باب بيست و نهم: بادها، سبب آنها، نوع آنها

آيات قرآن مجيد

پ‏1- البقرة (164) گردانيدن بادها.پ 2- الاعراف (57) و او است كه ميفرستد بادها را مژده بخش پيش از رحمت خودپ 3- الحجر (26) و فرستاديم بادها را آبستن كن‏پ 4- الاسراء (69) پس بفرستد بشما بادى طوفانى و شما را غرقه كندپ 5- الأنبياء (81) و از آن سليمان بود باد تند روان ميشد بفرمانش بسوى زمينى كه در آن بركت نهاديم.پ 6- الفرقان (48) و او است كه فرستاد بادها را مژده‏بخش پيش از رحمتش‏پ 7- النّمل (62) و كيست كه ميفرستد بادها را مژده‏بخش پيش از رحمت خودپ 8- الروم (44) و از آيات او است كه ميفرستد بادها را مژده‏بخش و تا بچشاند بشما از رحمتش و روان شود كشتى بفرمانش و شما بجوئيد از فضل او و شايد شكر گزاريد 51 و اگر بفرستيم بادى و بينند آن را زرد بپايند پس از آن در ناسپاسى.پ 9- الذاريات (1) وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً، 41- و در عاد كه فرستاديم بدانها بادى نازاد

 

پ‏10- القمر (19) راستى فرستاديم بدانها بادى تند در روزى نحس و مستمرپ 11- المرسلات (1- 3) وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً ...

تفسير

پ: «او است كه بادها را فرستاده مژده» رازى گفته: باد هوائى است متحرك، و حركت نه در ذات او است و نه لازم ذاتش و گر نه هميشه بود ناچار اين حركت كار فاعل مختار است كه خدا جل جلاله است، فلاسفه گفته‏اند، سببى ديگر دارد و آن اينست كه از زمين دود بسيار گرمى برخيزد و بالا رود تا نزديك هواى چسبيده بفلك و چرخان با آن، كه مانع از بالا رفتنش گردند، بلكه آن را از آن سو كه ميچرخانند بسختى برگردانند و بهر سو پراكنده شود و بادها بوجود آيند و هر چه اين دودها بيش باشند و بالا رفتن آنها نيرومندتر باشد از برگشت آنها بادى تندتر برآيد اين خلاصه سخن آنها است ولى بچند راه باطل است.

1- دود كه ريزه‏هاى خاك است از خود گرمى ندارد و گرم شده و بزودى دگرگون مى‏شود و چون بالا رود و بطبقه سرد هوا رسد سرد مى‏شود و ميماند و از كجا بطبقه هوائى مى‏رسد كه با فلك ميچرخد؟

2- اگر بدان جا رسند و برگردند بايد عمودى برگردند، زيرا زمين جسمى است سنگين و عمودى فرود مى‏آيد با اينكه، ملاحظه ميكنيم كه بادها بسوى راست و چپ در حركتند.

3- برگشت ريزه اجزاء زمين حركت سختى ندارد چنانچه برگشت گردى كه بادها بالا برند و برانگيزند هموار است تا جايى كه كسى آن را احساس نكند با اينكه بسا سرعت باد بجائى رسد كه درخت را از بن بركند و كوه را ويران سازد و دريا بموج اندازد 4- اگر چنين باشد بايد در بادهاى سخت‏تر گرد بيشترى باشد ولى چنين نيست زيرا بادهاى بسيار سخت در سطح دريا بوزند و گرد و غبارى ديده نشود و گفته آنها باطل است.

منجمين گفتند وزش باد اثر ستاره‏ها است و آن هم نارواست زيرا اگر اثر طبع ستاره باشد بايد هميشه بوزد و اگر شرطى دارد بايد با حصول آن باد در همه جا آيد

 

و چنين نباشد، و بعلاوه بيان كرديم كه اجسام همانند و اختصاص ستاره معينى در وقتى باثرى نياز باراده فاعل مختار دارد و ثابت شد محرك باد خداست كه فرمود: و او است كه بادها را ميفرستد.پ «نشرا» بنون يعنى پراكنده بهر سو و اين خود هم دليل ديگر است بر اينكه باد اثر قدرت خدا است زيرا هوا خود يك طبع دارد و نسبت افلاك و اختران هم بآن يكى است و نبايد پراكنده باشند جز بقدرت خداوند «تفسير رازى ج 14 ص 140 ط مصر» و در ص 141 آن گفته است: «بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ» مقصود از رحمتش همان باران است، اگر گويند: بسا باران آيد و باد پيش از او نيايد گوئيم آيه دلالت ندارد كه پيش از هر بارانى باد است و اعتراض بيمورد است، بعلاوه ممكن است باشد و ما آن را نفهميم.

