باب هشتاد و دوم در باره اعتماد بستمكاران و دوستى و فرمانبرى آنان

قرآن مجيد

پ‏1- الانعام (آيه 68) و اگر كه فراموشت كرد شيطان پس از ياد آورى با قوم ستمكار منشين.پ 2- هود (آيه 59) و پيروى كردند فرمان هر زورگوى لجباز را. 97-پ و پيروى كردند از

 

فرمان فرعون و فرمان فرعون درست نبود. 113-پ و تكيه ندهيد بآنان كه ستم كردند تا آتش بشما رسد و نباشد براى شما جز خدا سرپرستى سپس يارى نشويد.پ 3- الكهف (51) و نبودم من كه از گمراه‏كننده‏ها پشتيبانى بگيرم.پ 4- الشعراء (150) از خدا بپرهيزيد و مرا فرمان بريد و فرمان نبريد از مسرفان 52 آنان كه تباهى كنند در زمين و اصلاح نكنند.پ 5- القصص (17)- گفت پروردگارا به نعمتى كه بمن دادى پشتيبان بدكاران نباشم.پ 6 الصافات (22) محشور سازيد آنان كه ستم كردند و جفتهاى آنان را و آنچه را جز از خدا مى‏پرستيدند و بنمائيد بآنها راه دوزخ را.پ 7- الزمر (17) و آنان كه دورى كردند از پرستش بت و رو بسوى خدا كردند مژده دارند.پ 8- الجاثيه (41) و راستى كه ستمكاران دوستان همند.پ 9- نوح (نوح گفت پروردگارا راستش آنها نافرمانى كردند مرا و پيروى كردند كسى را كه مال و فرزندش نيفزايد جز زيانكارى).پ 10- الدهر (24) شكيبا باش براى حكم پروردگارت و فرمان نبر از آنان گنهكار و ناسپاسى را.

اخبار باب‏

:پ 1- امالى صدوق: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمانبردن سلطان واجب است و هر كه فرمان سلطان نبرد فرمان خدا عز و جل نبرده و دچار نهى او شده كه فرموده (195- البقره) و نيفكنيد خود را در هلاكت.پ 2- همان: بسندش تا امام كاظم (ع) كه به شيعه خود فرمود: اى گروه شيعه خوار نكنيد گردنهاى خود را بترك طاعت سلطانتان پس اگر عادل است از خدا بخواهيد بماند و اگر ستمكار است از خدا بخواهيد خوبش كند كه بهى شما در بهى سلطان شما است سلطان عادل چون پدر مهربانست برايش بخواهيد آنچه براى خود ميخواهيد و بد داريد برايش آنچه براى خود بد داريد. همان: در مناهى پيغمبر است كه فرمود: هر كه سلطان جائر را مدح كند و خود را در برابرش سبك سازد و كرنش كند بطمع و او همنشين او باشد در دوزخ، و فرمود (ص): خدا عز و جل فرموده اعتماد نكنيد بكسانى كه ستم كردند تا آتش بشما رسد. و فرمود (ص): هر كه رهنمائى كند ستمكارى را بستمى همنشين هامانست در دوزخ‏

 

