باب صد و دوم در نامه‏نگارى و آداب آن و آغاز آن بنام خدا و هم در كارهاى ديگر

قرآن مجيد

پ‏1- النمل: (آيه- 31) راستى كه آن از سليمانست و راستى كه بنام خداى بخشنده مهربانست 32- كه سرفرازى نكنيد بر من و بيائيد در بر من مسلمان.پ 2- القلم آيه- ن سوگند بقلم و آنچه نويسند.

 

پ‏3- العلق (آيه 3 بخوان به پروردگارت كه بسيار كريم است (4) آنكه آموخت با قلم 5- آموخت بآدمى آنچه نميدانست.

اخبار باب‏

پ‏1- قرب الاسناد: بسندش از بزنطى كه امام رضا (ع) بنامه خاك مى‏افشاند (بر اينكه مركبش زودتر خشك شود).پ 2- خصال: بسندش تا امام صادق (ع) از پدرانش (ع) كه امير مؤمنان (ع) به كارگذاران خود نوشت: قلمهاى خود را باريك بتراشيد (تا خردتر بنويسند) و سطرهاى نامه‏تان را بهم نزديك نمائيد، و بمن آنچه زياديست ننويسيد و همان مقصود را ساده بنويسيد و از پر نويسى بپرهيزيد، زيرا اموال مسلمانان زيان را نپذيرند.پ 3- همان بسندش تا پيغمبر (ص) فرمود: بامداد بدنبال كارهاتان بشتابيد كه كار گشاست، و نامه را خاك افشانيد كه حاجت برآورتر شود، و خير را نزد زيبارويان بجوئيد.پ 4- علل الشرائع: در خبر شامى است كه از امير مؤمنان (ع) پرسش شد چرا تبع را (شاهان قديم يمن) تبع ناميدند؟ فرمود: چون غلامى نويسنده بود و براى پادشاهى نامه‏نگارى ميكرد كه پيش از او بود و نامه را با جمله‏

بسم الله الذى خلق صيحا و ريحا

آغاز ميكرد و پادشاه باو گفت: نامه را بنام ملك الرعد آغاز كن و پاسخ داد نه بنام معبود خودم آغاز مى‏كنم و آنگاه به مقصود تو مى‏پردازم و خدا عز و جل از آن غلام قدردانى كرد و شاهى آن پادشاه را باو داد و مردم هم بدنبال او آمدند و تبع ناميده شد.پ 5- عيون: بسندش تا مردى كه گفت مامون از امام رضا (ع) درخواست كرد پاره‏اى شعرها را بخواند و چون برايش خواند بآن حضرت گفت چون فرمائى نامه را خاك افشانند چه گوئى؟ فرمود: ترب گويم، فرمود: در باره پاكت كرانش چه گوئى؟ فرمود: پاك كن و ببند فرمود در گل گرفتن آن، فرمود: گلش بگير (گويا با گل چسبانى نامه را مهر و موم ميكردند) پس مامون گفت: اى غلام اين نامه را (كه گويا نوشته بود) خاك بزن و ببند و بگل گير و ببر نزد فضل بن سهل و براى امام رضا سيصد هزار درهم بگير (بگل گرفتن گويا مهر زدن برنامه بوده كه بوسيله گل مخصوصى انجام ميشده).پ گويم: اين خبر را بطور كامل در ابواب تاريخ آن حضرت (ع) آورده‏ايم.پ 6- تحف العقول: از داود صرمى كه امام هادى (ع) مرا براى نيازهاى بسيار فرمان داد و بمن فرمود: چه خواهى گفت: و بياد نداشتم مانند آن را كه بمن فرموده بود، پس دوات را

 

جلو كشيدپ و نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم‏

بياد آور ان شاء الله و امر بدست خداست و من لبخند زدم، فرمود: چه شد تو را؟ فرمود: بمن بگو، گفتم: قربانت بياد حديثى افتادم كه مردى از ياران ما از جدت امام رضا باز گفت كه چون بحاجتى امر ميكرد مى‏نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم‏

 

ياد آور ان شاء الله و لبخند زدم پس بمن فرمود: اى داود اگر گويم تارك بسم الله چون تارك نماز است البته راست گويم.پ 7- محاسن: تا امام ششم (ع) كه دليل باشد نامه هر كسى بپايه خردمندى او و اندازه بينائى او و پيكش بر اندازه فهم و هوشش.پ 8- كشف الغمه: تا امام صادق (ع) كه بوابسته خود نافد فرمود: چون رقعه يا نامه براى نيازى بنويسى و خواهى بر آورده شود در سر نامه با خاك به مركب بنويس، بسم الله الرحمن الرحيم راستى خدا نويد داد بصابران كه بدر شوند از آنچه بد دارند، و روزى يابند از آنجا كه گمان نبرند، مقرر دارد خدا ما را و شما را از آنها كه نه بيم دارند و نه اندوه. ناقد گفت من اين كار ميكردم و نيازهايم برآورده ميشد.پ 9- نهج البلاغه: امير مؤمنان (ع) فرمود: پيغام‏رسانت ترجمه خرد تو است و نامه‏ات رساتر گوياى از طرف تو است.پ 10- كتاب الامامه و التبصره: بسندى تا رسول خدا (ص) كه به كسى كه براى نيازى ديكته ميگفت: خامه‏ات را بر گوشت بنه كه براى ديكته كن هوش آورتر است (چون آن را بچشم بيند و بمقصود خود توجه بيشترى خواهد كرد).