پ1- عماد بن ابى الاحوص گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال ايمان را بر هفت سهم قرار داده و آنها عبارتند از نيكى، صدق، يقين، رضا، وفاء، علم، و حلم، بعد از اين آنها را بين مردم تقسيم كرد، و هر كس اين هفت سهم را داشته باشد كامل مىباشد.
بعضى از آن هفت سهم يك سهم دارند و گروهى دو سهم و بعضى هم سه سهم و يا بيشتر، بعد از آن فرمود: بر كسى كه يك سهم دارد دو سهم را بر او تحميل نكنيد، و يا آن كس كه دو سهم دارد سه سهم بر او تحميل نمىشود زيرا آنها نمىتوانند تحمل كنند و همين طور است تا هفت سهم.پ 2- مردى بنام سراج كه خادم حضرت صادق عليه السّلام بود مىگفت: امام صادق براى كارى مرا فرستاد و امام با گروهى از ياران خود در اين وقت در حيره بودند، گويد: ما دنبال آن كار رفتيم و بعد در حالى كه هوا بسيار گرم بود و ما هم گرسنه بوديم برگشتيم.
من در جايى كه بسترم در آن جا قرار داشت رفتم و خود را با همان ناراحتى روى رخت خواب خود افكندم، در اين هنگام ناگهان حضرت صادق عليه السّلام بطرف ما آمد و گفت مىخواهم در نزد شما بنشينم، من از جاى خود برخاستم و امام هم در كنار بستر من قرار گرفت و در باره كارى كه مرا براى آن فرستاده بود سؤال كردند.
من امام عليه السّلام را در جريان آن كار قرار دادم، او هم خداوند را سپاسگزارى كرد، و بعد در باره گروهى به سخن مشغول شديم، من عرض كردم قربانت گردم من از آنها تبرى مىكنم چون آنها معتقدانى دارند كه ما نداريم.
امام عليه السّلام فرمود: آنها ما را دوست مىدارند ولى چون مطالبى را مىگويند كه
شما آن را نمىگوئيد حالا بايد از آنها بيزارى بجوئيد،پ گفتم آرى، فرمود: نزد ما هم چيزهائى هست كه در نزد شما نيست، پس در اين صورت ما بايد از شما تبرى كنيم.
عرض كردم خير قربانت گردم، فرمودند در نزد خداوند چيزهائى هست كه در نزد ما وجود ندارد، آيا خيال مىكنى خداوند ما را از خود دور كرده است، گفتم خير قربانت گردم پس ما اكنون با آنها چه كنيم، فرمودند: آنها را دوست بداريد و از آنان تبرى نكنيد.
بعضى از مسلمانان يك سهم از ايمان را دارند و بعضى دو سهم و بعضى هم سه سهم، تا هفت سهم، در اينجا كسى كه كه يك سهم دارد نبايد با كسى كه دو سهم يا بيشتر دارد مقايسه شود، خداوند براى هر كسى سهمى معين كرده و به همان اندازه پاداش خواهد ديد.
اينك براى تو در اين باره مثلى مىزنيم مردى يك همسايه نصرانى داشت، و او را به اسلام دعوت كرد و به اندازهاى از مزايا و زيبائيهاى اسلام براى او تعريف كرد كه او هم قبول كرد و مسلمان شد او در يكى از سحرها قبل از نماز صبح آمد و در خانهاش را زد.
مرد تازه مسلمان گفت: كيست كه در اين هنگام در مىزند، گفت من فلان كس هستم، گفت چه مىخواهى گفت وضو بگير و لباس خود را در بر كن تا با هم به مسجد برويم، او هم وضوء گرفت و جامههاى خود را عوض كرد و با هم به مسجد رفتند.
آنها به مسجد رفتند و به نماز مشغول شدند، بعد از طلوع فجر نماز صبح خواندند و در مسجد مشغول ذكر و دعا شدند تا آفتاب طلوع كرد، مرد نصرانى برخاست تا به منزل خود برود، آن مرد گفت كجا مىروى روز كوتاه است.
اكنون ظهر فرا مىرسد او هم نشست تا ظهر شد و آنها نماز ظهر گذاشتند، بعد از آن گفت بين ظهر و عصر فاصله زيادى نيست، صبر كنيد نماز عصر را هم ادا كنيم، او را در مسجد نگه داشت تا نماز عصر را هم خواندند، آن مرد برخاست
كه برود.بار ديگر گفت: اكنون آخر روز است صبر كنيد تا شب با هم برويم، او را نگه داشت و نماز مغرب را هم خواندند و بعد از آن مرد تازه مسلمان خواست برود بار ديگر گفت نماز عشاء را بخوانيم و برويم، آنها نماز عشاء را هم خواندند و بعد از هم جدا شدند.
