باب هفتاد و نهم در ظلم و انواع ظلم، و مظالم عباد، و كسى كه مالى از جز راه حلال گرفته و در ناحق خرج كرده، و فساد در زمين‏

قرآن مجيد

پ‏1- البقره (آيه 191) آشوب كردن بدتر است از كشتن،پ 194- هر كه بشما تعدى كرده بآن اندازه باو تعدى كنيد،پ و فرمود: 205- و چون پشت دهد بشتابد در زمين تا در آن تباهى كند و كشت و نژاد را نابود سازد و خدا تباهى را دوست نداردپ و فرمود 217 فتنه بزرگتر است از كشتن،پ و فرمود خدا رهنمائى نكند مردم ستمكار را.پ 2- آل عمران و خدا دوست ندارد ستمكاران را.پ 3- المائده (51) راستى كه خدا رهنمائى نكند مردم ستمكار راپ و فرمود 64 و بكوشند به تباهى در زمين و خدا دوست ندارد مفسدان را.پ 4- الانعام (آيه 21) راستش اينست كه رستگار نشوند ستمكاران‏پ و فرمود 45 و برويد دنباله آنان كه ستم كردند و سپاس از آن پروردگار جهانيانست و فرمود 47 آيا نابود شوند جز مردم ستمكار و فرمود 129 و چنان سرپرست كنيم ستمكاران را بهم بسزاى آنچه بدست مى‏آوردند و فرمود 135 راستى خدا رهنما نباشد مردم ستمكار را. 5- الاعراف (آيه 41) و چنين سزا دهيم ستمكاران را 56 و تباهى نكنيد در زمين پس از بهبوديش 74 و نشتابيد در زمين براى تباهى و فرمود 103 و تباهى نكنيد در زمين پس از بهبوديش- تا فرمايد بنگر چه بود انجام كار مفسدان‏پ و فرمود 142 بنگر چگونه بود انجام كار مفسدان‏پ و فرمود و اصلاح كن و پيرو راه مفسدان مباش.پ 6 يونس (آيه 13) و نابود كرديم قرنها را پيش از شما چون كه ستم كردند 39 ببين چگونه شد انجام ستمكاران 40 و پروردگارت داناتر است به مفسدان 44 راستى خدا ستم نكند بمردم ولى مردم بخود ستم كنند 44 و اگر هر كه ظلم كرده همه آنچه در زمين است‏

 

دارا باشد عوض بدهد با دل پشيمان چون كه بينند عذاب را و بعدالت حكم شود ميان آنان و ستم نشوند 54پ راستى خدا اصلاح نكند كار مفسدان را.پ 7- هود: 44 و گفته شود دور بادا مردم ستمكار 67پ و برگرفت آنان را كه ستم كردند صيحه آسمانى 116پ و اگر نبود در قرنهاى پيش از شما ته‏مانده‏اى كه جلو گيرند از فساد در زمين جز شمار كمى از آنها كه نجاتشان داديم از ميان آنها و پيروى كردند آنها كه ستم كردند به خوشگذرانى در آن و نابكار بودند.پ 8- يوسف (آيه 23) راستى ستمكاران رستگار نشوند.پ 9- الرعد: (آيه 25) و فساد ميكنند در زمين.پ 10- ابراهيم (آيه 13) پس وحى نمود بدانها پروردگارشان كه البته نابود كنيم ستمكاران را 14 و البته شما را ساكن زمين كنيم بعد از آنها 22پ راستى كه ستمكاران را عذاب دردناكى است.پ 11- الحج (آيه 53) و راستى ستمكاران در جدائى دورى باشند 71پ و نيست براى ستمكاران ياورى.پ 12- المؤمنون: (آيه 41) بدور باشند مردم ستمكار.پ 13- الفرقان (آيه 19) و هر كه ستم كند از شما باو عذاب كلانى چشانيم 37 و آماده كرديم براى ستمكاران عذاب دردناكى. 14- الشعراء (آيه 151) و فرمان نبريد از مسرفان 152 آنان كه تباهى كنند در زمين و اصلاح نكنند 227 و بزودى بدانند كسانى كه ستم كردند بدكام سرانجام برميگردند. 15- النمل (آيه 14) بنگر چگونه بود انجام كار مفسدان 48 در شهر نه گروه بودند كه فساد ميكردند در زمين اصلاح نميكردند- تا فرمايد آنها است خانه‏هاشان كه فرو ريخته‏اند بسزاى اينكه ستم كردند راستى در اين نشانى است براى مردمى كه بفهمند 52 و فرمان بر آنها اجراء شد بسزاى ستمى كه كردند و جاى گفتگو ندارند. 16- القصص (آيه 40) بنگر چگونه است انجام كار ستمكاران 77پ و مجو فساد در زمين را كه خدا دوست ندارد مفسدين را.پ 17- الروم (آيه 57) امروزه سود ندهد آنان را كه ستم كردند عذرخواهيشان و گله آنها پذيرفته نيست.پ 18- لقمان (آيه 11) بلكه ستمكاران در گمراهى روشنى باشند. 19- ص (آيه 24) گفت بتو ستم كرده كه درخواست كرده ميش تو را كه از آن او و

 

بهمراه ميشهاى او باشد و بسيار شود كه شريكها بهم تجاوز كنند جز آنها كه گرويدند و كارهاى خوب كردند و چه شمار كمى باشند.پ 20- المؤمن (آيه 18) نباشد براى ستمكاران خويشاوندى و نه ميانجى پذيرفته.پ 21- حمعسق (آيه 8) و ستمكاران را نباشد سرپرستى و نه ياورى 21پ و راستى ستمكاران هراسان از آنچه كسب كردند و بآنها در افتاده 40پ راستى كه او دوست ندارد ستمكاران را 41 و البته كسى كه كين كشد پس از اينكه ستم كشيده بر آنان گناهى نباشد همانا گناه بر آنان است كه ستم كنند بمردم و بناحق در زمين تجاوز كنند آنانند كه عذاب دردناك دارند تا فرمايد بينى ستمكاران را كه چون عذاب را بينند گويند آيا راهى به برگشت هست تا گويد آگاه كه ستمكاران در عذابى پا بر جا باشند.پ 22- الزخرف (آيه 65) واى بر آنان كه ستم كردند از عذاب روزى دردناك.پ 23- الجاثيه (آيه 19) راستى ستمكاران دوستان همدگرند و خدا سرپرست پرهيزكاران است.پ 24- الجن (آيه 15) و اما ستمكاران هيزم دوزخ باشند.پ 25- البروج (آيه 10) آنان كه مردان مؤمن و زنان با ايمان را فتنه كنند و سپس توبه نكنند عذاب دوزخ دارند و عذابى سوزان.

اخبار باب‏

:پ 1- امالى صدوق: بسندش تا امام پنجم (ع) كه چون وفات على بن الحسين (ع) در رسيد مرا بسينه چسبانيد و فرمود: پسر جانم تو را وصيت كنم بدان چه پدرم مرا وصيت كرد چو وفاتش در رسيد و گفت: پدرش هم وصيت كرده فرمود: پسر جانم بپرهيز از ستم بر كسى كه جز خدا در برابر تو ياورى ندارد.