پ‏و فرمود (ص): هر وكيل محاكمه ظالمى شود يا كمكش دهد در آن و ملك الموت باو فرود آيد گويدش مژده‏گير بلعن خدا و آتش دوزخ و سرانجامى بد،پ و فرمود (ص): آگاه هر كه تازيانه‏اى پيش سلطان جائر بياويزد خدا آن را مارى آتشين سازد بدرازى هفتاد ذراع و در آتش دوزخ آن را به وى مسلط كند و چه بد سرانجامى است، و نهى كرد از پذيرش دعوت فاسقان بخوراكشان.پ 4- امالى طوسى: در وصيت امير مؤمنان هنگام وفاتش: دوست‏دار صالح را براى خوبيش و با فاسق مدارا كن براى حفظ دينت و دشمنش‏دار با دلت.پ 5- تفسير قمى: محشور كنيد كسانى كه ستم كردند و ازواجشان را فرمود: ستم كردند بآل محمد در حق آنها و فرمود: ازواج آنها همگنان آنها باشندپ و از اين امور شبهه ناك دورى كند و چون از امور شبهه ناك پرهيز نكند ندانسته در حرام افتد، و چون ناروا بيند و جلوش نگيرد با قدرت بر آن دوست دارد خدا نافرمانى شود و كسى كه آن را دوست دارد بدشمنى با خدا برخاسته، و هر كه زنده ماندن ستمكاران را خواسته خواسته كه خدا نافرمانى شود راستش خدا تبارك و تعالى خود را بر نابود كردن ظالمان ستوده و فرموده (25- الانعام) پس بريده شد دنباله مردمى كه ستم كردند وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.

تفسير قمى مانندش را آورده.پ 8- قرب الاسناد: بسندش تا على بن يقطين كه نوشت بامام كاظم (ع) دلم مى‏گيرد از اين كارگزارى سلطان، وزير هارون بود، قربانت اگر اذنم دهيد از او بگريزم، جواب آمد كه بتو اذن ندهم از كارشان بدرائى تقواى خدا را پيشه كن و يا چنان كه فرمود:پ 9- خصال: در سفارش نبى (ص) بعلى (ع) اى على سه تا قساوت قلب آورند: گوش كردن لهو، شكار كردن، بدربار سلطان آمدن.پ 10- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه چهار تا دل را تباه كنند و در دل نفاق رويند چنانى كه آب درخت را: گوش دادن بآواز لهوى، و بيشرمى، و آمدن بدربار سلطان و دنبال شكار رفتن.پ 11- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه سحت انواع بسياريست يكى آنچه از كار كارگزاران ستمكار بدست آيد و يكى مزد قضاوت، و يكى مزد فاحشه‏ها و بهاى مى و نبيذ (آبجو) و اما پس علم بحرمت آن و اما رشوه گرفتن اى عمار (راوى حديث است) در احكام راستى كه كفر بخداى بزرگ و رسول او است.پ 12- همان: در سفارش پيغمبر (ص) بعلى (ع) هشت كس اگر اهانت شوند جز خود را ملامت نكنند: آنكه بر خوانى رود بى‏دعوت، آنكه بميزبان حكمفرمائى كند، و خواستار خير

 

از دشمن خود، و خواستار بخشش از زبونان و آنكه در راز دو كس اندر شود كه نخواهندش آنكه بسلطان استخفاف كند، آنكه در مجلسى نشيند كه اهلش نيست، آنكه روى سخن با كسى دارد كه باو گوش نميدهد.پ 13- امالى طوسى: بسندى از پيغمبر (ص) كه هر كه بيشرمى كند جفا كرده و هر كه دنبال شكار دود دچار غفلت شود، و هر كه ملازم سلطان گردد در فتنه افتد و هر چه به سلطان نزديكتر شود از خدا دورتر گردد.پ 14- ثواب الاعمال بسندش تا پيغمبر (ص) فرمود رحمت خدا بر كسى كه سلطان خود را بر كار نيكش كمك كند.پ گويم: تمامش در باب بر بوالدين است.پ 15- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود دينتان را با پارسائى نگهداريد، و با تقيه تقويت كنيد، و بخدا بى‏نياز شويد از حاجت خواستن از سلطان، و بدانيد كه هر مؤمنى خضوع كند براى سلطان يا وابسته او در دينش براى درخواست از دنيايش خدايش گمنام كند و دشمنش دارد و او را بوى واگذارد، و اگر او بچيزى از دنياى آن سلطان دست يافت خدا بركتش را ببرد و ثوابش ندهد بر آنچه در حج يا عمره و با آزاد كردن بنده صرف كند.

