پ1- از امام صادق (ع) فرمود: يكى از قريش به رسول خدا (ص) گفت: به كدام چيز تو بر پيغمبران پيشى جستى، با اينكه
در پايان آنها مبعوث شدى و خاتم آنهائى؟ در پاسخ فرمود: من نخست كس بودم كه به پروردگارم ايمان آوردم و نخستين كس بودم كه پاسخ گفتم، آنگاه كه خدا پيمان از پيغمبران ستد و آنها را بر خودش گواه گرفت كه: «آيا نيستم من پروردگار شما؟» پس من نخست پيغمبر بودم كه گفتم: بلى، و در اقرار به خدا عز و جل بر آنها پيش دستى كردم.پ 2- از عبد الله بن سنان، گويد: به امام صادق (ع) گفتم:
قربانت من مىنگرم كه برخى هم مذهبان ما گرفتار خشم و كج خلقى مىشوند و از اين به سختى غمنده مىشوم، و مىنگرم كه در مخالفان ما كسانى هستند خوش روش؛ فرمود: خوش روش نگو زيرا روش، روش راه را گويند ولى بگو: خوش سيما، زيرا خدا عز و جل فرمايد (29 سوره فتح): «سيماى آنان در چهرهشان از اثر سجده است»، گويد: گفتم:
او را خوش سيما بينم و با وقار و از اين راه هم غمنده گردم، در پاسخ فرمود: غمنده مباش از آنچه در هم مذهبان خود بد خلقى ديدى و در مخالفان خود خوش خلقى، به راستى خداى تبارك و تعالى چون خواست آدم را بيافريند اين هر دو سرشت را آفريد و آنها را در بخش كرد و به اصحاب يمين فرمود: شما به اجازه من خلقى باشيد، و خلقى شدند چون مورچگان مىكوشيدند، و به اهل شمال فرمود: به اجازه من خلقى باشيد، خلقى شدند چون مورچگان مىلوليدند، سپس آتشى براى آنها برافراشت و فرمود: به اجازه من در آن درآئيد، و نخست كس كه در آن درآمد محمد (ص) بود، سپس رسولان اولو العزم و اوصياء و پيروانشان در آن در آمدند، سپس به اصحاب شمال فرمود: به اذن من در آن در آئيد، در پاسخ
پگفتند، پروردگارا ما را آفريدى تا ما را بسوزانى؟ و نافرمانى كردند، پس به اصحاب يمين فرمود: به اجازه من از آتش درآئيد، آتش در آنها زخمى پديد نكرده بود و اثرى نكرده بود، و چون اصحاب شمال آنها را ديدند گفتند: پروردگارا ما مىبينيم اصحاب يمين سالمند، از ما در گذر و با ما تجديد قرار كن و به ما فرمان بده كه در آئيم.
فرمود: من از شما در گذشتم، در آتش در آئيد، چون نزديك آن شدند و سوز آتش به آنها رسيد، بر گشتند و گفتند: پروردگارا ما بر سوختن شكيبا نيستيم، و نافرمانى كردند و تا سه بار فرمان در آمدن در آتش به آنها رسيد و هر بار نافرمانى كردند و برگشتند.
و آنان را سه بار دستور ورود داد و هر سه بار اطاعت كردند و بيرون شدند، پس به آنها فرمود: همه به اجازه من گل شويد و آدم را از آن آفريد، گفت: هر كه از آنان است از اينان نيست و هر كه از اينان است از آنان نيست، آنچه از سبكى و كج خلقى يارانت بينى از آلودگى آنان با اصحاب شمال است، و آنچه از نيكوئى سيماى مخالفان خودتان و وقارشان بينى از چسبش با اصحاب يمين به آنها سرايت كرده است.پ 3- از صالح بن سهل از امام صادق (ع) فرمود: سؤال شد از رسول خدا (ص) به كدام چيز بر تمامى فرزندان آدم پيشى جستى؟، فرمود:
من نخست كس بودم كه به پروردگارم اقرار كردم، خدا از پيمبران پيمان ستد و آنها را بر خودش گواه گرفت كه: «آيا نيستم
من پروردگار شما؟» گفتند: چرا، پس من نخست كس بودم كه پاسخ گفتم.