پ (22) در باره تجويز و روا بودن مجادله و ستيزگى و مخاصمه و دشمنى نمودن با يك ديگر در دين و آئين و نهى و باز داشتن از مراء و گفتگو كردن

پ‏1- از حضرت ابى محمّد عسكرىّ (امام يازدهم، حسن بن علىّ بن محمّد بن علىّ بن موسى الرضا، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: نزد حضرت صادق (عليه السّلام) سخن از جدال و ستيزگى در دين و آئين بميان آمد، و اينكه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) و امامان پاك و پاكيزه از گناه (بر ايشان سلام و

 

درود باد) از آن نهى نموده و بازداشته‏اند، حضرت صادق (عليه السّلام) فرموده: از جدال، هميشه و همه جا نهى نشده ليكن از جدال و نزاع و گفتگو در آنچه نيكو نيست نهى شده آيا نميشنويد (در قرآن مجيد نميخوانيد) خدا ميفرمايد: وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (سوره 29 آيه 46)پ يعنى (اى مسلمانان) با اهل كتاب (يهود و نصارى در باره صحّت و درستى دين مقدّس اسلام و صدق و راستى پيغمبر اكرم) نزاع و زد و خورد و گفتگو نكنيد مگر با خصلت و خوئى كه نيكوتر (دليلها) باشد. و گفتار خداى تعالى و برتر از هر چيز: ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (سوره 16 آيه 125) يعنى (اى محمّد، صلّى اللَّه عليه و آله مردم را براه (دين و آئين) پروردگارت دعوت كن و بخوان بحكمت و دانش (بحجّت و دليل) و پند و اندرز نيكو، و با ايشان بطريقه و روشى كه نيكوترين طريقه است مجادله و گفتگو كن، و جدال و گفتگو بطريقه و روشى كه نيكو است با علماء و دانشمندان بدين و آئين وصل نموده و پيوسته و جدال بطريقه‏

 

و روشى كه نيكو نيست حرام و ناروا گرديده و خداى تعالى و برتر آن را بر شيعه و پيروان ما حرام نموده، و چگونه خدا هر گونه جدالى را حرام مينمايد در حالى كه ميفرمايد: وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى‏ (سوره 2 آيه 111)پ يعنى و (يهود و نصارى) گفتند: هرگز كسى ببهشت نرود جز يهود يا نصارى (يهود گفتند: هرگز ببهشت داخل نشود مگر آنكه يهودى باشد و نصارى گفتند مگر آنكه نصرانى باشد) خداى تعالى (دنبال همين آيه) فرموده: تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ يعنى آن مقاله و گفتار آرزوهاى نادرست ايشان است (اى پيغمبر، صلّى اللَّه عليه و آله بآنان) بگو: حجّت و دليلتان را بياوريد اگر (در آنچه ادعاء ميكنيد و آن را حقّ و درست ميدانيد) راستگو ميباشيد. پس دانستن راستگوئى و ايمان و گرويدن را با برهان و دليل قرار داده، و آيا برهان جز در جدال و گفتگوى بطريقه و روشى كه نيكو است بدست مى‏آيد؟.

 

پ‏2- از حضرت صادق (عليه السّلام) رسيده در آنچه از گرد آورده‏شده‏هاى سخنان پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله) روايت شده است كه آن حضرت فرموده: پارساترين مردم كسى است كه جدال و ستيزگى (كه از روى غلبه و چيره‏گى و فخر و سرفرازى و مانند آنها است) را ترك و رها نمايد و اگر چه حقّ و درستى با او باشد.پ مرحوم مجلسىّ ميفرمايد: مراء بمعنى جدال و ستيزگى است و ظاهر و آشكار از اخبار آنست كه مذموم و نكوهش شده از آن جدال و ستيزگى است كه مقصود در آن غلبه و چيره‏گى و آشكار ساختن كمال و آراستگى صفات و خوها و فخر و سرفرازى يا تعصّب و دلبستگى بكسى و يا بچيزى و سخت‏تر از آن دفاع نمودن و ترويج و رواج دادن باطل و نادرست باشد، و امّا جدالى كه براى اظهار و آشكار ساختن حقّ و درستى و از ميان برداشتن‏

 

