باب 93 در باره حلم و عفو و بخشش و فرو بردن خشم و غضب است

پ‏آيات‏

پ‏بقره 109 فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ. عفو و بخشش كنيد تا وقتى كه دستور الهى فرا رسد.

آل عمران 134 وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ فرو برندگان خشم و عفوكنندگان از مردم و خدا اهل احسان را دوست دارد.

نساء 149 إِنْ تُبْدُوا خَيْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا قَدِيراً. اگر عمل خيرى را آشكارا و يا پنهان انجام دهد و يا اگر از كار بد ديگران عفو و گذشت كنيد قطعا خداوند هم بخشنده و توانا است.

مائده 17 فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ. از آنان عفو و گذشت كن كه خداوند اهل احسان را دوست ميدارد.

اعراف 199 خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ عفو و گذشت را پيشه كن و بكار خوب امر كن و از نادانان اعراض چشم‏پوشى نما.

رعد 23 وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ. بدى را با انجام كار خوب از بين ميبرند.

حجر 86 فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ. گذشت خوب و زيبا داشته باش (مؤمنون) 99 ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ با روش بهتر كارهاى زشت ديگران را برطرف كن و با گذشت خود جلو بديهاى آنها را بگير كه ما حرفهاى آنها را بهتر ميدانيم.

نور 23 وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. و اين مؤمنان عفو و گذشت كنند آيا دوست نميدارند كه خدا شما را ببخشد؟ و خداوند بخشنده مهربان است.

فرقان 65 وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً. هنگامى كه نادانان حرفهاى بد بآنها ميگويند آنها در پاسخ سلام و احترام ميكنند.

قصص 55 وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ بوسيله اخلاق و رفتار خوب بديها را از بين ميبرند سجده 35 و 36 وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ.  وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ.

خوبى و بدى با هم برابر نيست با اخلاق و رفتار خوب جلو بدى را بگير كه در اين صورت‏

 

همان كسى كه با تو عداوت دارد مانند يك دوست صميمى خواهد شد ولى اين روش را جز شكيبايان و جز افرادى كه داراى بهره بزرگ اخلاقى هستند نميتوانند داشته باشند.پ شورى 36 تا 42 وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ الى قوله تعالى وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ.  وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ.  وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ.  إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ.  وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ.

هنگامى كه بخشم آمدند طرف را مى‏بخشند آنجا كه فرموده و آنان كه موقع ستمگرى ستمگران انتقام ميگيرند. كيفر بدى همانند آن بدى است و كسى كه عفو و گذشت كند و صلح و مصالحه نمايد پاداش او بر خدا است كه خدا ستمكاران را دوست نميدارد. و كسى كه پس از ستم ديدن انتقام خود را بگيرد اشكالى ندارد و نبايد ديگران باو اعتراض كنند. همانا كسانى كه بمردم ستم ميكنند و بدون اينكه حقى داشته باشند در روى زمين جور و ظلم ميكنند بايد مورد اعتراض و حمله قرار گيرند كه آنها مستحق عذاب دردناكى هستند و كسى كه صبر و گذشت داشته باشد اين عمل نشانه استوارى كارها است.

زخرف 90 فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ. از آنها گذشت كن و سلام بگو بزودى ميدانند و مطالب را مى‏فهمند.

جاثيه قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ.

بگو بمؤمنين آن كسانى را كه اميدى به ايام اللَّه (روز ظهور قدرت الهى) ندارند مورد عفو قرار دهند تا خدا جزاى هر گروهى را مطابق عملشان بدهد.

تغابن 15 وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ اگر عفو و گذشت داشته باشيد و ببخشيد خدا هم بخشنده مهربان است.

مزمل وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا بر گفتار ناهنجار آنها صبر كن و بطريق خوب و زيبائى از آنها دورى كن و آنها را دور كن.پ‏

تفسير

-پ فاعفوا و اصفحوا- گفته شده معناى عفو كيفر نكردن در مقابل گناه- و معناى صفح توبيخ و سرزنش نكردن است. حتى يأتي اللَّه بامره يعنى تا وقتى كه دستور كشتن كفار در فتح مكه فرا رسد. و الكاظمين الغيظ. آيه قبل چنين است وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ.  الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ.

سرعت كنيد بطرف بخشش پروردگار و بشتابيد بسوى بهشتى كه وسعتش بمقدار آسمانها و زمين است كه براى اهل تقوى آماده شده آنان كه در مواقع آسايش و مشكلات انفاق مينمايند يعنى در تمام حالات انفاق ميكنند آنچه را كه براى آنها ميسر است كم يا زياد و الكاظمين الغيظ

 

يعنى آنان كه خشم خود را نگاه ميدارند و آن را اعمال نميكنندپ و در مجمع البيان است كه كنيز حضرت سجاد عليه السّلام است آب سرسخت بدست حضرت كه آماده شود براى نماز ناگهان ظرف آب از دست كنيز افتاد و سر مبارك حضرت شكست. حضرت سرش را بلند كرد و نگاه كرد باو كنيز گفت خداوند ميفرمايد و الكاظمين الغيظ حضرت فرمود خشم خود را فرو بردم كنيز گفت و العافين عن الناس فرمود خدا تو را ببخشد كنيز گفت و اللَّه يحب المحسنين. فرمود تو را در راه خدا آزاد كردم.

اخبار اين باب‏

پ‏1- كافى على بن ابراهيم ... از عبد اللَّه سنان از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود در خطبه خود. آيا ميخواهيد ...

ا لا اخبركم بخير خلايق الدنيا و الآخرة؟ العفو عمن ظلمك و تصل من قطعك و الاحسان الى من اساء اليك و اعطاء من حرمك.

آيا خبر دهم شما را به بهترين خصلتهاى دنيا و آخرت؟ 1- گذشت از كسى كه بتو ظلم كرده 2- پيوند كنى با كسى كه از تو بريده 3- احسان و نيكى بكسى كه بتو بدى نموده و بخشش بكسى كه تو را محروم كرده است.

بيان. خلائق جمع خليفه است بمعناى طبيعت و سرشت و منظور در اينجا حالات و ملكات ثابت و راسخ نفسانى است يعنى بهترين صفاتى كه در دنيا و آخرت نافع است (و تصل) در روايات ديگر اين تعبير آمده است (وصله من قطعك) و با تعبير بالا ممكن است بتقدير ان تصل كه بمصدر تاويل شده باشد كه هر دو در واقع يكى مى‏شود. و ممكن است گفته شود عدول از جمله اسميه بجمله فعليه (كه در قوه امر است و مقصود امر است) براى تاكيد بيشتر باشد كه عمل را انجام شده مى‏بيند و فرق اين جمله دوم با اولى اين است كه قطع پيوند مستلزم ظلم نيست ولى در جمله اول تصريح بظلم شده و مقصود جمله دوم اين است كه با كسى كه رابطه را قطع كرده معاشرت نمائى و احتمال دارد كه مخصوص پيوند خويشاوندى و صله رحم باشد چون غالبا در اين مورد استعمال مى‏شود.

و احسان در مقابل اسائه و بدى از هر دو مطلب آن دو جمله اخص است چون احسان بالاتر از عفو است. و بدى كردن هم اخص از قطع پيوند است چون مى‏شود رابطه را قطع كند ولى ديگر بدى ننمايد. و همچنين محروم كردن غير از بدى كردن و قطع رابطه است چون در مفهوم اسائه ضرر و زيان معتبر است كه در آن دو معتبر نيست و قطع بمعناى معاشرت نكردن است و ممكن است اين جملات تاكيد يك ديگر باشد با حفظ يك معنا كه در خطبه‏ها و مواعظ تاكيد مرسوم است‏پ 2- كافى. از عده مشايخ ... از اسحاق سبيعى مرفوعا از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه‏

 

فرمود. آيا راهنمائى نكنم شما را بر بهترين اخلاق دنيا و آخرت؟ 1- پيوند نمائى با كسى كه از تو بريده 2- عطا كنى بكسى كه تو را محروم ساخته 3- عفو كنى از كسى كه بتو ظلم كرده است.پ 3- كافى. على بن ابراهيم ... از حمران بن اعين از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

سه چيز است از اخلاق كريمه و با ارزش دنيوى و اخروى است. 1- عفو كنى از كسى كه بتو ظلم كرده 2- پيوند نمائى با آن كس كه از تو بريده 3- حلم و بردبارى داشته باشى هنگامى كه با سفاهت بتو برخورد شود.پ 4- كافى. و على بن ابراهيم ... از ثمالى از حضرت سجاد عليه السّلام كه فرمود روز قيامت كه خداوند متعال اولين و آخرين را در يك سرزمين جمع مينمايد از طرف خدا منادى صدا ميزند.

كجا هستند اهل فضل؟ گروهى بلند ميشوند پس فرشتگان با آنها مواجه شده و ميپرسند فضل شما چگونه بوده است؟ در پاسخ ميگويند. ما با كسى كه از ما مى‏بريد پيوند مينموديم و بكسى كه ما را محروم ميكرد عطاء و بخشش داشتيم و از كسى كه بر ما ظلم ميكرد گذشت ميكرديم پس از جانب خداوند بآنها گفته مى‏شود. آرى راست ميگوئيد برويد داخل بهشت شويد.

بيان. مقصود از اهل فضل ممكن است اهل كمال و فضيلت باشد كه نسبت بديگران داراى مزاياى اخلاقى و كمالى هستند. و ممكن است منظور اهل فضل و احسان و كرم باشد و تصديق آنها در داشتن اين صفات و يا در اين جهت كه اين صفات موجب فضيلت است و يا هر دو جهت باشد و بدان كه اين خصلت‏ها فضيلت و كرامت بسيار باارزشى است كه كنه ارزش و حقيقت و ميزان فضل آنها قابل درك و بيان نيست چون دارنده اين صفات از طرفى براى نفس و روح خود فضيلت و كرامتى را تثبيت مينمايد و از طرفى رذالت و پستى را از خود برطرف مينمايد و با قوه قلب و روح نيرومند بر دشمن درونى و نفسانى غالب و چيره ميگردد و به اين مطلب در قرآن مجيد اشاره شده كه فرمود ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ... و بارزش رفيع و شرافت بلند اين صفات اشاره شده باين جمله كه فرمود وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ. فقط اهل صبر و استقامت و كسانى كه از ايمان و معرفت بهره بزرگى دارند باين صفات نائل ميشوند كه خدا ما را از آنها قرار دهد.پ 5- كافى. عده‏اى از مشايخ ... از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود بر شما باد بعفو و گذشت كه اين صفت جز عزت و ارزش براى بنده چيز ديگرى ندارد. بنا بر اين نسبت بهم عفو و گذشت داشته باشيد تا خداوند بشما عزت و عظمت عنايت كند. بيان تعيين عضو و گذشت موجب عزت دنيوى است كه اين مطلب براى رد و ابطال توهم و خيال شيطانى است كه تصور باطل مى‏شود انتقام نگرفتن و گذشت نمودن باعث ذلت و خوارى بين مردم و جرى شدن آنها بانسان ميگردد. ولى چنين نيست بلكه سبب برترى قدر و منزلت و بلندى مرتبه انسان است در نظر مردم مخصوصا وقتى كه اين عفو در حال قدرت باشد و ترك‏

 

عفو موجب مشاجره و منازعه و شكايت و حضور در دادگاه‏ها ميگردد و يا فتنه و درگيرى كه باعث تلفات نفوس و اموال مى‏شود كه اين امور سبب مذلت و رسوائى است. اين از جهت عزت دنيوى.

و اما عزت اخروى كه خيلى روشن است كه در آن جهان خدا عنايت ميفرمايد.پ 6- كافى. محمد بن يحيى ... از حمران از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود پشيمانى از عفو و گذشت بهتر و آسان‏تر است از پشيمانى از عقوبت و انتقام.

توضيح. پشيمان شدن از عفو احتمال چند معنا دارد 1- باين معنا كه گرچه انسان نبايد از عفو و گذشت پشيمان شود ولى در عين حال وقتى اين پشيمانى نابجا را با پشيمانى از انتقام بسنجيم و قياس كنيم پشيمان شدن از عفو بهتر است يعنى انسان بايد عفو كند گرچه پس از آن پشيمان شود 2- سخن بر اساس فرض و تسليم باشد يعنى اگر فرضا در عفو و گذشت پشيمانى پيدا شود چنين پشيمانى و ندامت از پشيمانى از عقوبت و انتقام بهتر و آسان‏تر است چون در عفو اگر فرضا پشيمان شود هر وقت كه بخواهد انتقام خود را بگيرد ميتواند ولى در صورت انتقام پشيمانى سودى ندارد و عمل انتقام انجام يافته و ديگر زمينه عفو از دست رفته است بنا بر اين چنين ندامتى هميشه هست و قابل جبران نيست بر خلاف عفو كه هميشه اختيار در دست او است پس عفو بهتر از انتقام است 3- لفظى در تقدير بعنوان مضاف باشد (كه بالمآل با وجه گذشته فرقى ندارد) 4- گر چه ندامت و پشيمانى از عقوبت و انتقام ممدوح و حالت خوبى است و پشيمانى از عفو مذموم و بد است ولى مجموع اين دو حالت (عفو و پشيمانى از آن) را با مجموع دو حالت عقوبت و پشيمانى از آن قياس شده است يعنى رويهم رفته عفو و پشيمانى از رويهم رفته عقوبت و پشيمانى بهتر است بنا بر اين توجيه منافاتى بين اين مطلب (كه اين دو حالت از آن دو حالت بهتر است) و بين مطلب ديگر (كه ندامت از عفو مذموم و ندامت از عقوبت ممدوح است) نيست يعنى گر چه اين ندامت از آن ندامت بهتر است ولى اين دو حالت عفو و ندامت امت از آن دو حالت عقوبت و ندامت بهتر است و اين توجيه خوبى است.پ 7- كافى. عده‏اى از مشايخ ... از معتب كه گويد. موسى بن جعفر عليه السّلام در نخلستان خود بود كه در آنجا مشغول چيدن خرما بودند ناگهان متوجه شدم كه غلام حضرت مقدارى از خرما برداشت و پشت ديوار پرتاب كرد كه بعدا برود و او را بردارد. من رفتم خرما را برداشتم و با غلام خدمت حضرت بردم و قضيه را عرض كردم حضرت فرمود. اى غلام. عرض كرد لبيك. فرمود آيا گرسنه هستى؟ عرض كرد نه اى آقاى من. فرمود پس چرا چنين كردى و خرما را سرقت نمودى؟ عرض كرد فقط از اين جهت بود كه دلم خواست فرمود. برو مال خودت باشد و فرمود رهايش كنيد.

بيان. اين حديث دلالت ميكند كه عفو از دزد و دادن مال باو مستحب است.پ 8- كافى. از عده مشايخ از برقى از ابن فضال كه حضرت فرمود دو لشكرى كه با هم برخورد

 

ميكنند آن طرف كه عفو و گذشتش بيشتر است پيروز ميگردد.

بيان. اين حديث دلالت بر اين دارد كه نيت و تصميم عفو باعث غلبه بر دشمن مى‏شودپ 9- كافى. محمد بن بكير ... از زراره از حضرت باقر عليه السّلام كه زن يهوديه را كه گوشت گوسفند را مسموم كرده كه رسول خدا را مسموم نمايد خدمت حضرتش آوردند رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله باو فرمود چرا اين كار را كردى؟ آن زن گفت چنين فكر كردم. كه اگر محمد صلى اللَّه عليه و آله پيامبر باشد اين گوشت زهرآلود باو زيان نميرساند و اگر پادشاه و سلطان است و بى‏جهت مدعى نبوت است من با اين كارم مردم را از او راحت كرده‏ام. و پس از اين مذاكره حضرت او را مورد عفو قرار داد.

بيان. اين حديث دلالت بر اين دارد كه عفو از كافر هم خوب است گر چه در صدد قتل و كشتن انسان باشد و براى تبرئه خود حرفها و دليلهاى دروغين بياورد. ظاهر اكثر اخبار اين است كه حضرت از آن گوشت ميل فرمود ولى از اثر اعجاز تاثير فورى نكرد و در پاره از روايات آمده كه اثر زهر در جسد مباركش باقى ماند تا پس از دو سال وفات نمود و شهيد شد. كه با اين حادثه خداوند متعال كرامت نبوت و فضيلت و ارزش شهادت را براى حضرت جمع نمود و در ميان اهل سنت اختلاف است و رواياتشان مختلف است كه آيا حضرت آن زن يهوديه را بقتل رسانيده يا نه در اكثر روايات ما و آنها آمده است كه حضرت عفو فرمود و آن زن را نكشت ولى بعضى عقيده دارند كه حضرت او را كشت و از ابن عباس روايت شده كه حضرت او را در اختيار بازماندگان بشر كه از آن گوشت خورده و مرده بود گذاشت و آنها او را كشتند كه با اين قول جمع بين روايات مختلف نموده‏اند.پ 10- كافى. على بن ابراهيم ... از جابر از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود سه چيز است كه موجب ازدياد عزت مى‏شود براى مسلمان 1- گذشت از كسى كه باو ظلم نموده 2- بخشش بكسى كه او را محروم كرده 3- پيوند و ارتباط با كسى كه رابطه دوستى و خويشى را بريده است.پ 11- كتاب عدد. كه در ضمن داستان احضار منصور دوانيقى حضرت صادق عليه السّلام را و توبيخ و پر خاش او نسبت بحضرت كه حديث طولانى است حضرت در پاسخ منصور فرمود كه پدرم از پدرش از جدش عليهم السّلام كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود. روز قيامت منادى از عرش الهى صدا ميزند آگاه باشيد هر كس كه پاداش او بر من (خدا) است بلند شود. و غير از كسانى كه از برادر دينى خود عفو و گذشت نمود كسى بلند نميشود. تا آخر حديث طولانى.پ 12- كافى. محمد بن يحيى ... از محمد بن عبد اللَّه كه گويد از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود. انسان جزء عابدان محسوب نميشود تا وقتى كه حليم و بردبار باشد. و در بنى اسرائيل چنين مقرر بود كه كسى كه مشغول عبادت ميشد از عابدين محسوب نميشد تا اينكه‏

 

بيست سال سكوت كند.پ بيان. راغب گفته است حلم يعنى در اختيار گرفتن نفس و جلوگيرى از هيجان و بر افروخته شدن خشم و گفته شده حلم يعنى تانى و تامل و تحقيق در امور و اين حالت از اثر اعتدال قوه غضبيه است كه انسان را از تاثر و ناراحتى در مقابل پيش آمدهاى ناگوار منع كرده و باز ميدارد.