و از ابن عمر است كه بادها هشت قسم باشند كه چهار آنها عذابند بنام: قاصف، عاصف، صرصر و عقيم، و چهار ديگر رحمت، بنام: ناشرات، مبشرات، مرسلات و ذاريات، و از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم است كه من با باد صبا يارى شدم و عاد بباد دبور نابود شدند و جنوب باد بهشتى است، و از كعب است كه اگر خدا سه روز باد را از بنده‏هايش ببندد بيشتر زمين بگندد.

 «پس فرستد بشما بادى شكننده» طبرسى- ره- در (ج 6 ص 428) مجمع گفته: يعنى چون در دريا سوار كشتى باشيد بادى كشتى شكن فرستد، و گفتند: حاصب باديست كه در خشكى نابود كند و قاصف آنكه در دريا «پس شما را غرق كند بدان چه ناسپاسى كنيد» نسبت بنعمتهاى خدا.

 «آنكه فرستد بادها را» بيضاوى در (ج 2 ص 248) تفسيرش گفته: يعنى باد شمال و صبا و جنوب كه بادهاى رحمتند و اما دبور باد عذابست و از اين است فرموده پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله «بار خدايا بسازش رياح و نسازش ريح» و ابن كثير و حمزه و كسائى «الريح» خوانده‏اند بمعنى جنس باد ...

 «پس بينند آن را زرد» يعنى اثر باد يا زراعت بدنبال آن زرد گردد و گفته‏اند خود باد زرد باشد زيرا باد زرد باران ندارد «هر آينه بگردند پس از آن ناسپاس» و

 

اين آيه كفار را بناپايدارى و ناانديشى و زود پريشان شدن و سست رأى بودن نكوهش كرده زيرا خوش انديش را بايد چون باران بند آيد كار بخدا گزارد و با استغفار بدو پناهنده شود و از رحمتش نوميد نگردد و بشكر و عبادت پردازد هنگام رحمت و از آن سرمست نشوند و چون زرع آفت ديد شكيبا باشند و ناسپاسى نعمت او نكنند.پ ميگويم: تفسير ذاريات ببادها كه خاك انگيزند و گياه خشك گذشت و طبرسى در (ج 9 ص 159) مجمع گفته: باد نازاد آنست كه خيرى ندارد و ابرى نيارد و تلقيحى نكارد، و خوراكى نباشد، و سودى جاندار نرساند و چون زنى نازاد باشد زيرا باديست نابودكننده، و در (ص 160) گفته: باد صرصر، يعنى تند و گفته‏اند سرد از صرّ است بمعنى سردى، روز نحس مستمر يعنى شومى آن پيوسته بود تا 7 شب و 8 روز تا آنها را كشت و گفته‏اند روز آخر چهارشنبه ماه بوده، عياشى آن را بسندى از ابى جعفر عليه السّلام روايت كرده:پ گويم: باز هم تفسير «الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً» ببادهاى پياپى گذشت، و «فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً» ببادهاى سخت، و «النَّاشِراتِ نَشْراً» ببادها كه ابر را براى باريدن پهن كنند.

 [روايات‏]

پ‏1- در فقيه (142) علىّ عليه السّلام فرمود: باد سر دارد و دو بال.پ بيان: بسا مقصود تشبيه باد است بپرنده كه بهر سو ميپرد و در آغاز اندك است وانگه چون پرنده بال گشايد، و اللَّه يعلم.پ 2- در فقيه (143): از كامل كه گفت بهمراه ابى جعفر عليه السّلام در عريض بودم، باد تندى وزيد و آن حضرت تكبير ميگفت. و فرمود: تكبير باد را برگرداند، و فرمود: خدا باد را نفرستد جز رحمت باشد يا عذاب و چونش به بينيد بگوئيد «بار خدايا از تو خواهيم نيكى آن و نيكى آنچه براى آنش فرستادى، و بتو پناه بريم از بدى آن و بدى آنچه براى آنش فرستادى، و تكبير بلند گوئيد كه آن را در هم شكند.

 

- رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: باد هرگز بى‏پيمانه برون نشده جز در باره عاد كه بر دربانانش سركشى كرد و در مانند سوراخهاى سوزن برون شد و قوم عاد را نابود كرد.پ 4- امام صادق عليه السّلام فرمود: چه باد خوبيست جنوب گرما را از مستمندان ببرد و درخت را آبستن كند و رودخانه‏ها را سيلابى نمايد.پ 5- علىّ عليه السّلام فرمود: بادها پنجند، يكى عقيم كه بخدا از شرش پناه بريم و پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله چنان بود كه چون باد زرد يا سرخ ميوزيد چهره‏اش ميگرديد و زرد ميشد و ترسان و هراسان مينمود تا قطره‏اى باران آيد و رنگش برگردد، و ميفرمود رحمت بر شما آمد.پ 6- در توحيد مفضل كه امام صادق عليه السّلام فرمود: اى مفضل تو را بر باد و آنچه در آنست آگاه كنم: آيا نبينى چون بايستد چگونه اندوهى جان‏ستان آرد و تندرستها را پريشان كند، و بيماران را بكاهد، و ميوه‏ها را تباه سازد، و سبزيها را بگنداند، و تنها را وبائى سازد، و غلّات را دچار آفت سازد، از اين روشن است كه وزش باد تدبير حكمتدار و مصلحت جوى خلق است، و از هواء خاصيت ديگرى هم بتو گوشزد كنم، آواز اثرى است كه از برخورد اجسام در هواء نقش بندد، و هواء آن را بگوش رساند، مردم روز تا شب در كارها و حوائج خود سخن گويند، و اگر اثرش در هوا بجا ماند چنانچه نوشته در كاغذ جهان از آن پر شود و آنها را گرفتار سازد، و نيازشان بتازه كردن و عوض كردنش بيش از نياز بتازه كردن كاغذ است زيرا گفته بيش از نوشته است.

