مى‏كند، و هر گاه چنين مقامى پيدا كرد به جايگاه بزرگ مى‏رسد و خداوند را در قلب خود مى‏نگرد.

در اينجا حكمت را به ارث مى‏برد ولى نه آن طور كه حكيمان آن را به ارث مى‏برند، و علم را وارث مى‏شوند اما به آن گونه كه عالمان وارث مى‏گردند، و صدق را ارث مى‏برد نه آن طور كه صديقان ارث مى‏برند.

حكماء حكمت را به سكوت ارث بردند و علماء علم را به دست آوردند، صديقان با خشوع صدق را فرا گرفتند و با عبادت آن را بدست آوردند هر كس آنها را به اين وسيله فرا گيرد يا پائين مى‏رود و يا بالا قرار مى‏گيرد ولى بيشتر آنها پائين قرار مى‏گيرند و بالا نمى‏روند.

زيرا آنها حق خداوند را مراعات نكردند و اوامر او را انجام ندادند، اينها صفت كسانى است كه خداوند را به خوبى نشناختند و او را آن طور كه شايسته است دوست نداشتند، اكنون از نماز و روزه آنها گول نخوريد و از روايات و علوم آنها مغرور نگرديد فإنهم حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ.پ 27- على عليه السّلام فرمود: هر كس دوست بدارد كه بداند مقام او در نزد خداوند چگونه است بايد بنگرد كه خدا در نزد او چگونه مى‏باشد، زيرا هر خيرى دو امر دارد، امرى مربوط به آخرت و امرى مربوط به دنيا، هر كس آخرت را بر دنيا اختيار كرد او خدا را دوست مى‏دارد و هر كس دنيا را برگزيد معلوم است كه در نزد خدا مقامى ندارد.پ امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: دل حرم خداوند است، پس در حرم خدا كسى غير از خداوند را جاى ندهيد.پ 28- در اخبار داود عليه السّلام آمده كه خداوند فرمود: اى داود به مردمان روى زمين برسانيد كه من دوست كسانى هستم كه با من دوستى كنند و هم‏نشين كسى‏

 

مى‏باشم كه با من هم‏نشينى نمايدپ و مونس كسى هستم كه با من انيس باشد.

من صاحب كسى هستم كه با من مصاحبه كند، و برگزيده كسى مى‏باشم كه مرا برگزيند، و مطيع آن كس هستم كه از من اطاعت نمايد، هر كس مرا از روى قلب دوست داشته باشد من هم او را براى خود قبول مى‏كنم، و او را بالاتر از همه بندگان دوست خواهم داشت.

هر كس از روى حقيقت مرا طالب باشد خواهد يافت، و هر كس غير از مرا طلب كند مرا نخواهد يافت اى اهل زمين غرور را از خود دور كنيد و به مصاحبت و مجالست و هم‏نشينى با من بشتابيد با من انس بگيريد تا با شما انس بگيرم و بدوستى شما شتاب كنم.

خداوند به بعضى از صديقان وحى فرستاد و گفت: من بندگانى دارم كه مرا دوست مى‏دارند و من هم آنها را دوست مى‏دارم، آنها به من اشتياق دارند من هم به آنها اشتياق دارم، آنها از من ياد مى‏كنند من هم از آنها ياد مى‏كنم، اگر راه آنها را بگيرى دوست من خواهى بود و اگر از آنها دورى كنى دشمن من خواهى بود.

آن صديق گفت: بار خدايا علامت آنها چيست خداوند فرمود: آنها در روز مانند سايه همديگر را حفظ مى‏كنند همان گونه كه چوپان گوسفندان خود را حفظ مى‏كند، آنها هنگام غروب آفتاب بخانه‏هاى خود برمى‏گردند همان طور كه پرندگان به لانه‏هاى خود جمع مى‏كردند.

هنگامى كه شب بر آنها سايه افكند و تاريكى همه جا را فرا گرفت و بسترها پهن كرديد، و تخت‏ها براى خواب نصب شد، و هر دوستى با دوست خود خلوت نمود، آنها قدم‏هاى خود را بطرف من برمى‏دارند و روى پاها قرار مى‏گيرند.

صورت‏هاى خود را بر زمين پهن مى‏كنند و با من آهسته سخن مى‏گويند، و از نعمت‏هاى من تقدير مى‏نمايند، آنها فرياد مى‏زنند و گريه مى‏كنند، و ناله‏ها و شكوه‏ها دارند، گروهى نشسته و جماعتى در حال قيام مى‏باشند.

بعضى در حال سجده هستند و گروهى ركوع مى‏كنند، آنها بخاطر من سختى‏ها را تحمل مى‏نمايند و ناسزاها را مى‏شنوند، سه چيز به آنها مى‏دهم، اول از

 

نور خود به قلب آنها مى‏اندازم،پ آنها از من خبر مى‏دهند همان گونه كه من از آنها خبر مى‏دهم.

 

دوم اگر آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنها مى‏باشد بعنوان ارث به آنها تعلق مى‏گرفت براى آنها كم مى‏دانستم، سوم با تمام صورت بطرف آنها توجه مى‏كنم، آيا مشاهده مى‏كنى كسى را كه بطرف او توجه كنم به او چه خواهم داد.پ 29- روايت شده موسى عليه السّلام گفت: بار خدايا بمن بگو چگونه از بنده‏ات راضى مى‏شوى خداوند وحى كرد: هر گاه مشاهده كردى كه بنده خود را براى اطاعت خود آماده مى‏كنم و او را از معصيت باز مى‏دارم اين علامت رضايت من از او مى‏باشد،پ در روايت ديگرى آمده هر گاه مشاهده كردى فقراء را دوست و جباران را دشمن مى‏دارى آن نشانه رضايت من مى‏باشد.