و از آثار حلم اضطراب و تشويش نداشتن در برابر حوادث هولناك و افراط و تعدى نكردن در مواقع مواخذه از مقصرين و كنترل اعمال و حركات است و همچنين از آثارش اظهار برترى و امتياز نسبت بديگران نداشتن و سستى و مسامحه نكردن در حفظ و نگهدارى آنچه كه شرعا و عقلا حفظ آن واجب است. (تمام شد حرف راغب) و اين حديث دلالت بر اين دارد كه شرط كمال عبادت و قبولى آن حلم است زيرا شخص سفيه و نادان دست بكارهاى زشت و ناروا ميزند از قبيل فحش و ناسزا و زدن و آزار و اذيت و بالاتر مثل زخمى كردن طرف و كشتن كه تمام اين اعمال موجب فساد عبادت است چون خداوند عبادت متقين را فقط قبول ميفرمايد. و گفته شده كه مقصود از حليم و بردبار در اينجا عاقل است و قبلا هم گفته شد كه عبادت غير عاقل كامل نيست. و چون سكوت از امور بى‏فائده از لوازم حلم و بردبارى است از اين جهت پس از حلم سكوت را ذكر فرموده.پ و لذا پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله فرمود هر وقت يكى از شما خشمناك شد بايد سكوت نمايد. و روزه صمت و سكوت در ميان بنى اسرائيل مشروع و متداول بوده (يعنى روزه همراه با سكوت و حرف نزدن) و اين عمل گر چه در اسلام منسوخ شده ولى اصل سكوت و خاموشى و ارزش آن مطلوب و محبوب است و حضرت رضا عليه السّلام براى شاهد بر خوبى صمت و سكوت مشروعيت آن را در بنى اسرائيل يادآور مى‏شود كه آنها وقتى عبادت‏كننده را در رديف عابدان معروف ميشمردند كه مدت بيست سال بر روزه سكوت يا بر اصل سكوت مواظبت نمايدپ 13- كافى. محمد بن يحيى ... از زراره از حضرت باقر عليه السّلام از حضرت سجاد عليه السّلام ميفرمود. خيلى خوش دارم از كسى كه حلمش در موقع غضب او را دريابد.پ 14- كافى. عده‏اى از مشايخ ... از حفص مرفوعا از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود هرگز خداوند متعال جهل و نادانى را موجب عزت و عظمت و حلم و بردبارى را عامل ذلت قرار نداده است.

بيان. لفظ جهل در مقابل علم گفته مى‏شود و نيز به لازمه آن كه سفاهت و اعمال مخالف عقل است اطلاق ميگردد و اينجا احتمال دو وجه هست همچنان كه حلم احتمال هر دو معناى مقابل را دارد و دومى بهتر است.پ 15- كافى. از عده ... از جابر از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود خداوند متعال شخص باحياء و بردبار را دوست ميدارد.

 

پ‏16- كافى. از عده مشايخ از برقى از بعض اصحاب مرفوعا از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود كفى بالحلم ناصرا و قال اذا لم تكن حليما فتحلم. حلم و بردبارى بهترين يار و ياور است. و فرمود اگر حليم و بردبار نيستى خود را بحلم و بردبارى وادار كن.

بيان. اينكه فرمود حلم يار و ياور خوبى است از اين جهت است كه با بردبارى خصومت و دشمنى از بين ميرود بلكه دشمن تبديل بدوست ميگردد و اين خود بهترين نصرت است. علاوه بر اين شخص بردبار در نظر مردم دوست‏داشتنى است و طبعا در مقام منازعه مردم او را بر عليه دشمنش يارى مينمايد و در مشكلات باو كمك ميكنند. و جمله بعدى معنايش اين است كه اگر از نظر طبع و خلقت داراى صفت حلم نيستى تو خود با زحمت و مشقت و با جهاد با نفس اظهار حلم و بردبارى كن و تمرين كن تا اين صفت خلق و خوى تو شود و تدريجا بر تو سهل و آسان گردد.

با اينكه قبلا هم گفتيم اگر اخلاقى را با مشقت و زحمت و بر خلاف طبع بخود بگيرد ثواب و ارزشش بيشتر است.پ و امير مؤمنان عليه السّلام فرموده اگر حليم نيستى اظهار حلم كن كه هر كس خود را شبيه گروهى كرد از آنها خواهد شد.پ 17- كافى. محمد بن يحيى ... از حفض بن ابى عايشه كه حضرت صادق عليه السّلام غلامش را دنبال كارى فرستاد. طول كشيد و غلام نيامد حضرت براى بررسى وضع غلام از خانه بيرون آمد. بر خلاف انتظار مشاهده فرمود كه غلام خوابيده حضرت نشست بالاى سر غلام و او را باد ميزد تا وقتى كه غلام بيدار شد. حضرت فرمود فلانى اين براى تو درست نيست كه شب بخوابى و روز هم بخوابى شب براى خواب روز هم براى ما.

توضيح ... اين حديث دلالت بر اين دارد كه جائز است انسان بغلامش پس از خواب روز دستور انجام كار بدهد در صورتى كه شب باو كارى ارجاع نكرده باشد و بخدمت نگرفته باشد و نيز دلالت دارد بر اينكه مستحب است غلام را از خواب بيدار نكند و او را باد بزند كه نهايت مروت و حلم است.پ 18- كافى. محمد بن يحيى ... از جابر از حضرت باقر عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. خداوند شخص باحيا و حليم و عفيف متعفف را دوست دارد.

توضيح. عفيف يعنى كسى كه از حرام مخصوصا از حرامهاى مربوط بشكم و فرج اجتناب نمايد و متعفف با تاكيد عفيف است مثل اينكه ميگويند ليل اليل شب تار و خيلى تار و يا منظور از عفيف اجتناب از حرام و متعفف كسى كه از مكروه اجتناب كند چون اجتناب از مكروه عفت و خوددارى بيشترى است پس با وزن متعفف مناسبتر است و يا عفيف عفه مربوط بشكم و متعفف عفت مربوط بفرج است و يا عفيف عفت از حرام و متعفف خوددارى از سؤال است همچنان كه در آيه شريفه است يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ بقره 273 اين فقراء چون سؤال و اظهار

 

فقر نميكنند كسانى كه از وضع زندگى آنها اطلاع ندارند خيال ميكنند كه اينها غنى و ثروتمندند و يا عفيف كسى است كه خلقتا و طبيعتا داراى عفت است و متعفف كسى است كه با زحمت و تمرين خود را عفيف نموده كه شايد اين معنا مناسبتر باشد راغب گفته. عفت يك حالت نفسانى است كه از تسلط شهوه بر انسان جلوگيرى ميكند. و تعفف اين است كه اين نيرو و قوت روحى را با تمرين و مراقبت بدست آورد و اصل معناى آن اكتفاء بمقدار اندك است كه با عفت قريب المعنا است. و عفه بضم عين يعنى باقى مانده از هر چيز (كه قاعده مقدار اندكى است) و يا از عفف است كه بمعناى ميوه درخت اراك است (كه لا بد خيلى كم است) و در نهايه است من يستعفف يعفه اللَّه كسى كه در مقام تحصيل عفت باشد خداوند صفت عفت را باو عنايت ميفرمايد.

و استعفاف تحصيل عفاف و تعفف است كه او بمعناى خوددارى از حرام و سؤال است.پ 19- كافى. ابو على اشعرى ... از سعيد بن يسار از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

وقتى كه نزاع و خصومت بين دو نفر اتفاق افتد دو فرشته از آسمان فرود مى‏آيند و بآن طرفى كه سفيه است و حرفهاى ناروا ميزند ميگويند قلت و قلت گفتى و گفتى و تو خود بآنچه گفتى سزاوارى و بزودى بكيفر خود خواهى رسيد و بآن طرف حليم و بردبار ميگويند صبر كردى و حلم ورزيدى اگر اين حالت خود را ادامه داده و تمام كنى خداوند تو را مى‏آمرزد و اگر آن شخص حليم بعدا پاسخ طرف را بدهد و حرفهائى همانند آن بگرداند آن دو فرشته با خشم بالا ميروند.

بيان. قلت و قلت تكرار جمله بمنظور بيان زيادى فحش و ناسزا است. ولى بعضى دومى را با فاء خوانده‏اند (فلت) كه در نهايه بمعناى انحراف و ضعف در فكر و انديشه است يعنى گفتى حرفها را و انديشه و فكر و روش بدى بخود گرفتى ولى ظاهرا با فاء خواندن درست نباشد.

و جدا شدن و رفتن آن دو فرشته از اين جهت است كه آن طرف صبر و حلم خود را ادامه نداده و صبر و حوصله را بعد از ناسزائى زياد آن طرفش از دست داده و لذا آن دو فرشته با خشم جدا ميشوند و وضع آنها را بدو فرشته نويسنده عمل واگذار مى‏كنند.پ 20- كافى. على بن ابراهيم از پدرش از ابن عمير از هشام بن حكم از حضرت صادق عليه السّلام كه على بن حسين عليهم السّلام ميفرمود.

ما احب ان لى بذل نفسى حمر النعم و ما تجرعت جرعة احب الى من جرعة غيظ لا اكافى بها صاحبها.

مطيع و منقاد بودن نفس خودم بقدرى ارزش دارد كه حاضر نيستم آن را در مقابل با ارزش‏ترين اموال از دست بدهم. و من جرعه‏اى ننوشيدم كه محبوب‏تر باشد از جرعه خشمى كه او را فرو برم و در باره طرف اعمال ننمايم.

بيان. ذل نفس بكسر ذال يعنى رام بودن و مطيع بود آن در برابر اراده انسان كه صفت‏

 

شبهه آن ذلول مى‏آيد. و با ضم ذال يعنى پستى و ضعف نفس كه صفتش ذليل مى‏آيد. و نعم بمعناى حيوان چرنده است كه جمعى است كه از لفظ خود مفرد ندارد و غالبا بر شتر گفته مى‏شود. و ابو عبيد گفته نعم يعنى شتر خواه ماده خواه نر و جمعش نعمان و انعام مى‏آيد و گفته شده فقط بشتر نر ميگويند ...پ كرمانى گفته حمر النعم با ضم حاء و سكون ميم يعنى قوى‏تر و چابك‏تر آنها. و طيبى گفته مقصود شتران سرخ است كه نفيس‏ترين اموال عرب است و در كتاب مغرب گفته حمر النعم يعنى با ارزش‏تر آنها كه البته اين يك تمثيل است براى هر چيز با قيمت و گفته شده كه احمر گفتن بهتر است. و نعم بكسر نون هم خوانده شده كه جمع نعمت است كه لفظ حمره كنايه و اشاره بخوبى است يعنى نعمتهاى خوب. ولى معناى اولى مشهورتر و بهتر است و اين حديث دو معنا را احتمال دارد. يكى اينكه ذل بضم با ذال باشد و باء براى سببيت باشد كه معنا اين طور باشد من دوست ندارم كه اموال نفيس و زيادى را از راه ذلت و پستى بدست آورم كه آن را نگاه دارم و يا صدقه دهم چون مال ارزشى ندارد خلاصه اينكه عزت نفس را بهيچ قيمتى نميدهم. و اينكه فرو بردن خشم را يادآور شده از اين نظر است كه فرو بردن موجب عزت و انتقام موجب ذلت است همچنان كه قبلا هم گفتيم و بعدا هم خواهيم گفت. و يا معنا اين باشد كه من با اينكه راضى بذلت نفس نيستم ولى در عين حال انتقام نميگيرم و خشم خود را فرو ميبرم چون ثوابش زياد و فوائدش بزرگ است ولى معناى اول بهتر است. معناى ديگر حديث اين باشد كه ذل بكسر ذال و باء براى عوض باشد يعنى من راضى نيستم كه عوض رام بودن و مطيع بودن نفس اموال نفيسى داشته باشم و يا بضم ذال خوانده شده ولى منظور از ذلت ذلت در برابر خدا و اطاعت امر او در باره فرو بردن خشم و گفته شده تشبيه براى نزديك شدن مطلب بذهن است و گر نه يك ذره از ثوابهاى آخرت از تمام زمين و آنچه در او است بهتر است.

و بعضى از فضلاء گفته كه اين اشكال نشود كه خشم يك حالت طبيعى و آمدن و نيامدن آن در اختيار انسان نيست پس چگونه دستور برطرف كردن خشم بانسان داده مى‏شود؟ چون پاسخش اين است كه انسان مكلف است كه تزكيه و تصفيه نفس نمايد بطورى كه موجبات و اسباب خشم باين زوديها او را تحريك نكند مؤلف. بر فرض كه خشم و غضب بدون اختيار حاصل شود البته تكليف برطرف كردن را ندارد ولى اين تكليف را دارد كه خشم خود را اعمال نكند چون بكار بردن يا نبردن آن تحت اختيار او است و اگر فرضا اختيار از دستش رفت البته در اين صورت ديگر تكليفى ندارد.پ 21- كافى. محمد بن يحيى ... از زيد شحام كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود چه بسيار خوب است نوشيدن جرعه خشم براى كسى كه بر آن صبر كند كه البته پاداش بزرگ در مقابل امتحان بزرگ است و خداوند متعال بهيچ قوم و گروهى محبت نداشته مگر اينكه آنها را مبتلا

 

بمشكلاتى نموده است.

بيان. عظيم البلاء كه در حديث است يعنى امتحان و آزمايش بزرگ كه خداوند مؤمنان را مبتلا ميكند بمعاشرت مخالفان و ستمگران و صاحبان اخلاق زشت و دستور صبر و فرو بردن خشم داده كه اين خود از گرفتاريهاى شديد و مشكل‏ترين امتحان است.پ 22- كافى. محمد بن يحيى ... از عمار بن مروان از امام هفتم عليه السّلام كه فرمود.

صبر كن بر رفتار بد دشمنان نعمت كه اين كسانى كه در باره تو معصيت و نافرمانى خدا را نموده‏اند نميتوانى بكيفر و مكافاتى برسانى كه بهتر باشد از اينكه در اين مورد اطاعت الهى را بنمائى، يعنى خشم خود را فرو برى و اعمال عضب نكنى.

توضيح. شايد مقصود از دشمنان آن حسودانى باشند كه نميتوانند ديگران را در نعمت ببينند و دوست دارند كه نعمت از آنها برود پس چنين اشخاص دشمن نعمت هستند و كوشش ميكنند كه نعمت از ديگران سلب شود. و يا منظور صاحبان نعمت هستند كه شكر نعمت را نكرده و از آن سوء استفاده نموده و بر ديگران ظلم و ستم مينمايند پس اينها دشمن نعمت خودشان هستند و با اين روش ظالمانه نعمت خود را در معرض زوال قرار ميدهند. و ممكن است مقصود از نعمت ائمه اطهار عليهم السّلام باشد كه گروهى با آنها دشمن هستند كه آنها دشمن ائمه اطهارند.

و مقصود از (معصيت كردن خدا در باره تو) حسدورزيدن و آثار حسد است و يا ظلم و ستم و اذيت ارباب نعمت است. و منظور از اطاعت الهى همان عفو و گذشت و فرو بردن خشم و صبر بر آزار است كه فرمود و الكاظمين الغيظ تا آخر آيه 43 آل عمران. و اينكه فرموده چنين مكافاتى بهتر است و با صيغه افعل تفضيل فرموده استفاده مى‏شود كه مكافاه و تلافى هم جائز است بشرط اينكه تجاوز از حد نكند همچنان كه فرموده. فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ بقره 194 هر كه بر شما تعدى و تجاوز كرد شما هم همان مقدار بر او تعدى كنيد و غير اين آيه ولى در عين حال عفو بهتر است.پ 23- كافى. با همان سند از ابن سنان از ثابت از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

گذشت از دشمن در زمان حكومت و دوست دشمنان تقيه‏اى است كه موجب حفظ و دور شدن و مصونيت از بلاء و گرفتاريهاى دنيوى است و دشمنى با آنها در دوران قدرتشان و درگيرى و نزاع با آنان بدون مراعات تقيه (در مورد تقيه) ترك امر و دستور الهى است. فجاملوا الناس يسمن ذلك لكم عندهم پس بنا بر اين خوش‏برخورد باشيد با آنان تا در نتيجه در نظر آنها با عظمت و احترام باشيد و با آنها دشمنى نكنيد كه موجب تسلط آنها بر خودتان شويد و ذلت و خوارى ببينيد.

بيان. پس از توضيحاتى در باره الفاظ حديث راجع بجمله يسمن ... ميفرمايد. در

 

بيشتر نسخه‏ها همين طور آمده كه سمن يسمن از باب تعب يتعب و يا از باب قرب يقرب كه بمعناى فربهى است و كنايه از عظمت و بزرگى و احترام است و ممكن است از باب افعال يا تفعيل باشد يعنى خداوند متعال شما را در نظر آنها محبوب و محترم مينمايد. و در بعضى از نسخه‏ها يسمى فعل مجهول آمده از تسميه و نام بردن است يعنى اين برخورد خوب و خوش اخلاقى شما در نزد آنها بازگو مى‏شود و در نتيجه آنها شما را ستايش كرده و محبت ميكنند.پ 24- كافى. على بن ابراهيم ... از مالك بن حصين از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود هيچ بنده‏اى خشم خود را فرو نميبرد مگر اينكه خداوند متعال بر عزت دنيا و آخرت او مى‏افزايد كه در قرآن فرموده وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ. و اثابه اللَّه مكان غيظ ذلك.

بيان. آوردن آيه در حديث براى بيان عزت اخروى است كه قبل از اين آيه فرموده- وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ.  الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ سوره آل عمران 143 بيضاوى در تفسيرش گفته يعنى كسانى كه خشم خود را حفظ نموده و با اينكه قدرت دارند از بكار بردنش خوددارى مينمايند كه مثلا ميگويند كظمت القربه يعنى مشك را پر كردم و دهانش را محكم بستم.پ و از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل شده كه فرمود. كسى كه قدرت بر اعمال و بكار بردن خشم را دارد ولى خشم خود را نگه دارد خداوند دل او را از امن و ايمان آكنده ميفرمايد.

و العافين عن الناس يعنى از عقوبت و مؤاخذه كسى كه استحقاق عقوبت دارد چشم پوشى كنند.

