پ1- در عيون (ج 2 ص 211): بسندى از صفوانى كه كاروانى از خراسان بكرمان ميرفت و دزدان راه بر آن بستند و مردى را كه متهم بداشتن مال فراوان بود گرفتند، و مدتى در دست آنها ماند و او را شكنجه ميدادند تا خود را از آنها باز خرد، او را در برف واداشتند و دهانش را از برف انباشتند.
و يك زنى از آنان بر او مهر ورزيد و او را آزاد كرد و از دست آنها گريخت ولى دهان و زبانش تباه شد. و نيروى سخن نداشت، و بخراسان برگشت و شنيد امام هشتم بنيشابور آمده و در خواب ديد گويا كسى ميگويد: زاده رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم بخراسان آمده درمان دردت را از او بپرس كه سودمند است.
گفت: در خواب ديدم كه نزد آن حضرت آمدم و بدو ناليدم از دردم و مرضم را گزارش دادم بمن فرمود: كمون و سعتر و نمك را بگير و بكوب و دو بار سه بار دهانت را با آن بشوى كه خوب ميشوى.
پآن مرد از خواب بيدار شد و اعتمادى بدان چه در خواب ديده بود نكرد تا بدروازه نيشابور رسيد و باو گفتند امام رضا از نيشابور كوچيد و در رباط سعد است و در دل او افتاد كه بدان جا رود، و در آنجا نزد آن حضرت رفت و گزارش خود را باو گفت: و از او داروى درد خود را خواست، امام فرمود: مگر من بتو آن را نياموختم، برو همان كه در خواب برايت وصف كردم بكار بزن، گفت يا ابن رسول اللَّه، اگر ميفرمائيد آن را باز گوئيد، فرمود: مقدارى كمون و سعتر و نمك برگير و بكوب و 2 يا 3 بار در دهانت گذار كه خوب ميشوى، آن مرد گفت: نسخهاى كه داد بكار بستم و خوب شدم.
ابو حامد ثعالبى گويد از صفوانى شنيدم ميگفت: من اين مرد را ديدم و اين حكايت را از خودش شنيدم.
توصيف: در قانون گويد: كمون (زيره) كرمانى دارد و فارسى و شامى و نبطى، كرمانى سياهست و فارسى زرد و فارسى پرنيروتر است از شامى، نبطى آنست كه جاهاى ديگر است و در همه جا دشتى دارد و كشتى و دشتى اثر بخشتر است از كشتى، و نوعى از دشتى است كه تخمش بتخم سوسن ماند، گرم است در درجه 2- و خشك در درجه 3 و بادها را براند و تحليل برد، برندگى و خشكى دارد، و قابض است، زخم را بهم آرد بويژه دشتى آن كه هم تخم سوسن است و زخم از آن پر شود.
گفته: سعتر گرم و خشك است از درجه 3- محلل است و پديد آور و لطيف كن، بجوند و درد دندان را آرام كند.
گفته: نمك گرم و خشك است از درجه 2- گوشتهاى فزون را خوب ميخورد، و لثه سست را محكم ميكند، خصوص نمك اندرانى كه ببلور ماند.پ 2- در كافى (ج 6 ص 326): بسندش از امام ششم عليه السّلام كه هر كه بنخست لقمه خوراكش نمك پاشد لكههاى چهرهاش ببرد.پ 3- در كافى (0 ص 377): بسندش از امام هفتم عليه السّلام كه هر كس پس
از غائط با سعد خود را بشويد، و پس از خوراك با آن دهنش را بشويد، دردى در دهنش نگيرد و از بادهاى بواسير نگرانى ندارد.پ 4- و از همان (ج 6 ص 379): بسندش از ابراهيم بن ابى البلاد كه عباس بن موسى مرا دستگير كرد و فرمود تا دهنم را كوبيدند و دندانهايم همه لرزان شدند و نميتوانستم خوراك بجوم پدرم را در خواب ديدم كه شيخى همراهش بود كه نميشناختم پدرم گفت: باو سلام كن گفتم: پدر اين كيست؟ گفت: ابو شيبه خراسانى گويد باو سلام كردم و بمن گفت: چرا چنينى؟ گفتم اين نابكار عباس بن موسى فرمان داده دهنم را كوفتند و دندانهايم جا كن شدند، بمن گفت: آنها را با سعد محكم كن، بامداد سعد در دهن گرداندم و دندانهايم بر جا و آرام شدند.پ 5- در كافى (..): بسندش از ابى ولّاد كه ابا الحسن عليه السّلام را ديدم در حجر نشسته و شمارى از خاندانش گرد اويند و شنيدم ميفرمود: بر دندانهايم زدند و سعد گرفتم و بدندانهايم ماليدم و برايم خوب بود، و آرام شدم.پ 6- در علل (ج 2 ص 262): بسندى از امام يكم عليه السّلام در مدينه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: برادرم عيسى عليه السّلام به شهرى گذر كرد و همه مردمش زرد چهره و چشم كبود بودند، بدو بانگ برداشتند و از بيماريهاى خود ناليدند، بدانها فرمود: داروى آن با خود شما است، چون گوشت خوريد آن را نشسته ميپزيد. و هيچ چيز از جهان نرود جز بسزاى جنايتى، پس از آن گوشتهاى خود را شستند و بيماريشان رفت.
