پ1- ابو حمزه ثمالى گويد: امام على بن الحسين عليهما السّلام فرمود: از منزل بيرون شدم تا به ديوارها رسيدم و به آن تكيه دادم، در اين هنگام مردى ظاهر شد كه دو جامه سفيد در بر داشت و در مقابل من قرار گرفت و به من نگاه مىكرد.
پبعد از اين گفت: اى على بن الحسين چرا شما را محزون مىنگرم، آيا براى دنيا محزون هستى كه روزى خداوند به نيكوكار و بدكار مىرسد، گفتم: براى مال دنيا ناراحت نيستم، و مطلب همان است كه شما آن را بر زبان جارى كرديد.
گفت: پس براى آخرت اندوهگين هستى، او هم وعدهاى درست و يك سلطان قاهرى در آن حكومت خواهد كرد، گفتم: براى اين هم غصه نمىخورم و مطلب همان گونه است كه مىگوئى پرسيد پس چرا غم و غصه داريد و ناراحت هستيد.
فرمود: از فتنه فرزند زبير و گرفتارى مردم مىترسم، او خنديد و بعد گفت:
اى على بن حسين آيا ديدهاى كسى از خداوند خواستهاى داشته باشد و دعا كند خداوند او را اجابت نكند گفتم: خير گفت: آيا ديدهاى كسى به خدا توكل كند خدا او را كفايت نكند، گفتم: خير بعد گفت: آيا مشاهده كردهاى كسى از خدا چيزى بخواهد و خدا به او ندهد گفتم خير، و بعد از نظرم ناپديد شد.پ 2- مفضل از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: خداوند به داود وحى كردند هر بندهاى كه در خانه من بيايد و به من توسل پيدا كند و به مخلوقات من توجه نداشته باشد من اين را از نيت او مىدانم و راز دل او را مىشناسم.
بعد از اين اگر همه آسمانها و زمين هم با او مكر كنند براى وى راه بيرون شدن از آن مكرها را فراهم مىكنم، و اگر بنده به مخلوقات من روى بياورد و به آنها توسل جويد او را هم از نيتش مىشناسم و همه اسباب و وسائل را از او قطع مىكنم و او را بر زمين فرو مىبرم و باكى ندارم كه هر جا برود و هلاك گردد.پ 3- عبد الرحمن بن كثير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: عزّت و توانگرى در حال حركت مىباشند، و هر جا به توكل رسيدند در آنجا وطن مىكنند.پ 4- عبد اللَّه بن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر بندهاى كه بطرف خداوند برود و به آنچه مورد علاقه خدا مىباشد، روى آورد، خداوند هم به او توجه مىكند و به كارهاى مورد علاقه او مىرسد، و هر كس به خداوند چنگ بزند خداوند هم او را نگه مىدارد.
پهر كس مورد نظر خدا قرار گرفت و در حصار او در آمد باكى ندارد كه اگر آسمان بر زمين فرود آيد، و يا حادثهاى در زمين پديد آيد و همه را فرا گيرد او در حزب خدا قرار دارد و از هر بلائى مصون است، مگر خداوند نفرموده إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ.پ 5- على بن سويد از ابو الحسن اول عليه السّلام روايت مىكند كه از آن حضرت از تفسير آيه شريفه سؤال كردم، فرمود: توكل درجاتى دارد يكى از آنها اين است كه همه كارهاى خود را به خداوند واگذارى.
خداوند هر چه برايت پيش آورد راضى باشى و بدانى كه هر چه او برايت مقدر كرده خير است و سعادت و شرفت در آن مىباشد، و هر چه خدا حكم كرد بايد راضى شوى، و اينك به خدا در كارها توكل داشته باش و به او اطمينان پيدا كن.پ 6- معاوية بن وهب گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس سه چيز عطا شود از سه چيز محروم نمىگردد، هر كس موفق به دعا شد از اجابت محروم نمىشود، و هر كس موفق به شكر و سپاسگزارى شد از زيادى نعمت محروم نخواهد شد.
هر كس به توكل توفيق پيدا كرد خداوند او را كفايت مىكند، بعد از آن فرمود: مگر در كتاب خدا نخواندهاى كه فرمود: هر كس به خداوند توكل كند خدا او را كفايت مىكند و در جاى ديگر فرمود: اگر شكرگزارى كنيد خداوند هم زياد مىكند و به نعمتهاى شما مىافزايد، و نيز فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت نمايم.پ 7- حسين بن علوان گويد: در يك مجلس علم قرار گرفتيم، و من زاد و توشه خود را در يكى از سفرها از دست داده بودم، بعضى از ياران ما گفتند شما از كدام شخص انتظار مساعدت داريد، من نام يك نفر را بردم.
او گفت: حاجت خود را به او نگو زيرا او خواستهات را انجام نمىدهد و آرزوهايت را برآورده نمىكند، گفتم: تو از كجا مىدانى او مرا نااميد خواهد كرد، گفت: از امام صادق عليه السّلام شنيدهام كه فرمود:
خداوند مىفرمايد: به عزّت و جلال خودم سوگند و به مجد و عظمت و مقام
بلندم سوگند ياد مىكنم كه هر كس جز من از ديگرى حاجت بخواهد و به ديگران توجه كند، آرزوهاى آنها را بر نمىآورم و آنان را نااميد مىكنم.پ جامه خوارى در بر آنها مىنمايم، و آنها را در نزد مردم رسوا مىسازم، و از مقام قرب خود دور مىگردانم، و از نزديك شدن او به خود بازش مىدارم، او در سختىها آرزوى كمك از ديگران را دارد در حالى كه همه سختىها در دست من مىباشد.
او از غير من آرزو مىكند و در خانه ديگرى را مىكوبد، در حالى كه همه كليدها در دست من است و درهاى بسته را من باز مىكنم، و در خانه من روى همه باز مىباشد، آيا كدام يك براى رفع پريشانى و گرفتارى نزد من آمد و من او را نااميد كردم.
آيا كدام كس با اميد در خانه من آمد كه من اميد او را قطع كردم، من آرزوهاى بندگان خود را نزد خود محفوظ گذاشتهام آنها به اين رضايت پيدا نمىكنند و جاى ديگر مىروند، من همه آسمانها را از فرشتگان پر كردهام و آنها از ذكر و تسبيح خسته نمىگردند.