و اللَّه يحب المحسنين. خداوند نيكوكاران را دوست دارد مقصود همه نيكوكاران كه اينها هم از جمله آنان هستند. و ممكن است الف و لام عهد باشد كه مقصود همين فرو برندگان خشم باشد:

پس براى عزت اخروى همين بس كه خداوند مژده بهشت بآنان داده و فرموده كه بهشت براى اينها آماده شده و خدا اينها را دوست ميدارد. و ممكن است آوردن آيه در حديث براى بيان عزت دنيوى هم باشد باين بيان كه او همچنين افراد مشمول اين آيه هستند كه اين خود عزت و شرفى است در دنيا و يا باين بيان كه آيه شريفه دلالت دارد كه اينها از محسنين و از كسانى هستند كه خداوند آنها را دوست ميدارد و محبوب خدا در دنيا و آخرت عزيز ميباشند و اما جمله (و اثابه اللَّه مكان غيظه ذلك) ممكن است لفظ ذلك اشاره بمفاد آيه باشد يعنى خداوند بجاى غيظ و عوض خشم او ثواب اخروى باو عنايت ميفرمايد. و ممكن است ذلك عطف بيان و يا بدل از غيظه باشد و اثابه عطف بر زاده يعنى خداوند متعال علاوه بر عزت دنيا و آخرت اجر و پاداشى در برابر اصل خشم باو عنايت ميفرمايد چون همين حالت خشم و غيظ فشار و مشكلى است كه بدون اختيار و اراده بانسان دست داده و موجب ناراحتى او مى‏شود و خداوند در مقابل‏

 

آن عوضى باو ميدهد (البته عوض باصطلاح متكلمين) كه منظور از ثواب عوض است چون ثواب بآن پاداشى ميگويند كه در مقابل اعمال اختيارى باشد و خشم و غيظ يك حالت غير اختيارى است گر چه فرو بردن خشم يك عمل اختيارى است بنا بر اين بهشت در مقابل فرو بردن خشم و ثواب يعنى عوض در مقابل اصل حالت خشم است. و گفته شده منظور از مكان منزل و مقام مخصوصى است كه براى هر يك از بهشتيان هست.پ 25- كافى. از عده مشايخ ... از سيف بن عمير. كه گفت كسى كه از حضرت صادق عليه السّلام شنيده بود براى من نقل كرد كه آن حضرت ميفرمود. كسى كه خشم خود را فرو برد (و اگر ميخواست ميتوانست انتقام بگيرد) خداوند قلب او را از رضا و خشنودى خود پر ميكند يعنى بقدرى ثواب و كرامت و شفاعت و درجه باو ميدهد كه كاملا راضى شود.پ كافى. ابو على اشعرى ... از وصافى از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود. كسى كه خشم خود را نگه دارد و قدرت بر اعمال هم داشته باشد خداوند روز قيامت دل او را از امن و ايمان پر ميكند.

توضيح. شايد منظور از ايمان اين چنين باشد كه خداوند بقدرى ثواب باو ميدهد كه كاملا و در حد اعلى كرم و لطف و رحمت واسعه الهى را تصديق كند كه مضمونش با حديث سابق يكى مى‏شود. و ممكن است اعم از اين باشد يعنى روز قيامت واقعا بر ايمانش افزوده مى‏شود كه در نتيجه مستحق ثواب بيشترى ميگردد. چون دليلى نداريم بر اينكه ايمان انسان روز قيامت ديگر زياد نميشود.پ 26- كافى. حسين بن محمد ... از زيد شحام از حضرت صادق عليه السّلام كه بمن فرمود.

اى زيد در مقابل دشمنان نعمت صبر كن كه آنها را كه در باره تو معصيت خدا را مينمايند (نسبت بتو حسد ميورزند) بمكافاتى كه بهتر از انجام دستور الهى باشد (صبر كنى و گذشت نمائى) كيفر نخواهى داد. خداوند متعال دين اسلام را برگزيده و انتخاب نموده شما مصاحبت و نگهدارى آن را با داشتن صفت سخاوت و حسن خلق بخوبى مراعات كنيد.

بيان. دستور حسن مصاحبت اشاره باين است كه با مراعات نكردن اين دو خصلت خوف از دست دادن اسلام است چون نداشتن حسن همراهى و ترك مصاحبت نيكو غالبا موجب هجران و دورى ميگردد.پ 27- كافى. على بن ابراهيم ... از ابو حمزه از حضرت سجاد عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. از بهترين راه بسوى خداوند متعال دو جرعه است 1- جرعه نوشيدن غيظ كه خشم خود را با حلم و بردبارى برطرف نمايد. و جرعه نوشيدن مصيبت كه با صبر خود آن مصيبت را رد كند.

بيان. اين تعبير تمثيل و تنظير است. مثل اينكه شخص خشمناك ميخواهد خشم خود

 

را اظهار و بكار برد ولى با توجه بمنافع دنيوى و اخروى آن خشم خود را اظهار نميكند مانند كسى كه دواى تلخى را كه طبعش نمى‏پذيرد نميخواهد بياشامد ولى با توجه بمنافع آن دواء اين حالت را دفع ميكند و همين طور است صبر در برابر بلاء و مصيبت و بى‏تابى نكردن و فرق بين كظم و صبر اين است كه كظم غيظ در موقع قدرت و صبر در مورد ناتوانى است.28- كافى. على بن ابراهيم ... از حضرت باقر عليه السّلام كه پدر بزرگوارم بمن فرمود.

اى فرزند هيچ چيزى مثل جرعه خشم كه پايانش صبر و رضا باشد موجب روشنى چشم پدرت نيست و دوست ندارم كه تواضع و انقياد نفس را بعوض مال زياد و نفيس از دست بدهم.

بيان .... اينكه فرمود پايانش صبر باشد ظاهرا مقصود از صبر رضايت و پسنديدن و انتخاب فرو بردن خشم و انتقام نگرفتن است و يا منظور اين باشد كه ابتداء با فشار و زحمت خود را به كظم غيظ و فرو بردن خشم وادار كند و اين روش را چندين بار ادامه دهد تا بدرجه صابران برسد بطورى كه ترك انتقام طبيعت او شود و بآن عادت نموده و بدون فشار روحى اين عمل روش طبيعى او گردد و اين صفت از افضل صفات مقربين درگاه الهى است. و نيز گفته شده كه كظم غيظ در موردى است كه قدرت بر انتقام داشته باشد كه اين حالت محبوب خدا است اگر چه برسد. بجائى و حدى كه در صورت نداشتن قدرت هم صبر نمايد كه البته اين توجيه بعيد است.پ 29- كافى. از عده مشايخ ... از ابو حمزه كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود.

ما من جرعة يتجرعها العبد احب الى اللَّه من جرعة غيظ يتجرعها عند ترددها في قلبه اما بصبر و اما بحلم.

هيچ جرعه‏اى كه بنده مينوشد در نزد خدا محبوبتر از جرعه خشمى كه مينوشد نيست در آن هنگامى كه در دل خود ترديد دارد كه بنوشد يا نه كه بالاخره با نيروى صبر و يا حلم و بردبارى بنوشد.

ايضاح. مقصود از ترديد دل اين است كه دل از طرفى مايل بنوشيدن جرعه خشم مى‏شود از جهت اجر و پاداش و اصلاح و تربيت نفس و روح كه در كظم غيظ هست. و از طرفى مايل باعمال خشم است از جهت اينكه در فرو بردن خشم ناراحتى و تلخى هست كه تحملش مشكل است.

و فرق بين صبر و حلم اين است كه صبر در موردى است كه انسان طبعا حليم و بردبار نيست و خود را وادار بآن نموده و صبر ميكند ولى حلم در موردى است كه اين صفت خوى و طبع او باشد.

و يا باين فرق كه صبر در موردى است كه قدرت بر انتقام ندارد و صبر نموده و بى‏تابى نميكند.

و حلم در موردى است كه قدرت دارد ولى با كرم و بزرگوارى خود گذشت ميكند بنا بر اين كه بگوئيم كظم غيظ گاهى در مورد قدرت نداشتن هم استعمال مى‏شود. و گفته شده كه صبر يعنى‏

 

سكوت كه اصلا نه چيزى بگويد و نه عكس العملى انجام دهد. و حلم بالاتر است يعنى حرفى بگويد و كارى كند كه باعث برطرف شدن فتنه و نزاع شود و موجب تسكين غضب گردد. پس حلم يعنى عقل و بكاربرد آن است.

مؤلف. بسيارى از اخبار مربوط باين باب در ابواب جوامع مكارم و صفات مؤمن و باب صفات بندگان خوب نقل شد.پ 30- امالى. حسين بن محمد ... از عبد الرزاق كه گفت كنيز حضرت سجاد داشت بدست حضرت آب ميريخت كه براى نماز وضوء بگيرد ناگهان ظرف آب از دست كنيز افتاد و صورت حضرت را مجروح كرد حضرت سر بلند كرد و بسوى كنيز نگاهى كرد كنيز گفت خداوند متعال ميفرمايد. و الكاظمين الغيظ حضرت فرمود خشم خود را فرو بردم. كنيز گفت و العافين عن الناس حضرت فرمود خداوند تو را عفو فرمايد. عرض كرد و اللَّه يحب المحسنين. فرمود برو كه آزادت كردم.پ 31- امالى. ما جيلويه ... از زراره از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. روش ما اهل بيت عفو و گذشت است از كسى كه بما ظلم نموده است.پ 32- امالى. از امير مؤمنان عليه السّلام كه فرمود. هيچ عزتى بالاتر از حلم و بردبارى نيست.پ 33- امالى. ابن ناتانه ... از ابن بكير از امام ششم عليه السّلام كه فرمود. براى مؤمن از جهت نصرت الهى همين بس است كه ببيند دشمنش آلوده بمعصيت الهى است.پ 34- در خصال هم از آن حضرت چنين نقل شده.پ 35- امالى. ابن برقى ... از ربيع حاجب كه منصور دوانيقى بحضرت صادق عليه السّلام عرض كرد. حديثى از خودت براى من بفرما تا از آن پند و اندرز گيرم و مرا با صدق و حقيقت از هلاكت و شقاوت باز دارد. حضرت فرمود. بر تو باد بحلم و بردبارى كه اساس و پايه علم و دانش است. و هنگام قدرت و توانائى بر خود مسلط باش كه اگر آنچه را كه از دستت مى‏آيد انجام دهى مانند كسى هستى كه از خشم خويش انتقام گرفته و كينه خود را بكار برد و يا كسى كه شهرت بصولت و شجاعت و تهور را دوست داشته باشد. و بدان اگر كسى را كه مستحق عقوبت است كيفر نمائى مهمترين مدح و توصيفى كه از تو مى‏شود و عدل و دادگرى است (البته عدالت بهترين حالات و صفات است) ولى حالتى كه موجب شكر و سپاس است كه در مقابل نعمت قدرت شكر نمائى و از اهل تقصير عفو و گذشت كنى از حالتى كه موجب صبر باشد بهتر و افضل است. منصور گفت اندرز خوبى فرمودى با بيان كوتاه تا آخر حديث.پ 36- امالى. حسن بن عبد اللَّه ... از عبد اللَّه بن زهير كه گفت علاء بن حضرمى بر پيامبر

 

صلى اللَّه عليه و آله وارد شد و عرض كرد يا رسول اللَّه صلى فاميل و خاندانى دارم كه من بآنها احسان ميكنم ولى آنها نسبت بمن بدى ميكنند من پيوند و سركشى بآنها مينمايم و آنها از من مى‏برند حضرت فرمود. ادفع بالتى هى احسن .. تا آخر آيه 34 از سوره فصلت. با برخورد خوب جلوگيرى از بدى بنما كه در اين صورت همان كسى كه با تو دشمنى دارد مانند دوست گرم و صميمى خواهد شد كه البته اين خوى و روش را فقط صابران و كسانى كه بهره بزرگى از اخلاق دارند ميتوانند داشته باشند. علاء گفت من در اين مضمون شعرى سروده‏ام كه بهتر از اين است حضرت فرمود چه سروده‏اى؟ گفت اين اشعار را.

و درود و تحيت بگو به صاحبان كينه تا دل آنان را اسير خود كنى تحيت بزرگ كه اين احترام دشمنى را برطرف ميكند اگر نسبت بتو اظهار خير نموده و خدمتى كردند تو نيز مانند آن پاداش بده و اگر مطالب را از تو پنهان كردند تو از خود حركت و عكس العمل نشان نده كه در اين صورت حرفهاى ناراحت‏كننده كه شنيدنش تو را اذيت ميكند و مطالبى كه پشت سر تو ميگويند گفته نخواهد شد.

حضرت فرمود. واقعا بعضى از اشعار حكمتى است كه از زبان شاعر تراوش كرده و بعضى از اشعار همانند سحر و جادو و جذبه دارد و شعر تو هم شعر خوبى است ولى كتاب الهى بهتر است.پ 37- امالى. و عطار ... از ابراهيم بن محمد از حضرت صادق از پدران بزرگوار خود عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. حضرت عيسى به يحيى بن زكريا گفت.

هنگامى كه نسبت بتو مطالبى را كه در تو هست گفتند پس بدان كه آن گناهى است بياد تو آمده پس استغفار كن و اگر چيزهائى كه در تو نيست بتو نسبت دادند بدان كه آن يك حسنه‏اى است كه براى تو نوشته شده است بدون اينكه زحمتى و رنجى ديده باشى.پ 38- امالى. عطار ... از معاذ بن مسلم از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. در مقابل دشمنان نعمت صبر كن كه دشمن معصيت كار را بهتر از انجام اطاعت الهى انتقام نخواهى كرد. كه او حسد بورزد و تو صبر و عفو نمائى. در خصال هم اين طور نقل شده است.پ 39- خصال. با همين سندها .. از ابو حمزه از حضرت سجاد عليه السّلام كه فرمود.

من دوست ندارم كه در مقابل انقياد و تواضع نفس بهترين اموال را داشته باشم و جرعه‏اى بهتر از جرعه خشم ننوشيده‏ام كه طرف را كيفر ننمايم. در كتاب حسين بن سعيد هم از حضرت صادق و باقر عليهم السّلام چنين نقل شده.پ 40- خصال. از پدرش ... از ثمالى از حضرت سجاد عليه السّلام كه فرمود. من دوست دارم كه دست خويش را بجاى دو خصلت كه در شيعه هست بدهيم اينها را نداشته باشند گر چه بقيمت دستم باشد بى‏صبرى و فاش كردن اسرار.

 

پ‏41- خصال از پدرش از سعد ... از ثمالى از حضرت سجاد عليه السّلام كه فرمود.

هيچ جرعه‏اى در نزد خدا محبوبتر از دو جرعه نيست 1- جرعه خشمى كه مؤمن آن را با حلم و بردبارى مرتفع سازد 2- جرعه مصيبتى كه آن را با صبر و تحمل رد كند (تا آخر خبر)پ 42- خصال. ما جيلويه ... از عمرو بن ثابت از حضرت صادق از پدرانش از على عليهم السّلام فرمود. سه گروه از سه گروه انتقام نميگيرند 1- شخص شريف و بزرگوار از شخص پست 2- شخص بردبار از نادان و احمق 3- شخص نيكوكار از فاجر و نابكار. در محاسن هم از امام ششم از پيامبر چنين آمده.پ 43- خصال. از پدرش از سعد ... عبد اللَّه سنان از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

سه چيز است هر كس داراى آنها باشد خداوند براى او هر رقم حور عين كه بخواهد در اختيارش قرار ميدهد 1- فرو بردن خشم 2- صبر و مقاومت در برابر شمشيرهاى دشمن براى رضاى خدا 3- كسى كه دسترسى بمال حرام پيدا كند ولى براى خدا چشم بپوشد.پ 44- خصال. از پدرش از عطار ... از ابن ميثم از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

سه چيز است هر كس داراى آنها باشد خصال ايمان را بحد كمال بدست آورده 1- كسى كه صبر بر ظلم نمايد (در موردش) 2- كسى كه براى خدا كظم غيظ نمايد 3- و كسى كه ببخشد و گذشت كند از كسانى خواهند بود كه خداوند متعال آنها را بدون و حساب داخل بهشت مينمايد و آنان را در باره افراد بسيارى باندازه طائفه ربيعه و مضر (دو قبيله بزرگ) شفيع خواهد فرمود و شفاعتشان قبول است.پ 45- تفسير قمى. وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ شورى 37 كه حضرت باقر عليه السّلام در تفسيرش فرمود. كسى كه خشم خود را فرو برد با اينكه قدرت دارد خداوند در روز قيامت دل او را از امن و ايمان پر ميكند و فرمود كسى كه موقع ميل و ترس و غضب بر خودش مسلط باشد خداوند بدن بر آتش حرام مينمايد.پ 46- خصال. سليمان لخمى ... از حسين بن زيد از حضرت صادق از پدرانش عليهم السّلام از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود. سه چيز است كسى كه آنها را نداشته باشد ارتباطى با من و با خدا نخواهد داشت سؤال شد آنها چيست؟ فرمود. حلم و بردبارى كه با آن جهالت نادانان را برطرف سازد و حسن خلقى كه با آن در ميان مردم زندگى كند و تقوى و پرهيزكارى كه او را از گناه و معصيت الهى باز دارد.پ 47- عيون و خصال. تميم قرشى .. از ابا صلت هروى كه از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم كه فرمود. خداوند متعال بيكى از پيامبران وحى نمود. صبح كه بيرون رفتى چند چيز با تو مواجه مى‏شود. اولى را بخور دومى را پنهان كن سومى را بپذير چهارمى را مايوس نكن‏

 

و از پنجمى فرار كن. صبح كه بيرون رفت مواجه شد با يك كوه سياه بزرگ. ايستاد و گفت خداوند دستور داده كه او را بخورم ولى با يك حالت حيرتى در خود فرو رفت و بخود گفت كه قطعا خداوند امر نميكند مگر بچيزى كه توانائى داشته باشم و رفت بطرف كوه كه بخورد وقتى كه نزديك شد آن كوه كوچك شد و چون باو رسيد بصورت لقمه كوچكى شد و آن را كه خورد خيلى لذيذ و خوشمزه احساس كرد. و باز رفت كه بيك طشت طلائى بر خورد كرد طبق دستور الهى او را زير خاك كرد و رفت و از آن كه گذشت نگاهى به پشت سر كرد ديد آن طشت بيرون آمده با خود گفت من دستور الهى را انجام دادم. و حركت كرد و رفت سپس با پرنده‏اى برخورد كرد كه باز شكارى او را تعقيب ميكرد آن پرنده گرد آن پيامبر گردش ميكرد. با خود گفت پروردگار امر نموده كه من او را پناه دهم. آستينش باز كرد و آن پرنده داخل در آستين شد. آن باز شكارى گفت من چند روز است دنبال اين شكار هستم اكنون كه نزديك بود او را بدست آورم تو او را از من گرفتى. آن پيامبر با خود گفت پروردگار من دستور داده كه اين باز را مايوس نكنم و لذا از پاى خود مقدارى گوشت بريد و در جلو آن باز انداخت و رفت. سپس در مسير خود گوشت مردار متعفن كرم زده‏اى را ديد. با خود گفت از طرف خدا دستور دارم از اين گوشت بگريزم و از آن گريخت. پس از مراجعت در خواب ديد كه باو گفته شد. تو دستور خدا را انجام دادى آيا فهميدى مطلب چه بود؟ گفت نه. گفته شد اما قضيه كوه بيان خشم انسان است كه موقع غضب انسان اساسا خود را نمى‏بيند و از شدت خشم ارزش خود را از دست ميدهد ولى اگر خود را حفظ نموده و ارزش خود را بداند و خشمش را سبك كند عاقبت آن مانند لقمه لذيذى كه خوردى خواهد بود. و اما طشت آن كار و اعمال نيكى است كه بنده در خفا و پنهان انجام ميدهد و خداوند متعال عنايت فرموده و علاوه بر ثواب اخروى بمنظور محبوب نمودن او آن عمل را آشكار مينمايد و اما آن پرنده تمثيل است براى حرفها و مطالب نصيحت‏آميزى كه بتو پيشنهاد مى‏شود كه او را بايد بپذيرى. و اما آن باز شكارى تمثيل براى كسى است كه بمنظور حاجتى نزد تو مى‏آيد و او را نبايد مايوس كنى. و اما گوشت گنديده ارائه واقعيت غيبت كردن است كه بايد از آن گريزان باشى.پ 48- امالى طوسى. مفيد ... از ثمالى از حضرت باقر از پدرانش عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. روز قيامت منادى با صدائى رسا كه باول و آخر مردم ميرسد صدا ميزند و ميگويد. اهل فضل و فضيلت كجا هستند؟ گروهى از مردم كه ملائكه آنها را استقبال مينمايند بلند ميشوند. بآنان ميگويند فضل و برترى شما چه بوده؟ ميگويند. با ما با جهل و نادانى برخورد ميشد و ما تحمل ميكرديم. بما بدى ميشد و ما گذشت مينموديم. منادى از طرف خدا ميگويد. راست ميگويند راه بدهيد تا بدون حساب داخل بهشت شوند.