مجالس مفيد: بسندى مانندش را آورده.پ 16- ثواب الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) كه به مفضل فرمود: اى مفضل هر كس به سلطان جائز تعرض كرد و از او بلائى بوى رسيد ثوابى بر آن ندارد و صبرش بر آن روزى نشود.پ 17- همان: بسندى تا امام صادق (ع) تا رسول خدا (ص) كه چون روز قيامت شود يكى جار كشد كجايند ستمكاران و ياران آنان؟ تا كسى كه آب در دواتشان ريخته يا سر كيسه‏اى براشان بسته يا خامه‏اى براشان تراشيد و همه را با آنها محشور كنيد.پ 18- همان به همين سند: كه رسول خدا (ص) فرمود: نزديك نشود بنده خدا بسلطان جز كه دور شود از خدا، و مالش فزون نگردد جز حسابش سخت شود، و نه پيروانش فزون شوند، جز كه شياطينش بيش شوند.پ 19- همان بهمين سند: رسول خدا (ص) فرمود: بپرهيزيد از درگاه سلطان و دور و ورش چون كه نزديكتر بدانها از شما دورتر شما است از خدا عز و جل، و هر كه سلطان را بر خدا عز و جل مقدم دارد خدا ورعش را ببرد و سرگردانش كند.پ 20- همان: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: هر كه نامش را در دفتر ولد فلان ثبت كند خدايش در قيامت خوك محشور كند.

 

پ‏21- همان: بسندش از امام ششم (ع) كه هر كه ستمكارى را در ستمش معذور داند خدا بر او مسلط كند كسى را كه ستمش كند و اگر نفرين كند اجابت نشود و بر ستمى كه كند اجرى ندارد.پ 22- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: هر كه بستمكارى در ستمش كمك كند پيوسته خدا عز و جل خشمگين باشد بر او تا از كمك بوى دست بردارد.پ 23- قصص الأنبياء: بسندى تا امام صادق (ع)، فرمود: در زمان موسى (ع) پادشاه جبارى بود كه به ميانجگيرى بنده صالحى حاجت مؤمنى را بر آورد و آن پادشاه و آن بنده صالح ميانجى در يك روز مردند، و مردم براى آن شاه بپا خاستند و سه روز بازار را بستند و آن بنده صالح در خانه‏اش افتاده بود و جانوران زمين روى او را خوردند و موسى پس از سه روز او را ديد و گفت: پروردگارا آن دشمنت بود و اين دوستت خدايش وحى كرد اى موسى اين دوست من از آن جبار حاجتى خواست و آن را بر آورد و او را از آن مؤمن پاداش دادم و جانوران زمين را بر خوبيهاى روى اين مؤمن مسلط كردم بسزاى درخواست او از آن جبار.پ 24- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: بهترين صدقه از زبانست كه جانها را محفوظ سازد، و بديها را دفع كند، سود به برادر مؤمنست، سپس فرمود: يك عابد در بنى اسرائيل كه از همه عابدتر بود براى حوائج مردم نزد پادشاه كوشا بود و او با اسماعيل پسر حزقيل برخورد و باو گفت در اينجا باش تا نزد تو برگردم، و نزد شاه كه رفت فراموشش كرد و اسماعيل تا يك سال همان جا ماند، و خدا برايش گياهى روياند كه از آن ميخورد، و چشمه‏اى روان كرد، با ابرى سايه‏اش افكند و روزى شاه براى تفريح بيرون شد و عابدش همراهش بود و اسماعيل را ديد و گفت: اسماعيل تو هنوز اينجا هستى؟ گفتش تو گفتى از اينجا مرو و من نرفتم و او را صادق الوعد ناميدند، و بهمراه شاه يك زورگو بود گفت: پادشاها اين مرد دروغ ميگويد من از اين بيابان گذر كردم و او را در اينجا نديدم، اسماعيل گفت: اگر من دروغ‏گو باشم خدا بهتر عضوت را كه بتو داده بكند فرمود: دندانهاى آن زورگو فرو ريخت و او گفت: من بر اين بنده صالح دروغ گفتم از او بخواه دعا كند كه دندانهايم بمن برگردند كه من پير سالخورده‏ام شاه از او خواست، گفت: دعا ميكنم باو گفت هم اكنون؟ گفت: نه و آن را تا سحر پس انداخت سپس دعا كرد.

