بخش بيست و ششم ولايت ائمه صدق است و صادقين و صديقين و شهداء و صالحين آنهايند

پ‏آيات: سوره توبه آيه 119 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ‏پ تفسير: مرحوم طبرسى مينويسد: در مصحف عبد اللَّه و قرائت ابن عباس من الصادقين است همين نيز از حضرت صادق نقل شده سپس ميگويد: يعنى كسانى كه در گفتار راستگويند و دروغ نميگويند معناى آيه اينست كه بر مذهب كسانى باشيد كه در گفتار و كردار خود دروغ نميگويند و با آنها مصاحبت و همنشينى كنيد خداوند راستگويان را در سوره بقره توصيف نموده وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ تا أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ.

خداوند دستور داده از آنها پيروى كنيد بعضى گفته‏اند: منظور از صادقين كسانى هستند كه خداوند در اين آيه آنها را ستوده: رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ كه منظور حمزة بن عبد المطلب و جعفر بن ابى طالب وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ على بن ابى طالب عليه السّلام است.

 

كلينى از ابو صالح از ابن عباس نقل ميكند در تفسير كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ يعنى با على و اصحاب او باشيد.

جابر از حضرت صادق عليه السّلام نقل ميكند: كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ يعنى با آل محمّد باشيد.پ تفسير قمى: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً فرمود: منظور از نبيين پيامبر اكرم و صديقين على عليه السّلام و شهداء حسن و حسين عليهم السّلام و صالحين ائمه وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً قائم آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم.پ كنز: شيخ طوسى رحمة اللَّه عليه در كتاب مصباح الانوار باسناد خود از انس نقل ميكند: كه روزى با پيامبر اكرم نماز صبح را خوانديم در اين موقع آن جناب رو بجانب ما برگردانيد من عرضكردم: يا رسول اللَّه براى ما اين آيه را تفسير بفرمائيد: فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً فرمود: منظور از پيامبران منم و صديقين برادرم علي اما شهداء عمويم حمزه و صالحين دخترم فاطمه و اولاد او حسن و حسين عليهم السلام ...پ بصائر: بريد عجلى گفت: از حضرت باقر عليه السّلام معنى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ را پرسيدم فرمود: از صادقين ما را قصد كرده.بصائر: احمد بن محمّد گفت: از حضرت رضا عليه السّلام تفسير آيه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ را پرسيدم فرمود: صادقين ائمه عليهم السّلام هستند كه گفتارشان با عمل در فرمانبردارى خدا برابر است.پ تفسير فرات: اصبغ بن نباته گفت: علي بن ابى طالب عليه السّلام بمن فرمود:

من ميخواهم حديثى را بگويم عرضكردم: پس چرا نمى‏فرمائى فرمود: اين حرف را براى گفتن همان حديث زدم آنگاه فرمود وقتى خداوند تمام جهانيان از

 

گذشتگان و آيندگان را جمع كند گرامى‏ترين آنها هفت نفرند از ما فرزندان عبد المطلب.

از همه مردم گرامى‏تر پيامبرانند كه پيامبر ما گرامى‏ترين انبياء عليهم السّلام است بعد از انبياء بهترين افراد اوصياء هستند كه وصى پيامبر ما گرامى‏ترين اوصياء است بعد از آنها شهداء برتر از همه هستند. حمزه سيد الشهداء است و جعفر كه با دو بال خود بهمراه ملائكه پرواز ميكند كه بهيچ شهيدى قبل از او اين امتياز داده نشده، اين مقامى است كه خداوند به محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم عنايت فرموده آنگاه اين آيه را قرائت كرد: فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً  ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ عَلِيماً آنگاه دو سبط پيامبر اكرم حسن و حسين و مهدى عليهم السّلام آن جناب را از نژاد كسى كه خدا خواسته است از اهل بيت پيامبر قرار داده.پ تفسير فرات: سليمان ديلمى گفت: خدمت حضرت صادق بودم كه ابو بصير داخل شد و نفس نفس ميزد همين كه در جاى خود قرار گرفت حضرت صادق عليه السّلام باو گفت: ابو محمّد! اين نفسهاى بلند از چيست.

