باب چهل و هشتم در باره مشورت و پذيرش آن، و كسى كه سزد با او مشورت كرد، و خيرخواهى مشورتخواه و نهى از خود راى بودن

قرآن مجيد

پ‏1- آل عمران (آيه 159) و مشورت كن با آنها در كار و چون عزم كردى بر خدا توكل كن كه خدا دوست دارد اهل توكل را.پ 2- حمعسق (آيه 36) و آنچه نزد خداست بهتر و پاينده‏تر است براى آنان كه گرويدند و بر پروردگارشان توكل كردند- تا فرمايد- و كارشان در ميانشان بمشورت باشد.

اخبار باب‏

پ‏1- عيون: بسندش تا امير مؤمنان (ع) كه خود را در خطر اندازد كسى كه برأى خود بى‏نيازى كند.پ 2- خصال: بسندش از امام صادق (ع) فرمود هرگز كم تجربه و خود رأى طمع در رياست نكند.پ 3- معانى الاخبار: بسندش تا امام صادق (ع) كه سه چيز پشت شكنند: آنكه كارش را بيش شمارد و گناهانش را فراموش دارد و خود رأى باشد.پ 4- امالى صدوق: بسندش تا امير المؤمنين (ع) فرمود: در حديث خود مشورت كن با كسانى كه مى‏ترسند از خدا، و برادران را باندازه تقواشان دوست دار، و پرهيز كنيد از

 

زنان بدو بر حذر باشيد از نيكان آنها، و اگر شما را بكار خير هم وادارند با آنها مخالفت كنيد تا در كار بد در شما طمع نبرند.پ 5- خصال: امام صادق (ع) به سفيان ثورى سفارش كرد، در كار خود با كسانى مشورت كن كه از خدا عز و جل ميترسند.پ 6- همان: در سفارشهاى پيغمبر (ص) بعلى (ع) است كه بر زنان جمعه و جماعت نباشد- تا فرمود- و با آنان مشورت نشود و در باب احكام مخصوص زنان بسند ديگر از امام باقر (ع) بيايد.پ 7- عيون: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود مردمى را انجمن مشورتى نباشد و در آن شريك گردد كسى كه نامش محمد يا حامد يا محمود يا احمد است خبر خوبى داشته باشند.

صحيفه الرضا: بسندى مانندش را آورده.پ 8- عيون: بسندش تا امير المؤمنين (ع) كه هر كس دغلى كند با مسلمانان در مشورتى البته كه من از او بيزارم.پ 9- علل: بسندش تا عمار ساباطى كه امام ششم (ع) بمن فرمود: اى عمار اگر خواهى نعمت بتو تمام باشد و مردانگى تو بكمال رسد، و زندگى تو به گردد با بنده و رذل در كارت مشورت مكن زيرا اگر امينشان كنى بتو خيانت ورزند، و اگر حديثت گويند دروغ باشد، و اگر دچار نكبت شوى بتو كمك نكنند و اگر يك وعده‏اى بتو دهند بتو راستى نكنند.پ 10- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: بحق قيام كن و بدان چه از دستت رفته رو مكن، و از آنچه سودت ندارد كناره كن، و از دشمنت دور شو و از دوستت از هر مردمى باشد در حذر باش جز كه امين باشد و امين آنكه از خدا بترسد، با بدكار يار مشو و او را به رازت آگاه مكن، و امانت باو مسپار، و در كارهايت با كسانى كه از پروردگارشان ميترسند مشورت كن.پ 11- همان: بسندش تا گويد رسول خدا (ص) فرمود: اى على با ترسو مشورت مكن كه راه كار را بر تو تنگ سازد با بخيل مشورت مكن كه تو را از هدفت كوتاه دارد، با آزمند مشورت مكن كه بدتر دو اقدام را برايت جلوه دهد اى على ترس و بخل و آز يك نوع غريزه‏اند كه جامع آنها بدگمانى است.پ 12- امالى طوسى: در آنچه در نامه امير المؤمنين به محمد بن ابى بكر بود اينكه خيرخواه كسى باش كه با تو مشورت كند.

 

پ‏13- همان: بسندش تا امير مؤمنان (ع) كه رسول خدا (ص) مرا به يمن فرستاد بمن سفارش ميكرد اى على كسى كه خبر جويد حيران نشود، و آنكه مشورت كند پشيمان نگردد، اى على شب رو باش كه زمين در شب كوتاه گردد نه در روز اى على بامداد را بنام خدا بگشا كه خداى تعالى بركت داده بامتم در بامداد آنها.پ 14- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه از خردمند راه حق جوئيد و او را نافرمانى نكنيد كه پشيمان شويد.پ 15- در حديث اربعماه على (ع) فرمود: سقوط نكند كسى كه مشورت كند.پ 16- محاسن: با سندى گويد برسول خدا گفته شد: دورانديشى چيست؟ فرمود:

