پ1- در طب- 112-: بسندش از امام پنجم عليه السّلام كه بخور مريم را براى ام ولد خود وصف كرد «1» و فرمود: براى هر آفت روحى از مسّ شياطين و پريشانى مغز و ديوانگى و غش، جنزدگى و جز آن خوبست و مجرّب بخواست خدا تعالى، فرمود: لبان، سندروس، بزاق فم، كورسندى، پوست هندوانه ابى جهل، حزاء دشتى، كبريت سفيد، كسرة درون مقل، و سعد يمانى، با مرّ فراوان و موى خارپشت آلوده بسه قطره قطران شامى بگير و همه را در هم كن و بخورى بساز كه خوبست و سودمند ان شاء اللَّه.پ بيان: لبان يعنى كندر، سندروس چون كهربا است صمغى است گرم و خشك در درجه 2- و قابض، خون را بند مىآورد بخاصيت خود، و مانند كهرباء براى خفقان خوبست و دودش براى بواسير خوب است، و در نسخهاى «و سندا» آمده و بعود هندى تفسير شده، و آنچه من در كتب يافتم اينست كه «سندهان» عود هنديست.
«بزاق الفم» و در نسخهاى «بزاق القمر» كه مقصود بصاق القمر است، ابن بيطار گفته: بصاق القمر كه آن را رغوة القمر نامند و زبد القمر سنگى است مهتابى، و جمعى پندارند كه آن را بزاق القمر گويند براى آنكه در شب پر مهتاب بدست آيد، و بسا كه در بلاد مغرب باشد سنگى است سفيد و تابنده و از گرد آن به غشى بنوشانند، و بسا زنها بجاى تعويذ آن را بخود پوشند. و گفتهاند: اگرش بدرخت آويزند ميوه بخود گيرد.
پو- كور مقل است و در نسخهاى «كور سندى» است و مقصود جوز هندى است كه جوز بوّا باشد يا نارگيل كه آن را هم جوز هندى نامند، يا جوز جندم كه داروى معروفى است.
حزاء برى، ابن بيطار گفته: گياهى است كه از بن برگى رو بسفيدى دارد و ريشهاى پيازى و سفيد و دراز.
غافقى گفته: برگش همانند برگ سدابست و گفتهاند سداب دشتى است، طبرى گفته: در شكل و نيرو مانند سدابست، ابن دريد گفته: ترهايست كه برگش چون كرفس است، و ريشه دارد چون زردك- پايان- و در نسخهاى «مرّ ابريّا» آمده، مرّ صمغى است معروف نزد پزشكها كه خوردن و ماليدن و دود كردنش منافع بسيار دارد، و همچنين مقل «كسرت درون مقل» يعنى از ميان آن برگير و در نسخهايست كه «بشكن آن را در درون مقل» يعنى كبريت را يا همه آنچه ذكر شده و آن بعيد است ابن بيطار گفته: سعد برگى دارد مانند تره جز اينكه از آن درازتر و باريكتر و سختتر است، و ساقى دارد بدرازاى يك ذراع (50 سانت) يا بيشتر، و ريشهاش مانند زيتونست، بلند دارد و گرد كه درهم رفتهاند، سياه و خوشبو و اندكى تلخ، بهترين سعد آنست كه سنگين و درهم و سفت باشد و بدشوارى كوبيده شود و زبر و خوشبو باشد با اندكى تيزى- پايان- برخى گفتهاند، خون را ميسوزاند، و بو را خوش كند و زخمها را بهم آورد، و گند بينى و دهان را سود بخشد و لثه را محكم كند، و در حافظه بيفزايد، و معده و كبد را گرم كند، و سنگ مثانه را بدر آورد، و براى بواسير و تبهاى با عفونت نافع است.
«مرّى در آن افزايد» و در نسخهاى بشكند و آن روشنتر است، و گويا مقصود از موى خارپشت همان خار آنست، فيروزآبادى گفته: قطران: شيره ابهل
است،پ و برخى پزشكان گفته: جوشيده از درختى است بنام «شربين» گرم و خشك در درجه 4، گوشت سست را محكم كند، و تن مرده را نگهدارد، و خودش و بخصوص روغنش براى كچلى حتى كچلى چهارپايان و سگها و شتران خوبست و پشه را ميكشد- پايان- گويم: در خبر تصحيف و تحريف فراوانى بود، و از نسخههاى چندى آن را درست كرديم و باز هم بجا است.پ 2- در تفسير امام: در ضمن حديث يونانى كه نزد امير المؤمنين عليه السّلام آمد و از او معجزات غريبى ديد تا آنجا كه غش كرد و امام عليه السّلام فرمود: آب باو بريزند، و آب باو ريختند و بهوش آمد.