و آفريننده حكيم- جل قدسه- اين هوا را كاغذى سبك ساخته تا سخن را تا هر جا برساند، و باز پس رود تا صفحه تازه و پاكى بجاى آن آيد، و پيوسته سختگير باشد تو را همين نسيم بنام هواء بس كه از مصالحش عبرت‏گيرى و خدا را بشناسى زيرا كه آن زندگى تن است و با نفس آن را بدرون كشد و از برون نسيم روحبخش آن را فراگيرد، و مركب آواز باشد تا آن را از دور بگوش رساند و بوها را از جايى‏

 

بجائى برساند، ننگرى كه بوى از آن سوى آيدت كه باد وزد و هم آواز، و هم او پذيراى گرما و سرماى پى در هم است كه وسيله بهى جهانند، و اين باد وزنده از او است.

باد از اجسام تراود و ابر را از اينجا بآنجا براند تا سودش همگانى باشد، ابر را در هم كند تا ببارد و از هم بگسلد تا سبك شود و نازك گردد و درخت را آبستن كند. و كشتيها را براه برد، و خوراكها را نرم سازد، و آب را خنك كند و آتش را برافروزد، و هر چه تر است خشك كند، و خلاصه هر چه در زمين است زنده كند، اگر باد نبود گياه پراكنده ميشد، جاندار ميمرد، هر چيزى داغ ميشد و تباه ميگرديد.پ بيان: اينكه فرموده هوا آن را ميرساند دلالت دارد بر مذهب منصور از اينكه هوا بآواز كيفيتى يابد چنانچه در جاى خود شرح آن ثبت است.پ در علل (ج 2 ص 133): بسندش از عزرمى كه من با امام ششم در حجر زير ناودان خانه كعبه نشسته بودم و مردى با ديگرى در گفتگو بود و بهمراه خود ميگفت بخدا تو نميدانى باد از كجا وزد، امام ششم عليه السّلام باو گفت: تو ميدانى از كجا وزد گفت: نه، ولى من از مردم شنيده‏ام. من بامام گفتم: باد از كجا وزد؟

فرمود: باد زير ركن شامى زندانى است، و چون خدا عزّ و جلّ خواهد چيزى از آن را بفرستد آن را از سمت راست برآرد و باد جنوب باشد و يا از چپ و شمال باشد، و يا از صباء و صباء باشد و يا از ناحيه دبور و دبور باشد، سپس فرمود نشانه‏اش اينست كه تو مى‏بينى هميشه اين ركن در جنبش است تابستان باشد يا زمستان شب باشد يا روز.پ در معاني الاخبار: بسندش آن را آورده، و در كافى (ج 8 ص 271) بسند خود مانندش آورده.پ بيان: بسا مقصود از زندانى بودن باد اينست كه فرشته‏هاى بادوزان هنگام وزيدن باد بالاى آن ايستند، و شايد مقصود از جنبش آن جنبش پارچه‏اى باشد كه بر

 

آن آويخته است. در علل (ج 2 ص 264): بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود: بادها را دشنام ندهيد كه فرمانبرند و كوهها و ساعت و روزها و شبها را دشنام ندهيد تا گناهكار شويد و بشما برگردد. بيان: مقصود اينست كه همه اينها در فرمان خدايند و از خود اختيارى ندارند و دشنام آنها بيجا است و برميگردد بلكه در زمينه كفر و شرك است جز اينكه از آنچه كار آنها بدان برميگردد بيخبرند، همچنان كه در خبر وارد شده دشنام ندهيد روزگار را كه آن خداست، يعنى آنكه كار كند، و شما بخاطر آن دشنام دهيد در حقيقت خداست. 9- در تفسير على بن ابراهيم (448) گويد «و در عاد چون فرستاديم بدانها باد نازاد» كه نه درخت را آبستن كند و نه گياه رويد، و در روايت ابى جارود از ابى جعفر عليه السّلام در قول خدا «پس فرستاديم بآنها باد صرصر» صرصر يعنى سرد «در ايام نحسات» روزهاى شوم. 10- و از همان «و فرستاديم بادهاى آبستن كن» كه آبستن كنند درختها را.پ 11- در علل (ج 2 ص 264): بسندش از سيّارى كه راوى گفت:

