بخش ششم جاهائى كه دوستى ائمه عليهم السّلام در آنجاها سودمند است و اينكه ائمه عليهم السّلام هنگام مرگ و غير آن مى‏آيند و در قبر از ولايت آنها سؤال ميكنند

امالى ابن شيخ: ص 112 حارث از على بن ابى طالب عليه السّلام نقل كرد كه فرمود هر كه مرا دوست داشته باشد روز قيامت مرا بطورى خواهد ديد كه مايل است و هر كه مرا دشمن بدارد در قيامت طورى مى‏بيند كه مايل نيست. امالى ص 30 حارث همدانى گفت خدمت امير المؤمنين عليه السّلام رسيدم فرمود حارث مرا دوست ميدارى عرضكردم آرى بخدا قسم يا امير المؤمنين. فرمود وقتى جانت بگلوگاه برسد مرا آن طور مى‏بينى كه دوست دارى اگر مرا ببينى چگونه مردم را از حوض دور ميكنم مثل اينكه شترى غريبه را از آبشخور دور ميكند خوشنود ميشوى و اگر مرا مشاهده كنى كه از صراط ميگذرم و پرچم حمد در دست‏

 

من است مقابل پيامبر اكرم از اين ديدار خوشحال خواهى شد. خصال و امالى: جابر از حضرت باقر از پدرش على بن الحسين از پدر خود نقل كرد كه پيامبر اكرم فرمود دوستى من و دوستى اهل بيت در هفت محل سودمند است كه بسيار هراس‏انگيزند. هنگام مرگ. در قبر، هنگام نشور و در موقع نامه عمل و در هنگام حساب و در ميزان و در صراط.

همين روايت را در فردوس از ابن شيرويه از على عليه السّلام از پيامبر اكرم عينا نقل نموده. محاسن برقى: فضل هاشمى از پدرش نقل ميكند كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود:

دوستى با ما اهل بيت در هفت محل سود مى‏بخشد: در نزد خدا و هنگام مرگ و در قبر و روز محشر و در كنار حوض و در ميزان و در صراط.

توضيح: نزد خدا يعنى در دنيا با تقرب يافتن نزد خدا يا باستجابت دعا و قبول اعمال يا در درجات بهشت و يا هنگام حاضر شدن براى حساب در نتيجه با خبر قبلى بيشتر سازگار است.* كتاب فضائل الشيعه بنقل از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام از آباء گرامش نقل ميكند: پيامبر اكرم فرمود پايدارترين شما در صراط كسى است كه بيشتر اهل بيت مرا دوست داشته باشد.* ابو حمزه ثمالى از حضرت باقر از آباء گرامش نقل كرد كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بعلى عليه السّلام فرمود خداوند محبت ترا در قلب مرد مسلمانى جاى گير نكرده مگر اينكه در صراط اگر قدمش لغزيد پاى ديگرش را محكم مينمايد تا خداوند او را بواسطه محبت تو داخل بهشت ميكند. كنز الفوائد: عبد الجبار از پدرش از جدش على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر از جدش على بن الحسين از پدر خود از جدش امير المؤمنين عليه السّلام نقل كرد كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود يا على كسى كه ترا دوست ميدارد فاصله‏اش با ديدن چيزى كه موجب روشنى چشمش شود همين قدر است كه با مرگ‏

 

روبرو شود بعد اين آيه را خواند رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً خدا يا ما را خارج كن تا عمل صالح در ولايت على انجام دهيم «غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ» غير از آنچه انجام ميداديم در عداوت آن جناب در جواب آنها گفته مى‏شود «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ» آيا ما شما را عمر نداديم بمقدارى كه متذكر شويد و براى شما راهنما نفرستاديم كه منظور پيامبر است «فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ» بچشيد كه ستمگران آل محمّد را ياورى نيست آنها را كمك كند و نجاتشان بخشد و از اين گرفتارى آنها را نگه دارد. كنز الفوائد: در تفسير اهل بيت عليهم السّلام در حديث احمد بن ابراهيم در باره آيه فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ  وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ يعنى شما نگاه ميكنيد بوصى محمّد امير المؤمنين عليه السّلام كه دوستش را بشارت به بهشت ميدهد و دشمنش را بآتش «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ» يعنى ما نزديكتريم بامير المؤمنين «مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ» ولى شما نمى‏شناسيد. كنز الفوائد: از ابن نباته روايت شده كه گفت حارث همدانى وارد خدمت امير المؤمنين عليه السّلام شد با چند نفر از شيعيان من نيز با حارث بودم حارث در راه رفتن خود خم و راست ميشد و با عصاى كج خود بزمين ميكوبيد چون مريض بود.