سپس فرمود: اى فضل بهتر زمانى كه بدرگاه خدا دعا كنيد سحرها باشند، خدا فرموده (18- الذاريات) و در سحرها آنان از گناه خود آمرزشخواهند.پ گويم: برخى احكام در باب احوال ملوك و امراء گذشت و برخى هم در باب كليات‏

 

مكاسب كتاب تجارت خواهد آمد.پ 25- تفسير عياشى: از جعفرى كه بامام رضا (ع) گفتم: چه گوئى در كارهاى سلطان؟

فرمود: اى سليمان ورود در كارهاشان و كمك بآنها و سعى در حوائجشان برابر كفر است و نگاه عمدى بآنها از كبائريست كه بدان سزاوار دوزخ شوند.پ 26- همان: بسندى از امير مؤمنان (ع) فرمود هر كس نزد توانگرى رود و براى ثروتش باو فروتنى كند خدا دو سوم دينش را ببرد.پ 27- همان: از على بن دراج اسدى گفت: نزد امام باقر (ع) رفتم و باو گفتم: من كارگزار بنى اميه بودم و بمال بسيارى رسيدم و گمان بردم بر من حلال نيست و از ديگرى پرسيدم و بمن گفتند اهل و مال تو همه حرام است فرمود: چنين نيست كه گفتند:

گفتم: قربانت توبه دارم؟ فرمود: قبول توبه تو در قرآن خداست (55- الانفال) بگو براى كسانى كه كافر شدند اگر باز ايستند آمرزيده شود براشان آنچه گذشته.پ 28- همان: از يكى كه پرسيده شد از قول خدا- و اعتماد نكنيد بكسانى كه ستم كردند تا آتش بشما رسد فرمود: او كسى است از شيعه ما كه اعتماد كند بر اين حاكمان جور و ناحق.پ 29- همان: بسندى از امام صادق (ع) كه در تفسير و اعتماد نكنيد بكسانى كه ستم كردند تا آتش بشما رسد فرمود: آن را جاويد نساخته ولى آتش بشما رسد پس بآنها اعتماد نكنيد.پ 30- سرائر بروايتى از امام باقر (ع)، فرمود: هر كه نزد سلطان جائرى رود و او را به تقوى از خدا وادارد و او را بيم دهد و پند دهد ثواب ثقلين دارد از پرى و آدمى و مانند اعمالشان را دارد.پ 31- مناقب: از على بن ابى حمزه كه من دوستى داشتم از دفتر نويسان بنى اميه بمن گفت: از امام صادق برايم اجازه ورود بگير و اجازه نگرفتم و چون وارد شد سلام كرد و نشست و سپس گفت: قربانت من در دفترخانه اينها بودم و از دنياشان بمال بسيارى رسيدم و از حقوقش چشم بر هم نهادم آن حضرت فرمود: اگر بنى اميه نيافتند كسى كه براشان بنويسد و مالياتشان را بگيرد و براشان بجنگد و در جماعتشان حاضر شود حق ما را نمى‏بردند، و اگر مردم آنها را رها ميكردند با هر چه خودشان داشتند جز آنچه بدستشان مى‏افتاد نيافتند، آن جوان گفت: قربانت مرا راه خروجى هست؟ فرمود: اگر بتو بگويم عمل ميكنى؟ گفت:

ميكنم، فرمود: از هر چه از دفتردارى آنها بدست آوردى كنار رو، هر كه را مى‏شناسى مالش را باو برگردان و هر كه را نشناسى آنچه از او گرفتى صدقه بده و من براى تو نزد خدا بهشت‏