پرسيدم از امام ششم عليه السّلام چرا باد شمالش ناميدند؟ گفت: چون از شمال عرش آيد.پ بيان: نسبت بكسى كه رو بشمال دارد ركن شامى كه از آن باد وزد در چپ او باشد و حجر الاسود در سمت راستش و در خبر است كه عرش برابر كعبه است و جهاتش با آن برابر است و توضيح آن روايت صدوق است در علل بسندش از بريد عجلى كه بامام ششم عليه السّلام گفتم: چگونه مردم حجر الاسود و ركن يمانى را ببوسند و دو ديگر را نبوسند، فرمود چون حجر الاسود و ركن يمانى در سمت راست عرشند و همانا خدا تبارك و تعالى فرموده تا آنچه در راست عرش است بوسه شود.

گفتم: چگونه مقام ابراهيم در سمت چپش افتاده؟ فرمود: چون ابراهيم در

 

قيامت مقامى دارد و محمد صلى الله عليه و اله و سلم هم مقامى دارد، و مقام محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم در راست عرش است و مقام ابراهيم در چپ آن، و مقام ابراهيم مقام اوست در قيامت و عرش پروردگار رو به پيش است نه رو به پس.

و حاصلش اينست كه خانه كعبه در برابر عرش است در دنيا و آخرت و خانه چون مرديكه رو بمردم دارد روى او سمتى است كه در دارد و چون كسى از سوى در بخانه رو كند مقام و ركن شامى در سمت راست او است و حجر الاسود و ركن يمانى در سمت چپش و اگر خانه آدمى باشد در برابرش بر عكس باشد سمت راستش برابر سمت چپ ما است و بر عكس «عرش پروردگار ما رو به پيش است» يعنى چون مردى رو در رو و بسا در خبر سيّارى آن سو كه پهلوى ركن شامى است شمال ناميده براى آنكه شمال ناتوانتر است و چون اشراف اجزاء كعبه كه حجر و ركن يمانى است در برابر آنست ناتوان گردد و شمال محسوب شود.پ 12- در علل (ج 1 ص 31): بسندى تا وهب كه گفت: باد نازاد زيرا اين زمين است كه بر روى آنيم و 70 هزار مهار آهن دارد و چون خدايش بر قوم عاد مسلط كرد دربانان باد از خدا عزّ و جلّ اجازه خواستند كه از آن باندازه سوراخ بينى گاوى برآيد. و اگر خدا اجازه داده بود چيزى بر روى زمين نميماند جز اينكه آن را ميسوخت و خدا عزّ و جلّ بدربانان باد وحى كرد كه باندازه سوراخ انگشترى آن را بوزيد و عاد بدان نابود شدند و خدا عزّ و جلّ بدان كوهها را و تپه‏ها و بلنديها و شهرها و كاخها را در روز قيامت از جا بركند و اينست معنى قول خداى عزّ و جلّ «از تو پرسند از كوهها بگو پروردگارم همه را بركند تا بن و زمين را پهنا دشتى بى‏گياه سازد كه در آن كژى و بلندى نباشد» و طه 106 و آن را عقيم گويند براى آنكه عذاب در درون گرفته و از رحمت تهى شده چون نازادى رحم و مرديكه فرزند نيارد الخبر).پ 13- قصص راوندى: بسندش از امام ششم عليه السّلام كه فرمود: چون بادها

 

برانگيزند، و گرد سفيد و سياه و زرد آرند همان رميم قوم عاد باشد (يعنى خاك استخوان آنها).پ بيان: ممكن است مخصوص بلاد نزديك بسر زمين عاد باشد چون مدينه- ضاعف اللَّه شرفها- و عموم آن هم دور نيست.پ 14- عياشى: از امير المؤمنين عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: باد را دشنام مدهيد كه آن مژده است، و آن بيم است، و آن آبستن كن است، بخواهيد از خدا خيرش را و پناه بريد بدو از شرش.پ بيان: يعنى فرمانبر است و برانگيخته خدا است، مژده باران آرد و جز آن يا براى بيم است، و يا آبستن كردن درختان، باراندن باران بهر سرزمين چنانچه گذشت، و دشنامش بيهوده است سودى بشما ندهد بلكه زيان دارد و از خدا سودش را خواهيد و بخواهيد كه شرش را از شما بگرداند.پ 15- عياشى: از امام پنجم كه خدا را بادهاى رحمت آبستن كن است كه پيش از رحمت خود بوزد.پ 16- در كافى (ج 3 ص 92): بسندش از ابى بصير كه از امام ششم عليه السّلام پرسيدم از چهار باد: شمال، جنوب، صبا و دبور و باو گفتم: مردم گويند: شمال از بهشت است و جنوب از دوزخ.