عرضكرد: فدايت شوم يا بن رسول اللَّه سنم زياد شده و ناتوان و فرتوت شده‏ام اجلم نزديك است نمى‏دانم عاقبت كار در آخرت چگونه خواهم بود امام عليه السّلام فرمود: ابا محمّد تو هم اينحرف را ميزنى.

عرضكرد: چطور اين حرف را نزنم. سخنى را عرضكرد بعد امام عليه السّلام فرمود: خداوند در كتاب كريم خود ميفرمايد: فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً منظور از نبيين رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم و ما در اين آيه صديقين و شهداء و شما صالحين هستيد خود را بزيور صلاح و پاكى بيارائيد همان طور كه خداوند بشما اين لقب را عنايت نموده.

 

پ‏مناقب: تفسير ابو يوسف: يعقوب بن سفيان از ابن عمر نقل ميكند كه گفت:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ خداوند بصحابه دستور مى‏دهد كه از خدا بترسيد وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ با راستگويان باشيد يعنى با محمّد و اهل بيتش باشيد.پ توضيح: سيد بن طاوس مى‏نويسد: در تفسيرى كه منسوب بحضرت باقر عليه السّلام ديدم كه در باره آيه: وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ مى‏فرمايد: با على بن ابى طالب و آل محمّد صلوات اللَّه عليهم باشيد در اين قسمت آيه مى‏فرمايد: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ كه منظور حمزة بن عبد المطلب است وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ علي بن ابى طالب عليه السّلام است خداوند مى‏فرمايد: وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا و مى‏فرمايد: اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ كه منظور در اينجا آل محمّدند صلى اللَّه عليهم.

توضيح: استدلال باين آيه براى اثبات امامت ائمه معصومين عليهم السّلام بين شيعه معروف است.

محقق طوسى در كتاب تجريد نقل كرده: طريق استدلال چنين است كه خداوند تمام مؤمنين را امر مى‏كند كه با صادقين باشند و اين مطلب معلوم است كه منظور اين نيست كه در ميان صادقين از نظر بدن و جسم باشيد بلكه منظور اينست كه طريقه و روش آنها و عقايد و افعال و گفتارشان را از پيش بگيريد اين مسلم است كه خداوند دستور عمومى نمى‏دهد از كسى پيروى كنند با اينكه جايز باشد كار ناپسند و فسق و معصيت از او سر بزند با اينكه خود از چنين كارها نهى نموده.

بناچار بايد صادقين در اين آيه معصوم و محفوظ از خطا باشند تا بتوان در تمام امور پيرو آنها شد.

و نيز تمام امت اجماع دارند بر اينكه خطاب قرآن عموميت براى تمام‏

 

زمانها دارد اختصاص بيك زمان مخصوص ندارد.

پس لازم است در هر زمان معصومى وجود داشته باشد تا مؤمنين آن زمان پيرو او باشند.پ اگر گفته شود شايد مؤمنين امر شده‏اند پيروى كنند از صادقين زمان پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در اين صورت لزوم بودن معصوم در هر زمان ثابت نمى‏شود.

در جواب مى‏گوئيم چاره‏اى نيست از اينكه صادقين بلفظ جمع در قرآن ذكر شده متعدد باشند نه يك نفر وقتى قائل بتعدد صادقين شديم بايد همان اعتقاد شيعه اماميه را بپذيريم.

زيرا بين اماميه كسى معتقد نشده كه در زمان پيامبر معصومين متعدد بوده‏اند با خالى بودن ساير زمانها از معصوم با اينكه چنين احتمالى از ظاهر لفظ آيه هم بعيد است دنباله اين استدلال در بخش نصوص بر امير المؤمنين عليه السّلام خواهد آمد.

جاى تعجب از امام و پيشواى اهل سنت فخر رازى است كه همين مطلب را قبول كرده بعد طفره رفته است و اثبات بعيد بودن مى‏كند سپس حمله مينمايد باز اقرار مى‏كند دو مرتبه انكار مى‏نمايد و اصرار مى‏ورزد.

