بخش پنجم آنچه واجب است بر مردم هنگام فوت امام عليه السّلام

علل الشرائع: محمّد بن مسلم گفت: بحضرت صادق عليه السّلام گفتم خدا شما را خير دهد از ناراحتى شما مطلع شديم خيلى ترسيديم اگر بما اطلاع دهى يا ما بدانيم چه كسى پس از شما امام است چقدر خوب است؟ فرمود على عليه السّلام عالم بود و علم بارث گذاشته مى‏شود. از دنيا نميرود عالمى مگر اينكه بعد از او كسى هست كه عالم است بمقدارى كه او اطلاع داشته يا آنچه خدا بخواهد. گفتم مردم مى‏توانند در صورت فوت امام، نشناسند امام بعد او را.

فرمود اما كسانى كه ساكن اين شهر (مدينه) هستند نه اما ساير شهرها باندازه فاصله‏اى كه از اينجا دارند خداوند مى‏فرمايد فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.

عرضكردم نظر شما در باره كسى كه از دنيا برود در موقعى كه در حال جستجوى امام بود چيست؟ فرمود او مانند كسى است كه از خانه خود خارج شده براى هجرت بجانب خدا و پيامبرش سپس مرگ گريبانش را بگيرد كه پاداش او در نزد خدا است. عرضكردم وقتى براى شناختن امام آمدند از كجا و بچه دليل او را بشناسند فرمود باو سكينه و وقار و هيبت (و جلال) داده مى‏شود.

 

علل الشرائع: يعقوب بن شعيب از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه عرضكردم خدمت ايشان اگر امام از دنيا برود و اين خبر برسد بكسانى كه در حضور امام قبل نبوده‏اند چه بايد بكنند؟! فرمود براى تشخيص امام بجستجو بپردازند و خارج ميشوند در جستجويش تا وقتى در جستجو و طلب باشند معذورند. عرضكردم همه بايد خارج شوند يا بعضى اگر خارج شدند كافى است؟! فرمود خداوند مى‏فرمايد فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ «1».

فرمود آنهائى كه در محل مانده و منتظر آمدن كسى كه بجستجوى امام رفته است هستند مؤاخذ و مسئول نيستند تا آن كسى كه بجستجو رفته بازگردد. علل الشرائع: عبد الاعلى گفت بحضرت صادق عليه السّلام گفتم اگر شنيديم امام از دنيا رفته تكليف ما چيست فرمود بايد در جستجويش كوچ كنيد. گفتم همه بايد برويم فرمود خداوند مى‏فرمايد فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ اگر بجستجوى امام خارج شديم و بعضى در بين راه از دنيا رفتند فرمود خداوند ميفرمايد وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ «2». تفسير عياشى: از عبد الاعلى همين خبر را نقل كرده در آخر خبر افزوده است كه گفتم: وارد مدينه شديم ديديم امام درب خانه خود را بسته و آشكار نيست (يعنى نتوانستيم او را تشخيص دهيم) فرمود صاحب اين امر يعنى امامت نيست مگر با دليل آشكار امام كسى است كه وقتى وارد مدينه شدى و پرسيدى بچه كسى فلان كس وصيت كرده؟ ميگويند فلانى.

 

تفسير قمى: وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ يعنى وقتى فهميدند امام از دنيا رفته واجب است از هر شهرى دسته‏اى از مردم خارج شوند نه اينكه همه مردم خارج شوند. خداوند بيرون شدن همه مردم را بجستجوى امام واجب نكرده گروهى بجستجو ميروند و براى ساير اهل شهر خبر مى‏آورند (لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) يعنى براى آنها يقين پيدا شود بامامت امام. اكمال الدين: عيسى بن عبد اللَّه بن محمّد بن عمر بن على بن ابى طالب از دائى خود حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه گفتم بايشان اگر پيش آمد كرد كه خدا چنين روزى را برايم نياورد چه كسى امام ما بعد از شما است؟ اشاره بحضرت موسى بن جعفر كرد عرضكردم اگر از دنيا رفت چه كسى پس از او امام است فرمود فرزندش.

گفتم اگر فرزندش از دنيا رفت و برادر بزرگترى با فرزند صغيرى گذاشت چه كسى امام خواهد بود فرمود فرزندش پيوسته همين طور است هميشه گفتم اگر من نتوانستم او را بشناسم و جايش را پيدا نكردم چه كنم. فرمود:

ميگوئى خدايا من پيرو همان امامى هستم كه اكنون رهبر ما است و فرزند امام پيش است همين كار ترا كفايت ميكند. اكمال الدين: حارث بن مغيره گفت از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم آيا ممكن است وقتى پيش آيد كه مردم امام را نشناسند؟ فرمود ممكن است چنين پيش آيد عرضكردم پس چه بايد بكنند فرمود چنگ ميزنند بفرموده‏هاى امام قبل تا براى آنها امامت امام بعد آشكار شود. تفسير عياشى: ابو الصباح گفت بحضرت صادق عليه السّلام چه ميفرمائيد در باره شخصى كه دعوت شد بمذهب ما و تشخيص داد و پذيرفت ولى در سرزمينى بود دور خبر درگذشت امام خود را شنيد در همان زمان كه انتظار تشخيص امام را داشت از دنيا رفت. فرمود بخدا قسم او بمنزله كسى است كه مهاجرت بسوى خدا و

 

پيامبرش نموده و از دنيا رفته است پاداش او بر خدا لازم است. تفسير عياشى: ابن ابى عمير گفت زرارة پسرش عبيد را بمدينه فرستاد تا اطلاع حاصل كند جريان حضرت موسى بن جعفر و عبد اللَّه افطح «1» را اما زراره قبل از برگشتن فرزند خود از دنيا رفت محمّد بن ابى عمير گفت محمّد بن حكيم گفت حضرت موسى بن جعفر فرمود اميدوارم زراره از كسانى باشد كه خداوند در باره آنها فرموده است وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ.

يك روايت ديگر از تفسير عياشى نقل مى‏شود كه با استفاده از آيه فَلَوْ لا نَفَرَ امام مى‏فرمايد بايد جستجو كنيد.* در روايت ديگرى مى‏پرسد چه ميفرمائيد در باره گروهى كه امام خود را از دست داده‏اند چه بايد بكنند. فرمود مگر قرآن نخوانده‏اى فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ تا «يَحْذَرُونَ» گفتم فدايت شوم حال كسانى كه انتظار ميكشند تا جستجوكنندگان برگردند چيست فرمود خدا ترا رحمت كند مگر نميدانى كه بين محمّد و عيسى صلى اللَّه عليهما دويست و پنجاه سال فاصله بود گروهى بر دين عيسى از دنيا رفتند بانتظار دين محمّد خداوند بآنها دو پاداش داد.

 

توضيح: شايد امام دوران فترت و فاصله بين دو پيامبر را از باب تنظير مثال ميزند و شايد منظور گروهى هستند كه رسالت پيامبر را درك كردند ولى قبل از درك خدمت آن جناب از دنيا رفتند و حجت بر آنها تمام نشد گر چه بعيد است اين احتمال.