باب دهم لزوم بيعت و چگونگى آن و نكوهش بيعت‏شكنى‏

پ‏آيات قرآن مجيد:

پ‏1- النحل آيه (91) و بيائيد به پيمان خدا چون پيمانش بستيد و نشكنيد سوگندها را پس از اينكه جدى باشند با اينكه خدا خود شما را پايندان شما كرده، راستى خدا مى‏داند آنچه ميكنيد 94 و نباشيد چون زنى كه واتابيد رشته خود را پس از آنكه نيرو داشت، و در پيمان‏شكنى و دغلى ميان خود براى تصور اينكه امتى بالاتر و فزونترند از امت ديگر همانا خدا شما را بدان آزمايد وابسته بيان كند روز رستاخيز براتان آنچه در آن اختلاف ورزيديد. تا فرمايد: و برنگيريد سوگندهاتان را دغلى ميان خود و براى فريب دادن هم پس بلغزد گام شما در مسلمانى پس از آنكه پايدار شده و بچشيد بدى را براى اينكه جلوگيرى كرديد از راه خدا و عذابى بزرگ داشته باشيد 95 و ندهيد پيمان خدا را ببهاى اندك از كالاى دنيا راستى آنچه نزد خدا است بهتر است براى شما اگر بدانيد.پ 2- الفتح، آيه 10: راستى آنان كه با تو بيعت كنند همانا با خدا بيعت كردند دست خدا بالاى دست آنها است و هر كه بشكند بزيان خود ميشكند و هر كه بپايد بدان چه پيمان بسته بر آن با خدا بزودى خدا مزد بزرگى باو دهد.

 

پ‏3- الممتحنه آيه 12: آيا پيغمبر چون زنان مؤمنه نزدت آيند تا با تو بيعت كنند بر اينكه چيزى را شريك خدا نگيرند و دزدى نكنند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و نياورند بهتانى بناروا ميان دستها و پاهاشان و نافرمانيت نكنند در كار خوب با آنها بيعت كن و براشان آمرزشخواه كه خدا پر آمرزنده مهربانست.پ تفسير:

و بيائيد به پيمان خدا طبرسى (ره) در (ج 6 مجمع البيان: 382) گفته از قول ابن عباس كه وعده هم از عهد است و بقول مفسران عهد واجب الوفاء در باره كار خوبست و با خدا عهد كند كه البته آن را خواهد كرد كه بر او واجب گردد و خدا از شكستن آن غدقن كرده پس از آنكه با نام خدا محكم گردد و تصميم بر آن گرفته شود بخلاف سوگند بيهوده و سرسرى ...

و اين آيه فرو شد در باره آنان كه با پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله پيمان مسلمانى بستند و فرمود:

كمى مسلمانان و بسيارى مشركان شما را بشكستن پيمان واندارد كه خدا نگهدار شما است. پايان.

و نباشيد چون آن زنى كه رشته خود را واتابيد،پ و بروايت على بن ابراهيم از امام باقر عليه السّلام زنى بود از بنى تميم بن مره بنام ريطه از نواده‏هاى لوى بن غالب و كم خرد بود كه ميرشت وانگه واميتابيد و خدا بدو مثل زد.

فرمود: سوگندهاى خود را وسيله فريب مردم نسازيد و بدانها خيانت نورزيد براى اينكه كفار قريش از مسلمانها بيشترند و ثروتمندتر كه اين آزمايشى است براى شما.

و باز هم غدقن را تأكيد كرد و فرمود: قدم شما پس از ثبوت بر مسلمانى نلغزد تا در دنيا جلوگيرى كنيد از راه خدا و با عهدشكنى شما و ديگران از اسلام روگردان شوند و شما در دنيا بدى بينيد و در آخرت عذاب بزرگ‏پ و در جوامع است از امام صادق عليه السّلام كه اين آيه در باره بيعت با على عليه السّلام نازل شد آنگاه كه‏

 

پيغمبر فرمود: بفرماندهى او بر مؤمنان بر او سلام كنيد و او را فرمانده مؤمنان ساخت.پ و گويم: گذشت در (ج 36 ص 81- 148) از تاريخ امير مؤمنان كه در قرائت ائمه عليهم السّلام است «أن تكون ائمة هى از كى من ائمتكم».