خصال: بسندش مانندش را آورده.پ 2- امالى صدوق: امير مؤمنان (ع) فرمود: هر كه از پروردگارش ترسد از ستم خود را باز دارد.پ 3- همان: بسندش تا امير مؤمنان، فرمود: چه بد توشه‏ايست براى معاد تجاوز بر عباد.

عيون: بسندى مانندش را آورده. 4- تفسير قمى: بسندى از ابن ابى يعفور كه شنيدم امام ششم (ع) ميفرمود: كسى كه‏

 

گندمى از زمينى كشت كندپ و آن زمين را خوب آماده نكند و بذر را پاك نكند و گندمش پر از جو در آيد بكار كرد خودش ستم كند يا بزارع و كارگرانش زيرا خدا فرمايد (آيه 160 سوره النساء) بستم كردن آنان كه يهودند حرام كرديم بر آنها آنچه خواست و بر آنها حلال شده بود.پ 5- خصال: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود: سه كسند اگر ستمشان نكنى ستمت كنند: دونان و زنت و خادمت.

محاسن: بسندى مانندش را آورده.پ 6- خصال: بسندى تا رسول خدا (ص) كه فرمود: بپرهيزيد از فحش كه خدا عز و جل فحش دهنده بى‏شرم را دوست ندارد و بپرهيزيد از ستم كه نزد خدا تيرگيهاى روز قيامت است و بپرهيزيد از بخل كه آن واداشت كسانى را كه پيش از شماها بودند تا خون خود را ريختند، و واداشت تا قطع رحم كردند، و واداشت تا بى‏آبرو شدند و محارم خود را حلال دانستند.پ 7- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه لقمان به پسرش گفت: پسر جانم ظالم سه نشان دارد: ستم كند به زبردست خود بنافرمانى و بزيردستش به چيرگى، و كمك دهد به ظالمان- الخبر.پ گويم: برخى اخبار در باب عدالت گذشت و برخى هم در باب آنچه از گناهان كه سبب خشم خدا شوند.پ 8- عيون: بسندى از ريان بن صلت كه امام رضا (ع) براى من از عبد المطلب اين اشعار را خواند.

         مردم همه گويند بد زمان را             عيبى نبود در آن بجز ما

             گوئيم زمان بد است عيب ما راست             ور داشت زبان هجو كرد ما را

             گرگى نخورد ز گوشت گرگى             ما گوشت هم خوريم آشكارا

پ 9- امالى طوسى: بسندى تا امام صادق (ع) فرمود: سه از خداى تعالى در پرده نمانند: دعاء پدر براى فرزندى كه باو نيكى كرده، و نفرينش بر او كه ناسپاسى كرده، و نفرين ستمديده بر ستمگرش، و دعايش براى كسى كه او را در انتقام يارى كرده، و دعاء مؤمن براى مؤمن برادر كه بخاطر ما باو كمك كرده و نفرينش بر او اگر با توانائى و احتياج برادرش باو كمك نكرده.پ 10- همان: بسندش تا پيغمبر (ص) كه فرمود: نفرين ستمديده مستجابست و گرچه‏

 

بدكار خود آزار باشد ...پ 11- همان: بسندش تا رسول خدا كه خدا عز و جل ميفرمايد خشم من سخت است بر كسى كه ستم كند بدان كه ياورى جز من ندارد.پ 12- معانى الاخبار: بسندش تا آنكه گفته پرسش شد از امير مؤمنان كدام كس بخيل‏تر است؟ فرمود: آنكه مالى از غير راه حلال بر گيرد و در جاى ناحق بنهد.

امالى طوسى: مانندش را آورده‏پ 13- خصال: بسندش تا امير مؤمنان (ع) فرمود: خدا وحى كرد بعيسى بن مريم (ع) كه به سران بنى اسرائيل بگو بهيچ كدام از خانه‏هايم درنيايند جز با دلهاى پاك و ديده‏هاى ترسان و دستهاى پاكيزه و بآنها بگو: بدانيد من براى كسى از شماها دعائى مستجاب نكنم و بگردن او مظلمه‏اى از يكى خلقم باشد- الخبر-پ 14- امالى صدوق: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: ظلم سه گونه است: ظلمى كه نيامرزد و آنكه آن را وانهد، اما آنكه خدا نيامرزد شرك بر خداست و اما آنكه خدا عز و جل آمرزد ظلم كسى بر خود است ميان او و خدا عز و جل و اما ظلمى كه خدا آن را واننهد بده و بستان ميان بندگانست و فرمود (ع) آنچه ستمديده از دين ستمگر ستاند بيشتر است از آنچه ستمگر از دنياى ستمكش ستاند. خصال: بسندى آن را تا كلمه ميان بنده‏ها آورده.پ 15- خصال: بسندى تا على (ع) كه ميفرمود: ظلم‏كننده و كمكارش و راضى بدان ستم سه شريكند با هم.پ 16- قرب الاسناد: بسندى تا امام باقر (ع) فرمود: خدا دشمن دارد پيرمرد نادان و توانگر ستمگر، و فقير متكبر را.پ 17- ثواب الاعمال: بسندش از امام پنجم (ع) كه فرمود: ظلم در دنيا ظلمات است در آخرت.پ 18- همان: بسندش تا امام ششم (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (14- الفجر) راستى پروردگارت در مرصاد است؟ فرمود: پلى است بر صراط كه نگذرد از آن بنده‏اى كه مظلمه بگردن دارد.پ 19- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: راستى خدا عز و جل ميفرمايد بعزت و جلالم اجابت نكنم دعاء ستمديده‏اى كه در باره ظلمى بدرگاهم دعا كند كه خود مانند آن را كرده و نه دعاء كسى كه بر او چنين مظلمه‏اى باشد.

 

