(بخش بيست و هفتم مواعظ حضرت امام جواد ابى جعفر (ع

پ‏1- تحف العقول: مردى بحضرت جواد (ع) عرضكرد مرا سفارشى بفرما. امام (ع) فرمود مى‏پذيرى؟ گفت آرى، فرمود تكيه بر صبر كن و به فقر درآويز و شهوات را رها كن. و مخالفت با هواى نفس نما و بدان كه تو از ديده خدا مخفى نيستى، دقت كن چگونه بايد باشى.پ و فرمود خداوند بيكى از پيامبران وحى كرد: كه زهد تو در دنيا موجب آسايشت مى‏شود و اما دلبستگى تو بمن موجب عزتت مى‏شود ولى آيا با دشمنى از دشمنان من دشمنى كرده‏اى يا دوستى از دوستانم را دوست داشته‏اى.پ براى يكى از دوستان خود نوشت: اما اين دنيا كه ما از آن بمقدار رفع تشنگى جرعه‏اى مى‏نوشيم ولى هر كس علاقه و دلبسته بدوست خود باشد و مسير او را پذيرفته باشد با همان خواهد بود هر طور كه او هست (منظور اينست كه هر يك از دو راه را بپذيرد راه خدا يا شيطان) آخرت خانه جاويد است.پ و فرمود مؤمن نيازمند بسه خصلت است: توفيق از جانب خدا، و واعظى از نفس خود داشته باشد، پذيرفتن نصيحت هر كس او را نصيحت نمايد.پ 2- روضه كافى ج 8 ص 52 حضرت جواد (ع) نامه‏اى به سعد الخير نوشت به اين مضمون:پ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. من ترا توصيه به تقوى و پرهيزكارى از خدا مينمايم كه موجب سلامتى از نابودى است و بهره‏مندى در آينده، خداوند بنده با تقوى را حفظ ميكند از چيزهائى كه خود او متوجه نيست و نادانى و تيره‏دلى او را بوسيله‏

 

تقوى برطرف ميكند. با تقوى بود كه نوح و ساكنان كشتى او نجات يافتند و صالح پيامبر و يارانش از صاعقه رهائى يافتند. بوسيله تقوى رستگار شدند شكيبايان و اين گروه‏ها نجات مى‏يابند از هلاكت و دوستانى دارند در راه پرهيزكارى كه جوياى اين مقام هستند. سركشى‏هاى خود را كه در رابطه با گرفتارى شهوات است كنار گذاشته‏اند بواسطه عبرت و اندرزى كه از كتاب خدا گرفته‏اند. خدا را ستايش ميكنند بر اين نعمتى كه بآنها ارزانى داشته و او شايسته ستايش است و خود را سرزنش ميكنند بواسطه تفريطى كه نموده‏اند و آنها شايسته سرزنش هستند.پ بدانيد كه خداوند حليم و دانا است خشم او بر كسى است كه رضايتش را نپذيرد و محروم ميكند كسى را كه عطايش را نمى‏پذيرد و گمراه مى‏شود هر كس هدايت او را نپذيرد. سپس تبهكاران را قدرت توبه نمودن و تبديل گناهان را به حسنات داده. بندگان خود را در قرآن كريم دعوت به توبه كرده با صداى بلند.

خدا لعنت كند كسانى را كه كتمان ميكنند آنچه را خدا نازل كرده.

بر خود رحمت را لازم نموده. پيش از خشم، رحمت دارد و كامل است راستى و عدالتش. تا او را بخشم نياورند بندگان، بر آنها خشم نميگيرد اين از واقعيات و علم تقوى است. هر ملتى كه كتاب خدا را رها كردند و دلبسته به دشمن خدا شدند و بر آنها مسلط گرديد، خداوند كتاب خود را از ميان ايشان برداشت. رها نمودن كتاب خدا باين صورت بود كه حروف آن را درست نگهداشتند ولى حدودش را تغيير دادند كتاب خدا را نقل ميكنند و براى يك ديگر بازگو مينمايند اما عمل نمى‏كنند.

