بخش سى و هشتم تأويل نحل (زنبور عسل) در قرآن بائمه عليهم السّلام

پ‏تفسير قمى: حريز از حضرت صادق عليه السّلام در اين آيه: وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ نقل كرد كه فرمود ما نحلى هستيم كه خداوند باو وحى كرد أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً بما دستور داد از مردم عرب براى خود شيعه برگزينيم مِنَ الشَّجَرِ و از غير عرب وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ و از بردگان آزاد و آشاميدنى رنگارنگ همان علمى است كه از ما براى شما بروز مى‏كند.پ كنز جامع الفوائد: ابو بصير از حضرت صادق عليه السّلام در باره آيه: وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ فرمود زنبور چه موقعيتى دارد كه باو وحى شود اين آيه در باره ما نازل شده ما آن زنبور عسليم، ما اقامت در زمين بامر خدا داريم و جبال شيعيان ما و شجر زنان مؤمنند.

اين وجه را تأييد مى‏كند زيارت جامعه‏اى كه در كتاب مزارى ديدم در نجف اشرف با اين جملات:

 «اللهم صل على الفئة الهاشمية. و المشكاة الباهرة النبوية و الدوحة المباركة

 

الاحمدية، و الشجرة الميمونة الرضية، التى تتبع بالنبوة و تتفرع بالرساله و تثمر بالامامة، و تغذى ينابيع الحكمة و تسقى من مصفى العسل، و الماء العذب الغدق الذى فيه حياة القلوب، و نور الابصار الموحى اليه باكل الثمرات، و اتخاذ البيوتات من الجبال و الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ السالك سبل ربه التي من رام غيرها ضل و من سلك سواها هلك يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ المستمع الواعى القابل الداعى».

پ‏توضيح: قبلا بوضوح پيوست باستناد اخبار فراوانى كه آنچه در قرآن مربوط بغذاى جسم و نمو بدن و لذتهاى جسمى است باطن اين آيات در نيروى دل و غذاى روح و كمالات نفسى است مانند تأويل آب و نور و روشنائى بعلم و حكمت پس جاى تعجب نيست كه از ائمه عليهم السّلام تعبير بزنبور عسل كرده باشند بجهت ستمى كه بر آنها كرده‏اند بين مردم و پنهان بودن آنچه در دل آنها است از علوم كه شفاى دلها و دواى سينه‏ها و غذاى ارواح است.

بروز مى‏كند از آنها انواع علوم و معارف و حكمت مختلف كه از حد احصا خارج است استبعادى نيز ندارد كه از عرب بجبال تعبير شود بواسطه استقامت و پافشارى آنها و اجتماع قبايل و همچنين استعاره آوردن از غير عرب بشجر چون متفرقند و منافع زياد دارند و كاملا مطيع و با استعدادند همين طور مِمَّا يَعْرِشُونَ براى بردگان زيرا آنها ملحق شده‏اند و ساخته گرديده‏اند و جهات ديگرى كه مخفى نيست و همچنين تعبير از زنان بدرخت و شجر و جهش آشكار است.

وجه اول را تأييد ميكند روايتى كه كلينى باسناد خود از ابن ابى يعفور از حضرت صادق نقل ميكند كه فرمود در دين خود تقيه را بكار بريد و پنهان نمائيد با تقيه دين خود را همانا ايمان ندارد كسى كه تقيه نكند شما مانند زنبور عسل ميان پرندگان هستيد بين مردم اگر پرنده‏ها بدانند چه در نهاد زنبورهاى عسل است يكى را زنده نمى‏گذارند.

 

اگر مردم هم بدانند چه در دلهاى شما است از محبت باهل بيت پيامبر با زبان شما را نابود مى‏كنند و در پنهان و آشكار وسايل نابودى شما را فراهم ميكنند خدا رحمت كند بنده‏اى را كه در ولايت ما استوار است.پ تفسير عياشى: حضرت صادق عليه السّلام بمسعدة بن صدقه فرمود: «وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ نحل ائمه هستند و جبال عرب و شجر بردگان آزاد شده وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ اولاد و برده‏هائى كه آزاد نشده‏اند در صورتى كه دوستدار خدا و رسول و ائمه باشند.

و آشاميدنى رنگارنگ انواع علم است كه ائمه بشيعيان خود مى‏آموزند كه فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ يعنى در علم شفا براى مردم است كه منظور از ناس شيعيان هستند ديگران خدا مى‏داند چه هستند.

اگر آن طور كه خيال ميكنند منظور همان عسلى باشد كه مردم ميخورند بايد هر بيمارى كه مى‏خورد شفا يابد چون خداوند ميفرمايد: فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ هرگز خدا وعده خلاف نمى‏دهد.

بلكه شفا در علم قرآن است بدليل اين آيه وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ پس قرآن شفا و رحمت است براى اهلش بدون شك و ترديد و اهل قرآن ائمه هدى هستند كه در اين آيه ذكر شد: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا.

در روايت ربيع شامي از حضرت صادق عليه السّلام در تفسير وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ فرمود پيامبر است أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً يعنى ازدواج كن با قريش وَ مِنَ الشَّجَرِ و در عرب وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ و در بردگان يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ خارج مى‏شود از درون آنها يك آشاميدنى رنگارنگ فرمود انواع علوم فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ كه شفا براى مردم است.

 

از تفسير فرات نيز روايتى نقل مى‏شود از محمّد بن فضيل مطابق روايت مسعدة بن صدقه.