پ‏20- همان: بسندش تا امام چهارم (ع) فرمود: ستمديده از دين ستمگر بگيرد بيش از آنچه او از دنياى ستمديده برده.پ 21- همان: بسندش تا امام پنجم كه كسى حقى بظلم از كسى نبرد جز كه خدايش بدان مؤاخذه كند در جانش و مالش و اما ظلمى كه ميان او و خداست عز و جل چون توبه كند خدايش بيامرزد.پ 22- همان: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: هر كه بكسى ستم كند خدا عز و جل بر او برانگيزد كسى كه مانندش باو كند يا بفرزند و نژادش بعد از او نمايد.پ 23- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه هر كه بناحق مال برادرش را بخورد و پس ندهد تكه آتش در قيامت خورده باشد.پ 24- همان: بسندش تا على (ع) فرمود: همانا از قصاص ترسد آنكه خوددارى كند از ستم بمردم.پ 25- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه راستى خدا عز و جل دشمن دارد توانگر ستمكار را.پ 26- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه هر كه بكسى ستم كرد و دسترسى باو ندارد (تا جبران كند) از خدا برايش آمرزش خواهد كه كفاره او شود.پ 27- همان: بسندش از امام باقر (ع) فرمود: خدا انتقام از ستمكار را با ستمكارى كشد كه فرموده (129- الانعام) و همچنين مسلط كنيم ستمكاران را بهمدگر.پ 28- محاسن: بسندى تا بامير مؤمنان (ع) كه بمنبر بر آمد و خدا را سپاس كرد و ستود و فرمود: اى مردم راستش گناهان سه باشند و خاموش شد پس از آن فرمود آنها را ذكر نكردم جز كه مى‏خواستم تفسيرشان كنم جز كه حالى بمن دست داد كه از سخنم باز داشت آرى گناهان سه‏اند: گناه آمرزيدنى و گناه نيامرزيدنى و گناهى كه براى گناهكار ميان رجاء و خوف است گفته شد يا امير المؤمنين آنها را براى ما روشن كن فرمود: آرى گناه آمرزيدنى آنكه خدا گنهكار را در دنيا كيفر داده و خدا حكيم‏تر و كريمتر است از اينكه بنده خود را دو بار كيفر دهد، و اما گناهى كه آمرزيده نشود ظلم بنده‏ها است بهم، زيرا چون خدا بخلقش توجه كرد قسم اكيدى خورد بخودش و فرمود: بعزت و جلال خود ظلم ظالم از من در نگذرد گرچه يك مشتى بر مشتى باشد يا سائيدنى بكف دستى و يك شاخى به گوسفند شاخ‏دار به بيشاخ گويد و خدا قصاص كند براى بندگان در ظلم بهم تا مظلمه‏اى بر كسى نماند، و آنگاه آنها را پاى حساب كشاند اما گناه سوم آنست كه خدا آن را بر

 

بنده‏اش پنهان داشته و توبه از آن را روزى او كرده و او از گناهش ترسان شده و اميدوار به پروردگارش كرده، و ما هم باندازه خودش از او طرفدارى كنيم، برايش اميد رحمت داريم و از كيفرش گرائيم.پ 29- محاسن: بسندى از يونس بن ظبيان كه امام ششم (ع) بمن فرمود اى يونس هر كه حق مؤمنى را باز دارد خدايش روز قيامت پانصد سال بر دو پايش وادارد تا از عرقش رودها روان گردد و از طرف خدا يكى جار زند اينست ستمگرى كه حق خدا را باز داشته و چهار روزش توبيخ كنند و پس فرمان بدوزخش دهند.پ 30- همان: در روايت مفضل امام ششم (ع) فرمود: هر مؤمنى ديگرى را از مالش كه باو نياز دارد باز دارد بخدا كه از خوراك بهشت مزه نكند و از شراب سربسته ننوشد.پ 31- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود: برتر جهاد مؤمن اينكه صبح كند و قصد ظلم بكسى ندارد.پ 32- در كتاب غايات مانندش آمده جز كه بجاى برتر بزرگتر آمده و اين را دارد، و هر كه صبح كند و قصد ظلم بكسى ندارد آمرزيده شود هر جرمى كه كرده.پ 33- صحيفه الرضا: بسندى از رسول خدا كه بپرهيزيد از ستم كه دل شما را ويران ميكند.پ 34- تفسير عياشى: از عبد الاعلى مولى آل سام كه امام ششم (ع) آغاز كرد و فرمود هر كه ستم كند خدا بر او مسلط كند كسى كه ستمش كند يا بر فرزند و يا نواده او گويد: در دل گفتم: او ستم ميكند و خدا بر فرزند و يا نواده‏اش كسى را براى انتقام مسلط ميكند آن حضرت پيش از اينكه سخنى گويم فرمود: خدا فرمايد (9- النساء) و بايد بترسند كسانى كه اگر بجاى خود فرزند ناتوانى گزارند كه بر آنها نگرانند و بترسند از خدا و درست بگويند.پ 35- همان: زراره از امام پنجم و ششم (ع) كه پرسيدمشان از قول خدا (205- البقره) و چون رو برگرداند بكوشد در زمين تا آخر آيه (تا نابود كند حرث و نسل را و خدا فساد را دوست ندارد) فرمود: نسل فرزند است و حرث زمين كشت و امام ششم فرمود حرث فرزند است.پ 36- همان: از امير مؤمنان در تفسير آيه و چون رو برگرداند بكوشد در زمين تا تباهى كند در آن و نابود كند حرث و نسل را بظلمش و بدرفتاريش و خدا دوست ندارد تباهى را.

 

پ‏37- همان: از امام باقر (ع)، فرمود كين نكشد خدا از ستمگر جز با ستمگر و اينست كه خدا فرموده: (129- الانعام) و چنين برگماريم ستمگران را بهم بسزاى آنچه بدست مى‏آورند.پ 38- تفسير امام: در تفسير قول خداى تعالى (24- البقره) و بپرهيزيد از دوزخى كه دمگيره‏اش مردم است و سنگ على بن ابى طالب (ع) فرمود: اى شيعه ما بترسيد از خدا و حذر كنيد كه هيزم آن آتش باشيد و گرچه بخدا كافر نباشيد و از آن مانند ستم به برادر مؤمنتان دورى كنيد و نباشد مؤمنى كه برادر همعقيده خود كه دوستدار ما است ستم كند جز كه غل و زنجيرهايش در آن دوزخ را خدا گران سازد، و جز شفاعت ما او را رها نكند و ما از او شفاعت نكنيم بدرگاه خداى تعالى جز پس وساطت ما نزد آن برادر مؤمنش و اگر گذشت كرد او را شفاعت كنيم و گر نه ماندنش در دوزخ بدرازا كشد.پ 39- همان: در قول خدا (آيه 84- البقره) و چون كه پيمان گرفتيم كه خون خود نريزيد و يك ديگر را از خانه خود بيرون نكنيد و شما هم پذيرفتيد و گواه شديد 85 سپس شماها اى حاضران و خود را كشتيد و همدگر را از خانه‏هاتان بيرون كرديد كه بناروا و گناه بر آنها چيره‏گى كرديد و اگر آنها را با سيرى نزد شما آوردندى آنها را فديه از ايشان داديد و آزادشان كرديد با اينكه بيرون كردنشان بر شما حرام بود آيا بپاره‏اى از كتاب خود ايمان داريد و بپاره‏اى نداريد، سزاى هر كه از شما چنين ميكند چه باشد جز رسوائى در دنيا و روز قيامت هم برگردانده شوند بعذابى دردناك- 86 آنانى كه ميخرند زندگى دنيا را بآخرت و سبك نشود عذابشان و يارى نشوند امام (ع) فرمود: و چون گرفتيم پيمان شما را يعنى ياد آوريد اى زادگان اسرائيل آنگاه پيمان شما را از پدرانتان گرفتيم و پيمان هر كه خبر باو رسد از آيندگان شما كه از آنها باشيد بر اينكه هم را نكشيد و از خانه بيرون نكنيد و شما هم باين پيمان اعتراف كرديد مانند گذشتگان شما و آن را پذيرفتيد مانند آنان و شما گواه آينده بر گذشتگان خود و بر خود و از آن پس اى گروه يهود همدگر را ميكشيد و از خانه‏هاتان بيرون ميكنيد گروهى را از روى خشم و قهر.