 

پ‏49- امالى طوسى مفيد ... از ابن صدقه از حضرت صادق از پدرش عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود عفو و گذشت بر عزت انسان مى‏افزايد. پس عفو كنيد تا خدا بشما عزت دهد.پ 50- امالى طوسى در وصيت امير مؤمنان با نام مجتبى عليهم السّلام آمده. اى فرزند عقل دوست انسان و حلم وزير و ملايمت پدر او و صبر از بهترين سپاه عقل است.پ 51- امالى طوسى ابى قلابه از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود. كسى كه خشم خود را فرو برد خداوند باطن او را پر از ايمان مينمايد و كسى كه از ظلمى گذشت كند خدا بجاى آن عزت دنيا و آخرت باو ميدهد.پ 52- از امير مؤمنان سؤال شد قوى‏ترين مردم كيست؟ فرمود بردبار. سؤال شد از بردبار- ترين مردم؟ فرمود آن كس كه غضب نكند.پ 53- امالى طوسى عده‏اى از ابو المفضل ... از حسين بن زيد از حضرت رضا از پدران از امير مؤمنان عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود بر شما باد باخلاق كريمه كه خداوند متعال مرا براى او مبعوث فرموده. و از مكارم اخلاق اين است كه انسان از كسى كه تقصير و ظلم كرد گذشت كند و بكسى كه او را محروم كرده بخشش نمايد و پيوند كند با كسى كه از او بريده. و عيادت و احوالپرسى نمايد از كسى كه احوالى از او نميپرسد.پ 54- عيون. ابن متوكل ... از حضرت رضا عليه السّلام كه مامون خليفه بحضرت عرض كرد آيا از شعر چيزى روايت داريد؟ فرمود. زياد. عرض كرد بهترين شعرى كه در باره حلم داريد بفرمائيد. حضرت اين اشعار را خواند. آن كسى كه با جهل و نادانى با من مواجه مى‏شود اگر پائين‏تر از من باشد اباء و امتناع دارم كه خود را با او برابر كنم و اگر در عقل و خرد با من همپايه است من براى برترى از او حلم و بردبارى ميكنم و اگر من از لحاظ عقل و فضل از او پايين‏تر باشم حق تقدم و فضيلت را باو ميدهم: مامون گفت اين شعر چقدر زيبا است؟ شعر از كيست؟ فرمود از بعضى از جوانان ما:پ 55- معانى. ابن وليد .. از ثمالى از حضرت صادق عليه السّلام از پدرانش كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. سزاوارترين مردم بعفو و گذشت آن كسى است كه بيش از همه قدرت بر كيفر داشته باشد. و عاقل‏ترين آنها كسى است كه بيش از همه خشم خود را فرو برد.پ 56- معانى. طالقانى. از ابن فضال از پدرش كه حضرت رضا عليه السّلام در تفسير آيه شريفه فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ فرمود يعنى عفو و گذشت بدون توبيخ.پ 57- امالى. على بن احمد ... از حضرت عبد العظيم از امام دهم عليه السّلام كه فرمود.

در مناجات موسى بن عمران عليه السّلام با خدا آمده. خداوندا پاداش كسى كه در مقابل اذيت‏

 

و ناسزاى مردم براى رضاى تو صبر كند چيست؟ خداوند فرمود من او را در شدائد و مشكلات قيامت يارى خواهم نمود.پ 58- حديث چهارصدگانه. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. با دشمنت مصافحه و گذشت كن گر چه او مايل نباشد كه اين عمل از چيزهائى است كه خدا دستور داده است كه فرموده ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ.

تا آخر آيه بعدى كه آيه و ترجمه‏اش قبلا گفته شده‏پ و حضرت فرمود. بدترين كيفر و ناراحتى شديد كه دشمن تو دارد اين است كه تو راجع باو اطاعت الهى را بنمائى (در برابر مصيبت صبر كنى) و براى تو همين بس است كه به‏بينى دشمنت مشغول معصيت الهى است (چون عذابش شديدتر خواهد شد).پ 59- محاسن از پدرش از نوفلى از سكونى از حضرت صادق از پدرانش عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود كسى كه داراى سه خصلت نباشد هيچ عملى از او ارزش ندارد 1- روع و تقوائى كه مانع از گناه شود 2- اخلاقى كه با مردم مدارا كند 3- حلمى كه با آن كارهاى جاهلانه مردم را رد كند.پ 60- محاسن. و شاء از حناط از ثمالى كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود. هيچ قطره‏اى در نزد خدا محبوبتر از جرعه خشمى كه بنده آن را مينوشد نيست كه در دل خود ترديد دارد بنوشد يا ننوشد كه بالاخره با نيروى صبر و يا حلم و بردبارى مينوشد.پ 61- مصباح الشريعه. حضرت صادق عليه السّلام فرمود. حلم و بردبارى چراغ فروزان الهى است كه دارنده آن با روشنى خاصى بجوار قرب حق ميرود و انسان داراى حلم نميشود مگر آن كسى كه بنور حق و بانوار توحيد و معرفت مؤيد باشد. و حلم و بردبارى در پنج مورد است 1- عزيزى كه خوار شده است 2- راستگوئى كه مورد تهمت قرار گرفته 3- بجرم دعوت بحق و حقيقت اهانت شود 4- بدون جهت آزارش دهند 5- مطالبه حقش را نمايد و با او مخالفت كنند. اگر در هر يك از اين موارد حق حلم و بردبارى را در جاى خود مراعات كنى وظيفه خود را انجام داده‏اى. و با سفيه و نادان بايد با اعراض و روگردانى و جواب ندادن مقابله كنى كه در اين صورت مردم طرفدار تو ميشوند چون كسى كه جواب نادان را بدهد و عمل او را تلافى نمايد مانند اين است كه هيزم و چوب را روى آتش بگذارد.پ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود مثل مؤمن مثل زمين است كه در عين حال منافع خود را از زمين ميگيرند ولى اذيت و آزارشان بر او است. و كسى كه بر جفاى مردم صبر نكند برضاى الهى نميرسد چون رضا و خشنودى حق آميخته با جفاى مردم است.پ و نقل شده كه كسى به احنف بن قيس (شخصيت بزرگ) گفت آهاى با تو با تو هستم احنف گفت من هم از تو روى ميگردانم‏پ و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود من با اين وظيفه‏

 

مبعوث شدم كه مركز حلم و بردبارى و معدن علم و دانش و محل و مسكن صبر و تحمل باشم.پ 62- مصباح الشريعه. حضرت صادق عليه السّلام فرمود. عفو و گذشت در حال قدرت و توانائى از روش و سيره پيامبران و اهل تقوى است و معناى عفو اين است كه در مقام عمل و در ظاهر نسبت بمقصر چيزى نگوئى و چيزى نخواهى و در باطن و درون خويش هم آن ناراحتى كه از او ديده‏اى واقعا فراموش كنى و علاوه بر اين در حق او احسان و نيكى نمائى و چنين روش و رفتارى را هيچ كس نخواهد داشت مگر اينكه خداوند عفو و كرم خود را شامل او مينمايد و گناهان ديرينه و تازه او را مى‏آمرزد و بكرامت و بزرگى خود او را زينت ميدهد و او را ملبس بلباس نور عظمت ميگرداند. چون عفو و گذشت و بخشش دو صفت از صفات الهى است كه خداوند متعال آن را در باطن و روح بندگان برگزيده خود بوديعه نهاده تا در نتيجه متخلق باخلاق خدائى شوند و خداوند آنان را اين چنين قرار داده و فرموده.

وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ سوره نور 23 و بايد عفو و گذشت داشته باشند آيا دوست نداريد كه خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند بخشنده مهربان است. و كسى كه از بشرى چون خود گذشت نكند چگونه اين اميد را دارد كه خداوند جبار او را مورد عفو خود قرار دهد؟. پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در مقام بيان دستور الهى بآن حضرت فرموده. پيوند كن با كسى كه از تو بريده. و بخشش كن بكسى كه تو را محروم نموده و نيكى كن بكسى كه بتو بدى كرده. و ما را هم بمتابعت و پيروى از آن حضرت دستور داده كه فرموده است وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا سوره حشر 8 آن دستورى كه پيامبر براى شما آورده. او را بگيريد و عمل كنيد و از آنچه كه نهى فرموده از او خوددارى كنيد. و صفت عفو از اسرار الهى است كه در دل خواص اوليائش نهفته است و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. آيا شما نميتوانيد مانند ابو ضمضم باشيد؟ عرض كردند ابو ضمضم كيست و چگونه بوده؟ فرمود مردى بود در زمان پيش هنگامى كه صبح ميكرد و ميرفت ميان مردم. ميگفت خداوندا من آبرو و حيثيت خود را بهمه مردم بخشيدم (اگر كسى بمن توهين و جسارتى كرد از او ميگذرم).پ 63- تفسير عياشى. ابو خالد كابلى گويد. حضرت سجاد عليه السّلام فرمود. من دوست داشتم كه بمن اذن و اجازه داده ميشد كه سه جمله بمردم بگويم و بعدا خداوند هر چه كه ميخواهد با من بكند و حضرت با دست اشاره بسينه خود نمود و دست را بسينه نهاد و فرمود. ولى دستور الهى است كه صبر كنيم و اين آيه را تلاوت نمود.

وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثِيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ.

 

سوره آل عمران 185. شما مسلمانان آزار و اذيت‏هاى بسيارى از طرف اهل كتاب (يهود و نصارى) و از طرف مشركان خواهيد ديد و خواهيد شنيد و اگر در برابر اين مزاحمتها صبر و مقاومت نموده و رابطه تقوائى خود را با خدا حفظ كنيد موجب استوارى كارها خواهد بود و حضرت مرتب دست مبارك خود را برميداشت و بر سينه خود ميگذاشت.پ 64- مجالس مفيد. محمد بزاز ... از جابر كه امير مؤمنان عليه السّلام شنيد كه مردى دارد قنبر را ناسزا ميگويد و قنبر تصميم گرفت كه پاسخش را بدهد. امير مؤمنان قنبر را صدا زد كه اى قنبر آهسته باش. اين ناسزاگو را بهمان حالت پستى رها كن كه در اين صورت خدا را خشنود و شيطان را خشمناك و دشمنت را ناراحت خواهى كرد سوگند بخدائى كه دانه را شكافت و مخلوقات را آفريد هم چيزى مانند حلم موجب رضاى الهى نيست و هيچ چيزى مانند سكوت شيطان را خشمناك نميكند و هيچ كارى مانند خاموش بودن و بى‏اعتنائى احمق را ناراحت نميكند.پ 65- مجالس. ابن وليد ... از ابن فضال از حضرت رضا يا امام هفتم عليهم السّلام كه فرمود. دو گروهى كه در مقام جنگ با هم برخورد ميكنند خداوند آن گروهى را كه عفو و گذشتش بيشتر باشد نصرت و يارى ميفرمايد.پ 66- مجالس: صدوق از ما جيلويه ... از معاويه بن عمار از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود در شهر مدينه مردى بود بذله‏گو و سبك كه مردم از حرفهاى او ميخنديدند و همه را ميخنداند. روزى گفت اين شخص مرا خسته كرد يعنى حضرت سجاد عليه السّلام كه هر چه ميكنم نميتوانم او را بخنده بياورم ولى بالاخره بايد چاره و حيله‏اى بكار برم كه او را بخندانم.

روزى حضرت داشت عبور ميكرد و دو نفر از غلامان هم خدمتش بودند آن مرد آمد و عباى حضرت را از دوشش برداشت و رفت و آن دو غلام او را تعقيب نموده و عبا را گرفته و برگشتند و عبا را بدوش حضرت نهادند و حضرت خود را بعباء پوشانده و بزمين نگاه ميكرد سپس حضرت بغلامان فرمود اين كيست و چيست؟ عرض كردند مرد بطال و ياوه‏گوئى است كه مردم مدينه را ميخنداند و با اين عمل غذا و طعامى از آنها ميگيرد حضرت فرمود باو بگوئيد. واى بر تو. خداوند روزى قرار داده كه در آن روز ياوه‏سرايان زيان خواهند ديد.پ 67- كشف الغمه. عبد العزيز جنابذى گويد. روايت شده كه موسى بن جعفر عليهم السّلام روزى فرزندان خود را احضار فرمود. و بآنها گفت. اى فرزندان من توصيه‏اى بشما ميكنم كه هر كس آن را مراعات كند چيزى از او ضايع و تباه نخواهد شد و آن اين است كه اگر كسى آمد و در گوش راست شما حرفهاى بد و ناپسندى گفت سپس رفت بطرف چپ و در گوش چپ شما عذرخواهى نموده و گفت من چيزى نگفتم. شما عذر او را بپذيريد.پ 68- جامع الاخبار. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. كسى كه خشم خود را فرو برد

 

با اينكه قدرت بر اعمال دارد خداوند او را در روز قيامت ميان همه مردم دعوت نموده و در انتخاب هر رقم حوريه كه بخواهد مخير مينمايد.پ و امير مؤمنان عليه السّلام فرمود اولين پاداش حليم و بردبار اين است كه مردم در مقابل نادان طرف دار او هستند.پ و در حديث است كه وقتى روز قيامت مى‏شود منادى ندا ميدهد. هر كس كه پاداشش بر خدا است برود و داخل بهشت شود. مى‏شود اينها چه كسانى هستند؟ در پاسخ گفته مى‏شود كسانى كه از مردم عفو و گذشت نموده‏اند بدون حساب داخل بهشت ميشوند.پ از پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله نقل شده كه فرمود كسى كه خشم خود را فرو برد با اينكه قدرت بر انتقام دارد خداوند دل او را پر از امن و ايمان ميگرداند و كسى كه از پوشيدن لباس تجمل خوددارى كند با اينكه تمكن دارد ولى از نظر تواضع و فروتنى چنين كند خداوند لباس كرامت و عزت باو ميپوشاند.پ 69- تفسير نعمانى بسندهاى مذكور در كتاب القرآن از امير مؤمنان عليه السّلام كه فرمود ..

و اما آن رخصت و اجازه‏اى كه صاحبش اختيار دارد اين است كه خداوند متعال اجازه و اذن داده است كه انسان در مقابل ظلم انتقام گرفته و ظالم را كيفر كند. كه فرموده.

جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ. سوره شورى 40 كيفر بدى همانندش بدى خواهد بود. و كسى كه عفو و گذشت نموده و اصلاح كند پاداش او بر خدا است كه اين موردى است كه انسان اختيار دارد اگر خواست عفو مينمايد و اگر هم خواست كيفر ميدهد.پ 70- اختصاص. حضرت رضا عليه السّلام فرمود كسى كه در برابر مصائب وارده بر او صبر كند حليم است‏پ و لقمان حكيم گفته. دشمن با حلم و بردبار بهتر از دوست نادان و سفيه است.پ و نيز لقمان گفته سه خصلت است كه معلوم نميشود مگر در سه موقع. 1- حليم و بردبار معلوم نميشود مگر در موقع غضب 2- شجاع و دلير شناخته نميشود مگر در موقع جنگ 3- و برادرى معلوم نميشود مگر در وقت احتياج باو.پ 71- كتاب حسين بن سعيد. فضاله از حسين بن عبد اللَّه كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود كسى كه از تعرض بعرض و آبروى مردم خوددارى نمايد خداوند روز قيامت از لغزش او گذشت مينمايد و كسى كه از اعمال خشم خود در باره مردم چشم بپوشد خداوند عذاب روز قيامت را از او برطرف ميفرمايد.پ 72- امالى طوسى. حسين بن عبد اله ... از احمد بن عيسى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. گاهى كه شخص محتاج و نيازمندى بمن مراجعه ميكند من با عجله و شتاب خواسته او را انجام ميدهم چون ميترسم كه نيازش برطرف شود (و من از فيض پرداختن به نيازمندان محروم باشم) آگاه باشيد كرامت و عظمت دنيوى و اخروى در قرآن در سه جمله است.

 

خُذِ الْعَفْوَ. وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ. وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ اعراف 199 و تفسيرش اين است كه پيوند كنى با كسى كه از تو بريده و گذشت نمائى از آن كس كه بتو ظلم نموده. بخشش كنى بآن كه تو را محروم كرده.پ 73- امالى طوسى. احمد بن عبدون ... از ابى اسامه از حضرت صادق عليه السّلام كه حضرت سجاد عليهم السّلام ميفرمود من هيچ جرعه‏اى كه محبوبتر از جرعه خشم باشد ننوشيده‏ام جرعه‏اى كه دنبالش صبر و تحمل باشد و من حاضر نيستم كه اين حالت راحتى در مقابل شتران قوى (نفيس‏ترين اموال) از دست بدهم.پ 74- دره باهره حضرت رضا عليه السّلام در تفسير آيه شريفه فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ فرمود يعنى گذشت بدون توبيخ.پ 75- دعوات راوندى امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. بهترين صفات بزرگوارى فراموش كردن آن ناراحتيها است كه ميدانى.پ 76- نهج البلاغه فرمود سزاوارترين مردم بعفو و گذشت تواناترين آنها است بر كيفر مجرم‏پ و حضرت فرمود احتمال قبر عيب‏ها است (با صبر و تحمل عيب‏ها دفن شده و از بين ميرود)پ مرحوم سيد رضى گفته در تعبير از اين معنا حضرت فرموده با مسالمت و مدارا عيبها پنهان مى‏شودپ و حضرت فرموده هنگامى كه بر دشمنت مسلط گشتى عفو و گذشت از او را شكرانه اين قدرت قرار بده‏پ و فرموده برادرت را باحسان بر او توبيخ بكن. و شر و گزند او را از راه بخشش و انعام باو برطرف كن‏پ و فرموده من در چه موقعى ميتوانم خشم خود را بكار برم؟ آيا هنگامى كه از انتقام عاجز و ناتوان باشم؟

كه در اين موقع بمن ميگويند خوب بود صبر ميكردى. و يا هنگامى كه مسلط بر دشمن باشم؟ كه در اين موقع بمن ميگويند اگر عفو و گذشت كنى خوب است.پ و فرمود. اول پاداش حليم و بردبار اين است كه مردم طرفدار او هستند بر عليه جاهل و نادان.پ و فرموده اگر حليم و بردبار نيستى اظهار حلم بنما چون كسى كه خود را شبيه بگروهى نمود نوعا جزء آنها خواهد شد. و فرموده حلم و بردبارى خود عشيره و قبيله است براى انسان يعنى مردم مانند بستگان انسان طرفدار او هستند. و فرموده است حلم پرده‏اى است پوشنده و عقل شمشيرى است برنده. بنا بر اين كمبود خلق و خلقت خود را با پرده حلم بپوشان و هواهاى نفسانى را با شمشير عقل ريشه كن نما. و نيز فرموده حلم و تانى (صبر و عافيت انديشى) دو همزادند (دو قلو) كه اين دو فرزندان بلند همتى هستند. 77- كنز كراجكى. لقمان حكيم گفته است كسى كه خشم خود را فرو نبرد دشمنش را شماتت نموده و ناسزا ميگويد. 78- كنز كراجكى. امير مؤمنان عليه السّلام فرموده حلم و بردبارى خوى و خصلتى است‏

 

ارزنده.پ و فرموده كسى كه نسبت بدشمن حليم و بردبار باشد بر او پيروز خواهد شد.پ و فرموده غضب و خشم شديد منطق و سخن انسان را تغيير ميدهد و ريشه و ارزش استدلال و برهان را از بين ميبرد و فهم و درك را پراكنده و مختل ميسازد.پ و فرمود. هيچ عزتى نافع‏تر و باارزش‏تر از حلم و هيچ حسب و نسبى بهتر از ادب نيست.

