پ (31) در باره اينكه حديث و سخن ايشان (أئمّه معصومين، عليهم السّلام) دشوار است و دشوار گرديده، و كلام و سخنشان داراى معانى بسيار است، و در باره فضل و برترى تدبّ

پ‏1- از ابراهيم كرخىّ (بغدادىّ) از ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه آن حضرت فرموده: يك حديث‏

 

و سخنى (از ما آل محمّد، صلوات اللَّه عليهم) را بدانى بهتر است از هزار (حديث) كه آن را (ندانسته و آگاه نشده) روايت نموده و نقل نمائى، و مردى (كسى) از شما فقيه و داناى باحكام شرعيه نميباشد تا اينكه مفهوم و دانسته‏شده‏هاى سخن ما را بشناسد، و محقّقا يك سخن از سخن ما بهفتاد معنى باز ميگردد (داراى معانى بسيار است) و از همه آنها براى ما مخرج و جاى بيرون آمدن است (در بيان آن معانى باز نميمانيم).

مرحوم مجلسىّ ميفرمايد: شايد مقصود چيزى (اخبارى) است كه از روى تقيّه (پرهيز از بيان حقّ) و تورية (چيزى را پنهان نمودن و جور ديگر وانمودن) از ايشان صادر شده، و احكام و فرمانهائى كه از آنان صادر مى‏شود براى خصوص و ويژه كسى است براى خصوصيتى كه در غير او جارى نميگردد پس از اين رو گمان برده مى‏شود ميان اخبارشان مخالفت و ناسازگارى است.پ 2- از حضرت رضا (عليه السّلام) رسيده كه فرموده:

 

هر كه متشابه قرآن (لفظى كه معنى آن واضح و هويدا نيست و شبيه و مانند ديگرى است) را به محكم آن (لفظى كه در معنى آن اشتباه و دودلى نميباشد و آن محكم و استوار است) باز گرداند (از محكم پيروى نمايد) براه راست هدايت و راهنمائى شده است، پس از آن آن حضرت (عليه السّلام) فرمود: محقّقا در اخبار ما متشابه است مانند متشابه قرآن، و محكم است مانند محكم قرآن، پس متشابه آن اخبار را به محكم آنها بازگردانيد (از محكم آنها پيروى نمائيد) و از متشابه آنها بدون محكم آنها پيروى نكنيد كه گمراه ميشويد.پ 3- از ابى جعفر (امام محمّد باقر) يا از ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليهما السّلام) رسيده كه فرموده: حديث و سخنى را كه كسى براى شما آورده (بيان ميكند آن را) تكذيب نكرده و دروغ ندانيد، زيرا شما نميدانيد شايد آن حديث حقّ و درست‏

 

باشد (و شما آن را دروغ دانسته‏ايد) پس خدا را در بالاى عرش و تخت او (خدائى كه بهر چيز احاطه داشته و آن را فرا گرفته و از آن آگاه است) تكذيب ميكنيد.پ 4- از علىّ (ابن سويد) سائىّ از ابى الحسن (موسى بن جعفر امام هفتم، عليه السّلام) رسيده كه آن حضرت در رساله و نامه‏اى به علىّ سائىّ نوشته: و براى آنچه (حديث و سخنى كه) از ما بتو رسيده يا نسبت داده شده بسوى ما نگو: اين باطل و نادرست است و اگر چه تو خلاف و جز آن را بشناسى، زيرا تو نميدانى براى چه ما (آن را) گفته‏ايم و بر كدام قصد و آهنگ و حال و چگونگى بوده است.پ 5- از سفيان پسر سمط رسيده كه گفته: بابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) گفتم: فداء و سربهاى تو شوم هر آينه مردى از نزد تو پيش ما مى‏آيد پس از جانب تو ما را بچيز بزرگ خبر داده و آگاه ميسازد و سينه (دلهاى) ما از آن تنگ ميگردد تا اينكه او را تكذيب نموده و دروغگو دانيم، سفيان‏

 

گفته: پس ابو عبد اللَّه فرمود: آيا از جانب من براى شما حديث بيان نميكند؟ گفتم: آرى از جانب شما حديث ميگويد، فرمود:

پس (كسى كه از جانب من براى شما حديث نقل مينمايد و تو ميگوئى او از جانب من چيز بزرگى را ميگويد كه باور كردنى نيست آيا) ميگويد: شب روز است و روز شب؟ سفيان گفته: بآن حضرت گفتم: نه، سفيان گفته: آن حضرت فرمود: آن حديث را بسوى ما باز گردان (و تكذيب مكن) زيرا اگر تو (آن را) تكذيب نموده و دروغ دانى ما را تكذيب نموده‏اى.پ 6- حضرت ابو جعفر (امام محمّد باقر، عليه السّلام) فرموده: رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) فرموده: محقّقا حديث و سخن آل محمّد (: ائمّه معصومين، صلوات اللَّه عليهم) دشوار است و دشوار گرديده، بآن ايمان نياورده و نميگرود مگر