هنگام سحر بار ديگر آن مرد بطرف منزل نصرانى رفت و در زد، او آمد و معلوم شد رفيق شب گذشته است، آمده او را به مسجد ببرد، گفت: برخيز و وضوء بگير با هم به مسجد براى عبادت برويم.
مرد نصرانى گفت: براى اين دين بيكارتر از مرا پيدا كن، من مردى فقير و صاحب عيال هستم امام صادق عليه السّلام فرمود: او را نخست در چيزى وارد كرد ولى بار ديگر از آن خارج ساخت.پ 3- عبد العزيز قراطيسى گويد: حضرت صادق عليه السّلام به من گفت: اى عبد العزيز ايمان ده پله دارد همانند نردبان، كه بايد پله پله از آن بالا رفت، كسى كه دو پله بالا رفته نبايد به كسى كه يك پله بالا رفته بگويد: تو هيچ بحساب نمىآئى مگر اينكه به پله دهمى رسيده باشد.
اكنون كسى كه از تو پائينتر مىباشد نبايد از نظرت دور باشد كه اگر چنين كنى كسى كه از تو بالاتر مىباشد تو را از نظر دور مىافكند، هر گاه مشاهده كنى كسى يك درجه از تو پائينتر است او را هدايت كنيد تا خود را به شما برساند، و او را بيش از استعدادش بار نكن كه كمرش خواهد شكست، و بدان هر كس كمر مؤمنى را بشكند بايد آن را بار ديگر اصلاح كند و بهبودى بخشد.پ 4- ابو عثمان در يك روايت از آن جناب روايت مىكند كه امام عليه السّلام در آخر حديث فرمود: مقداد در پله هشتم بودند و ابو ذر در نهم و سلمان در دهم قرار داشتند.پ 5- سدير گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: مؤمنان در منازلى قرار دارند كه با هم متفاوت مىباشند، بعضى در طبقه اول و بعضى در دوم تا هفتم، اگر آن كسى كه در
طبقه اول قرار دارد بخواهى او را به طبقه دوم ببرى او توانائى ندارد بالا برود و همان گونهاند آنها كه در طبقات بالا هستند، هر كس در منزل خود قرار دارد و نمىتواند به منزل بالاتر برود.پ 6- صباح بن سيابه گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: شما چرا از يك ديگر بيزارى مىجوئيد، بدانيد كه مؤمنان نسبت به يك ديگر برترى دارند، گروهى بيشتر نماز مىخوانند و بعضى بصيرت زيادترى دارند اينها را مىگويند درجات.پ 7- على بين جعفر از برادرش و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: هر كس وضوء كامل بگيرد و نمازش را نيكو بخواند و زكاة مالش را بدهد، و زبانش را حفظ كند و غضب خود را نگه دارد و مردم را بطرف اهل بيت رسولش دعوت نمايد به حقيقت ايمان رسيده و درهاى بهشت براى او بازمىگردند.پ 8- عبد العزيز گويد: خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيدم و راجع به شيعيان با وى گفتگو كردم و گفتار و عقائد آنها را بيان نمودم، امام عليه السّلام فرمود: اى عبد العزيز ايمان داراى ده درجه است و مانند نردبان پله دارد كه بايد از آنها بالا روند.
مردم از آن نردبانها بالا مىروند كسى كه يك پله بالا رفته به آن كس كه در پله پائين قرار دارد نبايد بگويد تو چيزى نيستى تا آن گاه كه به پله دهم برسد، بعد از آن فرمود: سلمان در پله دهم بود و ابو ذر در پله نهم و مقداد در پله هشتم قرار داشتند.