و فرمود: برادرم عيسى بشهرى گذر كرد و ناگاه دندانهاى مردمش پراكنده و چهرههاشان باد كرده بود و باو ناليدند، فرمود: شما عادت كرديد دهان خود را ببنديد و باد دل شما برآيد تا به لب شما رسد و راه بيرون شدن ندارد و به روى شما رسد و آن را فاسد كند لبها را باز كنيد و آن را شيوه خود سازيد، چنان كردند آن بيمارى از آنها برفت.
پ7- در طب: از امام هفتم عليه السّلام (24) فرمود: بر دندانهاى من زدند و من سعد بر آنها نهادم و فرمود: سركه شراب لثه را سخت كند، فرمود يك هندوانه ابو- جهل بگير و بشكاف و روغن آن را درآور و اگر دندان خورده شده و توخالى است، دو قطره در آن بريز از آن روغن و پنبه بدان بيالا، و سه شب در گوشت كه پهلوى همان دندانست بگذار كه مايه آن بريده شود ان شاء اللَّه.پ بيان: در قانونست: كه سعد ريشه گياهى است مانند تره و زرع جز اينكه باريكتر و درازتر است در بيشتر بلاد، و بهترين نوعش از كوفه است، براى گند بينى و دهن و سستى لثه خوبست و گفتهاند مقصود از سركه مى آنست كه بمعالجه سركه شده يا هر سركه كه اصلش خمر بوده، در صورتى كه ممكن باشد انگور خمر نشده سركه شود چنانچه بسيار دعوى شده. در قاموس گفته: سركه ترشيده شيره انگور و جز آنست، و بهترش سركه مى است، مركب است از دو جوهر گرم و سرد، خوبست براى معده، لثه و قرحههاى بدن و خارشش، و گزش خزندهها و ترياك خوردن، و سوزش بآتش و همه دردهاى دندان، و بخار داغش خوب است براى استسقاء و سنگينى گوش و صدا كردن گوش و طنين آن- پايان- و ظاهر از سركه مى همان سركه مى انگور است كه لفظ خمر غالبا بر آن گويند، صاحب بحر الجواهر گفته: سركه مى اينست كه مى فشرده شود و پاك گردد، و بر هر ده رطل آن (5 كيلو) تقريبا صد رطل سركه خوب نهند و در سفالى كنند و سرش را با قير بندند و در برابر خورشيد نهند- پايان- و اين امر غريبى است و بكار بردن حنظل مفصّل بيايد، و گويا چيزى از آن افتاده است.پ 8- در كافى (194- روضه): از حمزة بن طيار كه نزد امام هفتم عليه السّلام بودم و ديد من آه ميكشم، فرمود چهات مىشود؟ گفتم: از دندانم، فرمود: حجامت كن حجامت كردم و آرام شد و باو خبر دادم، فرمود: مردم هيچ دارو بكار نبرند بهتر
از يك خون گرفتن يا يك نوش عسل گفتم: قربانت نوش عسل چيست؟ فرمود: يك قاشق، يك انگشت.پ بيان: در كتب رجال ذكر شده كه حمزة بن طيار در زندگى امام صادق عليه السّلام مرده است و حضرت بر او رحمت فرستاده، و روايتش از امام هفتم بسا در زمان پدرش عليه السّلام بوده.
و جوهرى گفته: مزعه بضمّ و كسر يك تيكه گوشت است و گويند: بر او تيكه گوشتى نيست ...پ 9- در كافى: از سليمان بن جعفر جعفرى كه شنيدم امام هفتم ميفرمود:
داروى دندان: يك هندوانه ابو جهل را برگير و پوست كن و روغنش را در آور اگر دندان خورده و تو خالى است چند قطره بر آن چكانند و پنبهاى بدان آلوده كنند و در درون دندان نهند، و بر پشت خوابد و اين كار را سه شب كند، و اگر دندان خوردگى ندارد از باد است. آن روغن را در گوشى كه بسمت دندان دردكن است بچكاند تا سه شب هر شبى 2 تا 3 قطره و به شود بخواست خدا گفت و شنيدمش ميفرمود: براى علاج درد دهن و خون آمدن دندان و طپش دل و سرخى لب يك شماره هندوانه ابى جهل كه زرد شده و تر است بگيرند و در قالبى از گل نهند وانگه سرش را سوراخ كنند، و كاردى بدرونش برند و بآرامى اطرافش را بتراشند و سركه انگور بسيار ترش بر آن بريزند، و بر سر آتش نهند و بسيار بجوشانند، و يك ناخن كامل از آن بگيرند و درون دهن بمالد و با سركه دهن را بشويد، و اگر بخواهد آنچه در درون هندوانه است ميان شيشه يا بستوئى ريزد بكند و هر وقت سركهاش تمام شود سركه بر آن ريزد و هر چه كهنه شود بهتر است ان شاء اللَّه تعالى.پ بيان: در قانون گفته: بهترين حنظل آنست كه خوب سفيد است و سزا است آن را از بته نگيرند تا زرد شود و همه سبزى آن برود، و گر نه زيانبخش و بد باشد، در درجه 3 گرم است و خشك، براى دردهاى عصب و مفاصل و عرق النساء
و نقرس سرد خوبست و براى مغز نافع است و آن را پاك كند، و ريشهاش را با سركه بپزند و براى درد دندان در دهن بچرخانند و يا درونش را درآورند و سركه را با آن در خاكستر داغ بپزند، و چون با زيت پخته شود و آن زيت سطبر گردد براى بانگ كردن گوش خوبست و كشيدن دندان را آسان كند.