بر آنها زور مگوئيد بر آنها كه از خانه‏هاشان بيرون ميكنيد و در تجاوز با هم كمك كنيد و همدست شويد و اگر هم آنها كه از خانه بيرونشان كرديد با سيرى و قصد كشت آنها داريد اگر باز گردند با سيرى نزد شما آورده شوند كه دشمن مشترك شما آنها را اسير كرده باشد با مال خود عوض دهيد و آنها را آزاد كنيد با اينكه اخراج آنها بشما حرام بوده لفظ اخراج را باز گفت تا تو هم نشود كه عوض دادن حرام است، سپس فرمود: آيا بپاره‏اى از كتاب‏

 

ايمان داريد و آن وجوب عوض دادن براى آزادى آنها است‏پ و بپاره‏اى ايمان نداريد كه حرمت كشتن و بيرون كردن آنها است و فرمود چون در كتاب كشتن نفوس و راندن آنها از خانمان واجب مانند عوض دادن براى آزادى آنان چرا يكى را فرمان بريد و ديگرى را نافرمان.

گويا برخى كافريد و برخى مؤمن سزاى آنكه چنين كند چيست اى گروه يهود جز رسوائى در دنيا كه بايد بخوارى جزيه دهد و روز قيامت بسخت‏تر عذاب برگردد باندازه تفاوت گناه و خدا بيخبر نيست از آنچه مى‏كنند اين يهود سپس وصف آنها كرد و فرمود آنانند كه خريدند زندگى دنيا را بآخرت خوش كردند بدنيا و كالاى آن بجاى نعمت بهشت كه بطاعت مستحق شوند و عذابشان سبك نشود و يارى نشوند به برداشتن عذاب 40- قول خدا عز و جل (24- البقره) مردمى باشند كه گفتارشان خوشت آيد در اين دنيا- تا فرمايد: و البته چه بد بستريست امام (ع) فرمود: چون خدا عز و جل در آيه پيش بتقوى در نهان و عيان فرمان داد بمحمد خبر داد كه مردم كسى باشد كه آن را اظهار كند و در دل خلافش را دارد و دل بگناهان دارد و فرموده اى محمد از مردم است كسى كه خوشت آيد گفتارش در دنيا، باظهار دين و مسلمانى و آن را با ورع و احسان بحضورت نمايد و خدا را گواه گيرد بدان چه در دل دارد و سوگند خورد باينكه مؤمن پاك است و كردارش گواه گفتار اوست و چون از نزد تو برگردد سعى كند براى فساد در زمين و نافرمانى كافرانه كند كه مخالف اظهار او است، و ستمى كه خلاف تعهد او است در حضورت و نابود كند حرث را باينكه بسوزاندش يا تباهش كند و هم نسل را باينكه جانداران را بكشد تا نسل آنها برافتد و خدا دوست ندارد فساد را بدان راضى نيست و بى‏كيفرش نگذارد.

و چون باو گفته شود از خدا بترس يعنى آنكه از قولش خوشت آيد و كار بدت روانه چيرگى بر گناهش درگيرد آنچه در دل دارد و بدى بر بدى فزايد و ستمى بر ستمش فزون كند و دوزخش بس است سزاى بدكردارى او و عذابش باشد و چه بد بستريست كه در آن جاويد است.

امام چهارم (ع) فرمود: خداى تعالى نكوهيده اين ستمگر متجاوز از مخالفان را كه در دل دارد خلاف آنچه گويد، و بدى به مؤمنان را در نهاد دارد، از بندگان خدا از خدا بترسيد و از گناهان پرهيز كنيد كه اصرار گنهكار او را بخذلان كشد كه بخروج از ولايت محمد و آلش كشاند و ورود در دوستى دشمنانشان و هر كه اصرار ورزد و خذلانش او را به‏

 

بدبختى بدتر كشاند كه جدائى از ولايت بزرگتر خردمندانست او از زيانكارتر زيانكاران است.پ گفتند: يا ابن رسول الله گناهانى كه بخذلان بزرگ كشند كدامند؟ فرمود: ظلم به برادرانتان كه هم قول شمايند در تفضيل على و امامتش و امامت فرزندان برگزيده‏اش و يارى شماها بر دشمنانشان، و فريب بخوريد از اينكه خدا در برابر شما بردبار است و بشما مهلت دراز دهد تا چون كسانى باشيد كه خداى تعالى فرمايد (16- الحشر) بمانند شيطان كه بآدمى گويد: كافر شو و چون كافر شود گويد: راستى من از تو بيزارم چون كه از پروردگار جهانيان مى‏ترسم اين مردى در بنى اسرائيل پيش از شما كه زهد و عبادت مى‏فروخت، و باو گفته شد زهد برتر ظلم به برادرانت باشد كه عقيده دارند بمحمد و على (ع) و پاكان از خاندانشان و هم اينكه اشرف عبادات خدمت تو است به برادران مؤمنت كه با تو موافقند در تفضيل سادات خلق محمد مصطفى و على مرتضى و برگزيدگان براى سياست مردم، و آن مرد بزهد خود شناخته شد و برادران مؤمنش نزد او مى‏سپردند و او مدعى مى‏شد كه دزدى است و آن را بالا ميكشيد، و اگر دعوى او زمينه نداشت آن امانت را منكر ميشد و مى‏برد و پيوسته چنين بود و تهمتى باو پذيرفته نبود و همه باو خوشبين بودند و قسمهاى دروغ او را باور ميداشتند تا خدا او را بخود وانهاد و كنيزى زيباتر مردم كه ديوانه شده بود نزدش سپردند تا باو دعائى بخواند و بهبود شود يا با داروئى او را درمان كند و خذلان الهى او را واداشت كه در شدت ديوانگى آن دختر او را وطى كرد و آبستنش كرد و چون نزديك زائيدنش رسيد شيطان او را وسوسه كرد كه ميزايد و فهميده شود كه با او زنا كرده و او را ميكشند او را بكش زير جانمازت خاك كن و او را كشت و خاك كرد و صاحبان آن دختر او را خواستند؟ گفت: از ديوانگى مرد و او را متهم كردند و زير جانمازش را كندند و كشته او را آبستن نزديك‏زا يافتند و باين گناهش پيوست دعواهاى مردم بسيارى كه امانت آنان را انكار كرده بود و تهمتش بالا گرفت و بر او تنگ گرفتند، اعتراف كرد كه با او زنا كرده و او را كشته پس پشت و شكم او را پر از تازيانه كردند و بر درختى بدارش زدند.