 

را ضامنم،پ گويد: آن جوان مدتى دراز سربزير افكند و گفت: قربانت انجام دادم، ابن ابى حمزه گويد: آن جوان با ما بكوفه برگشت و از هر چه روى زمين داشت بدر آمد تا جامه‏اى كه بر تن داشت گويد: ما بسهم بندى برايش جامه خريديم و خرجى فرستاديم و چند ماهى نگذشت كه بيمار شد و ما از او عيادت ميكرديم و يك روزى نزد او رفتم و در حال احتضار بود و چشمانش را باز كرد و بمن گفت: اى على و الله امامت براى من وفا كرد گويد سپس مرد و ما متصدى كار او شديم و رفتم تا نزد امام (ع) و چون بمن نگاه كرد فرمود:، ما وفا كرديم براى رفيق تو اى على گويد: گفتم: قربانت راست فرمودى همچنين گفت بمن هنگام مرگش.پ 32- كشى: تا مفضل بن فريد برادر شعيب كاتب كه امام ششم (ع) فرمود: بيا تا هر چه بدان رسى به برادرانت برگردانى زيرا خدا عز و جل فرمايد (114- سوره هود) راستى كارهاى خوب (دنبالش ميبرند كارهاى بد را) مفضل گفت: من بجاى برادرم در دفتر كار ميكردم و به آن حضرت گفتم: مرا با اينان مى‏بينى چه ميفرمائى؟ فرمود: اگر فلان و بهمان نباشد.پ 33- همان: بسندش تا مفضل بن فريد برادر شعيب كاتب، گفت: نزد امام صادق رفتم و مامور بودم كه جوائزى به بنى هاشم بدهم و آن حضرت بى‏خبرم بالاى سرم ايستاده بود و من بى‏خيال بودم و نزد او جستم و از من پرسيد از آنچه براى آنان دستور رسيده و من صورتش را بآن حضرت دادم، فرمود: در اينجا براى اسماعيل چيزى نبينم، گفتم: همين است كه بدست ما داده شده سپس بآن حضرت گفتم: قربانت مى‏بينى چه مقامى نزد اينان دارم به من فرمود: بيا آنچه بدستت ميرسد به يارانت برگردان زيرا خدا عز و جل فرمايد راستى نيكيها بديها را ببرند.پ 34- همان: بسندش از صفوان جمال كه نزد امام كاظم (ع) رفتم بمن فرمود: اى صفوان هر چيزت زيبا و نيك است جز يكى گفتم: قربانت كدام؟ فرمود: كرايه دادن شترانت باين مرد- هارون الرشيد- گفتم: بخدا كرايه ندادم براى خوشگذرانى و خودنمائى و نه شكار و بازيگرى بلكه براى راه مكه، و خود هم متصدى آن نيستم و غلامانم را با او ميفرستم، فرمود: اى صفوان آيا كرايه تو بر عهده آنها نباشد؟ گفتم: چرا قربانت، فرمود: ميخواهى بمانند تا كرايه تو را بدهند؟ گفتم: آرى فرمود: هر كه ماندن آنها را دوست دارد از آنهاست و هر كه از آنهاست دوزخى است صفوان گفت: رفتم همه شترانم را تا آخر فروختم و خبرش بهارون رسيد و مرا خواست و بمن گفت: اى صفوان بمن رسيده كه شترانت را فروختى؟ گفتم آرى گفت: چرا؟ گفتم: پيرى سالخورده‏ام و غلامان هم نيروى كارها را ندارند گفت: هيهات هيهات من ميدانم كى بتو اشارت كرده باين كار و آن موسى بن جعفر است، گفتم: مرا با

 