حارث در نزد على مقام و منزلتى داشت امير المؤمنين باو توجه نموده فرمود حارث حالت چطور است. جوابداد روزگار مرا فرسوده كرده و ناراحتى و درد مرا افزون نموده اين خصومت و اظهار نظرهاى مخالف اصحابت. فرمود در چه مورد عرضكرد در مورد مقام شما و گرفتارى كه از اين راه پيش آمده. يك دسته افراط ميكنند و غالى هستند گروهى نيز دشمن و نابكارند و يك دسته هم در شك و ترديد بسر مى‏برند نمى‏دانند روى آورند يا برگردند.

فرمود برادر همدانى كافى است. بهترين شيعيان و پيروان من ميانه‏روها هستند زيادرو بايد بسوى آنها برگردند و عقب مانده‏ها نيز خود را بآنها برسانند

 

عرضكرد فدايت شوم توضيح بيشترى بدهيد تا شك و ترديد از دل ما برود و ما را داراى بصيرت نمائى فرمود متوجه باش تو آدمى هستى كه امر بر تو مشتبه شده دين خدا بوسيله اشخاص تشخيص داده نمى‏شود بايد دليل واقعى باشد. وقتى حق را تشخيص دادى اهل حق را نيز خواهى شناخت. اى حارث! بهترين سخن حق است و كسى كه آشكارا بگويد مجاهد است من يك واقعيت را برايت توضيح ميدهم درست گوش كن بعد بدوستان خود كه شايسته هستند اطلاع بده. بدان من بنده‏ى خدا و برادر پيامبر و صديق اول هستم كه او را تصديق كردم وقتى آدم بين روح و جسد بود. آنگاه من صديق اول در ميان امت شما بودم واقعا پس ما اول و آخريم جز اينكه من داراى امتيازى مخصوص هستم اى حارث من برگزيده و وابسته مخصوص و وصى و ولى و صاحب سر و نجواى پيغمبرم بمن فهم كتاب و فصل خطاب و علم قرآن و اسباب داده شده در اختيار من هزار كليد نهاده هر كليدى هزار درب را باز ميكند هر دربى بر يك مليون پيمان ميرسد مرا تائيد كرده- يا مدد كرده باضافه آن با شب قدر و اين جريان براى من و ذريه‏ام كه حافظ مقام امامت باشند خواهد بود تا خداوند وارث زمين و هر چه در آن است شود (تا قيامت).

حارث! قسم بآن كس كه دانه را شكافت و انسان را آفريد بتو مژده ميدهم كه دوست و دشمنم مرا در چند جا خواهند ديد. هنگام مرگ. صراط. موقع تقسيم كردن. پرسيد تقسيم كردن چه چيز؟ فرمود تقسيم نمودن براى آتش بطور صحيح. ميگويم اين دوست من است و اين شخص دشمن من است.

سپس امير المؤمنين عليه السّلام دست حارث را گرفت و فرمود حارث دست تو را گرفتم همان طورى كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دست مرا گرفت من شكايت از حسادت قريش و منافقين كرده بودم. فرمود روز قيامت من چنگ بلطف خدا ميزنم و تو چنگ بدامن من و ذريه تو چنگ بدامن تو ميزنند و شيعيانت چنگ بدامن آنها مى‏زنند خداوند با پيامبرش چه خواهد كرد؟ پيامبر با وصى خود چه خواهد

 

كرد. وصى او با خاندان و شيعه خود چه خواهد كرد.