و هيچ نسبت و خويشى پست‏تر و پست‏كننده‏تر از غضب نيست.

الحمد للَّه اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا اسفند ماه 1362

                        كتاب الروضة در مبانى اخلاق، ص: 3

 [مقدمه‏]

پ‏بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و الصلاة و السلام على خير خلقه و خليفته في خليفته محمّد و آله الطاهرين.

امّا بعد اين جلد هفدهم از كتاب بحار الانوار تأليف مولى استاد محمّد باقر ابن محمّد تقى مجلسى قدس اللَّه روحها و نور ضريحهما است «1» و اين كتاب همان روضه‏ى بحار است و آن كتاب جامع است پندها، اندرزها، خطبه‏ها و سخنرانيها، داستان‏هاى رسيده‏ى از طرف خدا و رسول صلى الله عليه و آله و بزرگان معصومين و پاكان كه درود خداى بر آنان باد و از پيروانشان سخنانى كه مانند همين سخنان است.

                        كتاب الروضة در مبانى اخلاق، ص: 4

پ‏اندرزها و پندها

باب- 1 اندرزهاى خداى عز و جل در قرآن مجيد

آيات:

پ‏سوره نساء- و براستى سفارش كرديم كسانى را كه پيش از شما كتاب داده شدند و شما را كه همانا بپرهيزيد خدا را و اگر كافر شويد همانا براى خداست آنچه كه در آسمانها و زمينهاست و خدا بى‏نياز و ستوده است- آيه 131.

و براى خداست آنچه كه در آسمانها و در زمين است و كافيست خدا را كارگذارى آيه 132.

اگر خواهد ببرد شما را اى گروه مردمان و بياورد ديگران را و خدا بر آن توانا است «1»- آيه 133.

و كسى كه بخواهد پاداش دنيا را پس در پيش خداست پاداش دنيا و آخرت و خدا شنوا و بينا باشد- آيه 134.پ سوره انعام- بگو او است قادر بر اينكه برانگيزد بر شما عذابى از فراز

                        كتاب الروضة در مبانى اخلاق، ص: 5

سرتان و از زير پايتان يا بهم اندازدتان گروه‏هائى غير هم آهنگ و ببرخى از شما بچشاند آسيب برخى را: بنگر چگونه ميگردانيم آيات را، باشد كه ايشان بفهمند- آيه 66.

و خداى سبحان فرموده: و پروردگارت بى‏نياز و صاحب رحمت است اگر بخواهد ميبرد و جانشين ميگرداند بعد از شما آنچه را كه بخواهد همان طور كه شما را بوجود آورد و از فرزندان جمعى ديگر- آيه 134.

همانا آنچه را كه وعده داده شده‏ايد آينده است و نيستيد شما عاجزكنندگان- آيه 135.

بگو اى قوم كار كنيد باندازه‏ى قدرت‏تان همانا من عمل‏كننده‏ام پس بزودى ميدانيد كسى كه مر او را ميباشد سرانجام آن سراى، همانا ستمگران رستگار نمى- شوند- آيه 136.پ سوره اعراف- و چه بسا از قريه‏اى كه اهلش را نابود كرديم پس عذاب ما بآن قريه آمد شب هنگام يا نيم روز، بودند خفتگان پس نبود در خواستشان وقتى كه ايشان را عذاب آمد مگر اينكه گفتند ما ستمگرانيم.پ سوره توبه- و بگو انجام دهيد بزودى خدا و رسول و مؤمنان كردار شما را مى‏بينند و بزودى برگرديد بسوى خداى داناى نهان و آشكار، سپس آگاه كند شما را بآنچه كه شما انجام ميدهيد- آيه 160.پ سوره يونس- و براستى نابود كرديم مردمان را پيش از شما چون ستم كردند و آمد ايشان را فرستادگان خدا با معجزات و نبودند كه ايمان بياورند چنين كيفر دهيم گروه گناهكار را بعد قرار داديم شما را جانشينان در زمين از بعد ايشان تا به بينيم چگونه عمل ميكنيد- آيه 15.

و خدا ميخواند بسوى سراى خود كه بهشت است و راهنمائى ميكند هر كس را كه بخواهد بسوى راه راست تا ميرسد بگفتارش كه مى‏فرمايد: و يا مى‏نمائيم بر تو برخى از آنچه (عذاب) را كه وعده ميدهيم ايشان را يا ترا مى‏ميرانيم (پيش از

سه چيز است از اخلاق كريمه و با ارزش دنيوى و اخروى است. 1- عفو كنى از كسى كه بتو ظلم كرده 2- پيوند نمائى با آن كس كه از تو بريده 3- حلم و بردبارى داشته باشى هنگامى كه با سفاهت بتو برخورد شود.پ 4- كافى. و على بن ابراهيم ... از ثمالى از حضرت سجاد عليه السّلام كه فرمود روز قيامت كه خداوند متعال اولين و آخرين را در يك سرزمين جمع مينمايد از طرف خدا منادى صدا ميزند.

كجا هستند اهل فضل؟ گروهى بلند ميشوند پس فرشتگان با آنها مواجه شده و ميپرسند فضل شما چگونه بوده است؟ در پاسخ ميگويند. ما با كسى كه از ما مى‏بريد پيوند مينموديم و بكسى كه ما را محروم ميكرد عطاء و بخشش داشتيم و از كسى كه بر ما ظلم ميكرد گذشت ميكرديم پس از جانب خداوند بآنها گفته مى‏شود. آرى راست ميگوئيد برويد داخل بهشت شويد.

بيان. مقصود از اهل فضل ممكن است اهل كمال و فضيلت باشد كه نسبت بديگران داراى مزاياى اخلاقى و كمالى هستند. و ممكن است منظور اهل فضل و احسان و كرم باشد و تصديق آنها در داشتن اين صفات و يا در اين جهت كه اين صفات موجب فضيلت است و يا هر دو جهت باشد و بدان كه اين خصلت‏ها فضيلت و كرامت بسيار باارزشى است كه كنه ارزش و حقيقت و ميزان فضل آنها قابل درك و بيان نيست چون دارنده اين صفات از طرفى براى نفس و روح خود فضيلت و كرامتى را تثبيت مينمايد و از طرفى رذالت و پستى را از خود برطرف مينمايد و با قوه قلب و روح نيرومند بر دشمن درونى و نفسانى غالب و چيره ميگردد و به اين مطلب در قرآن مجيد اشاره شده كه فرمود ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ... و بارزش رفيع و شرافت بلند اين صفات اشاره شده باين جمله كه فرمود وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ. فقط اهل صبر و استقامت و كسانى كه از ايمان و معرفت بهره بزرگى دارند باين صفات نائل ميشوند كه خدا ما را از آنها قرار دهد.پ 5- كافى. عده‏اى از مشايخ ... از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود بر شما باد بعفو و گذشت كه اين صفت جز عزت و ارزش براى بنده چيز ديگرى ندارد. بنا بر اين نسبت بهم عفو و گذشت داشته باشيد تا خداوند بشما عزت و عظمت عنايت كند. بيان تعيين عضو و گذشت موجب عزت دنيوى است كه اين مطلب براى رد و ابطال توهم و خيال شيطانى است كه تصور باطل مى‏شود انتقام نگرفتن و گذشت نمودن باعث ذلت و خوارى بين مردم و جرى شدن آنها بانسان ميگردد. ولى چنين نيست بلكه سبب برترى قدر و منزلت و بلندى مرتبه انسان است در نظر مردم مخصوصا وقتى كه اين عفو در حال قدرت باشد و ترك‏

 

عفو موجب مشاجره و منازعه و شكايت و حضور در دادگاه‏ها ميگردد و يا فتنه و درگيرى كه باعث تلفات نفوس و اموال مى‏شود كه اين امور سبب مذلت و رسوائى است. اين از جهت عزت دنيوى.

و اما عزت اخروى كه خيلى روشن است كه در آن جهان خدا عنايت ميفرمايد.پ 6- كافى. محمد بن يحيى ... از حمران از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود پشيمانى از عفو و گذشت بهتر و آسان‏تر است از پشيمانى از عقوبت و انتقام.

توضيح. پشيمان شدن از عفو احتمال چند معنا دارد 1- باين معنا كه گرچه انسان نبايد از عفو و گذشت پشيمان شود ولى در عين حال وقتى اين پشيمانى نابجا را با پشيمانى از انتقام بسنجيم و قياس كنيم پشيمان شدن از عفو بهتر است يعنى انسان بايد عفو كند گرچه پس از آن پشيمان شود 2- سخن بر اساس فرض و تسليم باشد يعنى اگر فرضا در عفو و گذشت پشيمانى پيدا شود چنين پشيمانى و ندامت از پشيمانى از عقوبت و انتقام بهتر و آسان‏تر است چون در عفو اگر فرضا پشيمان شود هر وقت كه بخواهد انتقام خود را بگيرد ميتواند ولى در صورت انتقام پشيمانى سودى ندارد و عمل انتقام انجام يافته و ديگر زمينه عفو از دست رفته است بنا بر اين چنين ندامتى هميشه هست و قابل جبران نيست بر خلاف عفو كه هميشه اختيار در دست او است پس عفو بهتر از انتقام است 3- لفظى در تقدير بعنوان مضاف باشد (كه بالمآل با وجه گذشته فرقى ندارد) 4- گر چه ندامت و پشيمانى از عقوبت و انتقام ممدوح و حالت خوبى است و پشيمانى از عفو مذموم و بد است ولى مجموع اين دو حالت (عفو و پشيمانى از آن) را با مجموع دو حالت عقوبت و پشيمانى از آن قياس شده است يعنى رويهم رفته عفو و پشيمانى از رويهم رفته عقوبت و پشيمانى بهتر است بنا بر اين توجيه منافاتى بين اين مطلب (كه اين دو حالت از آن دو حالت بهتر است) و بين مطلب ديگر (كه ندامت از عفو مذموم و ندامت از عقوبت ممدوح است) نيست يعنى گر چه اين ندامت از آن ندامت بهتر است ولى اين دو حالت عفو و ندامت امت از آن دو حالت عقوبت و ندامت بهتر است و اين توجيه خوبى است.پ 7- كافى. عده‏اى از مشايخ ... از معتب كه گويد. موسى بن جعفر عليه السّلام در نخلستان خود بود كه در آنجا مشغول چيدن خرما بودند ناگهان متوجه شدم كه غلام حضرت مقدارى از خرما برداشت و پشت ديوار پرتاب كرد كه بعدا برود و او را بردارد. من رفتم خرما را برداشتم و با غلام خدمت حضرت بردم و قضيه را عرض كردم حضرت فرمود. اى غلام. عرض كرد لبيك. فرمود آيا گرسنه هستى؟ عرض كرد نه اى آقاى من. فرمود پس چرا چنين كردى و خرما را سرقت نمودى؟ عرض كرد فقط از اين جهت بود كه دلم خواست فرمود. برو مال خودت باشد و فرمود رهايش كنيد.

بيان. اين حديث دلالت ميكند كه عفو از دزد و دادن مال باو مستحب است.پ 8- كافى. از عده مشايخ از برقى از ابن فضال كه حضرت فرمود دو لشكرى كه با هم برخورد

 

ميكنند آن طرف كه عفو و گذشتش بيشتر است پيروز ميگردد.

بيان. اين حديث دلالت بر اين دارد كه نيت و تصميم عفو باعث غلبه بر دشمن مى‏شودپ 9- كافى. محمد بن بكير ... از زراره از حضرت باقر عليه السّلام كه زن يهوديه را كه گوشت گوسفند را مسموم كرده كه رسول خدا را مسموم نمايد خدمت حضرتش آوردند رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله باو فرمود چرا اين كار را كردى؟ آن زن گفت چنين فكر كردم. كه اگر محمد صلى اللَّه عليه و آله پيامبر باشد اين گوشت زهرآلود باو زيان نميرساند و اگر پادشاه و سلطان است و بى‏جهت مدعى نبوت است من با اين كارم مردم را از او راحت كرده‏ام. و پس از اين مذاكره حضرت او را مورد عفو قرار داد.

بيان. اين حديث دلالت بر اين دارد كه عفو از كافر هم خوب است گر چه در صدد قتل و كشتن انسان باشد و براى تبرئه خود حرفها و دليلهاى دروغين بياورد. ظاهر اكثر اخبار اين است كه حضرت از آن گوشت ميل فرمود ولى از اثر اعجاز تاثير فورى نكرد و در پاره از روايات آمده كه اثر زهر در جسد مباركش باقى ماند تا پس از دو سال وفات نمود و شهيد شد. كه با اين حادثه خداوند متعال كرامت نبوت و فضيلت و ارزش شهادت را براى حضرت جمع نمود و در ميان اهل سنت اختلاف است و رواياتشان مختلف است كه آيا حضرت آن زن يهوديه را بقتل رسانيده يا نه در اكثر روايات ما و آنها آمده است كه حضرت عفو فرمود و آن زن را نكشت ولى بعضى عقيده دارند كه حضرت او را كشت و از ابن عباس روايت شده كه حضرت او را در اختيار بازماندگان بشر كه از آن گوشت خورده و مرده بود گذاشت و آنها او را كشتند كه با اين قول جمع بين روايات مختلف نموده‏اند.پ 10- كافى. على بن ابراهيم ... از جابر از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود سه چيز است كه موجب ازدياد عزت مى‏شود براى مسلمان 1- گذشت از كسى كه باو ظلم نموده 2- بخشش بكسى كه او را محروم كرده 3- پيوند و ارتباط با كسى كه رابطه دوستى و خويشى را بريده است.پ 11- كتاب عدد. كه در ضمن داستان احضار منصور دوانيقى حضرت صادق عليه السّلام را و توبيخ و پر خاش او نسبت بحضرت كه حديث طولانى است حضرت در پاسخ منصور فرمود كه پدرم از پدرش از جدش عليهم السّلام كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود. روز قيامت منادى از عرش الهى صدا ميزند آگاه باشيد هر كس كه پاداش او بر من (خدا) است بلند شود. و غير از كسانى كه از برادر دينى خود عفو و گذشت نمود كسى بلند نميشود. تا آخر حديث طولانى.پ 12- كافى. محمد بن يحيى ... از محمد بن عبد اللَّه كه گويد از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود. انسان جزء عابدان محسوب نميشود تا وقتى كه حليم و بردبار باشد. و در بنى اسرائيل چنين مقرر بود كه كسى كه مشغول عبادت ميشد از عابدين محسوب نميشد تا اينكه‏

 

بيست سال سكوت كند.پ بيان. راغب گفته است حلم يعنى در اختيار گرفتن نفس و جلوگيرى از هيجان و بر افروخته شدن خشم و گفته شده حلم يعنى تانى و تامل و تحقيق در امور و اين حالت از اثر اعتدال قوه غضبيه است كه انسان را از تاثر و ناراحتى در مقابل پيش آمدهاى ناگوار منع كرده و باز ميدارد.

و از آثار حلم اضطراب و تشويش نداشتن در برابر حوادث هولناك و افراط و تعدى نكردن در مواقع مواخذه از مقصرين و كنترل اعمال و حركات است و همچنين از آثارش اظهار برترى و امتياز نسبت بديگران نداشتن و سستى و مسامحه نكردن در حفظ و نگهدارى آنچه كه شرعا و عقلا حفظ آن واجب است. (تمام شد حرف راغب) و اين حديث دلالت بر اين دارد كه شرط كمال عبادت و قبولى آن حلم است زيرا شخص سفيه و نادان دست بكارهاى زشت و ناروا ميزند از قبيل فحش و ناسزا و زدن و آزار و اذيت و بالاتر مثل زخمى كردن طرف و كشتن كه تمام اين اعمال موجب فساد عبادت است چون خداوند عبادت متقين را فقط قبول ميفرمايد. و گفته شده كه مقصود از حليم و بردبار در اينجا عاقل است و قبلا هم گفته شد كه عبادت غير عاقل كامل نيست. و چون سكوت از امور بى‏فائده از لوازم حلم و بردبارى است از اين جهت پس از حلم سكوت را ذكر فرموده.پ و لذا پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله فرمود هر وقت يكى از شما خشمناك شد بايد سكوت نمايد. و روزه صمت و سكوت در ميان بنى اسرائيل مشروع و متداول بوده (يعنى روزه همراه با سكوت و حرف نزدن) و اين عمل گر چه در اسلام منسوخ شده ولى اصل سكوت و خاموشى و ارزش آن مطلوب و محبوب است و حضرت رضا عليه السّلام براى شاهد بر خوبى صمت و سكوت مشروعيت آن را در بنى اسرائيل يادآور مى‏شود كه آنها وقتى عبادت‏كننده را در رديف عابدان معروف ميشمردند كه مدت بيست سال بر روزه سكوت يا بر اصل سكوت مواظبت نمايدپ 13- كافى. محمد بن يحيى ... از زراره از حضرت باقر عليه السّلام از حضرت سجاد عليه السّلام ميفرمود. خيلى خوش دارم از كسى كه حلمش در موقع غضب او را دريابد.پ 14- كافى. عده‏اى از مشايخ ... از حفص مرفوعا از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود هرگز خداوند متعال جهل و نادانى را موجب عزت و عظمت و حلم و بردبارى را عامل ذلت قرار نداده است.