نادانان از حفظ آنها كه چگونه اين آيات را حفظ كرده‏اند در شگفتند ولى دانشمندان از اينكه عمل نميكنند محزون.پ ديگر از موجبات رها كردن كتاب خدا اينست كه حاكم بر كتاب و مفسر آن را كسى قرار داده‏اند كه اطلاع ندارد و آنها را بهوى‏پرستى ميكشاند و گمراه مى‏كند و دست‏آويز دين را تغيير ميدهد و بهر نادان و بچه‏اى مى‏سپارند. ملت دستور خدا را رها كرده و بحرف مردم ميكنند. چقدر ستمكاران كار بدى كرده‏اند كه رهبرى خدا را رها كرده و بجاى آن رهبرى مردم را پذيرفته‏اند و پاداش مردم را بجاى پاداش خدا و رضا و خشنودى مردم را بجاى رضاى خدا.پ مردم گرفتار چنين وضعى شده‏اند ميان آنها كسانى هستند كه سخت در عبادت كوشش ميكنند اما با همين گمراهى گرفتار خودپسندى و دلبستگى به دنيا

 

شده‏اند عبادت آنها برايشان آشوب و فتنه‏اى است و هم براى پيروانشان.پ در ميان پيامبران تذكرى است براى عبادت‏كنندگان. يونس بن متى عبادت را كامل انجام ميداد بعد كار خلافى در يك مورد انجام داد (قبل از دستور خدا از ميان مردم رفت تا دچار عذاب نشود) او را از بهشت زندگى دنيا خارج كردند و بزندان شكم ماهى گرفتار شد و هيچ چيز موجب نجاتش نشد مگر اعتراف و توبه نمودن.پ اينك توجه داشته باش و بشناس كشيشان و علماى يهود و نصارى را كه كتمان كتاب خدا را كردند و آن را تحريف نمودند از اين تجارت خود سودى نبردند و گمراه شدند. بعد دقت كن به نظائر آنها در اين امت كه حروف كتاب را بپاداشتند و حدودش را تغيير دادند پيرو سركردگان و فرمانروايان خود شدند.پ وقتى رهبران به هواپرستى مستغرق شوند بيشترشان دنيا دارند و اين است مقدار علم آنها «1» پيوسته در حرص و دلبستگى بدنيايند و هميشه صداى شيطان از زبان آنها با باطل زياد شنيده مى‏شود. دانشمندان بر آزار و سخت‏گيرى آنها صبر ميكنند. اين دسته از منحرفين بر دانشمندان واقعى خورده ميگيرند.پ اين دانشمندان اگر از نصيحت خوددارى كنند و از هدايت گمراهان و زنده كردن دلهاى مرده، خيانت كرده‏اند و بسيار كار زشتى است زيرا خداوند از آنها پيمان گرفته است كه امر بمعروف و وظائف دينى و نهى از منكر بنمايند و كمك بكار نيك و پرهيزكارى كنند و هرگز همكارى در گناه و ستم ننمايند، دانشمندان در ارتباط با جهال و نادانان پيوسته گرفتار پيكار و ناراحتى هستند اگر آنها را پند دهند ميگويند سركش شده‏اند و اگر به تعليم حقى كه آنها ترك كرده‏اند شروع نمايند ميگويند مخالفت كرده‏اند اگر از آنها كناره بگيرند ميگويند جدا شده‏اند، اگر بآنها بگويند دليل حرفهاى خود را بياوريد مى‏گويند منافق شده‏اند، اگر مطيع آنها شوند، معصيت خدا را نموده‏اند. گروهى از جهال با ندانم كارى هلاك مى‏شوند نميدانند چه ميخوانند قرآن را در قرائت تصديق مى‏كنند و در تحريف و تغيير تكذيب مينمايند، آنها نيز انكار كارهاى ايشان را نميكنند.پ اين دانشمندان شبيه احبار و رهبانها هستند. هواپرست و گمراه و گروهى از

 