اى عبد العزيز كسى كه يك درجه از تو پائين است نبايد از نظرت دور بماند و به خواهى به او فخر بفروشى اگر چنين كنى آنكه از تو بالاتر است تو را از نظرش خواهد انداخت، متوجه باش به كسانى كه از تو پائينتر هستند كمك كنى كه خود را به تو برسانند، كارى نكنى كه او را ناراحت سازى و كمرش را بشكنى، و هر كس كمر مؤمنى را بشكند بايد آن را جبران كند، زيرا اگر بخواهى بار شتر را بر دوش بچه شتر بگذارى كمرش مىشكند.پ 9- برقى از پدرش و او به سند خود از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود:
پمؤمنان بر هفت درجه هستند و هر كدام كه در يك درجه قرار مىگيرند امتيازى براى آنها مىباشد كه بدرجه ديگرى نمىتوانند برسند آن درجات عبارتند از شهداء خداوند در ميان مخلوقات.
نجبا و خالصان، كسانى كه مورد آزمايش قرار مىگيرند، كسانى كه اهل صبر هستند، و در مشكلات شكيبائى به خرج مىدهند، آنهائى كه اهل تقوى مىباشند، افرادى كه اهل مغفرت و رحمت هستند.پ 10- عمار بن ابى الاحوص گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام عرض كردم كه نزد ما افرادى زندگى مىكنند كه به ولايت امير المؤمنين عليه السّلام معتقد هستند و او را بر همه مردم فضيلت مىدهند، ولى مانند ما شما را وصف نمىكنند آيا ما آنها را دوست بداريم.
امام عليه السّلام فرمود: آرى آنها را به نسبت دوست بداريد، مگر هر چه در نزد خداوند مىباشد در نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله هست، و يا آن چه در نزد رسول است در نزد ما مىباشد، و يا آنچه در اختيار ما هست در نزد شما هم قرار دارد، و يا آنچه شما داريد ديگران هم دارند.
خداوند متعال براى اسلام هفت سهم قرار داده، و آنها عبارتند از صبر، صدق، يقين، رضا، وفا، علم و حلم، و بعد آنها را بين مردم تقسيم كرده است، هر كس آن هفت سهم را دارا باشد ايمانش كامل است و همه را در بر دارد.
سپس به بعضى از مردم يك سهم و به پارهاى دو سهم و به گروهى سه سهم تا هفت سهم داده است، بر آن كس كه يك سهم دارد دو سهم تحميل نكنيد، و به صاحب دو سهم سه سهم ندهيد تا آخر، زيرا بار آنها سنگين مىشود نمىتوانند آن را تحمل كنند، شما با آنها مدارا كنيد و بر آنها آسان بگيريد.
در اين مورد براى شما مثلى مىزنم و آن اين است كه مرد مسلمانى همسايه كافرى داشت او كافر را همواره بطرف اسلام دعوت مىكرد و از مزاياى اسلام براى او سخن مىگفت، تا آن گاه كه كافر مسلمان شد و در زمره مسلمانان درآمد.
روز بعد هنگام صبح در منزل آن تازه مسلمان رفت و او را از منزل بطرف
مسجد برد تا نماز فجر را با جماعت بخوانند،پ هنگامى كه نماز صبح را خواندند، آن مرد گفت: در مسجد بنشينيم و قرآن تلاوت كنيم و ذكر خدا بگوئيم و تا هنگام ظهر در مسجد مىمانيم و بهتر است شما امروز روزه بگيريد كه روزه فضيلت دارد.
آن مرد با او در مسجد نشست و با هم مشغول ذكر شدند تا آفتاب برآمد، و بعد به تلاوت قرآن مشغول شدند تا ظهر شد و بعد از آن نماز ظهر و عصر خواندند، و در مسجد ماندند تا نماز مغرب و عشا را هم خواندند و بعد از مسجد بيرون شدند در حالى كه آن تازه مسلمان از گرسنگى و خستگى سخت ناراحت شده بود.
آن مرد تازه مسلمان با سختى و ناراحتى به منزل خود رفت، روز بعد بار ديگر دوستش آمد و از او دعوت كرد تا همراه او به مسجد بروند و مانند روز قبل به عبادت و ذكر و تلاوت قرآن بپردازند، هنگامى كه او را مشاهده كرد گفت: از من منصرف شويد اين دين بسيار سخت است و من طاقت تحمل آن را ندارم.