من به فرشتگان امر كردهام درهاى خانه مرا روى بندگان نبندند ولى مردم به گفته من اعتماد ندارند، مگر او نمىداند اگر حادثهاى نابهنگام او را دريابد او هرگز قدرت ندارد آن را از خود دور گرداند و كسى بدون اجازه من توانائى ندارد او را نجات دهد.
پس چرا آن بنده از من گريزان است، و خود را با افكار و انديشههاى ديگرى مشغول كرده است، او بدون اينكه از من سؤال كند مورد بخشش من قرار گرفت، و بعد از اينكه نعمتها را از وى گرفتم و او ناتوان شد، اينك به جاى ديگرى مىرود و از وى حوائج خود را مىخواهد و رفع پريشانى خود را طلب مىكند.
آيا او انتظار دارد قبل از اينكه از من سؤال كند خواستههاى او را بر آورم، و بعد از من سؤال كند و پاسخ نگيرد، آيا من بخيل هستم و نمىخواهم چيزى به او دهم، و مرا به بخل نسبت دهد، مگر جود و احسان و فضل و عنايت در دست من
قرار ندارند.پ مگر عفو و رحمت در نزد من نيست، مگر من مركز آمال و آرزوهاى بندگان نيستم، چه كسى غير از من آرزوها را برطرف مىكند و حوائج را بر مىآورد، مگر آرزومندان نمىترسند كه از ديگران آرزو دارند و دل به جاهاى ديگر بستهاند.
اگر اهل آسمانها و زمين همه آرزو كنند، و من خواسته همه را برآورم از دولت و كشورم هرگز چيزى كاسته نخواهد شد و ذرهاى در آن تغيير پيدا نخواهد كرد، چگونه كاسته مىگردد ملكى كه من نگهبان او مىباشم، بدا به حال آنهائى كه از رحمت من نااميد شدهاند، و بدا به حال آنهائى كه مرا نافرمانى كنند و مراقب من نباشند.پ 8- عبد اللَّه بن قاسم از امام صادق عليه السّلام و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه على عليه السّلام فرمود: به آنچه اميدوار نيستى از آنچه اميدوارى بيشتر اميدوار باش، زيرا موسى بن عمران عليه السّلام رفت آتش بياورد ولى پيامبر بازگشت و خدا با او سخن گفت.
ملكه سبا به ديدن سليمان رفت ولى بعد از بازگشت به كشورش مسلمان مراجعت نمود و ساحران فرعون رفتند تا عزّت و قدرت او را به رخ مردم بكشند، ولى خود مسلمان شدند و دست از فرعون كشيدند.پ 9- جابر جعفى گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: موسى بن عمران عليه السّلام گفت بار خدايا به آنچه حكم كردهاى راضى مىباشم، خدايا بزرگان را مىميرانى، و كودكان را نگه مىدارى، خداوند فرمود: اى موسى مگر نمىخواهى من آنها را روزى دهم و از آنها سرپرستى نمايم، گفت: چرا مىخواهم تو هم وكيل خوبى هستى و هم سرپرست خوب.پ 10- حسن بن جهم گويد: از امام رضا عليه السّلام سؤال كردم و گفتم: قربانت گردم، توكل را تعريف كنيد، فرمود: توكل آن است كه جز از خداوند از كسى نترسى، و كسى را با او همسان ندانى عرض كردم تواضع را بيان فرمائيد و حد آن را روشن كنيد.
پامام رضا عليه السّلام فرمود: تواضع آن است كه براى خود بخواهى آنچه براى ديگران مىخواهى، عرض كردم قربانت گردم مىخواهم بدانم در نزد شما چگونه هستم، فرمود: بنگريد من در نزد شما چگونه مىباشم.پ 11- وهب بن وهب گويد: امام صادق از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند مىفرمايد: اى فرزند آدم از من اطاعت كن و هر چه مىگويم انجام بده، و مصالح خود را هم به من تعليم نده.پ 12- بزنطى گويد: امام رضا عليه السّلام فرمود: ايمان چهار ركن دارد، توكل بر خداوند، رضايت به خواستههاى او و تسليم در برابر اوامر او، و واگذارى امور به او، يكى از بندگان شايسته گفت: من كارهاى خود را به خدا وامىگذاريم، و خداوند هم او را از ناراحتيها حفظ كرد.پ 13- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر كس به روزگار اعتماد كند بر زمين خواهد افتاد.پ 14- امام صادق عليه السّلام فرمود: به خداوند اعتماد كن تا مؤمن به حساب آيى، و به آنچه خداوند تقسيم كرده راضى باش تا بىنياز گردى.پ 15- حماد بن عيسى از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود:
امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: لقمان به فرزندش وصيت مىكرد و در ضمن وصيتها فرمود: اى فرزند من كسانى كه يقين آنها ناقص و نيت آنها در طلب روزى ضعيف است بايد عبرت گيرند.
خداوند متعال بشر را در سه حالت قرار داده و رزق او را هم عطا كرده است، و او در هيچ يك از آنها كسبى نكرده و چارهجوئى ننموده است ولى در حالت چهارم به او روزى عطا مىكند.
اما نخستين مرحله انسان هنگامى است كه در رحم مادر قرار دارد خداوند او را در آن جاى آرام روزى مىدهد، و سرما و گرما هم او را اذيت نمىكند، بعد از اين او را از رحم مادر بيرون مىآورد و روزى او را در شير مادر قرار مىدهد، شير مادر هم او را كفايت مىكند و با همان بزرگ مىگردد بدون اينكه از خود نيروئى داشته
باشد.پ بعد از آن از شير گرفته مىشود و روزى او را پدرش از كسب خود مىدهد و با رأفت و محبت و از روى قلب به او خدمت مىكند، آنها توانائى ندارند كه اندكى از كودك خود غفلت كنند و حتى حاضرند جان خود را هم فداى او كنند.
اما هنگامى كه فرزند بزرگ شد و عقل او رشد پيدا كرد خود بطرف كسب و كار و زندگى مىرود و در اين جا شك و شبههها براى او ايجاد مىگردد و شيطان او را وسوسه مىكند تا به خداوند بد گمان گردد، و منكر حقوق در اموال خود مىشود.