حارث اين مختصر را از جريانى بزرگ بگوش سپار تو محشور خواهى شد با كسى كه او را دوست ميدارى و هر چه انجام داده‏اى نتيجه‏اش را خواهى برد اين حرف را سه مرتبه تكرار كرد.

حارث از جاى حركت كرد از شادى رداى خود را مى‏كشيد گفت ديگر باكى ندارم قسم بخدا بعد از اين چه بملاقات مرگ روم و چه مرگ بملاقاتم بيايد. مشارق الانوار: پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: دوستى اهل بيت من در هفت محل هولناك براى دوستداران آنها سودمند است. هنگام مرگ. در قبر.

موقعى كه از قبرها بيرون مى‏آيند هنگام دادن نامه عمل و موقع حساب و در ميزان و در صراط هر كه ميخواهد در اين اماكن در امان باشد على را دوست بدارد و بدستاويز محكم چنگ زند كه همان على بن ابى طالب و عترت اوست بعد از او آنها جانشينان و اولياى منند علم آنها علم من حلمشان حلم من ادبشان ادب من و نژادشان نژاد من سرور اوليا و رهبر اتقيا و يادگار انبيا هستند جنگ با آنها جنگ با من دشمن آنها دشمن منند.* اعلام الدين ديلمى از حضرت صادق عليه السّلام نقل ميكند كه فرمود وقتى جان هر كدام از شما برسد باينجا با دست اشاره بحلق خود كرد باو ميگويند ديگر در دنيا از هر چه ميترسيدى حالا در امانى بعد باو بشارتش را ميدهند.* از امام صادق عليه السّلام از پيامبر اكرم بعلى عليه السّلام فرمود يا على شيعيان خود را بشارت به ده امتياز بده.

1- پاكى ولادت 2- حسن ايمان 3- دوستى خدا با آنها 4- وسعت قبر 5- نور آنها روبرويشان مى‏درخشد 6- فقر از ديده آنها برداشته شده و دلهايشان غنى است 7- خشم خدا با دشمنانشان 8- ايمن بودن از برص و جذام 9- ريختن گناه‏ها و خطاها از ايشان 10- آنها با منند در بهشت و من‏

 

با آنهايم خوشا بحال آنها چه عاقبت خوبى دارند.* جابر بن عبد اللَّه گفت خدمت پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله بوديم آن جناب رو بجانب على عليه السّلام نموده فرمود يا ابا الحسن اين جبرئيل است كه ميگويد خداوند شيعيان و محبين ترا هفت امتياز بخشيده 1- رفق و مدارا هنگام مرگ 2- آرامش هنگام وحشت 3- نور در تاريكى 4- در امان بودن هنگام ترس 5- دادگرى در ميزان 6- عبور از صراط 7- داخل شدن بهشت پيش از مردم نورشان پيشاپيش آنها مى‏درخشد «1».* ابن ابى يعفور گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود من خجالت ميكشم از زياد تكرار كردن اين سخن براى شما. فاصله بين شما و بين اينكه حسرتتان را بخورند همين قدر است كه جان شما باينجا برسد با دست اشاره بحنجره خود نمود پيامبر اكرم و على مرتضى عليهما السّلام پيش او مى‏آيند و باو ميگويند از آنچه ميترسيدى خداوند بتو امان داد و آنچه اميدوار بودى در پيش روى تو است مژده باد شما را شما طيبين هستيد و زنانتان طيبات. هر زن مؤمنى حوريه است زيبا و هر مرد مؤمنى صديق و شهيد.* حضرت صادق عليه السّلام ابتداء فرمود شما ما را دوست داشتيد با اينكه مردم دشمن ما بودند و ما را تصديق كرديد مردم تكذيب نمودند با ما پيوستيد مردم بما جفا كردند خدا زندگى شما را زندگى ما و مرگتان را مرگ ما قرار داده.

