باب هشتاد و نهم تشويق باجابت دعوت مؤمن و تشويق بخوردن از خوراك برادر

اخبار باب‏

:پ 1- عيون: بسندش تا امام رضا (ع) فرمود: با سخاوت از طعام مردم ميخورد تا از طعامش بخورند و بخيل از طعام مردم نخورد كه طعامش را نخورند.پ 2- خصال: بسندش تا براء بن عازب كه گفت: رسول خدا (ص) ما را بهفت چيز فرمان‏

 

داد تا گفت پذيرش از دعوت‏كننده.

قرب الاسناد مانندش را آورده.پ 3- قرب الاسناد: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود سه تا جفاكاريست: اينكه كسى با كسى هم صحبت شود و نام و كنيه‏اش را نپرسد و اينكه كسى بخوراكى دعوت شود و نپذيرد يا بپذيرد و از آن نخورد، و جماع كسى با زنش پيش از بازى كردن با او.پ 4- محاسن: بسندش تا امام باقر (ع) كه شيوه رسول خدا (ص) بود كه دعوت را پذيرا ميشد.پ 5- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه قبول دعوت حق مسلمانست.پ 6- همان: بسندش از امام ششم (ع) فرمود: از حقوق واجب مؤمن بر مؤمن است كه چونش دعوت كند پذيرا گردد. بسند ديگر مانندش را آورده.پ 7- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود: سفارش كنم حاضر و هم غائب امتم را كه دعوت مسلمان را پذيرد و گرچه تا پنج ميل (ده كيلومتر) زيرا كه آن از دينداريست.پ 8- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: اگر مؤمنى مرا براى صرف پاچه گوسفندى دعوت كند بپذيرم كه آن از دينداريست خدا براى من نخواسته شيوه بت‏پرستان و منافقان و خوراكشان را.پ 9- همان: بسندى تا رسول خدا (ص) كه اگر دعوت شوم به پاچه گوسفندى بپذيرم.پ 10- همان: بسندى از رسول خدا (ص) فرمود: درمانده درمانده‏ها آنكه بطعام برادرش خوانده شود و آن را وانهد.پ 11- دعوات راوندى: رسول خدا (ص) فرمود: هر كه دعوت را نپذيرد نافرمان خدا و رسول است و بد ميداشت قبول دعوت كسى كه توانگران بر خوان او حاضر شوند نه مستمندان.پ 12- نهج البلاغه: در نامه آن حضرت بعثمان بن حنيف انصارى حكمران آن حضرت بر بصره، و بآن حضرت خبر رسيد كه دعوت شده بمهمانى يكى از مردم بصره و پذيرفته.

 

اما بعد: اى پسر حنيف بمن گزارش شده كه مردى از جوانان بصره از تو بمهمانى دعوت كرده و بدان شتافتى و غذاهاى رنگارنگ برايت گزيده شده، و قدحها نزد تو آوردند، و من گمان نداشتم پذيرا شوى خوراك مردمى را كه مستمندشان گرسنه است و توانگرشان خوانده بنگر بدان چه از اين آخر ميجوى و هر چه بر تو مشتبه است آن را بدور انداز و آنچه يقين دارى حلال است از آن برگير، تا آخر آن نامه كه گذشته.