مشورت با صاحب‏نظران و پيروى آنان.پ 17- همان: بسندش تا امام ششم كه در وصيت رسول خدا (ص) بعلى بود كه پشتيبانى محكمتر از مشورت و نه عقلى چون تدبير.پ 18- همان: بسندش تا امام باقر (ع) كه در تورات چهار سطر است: هر كه مشورت نكند پشيمان شود، فقر بزرگترين مرگ است، و چنان كه جزا دهى جزا بينى، و هر كه پادشاه شود خودخواه گردد.پ 19- همان: بسندش تا امام ششم كه مشورت كن در كارت با كسانى كه از پروردگارشان ميترسند.پ 20- بسندش تا امام ششم (ع) كه كسى از مشورت كردن هلاك نشود.پ 21- همان: بسندش تا على (ع) كه در سخن خود فرمود: در گفتار خود با كسانى مشورت كن كه از خدا ميترسند.پ 22- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه مردى آمد نزد امير المؤمنين (ع) و گفت:

آمدم با تو مشورت كنم، راستش حسن و حسين و عبد الله بن جعفر آمدند و دخترم را خواستگارى كردند، امير مؤمنان فرمود مستشار بايد امين باشد اما حسن بسيار طلاق ميدهد ولى او را بحسين بده كه براى دخترت بهتر است.پ 23- همان: بسندى از معمر بن خلاد كه يك بنده از امام رضا (ع) مرد بنام سعد، و بمن فرمود نظر بده در باره كسى كه فضيلت و امانتى دارد، گفتم: من بشما نظر بدهم؟ و خشمگينانه بمن فرمود: رسول خدا (ص) هم با اصحاب خود مشورت ميكرد و سپس به آنچه خدا ميخواست تصميم ميگرفت. 24- همان: بسندش از فضيل كه يك بار امام ششم (ع) در امرى با من مشورت كرد و گفتم‏

 

اصلحك الله مانند منى به تو رأى و نظر بدهم؟ فرمود: آرى چون با تو مشورت كنم.پ 25- همان: بسندش تا حسن بن جهم كه ما در حضور امام رضا (ع) بوديم و نام پدرش را برديم فرمود عقلش را با عقل ديگران چگونه نتوان شمرد ولى با اين حال بسا كه با يكى از برده‏هاى سياه خود مشورت ميكرد و بآن حضرت گفته شد: تو با مانند اين سياه مشورت كنى؟ فرمود: اگر خدا تبارك و تعالى خواهد زبانش بصلاح گشايد، فرمود: بسا كه بآن حضرت نظرى ميدادند و آن را بكار مى‏بست در باره مزرعه و بستان.پ 26- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: با مرد خردمند پارسا مشورت كن كه او جز به خير نظر ندهد، و مبادا خلاف آن كنى زيرا مخالفت با پارساى خردمند تباهى در دين و دنيا است.پ 27- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود: مشورت با خردمند خيرخواه رشد و ميمنت و توفيق از خداست و بپرهيز از اينكه با گفته خردمند خيرخواه مخالفت كنى كه هلاكت در آنست.پ 28- همان: بسندش تا امام ششم كه فرمود: چه مانع است براى شما كه چون گرفتارى طاقت فرسا بشما رو آورد كه مشورت كند با خردمند ديندار و پارسا مشورت كند، سپس آن حضرت فرمود: آگاه باش كه چون اين كار كند خدايش واننهد بلكه بالا برد و بكارهاى خوب و خدا پسند رساند.پ 29- همان: بسندش تا امام ششم (ع) هر كه مشورت كند با برادرش و وى با رأى پاك خيرخواهش نگردد خدا عز و جل رأى او را ببرد (يعنى خردش را كور كند مترجم).پ 30- همان: بسندش از امام ششم (ع) كه مشورت نشايد مگر با شرائط آن و هر كه آنها را بداند خوب است و گر نه زيانش بر مشورتخواه بيش از سودش باشد، يكم اينكه طرف مشورت خردمند باشد دوم اينكه آزاد و ديندار باشد. سوم اينكه يار و برادر باشد، چهارم اينكه رازت را باو بگوئى كه چون خودت آن را بداند و آن را نهان دارد، زيرا چون خردمند باشد از مشورتش سود برى و چون آزاد و ديندار باشد در خيرخواهى تو بكوشد، و چون يار و برادر راز تو را كه بر آن آگاه شده نهان دارد، و اگر چون خودت برازت آگاه شود مشورت بكمال انجام گيرد.پ 31- همان: بسندش تا امام باقر (ع) بدنبال كسى باش كه تو را بگرياند و خيرخواهت باشد نه كسى كه تو را بخنداند و با تو دغلى كند و البته كه همه نزد خدا برويد و بدانيد.پ 32- همان: بسندش تا امام ششم (ع) كه مؤمن از يك خصلت بى‏نياز نباشد كه سه‏

 