آنجا كه در تفسير اين آيه مى‏نويسد: خداوند بمؤمنين دستور داده كه با صادقين باشند وقتى بودن با صادقين واجب شد بناچار بايد صادقين وجود داشته باشند زيرا بودن با چيزى فرع وجود داشتن آن چيز است.

اين دليلى است بر وجود صادقين در هر زمان و همين مطلب نيز ثابت مى‏كند كه تمام امت هرگز بر باطل نيستند بناچار بر هر چه اطباق و اجماع نمودند بايد حق باشد همين دليل بر حجت بودن اجماع است.

اگر گفته شود چرا نميتوان گفت كه معنى: كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ اين‏

 

باشد كه روش صالحين را از پيش بگيريد چنانچه شخصى بفرزندش مى‏گويد با صالحين باش، همين معنى را دارد ما اين حرف را قبول داريم ولى مى‏گوئيم اين امر فقط در زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم وجود داشته و معنى آيه اين مى‏شود كه با پيامبر باشيد ديگر دلالت بر وجود صادقى در ساير زمانها ندارد اين را هم قبول ميكنم اما چرا جايز نيست آن صادق همان معصومى باشد كه زمان تكليف هرگز خالى از وجود او نيست طبق عقيده شيعه جواب از اشكال اول اينست كه كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ امر بموافقت صادقين و نهى از مفارقت آنها است اين مطلب نيز مشروط بوجود صادقين است هر چه واجب تكميل نشود مگر بآن چيز آنهم واجب است.

پس اين آيه دلالت دارد بر وجود صادقين و اما آنچه مدعى شد: كه آيه معنيش اينست كه روش صادقين را بپذيريد مى‏گوئيم اين خارج شدن از ظاهر لفظ آيه است.

 (زيرا ظاهر آيه اينست كه با آنها و بهمراه ايشان باشيد).پ اما آنچه ادعا كرد كه آيه اختصاص بزمان پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم دارد در جواب مى‏گوئيم اين مطلب بچند دليل باطل است:

اول- اينكه با تواتر آشكار از آئين پيامبر ثابت شده كه تكليف‏هاى قرآن متوجه تمام مكلفين است تا روز قيامت امر و دستور اين آيه هم مانند ساير دستورات است.

دوم- صيغه و ريخت آيه شامل تمام اوقات است زيرا استثناء صحيح نيست.

سوم- چون زمان معينى در آيه ذكر نشده نمى‏توان گفت حمل كردن آيه را بر يك زمان معين بهتر و صحيح‏تر است از حمل آن بر ساير زمانها يا بايد گفت مربوط به هيچ زمانى نيست در اين صورت معنى آيه تعطيل مى‏شود كه اين باطل است يا مربوط بتمام زمانها است كه منظور ما نيز همين است.

 

پ‏چهارم- اين قسمت آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ امر مى‏كند آنها را بتقوى و اين امر شامل كسى مى‏شود كه مى‏تواند غير متقى هم باشد در صورتى غير متقى است كه جايز الخطا باشد.

پس آيه دلالت مى‏كند كه شخص جايز الخطا بايد پيروى كند از كسى كه عصمت او واجب است و آنها همان كسانى هستند كه آيه صادقين بايشان لقب داده و حكم اين دستور دلالت دارد بر اينكه واجب است جايز الخطا پيرو معصوم باشد تا اين پيروى او از معصوم مانع از خطايش گردد، اين حكم در تمام زمان‏ها هست پس لازم است كه صادقين نيز در هر زمان باشد.

ادعاى او كه گفت چرا جايز نيست بودن مؤمن با معصوم موجود در هر زمان.

در جوابش مى‏گوئيم ما نيز اعتراف داريم باينكه بايد در هر زماني معصومى وجود داشته باشد جز اينكه ما معتقديم معصوم مجموع امت هستند ولى شما مى‏گوئيد آن معصوم يكى از امت است.

ما مى‏گوئيم: قسم دوم (معصوم يك نفر باشد) باطل است.

زيرا خداوند بر هر يك از مؤمنين واجب كرده با صادقين باشند اين كار در صورتى برايش امكان دارد كه بشناسد صادق كيست.