اينك با مردم با سختى رفتار نكنيد، مگر نمىدانيد كه بنى اميه با شمشير و ظلم بر مردم مسلط شدند، ولى امامت ما با محبت و مهربانى و وقار و تقيه و حسن معاشرت و تقوى و پرهيزكارى و عبادت همراه مىباشد، اينك كارى كنيد كه مردم با رغبت وارد دين شوند و با شما هم عقيده گردند.پ 11- در وصيت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و اله به على عليه السّلام آمده كه فرمود: اى على هر كس هفت خصلت در او باشد به حقيقت ايمان رسيده و درهاى بهشت براى او بازمىگردند، كسى كه وضوى خود را كامل كند و نماز خود را نيكو بخواند، و زكاة مالش را بدهد و از غضب خوددارى نمايد، و زبانش را حفظ كند، و از گناهان توبه نمايد و مردم را بطرف اهل بيت پيامبر هدايت كند.پ 12- عمار بن مروان گويد: از حضرت صادق عليه السّلام از تفسير آيه شريفه أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ سؤال كردم فرمود: اى عمار سوگند بخداوند آنها امامان هستند، اى عمار درجات مؤمنان در نزد خداوند به اندازه محبت و مغفرت آنها در باره ما مىباشد كه خداوند حسنات
آنها را زياد و درجات آنها را بالا مىبرد.پ اى عمار گفتار خداوند در باره كسانى است كه حق على عليه السّلام و امامان از اهل بيت را انكار كردند و حق آنها را نشناختند، و براى همين جهت مورد خشم و غضب خداوند متعال قرار گرفتند.پ امام رضا عليه السّلام فرمود: مقصود از قول خداوند هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ» درجاتى است كه فاصله آنها به اندازه فاصله آسمان و زمين مىباشد.پ 13- ابو عمر و زبيرى گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مؤمنان با زياد شدن ايمان بر يك ديگر تفاضل پيدا مىكنند، و درجات آنها بر حسب ايمان آنها مىباشد، عرض كردم مگر ايمانها با هم فرق مىكنند و براى آنها درجات و مراتب هست كه مؤمنان بر حسب آن تفاضل پيدا مىكنند امام عليه السّلام فرمود: آرى.
راوى گويد: عرض كردم آنها را براى من بيان فرمائيد تا نيك دريابم، فرمود خداوند دوستان خود را به هم فضيلت داده و در قرآن مجيد فرموده، ما پيامبران را بر يك ديگر فضيلت داديم، با بعضى از آنها سخن گفتيم و بعضى را بر بعضى ديگر رتبه بالا داديم.
در جاى ديگر فرمود: ما بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر فضيلت داديم، و گفت: اى رسول ما بنگر چگونه ما پارهاى از آنها را بر دستهاى ديگر امتياز بخشيديم، و در آخرت درجات بزرگترى خواهند داشت، و در جاى ديگر گفت آنها در نزد خداوند درجات متفاوتى دارند، از اين آيات معلوم است كه درجات و منازل در نزد خداوند فرق دارند و همه يكسان نمىباشند.پ 14- ابو بصير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: نگوئيد همه يك درجه دارند، خداوند فرمود: در آن جا درجات با هم متفاوت هستند گروهى بالا و جماعتى پائين مىباشند، و نسبت به اعمال خود برترى دارند.پ 15- عبد الرحمن بن كثير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اى عبد الرحمن براى شيعيان ما گناه مقدر نشده، آنها برگزيدگان خداوند هستند كه براى دين خود اختيار كرده، و در قرآن مىفرمايد گناه و معصيت به نيكوكاران راه ندارند.
پ16- داود بن حصين گويد: از حضرت صادق از تفسير آيه شريفه «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ» سؤال كردم آيا خداوند به آنها پاداش خواهد داد، فرمود: آرى.پ 17- ابو عمر و زبيرى گويد: امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: خداوند بين مؤمنان مسابقه گذاشته، همان گونه كه بين اسبها مسابقه نهاده است، گويد:
عرض كردم بفرمائيد خداوند در چه چيز مسابقه گذاشته و مردم را به آن دعوت كرده است؟
فرمود: خداوند در قرآن مجيد مىفرمايد: براى رسيدن به مغفرت و بهشتى كه عرض آن مانند عرض آسمانها و زمين است با يك ديگر مسابقه دهيد خداوند آن بهشت را براى مؤمنان و پيامبران خود آماده ساخته است.
در جاى ديگر فرمود: كسانى كه بر ديگران سبقت گرفتهاند آنها مقرب مىباشند، و نيز گفته: مهاجران و انصار كه قبل از همه مسلمان شدند و هجرت كردند و كسانى كه از آنها پيروى كردند خداوند از آنها راضى و آنها هم از خداوند راضى مىباشند.