 

فرشته‏اى كه نزد خداى تعالى قرب و منزلت يافته يا پيغمبر فرستاده‏شده (از نزد خدا، پيغمبر بر همه مردم) يا بنده‏اى كه خدا دل او را براى ايمان (حقيقى) امتحان و آزمايش نموده، پس آنچه بر شما وارد شده و ميرسد از حديث و سخن آل محمّد (صلوات اللَّه عليهم) و دلهاتان براى آن نرم و با آرامش است (از شنيدن آن سرگردان نميشويد) و آن را شناختيد (درك نموده و دريافتيد) قبول كرده و بپذيريد، و آنچه (حديثى را كه) دلهاتان رميده و نمى‏پسندد و آن را انكار نموده و نپذيرفتيد پس (در باره آن سخن ناروا نگوئيد، بلكه) آن را بخدا و رسول و عالم و دانائى از آل محمّد (امامى از ائمّه معصومين، عليهم السّلام) باز گردانيد (بگوئيد: خدا و رسول و اوصياء آن حضرت معنى آن را ميدانند)پ و جز اين نيست هلاك و تباه‏شونده كسى است كه چيزى از آن حديث را برايش بازگو كنند و او تحمّل و بردبارى آن را نداشته (معنى آن را در نيابد) پس بگويد. بخدا سوگند اين چيزى نيست (راست و درست نميباشد) و انكار و

 

نپذيرفتن همان كفر و نگرويدن (بايشان) است.پ 7- از (اسحاق پسر يحيى) كاهلىّ (كوفىّ) از حضرت ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه آن حضرت اين آيه را تلاوت نموده و خواند (سوره 4 آيه 65): فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً يعنى چنين نيست (كه گمان ميكنند مردم ايمان آورده‏اند در حالى كه خلاف حكم و فرمان رسول خدا، صلّى اللَّه عليه و آله، رفتار مينمايند) سوگند بپروردگارت (مردم بتو) ايمان (حقيقى) نمى‏آورند تا تو را حاكم و فرمانروا سازند در آنچه ميانشان اختلاف و گفتگو است، آنگاه بايد هيچ گونه دلتنگى نداشته باشند از آنچه (در آن) حكم كرده‏اى، و (حكم و فرمان تو را) فرمان برند فرمانبردنى (كه آشكار و نهان آن يكسان باشد). پس فرمود: اگر قوم و گروهى خدا را عبادت و پرستش نمايند (نماز بخوانند، زكاة بدهند، ماه رمضان روزه بگيرند و بحجّ خانه خدا روند) و او را يكتا بدانند (چيزى و كسى را شريك و انباز او ندانند) پس از آن‏

 

براى چيزى كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) بجا آورده (فرمان داده) بگويند: كاش چنان و چنين كرده بود (بهتر آنست كه آن را بجا نياورده بود) يا آن (سخن) را در خودشان بيابند (در فكر و انديشه‏شان بگذرانند) بوسيله آن گفتار و انديشه مشرك بوده و براى خدا شريك و انباز قرار داده‏اند، پس از آن فرمود (اين آيه را دوباره خواند):پ فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً. فرمود: آن تسليم و فرمانبرى (در آيه كه فرموده: وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً تسليم و فرمانبرى در كارها است.پ مرحوم مجلسىّ ميفرمايد: لو در فرمايش امام (عليه السّلام) لو صنع براى تمنى و آرزو است.پ 8- (در خطبه دويست و سى و يكم كتاب مكرّم نهج البلاغه است) امير المؤمنين (عليه السّلام) فرموده: كار ما (معرفت و شناسائى كار ما بسيار) دشوار است و دشوار گرديده كه بر نميدارد و زير بار آن نميرود مگر بنده با ايمان و گرويدنى كه خدا دل‏

 

او را براى ايمان امتحان و آزمايش نموده (آن را شايسته قبول ايمان دانسته) باشد، و حديث و گفتار ما را نگاه نميدارد مگر سينه‏ها (دلها) ى امانت و سپرده‏پذير و خردهاى پابرجا.پ 9- پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله) فرموده: هر كه حديث و سخنى را كه از من باو برسد ردّ نموده و بازگرداند من روز رستخيز دشمن او هستم (از شفاعت و ميانجيگرى من بهره‏مند نميشود) پس هر گاه حديث و سخنى از من بشما برسد كه (آن را) نميشناسيد (معنى آن را درك ننموده و در نمى‏يابيد آن را رد نكرده و باز نگردانيد، بلكه) شما علماء و دانايان بگوئيد:

 

اللَّه اعلم يعنى خدادانتر است.