شرط دارد: توفيق از خدا عز و جل، و پند دهى از خودش، و پذيرش از ناصحش.پ 33- مصباح الشريعه: امام صادق (ع) فرمود: در امور خود كه لازمه دينداريست با كسى مشورت كن كه پنج خصلت دارد عقل و بردبارى و تجربه و خيرخواهى و تقوى، و اگر نيابى او را اين پنج را بكار گيرد تصميم بگير و بخدا توكل كن كه تو را به راه درست بكشاند، و اگر در باره كار دنيا است كه بدين مربوط نيست آن را انجام بده و فكرش نباش كه به زندگى مبارك و طاعت خوشمزه برسى، و با مشورت دانش بدست آيد، و خردمند آنكه از آن دانش تازه‏اى بدست آرد، و از آن مراد طلبد، و نمونه مشورت با اهلش مانند انديشه در خلق آسمانها و زمين و نابود شدن آنهاست با اينكه از نظر آدمى نهان باشند زيرا هر چه در باره آنها بيشتر انديشد در درياى شناخت غوطه‏ور شود، و مايه اعتبار و يقين باشد، و مشورت مكن با كسى كه عقلت او را باور ندارد و گرچه به عقل و ورع شهرت دارد، و چون با كسى كه او را عاقل دانى مشورت كردى با نظر او مخالفت مكن و گرچه دلخواه تو نباشد، زيرا نفس از قبول حق چموشى كند و خيرخواهان بخلاف آن باشند.پ 34- تفسير عياشى: بسندش از على بن مهزيار كه امام دهم (ع) بمن نوشت از فلانى بخواه كه نظرى بمن بدهد، و پيش خود خيرخواهى كند، چون ميداند در شهر او چه توان كرد، و با سلاطين چه معامله توان داشت. زيرا مشورت مبارك است و خدا به پيغمبرش در قرآن مجيد فرمود: گذشت كن از آنها و آمرزش خواه براشان و در كار با آنها مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن كه خدا دوست دارد اهل توكل را و اگر آنچه او نظر دهد جائز است من نظر او را تصويب كنم و اگر نه اميد دارم او را براه روشنى وادارم ان شاء الله و مشورت كن با آنها در امر يعنى خيرخواهى كن.پ 35- همان: بسندى از امير مؤمنان (ع) كه هر كه مشورت نكند پشيمان شود.پ 36- بخط شيخ محمد بن على جباعى يافتم كه بسندى تا رسول خدا آورده كه فرمود:

هر كه با برادر مؤمنش مشورت كند و وى راى درست باو ندهد خدا عقلش را بگيرد.پ 37- الدره الباهره: امام صادق (ع) فرمود: نخست مشورت ده نباش، و از راى نسنجيده پرهيز كن، و از سخن گوئى بى‏فكر دورى كن و بخود راى نظر نده و نه بمردم زبون و دون و كم خرد و نه بر دمدمى، و نه به لجباز، و از خدا بترس كه با دلخواه مشورتخواه موافقت كنى كه آن نامرديست، و بد شنويدن از او خيانت است.پ و امام هفتم (ع) فرمود: هر كه در كار خود مشورت كند اگر درست درآيد ستايشگرى دارد و اگر نادرست درآيد عذر پذيرى دارد.

 

 

پ‏38- نهج البلاغه: امير مؤمنان (ع) فرمود: پشتيبانى چون مشورت كردن نباشد،پ و فرمود: هميارى كردنى چون هم شورى نيست،پ و فرمود: هر كه خود راى باشد نابود است و هر كه با مردان مشورت كند شريك عقل آنها گردد،پ و فرمود (ع): هر كس آراء گونه گونه را شناخت جاى خطا را شناسد،پ و فرمود: لجبازى راى برانداز است،پ و فرمود (ع): مشورت خواهى خود هدايت است و در خطر است كسى كه خود راى باشد،پ و فرمود (ع) مخالفت كردن راى را ويران كند،پ و فرمود (ع): چون پاسخها رو در رو شوند، راه درست نهان گردد،پ و فرمود (ع): هر كه بچند راه گونه گونه اشاره كند راه چاره را از دست بدهد.پ 39- كنز كراچكى: امير مؤمنان فرمود: كسى كه خود راى باشد راى ندارد،و فرمود هر كس با خردمندان مشورت كند براه درست رهنمون شود،پ و باندرز رسد از هر كه پذيرا باشد، و فرمود: راى پير را دوستتر دارم از چاره‏جوئى و تلاش جوانان، و فرمود (ع): بسا با اطمينانى كه شرمنده شود، و فرمود (ع): لجبازى راى برانداز است. 40- عده الداعى: از پيغمبر (ص) كه فرمود: صدقه دهيد به برادرتان دانشى كه او را رهنما باشد و نظرى كه او را تقويت كند. 41- اعلام الدين: پيغمبر (ص) فرمود: دورانديشى آنست كه با صاحب نظرى مشورت كنى و از او فرمانبرى و فرمود (ص): چون خردمند خيرخواه بتو نظرى داد بپذير و بپرهيز از مخالفت آنها كه هلاكت دارد، و امام (ع) فرمود: خودراى بر لغزشگاه ايستاده‏پ فرمود (ع): نظر بخود راى نده.