همانا با خدا بيعت كردند: چون اوست منظور از بيعت و دست تو چون دست خداست كه روى دست آنها است در بيعت و آنان گويا با خدا بيعت كردند و هر كه بماند سر بيعتش فرو بزرگى دارد كه بهشت است.

و نكشند فرزندان خود را چون دخترانى كه زنده بگور كنند يا شكمها كه كورتاژ كنند و بهتان نبندند. در جوامع است كه زنى بچه ديگرى را برميداشت و بشوهرش ميگفت اين زاده من است و افتراء مى‏بست بشوهر از شكمش كه جلو او است و از فرجش كه ميان دو پاى او ...

پس بيعت كن با آن زنها با ضمانت ثواب بوفاء دارى آنها.پ در مجمع البيان (ج 6: 276) بروايت زهرى از عايشه آورده كه: پيغمبر با زنها زبانى بيعت ميكرد بدين آيه مشرك نباشند و دست بدست آنها نميشود بلكه دست در كاسه آبى فرو ميبرد وانگه آنها دست در آن فرو ميبردند، و بقول شعبى از پشت جامه با آنها بيعت ميكرد. اخبار باب:

پ‏1- عيون اخبار الرضا: بسندش از ريان بن شبيب كه مأمون چون خواست براى امير المؤمنينى خود و ولايت عهد امام رضا عليه السّلام بيعت گيرد، و براى وزارت فضل فرمود: سه كرسى نهادند و چون هر سه بر آنها نشستند بمردم اجازه داد آمدند و بيعت كردند دست بدانها ميدادند از انگشت بزرگ تا كوچك و بيرون ميشدند تا در پايان يك جوان انصارى آمد و بر عكس از بالاى انگشت كوچك تا انگشت بزرگ دست داد و امام رضا عليه السّلام لبخندى زد و فرمود كار همه بيعت‏شكنى بود جز اين جوان كه بستن پيمان بود. مأمون گفت: فسخ بيعت كدام است؟ و بستن آن كدام! فرمود: بستن بيعت از بالاى انگشت كوچك آغاز شود تا بالاى انگشت بزرگ پايان يابد، و وارونه‏

 

آن فسخ بيعت است، و مردم در اين باره بشور افتادند و مأمون دستور داد بيعت را مطابق دستور امام رضا عليه السّلام دوباره انجام دادند، و مردم گفتند چگونه سزاوار امامت است آنكه بيعت بستن را نداند، و اين بود كه او را بزهر دادن امام عليه السّلام وادار كرد.پ 2- خصال (ج 1: 53) بسندش تا رسول خدا (ص) كه خدا با سه كس سخن نكند و آنان را پاكيزه نسازد و عذاب دردناك دارند.

1- مرديكه با امامى بيعت نميكند جز براى دنياى او و اگرش هر چه خواست باو داد بپايد و گر نه صرف نظر كند.

2- كسى كه: پس از عصر براى ديگرى در معامله متاعى دست دهد و بخدا عز و جل سوگند خورد كه ببهاى چنين و چنانش گرفته و او باورش دارد و آن را بخرد و در بهايش دروغ گفته باشد.

3- مردى كه در بيابان بر سر آب فزونتر از نياز خود است و آن را از رهگذر دريغ دارد.پ خدا با آنان سخن نگويد بدان چه شاد گردند يا بهيچ، زيرا فرشته‏ها از آنها بازرسى كنند، يا منظور خشم بر آنها است، و پاكيزه‏شان نكند بستايش آنان و يا پذيرش كردارشان و يا از آنچه مايه عذابست كه آن را بآمرزش و گذشت از آنها نشويد.پ 3- محاسن: 94 بسندش از امام كاظم عليه السّلام كه سه چيز هلاك‏كننده‏اند: بيعت‏شكنى ترك سنت و جدائى از جماعت.پ 4- الدرة الباهره امام رضا عليه السّلام فرموده: بيعت شكن از پيشامد بد بركنار نماند.