و يك شيطان صفتى آمد و باو گفت: عبادت معبودش و دوستى تو با دوستانت كه محمد و على و آلشان باشد و پنداشتى كه در گرفتاريها يار تواند، و در سختيها كمك كار سودى برايت نداشتند، و آرزوهايت بر باد رفت احاديث آنها براى تو و فرمانبرى تو براى آنها بزرگتر گول بود، و بيهوده‏ترين بيهوده منم آن امام تو كه باو دعوت ميكردى و صاحب الامرى كه باو رهنمائى داشتى ولى پيش از اين از راه فريب به ديگر پيوستى، و اگر خواهى‏

 

تو را از اينان خلاص كنم و ببلاد خود برم‏پ و آنجا سرور و آقايت كنم با اين هراسى كه دارى بمن سجده كن و اعتراف كن كه منم نجات بخش تو تا تو را رها كنم و بدبختى و خذلان به او چيره شد و باو سجده كرد و گفت: مرا رها كن و در جوابش گفت: راستى كه من از تو بيزارم راستش من از پروردگار جهانيان مى‏ترسم و شروع كرد بمسخره كردن و طعنه باو و آن را زده حيران شد و پريشان عقيده و با بدتر انجامى مرد و آن بود كه باين خذلانش كشاند.پ 41- جامع الاخبار: رسول خدا (ص) فرمود: هر كه ظلم كرد بكسى و از دسترس او به در رفت برايش آمرزش خواهد كه كفاره او گردد،پ و امام صادق (ع) فرمود: خدا كين نكشد از ظالم جز با ظالم و اينست تفسير قول خداى تعالى (129- الانعام) و چنين بگماريم ظالمان را بهم بسزاى آنچه بدست مى‏آوردند،پ و از ابن عباس است كه خدا عز و جل وحى كرد بداود (ع) كه بظالمان بگو: مرا ياد نكنيد كه بر من حق است ياد كنم هر كه را يادم كند و راستى يادش از آنها لعن من است بر آنها.پ 42- اختصاص: سؤال شد از امير مؤمنان (ع) كدام گناه زودتر كيفر شود؟ فرمود:

هر كه ستم كند بكسى كه جز خدا ياورى ندارد و نعمت را به تقصير عوض دهد، و دست‏درازى كند به فقر بينوا.پ 43- همان: تا رسول خدا (ص) (حديث صدر شماره 41).پ 44- كتاب صفات الشيعه صدوق: بسندى از امام ششم (ع) فرمود: همين يارى خدا براى مؤمن بس كه بيند دشمنش خدا را نافرمانى ميكند.پ 45- حسين بن سعيد: بسندى تا امام باقر (ع) كه رسول خدا (ص) در خطبه‏اش ميفرمود دشنام بمؤمن فسق است و جنگ با او كفر و غيبت او گناه و نافرمانى خدا و حرمت مال او چون حرمت خون او است.پ 46- نوادر راوندى: بسندى تا رسول خدا (ص) فرمود: برتر جهاد از كسى كه صبح كند و قصد ستم بر احدى ندارد.پ 47- دعوات راوندى: پيغمبر (ص) فرمود: بشما خبر ندهم از خوبان شما؟ گفتند چرا يا رسول الله فرمود: آنان ناتوانهاى ستمديده‏اند،پ و امير مؤمنان فرمود: هر كه ستمت كند سودت داده و بخود زيان زده. 48- نهج البلاغه: امير مؤمنان (ع) فرمود: آنكه آغاز ستم كند فردا دست خود گزد. و فرمود (ع): چه بد توشه‏ايست براى معاد تجاوز بعباد، و فرمود (ع) روز حق گرفتن‏

 

ستمديده از ستمگر سخت‏تر است از روز ستمگر بر ستمديده،پ و فرمود: پيروز نيست آنكه با گناه پيروز شد، و آنكه بكار بد غالب شده شكست خورده‏پ و فرمود: (ع) روز اجراء عدالت بر ستمگر سخت‏تر است از روز جور بر ستمكش.پ فرمود: نشانه‏هاى ستمگر سه تا است: بر بالا دستش بنافرمانى ستم كند و بزير دستش به چيرگى، و همكار ظالم است‏پ فرمود: چون نيكى را ديديد بدان كمك كنيد، و چون بدى ديديد از گردش دور شويد كه رسول خدا (ص) هميشه ميفرمود اى آدميزاده كار خوب كن و بدى را وانه در اين صورت بخشش كنى و ميانه‏رو، آگاه كه سه گونه ستم است: ستم نابخشودنى و ستم قابل پى‏گيرى، و ستم آمرزيده و بى‏پيگيرى، اما ظلم نيامرزيدنى شرك بخداست، خدا سبحانه فرموده (آيه 116- النساء) راستى كه خدا نيامرزد شرك باو را و اما ستمى كه آمرزيده شود ظلم بر خود است در برخى پيشامدها و اما ستمى كه پى‏گيرى شود ستم مردم است بهم، بازخواست در آنجا سخت است، زخم با كارد و تازيانه زدن نيست ولى چنانست كه اينها در برابرش كوچك است،پ و در وصيتش بفرزندش حسن فرمود: ستم ناتوان هرزه‏ترين ظلم است.پ 49- كنز كراچكى: عبد الله بن سنان از امام صادق (ع) روايت كرده كه رسول خدا (ص) فرمود: خدا بيكى از پيغمبرانش وحى كرد: آدميزاده در حال خشمت مرا ياد كن تا در خشم خودم تو را ياد كنم، و تو را در ميان ديگران نابود نكنم، و چون ستمى بتو شد بپسند كين كشى مرا برايت زيرا آن بهتر است از كين كشى خودت و بدان كه خوى خوش آب كند بدى را چنانى كه خورشيد يخ را، و خوى بد تباه كند كار خوب را چنانى كه سركه عسل را،پ و روايت است كه در تورات نوشته هر كه ستم كند خانه‏اش را ويران كندپ و رسول خدا (ص) فرموده: راستى خدا به ستمكار مهلت دهد تا گويد: مرا رها كرده سپس او را يكباره دستگير كند،پ فرمود: خدا خود را بنابود كردن ظالمان ستوده كه فرموده (45- الانعام) پس بريد دنبال مردم ستمكار و سپاس از آن پروردگار جهانيان.پ امير مؤمنان (ع) فرمود: ظلم ظالم بر تو گران نيايد كه همانا ميكوشد در زيان بر خود و سود بتو، و سزاى كسى كه شادت كند بد كردن باو نباشد، و هر كه تيغ ستم كشد بدان كشته شود، و هر كه براى برادرش چاهى كند در آن افتد و هر كه آبروى برادرش برد آبرويش ريزد در خانه او، چه بد توشه‏ايست براى معاد ستم بر عباد.پ و فرمود: نزد ستم كردن ياد كن عدل خدا را در باره خودت، و نزد توانائى قدرت خدا را بر خود.