زيرا كسى كه نمى‏داند صادق كيست اگر امر كنند باو با صادق باش اين تكليف بچيزى است كه از قدرتش خارج است چون ما يك شخص معينى را نمى‏شناسيم كه متصف بصفت عصمت و علم باشد و اين مطلب را نيز نمى‏دانيم كه چنين فردى واجب است كه باشد.

پس ثابت مى‏شود كه كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ امر به بودن با شخص معين نباشد.

وقتى اين مطلب باطل شد ميماند همان نظرى كه ما گفتيم كه با تمام امت باشيم و دليل است بر اينكه قول تمام امت صحيح و حق است و از اين كه‏

 

مى‏گوئيم اجماع حجت است منظورمان همين است.

ستايش خدائى را سزا است كه حق و واقعيت را بر قلم دشمنان خود جارى مى‏كند ملاحظه فرموديد چگونه ثبات ادعاى اماميه را با تمام كوشش و جديت نمود و بچه دليل آن را بعقيده خود ناصحيح شمرد و خود را به نادانى از اين استدلال زد.

كار او شبيه كسى است كه خود را ميان دريائى ژرف و خروشان بياندازد باين اميد كه براى نجات خود چنگ به شيارهاى موج خواهد زد اينك ما اشاره مى‏كنيم بمقدارى از ياوه‏سرائى‏ها و انحرافش.پ گفتار او به چند دليل باطل است:

اول- خود اعتراف نمود كه خداوند اين دستور را داده تا امت از خطا محفوظ باشند.

در هر زمان اگر آنچه مدعى شده كه معنى آيه اجماع است صحيح باشد چگونه مى‏توان علم باجماع پيدا كرد در اين زمانها كه دانشمندان در شهرها پراكنده هستند آيا هيچ عاقلى تجويز مى‏كند اطلاع بر عقايد يكايك از مسلمانان را در چنين زمانى اگر بگويد منظور اجماعى است كه در زمانهاى سابق بدست آمده اين نيز باطل است بدليل آنكه گفت بايد در هر زمان معصومى وجود داشته باشد كه از خطا جلوگيرى كند.

دوم- ما اين مطلب نادرست را قبول مى‏كنيم كه اجماع بوجود مى‏آيد و در همين زمانهم مى‏توان علم بآن پيدا كرد باز اين اجماع تحقق نمى‏يابد مگر در مقدار كمى از مسائل چگونه مى‏تواند از خطا جلوگيرى كند.

سوم- اين مطلب از آيه كاملا مشهود است: آنهائى كه بايد با صادقين باشند غير از خود صادقين هستند بنا بر آنچه او مدعى شد هر دو يكى خواهند شد.

چهارم- اگر منظور از صادق در آيه كسى است كه في الجمله صادق باشد

 

شامل تمام مسلمانان مى‏شود.پ زيرا آنها در كلمه توحيد لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ صادقند بناچار، يا مراد كسى است كه در تمام گفتار صادق باشد.

قسم اول صحيح نيست بدليل آنكه لازم مى‏آيد مأمور به پيروى از يك يك مسلمانان باشند چنانچه از ظاهر جمع با الف و لام «الصادقين» استفاده مى‏شود.

به ناچار بايد قسم دوم صحيح باشد و آن هم موجب عصمت خواهد بود.

اما آنچه او مدعى شد كه منظور از صادقين مجموع مسلمانان از نظر مجموع بودن است.

زيرا آنها از جهت اجتماع دروغگو نيستند اين احتمال را كردى هم كه بزبان عرب آشنا نيست نمى‏دهد.