فرمود: براى خدا لشكرها است از باد كه عذاب دهد بدانها هر كه را خواهد از از گنهكاران، هر بادى فرشته دارد كه بدان گماشته است، و چون خدا عزّ و جلّ خواهد مردمى را بنوعى عذاب كند بفرشته گماشته بدان نوع باد كه خواهد ابزار عذاب باشد وحى كند تا آن را برانگيزد بمانند شيرى خشمگين، فرمود: هر كدام را نامى است، نشنيدى قول خدا عزّ و جلّ را «دروغ شمردند عاد پس چگونه بود عذاب و بيم من، راستى كه فرستاديم بدانها بادى صرصر در روزى نحس مستمر، 29 القمر» و فرمود: و بادى نازاد. 41- الذاريات» و فرمود: «بادى در آن عذابى درد- ناك، 24- الاحقاف» و فرمود «پس رسيدش گردبادى كه آتش داشت، و سوخت،

 

266) البقرة».پ اينها بادهاى خدايند براى هر كه خواهد كه از گنهكاران عذاب كند فرمود:

خدا را عزّ و جلّ بادهاى رحمت بر آور است و جز آن كه پيش از باران بوزدشان، چون بادى كه ابر را برانگيزند براى باران، و چون بادها كه ابر را ميان آسمان و زمين نگهدارند و بادها كه ابر را بفشارند تا ببارد بفرمان خدا، و چون بادها كه ابر را بپاشند، و چون بادها كه خدا در قرآن شمرده.

و اما چهار باد بنام: شمال، جنوب، صبا و دبور همانا نامهاى فرشته‏هاى گماشته بدانها است و چون خدا خواهد باد شمال وزد فرشته‏اى را بدين نام فرمايد تا بر خانه كعبه فرو آيد و بر ركن شامى بايستد و پر زند و باد شمال آنجا كه خدا خواهد از دريا و خشكى منتشر شود، و چون خدا خواهد باد جنوب وزد فرشته‏اى را بنام جنوب فرمايد تا بر خانه كعبه فرو شود، و بر ركن شامى ايستد و پر زند تا باد جنوب در خشكى و دريا كه خدا خواهد پراكنده شود، و چون خدا خواهد باد صبا وزد فرشته‏اى بنام صبا را فرمايد تا بر خانه كعبه فرو آيد و بر ركن شامى ايستد و بال زند و باد صبا هر كجا خواهد از خشكى و دريا پراكنده گردد، و چون خدا خواهد باد دبور فرستد فرشته‏اى را بدين نام فرمايد تا بر خانه كعبه فرو آيد و بر ركن شامى مى‏ايستد و پر زند و باد دبور هر جا خدا خواهد از خشكى و دريا پراكنده گردد.

وانگه امام عليه السّلام فرمود: آيا نشنوى گويند: باد شمال، باد جنوب، باد صبا و باد دبور همانا منسوب گردد بفرشته‏هاى گماشته بر آن.

در خصال (123) بسندى از ابن محبوب مانندش را آورده- تا گفته- «فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ» و بادهائى را در عذاب نام برده و فرموده: پس باد شمال و باد صبا و باد جنوب و باد دبور نيز بفرشته‏هاى گماشته بدان وابسته شده.پ بيان: قوله عليه السّلام «پراكنده شود باد شمال» توهم نشود كه لازم آيد همه بادها از سوى قبله باشند براى اينكه فرشته بزرگ است و ميتواند سر بال خود را از هر

 

جا بحركت آرد و باد را بهر جا بفرستد و فرمان دارد بر خانه كعبه ايستد براى شرافت آن و براى اينكه محل و مصدر رحمت خدا است، و گفته‏اند زدن پر كنايه از فرمان وزش است كه فرشته بباد ميدهد.

نشنيدى گويد» گويا امام باين تعبير استدلال كرده كه بايد باد جز اين نامدارها باشد چون ظاهر اضافه اختصاص را رساند نه اينكه بيان خود مضاف باشد و گر چه گوينده‏ها اين معنا را ندانند چون آن را از پيشتران خود شنيده‏اند تا برسد به كسى كه آن را دانسته بكار بسته.پ 17- در كافى (ج 8 ص 217): بسندش از امام ششم عليه السّلام كه خدا تبارك و تعالى بادى دارد بنام «ازبب» اگر باندازه سوراخ بينى گاوى از آن بفرستد آنچه ميان آسمان و زمين است بشوراند و آن جنوب است.پ بيان: و آن جنوب است از كلام يكى از راويانست يا خود امام (ع) و بهر تقدير بسامراد از آن نوعى از جنوب است يا نزديك بآنست، در قاموس گفته: ازبب چون احمر باد كژيست ميان جنوب و صبا و گفته بكناء باد كژى است ميان دو باد ديگر (و كژ باد ميان بادها را با نامهاى مخصوصى شرح داده كه از نظر عمومى چندان سودى ندارد).پ 18- در نوادر راوندى: بسندى تا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كه فرمود: من با باد صبا يارى شدم و عاد با دبور نابود شده‏اند، و باد جنوب نوزد جز آنكه خدا بدان بارانى دهد و در نهرى سيل روان سازد.پ 19- در احتجاج (194): امام صادق عليه السّلام در پاسخ يكى از پرسشهاى زنديق فرمود: اگر باد چند روز بند آيد همه چيز تباه شود و ديگرگون گردد، و از آن حضرت از جوهر باد پرسيد فرمود: باد هواء است و چون حركت كند باد باشد و چون آرام است هواء نام دارد و قوام دنيا بدانست. اگر سه روز باد بايستد هر چه بر روى زمين است تباه شود و بگندد، چون باد بمانند باد بزنى فساد را دفع كند از همه چيز و آن را پاكيزه سازد، و او چون روح است كه وقتى از تن برآيد تن تباه شود و دگرگون‏