در اين آيه شريفه خداوند نخست از مهاجران بخاطر سبقت در ايمان نام برده و بعد از آن از انصار سخن گفته و سپس در مقام سوم از تابعان آنها نام برده است و هر يك از آنها را در مقام و مرتبه خود قرار داده است.پ 18- خيثمه گويد: امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه شريفه «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ» فرمود: عسى از طرف خداوند در وجوب استعمال مىشود، و آن آيه در باره شيعيان مؤمن ما نازل شده است.پ 19- احمد بن محمد از امام كاظم عليه السّلام روايت مىكند كه در تفسير «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» فرمود: گروهى در قتل حمزه و جعفر طيار مرتكب گناه شدند و بعد توبه كردند، بعد از آن فرمود: هر كس مؤمن را بكشد موفق به توبه نمىشود، و ليكن خداوند اميد و آرزوى مردم را قطع نمىكند.پ 20- امام عليه السّلام فرمود: كسى كه به گناه خود اعتراف مىكند از كسانى بحساب
مىآيد كه كارهاى نيك و بد را به هم مخلوط كردهاند.پ 21- ابو بكر حضرمى گويد: محمد بن سعيد بمن گفت: از امام صادق عليه السّلام سؤال كنيد و بگوئيد من شما را دوست دارم و از دشمنان شما هم برائت مىجويم ولى به تفويض هم اعتقاد دارم آيا اين عقيده هم مانند عقيده شما هست.
راوى گويد: من گفتههاى او را براى امام نقل كردم امام عليه السّلام دست خود را حركت دادند و فرمودند آنها كارهاى خوب را با بد مخلوط كردند اميد است خداوند آنها را رحمت كند، بعد از آن فرمود: من او را از دوستان امير المؤمنين عليه السّلام نمىدانم، گفتم: او خيال مىكند كه سلطنت هشام از خداوند نيست امام فرمود:
واى بر او مگر نمىداند براى آدمى دولتى هست و براى شيطان هم دولتى.پ 22- زراره گويد: امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه شريفه «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» فرمود: آنها گروهى هستند كه مرتكب گناه مىشوند و در ايمان خود به معصيت آلوده مىگردند و مورد اعتراض مؤمنان قرار مىگيرند اميد هست كه خداوند آنها را بيامرزد.پ 23- زراره گويد: خدمت امام باقر عليه السّلام عرض كرديم، هر كس با ما موافق باشد خواه علوى و يا غير علوى ما آن را دوست مىداريم، و هر كس با ما مخالفت كند چه علوى باشد و يا غير از آن با او قطع رابطه مىكنيم، امام فرمود: اى زرارة گفتار خداوند در اين جا از همه بهتر است كه فرمود: كجا هستند كسانى كه كارهاى نيك و بد را با هم مخلوط كردند.پ 24- جابر گويد: امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه مباركه «وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ» فرمود: آنها مؤمنان اين امت مىباشند.پ 25- يكى از رواة گويد: در خدمت امام صادق عليه السّلام نشسته بوديم و پيرامون يكى از اصحاب خودمان گفتگو مىكرديم يكى از ماها گفت: او ضعيف است، امام عليه السّلام فرمود: هر گاه از كسى كه نسبت به شما ضعيفتر است قبول نشود پس از شما هم پذيرفته نخواهد شد تا آنگاه كه مانند ما باشيد.پ 26- حسين بن مخارق گويد: حضرت صادق عليه السّلام از پدرانش از على عليه السّلام
روايت مىكند كه فرمود:پ مردى از اشراف عرب خدمت على عليه السّلام رسيد، على به او فرمود: در شهر شما گروهى هستند كه به خير و نيكى معروف باشند گفت: آرى هستند.
بار ديگر فرمود: در آنجا كسانى مىباشند كه فقط به كارهاى زشت مشهور باشند، گفت: آرى امام پرسيد آيا در آنجا افرادى هستند كه مرتكب كارهاى بد باشند و كارهاى خوب هم انجام دهند گفت: آرى فرمود: آنها از نيكان امت محمد مىباشند، آنها گروه ميانه هستند، كه بايد غاليان به آنها برگردند و مقصران هم به آنها ملحق شوند.پ 27- رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: ايمان ده بخش است، شناخت، اطاعت، علم، عمل پرهيزكارى، عبادت، صبر، يقين، رضا و تسليم هر كدام از آنها نباشد رشته از هم گسيخته مىگردد.