آنها نيز بين دو گروه متدين و گمراه قرار گرفته‏اند كه تشخيص يكى را از ديگرى نميدهند. ميگويند مردم اين مطالب را تشخيص نميدهند و نميداند چگونه است راست ميگويند.پ پيامبر اكرم آنها را راهنمائى لازم كرد و شب را از روز برايشان مشخص نمود بدعتى در ميانشان نگذاشت و نه سنتى را تغيير دادند هيچ اختلاف و خلافى وجود نداشت. همين كه مردم گرفتار تاريكيهاى گناه خود شدند دو امام پيدا شد يكى دعوت بسوى خداوند تبارك و تعالى ميكرد و ديگرى بجهنم فرامى‏خواند در اين موقع صداى شيطان بلند شد و بوسيله پيروان خود فرياد برداشت و سپاه سواره و پياده‏اش فراوان شدند. هر كه پيرو او شود شيطان در مال و فرزند او شريك مى‏شود و بدعت را بكار مى‏بندد و ترك كتاب و سنت ميكند. اما اولياى خدا زبان بدليل گشوده پيرو قرآن و حكمت الهى شده‏اند. بهمين جهت تا امروز تفرقه پيدا شده، طرفداران حق و باطل‏گرايان كه از همكارى و كمك به هدايت يافتگان خوددارى ميكنند و همكارى با گمراهان مينمايند. بطورى كه مردم پيرو فلانى و نظائر او شده‏اند اين دسته را بشناس و دسته ديگر را درست با دقت در آنها مطالعه كن تا حيات واقعى يابى و پيرو آنها باش تا بتوانى خانواده خود را نيز هدايت كنى. زيرا زيانكاران كسانى هستند كه خود و خانواده‏اشان را بزيان واداشته‏اند در روز قيامت كه اين زيانى آشكار است، در اينجا روايت حسين تمام مى‏شود اما بروايت محمد بن يحيى مقدارى باز نقل مى‏شود باين صورت:

آنها راه را مى‏شناسند اگر در پيروى از آنها دچار بلا شدى توجهى نكن و اگر دچار ستم و ناراحتى گرديدى، بدان، پايان‏پذير است و بالاخره بآسايش و نعمت خواهى رسيد. ضمنا بدان كه برادران مورد اعتماد ذخايرى هستند براى يك ديگر اگر تو بمن مشكوك نمى‏شدى برايت مطالبى را بازگو ميكردم كه اكنون پنهان كرده‏ام و قسمتهائى را افشا مينمودم كه پنهان كرده‏ام ولى من ميترسم و آنها را براى بعد ميگذارم بردبار نيست كسى كه در جاى پرهيز و احتياط پرهيز نكند. حلم لباس عالم است مبادا خود را در پوشش اين لباس قرار ندهى و السلام.پ 3- كافى نامه ديگرى نيز بهمان سعد الخير. امام جواد (ع) باو نوشت:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ: نامه تو رسيد كه متذكر شده بودى شناخت مطلبى را كه موقعيت آن لازم است و اطاعت كسى را كه رضايت خدا رضاى اوست. براى خود

 

راهى را پذيرفته‏اى كه در صورت ترك خويشتن را در گرو بازخواست آن قرار داده بودى اگر چنين نميكردى جاى تعجب بود رضاى خدا و اطاعت از او و اخلاص در پيشگاه او قبول نميشود و يافت نميگردد و شناخته نخواهد شد مگر در ميان بندگان غريب و دور افتاده، جداى از مردمند كه مردم آنها را به مسخره ميگيرند بواسطه نسبتهاى زشتى كه بآنها ميدهند. ميگفتند مؤمن بدرجه ايمان نميرسد مگر اينكه در نظر مردم منفورتر از خر مرده باشد. اگر نه اين بود كه گرفتار مصائبى ميشدى كه ما گرفتارشده‏ايم و بلاى مردم را چون عذاب خدا ميانگاشتى، كه تو و خود را در پناه خدا قرار ميدهيم از اين انديشه، با اين فاصله‏اى كه دارى به ما نزديك ميشدى «1».پ بدان كه ما بمحبت خدا نميرسيم مگر با بغض و نفرت بسيارى از مردم و نه ميتوان بولايت خدا رسيد جز با دشمنى با مردم و از دست دادن دوستى با چنين مردمى چيز ساده‏ايست براى رسيدن بولايت خدا.