موسى بن جعفر چه كار؟ گفت: اين سخن را واگذار بخدا اگر خوشرفتارى تو نبود البته تو را مى‏كشتم.پ 35- جامع الاخبار: پيغمبر (ص) فرمود: هر كه با ستمكارى راه رود تا كمكش كند البته از اسلام بدر است،پ و امام باقر (ع) فرمود: ستمگر و ياورش و راضى به ستمش سه شريك باشندپ و فرمود (ص): بدتر مردم مثلث است، گفته شد يا رسول الله مثلث كدام است؟ فرمود: آنكه نزد سلطان بد برادرش گويد و خود را نابود كند و برادرش را و هم سلطان را،پ و فرمود (ص) هر كس بهمراه ظالمى راه رود جرم كرده.پ 36- كفايه: بسندش تا عبد الغفار بن قاسم كه بامام باقر (ع) گفتم: چه گوئى در باره رفتن پيش سلطان؟ فرمود: براى تو روا نيست، گفتم: بسا من بشام روم و نزد ابراهيم بن وليد شوم فرمود: اى عبد الغفار رفتن تو پيش سلطان بسه چيز ميكشاند: دوستى دنيا، فراموشى مرگ و نارضايتى بدان چه خدايت داده گفتم: يا ابن رسول الله من عيال وارم و آنجا براى تجارت و سود ميروم در اين باره چه فرمائى؟ فرمود: اى بنده خدا من تو را بترك دنيا واندارم بلكه بترك گناهان ترك دنيا فضيلت است و ترك گناهان فريضه، و تو بانجام فريضه نيازمندترى از كسب فضيلت گفت: دست و پايش را بوسيدم و گفتم پدر و مادرم قربانت يا ابن رسول الله علم صحيح را نيابيم جز نزد شما گويم تمام آن در باب نصوص است.پ 37- تنبيه الخاطر: از امام باقر (ع) كه على (ع) مى‏فرمود: همانا آن (يعنى حقيقت بندگى) رضا و خشم است، و جز اين نبود كه ناقه (ناقه صالح) پى نكرد جز يك مرد و چون ديگران راضى بودند بهمه عذاب رسيد، و چون امام عادلى پديدار شود هر كه بحكم او راضى باشد و او را در اجراء عدل يارى دهد دوست و وابسته او شود، و چون پيشواى ستم و ناحق پديد شود هر كه بحكم او راضى باشد و او را بجور و ستمش يارى دهد وابسته و دوست او گردد.پ طلحه بن زيد از امام ششم كه فرمود: خود ستمگر و ياور او و راضى بكار او سه شريكند.پ 38- اختصاص: بسندش تا سدير كه امام ششم (ع) فرمود بمن آيا بتو مژده ندهم؟

گفتم: چرا خدا مرا قربانت كند فرمود: آگاه باش كه هيچ سلطان ستمگرى نيامده و نيايد جز كه با او كمكى است از طرف خدا كه دفع كند از دوستان خدا شر آنان را.پ 39- همان: بسندش تا اسحاق بن عمار كه مردى از امام ششم (ع) پرسيد از وارد شدن در كار سلطان؟ فرمود: آنها در كار شما وارد شوند يا شما وارد شويد در كار آنها؟ گفت:

آنها بر ما وارد شوند فرمود: باكى در آن نيست.پ 40- همان: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: هر كه نزد سلطان جائرى رود (تا آخر).

 