او در اين هنگام حتى به زن و فرزندان خود هم توجه نمىكند و به آنها سختگيرى مىنمايد و مىترسد روزيش تنگ گردد و اموالش از دست برود و به آينده اطمينان پيدا نمىكند، و نسبت به آينده مضطرب مىشود، اى فرزند من اين چنين بندهاى بد مىباشد.پ 16- صفوان در يك حديث مرفوع از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: شيطان مىگويد: من در پنج چيز توانائى ندارم و نمىتوانم در آنها تصرف داشته باشم، ولى ساير امور همه در قبضه تصرف و قدرت من مىباشند، كسانى كه با نيت درستى به خداوند توجه داشته باشند، و در همه امور به خداوند توكل نمايند.
كسانى كه در شب و يا روز زياد خداوند را تسبيح گويند، كسى كه براى برادر مؤمن خود بپسندد آنچه را كه براى خود مىپسندد، كسى هنگامى كه مصيبت بر او وارد شد بىتابى نداشته باشد، و كسى كه به تقسيم خداوند در باره روزى رضايت داشته باشد.پ 17- امام رضا عليه السّلام از پدرش و از او امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه از مردى سؤال كردند: در جواب آن حضرت گفته شد او بيمار است، امام عليه السّلام براى عيادت او رفتند و در كنارش قرار گرفتند و او را در حال بيمارى يافتند.
امام عليه السّلام به او فرمودند به خداوند حسن ظن داشته باشيد، گفت: به خداوند
حسن ظن دارم،پ ولى براى دخترم غصه مىخورم، و فقط اندوه آنها مرا بيمار كرده است، امام عليه السّلام به او فرمود: از كسى كه اميدوارى حسنات تو را مضاعف كند و گناهانت را محو نمايد از او بخواه تا اوضاع دخترانت را اصلاح كند.
مگر نمىدانى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هنگامى كه از سدرة المنتهى مىگذشتم و از شاخهها و برگهاى آنجا هم عبور كردم، در آنجا مشاهده كردم كه ميوههائى از شاخهها آويزان است كه مانند پستان از آنها شير مىچكد.
از بعضى شاخهها عسل مىچكيد، و از بعضى آنها روغن و از پاره چيزهائى مانند مغز گندم تراوش مىكرد، و از جاهائى هم جامهها آويزان بودند و اينها همه بطرف زمين آويزان بودند، من با خود گفتم مركز اين پستانها كجا هستند و اينها از كجا بيرون شدهاند.
در اينجا جبرئيل با من نبود چون من از مقام وى گذشته بودم، در اين هنگام خداوند ندا كرد اى محمد من اينها را از اينجا رويانيدهام تا از آنها به دختران مؤمنان غذا بدهم، و اينها براى دختر و پسران امت تو مىباشند، اكنون به پدران دختران بگوئيد از پريشانى آنها نترسيد من همان طور كه آنها را خلق كردهام به آنها روزى هم مىدهم.پ 18- عمرو بن سيف از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: روزى را از راه حلال طلب كن، كه او تو را در امور دينت كمك مىكند، و مركب خود را ببند و بعد به خداوند توكل كن.پ 19- امام باقر عليه السّلام فرمود: اى جابر اين كيست كه از خداوند سؤال كرد و خدا حاجت او را نداد، و يا بر او توكل نمود و خدا او را كفايت نكرد و يا به وى اطمينان كرد او نجاتش نداد.پ 20- رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس دوست دارد پرهيزكارترين مردم باشد بايد به خداوند توكل كند، و هر كس دوست دارد بىنيازترين مردم باشد بايد به آنچه در نزد خداوند است بيشتر اعتماد داشته باشد تا آنچه كه در دست خودش مىباشد.
پ21- رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله از جبرئيل سؤال كرد توكل بر خداوند چيست فرمود:
توكل آن است كه بداند مخلوق نه زيان مىرساند و نه سود، نه عطا مىكند و نه منع مىنمايد، و اينكه از مردم مايوس گردد.
هر گاه بندهاى چنين بود جز براى احدى كار نمىكند، و جز از خداوند از كسى اميدوارى ندارد و از كسى هم نمىترسد، و جز خداوند از كسى هم طمع ندارد، و اين است معنى توكل بر خدا و واگذارى كارها به او.پ 22- ابن نباته گويد: امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداوند به داود عليه السّلام وحى فرستاد فرمود: اى داود تو چيزهائى را مىخواهى و من هم ارادهاى دارم، و جز اراده من چيزى واقع نخواهد شد، اگر در برابر قضاء من تسليم گردى هر چه بخواهى مىدهم، و اگر تسليم نگردى در برابر خواستههايت به مشقت خواهيد افتاد، و بعد هم آنچه را اراده كنم واقع خواهد شد.پ 23- ابن خالد از امام رضا عليه السّلام و او از پدرانش روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال مىفرمايد: هر كس به قضاء من راضى نباشد و به تقدير من ايمان نياورد بايد خدائى غير از من را برگزيند.پ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: قضاء پروردگار براى مؤمن خير مىباشد.پ 24- فراء از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: هر كس به قضاء راضى باشد قضاء به او خواهد رسيد و پاداش هم خواهد گرفت، و هر كس از قضاء راضى نباشد قضاء مىآيد و خداوند اجر او را باطل مىكند.پ 25- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر كس به آنچه خداوند تقسيم فرموده راضى باشد بدنش در آسايش خواهد بود.پ 26- اسحاق بن عمار گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: والاترين طاعت خداوند خوشنودى از مقدرات خداوند است و آنچه خدا براى بندگانش مقدر كرده مورد علاقه او باشد چه خوشش بيايد و يا نيايد، و خداوند هر چه براى بندگان خود مقرر كرده همهاش خير است.پ 27- حسن بن موسى از پدرش و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه رسول
خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:پ دنيا در حال نقل و انتقال و زوال مىباشد، هر چه سهم در آن داشته باشى به تو خواهد رسيد اگر چه ضعيف و ناتوان باشى.
اما اگر بر زيان تو باشد هر چه نيرو داشته باشى و بخواهى جلو زيان را بگيرى نخواهى توانست و آن زيان به تو خواهد رسيد، و هر كس اميدش را از آنچه از دست او رفته قطع كند بدنش در آسايش خواهد بود، و هر كس راضى باشد به آنچه خدا روزى كرده ديدگانش روشن مىگردد.پ 28- ابن فرقد از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: خداوند به موسى بن عمران وحى فرستاد و فرمود: اى موسى من گروهى را خلق كردهام كه از بندگان مؤمن خود هم بيشتر آنها را دوست مىدارم، من او را به آنچه خير او هست گرفتار مىكنم و يا او را عافيت مىدهم و اين هر دو براى او خير مىباشد.