 

گردد، فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ.پ 20- در كافى (ج 8 ص 92)؟ بسندش از امام پنجم عليه السّلام كه راستى براى خدا عزّ و جلّ بادهاى رحمت است و بادهاى عذاب،. اگر خواهد باد عذاب را رحمت كند ميكند، ولى باد رحمت را عذاب نسازد، چون خدا رحمت خود را از هيچ مردمى كه او را اطاعت كردند دريغ نداشته جز پس از آنكه سر از طاعت باز زدند، و چنين نمود با قوم يونس كه پس از آنكه بدو گرويدند بدانها رحمت آورد با اينكه عذاب بر آنها مقدر كرده بود و رحمتش آنها را در گرفت و عذاب مقدرشان را رحمت نمود و برگردانيد با آنكه او را فرو آورده بود و آنها را فرا گرفته بود چون ايمان آوردند و بدو لابه كردند.

فرمود: باد عقيم آن باديست كه عذابست و هيچ رحم و هيچ گياهى از آن آبستن نگردد، و آن باد از زير هفت زمين برآيد، و از آن هرگز باد بر نيامد جز بر قوم عاد هنگامى كه خدا بر آنها خشم كرد و دربانان را فرمود تا از آن باندازه گشادى يك انگشتر بر آرند.

فرمود: بر دربانان سركشى كرد و باندازه يك سوراخ بينى گاو بر آمد از خشمى كه بر قوم عاد داشت فرمود: دربانان از آن ناليدند بدرگاه خدا عز و جلّ كه پروردگارا آن از فرمان ما سركشى كرد ما ميترسيم هلاك كند آن مردمى كه گناه تو را نكردند و زمين تو را آباد كردند، فرمود: خدا جبرئيل را بدو فرستاد و با بالش آن را بجاى خودش برگرداند و باو گفت: بهمان اندازه كه فرماندارى برآ، فرمود:

بهمان اندازه بر آمد و قوم عاد و هر كه در حضور آنها بود نابود كرد.پ 21- شهاب: از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله كه من با باد صبا يارى شدم و عاد بباد دبور نابود شدند.

الضوء: صبا باديست از پشت سر نمازگزار وزد و دبور بر عكس آنست و شمال از سمت راست او آيد و جنوب در برابر آنست ... و پندارند دبور ابر را در هوا براند و چون بالا گيرد از آن دست كشد و صبا بدو رو آورد، و آن را بروى هم نهد تا در هم‏

 

شود و يكپارچه گردد، و جنوب بدنباله آن رسد و باو يارى دهد، و شمال ابر را از هم بپاشد و نكباء ميان صبا و شمال است، و آنچه در حديث است اشاره بيارى پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بصبا چون خدا آنرا بلشكر احزاب فرستاد و آنها را گريزان كرد.پ 22- از ابن عمر: بادها 8 باشند 4 رحمت 4 عذاب، رحمت آنها: ناشرات، مبشرات، مرسلات و ذارياتند، و عذابشان: عقيم و صرصر در خشكى و عاصف و قاصف در دريا.پ 23- و روايت است كه باد نابود كن عاد بمانند حلقه انگشترى بود.پ 27- از مجاهد: كه خدا عزّ و جلّ باد را نفرستاده جز با پيمانه مگر بر قوم عاد كه بر دربانان سركشى كرد و بى‏اندازه بر آمد.پ 25- در حديث است كه خدا تعالى در بهشت بادى آفريد، و راستى كه فروتر از آن دريست بسته و اگر آن در گشاده شود آنچه ميان آسمان و زمين است بر باد رود، و آن ازبب است كه نزد شما جنوب گفته شود.پ 26- از عوام بن حوشب كه جنوب از بهشت بر آيد و بر دوزخ گذرد و اندوهش از آنست و بركتش از بهشت و شمال بر عكس آنست و خوشيش از بهشت است و بديش از دوزخ، گفتم: من شنيدم باد گرم جز باد شمال نباشد كه بر ريگهاى تافته و زمينهاى رو بخورشيد گذرد و از لطافت و رقت آنها بيشتر داغ شود، و چون شراره آتش بوزد و بكشد و سياه كند.پ 27- كعب گفت: اگر خدا باد را از زمين سه روز بند آرد آنچه ميان آسمان و زمين است بگندد.پ 28- و شيوه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم بود كه چون بادى پر هيجان ميديد ميفرمود:

بار خدايا رياحش ساز و ريحش مساز بيشتر آنچه در قرآن بلفظ رياح آمده در خير است و ريحش بر عكس و گفته‏اند: ريح هواء متحرك است و فائده حديث اينست كه خدا در احزاب يارى خود را با باد صبا انجام داد كه بر چهره آنها ميخورد و غبار در چشمشان‏

 

ميپاشيد و از مقاومت ياران پيغمبر درماندند، راوى حديث سعيد بن جبير است از ابن عباس.پ 29- در در منثور (ج 1 ص 164): از ابىّ بن كعب كه هر چه در قرآن بلفظ رياح است رحمت است و هر چه بلفظ ريح است عذاب است.پ 30- از ابن عباس كه آب و باد دو تا از لشكرهاى خدايند، باد لشكر بزرگتر خدا است. (...)پ 31- و از ابن عباس و ابن عمر، گفتند باد هشت است، 4- رحمت و () 4- عذاب (بشرح شماره 22) جز اينكه ابن عباس بجاى ذاريات، رخاء آورده.پ 22- و در روايت ديگر بادها هفت باشند، صبا، دبور، جنوب، شمال، حزوق. نكباء، باد راستا، صباء از مشرق آيد و دبور از مغرب، جنوب از چپ قبله و شمال از راست قبله، و اما نكباء ميان صباء و جنوب است و حزوق ميان شمال و دبور، باد راستا نفسهاى مردم است (600 ص 161).پ 33- و از حسن است كه بادها را بر خانه كعبه نهادند، چون خواهى آن را بدانى پشت بخانه كعبه بده كه باد شمال از شمالت آيد، از پهلوى حجر و جنوب از سمت راستت از پهلوى حجر الاسود، و صبا از برابرت كه رو بخانه كعبه است، و دبور از پشت كعبه.پ 34- و از حسن بن على جعفى (...): گفت از اسرائيل بن يونس پرسيدم نام باد از چه گرفته شده؟ گفت: از قبله، شمالش شمال آنست، جنوبش جنوب آن، صبا از پيش روى آن آيد و دبور از پس آن.پ 35- از ابن عباس گفت: شمال ميان جدى و مطلع خورشيد است و جنوب ميان مطلع خورشيد و سهيل، صبا ميان مغرب خورشيد تا جدى، و دبور ميان مغرب آن تا سهيل.پ 36- از كعب است كه اگر باد سه روز از مردم بند آيد البته آنچه ميان آسمان‏

 

و زمين است بگندد.پ 37- از صفوان بن سليم كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: باد را دشنام ندهيد و از شرش بخدا پناه دهيد.پ 38- از ابن عباس كه مردى باد را لعن كرد، پيغمبر فرمود: باد را لعن مكن كه فرمانبر است، چون هر جا كه بيجا لعن كند لعنش بخودش برگردد.پ 39- از ابن عباس كه هرگز باد نوزيد جز آنكه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم بر دو زانو برنشست و گفت: بار خدايا رياح باشد و ريح نباشد، بار خدايا رحمتش ساز و عذابش مساز، ابن عباس گفت: تفسير آن در قرآنست «فرستاديم بر آنها باد صرصر» «فرستاديم بر آنها باد نازاد» و فرمود «فرستاديم بادها را آبستن كن» و فرستاديم بر آنها بادهاى مژده بخش» (.. ج 1 ص 165).پ 40- و از مجاهد: كه بادى وزيد و دشنامش دادند؛ ابن عباس گفت:

دشنامش ندهيد كه رحمت آرد و عذاب ولى بگوئيد: بار خدايا رحمتش ساز و عذابش مساز.پ 41- عبد الرحمن بن ابى ليلى گفت كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: دشنام ندهيد شب و روز و ماه و خورشيد، و نه باد را زيرا آنها برانگيخته شوند رحمت براى مردمى و عذاب براى ديگران.پ 42- از ابن عباس كه باد نازاد باد سختى است كه درخت آبستن نكند و بر نيارد، نه بركت دارد و نه سود باران از آن نبارد و درخت بر نگيرد (ج 6 ص 115 در منثور).پ 43- و از ابن عمر كه باد در دوم زمين زندانيست، و چون خدا خواست عاد را نابود كند به دربان باد فرمود: كه بادى فرستد كه عاد را نابود كند، گفت: پروردگارا بقدر يك سوراخ بينى نره گاو بفرستم؟ خدايش فرمود: نه، كه زمين و هر كه در آنست وارو شوند، ولى باندازه سوراخ يك انگشتر بفرست، و همين است كه خدا فرموده واننهاد بر زمين چيزى جز مانند خاكسترش گردانيد.