پ‏41- همان: بسندى از امام ششم (ع) كه پدرش ميفرمود: هر كه نزد امام جائرى رود و قرآن براى او بخواند تا از دنيايش بهره‏مند شود براى خواننده در هر حرفى ده لعنت است و براى شنونده بهر حرفى يك لعنت.پ 42- حسين بن سعيد: بسندى از امام ششم (ع) فرمود: قومى از مؤمنين به موسى (ع) گفتند: كاش نزد فرعون ميرفتيم و با او بوديم و از دنيايش بهره‏مند مى‏شديم، و چون اميد ما بر آمد و موسى ظهور كرد نزد او ميرفتيم و اين كار كردند، و چون موسى و همراهانش گريختند سوار شدند و شتاب كردند تا بموسى و همراهانش برسند و با آنها باشند، و خدا فرشته‏ها فرستاد و آنها را برگرداندند بلشكر فرعون و با همراهان فرعون غرق شدند.پ 43- كتاب قضاء حقوق صورى: جعفر بن محمد (ع) فرمود: جبارى نباشد جز كه در دربارش دوستى از ما باشد كه از دوستان ما دفاع كند و آنها روز قيامت ثواب بيشترى دارند و گفته: على بن يقطين از مولاى ما امام كاظم (ع) اجازه خواست در ترك كارمندى سلطان به او اجازه نداد و فرمود: اين كار مكن كه ما را بتو آسايشى است و برادرانت را بوسيله تو عزتى و بسا كه بتو شكستى را جبران كند خدا، و بشكند شور مخالفان را از دوستانش، اى على كفاره كارهايتان احسان به برادرهايتان باشد، براى من يكى را در عهده‏گير و من برايت سه تا ضامنم، براى من اينكه بر نخورى بكسى از دوستانت جز كه نيازش برادرى و گراميش دارى و برايت ضامنم كه هرگز زندان نبينى و هرگز تيغ بتو نرسد و هرگز ندارى بخاندانت نيايد، اى على هر كه مؤمنى را شاد كند اول خدا را شاد كرده و دوم پيغمبر و سوم ما را.پ و باز بسندى از على بن يقطين كه اجازه خواستم از امام كاظم (ع) در خدمت بآن قوم در كارى كه بدينم لطمه نزند، فرمود: نه و گرچه بيك نقطه از خامه مگر در باره عزيز كردن مؤمن و آزاد كردن او سپس فرمود: راستى كه خاتمه كارهاتان برآمدن حاجات برادرانتان است و احسان بدانها تا آنجا كه توانيد و گر نه هيچ عمل شما قبول نيست، دلسوز باشيد براى برادران خود و بآنها رحم كنيد تا بما برسيد.پ 44- نوادر راوندى: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: نزديك نشود كسى به سلطان جز كه دور شود از خداى تعالى و مالش فزون نشود جز كه حسابش فزون شود، و پيروش بيش نشود جز كه شيطانهاش بيش شوند.پ و بهمين سند: على (ع) فرمود: سه باشند هر كه واپايد از شيطان و هر بلا در امانست هر كه با زن بيگانه خلوت نكند، و بر سلطان وارد نشود، و به بدعتگزار در بدعتش كمك نكند.پ و بهمين سند رسول خدا (ص) فرمود: هر كه بيعتى شكند يا پرچم گمراهى بالا برد يا علمى‏

 