 

پ‏50- اعلام الدين: پيغمبر (ص) فرمود: ظالم را مهلت دهد تا گويد: مرا رها كرده سپس بسختى او را گيرد راستى خدا خود را در ريشه‏كن كردن ستمكاران خود را ستوده كه فرموده: پس بريده شد دنبال ستمكار و سپاس از آن پروردگار جهانيانست.پ 51- كتاب الامامه و التبصره: بسندى تا رسول خدا (ص) فرمود: ستمكارى پشيمانى است.پ 52- كافى: بسندش تا امام پنجم (ع) فرمود: ظلم سه گونه است: ظلمى كه خدايش آمرزد، و ظلمى كه نيامرزد، ظلمى كه آن را واننهد، ظلمى كه نيامرزدش شرك است و آنكه آمرزدش ظلم بر خود است ميان خود و خدا و آنكه واش ننهد بدهكارى ميان بنده‏ها است بهمدگر.پ بيان: ظلم كار بيجاست و ظلم مشرك گرفتن ديگريست بجاى خدا و عبادت بيجاست و ظلم گنهكار نافرمانى بجاى طاعت است و شرك اخلال بهمه عقائد ايمانى است و مقصود اينست كه بى‏توبه آمرزيدنيست چنانچه خدا فرموده (48- النساء) راستى خدا نيامرزد كه باو شرك آورند و آمرزد مگر از آن را براى هر كه خواهد، و اما ظلمى كه ممكن است بى‏توبه آمرزد چنانچه فرموده براى هر كه خواهد، و اما ظلمى كه واش ننهد بى‏مكافات در دنيا و يا در هر دو جهان چون حق خدا نيست يا آنكه بى‏عوض براى مظلوم رهاش نكند يا بى‏انتقام براى مظلوم براى انتقام از ظالم بى‏عوض دادن بمظلوم و مخالف اخبارى نباشد كه چون خدا خواهد حق الناس كسى را آمرزد بمظلوم عوض دهد تا راضى شود.پ 53- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) در تفسير قول خدا عز و جل (آيه 14- الفجر) راستى كه پروردگارت در مرصاد است فرمود: پلى است بر صراط كه گذر نكند از آن بنده‏اى كه مظلمه‏اى بگردن دارد.پ بيان: بقول مجمع البيان مرصاد ديدگان سر راه است كه همه جا را بيند و خدا هم همه گفتار و كردار بنده‏ها را بيند و داند و گويا در كمينگاه است، و بنقل از على (ع) معنايش اينست كه پروردگارت تواند همه گنهكاران را سزا دهد و بقول امام صادق (ع) مرصاد پلى است بر صراط كه بنده بدهكار بنده‏اى از آن نگذرد، عطا گفته: يعنى سزا بيند هر كس و انتقام ستمديده از ستمگر گرفته شود.

و بروايت از ابن عباس در تفسير آيه بر پل روى دوزخ هفت ايستگاه است: در يكمى از بنده شهادت بيگانگى خدا پرسند و اگر درست آورد بدومى رود و از نمازش پرسند و اگر درست آورد بسومى رود و از زكاتش پرسند و اگرش درست آورد بچهارمى رود و از روزه‏اش‏

 

پرسندپ و اگرش درست آورد به پنجمى رود و از حجش پرسند و اگرش درست آورد به ششمى رود اگرش درست آورد بهفتمى رود از بدهكاريش پرسند و اگر از آن بدر آيد چه خوب و اگر نه گويند وارسيد اگر كارهاى مستحب دارد با آنها بكمال اعمالش رسانيد و چون فارغ گردد به بهشت روانه شود ...پ 54- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه هر كه صبح كند و قصد ستم بر كسى ندارد خدا گناه آن روزش بيامرزد تا خونى نريخته و يا مال يتيم را بحرامى نخورده.پ بيان: يعنى بى‏قصد ستم وارد صبح شود بدين حال و ظاهرا با تصميم بستم نكردن و منافات ندارد كه در آن روز ستم كند ولى مخالفت دارد با آيات و اخبار بسيارى كه دلالت دارند بمؤاخذه بر حقوق مردم كه برخى از آنها گذشت و تخصيص آنها بمانند اين خبر مشكل است و گرچه گفتند: خدا بمظلوم عوض ميدهد و خبر چند توجيه دارد: () 1- اين دو ظلم بعنوان نمونه بدنى و مالى ذكر شدند و مقصود اينست كه قصد هيچ ظلمى نداشته باشد تا گناهان ديگرش در آن روز آمرزيده باشد چنانچه ظاهر خبر آينده است. () 2- اينكه مقصود ترك همه گناهان كبيره باشد و در اين صورت گناهان صغيره آمرزيده شود. () 3- مقصود اين باشد كه در آن روز قصد ظلم نكند و مرتكب آن هم نشود و خدا حق الله را باو بخشد بشرط اينكه پيش از آن هم خونريزى و مال يتيم خورى نداشته باشد بى‏توبه از آنها ...

و اينكه فرمود اين دو را بحرامى نكرده باشد براى اينكه مى‏شود حلال باشند چو كشتن براى قصاص يا در جنگ با حربى و مهاجم و يا براى سرپرستى يتيم.پ 55- كافى: بسندش از مولى آل سام كه امام ششم (ع) بى‏پرسش فرمود: هر كه ستم كند خدا باو ستمگرى مسلط كند يا باز مانده او يا به بازمانده بازمانده‏اش گويد گفتم: او ظالم گمارد؟ فرمود: خدا عز و جل ميفرمايد: (9- النساء) و بايد بترسند آنان كه بسا نژادى بجا نهند كه ناتوانند و بر آنها نگرانند و از خدا بترسند و گفتار درست گويند:پ بيان: چون راوى آن را مخالف عدالت فهميد امام بوقوع آن در باره مورد آيه ايتام جوابش داد يا براى فهماندن او اين آيه را خواند و با دليل انى استبعادش برد.

 (و بعد از نقل تفسير آيه از بيضاوى گويد) طبرسى هم در وجه دوم تفسير آيه گفته:

فرمان به سرپرست مال يتيم است كه امانت دارى كند و آن را حفظ كند چنان كه اگر بترسد بر

 

بازماندگان خود كه ناتوان باشند كه با آنها رفتار شود، از قول ابن عباس،پ و بدين معنى است روايت امام هفتم (ع) كه فرمود: خدا در مال يتيم بدو عقوبت تهديد كرده يكى در دنيا كه فرموده بايد بترسند كسانى كه- تا آخر آيه- يعنى بترسد كه با نژادش چنان شود كه با آن يتيمان كرده.