من مىدانم بندهام را چه چيز اصلاح مىكند، او بايد در برابر گرفتاريهائى كه من براى او مىآورم صبر كند، و از نعمتهاى من سپاسگزارى نمايد و او بايد از قضاء من خوشنود شود، اگر چنين باشد او در نزد من از صديقان بشمار هست، در صورتى كه در كارها خوشنودى مرا در نظر بگيرد، و از دستورات من اطاعت كند.پ 29- داود بن سليمان از امام رضا عليه السّلام و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال مىفرمايد: اى بنى آدم همه شما گمراه مىباشيد مگر آنهائى را كه من هدايت كردهام، و همه شما فقير هستيد مگر آنهائى را كه من بىنياز نمودهام.
همه شما هلاك مىگرديد مگر كسانى را كه من نجات مىدهم، اينك از من بخواهيد تا شما را بىنياز كنم و به راه سعادت و خوشبختى راهنمائى نمايم، بعضى از بندگان مؤمن را جز فقر چيزى آنها را اصلاح نمىكند و اگر او را مالدار كنم فاسد مىگردد.
گروهى از بندگانم شايستگى پيدا نمىكنند مگر اينكه سالم و تندرست باشند، اگر او را بيمار نمايم فاسد خواهد شد، جمعى از بندگان من در عبادت من كوشش مىكنند و شبها را سر پا ايستاده و نماز مىگذارند و عبادت و پرستش مىكنند.
پبعض از شبها خواب بر آنها غلبه پيدا مىكند و اين خواب را من بر آنها مسلط مىكنم، او بخواب مىرود و هنگام صبح از خواب بر مىخيزد و خود را ملامت مىكند كه چرا خواب ماندم و از عبادت و نماز شب محروم شدم، او همواره متاسف و ناراحت مىباشد.
اگر من او را هر شب توفيق عبادت و نماز شب را بدهم عجب و خودخواهى او را فرا مىگيرد، و اين عجب او را هلاك مىسازد، او خيال مىكند با اين عبادات از همه عابدان بالاتر است و از حدود مقصران گذشته، و از اين جهت از من دورى مىكند در حالى كه گمان دارد به من نزديك است.
اينك بايد عاملان به اعمال خود تكيه نكنند اگر چه اعمال آنها نيك باشد، و گناهكاران هم بايد به خاطر گناه خود مايوس نگردند اگر چه گناه آنها زياد باشد، آنها بايد به رحمت من اطمينان داشته باشند و به فضل من اميدوارى پيدا كنند.
آنها بايد به حسن توجه من اطمينان پيدا نمايند، براى اينكه تدبير كار بندگان من با خودم مىباشد و هر چه صلاح آنها باشد خودم مقدمات آنها را فراهم مىسازم، و من به بندگان آگاه و بصير مىباشم و از لطائف حالات آنها اطلاع دارم.پ 30- سليمان بن خالد از امام صادق عليه السّلام و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله يكى از روزها خنديدند به اندازهاى كه دندانهايش نمايان شد، و بعد فرمودند نمىگوئيد چرا خنديدم گفتند بفرمائيد يا رسول اللَّه فرمود: تعجب دارم از مرد مسلمانى كه همه مقدرات خداوند براى او خير است و عاقبت نيكى براى او دارد.پ 31- ابن عباس گويد: رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله بسيار گرسنه شدند و بطرف كعبه رفتند و از پردههاى آن گرفتند و فرمودند: اى خداى محمد، محمد را بيش از اين گرسنه نداشته باش، بعد از اين جبرئيل نازل شد و با خود يك لوزه آورد.
جبرئيل گفت: اى محمد خدايت سلام مىرساند، فرمود: اى جبرئيل خداوند خود سلام است و سلامها از او و بطرف او بازمىگردند، گفت: خداوند مىفرمايد اين لوزه را باز كنيد، بعد از اينكه رسول خدا آن را باز كردند در آن برگ سبزى
يافتند كه بر آن نوشته بود.پ خداوندى جز خداى يگانه نيست، و محمد فرستاده و رسول او مىباشد من محمد را بوسيله على تاييد كردم و او را يارى نمودم كسى انصاف ندارد و به حق سخن نگفته است كه خداوند را در قضاء و حكمش متهم ساخته است و او را در دادن روزى بىتوجه بداند.پ 32- على عليه السّلام در تفسير آيه شريفه وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما فرمود: آن كنز لوحى بود از طلا كه در آن نوشته شده بود بنام خداوند بخشنده مهربان خدائى جز خداى واحد نيست و محمد رسول او مىباشد تعجب دارم از كسى كه مىداند مرگ حق است باز هم خوشحالى مىكند.
در شگفت هستم از كسى كه به مقدرات معتقد است چگونه محزون مىگردد، تعجب دارم از كسى كه آتش را به ياد مىآورد چگونه مىخندد و تعجب دارم از كسى كه گردش روزگار را مشاهده مىكند و تغييرات آن را مىنگرد چگونه به آن اطمينان پيدا مىكند.پ 33- ثمالى از امام باقر عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: بنده بين سه چيز زندگى مىكند گرفتارى، قضاء و نعمت، در هنگام گرفتارى بايد صبر كند، و در وقت قضاء خداوند تسليم واجب است و در هنگام نعمت خداوند شكر واجب مىباشد.پ 34- عبد الحميد بن ابى العلاء گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: شرك از حركت مورچه هم مخفىتر است فرمود: از موارد شرك آن است كه انگشترى خود را براى عرض حاجت تحويل بدهد، و يا چيزى شبيه آن.پ 35- امام عليه السّلام در تفسير آيه «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» فرمود: خداوند از پيامبر خود چهل روز وحى را قطع كرد براى اينكه رسول خدا به قريش وعده كرده بود كه فردا به شما خواهم گفت ولى كلمه ان شاء اللَّه را بر زبان جارى نساخته بود، و لذا خداوند فرمود هر گاه خواستى چيزى در آينده بگوئى ان شاء اللَّه را فراموش نكن.پ 36- مقاتل بن سليمان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه موسى
بطرف كوه طور براى مناجات مىرفت، گفت:پ بار خدايا خزائن خود را به من نشان بده، فرمود: اى موسى من هر گاه بخواهم چيزى را ايجاد بكنم به او مىگويم وجود پيدا كن او هم وجود پيدا مىكند.
