بخش شصت و پنجم تأويل سوره بلد در باره ائمه عليهم السّلام‏

پ‏كنز: ابو يعقوب اسدى از حضرت باقر عليه السّلام در باره آيه: أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ  وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ فرمود دو چشم پيامبر اكرم است و لسان امير المؤمنين عليه السّلام و دو لب حسن و حسين هستند: وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ آنها را بولايت تمام ائمه هدايت نمود و به برائت و بيزارى از تمام دشمنانشان.پ كنز: ابان گفت از حضرت صادق عليه السّلام معنى اين آيه را: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ فرمود ابان آيا در اين مورد از كسى چيزى شنيده‏اى؟ گفتم نه فرمود ما عقبه و گردنه هستيم بالا نميرود بجانب ما مگر كسى كه از ما باشد سپس فرمود ابان يك حرف در اين مورد برايت اضافه نكنم كه بهتر از دنيا و آنچه در دنيا است باشد؟ گفتم: چرا.

فرمود: فَكُّ رَقَبَةٍ آزادى بندگان، تمام مردم مملوك و در خور آتشند غير تو و يارانت كه خداوند آنها را از آتش جدا نموده عرضكردم بچه سبب ما را از آتش آزاد نموده فرمود بواسطه ولايت امير المؤمنين علي بن ابى طالب عليه السّلام.

 

پ‏كنز: ابو بكر حضرمى از حضرت صادق نقل ميكند در مورد آيه: فَكُّ رَقَبَةٍ مردم همه بنده آتشند مگر كسى كه داخل در فرمانبردارى و ولايت ما شود كه در اين صورت از قيد آتش آزاد شده و عقبه ولايت ما است.

سه روايت ديگر از كنز جامع و تفسير فرات نقل مى‏شود از تفسير قمى كه حضرت صادق فرمود: فَكُّ رَقَبَةٍ فرمود بوسيله ما از قيد بندگى آزاد ميشوند و بمعرفت ما و ما اطعام ميكنيم در روز گرسنگى كه همان مسغبه است.پ تفسير قمى: وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ عقبه ائمه عليهم السّلام هستند هر كس بر آن صعود كند از قيد آتش رهائى مى‏يابد: أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ فرمود چيزى او را از خاك نگه نمى‏دارد.

أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ اصحاب امير المؤمنين عليه السّلام هستند: وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا يعنى كسانى كه مخالف امير المؤمنين عليه السّلام باشند: هُمْ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ مشأمه دشمنان آل محمّدند عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ آنها را آتشى همه جا گير فرا مى‏گيرد.

ابو يعقوب از حضرت باقر عليه السّلام در باره آيه: أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ خيال مى‏كند كسى بر او قدرت ندارد فرمود منظور عثمان است كه دختر پيامبر اكرم را كشت كه ميگويد: أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً ثروت زيادى را از ميان بردم آن پولهائى را ميگويد كه در جنگ عسرت و تنگدستى جنگ تبوك بوسيله آنها پيامبر اكرم صرف سپاه مسلمانان نمود أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ خيال مى‏كند كسى او را نمى‏بيند كه چه خبث طينت دارد.

أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ مراد پيامبر است وَ لِساناً امير المؤمنين وَ شَفَتَيْنِ يعنى حسن و حسين عليهما السّلام وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ هدايت كرديم آنها را بولايت آن دو فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ  وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ يعنى از كجا دانستى و حال اينكه هر چيزى در قرآن هست يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ يعنى پيامبر اكرم و مقربه خويشاوندان پيامبر است.

 

أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ يعنى امير المؤمنين عليه السّلام كه بى‏نياز از علم است دانش در نظر او بى‏ارزش است چون خاك.

توضيح: بالا رفتن بر گردنه كنايه از وارد شدن در كار سخت است. از ولايت تعبير بگردنه شده بواسطه سختى آن بر منافقين و حمل ما بعد آيه بر ولايت بنا بر مبالغه است كه حمل مسبب را بر سبب ميكنند اما سببيت در فك و آزادى كه ظاهر است و اما در اطعام نيز بنا بر خبرى كه يتيم و مسكين پيامبر اكرم و على مرتضى عليهما السّلام باشد نيز ظاهر است.