باطل و نادرستى و دور ساختن شبهه‏ها و پوشيدگى چيزها از دين و آئين و راهنمائى گمراهان باشد آن از بزرگترين اركان و پايه‏هاى دين است ولى تمييز و جدا نمودن ميان آن دو جدال در نهايت و پايان صعوبت و دشوارى و اشكال و پوشيدگى است، و بسيار روى آورد كه در آغاز نظر و انديشه يكى از آن دو بديگرى اشتباه و مانند مى‏شود، و براى آدمى در آن جدال تسويلات و آراسته گردانيدن پنهانى است (از جانب شيطان) كه رهائى يافتن از آنها جز بفضل و بخشش خداى تعالى ممكن نيست و بدست نميآيد.پ 3- روايت شده مردى به حسين بن علىّ (بر هر دو بزرگوار تحيّت و درود باد) گفت: بنشين تا با هم در باره دين و آئين مناظره و گفتگو كنيم، حضرت فرمود: اى مرد من بدين و آئين خود (طاعت و فرمانبريم از خداى تعالى و طريقه و روش آن) بينايم و هدايت و راهنمائيم (راه راست و رستگاريم) بر من مكشوف و آشكار شده (جاهل و نادان نبوده و شاكّ و دو دل نيستم تا براى بدست آوردن يقين و باور مناظره و گفتگو نمايم)

 

تو اگر بدين و آئينت جاهل و نادانى برو آن را طلب نموده و بدست آور، چيست براى من و براى جدال و ستيزگى و كشمكش (آيا براى آن نفع و سودى است)؟ و محقّقا شيطان و ديو سركش براى مرد (هر كسى) وسوسه نموده و انديشه بد در دل او اندازد و سرّ و راز خود را با او در ميان گذاشته ميگويد: با مردم در دين مناظره و گفتگو كن تا عجز و ناتوانى و جهل و نادانى را بتو گمان نبرند.پ 4- از جعفر بن محمّد (امام ششم) از پدرش (امام پنجم، امام محمّد باقر، عليهما السّلام) رسيده كه آن حضرت (امام پنجم) فرموده: هر كه ما را بزبانش بر دشمنان كمك و يارى نمايد (از روى برهان و دليل سخنانى گويد كه او را مغلوب نموده و شكست دهد) خداى توانا و بزرگ او را روز ايستگاهش در برابر خود (روز رستاخيز در برابر حكم و فرمان خداى تعالى) بحجّت و دليل آوردنش (براى رهائى از عذاب و كيفر) گويا گرداند (تا از سختيهاى آن روز رهيده ببهشت در آيد).

 

پ‏5- از عبد الاعلى رسيده كه گفته: بحضرت ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) گفتم: مردم مرا بسبب سخن گفتن (در باره عقائد و احكام) بد ميگويند و نمى‏پسندند و من با ايشان سخن ميگويم (چگونه است آيا با اينكه بدى سخنگو را ميگويند شايسته است با اينان سخن گفته شود)؟ حضرت فرمود:

مانند تو كسى كه (مانند پرنده بر شاخه‏هاى درخت) فرود مى‏آيد (مسأله و خواسته‏اى را مطرح و پيشنهاد نمايد) پس از آن پرواز كند (ميتواند پرسشها را پاسخ گويد) آرى (او با مردم سخن گويد اگر چه او را بد گويند) و كسى كه فرود مى‏آيد (سخنى را با مردم پيشنهاد ميكند) پس از آن پرواز نميكند (پرسشهاى آنان را نميتواند پاسخ گويد) پس (با مردمى كه بديش را گويند) سخن نگويد.پ 6- از (محمّد بن عليّ بن نعمان) ابى جعفر الاحول (ملقّب به مؤمن الطّاق، رحمه اللَّه) از حضرت ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: (اى ابى جعفر، حمزه)

 

 

پسر (محمّد) طيّار چه كرد (چگونه است)؟ (ابى جعفر ميگويد:) گفتم: مرد، حضرت فرمود: خدا او را رحمت نموده و بيامرزد، خدا رحمت و مهربانى و نعمت و بخشش را بر او در آورد (او را از رحمت و نعمت بهره‏مند گرداند) زيرا او از جانب ما اهل بيت (و خانواده رسول اللَّه، صلّى اللَّه عليه و آله، با دشمنانمان از روى برهان و دليل) مخاصمه و ستيزگى و گفتگو مى‏كرد (و آنان را مغلوب مينمود).پ 7- حضرت رضا (عليه السّلام) فرموده: با علماء و دانشمندان جدال و ستيزگى مكن كه (چون توانائى گفتگوى با آنان را ندارى) تو را ترك نموده و رها ميكنند، و با بى‏خردان و سبك‏مغزان جدال و گفتگو مكن كه خود را بر تو نادان منمايانند (و از اين رو بزحمت و رنج تو افزوده مى‏شود).پ 8- از ابى بصير رسيده كه گفته: شنيدم حضرت ابا عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) ميفرمود: (از روى كبر و سرفرازى با ديگران) مخاصمه و كشمكش نميكند جز شاكّ و دو دل در (درستى و راستى) دين و آئين خود يا كسى كه پرهيزكارى و پارسائى با او نيست.