بخدا قسم فاصله بين يكى از شما تا چشمش روشن شود همين قدر است كه جانش باينجا برسد با دست اشاره بگلوى خود كرد پوست را كشيد باز تكرار كرد راضى نشده تا سوگند ياد كرد فرمود قسم بآن خدائى كه جز او پروردگارى نيست پدرم حضرت باقر اين را برايم نقل كرد. مردم اين طرف آن طرف رفتند

 

رفتند شما راهى كه خدا مى‏خواست از پيش گرفتيد. خداوند از بين بندگان خود محمّد صلّى اللَّه عليه و آله را انتخاب كرد شما هم برگزيده خدا را انتخاب كرديد از خدا بپرهيزيد و امانت‏ها را برسانيد به سياه و سفيد چه از خوارج باشد يا شامى.* عبد الرحيم گفت حضرت باقر عليه السّلام بمن فرمود همانا حسرت شما را مى‏خورند وقتى جان شما باينجا برسد ملك الموت بر او نازل مى‏شود و باو مى- گويد آنچه اميدوار بودى بتو دادند و از آنچه مى‏ترسيدى در امان هستى دربى برايش مى‏گشايد از منزلش ببهشت باو گفته مى‏شود نگاه كن بجايگاه خود در بهشت ببين اين پيامبر اكرم است و فلان و فلان و فلان كه از رفقاى تو بودند اين آيه همين مطلب را مى‏فرمايد الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ  لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ.* صفوان از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود بخدا قسم شما بر دين خدا و دين ملائكه هستيد بخدا قسم شما بر حق هستيد از خدا بترسيد و زبان خود را نگه داريد و نماز در مسجدهايتان بخوانيد و عيادت از مريضهايتان بكنيد وقتى مردم راهى را در پيش گرفتند شما طفره نرويد. ثواب شما را خدا ميدهد بيشترين موقعى كه بر شما حسرت مى‏خورند زمانى است كه جان شما برسد باينجا (اشاره بگلوى خود) چشمش روشن مى‏شود.* جابر جعفى از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد كه امير المؤمنين عليه السّلام بحارث اعور فرمود محبت ما در سه جا ترا سود مى‏بخشد. هنگام نزول ملك الموت هنگام نزول پرسش در قبر و هنگام ايستادن در پيشگاه پروردگار.* كتاب محتضر حسن بن سليمان از ام سلمه نقل مى‏كند كه پيامبر اكرم بعلى عليه السّلام فرمود يا على برادرانت در چهار جا خوشحال ميشوند هنگام جان دادن من و تو شاهد حال آنهائيم موقع پرسش در قبر و هنگام عرض اعمال و در هنگام صراط.* سعيد بن يسار گفت يكى از دو پسر شاهپور كه هر دو با ورع و تقوى‏

 

بودند بحال احتضار افتاد خيال ميكنم زكريا بود هنگام مرگ من در بسترش بودم دست خود را گشود بعد گفت دستم را گشودم يا على. اين جريان را من براى حضرت صادق عليه السّلام نقل كردم از جاى حركت كرده رفتم چيزى نگذشت كه شخصى را از پى من فرستاد خدمتش رسيدم فرمود بگو آن مرد چه ميگفت گفتم دستش را گشود بعد گفت يا على دستم را گشودم حضرت صادق عليه السّلام فرمود بخدا قسم او را ديده بخدا قسم او را ديده. امالى الشيخ: عبد اللَّه بن وليد گفت خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيديم سلام كرديم و نشستيم سؤال كرد شما كه هستيد. گفتيم از اهالى كوفه هستيم فرمود در هيچ شهرى بيشتر از كوفه ما دوست نداريم. اين گروه مورد عنايت خاص هستند. خداوند شما را هدايت كرد بامرى كه مردم جاهل بآن هستند ما را دوست داريد با اينكه مردم دشمن مايند و تصديق ما را كرديد وقتى مردم تكذيب كردند پيرو ما شديد در صورتى كه مردم مخالفت با ما كردند خداوند زندگى شما را زندگى ما و مرگتان را مرگ ما قرار داد.

 

من گواهى مى‏دهم كه پدرم مى‏فرمود فاصله بين يكى از شما تا روشن شدن چشمش يا اينكه مورد حسرت قرار گيرد همين قدر است كه جانش باينجا برسد با دست اشاره بحلق خود كرد سپس فرمود خداوند در قرآن مى‏فرمايد وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً ما ذريه پيامبر اكرميم صلّى اللَّه عليه و آله.