و اما بنا بر ساير اخبار باين جهت است كه ولايت سبب تسلط امام است و مردم را هدايت مى‏كند، مؤيد اين مطلب است آنچه در روايت ابا بصير است كه فرمود ما اطعام ميكنيم در روز گرسنگى.

و احتمال دارد بنا بر بعضى از اخبار: يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ روز قيامت باشد و يتيمان عبارتند از شيعيانى كه از امامشان دور افتاده‏اند و مساكين فقراء و شيعه هستند و ولايت سبب اطعام آنها مى‏شود در آخرت.پ تفسير فرات: ابراهيم بن يحيى گفت از حضرت صادق عليه السّلام آيه: لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ، أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ پرسيدند فرمود قريش هر نوع آزار و اذيتى را در مكه حرام ميدانستند اگر كسى يك شاخ از درخت داخل مكه را بر خود مى‏آويخت باو كارى نداشتند حماد گفت وقتى از حرم خارج ميشدند با اين روشى كه داشتند ناسزا گفتن و تكذيب پيامبر صلى اللَّه عليه و آل و سلم را حلال مى‏شمردند.

فرمود آنها مكه را احترام مى‏گذاشتند و آنچه خدا حرام كرده بود حلال مى‏دانستند.

مرحوم طبرسى در مورد آيه: لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ مى‏نويسد تمام مفسرين اتفاق دارند كه اين آيه قسمى است خداوند بشهر مكه مى‏خورد: وَ أَنْتَ حِلٌ‏

 

بِهذَا الْبَلَدِ يعنى تو مقيم در مكه هستى يا محل تو مكه است. اين اشاره بشرافت مكه است بواسطه پيامبر كه ساكن آنجا است.

بعضى گفته‏اند: معنى آيه اينست كه براى تو حلال است در مكه يعنى كشتن هر كافرى كه در مكه مشاهده كنى برايت حلال است اين مربوط بزمان فتح مكه است كه دستور قتل داد، بعضى نيز گفته‏اند در صورتى كه احترام ترا نگه نميدارند و هتك حرمت تو نموده‏اند كه ديگر براى مكه نيز حرمتى نميماند همين معنى از حضرت صادق نيز روايت شده فرمود قريش احترام مكه را نگه ميداشتند اما تكذيب و آزار حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم را حلال ميشمردند: وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ يعنى ترا دشنام ميدادند و تكذيب ميكردند بطورى احترام براى مكه قائل بودند كه شخص قاتل پدر خود را در حرم تعقيب نميكرد و شاخه درخت مكه را كه بر خود مى‏آويختند در امان بودند با اين كار ولى حرمت پيامبر را نگه نداشتند و آنچه خدا حرام نموده بود حلال ميدانستند خداوند آنها را بر اين كار سرزنش ميكند.پ كافى: ابن تغلب از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه گفتم فدايت شوم معنى آيه: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ چيست؟

فرمود هر كس خداوند او را گرامى داشته بولايت ما خاندان از گردنه رد شده ما همان عقبه و گردنه‏اى هستيم كه هر كس از آن بگذرد نجات يافته در اين موقع سكوت نمود.

سپس فرمود نميخواهى يك سخن ديگر برايت بگويم كه از دنيا و آنچه در اوست برايت بهتر باشد گفتم چرا فدايت شوم فرمود: فَكُّ رَقَبَةٍ تمام مردم گرفتار آتشند مگر تو و يارانت زيرا خداوند شما را از گرفتارى آتش بولايت ما اهل بيت رهائى بخشيده.پ كافى: محمّد بن عبد اللَّه سند بامام ميرساند در آيه: لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ  وَ أَنْتَ‏

 

حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ  وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ فرمود امير المؤمنين والد است و ما ولد ائمه از فرزندان اويند عليهم السّلام.پ توضيح: (لا) در لا اقسم براى نفى است يعنى مطلب واضح‏تر از اينست كه قسم ياد كنم يا رد بر چيزى كه بر خلاف مقسم عليه است يا براى تأكيد لا زائد است يا در اصل (لانا اقسم) بوده كه مبتدا حذف شده و فتحه لام ابتدا اشباع گرديده بالف.

 

والد گفته‏اند آدم است بعضى ابراهيم و بعضى حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم را گفته‏اند اينكه نكره ذكر شده براى تعظيم است و ما بجاى من آورده شد براى تعجب است چنانچه در آيه: وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وصفت چنين است.