بيان. لفظ جهل در مقابل علم گفته مى‏شود و نيز به لازمه آن كه سفاهت و اعمال مخالف عقل است اطلاق ميگردد و اينجا احتمال دو وجه هست همچنان كه حلم احتمال هر دو معناى مقابل را دارد و دومى بهتر است.پ 15- كافى. از عده ... از جابر از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود خداوند متعال شخص باحياء و بردبار را دوست ميدارد.

 

پ‏16- كافى. از عده مشايخ از برقى از بعض اصحاب مرفوعا از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود كفى بالحلم ناصرا و قال اذا لم تكن حليما فتحلم. حلم و بردبارى بهترين يار و ياور است. و فرمود اگر حليم و بردبار نيستى خود را بحلم و بردبارى وادار كن.

بيان. اينكه فرمود حلم يار و ياور خوبى است از اين جهت است كه با بردبارى خصومت و دشمنى از بين ميرود بلكه دشمن تبديل بدوست ميگردد و اين خود بهترين نصرت است. علاوه بر اين شخص بردبار در نظر مردم دوست‏داشتنى است و طبعا در مقام منازعه مردم او را بر عليه دشمنش يارى مينمايد و در مشكلات باو كمك ميكنند. و جمله بعدى معنايش اين است كه اگر از نظر طبع و خلقت داراى صفت حلم نيستى تو خود با زحمت و مشقت و با جهاد با نفس اظهار حلم و بردبارى كن و تمرين كن تا اين صفت خلق و خوى تو شود و تدريجا بر تو سهل و آسان گردد.

با اينكه قبلا هم گفتيم اگر اخلاقى را با مشقت و زحمت و بر خلاف طبع بخود بگيرد ثواب و ارزشش بيشتر است.پ و امير مؤمنان عليه السّلام فرموده اگر حليم نيستى اظهار حلم كن كه هر كس خود را شبيه گروهى كرد از آنها خواهد شد.پ 17- كافى. محمد بن يحيى ... از حفض بن ابى عايشه كه حضرت صادق عليه السّلام غلامش را دنبال كارى فرستاد. طول كشيد و غلام نيامد حضرت براى بررسى وضع غلام از خانه بيرون آمد. بر خلاف انتظار مشاهده فرمود كه غلام خوابيده حضرت نشست بالاى سر غلام و او را باد ميزد تا وقتى كه غلام بيدار شد. حضرت فرمود فلانى اين براى تو درست نيست كه شب بخوابى و روز هم بخوابى شب براى خواب روز هم براى ما.

توضيح ... اين حديث دلالت بر اين دارد كه جائز است انسان بغلامش پس از خواب روز دستور انجام كار بدهد در صورتى كه شب باو كارى ارجاع نكرده باشد و بخدمت نگرفته باشد و نيز دلالت دارد بر اينكه مستحب است غلام را از خواب بيدار نكند و او را باد بزند كه نهايت مروت و حلم است.پ 18- كافى. محمد بن يحيى ... از جابر از حضرت باقر عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. خداوند شخص باحيا و حليم و عفيف متعفف را دوست دارد.

توضيح. عفيف يعنى كسى كه از حرام مخصوصا از حرامهاى مربوط بشكم و فرج اجتناب نمايد و متعفف با تاكيد عفيف است مثل اينكه ميگويند ليل اليل شب تار و خيلى تار و يا منظور از عفيف اجتناب از حرام و متعفف كسى كه از مكروه اجتناب كند چون اجتناب از مكروه عفت و خوددارى بيشترى است پس با وزن متعفف مناسبتر است و يا عفيف عفه مربوط بشكم و متعفف عفت مربوط بفرج است و يا عفيف عفت از حرام و متعفف خوددارى از سؤال است همچنان كه در آيه شريفه است يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ بقره 273 اين فقراء چون سؤال و اظهار

 

فقر نميكنند كسانى كه از وضع زندگى آنها اطلاع ندارند خيال ميكنند كه اينها غنى و ثروتمندند و يا عفيف كسى است كه خلقتا و طبيعتا داراى عفت است و متعفف كسى است كه با زحمت و تمرين خود را عفيف نموده كه شايد اين معنا مناسبتر باشد راغب گفته. عفت يك حالت نفسانى است كه از تسلط شهوه بر انسان جلوگيرى ميكند. و تعفف اين است كه اين نيرو و قوت روحى را با تمرين و مراقبت بدست آورد و اصل معناى آن اكتفاء بمقدار اندك است كه با عفت قريب المعنا است. و عفه بضم عين يعنى باقى مانده از هر چيز (كه قاعده مقدار اندكى است) و يا از عفف است كه بمعناى ميوه درخت اراك است (كه لا بد خيلى كم است) و در نهايه است من يستعفف يعفه اللَّه كسى كه در مقام تحصيل عفت باشد خداوند صفت عفت را باو عنايت ميفرمايد.

و استعفاف تحصيل عفاف و تعفف است كه او بمعناى خوددارى از حرام و سؤال است.پ 19- كافى. ابو على اشعرى ... از سعيد بن يسار از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

وقتى كه نزاع و خصومت بين دو نفر اتفاق افتد دو فرشته از آسمان فرود مى‏آيند و بآن طرفى كه سفيه است و حرفهاى ناروا ميزند ميگويند قلت و قلت گفتى و گفتى و تو خود بآنچه گفتى سزاوارى و بزودى بكيفر خود خواهى رسيد و بآن طرف حليم و بردبار ميگويند صبر كردى و حلم ورزيدى اگر اين حالت خود را ادامه داده و تمام كنى خداوند تو را مى‏آمرزد و اگر آن شخص حليم بعدا پاسخ طرف را بدهد و حرفهائى همانند آن بگرداند آن دو فرشته با خشم بالا ميروند.

بيان. قلت و قلت تكرار جمله بمنظور بيان زيادى فحش و ناسزا است. ولى بعضى دومى را با فاء خوانده‏اند (فلت) كه در نهايه بمعناى انحراف و ضعف در فكر و انديشه است يعنى گفتى حرفها را و انديشه و فكر و روش بدى بخود گرفتى ولى ظاهرا با فاء خواندن درست نباشد.

و جدا شدن و رفتن آن دو فرشته از اين جهت است كه آن طرف صبر و حلم خود را ادامه نداده و صبر و حوصله را بعد از ناسزائى زياد آن طرفش از دست داده و لذا آن دو فرشته با خشم جدا ميشوند و وضع آنها را بدو فرشته نويسنده عمل واگذار مى‏كنند.پ 20- كافى. على بن ابراهيم از پدرش از ابن عمير از هشام بن حكم از حضرت صادق عليه السّلام كه على بن حسين عليهم السّلام ميفرمود.

ما احب ان لى بذل نفسى حمر النعم و ما تجرعت جرعة احب الى من جرعة غيظ لا اكافى بها صاحبها.

مطيع و منقاد بودن نفس خودم بقدرى ارزش دارد كه حاضر نيستم آن را در مقابل با ارزش‏ترين اموال از دست بدهم. و من جرعه‏اى ننوشيدم كه محبوب‏تر باشد از جرعه خشمى كه او را فرو برم و در باره طرف اعمال ننمايم.

بيان. ذل نفس بكسر ذال يعنى رام بودن و مطيع بود آن در برابر اراده انسان كه صفت‏

 

شبهه آن ذلول مى‏آيد. و با ضم ذال يعنى پستى و ضعف نفس كه صفتش ذليل مى‏آيد. و نعم بمعناى حيوان چرنده است كه جمعى است كه از لفظ خود مفرد ندارد و غالبا بر شتر گفته مى‏شود. و ابو عبيد گفته نعم يعنى شتر خواه ماده خواه نر و جمعش نعمان و انعام مى‏آيد و گفته شده فقط بشتر نر ميگويند ...پ كرمانى گفته حمر النعم با ضم حاء و سكون ميم يعنى قوى‏تر و چابك‏تر آنها. و طيبى گفته مقصود شتران سرخ است كه نفيس‏ترين اموال عرب است و در كتاب مغرب گفته حمر النعم يعنى با ارزش‏تر آنها كه البته اين يك تمثيل است براى هر چيز با قيمت و گفته شده كه احمر گفتن بهتر است. و نعم بكسر نون هم خوانده شده كه جمع نعمت است كه لفظ حمره كنايه و اشاره بخوبى است يعنى نعمتهاى خوب. ولى معناى اولى مشهورتر و بهتر است و اين حديث دو معنا را احتمال دارد. يكى اينكه ذل بضم با ذال باشد و باء براى سببيت باشد كه معنا اين طور باشد من دوست ندارم كه اموال نفيس و زيادى را از راه ذلت و پستى بدست آورم كه آن را نگاه دارم و يا صدقه دهم چون مال ارزشى ندارد خلاصه اينكه عزت نفس را بهيچ قيمتى نميدهم. و اينكه فرو بردن خشم را يادآور شده از اين نظر است كه فرو بردن موجب عزت و انتقام موجب ذلت است همچنان كه قبلا هم گفتيم و بعدا هم خواهيم گفت. و يا معنا اين باشد كه من با اينكه راضى بذلت نفس نيستم ولى در عين حال انتقام نميگيرم و خشم خود را فرو ميبرم چون ثوابش زياد و فوائدش بزرگ است ولى معناى اول بهتر است. معناى ديگر حديث اين باشد كه ذل بكسر ذال و باء براى عوض باشد يعنى من راضى نيستم كه عوض رام بودن و مطيع بودن نفس اموال نفيسى داشته باشم و يا بضم ذال خوانده شده ولى منظور از ذلت ذلت در برابر خدا و اطاعت امر او در باره فرو بردن خشم و گفته شده تشبيه براى نزديك شدن مطلب بذهن است و گر نه يك ذره از ثوابهاى آخرت از تمام زمين و آنچه در او است بهتر است.

و بعضى از فضلاء گفته كه اين اشكال نشود كه خشم يك حالت طبيعى و آمدن و نيامدن آن در اختيار انسان نيست پس چگونه دستور برطرف كردن خشم بانسان داده مى‏شود؟ چون پاسخش اين است كه انسان مكلف است كه تزكيه و تصفيه نفس نمايد بطورى كه موجبات و اسباب خشم باين زوديها او را تحريك نكند مؤلف. بر فرض كه خشم و غضب بدون اختيار حاصل شود البته تكليف برطرف كردن را ندارد ولى اين تكليف را دارد كه خشم خود را اعمال نكند چون بكار بردن يا نبردن آن تحت اختيار او است و اگر فرضا اختيار از دستش رفت البته در اين صورت ديگر تكليفى ندارد.پ 21- كافى. محمد بن يحيى ... از زيد شحام كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود چه بسيار خوب است نوشيدن جرعه خشم براى كسى كه بر آن صبر كند كه البته پاداش بزرگ در مقابل امتحان بزرگ است و خداوند متعال بهيچ قوم و گروهى محبت نداشته مگر اينكه آنها را مبتلا

 

بمشكلاتى نموده است.

بيان. عظيم البلاء كه در حديث است يعنى امتحان و آزمايش بزرگ كه خداوند مؤمنان را مبتلا ميكند بمعاشرت مخالفان و ستمگران و صاحبان اخلاق زشت و دستور صبر و فرو بردن خشم داده كه اين خود از گرفتاريهاى شديد و مشكل‏ترين امتحان است.پ 22- كافى. محمد بن يحيى ... از عمار بن مروان از امام هفتم عليه السّلام كه فرمود.

صبر كن بر رفتار بد دشمنان نعمت كه اين كسانى كه در باره تو معصيت و نافرمانى خدا را نموده‏اند نميتوانى بكيفر و مكافاتى برسانى كه بهتر باشد از اينكه در اين مورد اطاعت الهى را بنمائى، يعنى خشم خود را فرو برى و اعمال عضب نكنى.

توضيح. شايد مقصود از دشمنان آن حسودانى باشند كه نميتوانند ديگران را در نعمت ببينند و دوست دارند كه نعمت از آنها برود پس چنين اشخاص دشمن نعمت هستند و كوشش ميكنند كه نعمت از ديگران سلب شود. و يا منظور صاحبان نعمت هستند كه شكر نعمت را نكرده و از آن سوء استفاده نموده و بر ديگران ظلم و ستم مينمايند پس اينها دشمن نعمت خودشان هستند و با اين روش ظالمانه نعمت خود را در معرض زوال قرار ميدهند. و ممكن است مقصود از نعمت ائمه اطهار عليهم السّلام باشد كه گروهى با آنها دشمن هستند كه آنها دشمن ائمه اطهارند.

و مقصود از (معصيت كردن خدا در باره تو) حسدورزيدن و آثار حسد است و يا ظلم و ستم و اذيت ارباب نعمت است. و منظور از اطاعت الهى همان عفو و گذشت و فرو بردن خشم و صبر بر آزار است كه فرمود و الكاظمين الغيظ تا آخر آيه 43 آل عمران. و اينكه فرموده چنين مكافاتى بهتر است و با صيغه افعل تفضيل فرموده استفاده مى‏شود كه مكافاه و تلافى هم جائز است بشرط اينكه تجاوز از حد نكند همچنان كه فرموده. فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ بقره 194 هر كه بر شما تعدى و تجاوز كرد شما هم همان مقدار بر او تعدى كنيد و غير اين آيه ولى در عين حال عفو بهتر است.پ 23- كافى. با همان سند از ابن سنان از ثابت از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

گذشت از دشمن در زمان حكومت و دوست دشمنان تقيه‏اى است كه موجب حفظ و دور شدن و مصونيت از بلاء و گرفتاريهاى دنيوى است و دشمنى با آنها در دوران قدرتشان و درگيرى و نزاع با آنان بدون مراعات تقيه (در مورد تقيه) ترك امر و دستور الهى است. فجاملوا الناس يسمن ذلك لكم عندهم پس بنا بر اين خوش‏برخورد باشيد با آنان تا در نتيجه در نظر آنها با عظمت و احترام باشيد و با آنها دشمنى نكنيد كه موجب تسلط آنها بر خودتان شويد و ذلت و خوارى ببينيد.

بيان. پس از توضيحاتى در باره الفاظ حديث راجع بجمله يسمن ... ميفرمايد. در

 

بيشتر نسخه‏ها همين طور آمده كه سمن يسمن از باب تعب يتعب و يا از باب قرب يقرب كه بمعناى فربهى است و كنايه از عظمت و بزرگى و احترام است و ممكن است از باب افعال يا تفعيل باشد يعنى خداوند متعال شما را در نظر آنها محبوب و محترم مينمايد. و در بعضى از نسخه‏ها يسمى فعل مجهول آمده از تسميه و نام بردن است يعنى اين برخورد خوب و خوش اخلاقى شما در نزد آنها بازگو مى‏شود و در نتيجه آنها شما را ستايش كرده و محبت ميكنند.پ 24- كافى. على بن ابراهيم ... از مالك بن حصين از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود هيچ بنده‏اى خشم خود را فرو نميبرد مگر اينكه خداوند متعال بر عزت دنيا و آخرت او مى‏افزايد كه در قرآن فرموده وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ. و اثابه اللَّه مكان غيظ ذلك.

بيان. آوردن آيه در حديث براى بيان عزت اخروى است كه قبل از اين آيه فرموده- وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ.  الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ سوره آل عمران 143 بيضاوى در تفسيرش گفته يعنى كسانى كه خشم خود را حفظ نموده و با اينكه قدرت دارند از بكار بردنش خوددارى مينمايند كه مثلا ميگويند كظمت القربه يعنى مشك را پر كردم و دهانش را محكم بستم.پ و از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل شده كه فرمود. كسى كه قدرت بر اعمال و بكار بردن خشم را دارد ولى خشم خود را نگه دارد خداوند دل او را از امن و ايمان آكنده ميفرمايد.

و العافين عن الناس يعنى از عقوبت و مؤاخذه كسى كه استحقاق عقوبت دارد چشم پوشى كنند.

و اللَّه يحب المحسنين. خداوند نيكوكاران را دوست دارد مقصود همه نيكوكاران كه اينها هم از جمله آنان هستند. و ممكن است الف و لام عهد باشد كه مقصود همين فرو برندگان خشم باشد:

پس براى عزت اخروى همين بس كه خداوند مژده بهشت بآنان داده و فرموده كه بهشت براى اينها آماده شده و خدا اينها را دوست ميدارد. و ممكن است آوردن آيه در حديث براى بيان عزت دنيوى هم باشد باين بيان كه او همچنين افراد مشمول اين آيه هستند كه اين خود عزت و شرفى است در دنيا و يا باين بيان كه آيه شريفه دلالت دارد كه اينها از محسنين و از كسانى هستند كه خداوند آنها را دوست ميدارد و محبوب خدا در دنيا و آخرت عزيز ميباشند و اما جمله (و اثابه اللَّه مكان غيظه ذلك) ممكن است لفظ ذلك اشاره بمفاد آيه باشد يعنى خداوند بجاى غيظ و عوض خشم او ثواب اخروى باو عنايت ميفرمايد. و ممكن است ذلك عطف بيان و يا بدل از غيظه باشد و اثابه عطف بر زاده يعنى خداوند متعال علاوه بر عزت دنيا و آخرت اجر و پاداشى در برابر اصل خشم باو عنايت ميفرمايد چون همين حالت خشم و غيظ فشار و مشكلى است كه بدون اختيار و اراده بانسان دست داده و موجب ناراحتى او مى‏شود و خداوند در مقابل‏

 

آن عوضى باو ميدهد (البته عوض باصطلاح متكلمين) كه منظور از ثواب عوض است چون ثواب بآن پاداشى ميگويند كه در مقابل اعمال اختيارى باشد و خشم و غيظ يك حالت غير اختيارى است گر چه فرو بردن خشم يك عمل اختيارى است بنا بر اين بهشت در مقابل فرو بردن خشم و ثواب يعنى عوض در مقابل اصل حالت خشم است. و گفته شده منظور از مكان منزل و مقام مخصوصى است كه براى هر يك از بهشتيان هست.پ 25- كافى. از عده مشايخ ... از سيف بن عمير. كه گفت كسى كه از حضرت صادق عليه السّلام شنيده بود براى من نقل كرد كه آن حضرت ميفرمود. كسى كه خشم خود را فرو برد (و اگر ميخواست ميتوانست انتقام بگيرد) خداوند قلب او را از رضا و خشنودى خود پر ميكند يعنى بقدرى ثواب و كرامت و شفاعت و درجه باو ميدهد كه كاملا راضى شود.پ كافى. ابو على اشعرى ... از وصافى از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود. كسى كه خشم خود را نگه دارد و قدرت بر اعمال هم داشته باشد خداوند روز قيامت دل او را از امن و ايمان پر ميكند.