را نهان دارد يا مالى را بناحق بند كند يا دانسته بظالمى كمك دهد البته كه از اسلام بيزار است.پ و بهمين سند فرمود (ص): بدترين جا خانه فرماندهانيست كه بحق حكم نكنند.پ و بهمين سند رسول خدا (ص) فرمود: بپرهيزيد از در خانه‏هاى سلطان و اطرافيانش، و دورتر شما از خدا آنكه برگزيند سلطانى را بر خداى تعالى خدا در برون و درون دلش اثرى گزارد و ورع را از آن ببرد و او را سرگردان كند.پ و بهمين سند رسول خدا (ص) فرمود: هر كه سلطانى را خشنود كند بدان چه خدا را بخشم آرد از دين اسلام بدر است.پ و بهمين سند رسول خدا (ص) فرمود: روز قيامت يكى جار كشد كجايند ستمگران و ياورانشان و هر كه آبى در دواتشان ريخته يا در كيسه‏اى براشان بسته يا خامه‏اى تراشيده همه را با هم محشور كنيد،پ و باز فرموده: بهترين تابعين امتم آنها كه بدرهاى سلطان نزديك نشوند.پ و بهمين سند رسول خدا (ص) فرمود: فقهاء امناء پيغمبرانند تا بدنيا در نيايند، گفته شد يا رسول الله در دنيا شدن آنها چگونه باشد؟ فرمود: پيروى از سلطان و چون چنين كنند از آنها بر حذر باشيد.پ 45- الدره الباهره: امام جواد (ع) فرمود: زيانت ندارد خشم كسى كه ناحقش خشنود كند،پ فرمود: خيانت همين بس كه امين خائنانست.پ 46- دعوات راوندى: پيغمبر فرمود: خدا بايوب وحى كرد ميدانى گاهى كه بلايت رسيد گناهت نزد من چه بود؟ گفت: نه، فرمود: رفتى نزد فرعون در دو كلمه با او مسامحه كردى.پ 47- نهج البلاغه: فرمود يار سلطان چون سوار بر شير است بمقامش رشك برند و خودش وضعش را بهتر ميداند.پ 48- كنز كراچكى: بسندى تا امام ششم (ع) كه ملعونست ملعون عالمى كه بدنبال سلطان جورى است و ياور در جور او است و از همان كه رسول خدا (ص) فرمود: هر كه نافرمانى خدا را از ترس او وانهد خدايش روز قيامت خشنود سازد، و هر كه با ظالمى روانه باشد و دانسته كمكش كند از ايمان بدر باشد. 49- منية المريد از شهيد ثانى ره: بسندى از محمد بن اسماعيل بن بزيع از امام رضا (ع) كه براى خدا در درگاه ظالمان كسانى باشند كه خدا ببرهان روشنشان كرده، و در بلاد قدرتشان داده تا بدانها از دوستانش دفاع كند، و بدانها امور مسلمانان را اصلاح كند زيرا

 

او پناه مؤمنانست از زيان و بد و پناهند حاجتمندان شيعه ما،پ بوسيله آنها خدا هراس مؤمن را در خانه ستمكاران در امان سازد، آنانند مؤمنان بدرستى، آنان باشند امينان خدا در زمينش، آنانند نور خداى تعالى در زير دستانشان روز قيامت و بدرخشد روشنيشان براى اهل آسمانها بمانند اختران پر نور براى اهل زمين، آنانند چراغهاى روز قيامت فضاى قيامت از آنها درخشان شود، آفريده شدند بخدا براى بهشت و بهشت براشان آفريده شده گوارا باد براشان، كسى از شما را مانعى نباشد كه اگر خواهد بهمه اينها برسد.

 

راوى گفت- گفتم: قربانت بچه وسيله؟ فرمود: با آنها باشد (حكام جور) و ما را شاد كند بشادكردن مؤمنان از شيعه ما اى محمد تو از آنها باش.پ 50- اعلام الدين: رسول خدا (ص) فرمود: پيوسته اين امت بخوبى گرايند زير سايه قدرت خدا و در پناه او تا زمانى كه دانشمندان دينى آن كه قرآن‏خوانان و قرآن‏دانانند با فرماندهان و حكمرانان آن سازش نكنند و خوبان آنها بدكاران و هرزه‏هاشان را پاك جلوه ندهند و نيكانشان با بدهاشان سازش نكنند و چون چنين كنند خداى تعالى دست حمايت از سر آنها بردارد و زورگويانشان را بر سرشان مسلط كند و آنها را بعذاب و شكنجه كشانند و برانند، و آنها را به ندارى و پريشانى، و فقر دچار كند، و دلشان را پر ترس و هراس (از جباران) نمايد،پ و امام حسين (ع) فرمود: درد خود را نزد پادشاه مبرو باو شرح مده كه اگر برايش سود دارد از تو سپاس و قدردانى نكند و اگرش برايش زيان دارد تو را متهم سازد.پ 51- كتاب الامامه و التبصره: به سندى از پيغمبر (ص) كه فرمود: بدترين جاها خانه‏هاى فرمانگزارانست كه بحق حكم نكنند.