گفت: بار خدايا كدام يك از مخلوقات نزد تو مبغوضتر مىباشند فرمود: آن كسى كه مرا متهم مىكند، كدام يك از مخلوقات تو را متهم مىكند، فرمود: كسانى كه از من خير مىخواهند من هم به آنها خير مىدهم، ولى او در اينجا مرا متهم مىكند و به حكم و قضاء من راضى نمىگردد.پ 37- حمزة بن حمران گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: ابو جعفر باقر عليه السّلام از منزلش بيرون شد و به بيابانهاى اطراف شهر رفت و بر ديوارى تكيه داد و در انديشه فرو رفت، در اين هنگام مردى رسيد و گفت: اى ابو جعفر چرا محزون هستى.
اگر اندوهت براى دنيا مىباشد كه روزى خدا در آنجا به نيكوكار و بدكار مىرسد، و يا براى آخرت غمگين هستى كه خداوند در وعدههاى خود صادق است و او روز قيامت حاكميت و اقتدار دارد.
امام عليه السّلام فرمود: من در فتنه پسر زبير فكر مىكنم و حزنم براى آن است.
آن مرد گفت: آيا مشاهده كردهاى كسى كه از خداوند مىترسد خداوند او را نجات ندهد، و يا ديدهاى كسى كه بر خداوند توكل نمايد خدا او را كفايت نكند، و يا كسى كه از خداوند طلب خير كند خدا خيرى به او ندهد، امام باقر عليه السّلام فرمود آرى چنين است و اين مرد خضر عليه السّلام بود.پ 38- امام رضا عليه السّلام از پدرانش روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مىفرمود:
خداوند فرموده: هر مخلوقى كه به مخلوق ديگرى متوسل شود و مرا فراموش كند، اسباب و وسائل آسمانها و زمين را از او خواهم گرفت.
اگر از من چيزى بخواهد به او نخواهم داد، اگر دعا كند اجابت نمىكنم و اگر مخلوقى در خانه من بيايد و به من توسل پيدا كند آسمان و زمين را ضامن روزى او مىگردانم، از من هر چه بخواهد مىدهم، و هر دعائى بكند اجابت مىنمايم، و اگر
توبه كند قبول مىكنم.پ 39- امام رضا از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه حسين بن على عليهم السّلام فرمود:
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: خداوند فرموده: هر مؤمنى كه به جز من مونسى براى خود بگيرد و او را به آرزوهايش نخواهم رسانيد و جامه خوارى را بين مردم به او خواهم پوشانيد.
او را از مقام قرب خود دور خواهم كرد و راهى به من پيدا نخواهد كرد و طرد خواهد گرديد، كدام كس به من اميدوار شد و از من حوائج خود را طلبيد و از همه جا دل كند و به در خانه من آمد كه من او را از در خانه خود دور كردم و اميد او را بر نياوردم.پ 40- امام عليه السّلام فرمود: هر كس مىخواهد قوىترين مردم باشد بايد به خداوند توكل داشته باشد، از آن حضرت سؤال كردم حد توكل چيست فرمود: آن است كه جز از خداوند از كسى نترسى.پ روايت شده كه عزّت و توانگرى در حركت و سير مىباشند و هر گاه به توكل رسيدند و او را دريافتند در آنجا وطن مىنمايند.پ عالم عليه السّلام فرمود: توكل بر خداوند درجاتى دارد كه بعضى آنها اين است كه در كارهاى خود به خداوند اطمينان پيدا كنى و هر چه برايت پيش آمد از آن راضى باشى.پ روايت شده كه خداوند به داود عليه السّلام وحى كرد و فرمود: اى داود هر بنده از بندگان من كه مرا پناهگاه خود بداند و به من توسل جويد و به مخلوقات من روى نياورد و به آنها چنگ نزند و آنان را پناهگاه خود نگيرد و نيت خود را هم پاك كند، اگر همه اهل آسمانها و زمين او را آزار و اذيت كنند من راه خروج از آن فتنهها را برايش باز مىكنم.
اما اگر بندهاى از بندگانم به يكى از مخلوقات پناه ببرد، و او را بر مقدرات خود حاكم گرداند و نيت او نيز بر اينها گواهى دهد همه اسباب و وسائل دنيا را از وى قطع خواهم كرد، و زمين را زير پايش سست خواهم نمود و باكى نخواهم
داشت كه در كجا به هلاكت برسد.پ عالم عليه السّلام فرمود: خداوند متعال مىفرمايد: سوگند به عزّت و جلال خودم و سوگند به مقام بلندم، هر بندهاى كه خواسته مرا به خواستههاى خود ترجيح دهد و دست از هواى نفس خود بردارد دل او را بىنياز خواهم كرد و آخرت را همت او قرار خواهم داد، و وسيله زندگى او را فراهم كرده و او را خودكفا خواهم كرد.
من آسمان و زمين را ضامن روزى او مىكنم، و حوائج او را بر مىآورم، و دنيا ناچار بطرف او خواهد آمد، سوگند به عزّت و جلالم و بلندى مقام و جايم، هر بندهاى كه خواستههاى خود را بر خواستههاى من ترجيح دهد اميدش را قطع مىكنم، و به اندازهاى كه براى او مقدر كردهام او را روزى مىدهم.پ روايت شده كه بعضى از علماء مىگفتند: پاك و منزه است آن خدائى كه اگر همه دنيا خير بود كسى را كه دوست مىداشت در آنجا هلاك مىكرد، و پاك است آن خدائى كه اگر همه دنيا شر و فساد بود باز هر كس را كه مىخواست نجات مىداد.پ روايت شده كه از هر چه اميد ندارى اميدوارتر باش تا به آنچه اميدوارى، موسى بن عمران عليه السّلام بيرون شد تا براى خاندانش آتش بياورد ولى خداوند با وى سخن گفت و به عنوان پيامبر به ميان آنها بازگشت.