بيان: «دائره سوء» بقول راغب: بدى فراگير است كه چاره و راه گريز ندارد كه خدا فرموده: (52- المائده) بترسيم از دائره سوء و فرمود: در انتظار دايره سوءاند براى شما و دائره سوء بر آنها باد (98- برائه)پ در ارشاد: در حديث از بيعت مردم با امام هشتم عليه السّلام نزد مأمون گفته:

 

مأمون نشست و دو پشتى بزرگ براى امام رضا نهادند و برابر آنها نشانيدند در جامه سبز و عمامه بر سر و شمشير بر كمر، وانگه پسرش عباس را فرمود: كه پيش از ديگران با آن حضرت بيعت كند، و امام رضا دست بالا برد و پشت آن را بر چهره خود نهاد و با درونش با كف مردم بيعت كرد، مأمون گفت: دستت را باز كن براى بيعت. امام رضا عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چنين بيعت ميكرد، و مردم با او بيعت كردند و دست او روى دستشان بود.پ 6- در خصال (ج 2: 141) بسندش از امام باقر عليه السّلام در حديثى طولانى در احكام زنان گفته: و با زن بيعت نشود جز از پشت جامه.پ 7- ثواب الاعمال (227) بسندش از امام صادق عليه السّلام كه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: راستى در دوزخ شهريست بنام حصينه نپرسيد در آن چيست؟

گفتند: در آن چيست؟ فرمود: دستهاى پيمان‏شكنها.پ 8- كافى (ج 5 ص 527) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه چون پيغمبر مكه را گشود مردها بيعت كردند وانگه زنها براى بيعت آمدند و خدا اين آيه را فرستاد (3- الممتحنه) أيا پيغمبر چون زنها آمدند بتو بيعت كنند- تا فرمود- راستى كه خدا پر آمرزنده و مهربانست.

هند گفت: فرزند آن را ما از خردسالى پرورش داديم و تو در سالخوردگى آنها را كشتى، ام حكيم دختر حارث كه زن عكرمه پسر ابو جهل بود گفت: يا رسول اللَّه آن كار خوب كه خدا فرموده در آن تو را نافرمانى نكنيم چيست؟ فرمود:

سيلى برخ نزنيد، و چهره نخراشيد، مو نكنيد و گريبان ندريد و جامه سياه نكنيد و واى نگوئيد (يعنى در عزادارى) و رسول خدا با آنان بدين قرار بيعت كرد، و گفتند:

يا رسول اللَّه چگونه با تو بيعت كنيم؟ فرمود: من با زنها دست ندهم و كاسه آبى خواست و دست در آن نهاد و برآورد و فرمود: شما هم در آن دست فرو بريد و اين بيعت است.

 

پ‏9- كافى (ج 5 ص 526) بسندش از مفضل كه بامام صادق عليه السّلام گفتم:

چگونه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سائيد با زنان چونش بيعت كردند؟ فرمود: لگنى را كه در آن وضوء ميساخت خواست و آب در آن ريخت و دستش را در آن فرو كرد، و هر كدام را براى بيعت فرمود دست در آن فرو برند چنانچه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دست در آن فرو برده بود و اين سائيدنش بود با آنان.پ 10- كافى (همين مضمون را با مواد بيعت كه در قرآن است و از آنها اعتراف گرفت و دست در لگن آب فرو كردند) و بدان افزوده كه دست پاك رسول خدا پاكيزه‏تر بود از اينكه كف زن بيگانه را بسايد.

 

گويم: تفسير آيات و ديگر اخبار در بيعت‏شكنى و چگونگى بيعت در باب فتح مكه و بابهاى بيعت‏شكنى طلحه و زبير گذشته (ج 12 ص 95- 99).