پ1- در خصال (144) بسندش تا امام هفتم عليه السّلام سه چيز زيان ندارند:
انگور رازقى و نيشكر و سيب لبنانى.پ 2- در عيون (2/ 25) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه انگور را دانه دانه بخوريد كه خوشتر و گواراتر است.
در صحيفه رضا: مانندش آمده (10).پ 3- در محاسن (547) بسندش از امّ راشد آزاد كرده امّ هانى كه كنيزى بودم و على عليه السّلام را خدمت ميكردم طلحه و زبير نزد او بودند و انگور خواست كه دوستش ميداشت و با هم خوردند.
پ4- در محاسن (..) بسندش عليه السّلام از هشام بن سالم كه امام چهارم عليه السّلام از انگور خوشش مىآمد، يك روز روزه بود در افطار ام ولدش نخست برايش خوشه انگورى آورد و سائلى آمد و آن حضرت خوشه انگور را باو داد و ام ولد نزد سائل فرستاد و آن را خريد و در بر امام نهاد و سائل ديگر آمد و باز هم آن را بوى داد و ام ولد باز چنين كرد و بار چهارم امام آن را خورد.پ 5- و از همان (..) بسندش تا كسى كه ديده امير المؤمنين عليه السّلام نان را با انگور ميخورد.پ 6- و از همان (..) بسندش تا اينكه روزى امير المؤمنين عليه السّلام نزد همسر عامريه خود وارد شد و زنهائى از فاميل او مهمانش بودند، فرمود از آنها پذيرائى كرديد؟ گفت: بخدا چيزى بدانها نخوراندم.
گويد: يكدرهم از اطاق خود بر آورد، فرمود: با آن انگور بخريد و آن را آوردند و فرمود بدانها بخورانيد و گويا شرم ميكردند و خودش خوشهاى برگرفت و از آنها دور شد و آن را خورد به تنهائى.پ 7- و از همان (..) بسندش از ابى اسامة كه نزد امام ششم رفتم و انگور آوردند و از آن خورديم.پ 8- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه انگور را دانه دانه بخوريد كه خوشمزهتر و گواراتر است.پ 9- و از همان (..) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه پيغمبرى بخدا از غم ناليد و خدايش فرمود: انگور بخورد.پ 10- و از همان (كه اين خبر را در باره نوح آورده).پ 11- و از همان (456) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه چون آب از استخوانهاى مردههاى طوفان كنار رفت و نوح عليه السّلام آنها را ديد سخت بيتاب شد و اندوه خورد و خدايش وحى كرد انگور سياه بخور تا غمت برود.
پ12- در مكارم: از امام صادق عليه السّلام كه دو چيز دو دستى خورده شوند:
انگور و انار،پ و از كتاب فردوس از عايشه است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود:
بهتر خوراكتان نان است و بهتر ميوهتان انگور، و فرمود: نخله خرما و انار و انگور از فزونى گل آدم آفريده شدند، فرمود: بهار امتم انگور است و خربزهپ و بسندى تا امير المؤمنين عليه السّلام كه انگور را با نان ميخوردپ و بهمين سند كه فرمود:
انگور نان خورش است و ميوه و خوراك و حلوا.پ 13- در علل (2/ 270) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه بانگور كرم مگوئيد زيرا كرم مؤمن است، در محاسن مانندش آمده.پ بيان: در نهايه است كه در حديث آمده بانگور كرم مگوئيد زيرا كرم مرد مسلمان است، گفتند انگور را كرم نامند براى اينكه مى آن سخاوت و كرم آرد و اين نام را از كرم برايش باز گرفتند، و پيغمبر نخواست نامى از كرم روى انگور باشد و مؤمن را شايسته آن دانست، زمخشرى گفته: منظور پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم تأكيد فرموده خدا تعالى است كه إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اتقيكم 13- الحجرات بوجهى لطيف و منظور نهى از ناميدن انگور به كرم نيست بلكه اشاره است باينكه شايسته نيست چيز ديگرى با نام كرم تقوى كه خدا بمؤمن داده شريك باشد و اينكه فرموده همانا كرم مرد مسلمان است يعنى شايسته اين نام كرامت شعار همان مسلمان است پايان-.
كرمانى گفته: اين حصر ادعائى است و ردّ قول آنها است كه انگور را براى مى آن كرم ناميدند و مؤمن با تقوى را بكرم سزاوارتر از ميخواران دانسته.
نووى گفته: مؤمن را كرم ناميده تا مردم اين نام را براى مى فراموش كنند، طيبى گفته: انگور را كرم ناميدند براى اينكه مى آن سخاوت آورد و شارع آن را بد داشت تا از اين مقامش دور كند و حرمتش را تأكيد نمايد و فرق ميان جود و كرم اينست كه جود بخشش اموال است و كرم آدمى در اخلاق و اعمال پسنديده است.