ملكه سبا بطرف سليمان رفت و به دست او مسلمان شد، ساحران فرعون به ميدان موسى عليه السّلام آمدند تا عزت فرعون را حفظ كنند، ولى در نتيجه ايمان آوردند،پ روايت شده چيزى كه گذشت نگو كاش چنين و چنان مىشد.پ عالم عليه السّلام فرمود: هر گاه خداوند بخواهد به ما عطا مىكند، و هر گاه بخواهد ندهد ما راضى هستيم.پ روايت شده كه داناترين مردم كسانى هستند كه به حكم خداوند راضىتر باشند.پ روايت شده بالاترين طاعت خداوند صبر و رضايت است،پ و روايت شده خداوند براى هر بندهاى هر چه مقدر كرده باشد و بنده به آن رضايت دهد خداوند
در آن خير قرار مىدهد.پ روايت شده كه خداوند متعال به موسى بن عمران عليه السّلام وحى كرد اى موسى من مخلوقى را محبوبتر از مؤمن نيافريدم، اگر او را گرفتار مىكنم براى او خير است و اگر او را عافيت مىدهم باز براى او خير مىباشد، او بايد در گرفتارىها صبر كند و نعمتهاى من را سپاس گويد: و به حكم من راضى باشد و در اين صورت او را در زمره صديقان خواهم نوشت.پ از عالم عليه السّلام روايت شده كه فرمود: مؤمن همواره در معرض خيرات مىباشد اگر او را با مقراض از هم پاره پاره كنند براى او خير خواهد بود، و اگر حكومت شرق و غرب را هم بدست بياورد باز هم براى او خير مىباشد.پ روايت شده هر كس متدين شد همه نيكىها را فرا گرفته است،پ روايت شده كه خداوند متعال دنيا را به همه مىدهد چه دوست خدا باشد و يا نباشد، و ليكن دين را فقط به دوستان خود مىدهد.پ در يك حديثى ديگر آمده است كه خداوند دين را به خاصان و برگزيدگان از مخلوقات خود مىدهد.پ روايت شده هر گاه چيزى از دنيا طلب كردى و به آن نرسيدى متوجه باش كه خداوند تو را ويژگىهائى از دين عطا كرده و ديگران را از آن محروم ساخته است، اگر به دين برسى و جانت را در اين راه بدهى بهتر است از اينكه جان خود را براى دنيا از دست بدهى.پ روايت شده كه خداوند به داود وحى كرد كه فلان زن دختر فلان شخص در بهشت با تو در يك مقام خواهد بود، داود رفت و از او پرسيد تو اين مقام را از كجا بدست آوردهاى، او هم جريان خود را گفت و معلوم شد او هم مانند ساير مردم زندگى مىكند.
داود پرسيد نيت شما چگونه است، گفت من در هر جايى كه هستم براى من فرق نمىكند، اگر ديروز وضعى داشتهام و امروز آن وضع تغيير كرده باشد ناراحت نيستم و همه در نظر من يكسان مىباشند داود گفت: حسن ظنت به خدا تو را به
اين مقام رسانيده است.پ عالم عليه السّلام فرمود: به خداوند سوگند مؤمن به خير دنيا و آخرت نمىرسد مگر اينكه به خداوند حسن ظن داشته باشد و به او اميدوار گردد و خلقش نيكو شود، و از غيبت كردن مؤمنان دست باز دارد.
به خداوند سوگند پروردگار مؤمنى را عذاب نمىكند در حالى كه توبه و استغفار كرده باشد مگر اينكه به خدا سوء ظن حاصل كند و در اميدوارى به او كوتاهى نمايد، و بد خلقى كند و از مؤمنان غيبت نمايد.
به خداوند سوگند هر بندهاى كه به خداوند حسن ظن پيدا كند، خداوند هم به حسن ظن او رفتار خواهد كرد، زيرا خداوند كريم است و شرم دارد كه حسن ظن و اميد بندهاش را بىاثر سازد، اكنون به او حسن ظن پيدا كنيد و بطرف او برويد، خداوند مىفرمايد: كسانى كه به خدا سوء ظن دارند در دام بدى گرفتار خواهند شد.پ روايت شده كه داود عليه السّلام گفت: اى خدا به تو ايمان نياورد و عرفان حاصل نكرد آن كس كه به تو حسن ظن ندارد.پ روايت شده آخرين شخصى كه بطرف آتش برده مىشود بر مىگردد و مىگويد: بار خدايا من چنين گمانى در باره شما نداشتم، خداوند مىفرمايد گمانت در باره من چه بود، مىگويد: من گمان مىكردم شما از گناهان من در مىگذرى و عفوم مىكنى و در بهشت جاى مىدهى.
در اين هنگام خداوند مىفرمايد: اى فرشتگان من به عزّت و جلال و رأفت و مقام خود سوگند ياد مىكنم كه اين بنده يك لحظه هم به من حسن ظن نداشت، و اگر لحظهاى به من حسن ظن داشت او را از دوزخ نمىترسانيدم، به او بگوئيد دروغ مىگويد و بعد هم وارد بهشت كنيد.پ عالم عليه السّلام فرمود: خداوند متعال مىفرمايد: متوجه باشيد كه عاملان نبايد به اعمال خود متكى باشند، آن اعمالى كه براى رسيدن به ثواب و پاداش من انجام مىدهند، زيرا اگر آنها هر چه كوشش كنند و خود را به زحمت بياندازند نمىتوانند
حق عبادت را به جاى آورند.پ آنها هر چه عبادت كنند باز هم مقصر خواهند بود و به كنه عبادت نخواهند رسيد و به كرامتها و الطاف من دست نخواهند يافت، آنها بايد به رحمت من اطمينان داشته باشند و به فضل و احسان من اميدوار گردند.
عاملان بايد با حسن ظن به من توجه كنند و مطمئن گردند، در اين هنگام است كه رحمت من شامل آنها مىگردد و لطف من آنها را فرا مىگيرد، و رضوان و مغفرت من آنان را مىپوشاند، من بخشنده و آمرزنده هستم و به همين عنوان نامگذارى شدهام.پ از عالم عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خداوند به موسى بن عمران عليه السّلام وحى كردند كه دو نفر از بنى اسرائيل را در حبس نگهدارند، او هم آنها را به زندان انداخت و بعد آزادشان كرد، موسى بطرف يكى از آنها توجه كرد و ديد مانند نخى باريك كشته است.
موسى از وى پرسيد چرا اين چنين لاغرشدهاى گفت: از خوف خدا لاغر شدهام و بعد به دومى نگاه كرد ديد او هم چنان مانند اول است و تغييرى در آن پيدا نشده است موسى گفت: شما هر دو با هم زندان رفتيد چرا با هم فرق داريد.