گويم: دفع توهم ظلم در اين مورد باينست كه مى‏شود عقوبت غير ظالم لطف بديگران باشد با عوض دادن چند برابر باو كه چون بيند بدان شاد شود مانند درد درمان در كودكان و مى‏شود روش خدا باشد كه هر كه بكسى ستم كند يا مال يتيم را بخورد فرزندش را به آن گرفتار كند تا عبرت باشد براى هر كه آن را بيند يا از راستگوئى شنود و از ستم بر يتيم و ديگران خود را باز دارد و خدا بدان فرزندان چند برابر آنچه بدانها رسيده يا مالى كه از آنها رفته در آخرت عوض دهد بلكه مى‏شود براى خودشان هم عبرت باشد و سبب خوب شدن و خودداريشان از گناهها گردد زيرا ما ميدانيم اگر زاده ظالمان در نعمت پدران بمانند سركش و تجاوزكار و هلاك شوند بمانند پدرانشان پس صلاح خودشانهم در همين است، و در اينجا ظلم بكسى نشود، در باره‏اش پيش از اين سخنى از ما گذشته.پ 56- كافى: بسندش تا امام باقر (ع) كه فرمود: خدا انتقام نگيرد از ظالم جز به ظالم و اينست تفسير قول خدا عز و جل و چنين بگماريم ظالمان را بيكديگر.پ بيان: و چنين بگماريم پيش از آن فرمايد (128- الانعام) و روزى كه محشور كند همه را اى گروه جن البته كه بر بدست آورديد از آدميان، و دوستان آدمى آنها گويند پروردگارا از هم بهره برديم و باجل مقرر رسيديم گويد دوزخ جايگاه شما است جاويد باشيد در آن جز آنچه خدا خواهد راستى پروردگارت حكيم و پرداناست 129 و چنين گمارديم ستمكاران را بهم.

طبرسى ره گفته: يعنى چنانى كه آنها را وانهاديم براى هم كه آزمون شوند سزاى بر كارهاشان درست آيد گمارديم ستمكاران را بهم كه كار هم را سرپرستى كنند براى استحقاق كيفر.

و بقولى يعنى چنانچه گمارديم ظالمين جن و انس بهم در قيامت و از آنها بيزارى كرديم همچنين بگماريم ظالمان را بيكديگر در روز قيامت، و پيروان را به رهبران و اين هم و به پيروان بگوئيم برهبران خود بگوئيد تا شما را از عذاب نجات دهند، از قول جبائى و ديگرى گفته: چون خدا ستيزه ميان جن و انس را در آخرت حكايت كرد فرمود: همچنين آنان را در دوزخ گرد كرديم و سرپرست هم كرديم و اين عمل سزاى كردار آنها است، و ابن‏

 

عباس گفته:پ چون خدا از مردمى خشنود باشد خوبهاى آنها را سرپرستشان كند و چون خشمگين باشد بمردمى بدهاشان را سرپرستشان كند بسزاى كردارشان كه گناه است و كردار زشت و اينست معنى قول خدا (11- الرعد) راستش خدا دگرگون نكند هر چه را مردمى دارند تا دگرگون كنند آنچه را در خود دارند و بدان ماند آنچه كلبى از مالك بن دينار آورده كه در يك كتاب حكمتى خواندم كه خداى تعالى ميفرمايد: راستى منم خدا شاه شاهان دارنده دل شاهان هر كه فرمانم برد دلش را بر آنها مهربان كنم و هر كه نافرمانم شود آن را بدانها نقمت سازم خود را ببدگوئى شاهان اندرز نكنيد ولى بدرگاه خدا توبه كنيد تا آن را بشما مهربان سازم.

و بقولى: معنى‏

نولى بعضهم بعضا

اينست كه آنها را بهم وانهيم و آنچه گزينند ياريشان نكنيم و بقولى معناش اينست كه آنها را در دوزخ بدنبال هم كشانيم.

من گويم: آنچه آن حضرت فرموده با كلام ابن عباس و كلبى موافق‏تر و مطابق ظاهر آيه است.پ 57- كافى: بسندش تا ابى بصير كه دو مرد آمدند نزد امام ششم در باره مدارا و معامله ميان خود و چون گفته هر دو را شنيد فرمود: كسى بخوبى پيروز نشده از آنكه به مظلومى پيروز شود چون كه مظلوم از دين ظالم بيشتر بگيرد از آنچه ظالم از مال مظلوم ميبرد.

سپس فرمود: هر كه با مردم بد كند بدى كه باو شو منكر نشود آگاه كه آدميزاده همان درود كه بكارد، كسى از تلخ شيرين ندرود و نه از شيرين تلخ و هر دو مرد پيش از آنكه برخيزند با هم سازش كردند.پ بيان: مدارا كشمكش است بقول قاموس- تا گويد: كسى بخوبى پيروز نشده بنظر چند وجه دارد: () 1- كسى بخيرى پيروز نشده كه از پيروزى بمظلومى بهتر باشد كه پيروزى به ثواب آخرتست. () 2- كسى بخير دست نيافته براى ستم بديگرى. () 3- كسى پيروز نشده بخير كسى كه بستم پيروز نشده و اين سست است. () 4- كسى پيروز نشود بخير آنكه پيروز شده بستم- تا تائيد كند (همان وجه يكم را كه در ترجمه آمده) بروايت امير مؤمنان (ع) كه (در شماره 49 ضمن روايت كنز گذشت) ...پ 58- كافى: بسندى از شيخ نخع كه بامام پنجم (ع) گفتم: من از دوران حجاج تا

 

امروز والى بودم، آيا توبه دارم؟ گويد: سكوت كرد و بازش گفتم: فرمود: نه تا به هر حق‏دارى حقش را بدهى.پ بيان: نخع قبيله مالك اشتر است از يمن، تا حقش را بدهى، يعنى با شناخت او و امكان رساند بدو و گر نه بصدقه از طرف او كه بجاى رساندنست باو بنا بقول مشهور مكر گفته شود كه مستحق‏گير هم خودش حق‏دار است، و شايد چون حضرت ميدانسته كه- قولش عمل نميكند راه چاره را باو نياموخته و خدا داند.پ 59- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه ستمى سخت‏تر از آن نيست كه طلبكارش جز خدا ياورى ندارد.پ بيان: جز خدا يارى نتواند داشت و بآخرت ميكشد يا بخدا واگذارد و خود اقدامى نكند و معنى يكم روشنتر است (و روايتى موافق هر يك از دو معنا آورده كه در ضمن روايات باب هستند).پ 60- كافى: بسندش تا امير المؤمنين (ع) فرمود هر كه از قصاص ترسد بازگيرد از ستم بر مردم.پ بيان: بقولى مقصود قصاص در دنيا است و پوشيده نماند كه بدين معنا حديث كم فائده است بلكه مقصود قصاص در آخرت و سزاى اعمال است كه سبب ترك ستم از مردم شود و بكسى ستم نشود، و تنبيه بر اينست كه ستمگر ايمان و يقينى بروز حساب ندارد و در مرز شرك بخدا و كفر بآورده رسولان او است، و بسا مقصود همان قصاص در دنيا باشد با اشاره بسزاى آخرت و بدين معنى تاكيد از آن فهم شود.پ 61- كافى: بسندش تا رسول خدا (ص) كه هر كه صبح كند و قصد ستم بكسى ندارد خدايش هر چه جرم كند بيامرزد.پ 62- (كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه هر كه ستمى كند بدان گرفتار شود در خودش يا مالش يا فرزندش).پ 63- كافى: بسندش تا رسول خدا (ص) كه بپرهيزيد از ستم كه ظلمات روز قيامت است.پ بيان: مقصود از ظلمت يا حقيقى است كه گفته‏اند: نمودهاى درونى كه بهره‏هاى اعمال سعادت آور يا شقاوت اثرند نور و يا ظلمتى باشند همراه نفس كه در قيامت مؤيد شوند كه چه جاى بروز اسرار و پديدارى نهانها است، و باندازه ظلم ظالم پرده‏هاى تاريكى او را فرا گيرد آنگاه كه نور مؤمنان پيش روى و سمتشان روانست يا مقصود سختيها