برادر: خداوند در هر يك از پيامبران باقيماندگانى از اهل علم قرار داده كه گمراهان را هدايت ميكنند و بر گرفتاريها و آزار شكيبايند. گوش بفرمان خدا و راهنماى بسوى او هستند. آنها را بشناس داراى مقامى بس ارجمند هستند گرچه در دنيا ممكن است خوار شمرده شوند اما بوسيله كتاب خدا مردگان را زنده مى‏كنند و با نور خدا از كوردلى راحتند. چقدر از كشته‏شده‏هاى شيطان را آنها زنده كرده‏اند و چقدر از گمراهان حيران را هدايت نموده‏اند؟ جان خويش را فداى رهائى مردم از هلاكت ميكنند چقدر به بندگان خدا خدمت ميكنند و چقدر بندگان خدا كم قدر و ارزش آنها را ميدانند؟پ 4- حضرت جواد (ع) فرمود: چگونه از بين ميرود كسى كه خدا كفيل اوست، و چطور نجات مى‏يابد كسى كه در جستجوى اوست. هر كس پناه بغير خدا برد خدا او را بخود واميگذارد. و هر كه بدون اطلاع و علم، عملى انجام دهد فسادش بيشتر از اصلاحش هست. حركت بجانب خدا با دلها باارزشتر است از رنج بردن و به‏

 

زحمت انداختن اعضا و جوارح بوسيله اعمال.پ هر كه پيرو هواى نفس خود باشد بدشمن خويش آنچه مايل بوده داده است.پ هر كس مدارا كردن را واگذارد گرفتار ناراحتى مى‏شود. هر كس نداند چطور بايد وارد شد از رسيدن بهدف عاجز و ناتوان مى‏شود. كسى كه اعتماد حاصل كند قبل از آزمودن خود را بهلاكت و آينده‏اى رنج‏آور سپرده. هر كس بدون دليل كسى را سرزنش كند راضى مى‏شود بدون پوزش و تقاضاى گذشت. شهوت پرست لغزشش قابل گذشت نيست. پايدار باش بهدف ميرسى و يا نزديك ميشوى. اعتماد بخدا بهاى هر چيز باارزش و نردبان ترقى بهر مقام عالى است. وقتى قضا نازل شود فضا تنگ ميگردد. در خيانت شخص همين بس كه امين خائنان باشد.غناى مؤمن بى‏نيازى او از مردم است.پ نعمتى كه سپاسگزارى نشود مانند گناهى است كه بخشيده نشود.پ زيان بتو نميرساند خشم كسى كه رضاى او ستم كردن است.پ كسى كه از برادر خود بحسن نيت راضى نشود با عطا و بخشش نيز راضى نخواهد شد.پ 5- اعلام الدين (مطالبى كه از اين كتاب نقل شده چون مكرر است و قبلا ترجمه شده فقط قسمتهاى ترجمه نشده را ترجمه ميكنيم).پ و فرمود دشمنى كرده با تو كسى كه جلو رستگارى ترا گرفته چون خواسته مطابق ميل تو رفتار كند.پ و فرمود: از مصاحبت شخص شرور بپرهيز زيرا او مانند شمشير است كه ظاهر زيبا دارد ولى اثر بد.پ و فرمود حوائج با اميدوارى جستجو مى‏شود و آن حوائج بوسيله قضاى خدا فرود مى‏آيد. سلامتى بهترين عطا است. و فرمود با هيچ كس بدشمنى مپرداز تا تشخيص دهى بين او و خدا چگونه است اگر نيكوكار باشد خداوند او را بتو وانميگذارد و اگر بدكردار باشد همان اطلاع تو از وضع او برايش كافى است. پس بدشمنى با او نپرداز و فرمود در ظاهر دوست خدا نباش و در باطن دشمن. و فرمود احتياط باندازه ترس است.

 

 

پ‏و فرمود روزگار پرده از اسرار پنهان برايت برميدارد.پ و فرمود عزت مؤمن در بى‏نيازى از مردم است فرمود نعمتى كه سپاسش را ندارى چون گناهى است كه بخشيده نشده باشد فرمود خشم كسى كه رضايتش با ستمكارى حاصل مى‏شود زيانى برايت ندارد.