توضيح. شايد منظور از ايمان اين چنين باشد كه خداوند بقدرى ثواب باو ميدهد كه كاملا و در حد اعلى كرم و لطف و رحمت واسعه الهى را تصديق كند كه مضمونش با حديث سابق يكى مى‏شود. و ممكن است اعم از اين باشد يعنى روز قيامت واقعا بر ايمانش افزوده مى‏شود كه در نتيجه مستحق ثواب بيشترى ميگردد. چون دليلى نداريم بر اينكه ايمان انسان روز قيامت ديگر زياد نميشود.پ 26- كافى. حسين بن محمد ... از زيد شحام از حضرت صادق عليه السّلام كه بمن فرمود.

اى زيد در مقابل دشمنان نعمت صبر كن كه آنها را كه در باره تو معصيت خدا را مينمايند (نسبت بتو حسد ميورزند) بمكافاتى كه بهتر از انجام دستور الهى باشد (صبر كنى و گذشت نمائى) كيفر نخواهى داد. خداوند متعال دين اسلام را برگزيده و انتخاب نموده شما مصاحبت و نگهدارى آن را با داشتن صفت سخاوت و حسن خلق بخوبى مراعات كنيد.

بيان. دستور حسن مصاحبت اشاره باين است كه با مراعات نكردن اين دو خصلت خوف از دست دادن اسلام است چون نداشتن حسن همراهى و ترك مصاحبت نيكو غالبا موجب هجران و دورى ميگردد.پ 27- كافى. على بن ابراهيم ... از ابو حمزه از حضرت سجاد عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. از بهترين راه بسوى خداوند متعال دو جرعه است 1- جرعه نوشيدن غيظ كه خشم خود را با حلم و بردبارى برطرف نمايد. و جرعه نوشيدن مصيبت كه با صبر خود آن مصيبت را رد كند.

بيان. اين تعبير تمثيل و تنظير است. مثل اينكه شخص خشمناك ميخواهد خشم خود

 

را اظهار و بكار برد ولى با توجه بمنافع دنيوى و اخروى آن خشم خود را اظهار نميكند مانند كسى كه دواى تلخى را كه طبعش نمى‏پذيرد نميخواهد بياشامد ولى با توجه بمنافع آن دواء اين حالت را دفع ميكند و همين طور است صبر در برابر بلاء و مصيبت و بى‏تابى نكردن و فرق بين كظم و صبر اين است كه كظم غيظ در موقع قدرت و صبر در مورد ناتوانى است.28- كافى. على بن ابراهيم ... از حضرت باقر عليه السّلام كه پدر بزرگوارم بمن فرمود.

اى فرزند هيچ چيزى مثل جرعه خشم كه پايانش صبر و رضا باشد موجب روشنى چشم پدرت نيست و دوست ندارم كه تواضع و انقياد نفس را بعوض مال زياد و نفيس از دست بدهم.

بيان .... اينكه فرمود پايانش صبر باشد ظاهرا مقصود از صبر رضايت و پسنديدن و انتخاب فرو بردن خشم و انتقام نگرفتن است و يا منظور اين باشد كه ابتداء با فشار و زحمت خود را به كظم غيظ و فرو بردن خشم وادار كند و اين روش را چندين بار ادامه دهد تا بدرجه صابران برسد بطورى كه ترك انتقام طبيعت او شود و بآن عادت نموده و بدون فشار روحى اين عمل روش طبيعى او گردد و اين صفت از افضل صفات مقربين درگاه الهى است. و نيز گفته شده كه كظم غيظ در موردى است كه قدرت بر انتقام داشته باشد كه اين حالت محبوب خدا است اگر چه برسد. بجائى و حدى كه در صورت نداشتن قدرت هم صبر نمايد كه البته اين توجيه بعيد است.پ 29- كافى. از عده مشايخ ... از ابو حمزه كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود.

ما من جرعة يتجرعها العبد احب الى اللَّه من جرعة غيظ يتجرعها عند ترددها في قلبه اما بصبر و اما بحلم.

هيچ جرعه‏اى كه بنده مينوشد در نزد خدا محبوبتر از جرعه خشمى كه مينوشد نيست در آن هنگامى كه در دل خود ترديد دارد كه بنوشد يا نه كه بالاخره با نيروى صبر و يا حلم و بردبارى بنوشد.

ايضاح. مقصود از ترديد دل اين است كه دل از طرفى مايل بنوشيدن جرعه خشم مى‏شود از جهت اجر و پاداش و اصلاح و تربيت نفس و روح كه در كظم غيظ هست. و از طرفى مايل باعمال خشم است از جهت اينكه در فرو بردن خشم ناراحتى و تلخى هست كه تحملش مشكل است.

و فرق بين صبر و حلم اين است كه صبر در موردى است كه انسان طبعا حليم و بردبار نيست و خود را وادار بآن نموده و صبر ميكند ولى حلم در موردى است كه اين صفت خوى و طبع او باشد.

و يا باين فرق كه صبر در موردى است كه قدرت بر انتقام ندارد و صبر نموده و بى‏تابى نميكند.

و حلم در موردى است كه قدرت دارد ولى با كرم و بزرگوارى خود گذشت ميكند بنا بر اين كه بگوئيم كظم غيظ گاهى در مورد قدرت نداشتن هم استعمال مى‏شود. و گفته شده كه صبر يعنى‏

 

سكوت كه اصلا نه چيزى بگويد و نه عكس العملى انجام دهد. و حلم بالاتر است يعنى حرفى بگويد و كارى كند كه باعث برطرف شدن فتنه و نزاع شود و موجب تسكين غضب گردد. پس حلم يعنى عقل و بكاربرد آن است.

مؤلف. بسيارى از اخبار مربوط باين باب در ابواب جوامع مكارم و صفات مؤمن و باب صفات بندگان خوب نقل شد.پ 30- امالى. حسين بن محمد ... از عبد الرزاق كه گفت كنيز حضرت سجاد داشت بدست حضرت آب ميريخت كه براى نماز وضوء بگيرد ناگهان ظرف آب از دست كنيز افتاد و صورت حضرت را مجروح كرد حضرت سر بلند كرد و بسوى كنيز نگاهى كرد كنيز گفت خداوند متعال ميفرمايد. و الكاظمين الغيظ حضرت فرمود خشم خود را فرو بردم. كنيز گفت و العافين عن الناس حضرت فرمود خداوند تو را عفو فرمايد. عرض كرد و اللَّه يحب المحسنين. فرمود برو كه آزادت كردم.پ 31- امالى. ما جيلويه ... از زراره از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. روش ما اهل بيت عفو و گذشت است از كسى كه بما ظلم نموده است.پ 32- امالى. از امير مؤمنان عليه السّلام كه فرمود. هيچ عزتى بالاتر از حلم و بردبارى نيست.پ 33- امالى. ابن ناتانه ... از ابن بكير از امام ششم عليه السّلام كه فرمود. براى مؤمن از جهت نصرت الهى همين بس است كه ببيند دشمنش آلوده بمعصيت الهى است.پ 34- در خصال هم از آن حضرت چنين نقل شده.پ 35- امالى. ابن برقى ... از ربيع حاجب كه منصور دوانيقى بحضرت صادق عليه السّلام عرض كرد. حديثى از خودت براى من بفرما تا از آن پند و اندرز گيرم و مرا با صدق و حقيقت از هلاكت و شقاوت باز دارد. حضرت فرمود. بر تو باد بحلم و بردبارى كه اساس و پايه علم و دانش است. و هنگام قدرت و توانائى بر خود مسلط باش كه اگر آنچه را كه از دستت مى‏آيد انجام دهى مانند كسى هستى كه از خشم خويش انتقام گرفته و كينه خود را بكار برد و يا كسى كه شهرت بصولت و شجاعت و تهور را دوست داشته باشد. و بدان اگر كسى را كه مستحق عقوبت است كيفر نمائى مهمترين مدح و توصيفى كه از تو مى‏شود و عدل و دادگرى است (البته عدالت بهترين حالات و صفات است) ولى حالتى كه موجب شكر و سپاس است كه در مقابل نعمت قدرت شكر نمائى و از اهل تقصير عفو و گذشت كنى از حالتى كه موجب صبر باشد بهتر و افضل است. منصور گفت اندرز خوبى فرمودى با بيان كوتاه تا آخر حديث.پ 36- امالى. حسن بن عبد اللَّه ... از عبد اللَّه بن زهير كه گفت علاء بن حضرمى بر پيامبر

 

صلى اللَّه عليه و آله وارد شد و عرض كرد يا رسول اللَّه صلى فاميل و خاندانى دارم كه من بآنها احسان ميكنم ولى آنها نسبت بمن بدى ميكنند من پيوند و سركشى بآنها مينمايم و آنها از من مى‏برند حضرت فرمود. ادفع بالتى هى احسن .. تا آخر آيه 34 از سوره فصلت. با برخورد خوب جلوگيرى از بدى بنما كه در اين صورت همان كسى كه با تو دشمنى دارد مانند دوست گرم و صميمى خواهد شد كه البته اين خوى و روش را فقط صابران و كسانى كه بهره بزرگى از اخلاق دارند ميتوانند داشته باشند. علاء گفت من در اين مضمون شعرى سروده‏ام كه بهتر از اين است حضرت فرمود چه سروده‏اى؟ گفت اين اشعار را.

و درود و تحيت بگو به صاحبان كينه تا دل آنان را اسير خود كنى تحيت بزرگ كه اين احترام دشمنى را برطرف ميكند اگر نسبت بتو اظهار خير نموده و خدمتى كردند تو نيز مانند آن پاداش بده و اگر مطالب را از تو پنهان كردند تو از خود حركت و عكس العمل نشان نده كه در اين صورت حرفهاى ناراحت‏كننده كه شنيدنش تو را اذيت ميكند و مطالبى كه پشت سر تو ميگويند گفته نخواهد شد.

حضرت فرمود. واقعا بعضى از اشعار حكمتى است كه از زبان شاعر تراوش كرده و بعضى از اشعار همانند سحر و جادو و جذبه دارد و شعر تو هم شعر خوبى است ولى كتاب الهى بهتر است.پ 37- امالى. و عطار ... از ابراهيم بن محمد از حضرت صادق از پدران بزرگوار خود عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. حضرت عيسى به يحيى بن زكريا گفت.

هنگامى كه نسبت بتو مطالبى را كه در تو هست گفتند پس بدان كه آن گناهى است بياد تو آمده پس استغفار كن و اگر چيزهائى كه در تو نيست بتو نسبت دادند بدان كه آن يك حسنه‏اى است كه براى تو نوشته شده است بدون اينكه زحمتى و رنجى ديده باشى.پ 38- امالى. عطار ... از معاذ بن مسلم از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. در مقابل دشمنان نعمت صبر كن كه دشمن معصيت كار را بهتر از انجام اطاعت الهى انتقام نخواهى كرد. كه او حسد بورزد و تو صبر و عفو نمائى. در خصال هم اين طور نقل شده است.پ 39- خصال. با همين سندها .. از ابو حمزه از حضرت سجاد عليه السّلام كه فرمود.

من دوست ندارم كه در مقابل انقياد و تواضع نفس بهترين اموال را داشته باشم و جرعه‏اى بهتر از جرعه خشم ننوشيده‏ام كه طرف را كيفر ننمايم. در كتاب حسين بن سعيد هم از حضرت صادق و باقر عليهم السّلام چنين نقل شده.پ 40- خصال. از پدرش ... از ثمالى از حضرت سجاد عليه السّلام كه فرمود. من دوست دارم كه دست خويش را بجاى دو خصلت كه در شيعه هست بدهيم اينها را نداشته باشند گر چه بقيمت دستم باشد بى‏صبرى و فاش كردن اسرار.

 

پ‏41- خصال از پدرش از سعد ... از ثمالى از حضرت سجاد عليه السّلام كه فرمود.

هيچ جرعه‏اى در نزد خدا محبوبتر از دو جرعه نيست 1- جرعه خشمى كه مؤمن آن را با حلم و بردبارى مرتفع سازد 2- جرعه مصيبتى كه آن را با صبر و تحمل رد كند (تا آخر خبر)پ 42- خصال. ما جيلويه ... از عمرو بن ثابت از حضرت صادق از پدرانش از على عليهم السّلام فرمود. سه گروه از سه گروه انتقام نميگيرند 1- شخص شريف و بزرگوار از شخص پست 2- شخص بردبار از نادان و احمق 3- شخص نيكوكار از فاجر و نابكار. در محاسن هم از امام ششم از پيامبر چنين آمده.پ 43- خصال. از پدرش از سعد ... عبد اللَّه سنان از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

سه چيز است هر كس داراى آنها باشد خداوند براى او هر رقم حور عين كه بخواهد در اختيارش قرار ميدهد 1- فرو بردن خشم 2- صبر و مقاومت در برابر شمشيرهاى دشمن براى رضاى خدا 3- كسى كه دسترسى بمال حرام پيدا كند ولى براى خدا چشم بپوشد.پ 44- خصال. از پدرش از عطار ... از ابن ميثم از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

سه چيز است هر كس داراى آنها باشد خصال ايمان را بحد كمال بدست آورده 1- كسى كه صبر بر ظلم نمايد (در موردش) 2- كسى كه براى خدا كظم غيظ نمايد 3- و كسى كه ببخشد و گذشت كند از كسانى خواهند بود كه خداوند متعال آنها را بدون و حساب داخل بهشت مينمايد و آنان را در باره افراد بسيارى باندازه طائفه ربيعه و مضر (دو قبيله بزرگ) شفيع خواهد فرمود و شفاعتشان قبول است.پ 45- تفسير قمى. وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ شورى 37 كه حضرت باقر عليه السّلام در تفسيرش فرمود. كسى كه خشم خود را فرو برد با اينكه قدرت دارد خداوند در روز قيامت دل او را از امن و ايمان پر ميكند و فرمود كسى كه موقع ميل و ترس و غضب بر خودش مسلط باشد خداوند بدن بر آتش حرام مينمايد.پ 46- خصال. سليمان لخمى ... از حسين بن زيد از حضرت صادق از پدرانش عليهم السّلام از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود. سه چيز است كسى كه آنها را نداشته باشد ارتباطى با من و با خدا نخواهد داشت سؤال شد آنها چيست؟ فرمود. حلم و بردبارى كه با آن جهالت نادانان را برطرف سازد و حسن خلقى كه با آن در ميان مردم زندگى كند و تقوى و پرهيزكارى كه او را از گناه و معصيت الهى باز دارد.پ 47- عيون و خصال. تميم قرشى .. از ابا صلت هروى كه از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم كه فرمود. خداوند متعال بيكى از پيامبران وحى نمود. صبح كه بيرون رفتى چند چيز با تو مواجه مى‏شود. اولى را بخور دومى را پنهان كن سومى را بپذير چهارمى را مايوس نكن‏

 

و از پنجمى فرار كن. صبح كه بيرون رفت مواجه شد با يك كوه سياه بزرگ. ايستاد و گفت خداوند دستور داده كه او را بخورم ولى با يك حالت حيرتى در خود فرو رفت و بخود گفت كه قطعا خداوند امر نميكند مگر بچيزى كه توانائى داشته باشم و رفت بطرف كوه كه بخورد وقتى كه نزديك شد آن كوه كوچك شد و چون باو رسيد بصورت لقمه كوچكى شد و آن را كه خورد خيلى لذيذ و خوشمزه احساس كرد. و باز رفت كه بيك طشت طلائى بر خورد كرد طبق دستور الهى او را زير خاك كرد و رفت و از آن كه گذشت نگاهى به پشت سر كرد ديد آن طشت بيرون آمده با خود گفت من دستور الهى را انجام دادم. و حركت كرد و رفت سپس با پرنده‏اى برخورد كرد كه باز شكارى او را تعقيب ميكرد آن پرنده گرد آن پيامبر گردش ميكرد. با خود گفت پروردگار امر نموده كه من او را پناه دهم. آستينش باز كرد و آن پرنده داخل در آستين شد. آن باز شكارى گفت من چند روز است دنبال اين شكار هستم اكنون كه نزديك بود او را بدست آورم تو او را از من گرفتى. آن پيامبر با خود گفت پروردگار من دستور داده كه اين باز را مايوس نكنم و لذا از پاى خود مقدارى گوشت بريد و در جلو آن باز انداخت و رفت. سپس در مسير خود گوشت مردار متعفن كرم زده‏اى را ديد. با خود گفت از طرف خدا دستور دارم از اين گوشت بگريزم و از آن گريخت. پس از مراجعت در خواب ديد كه باو گفته شد. تو دستور خدا را انجام دادى آيا فهميدى مطلب چه بود؟ گفت نه. گفته شد اما قضيه كوه بيان خشم انسان است كه موقع غضب انسان اساسا خود را نمى‏بيند و از شدت خشم ارزش خود را از دست ميدهد ولى اگر خود را حفظ نموده و ارزش خود را بداند و خشمش را سبك كند عاقبت آن مانند لقمه لذيذى كه خوردى خواهد بود. و اما طشت آن كار و اعمال نيكى است كه بنده در خفا و پنهان انجام ميدهد و خداوند متعال عنايت فرموده و علاوه بر ثواب اخروى بمنظور محبوب نمودن او آن عمل را آشكار مينمايد و اما آن پرنده تمثيل است براى حرفها و مطالب نصيحت‏آميزى كه بتو پيشنهاد مى‏شود كه او را بايد بپذيرى. و اما آن باز شكارى تمثيل براى كسى است كه بمنظور حاجتى نزد تو مى‏آيد و او را نبايد مايوس كنى. و اما گوشت گنديده ارائه واقعيت غيبت كردن است كه بايد از آن گريزان باشى.پ 48- امالى طوسى. مفيد ... از ثمالى از حضرت باقر از پدرانش عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. روز قيامت منادى با صدائى رسا كه باول و آخر مردم ميرسد صدا ميزند و ميگويد. اهل فضل و فضيلت كجا هستند؟ گروهى از مردم كه ملائكه آنها را استقبال مينمايند بلند ميشوند. بآنان ميگويند فضل و برترى شما چه بوده؟ ميگويند. با ما با جهل و نادانى برخورد ميشد و ما تحمل ميكرديم. بما بدى ميشد و ما گذشت مينموديم. منادى از طرف خدا ميگويد. راست ميگويند راه بدهيد تا بدون حساب داخل بهشت شوند.