مرد دومى گفت: من به خداوند حسن ظن دارم و مىدانستم كه او به بندگان خود محبت مىكند از اين رو در من اثرى نگذاشت، موسى گفت: بار خدا سخنان هر دو بندهات را شنيدى اينك كدام يك از آنها بهتر هستند، فرمود: آن كس كه حسن ظن داشت.پ عالم عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به موسى بن عمران عليه السّلام وحى كرد: اى موسى به بنى اسرائيل بگو من در نزد بندگانى هستم كه به من حسن ظن دارند، او هر گونه گمانى كه در باره من داشته باشد به آن خواهد رسيد.پ 41- امام صادق عليه السّلام فرمود: توكل جامى است كه خداوند آن را پر كرده و مهر بر آن نهاده است، كسى آن را باز نمىكند و نمىآشامد مگر اينكه بر خدا توكل داشته باشد، خداوند در قرآن مجيد فرمود: بايد اهل توكل به خداوند توكل داشته
باشند.پ در جايى ديگر فرمود: بر خداوند توكل داشته باشيد اگر مؤمن هستيد، در اينجا توكل را كليد ايمان دانسته است و ايمان قفل توكل به حساب مىآيد، حقيقت توكل ايثار است و اصل ايثار استعمال شىء در حقيقت آن مىباشد.
متوكل در توكل خود دو ايثار را اثبات مىكند، اگر ايثارش دنيائى باشد در آن محجوب خواهد ماند، و اگر خدائى باشد با وى باقى مىماند، اينك اگر مىخواهى متوكل خدائى باشى پنج تكبير نثار روحت بگردان و از همه آرزوها دست بردار همان طور كه مرده از زندگى دست بر مىدارد.
پائينترين حد توكل آن است كه با همت و كوشش با مقدورات خود مسابقه ندهى، و از آنچه در قسمت به تو رسيده گردن فرازى نكنى و زياده روى نداشته باشى، و از آنچه از دست دادهاى فراموش كنى و منتظر آمدن آن نباشى، اگر به اين سه موضوع توجه نكنى ايمانت از دست خواهد رفت در حالى كه توجه ندارى.
اگر مىخواهى پاره از شعار متوكلان را بدانى به اين داستان توجه داشته باش، و آن اين است كه روايت شده يكى از متوكلان نزد بعضى از امامان رفت و گفت جواب يكى از مسائل مرا كه در باره توكل مىباشد بدهيد.
امام هم آن مرد را به حسن توكل مىشناخت و از ورع و پرهيزكارى او اطلاع داشت، و مىدانست او در سؤال خود راستگو مىباشد و قبل از اينكه او سؤال كند امام از دل او آگاه بود، امام گفت در جاى خود قرار بگير و ساعتى به من مهلت بده.
او هم صبر كرد تا امام جواب او را حاضر كند، در آن هنگام كه او سر بزير انداخته بود ناگهان فقيرى از مقابل آنها گذشت، امام عليه السّلام دست در جيب خود كرد و چيزى از آن در آورد و به فقير داد، و بعد متوجه سائل شد و فرمود: سؤال خود را مطرح كن.
سائل گفت: اى امام من مىدانستم كه تو قدرت دارى جواب مرا فورا بدهى و احتياج به مهلت هم نداشتى چرا از پاسخ من تاخير فرمودى، امام فرمود: براى
اينكه معنى آن را قبل از سخن گفتن من بدانى،پ هنگامى كه من خود را اهل سهو و نسيان نمىدانم، ولى خداوند به دل آگاهى دارد، من چگونه از توكل سخن بگويم در حالى كه در جيب من يك درهم وجود داشته باشد.
من هنگامى از توكل سخن مىگويم كه آن يك درهم را نيز ايثار كرده باشم، و بعد از توكل صحبت كنم، سائل در اينجا فريادى كشيد و سوگند ياد كرد تا زنده است در منزل و آبادى سكونت نكند، و با بشرى انس نگيرد.پ 42- ثمالى از امام سجاد عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: از منزل بيرون شدم تا به كنار ديوارها رسيدم و بر ديوارى تكيه زدم، در اين هنگام مردى آمد كه جامه سفيد در بر داشت، و در مقابل من قرار گرفت و گفت:
اى على بن الحسين چرا تو را محزون و غمگين مشاهده مىكنم آيا براى دنيا محزون هستى كه روزى خداوند براى نيكوكار و بدكار حاضر مىباشد گفتم براى اين محزون نمىباشم و مطلب همان است كه شما مىگوئيد.
گفت: پس براى آخرت اندوهگين مىباشى كه آن هم وعدهاى درست و در آنجا يك حاكم عادل حكومت مىكند، پس اكنون چرا خائف و محزون هستى، گفت: من از فتنه فرزند زبير مىترسم، راوى گويد آن مرد در اين حال خنده كرد و گفت:
اى على ابن الحسين آيا مشاهده كردهاى كسى را كه به خدا توكل كرده باشد و خداوند او را كفايت نكند، گفتم خير، گفت: اى على بن الحسين آيا متوجهشدهاى كسى از خداوند بترسد و خدا او را نجات نداده باشد گفتم: خير.
بعد از اين گفت: اى على بن الحسين آيا كسى را مشاهده كردهاى كه از خداوند چيزى بخواهد و يا حاجتى را طلب كند، اما خداوند خواستههاى او را انجام ندهد، گفتم خير امام سجاد عليه السّلام گويد: بعدا متوجه شدم كسى در مقابل من نيست.پ 43- امام صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه كارش را به خداوند واگذارد در آسايش هميشگى قرار خواهد گرفت، و همواره در زندگى لذت بخشى بسر خواهد
بود،پ كسى كه كارها را از روى حقيقت تفويض مىكند همتش بسيار عالى مىباشد و همان گونه است كه على عليه السّلام فرموده است.
رضيت بما قسم اللَّه لى و فوضت امرى الى خالقى
كما أحسن اللَّه فيما مضى كذلك يحسن فيما بقى
خداوند متعال در قرآن مجيد در باره مؤمن آل فرعون فرمود: من كار خود را به خدا وامىگذارم، و خداوند به كارهاى بندگان بينا مىباشد، پروردگار او را از مكر آنها محفوظ داشت و به آل فرعون عذاب دردناكى را مسلط ساخت.