 

پ‏44- و از سعيد بن مسيب است كه گفت: آن باد جنوب است.پ 45- (.. ص 259): و از على عليه السّلام كه: فرو نيايد قطره‏اى آب جز با پيمانه بدست فرشته مگر در طوفان نوح كه بدو اجازه رسيد بى‏نظر دربانان برآيد و اينست معنى قول خدا «راستى كه ما چون آب سركشى كرد، 13- الحاقه»، و هيچ باد فرو نشده جز با پيمانه بدست فرشته جز در روز عاد كه بدو بى‏نظر دربانان اجازه رسيد و بر آمد، و آنست قول خدا «ببادى صرصر و سركش» از نظر دربانان، 6- الحاقه.پ 46- و از او است كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: من بصبا يارى شدم و عاد بدبور نابود شدند، فرمود: بدربانان اجازه نرسيد كه بر عاد باد فرستند جز باندازه جاى انگشتر از آن و سركشى» كرد بر دربانان از هر سوى درها بر آمد و اينست قول خدا «ببادى صرصر سركش، فرمود: بر دربانان سركشى كرد و بنا بودى بيابان گردان آنها آغاز كرد» و آنها را با همه رمه‏ها و چادرها بشهر آورد، و چون آن را ديدند گفتند «اين باد كه بر ما رخ داده بارنده است، و چون سايه‏بان آنها را فراگرفت: مردم و رمه‏ها پيش تاختند و خود را بدرون مردم شهر كشيدند و آنها را در هم كوبيده و همه نابود شدند.پ 47- و از قبيصة بن ذويب، گفت: هيچ باد برنيايد جز آنكه دربانانى دارد و اندازه و شمار و وزن و پيمانش را ميدانند تا بباد عاد رسيد و از آن بادى تراويد كه اندازه و وزن و پيمانش را ندانستند، از خشم براى خدا، از اين رو سركش نام گرفت، و آب هم چنين بود تا داستان نوح عليه السّلام شد و از اندازه بدر رفت و از اين رو سركش نام گرفت.پ 48- بسندى تا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كه بادها هشتند: 4 عذاب و 4 رحمت، عذابشان عاصف، صرصر، عقيم و قاصف است، رحمتشان، ناشرات، مبشرات، مرسلات و ذارياتند، خدا مرسلات را بفرستد تا ابر را برانگيزند، وانگه مبشراتش آبستن كنند و سپس ذاريات آن را بدوشند بمانند پستان شتر تا باران دهد و آنها

 

لواقح باشند، وانگه ناشراتش پراكنده سازند هر جا خواهد.پ 49- (.. ص 303) و از خالد بن عرعره كه مردى برخاست و از على عليه السّلام پرسيد، عاصفات كدامند؟ فرمود: بادها باشند.

دنباله‏ايست فلاسفه بر اصول خود گفتند چون بخار از سردى و فشار طبقه زمهريريه سنگين شد و بزير آمد بر اثر حركت خود گرم شود و پهن گردد و اين باد است، و بسا بزير افتادن از اثر ابرهائى باشند كه آنچه هوا پهلوى خود دارند بجنبانند چون خلاء نشدنى است، و باد از سوئى بسوئى رود، و بسا كه بر اثر از هم باز شدن هوا باشد از يكسو و پرت شدن آن از سوى ديگر، و بسا بسبب سرد شدن دودهاى بالا رفته تا طبقه زمهريريه و برگشت آنها باشد.

گفتند برخى بادها زهرناك و سوزانست چون بواسطه اشعه آسمانى سوخته و يا ته‏مانده ماده شهابست يا بسر زمين گرمى كه آتشين بوده گذر كرده، و بسا بر اثر برخورد و باد سخت يا چند باد از هر سو كه اجزاء دودى با خود دارند چرخشى پديد گردد كه آن را گرد باد خوانند، و بسا گردبادهاى بزرگ تيكه ابرى يا بخارى در درون دارند كه بر آمده است و نمود آتش چرخانى بخود گيرند.

 

و وزشگاه بادها 12 است كه از تقاطع دائره نصف النهار و دو دائره موازى آن كه مماس دو نقطه ظهور و خفاء ميباشند با دائره مشرق و مغرب اعتدالى و دو دائره برابر آن كه مساوى رأس السرطان و رأس الجدى هستند در افق 12 بخش بر آيد و هر يك از اين بادها را نامى است. و چهار آنها نزد عرب مشهورند كه باد شمال، باد جنوب، باد صبا كه شرقى است و باد دبور كه غربيست ميباشند و بادهاى ديگر را نكباء گويند.