 

پ‏49- امالى طوسى مفيد ... از ابن صدقه از حضرت صادق از پدرش عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود عفو و گذشت بر عزت انسان مى‏افزايد. پس عفو كنيد تا خدا بشما عزت دهد.پ 50- امالى طوسى در وصيت امير مؤمنان با نام مجتبى عليهم السّلام آمده. اى فرزند عقل دوست انسان و حلم وزير و ملايمت پدر او و صبر از بهترين سپاه عقل است.پ 51- امالى طوسى ابى قلابه از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود. كسى كه خشم خود را فرو برد خداوند باطن او را پر از ايمان مينمايد و كسى كه از ظلمى گذشت كند خدا بجاى آن عزت دنيا و آخرت باو ميدهد.پ 52- از امير مؤمنان سؤال شد قوى‏ترين مردم كيست؟ فرمود بردبار. سؤال شد از بردبار- ترين مردم؟ فرمود آن كس كه غضب نكند.پ 53- امالى طوسى عده‏اى از ابو المفضل ... از حسين بن زيد از حضرت رضا از پدران از امير مؤمنان عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود بر شما باد باخلاق كريمه كه خداوند متعال مرا براى او مبعوث فرموده. و از مكارم اخلاق اين است كه انسان از كسى كه تقصير و ظلم كرد گذشت كند و بكسى كه او را محروم كرده بخشش نمايد و پيوند كند با كسى كه از او بريده. و عيادت و احوالپرسى نمايد از كسى كه احوالى از او نميپرسد.پ 54- عيون. ابن متوكل ... از حضرت رضا عليه السّلام كه مامون خليفه بحضرت عرض كرد آيا از شعر چيزى روايت داريد؟ فرمود. زياد. عرض كرد بهترين شعرى كه در باره حلم داريد بفرمائيد. حضرت اين اشعار را خواند. آن كسى كه با جهل و نادانى با من مواجه مى‏شود اگر پائين‏تر از من باشد اباء و امتناع دارم كه خود را با او برابر كنم و اگر در عقل و خرد با من همپايه است من براى برترى از او حلم و بردبارى ميكنم و اگر من از لحاظ عقل و فضل از او پايين‏تر باشم حق تقدم و فضيلت را باو ميدهم: مامون گفت اين شعر چقدر زيبا است؟ شعر از كيست؟ فرمود از بعضى از جوانان ما:پ 55- معانى. ابن وليد .. از ثمالى از حضرت صادق عليه السّلام از پدرانش كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. سزاوارترين مردم بعفو و گذشت آن كسى است كه بيش از همه قدرت بر كيفر داشته باشد. و عاقل‏ترين آنها كسى است كه بيش از همه خشم خود را فرو برد.پ 56- معانى. طالقانى. از ابن فضال از پدرش كه حضرت رضا عليه السّلام در تفسير آيه شريفه فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ فرمود يعنى عفو و گذشت بدون توبيخ.پ 57- امالى. على بن احمد ... از حضرت عبد العظيم از امام دهم عليه السّلام كه فرمود.

در مناجات موسى بن عمران عليه السّلام با خدا آمده. خداوندا پاداش كسى كه در مقابل اذيت‏

 

و ناسزاى مردم براى رضاى تو صبر كند چيست؟ خداوند فرمود من او را در شدائد و مشكلات قيامت يارى خواهم نمود.پ 58- حديث چهارصدگانه. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. با دشمنت مصافحه و گذشت كن گر چه او مايل نباشد كه اين عمل از چيزهائى است كه خدا دستور داده است كه فرموده ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ.

تا آخر آيه بعدى كه آيه و ترجمه‏اش قبلا گفته شده‏پ و حضرت فرمود. بدترين كيفر و ناراحتى شديد كه دشمن تو دارد اين است كه تو راجع باو اطاعت الهى را بنمائى (در برابر مصيبت صبر كنى) و براى تو همين بس است كه به‏بينى دشمنت مشغول معصيت الهى است (چون عذابش شديدتر خواهد شد).پ 59- محاسن از پدرش از نوفلى از سكونى از حضرت صادق از پدرانش عليهم السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود كسى كه داراى سه خصلت نباشد هيچ عملى از او ارزش ندارد 1- روع و تقوائى كه مانع از گناه شود 2- اخلاقى كه با مردم مدارا كند 3- حلمى كه با آن كارهاى جاهلانه مردم را رد كند.پ 60- محاسن. و شاء از حناط از ثمالى كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود. هيچ قطره‏اى در نزد خدا محبوبتر از جرعه خشمى كه بنده آن را مينوشد نيست كه در دل خود ترديد دارد بنوشد يا ننوشد كه بالاخره با نيروى صبر و يا حلم و بردبارى مينوشد.پ 61- مصباح الشريعه. حضرت صادق عليه السّلام فرمود. حلم و بردبارى چراغ فروزان الهى است كه دارنده آن با روشنى خاصى بجوار قرب حق ميرود و انسان داراى حلم نميشود مگر آن كسى كه بنور حق و بانوار توحيد و معرفت مؤيد باشد. و حلم و بردبارى در پنج مورد است 1- عزيزى كه خوار شده است 2- راستگوئى كه مورد تهمت قرار گرفته 3- بجرم دعوت بحق و حقيقت اهانت شود 4- بدون جهت آزارش دهند 5- مطالبه حقش را نمايد و با او مخالفت كنند. اگر در هر يك از اين موارد حق حلم و بردبارى را در جاى خود مراعات كنى وظيفه خود را انجام داده‏اى. و با سفيه و نادان بايد با اعراض و روگردانى و جواب ندادن مقابله كنى كه در اين صورت مردم طرفدار تو ميشوند چون كسى كه جواب نادان را بدهد و عمل او را تلافى نمايد مانند اين است كه هيزم و چوب را روى آتش بگذارد.پ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود مثل مؤمن مثل زمين است كه در عين حال منافع خود را از زمين ميگيرند ولى اذيت و آزارشان بر او است. و كسى كه بر جفاى مردم صبر نكند برضاى الهى نميرسد چون رضا و خشنودى حق آميخته با جفاى مردم است.پ و نقل شده كه كسى به احنف بن قيس (شخصيت بزرگ) گفت آهاى با تو با تو هستم احنف گفت من هم از تو روى ميگردانم‏پ و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود من با اين وظيفه‏

 

مبعوث شدم كه مركز حلم و بردبارى و معدن علم و دانش و محل و مسكن صبر و تحمل باشم.پ 62- مصباح الشريعه. حضرت صادق عليه السّلام فرمود. عفو و گذشت در حال قدرت و توانائى از روش و سيره پيامبران و اهل تقوى است و معناى عفو اين است كه در مقام عمل و در ظاهر نسبت بمقصر چيزى نگوئى و چيزى نخواهى و در باطن و درون خويش هم آن ناراحتى كه از او ديده‏اى واقعا فراموش كنى و علاوه بر اين در حق او احسان و نيكى نمائى و چنين روش و رفتارى را هيچ كس نخواهد داشت مگر اينكه خداوند عفو و كرم خود را شامل او مينمايد و گناهان ديرينه و تازه او را مى‏آمرزد و بكرامت و بزرگى خود او را زينت ميدهد و او را ملبس بلباس نور عظمت ميگرداند. چون عفو و گذشت و بخشش دو صفت از صفات الهى است كه خداوند متعال آن را در باطن و روح بندگان برگزيده خود بوديعه نهاده تا در نتيجه متخلق باخلاق خدائى شوند و خداوند آنان را اين چنين قرار داده و فرموده.

وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ سوره نور 23 و بايد عفو و گذشت داشته باشند آيا دوست نداريد كه خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند بخشنده مهربان است. و كسى كه از بشرى چون خود گذشت نكند چگونه اين اميد را دارد كه خداوند جبار او را مورد عفو خود قرار دهد؟. پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در مقام بيان دستور الهى بآن حضرت فرموده. پيوند كن با كسى كه از تو بريده. و بخشش كن بكسى كه تو را محروم نموده و نيكى كن بكسى كه بتو بدى كرده. و ما را هم بمتابعت و پيروى از آن حضرت دستور داده كه فرموده است وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا سوره حشر 8 آن دستورى كه پيامبر براى شما آورده. او را بگيريد و عمل كنيد و از آنچه كه نهى فرموده از او خوددارى كنيد. و صفت عفو از اسرار الهى است كه در دل خواص اوليائش نهفته است و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. آيا شما نميتوانيد مانند ابو ضمضم باشيد؟ عرض كردند ابو ضمضم كيست و چگونه بوده؟ فرمود مردى بود در زمان پيش هنگامى كه صبح ميكرد و ميرفت ميان مردم. ميگفت خداوندا من آبرو و حيثيت خود را بهمه مردم بخشيدم (اگر كسى بمن توهين و جسارتى كرد از او ميگذرم).پ 63- تفسير عياشى. ابو خالد كابلى گويد. حضرت سجاد عليه السّلام فرمود. من دوست داشتم كه بمن اذن و اجازه داده ميشد كه سه جمله بمردم بگويم و بعدا خداوند هر چه كه ميخواهد با من بكند و حضرت با دست اشاره بسينه خود نمود و دست را بسينه نهاد و فرمود. ولى دستور الهى است كه صبر كنيم و اين آيه را تلاوت نمود.

وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثِيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ.

 

سوره آل عمران 185. شما مسلمانان آزار و اذيت‏هاى بسيارى از طرف اهل كتاب (يهود و نصارى) و از طرف مشركان خواهيد ديد و خواهيد شنيد و اگر در برابر اين مزاحمتها صبر و مقاومت نموده و رابطه تقوائى خود را با خدا حفظ كنيد موجب استوارى كارها خواهد بود و حضرت مرتب دست مبارك خود را برميداشت و بر سينه خود ميگذاشت.پ 64- مجالس مفيد. محمد بزاز ... از جابر كه امير مؤمنان عليه السّلام شنيد كه مردى دارد قنبر را ناسزا ميگويد و قنبر تصميم گرفت كه پاسخش را بدهد. امير مؤمنان قنبر را صدا زد كه اى قنبر آهسته باش. اين ناسزاگو را بهمان حالت پستى رها كن كه در اين صورت خدا را خشنود و شيطان را خشمناك و دشمنت را ناراحت خواهى كرد سوگند بخدائى كه دانه را شكافت و مخلوقات را آفريد هم چيزى مانند حلم موجب رضاى الهى نيست و هيچ چيزى مانند سكوت شيطان را خشمناك نميكند و هيچ كارى مانند خاموش بودن و بى‏اعتنائى احمق را ناراحت نميكند.پ 65- مجالس. ابن وليد ... از ابن فضال از حضرت رضا يا امام هفتم عليهم السّلام كه فرمود. دو گروهى كه در مقام جنگ با هم برخورد ميكنند خداوند آن گروهى را كه عفو و گذشتش بيشتر باشد نصرت و يارى ميفرمايد.پ 66- مجالس: صدوق از ما جيلويه ... از معاويه بن عمار از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود در شهر مدينه مردى بود بذله‏گو و سبك كه مردم از حرفهاى او ميخنديدند و همه را ميخنداند. روزى گفت اين شخص مرا خسته كرد يعنى حضرت سجاد عليه السّلام كه هر چه ميكنم نميتوانم او را بخنده بياورم ولى بالاخره بايد چاره و حيله‏اى بكار برم كه او را بخندانم.

روزى حضرت داشت عبور ميكرد و دو نفر از غلامان هم خدمتش بودند آن مرد آمد و عباى حضرت را از دوشش برداشت و رفت و آن دو غلام او را تعقيب نموده و عبا را گرفته و برگشتند و عبا را بدوش حضرت نهادند و حضرت خود را بعباء پوشانده و بزمين نگاه ميكرد سپس حضرت بغلامان فرمود اين كيست و چيست؟ عرض كردند مرد بطال و ياوه‏گوئى است كه مردم مدينه را ميخنداند و با اين عمل غذا و طعامى از آنها ميگيرد حضرت فرمود باو بگوئيد. واى بر تو. خداوند روزى قرار داده كه در آن روز ياوه‏سرايان زيان خواهند ديد.پ 67- كشف الغمه. عبد العزيز جنابذى گويد. روايت شده كه موسى بن جعفر عليهم السّلام روزى فرزندان خود را احضار فرمود. و بآنها گفت. اى فرزندان من توصيه‏اى بشما ميكنم كه هر كس آن را مراعات كند چيزى از او ضايع و تباه نخواهد شد و آن اين است كه اگر كسى آمد و در گوش راست شما حرفهاى بد و ناپسندى گفت سپس رفت بطرف چپ و در گوش چپ شما عذرخواهى نموده و گفت من چيزى نگفتم. شما عذر او را بپذيريد.پ 68- جامع الاخبار. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. كسى كه خشم خود را فرو برد

 

با اينكه قدرت بر اعمال دارد خداوند او را در روز قيامت ميان همه مردم دعوت نموده و در انتخاب هر رقم حوريه كه بخواهد مخير مينمايد.پ و امير مؤمنان عليه السّلام فرمود اولين پاداش حليم و بردبار اين است كه مردم در مقابل نادان طرف دار او هستند.پ و در حديث است كه وقتى روز قيامت مى‏شود منادى ندا ميدهد. هر كس كه پاداشش بر خدا است برود و داخل بهشت شود. مى‏شود اينها چه كسانى هستند؟ در پاسخ گفته مى‏شود كسانى كه از مردم عفو و گذشت نموده‏اند بدون حساب داخل بهشت ميشوند.پ از پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله نقل شده كه فرمود كسى كه خشم خود را فرو برد با اينكه قدرت بر انتقام دارد خداوند دل او را پر از امن و ايمان ميگرداند و كسى كه از پوشيدن لباس تجمل خوددارى كند با اينكه تمكن دارد ولى از نظر تواضع و فروتنى چنين كند خداوند لباس كرامت و عزت باو ميپوشاند.پ 69- تفسير نعمانى بسندهاى مذكور در كتاب القرآن از امير مؤمنان عليه السّلام كه فرمود ..

و اما آن رخصت و اجازه‏اى كه صاحبش اختيار دارد اين است كه خداوند متعال اجازه و اذن داده است كه انسان در مقابل ظلم انتقام گرفته و ظالم را كيفر كند. كه فرموده.

جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ. سوره شورى 40 كيفر بدى همانندش بدى خواهد بود. و كسى كه عفو و گذشت نموده و اصلاح كند پاداش او بر خدا است كه اين موردى است كه انسان اختيار دارد اگر خواست عفو مينمايد و اگر هم خواست كيفر ميدهد.پ 70- اختصاص. حضرت رضا عليه السّلام فرمود كسى كه در برابر مصائب وارده بر او صبر كند حليم است‏پ و لقمان حكيم گفته. دشمن با حلم و بردبار بهتر از دوست نادان و سفيه است.پ و نيز لقمان گفته سه خصلت است كه معلوم نميشود مگر در سه موقع. 1- حليم و بردبار معلوم نميشود مگر در موقع غضب 2- شجاع و دلير شناخته نميشود مگر در موقع جنگ 3- و برادرى معلوم نميشود مگر در وقت احتياج باو.پ 71- كتاب حسين بن سعيد. فضاله از حسين بن عبد اللَّه كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود كسى كه از تعرض بعرض و آبروى مردم خوددارى نمايد خداوند روز قيامت از لغزش او گذشت مينمايد و كسى كه از اعمال خشم خود در باره مردم چشم بپوشد خداوند عذاب روز قيامت را از او برطرف ميفرمايد.پ 72- امالى طوسى. حسين بن عبد اله ... از احمد بن عيسى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. گاهى كه شخص محتاج و نيازمندى بمن مراجعه ميكند من با عجله و شتاب خواسته او را انجام ميدهم چون ميترسم كه نيازش برطرف شود (و من از فيض پرداختن به نيازمندان محروم باشم) آگاه باشيد كرامت و عظمت دنيوى و اخروى در قرآن در سه جمله است.

 

خُذِ الْعَفْوَ. وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ. وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ اعراف 199 و تفسيرش اين است كه پيوند كنى با كسى كه از تو بريده و گذشت نمائى از آن كس كه بتو ظلم نموده. بخشش كنى بآن كه تو را محروم كرده.پ 73- امالى طوسى. احمد بن عبدون ... از ابى اسامه از حضرت صادق عليه السّلام كه حضرت سجاد عليهم السّلام ميفرمود من هيچ جرعه‏اى كه محبوبتر از جرعه خشم باشد ننوشيده‏ام جرعه‏اى كه دنبالش صبر و تحمل باشد و من حاضر نيستم كه اين حالت راحتى در مقابل شتران قوى (نفيس‏ترين اموال) از دست بدهم.پ 74- دره باهره حضرت رضا عليه السّلام در تفسير آيه شريفه فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ فرمود يعنى گذشت بدون توبيخ.پ 75- دعوات راوندى امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. بهترين صفات بزرگوارى فراموش كردن آن ناراحتيها است كه ميدانى.پ 76- نهج البلاغه فرمود سزاوارترين مردم بعفو و گذشت تواناترين آنها است بر كيفر مجرم‏پ و حضرت فرمود احتمال قبر عيب‏ها است (با صبر و تحمل عيب‏ها دفن شده و از بين ميرود)پ مرحوم سيد رضى گفته در تعبير از اين معنا حضرت فرموده با مسالمت و مدارا عيبها پنهان مى‏شودپ و حضرت فرموده هنگامى كه بر دشمنت مسلط گشتى عفو و گذشت از او را شكرانه اين قدرت قرار بده‏پ و فرموده برادرت را باحسان بر او توبيخ بكن. و شر و گزند او را از راه بخشش و انعام باو برطرف كن‏پ و فرموده من در چه موقعى ميتوانم خشم خود را بكار برم؟ آيا هنگامى كه از انتقام عاجز و ناتوان باشم؟

كه در اين موقع بمن ميگويند خوب بود صبر ميكردى. و يا هنگامى كه مسلط بر دشمن باشم؟ كه در اين موقع بمن ميگويند اگر عفو و گذشت كنى خوب است.پ و فرمود. اول پاداش حليم و بردبار اين است كه مردم طرفدار او هستند بر عليه جاهل و نادان.پ و فرموده اگر حليم و بردبار نيستى اظهار حلم بنما چون كسى كه خود را شبيه بگروهى نمود نوعا جزء آنها خواهد شد. و فرموده حلم و بردبارى خود عشيره و قبيله است براى انسان يعنى مردم مانند بستگان انسان طرفدار او هستند. و فرموده است حلم پرده‏اى است پوشنده و عقل شمشيرى است برنده. بنا بر اين كمبود خلق و خلقت خود را با پرده حلم بپوشان و هواهاى نفسانى را با شمشير عقل ريشه كن نما. و نيز فرموده حلم و تانى (صبر و عافيت انديشى) دو همزادند (دو قلو) كه اين دو فرزندان بلند همتى هستند. 77- كنز كراجكى. لقمان حكيم گفته است كسى كه خشم خود را فرو نبرد دشمنش را شماتت نموده و ناسزا ميگويد. 78- كنز كراجكى. امير مؤمنان عليه السّلام فرموده حلم و بردبارى خوى و خصلتى است‏

 

ارزنده.پ و فرموده كسى كه نسبت بدشمن حليم و بردبار باشد بر او پيروز خواهد شد.پ و فرموده غضب و خشم شديد منطق و سخن انسان را تغيير ميدهد و ريشه و ارزش استدلال و برهان را از بين ميبرد و فهم و درك را پراكنده و مختل ميسازد.پ و فرمود. هيچ عزتى نافع‏تر و باارزش‏تر از حلم و هيچ حسب و نسبى بهتر از ادب نيست.

 

و هيچ نسبت و خويشى پست‏تر و پست‏كننده‏تر از غضب نيست.