باب چهل و چهارم در ادب داشتن، و در باره كسى كه اندازه خود شناسد و از حد خود فراتر نرود

پ‏1- عيون بسندش تا امير مؤمنان (ع) كه هلاك نشود كسى كه اندازه خود شناسد.

خصال: بسندش مانندش را آورده.پ 2- امالى صدوق: بسندش از امام صادق (ع) كه هر كه پنج تا را ندارد چنان بهره‏اى نبرد، گفته شد آنها چه باشند يا ابن رسول الله؟ فرمود: دين و خرد و شرم و حسن خلق، و حسن ادب.پ 3- از امير مؤمنان (ع) كه هيچ شرفى رساتر از ادب نيست.پ گويم: اخبارى هم در كاتبات مكارم گذشته.پ 4- خصال: بسندش تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: متكبر انتظار ستايش خوب نداشته‏

 

پ‏و نه بخيل در دوستان بسيار، و نه بى‏ادب در شرافت، و نه دريغ كن در صله رحم، و نه مسخره‏چى در دوستى راستين و نه كم فقاهت در قضاوت، و نه غيبت در سلامت، و نه حسود در آرامش دل، و نه كيفر ده بگناه خود در آقائى، و نه كم تجربه خود راى در رياست.پ 5- خصال: بسندش تا امير مؤمنان (ع) كه دانش ارث ارجمنديست، و آداب زيورهاى زيبا، و انديشه آينه زلال، و عذرخواهى بيم ده خيرخواه، و همين تو را براى ادب خود بس كه وانهى آنچه از ديگرى نپسندى.پ 6- امالى طوسى- بسندش تا امير مؤمنان (ع)، فرمود: دانش ارث ارجمنديست، و آداب زيورهاى زيبائى باشند، انديشه آئينه زلالى است و پذيرش عذر (از بى‏ادب) بيم‏كننده خير خواهى است و در خودسازى براى تو همين بس كه هر چه از ديگران بدر آرى آن را واگذارى و بجا نيارى.پ 7- نهج البلاغه: هر ادبى جامه نوى است،پ و فرمود: هلاك شود مرديكه اندازه خود نداند،پ و بيكى از هم سخنان خود كه گفتار ناهنجارى آورد كه شايان پذيرش نبود فرمود:

 

پر نكشيده پرواز آغاز كردى، و چون كره شتر خردسال بانگ بر آوردى.پ 8- كنز كراجكى: امير مؤمنان (ع) فرمود: ادب از شرافت خاندانى بى‏نياز كند.پ و فرمود (ع) آداب ثمره فهم است، و نتيجه ذهن روشن.پ و فرمود: ادب خوب جاگير شرف خاندانى است.