پنجم- دليلى كه نقل كرد براى بطلان ادعاى شيعه در معرفت امام مردود بودن آن كاملا ظاهر است زيرا هر نادان و گمراه و دين ساز مى‏تواند همين ادعا را بكند براى عدم لزوم پى‏گيرى از حق و گردن نهادن بشرايع، يهودان مى‏توانند بگويند اگر محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم پيامبر مى‏بود ما بنبوت او پى مى‏برديم ما مى‏دانيم آشكارا كه چنين علمى را نداريم همين طور ساير كفار و گمراهان اين ياوه‏سرائيها فقط از تعصب و دشمنى و تقصير در پى‏گيرى از حق بوجود مى‏آيد اگر پرده‏هاى تعصب و دشمنى را از روى چشم كنار بزنند و دقت در دلائل امامت ائمه عليهم السّلام و معجزات و اخلاق پسنديده و شخصيت عالى آنها بكنند بحق و واقعيت پى خواهند برد و جاى شك و ترديدى براى ايشان نمى‏ماند همين يك آيه كافى است با همان استدلالى كه خود فخر رازى كرد بر لزوم امام در هر عصر و زمانى.پ امالى: دعبل از حضرت رضا و آن جناب از آباء گرام خود از على بن ابى طالب عليه السّلام نقل كرد كه در باره آيه: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ چه كسى ستمكارتر از آن شخصى است كه بر خدا دروغ ببندد و راستى و واقعيت را تكذيب نمايد وقتى با آن روبرو شد. فرمود: صدق در اين آيه ولايت ما

 

اهل بيت است.

توضيح: شايد منظور امام عليه السّلام مهمترين افراد صدق از دستوراتى كه پيامبر آورده باشد نه اينكه صدق اختصاص بولايت فقط دارد.پ كنز: ابو ايوب انصارى گفت: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: صديقين سه نفرند: حزقيل مؤمن آل فرعون و حبيب صاحب ياسين و على بن ابى طالب عليه السّلام على از همه آنها بهتر است.پ كنز الفوائد: عباد بن صهيب از جعفر بن محمّد عليه السّلام از آباء گرام خود نقل كرد كه فرمود: فرشته‏اى بنام محمود بر پيامبر نازل شد كه داراى بيست هزار سر بود پيامبر اكرم از جاى حركت كرد تا دستش را ببوسد فرشته گفت: نه نه يا محمّد تو در نزد خدا گراميتر از تمام اهل آسمانها و زمين هستى پيامبر اكرم ديد بين دو كتف او نوشته است: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ على الصديق الاكبر.

پيامبر اكرم پرسيد محمود! از چه وقت اين نوشته بر شانه تو هست؟ گفت:

دوازده هزار سال قبل از خلقت پدرت آدم.پ توضيح: مرحوم طبرسى از عياشى نقل مى‏كند كه منهال قصاب گفت بحضرت صادق عرضكردم دعا كن خدا شهادت را روزى من نمايد فرمود مؤمن شهيد است بعد اين آيه را خواند: وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ ....

حارث بن مغيره نيز گفت خدمت حضرت باقر عليه السّلام بوديم فرمود كسانى كه از شما عارف باين امر هستند و منتظرند و آرزوى پاداش نيك دارند بخدا قسم مانند آن كسى است كه بهمراه قائم آل محمّد جهاد كرده بعد فرمود بخدا قسم مانند كسى است كه با پيامبر اكرم بوسيله شمشيرش جهاد نموده براى مرتبه سوم فرمود بخدا قسم مانند كسي است كه در خيمه پيامبر اكرم بدرجه شهادت رسيده در باره شما يك آيه در قرآن هست عرضكردم كدام آيه فرمود: وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ.

 

آنگاه فرمود: به خدا قسم در نزد خدا صادقين و شهداء محسوب شويد.پ امالى صدوق: مبارك غلام حضرت رضا عليه السّلام نقل كرد كه آن جناب فرمود مؤمن بدرجه كمال ايمان نميرسد مگر اينكه در او سه خصلت باشد:

يك روش از پروردگارش و يكى از پيامبر و ديگرى از امامش.

اما روشى كه از خدا بايد داشته باشد كتمان سرّ و راز پوشيدن است خداوند در اين آيه مى‏فرمايد: عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً،  إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ.

روش پيامبر مدارا كردن با مردم است فرموده: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ».

اما روش امام- شكيبائى در گرفتاريها و ناراحتى‏ها است خداوند مى‏فرمايد:

وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ.

توضيح: آيه در قرآن چنين است: لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى‏ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ.

 

اين خبر دليل است كه آيه در باره آنها نازل شده اخبار گذشته نيز آن را تأييد مى‏كند.