 

و هراسها است چنانچه در تفسير قول خدا (63- سوره الانعام) بگو كى رها كند شما را از ظلمات خشكى و دريا گفته شده.پ 64- كافى: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: كسى نباشد كه ستمى كند جز خدايش بدان در جان يا مالش بگيرد مگر ستم ميان خودش و خدا كه چون توبه كند او را بيامرزد.پ بيان: در اين روايت فرزند را نياورده با اينكه گذشت و باز هم بيايد ...پ 65- كافى: بسندش تا امام ششم (ع)، فرمود: خدا عز و جل وحى كرد در كشور پادشاه جبارى بيكى از پيغمبرانش كه برو نزد اين جبار و باو بگو: من تو را بكار نگرفتم براى خونريزى و مال اندوزى بلكه همانا براى اينكه ناله ستمديده‏ها را از درگاهم بيندازى كه ظلمى كه بآنها شد واننهم و اگر چه كافرند.پ بيان: دلالت دارد كه تسلط جبار هم بتقدير خدا تعالى است كه بآنها امكان داده و سببش را آماده كرده و اين ناجور نيست با اينكه كيفر كارهاشان را بينند زيرا بر آنها مجبور نيستند با اينكه از اخبار بر آيد در زمان باستان پادشاهى بحق هم از آن جز پيغمبران بوده و هم اوصياء ولى آنها فرمان داشتند فرمان پيغمبران را ببرند ...پ 66- كافى: بسندش تا امام صادق (ع) كه ميفرمود: هر كه بستم مال برادرش را خورده و يا بر نگردانده در روز قيامت گويا پاره‏اى آتش خورده.پ بيان: مقصود برادر مسلمانست يا مؤمن يا برادر دوست و هر چه باشد مخالفش اين حكم را ندارد و گرچه حرام باشد و گرچه خوردن مال دوست در برخى موارد حلال است كه خدا فرموده (62- النور) يا خانه دوست شما در شمار خانه‏ها كه خوردن در آنها بى‏اذن صاحبشان حلال است و خوردن تيكه آتش بمعنى اينست كه در گلويش افكنند يا كنايه از رفتن بدوزخ است.پ 67- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) كه فرمود: ستم‏كننده و كمك كن بدان و راضى بدان هر سه شريكند.پ بيان: ظاهرش ستم بديگرانست و بسا ستم بر خود را هم فرا گيرد و كمك كن يعنى كمك در همان ظلم و بسا كمك در كار ديگر او را هم فرا گيرد و راضى بدان جز خود ستمديده و بقولى او را هم فرا گيرد و تاييد شده بقول خدا تعالى (113- سوره هود) اعتماد نكنيد بكسانى كه ستم كردند تا آتش گيريد در كشاف گفته: نهى شامل هواخواهى و دلدادن بدانها و رفاقت و همنشينى و ديدار و سازش و رضا بكار آنان و بلكه هم جست شدن با آنها هم مى‏شود و هم چشم داشت بشكوفائى زندگيشان و نام بردنشان با تعظيم. و در خبر مناهى پيغمبر (ص) در فقيه و جز آن آمده كه آن حضرت (ص) فرموده: هر كه سلطان ناحقى را مدح كند يا برايش تواضع و كوچكى كند بطمع در آنچه دارد جفت او باشد در دوزخ، و فرموده (ص) هر كس جوركن بجورى رهنما شود همنشين قارونست در

 

دوزخ.پ 68- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود هر كه معذور دارد ظالمى را از ظلمش خدا ستمگرى را بر او مسلط كند، و اگر دعا كند برايش اجابت نكند و ظلمى هم كه بيند خدايش بدان ثوابى ندهد.پ بيان: دعايش را اجابت نكند براى رفع ستم او زيرا معذور داشتنش او را بستم واداشته و سزاوار اجابت نيست و يا اينكه چون او را در ستم بر ديگران معذور داشته در ستم بر خود هم بايد معذور دارد و ثوابى ندارد يا سزايش همين است و گفته شد كه اين منافات ندارد با انتقام از ظالمش ...پ 69- كافى: بسندش تا امام ششم (ع) ميفرمود: راستش بنده‏اى ستم بيند و پيوسته نفرين كند تا ستمكار شود.پ بيان: چنانچه ستم اندكى باو كند يا مال اندكى از او ستاند و او نفرينش كند كه بميرد يا كشته شود يا نابود شود يا كور و زمين‏گير شود و مانند آن يا نفرين را بكشاند ديگرى كه ظلمى نكرده چون بر افتادن نژاد و مرگ فرزند و دوست و بر افتادن تيره و تبار و مانند آن و در اين نفرينها ستمكار شود.

دوم اينكه در دعاء اكتفاء بهمان رفع ضرر خود نكند بلكه بلاء براى برادر مؤمن خود كه بر او ظلم كرده بخواهد و خدا بدان راضى نيست و در اين نفرين بر خود ستم كرده و بلكه به برادرش هم زيرا لازم برادرى دينى دعاء بخير او و رفع ضرر خود از او است چنانچه امام چهارم (ع) در دعاء رفع دشمن فرموده، و آنچه نفرين به كشت و مرگ و ريشه‏كن شدن آمده ظاهرا بر مخالفانست و دشمنان دين براى اينكه دشمنان ائمه (ع) به ناچار كفار بودند چنانچه بدان اشاره دارد قول خداى تعالى (11- يونس) و اگر خدا شتاب كند بر بد كردن بمردم چنانى كه شتاب دارند براى خوبى مرگشان ميرسيد و ميمردند و از آن حضرت بيايد كه چون فرشته‏ها شنوند مؤمن بد برادرش گويد و او را نفرين كند باو گويند تو چه بد برادرى هستى خوددارى كن اى پوشيده گناه و نهفته عيب خود را واپاى و خدا را سپاس كن كه تو را پوشيده، و بدان كه خدا عز و جل داناتر است به بنده‏اش از تو. () 3- بسيار نفرين كند و خدا صلاحش در اجابت نداند و آن را پس اندازد و او از رحمت خدا نوميد گردد ظالم بر خود شود و اين بعيد است. () 4- اصرار كند بر دعاء تا اجابت شود و بظالمش مسلط گردد و باو ستم كند و بر عكس گردد با اينكه وضع پيشش بهتر از اين بود.

 

 

پ‏5- مقصود اين باشد كه پر بستمكاران نفرين نكنيد كه بسا خود ستمكار شويد و در باره خودتان هم اجابت شود. () 6 مقصود دعا بخير ظالم است كه رضا بظلم اوست چنانچه از پيغمبر (ص) روايت است كه هر كه براى بقاى ظالم دعا كند خواسته كه خدا در روى زمين نافرمانى شود، گويم اين بعيدتر توجيه‏ها است.