تفويض پنج حرف دارد و هر حرفى نشانه حكمى است، هر كس به حرفى از آن عمل كند آن حكم را به جاى آورده است، تاء نشانه ترك تدبير امور دنيا مىباشد، فاء فانى شدن هر همتى است جز همتى كه انسان را به خدا برساند.
واو نشانه وفاء به عهد و تصديق وعدهها مىباشد، و يا نشانه ياس از خويشتن و يقين به خدا است، و ضاد نشانه ضمير پاك و ضرورت نياز به خداوند مىباشد، مفوض كسى را گويند كه صبح مىكند و از آفات بدور است، و شبها با عافيت از دين بسر مىبرد.پ 44- امام صادق عليه السّلام فرمود: صفت رضا آن است كه از آنچه دوست دارد راضى باشد و از آنچه دوست نمىدارد، رضا پرتو نور معرفت مىباشد و راضى كسى را گويند كه از اختيارات خود فانى باشد و راضى در حقيقت همان مرضى عنه مىباشد.
رضا اسمى است كه همه معانى عبوديت در آن جمع مىشوند، و تفسير رضا خوشحالى قلب مىباشد، از پدرم محمد باقر عليه السّلام شنيدم فرمود: علاقه قلب به موجود شرك است و به مفقود كفر مىباشد و آن هر دو از سنت خارج هستند، شگفت از كسى است كه ادعاى عبوديت خدا مىكند ولى در مقدرات او منازعه مىنمايد راضيان و عارفان از اين دور هستند.پ 45- رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: متوجه باشيد كارى نكنيد كه بنى اسرائيل مرتكب شدند، و با نعمتهاى خداوند دشمنى نداشته باشيد و در برابر خداوند
چيزى نتراشيد،پ هر گاه يكى از شما در روزى و يا زندگى خود گرفتار شد و به چيزهائى مبتلا گرديد كه آنها را دوست نمىدارد و بطور قطع از خداوند طلب نكند كه آنها را از وى برطرف سازد.
ممكن است در اين درخواست مرگ و هلاكت او برسد، و او بايد در اين گونه موارد بگويد بار خدايا به جاه محمد و آل او كه از پاكان هستند اگر در اين كارهائى كه مرا ناراحت كرده براى من خيرى هست و دينم را سود مىرساند مرا بر آنها صبر عطا كن و نيرو بده.
خداوندا مرا توانائى عطا نما تا آن مشكلات را تحمل كنم، و مرا نشاطى بده تا سنگينىهاى آن را بدوش كشم، و اگر چنان كه در آن خيرى نيست بر من منت گذار و مرا به قضاء خودت خوشنود گردان و خداوندا تو را سپاس مىگذارم، هر گاه اين كلمات را بگوئى خداوند هر چه برايت خير باشد مقدر مىسازد.پ 46- يعقوب بن شعيب گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به يوسف فرمود: آيا من تو را محبوب پدرت قرار ندادم، و تو را با زيبائى و حسن صورت بر همگان فضيلت ندادم، و كاروان را فرستادم تا تو را از چاه بيرون بياورند.
مگر من نبودم كه مكر زنان را از تو دور كردم و از گزند آنان تو را نگهدارى نمودم، پس چرا به يك مخلوقى توجه كردى و به او روى آوردى و از وى خواستى تا تو را از زندان نجات دهد، و براى همين جهت چند سال ديگر هم در زندان ماندى.پ 47- يكى از راويان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه يوسف عليه السّلام به آن جوان گفت: مرا در نزد صاحبت بياد آور جبرئيل نزد يوسف آمد و با پايش او را مضروب ساخت و او را تا زمين هفتم برد.
جبرئيل گفت: اى يوسف بنگر چه مشاهده مىكنى گفت: سنگ كوچكى را مىنگرم كه ميان آن شكافته است، گفت: در آنجا چه مىبينى، يوسف گفت: كرم كوچكى را مىنگرم، جبرئيل پرسيد چه كسى به آن روزى مىدهد گفت: خدا.
جبرئيل گفت: خدايت مىگويد: من اين كرم را فراموش نمىكنم، و آن را در
ميان سنگ در وسط دريا در قعر زمين هفتم روزى مىدهم آيا گمان كردى من تو را فراموش مىكنم تا به آن جوان بگوئى مرا در نزد اربابت فراموش نكن.پ اى يوسف به خاطر اين سخن چند سال ديگر هم بايد در زندان بمانى، يوسف گريه كرد به آن اندازه كه ماهيان دريا هم به حال او گريستند، از گريه يوسف زندانيان ناراحت شدند و قرار شد روزى گريه كند و روزى سكوت نمايد، روزى كه سكوت مىكرد حالش بسيار بد مىشد.پ 48- مالك بن عطيه گويد: امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه شريفه «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» فرمود: او گفتار مردى است كه مىگويد: اگر فلان كس نبود من هلاك مىشدم و اگر فلان كس نبود من به فلان مصيبت گرفتار مىگرديدم، و اگر فلان كس نبود خانواده من تلف مىشدند.
مگر مشاهده نمىكنى كه در همه اين موارد براى خداوند شريك قائل شده است، او ديگرى را رازق و دافع دانسته است، راوى گويد: عرض كردم اگر بگويم خداوند بر من منت نهاد و فلان شخص را رسانيد و او مرا نجات داد فرمود: اين گونه مانعى ندارد.پ 49- بزنطى از امام رضا عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: تعجب دارم از كسى كه خداوند را مىشناسد چگونه مىگويد خدا روزى مرا به تاخير انداخته و يا چگونه بر قضاء پروردگار صبر نمىكند.پ 50- رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر شما به خداوند توكل مىكرديد آن طور كه شايسته توكل مىباشد خداوند شما را روزى مىداد همان گونه كه پرندگان را روزى مىدهد پرندگان با شكم گرسنه از لانه بيرون مىروند و با شكم پر بر مىگردند.پ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس مىخواهد نيرومندترين مردم باشد بايد به خداوند توكل داشته باشد.پ امير المؤمنين سلام اللَّه عليه فرمود: هر كس به خداوند اطمينان پيدا كند خداوند خوشحالى او را به او نشان مىدهد، و هر كس به خداوند توكل نمايد
كارهاى او را كفايت مىكند.پ رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس مىخواهد پرهيزكارترين مردم باشد بايد به خداوند توكل كند.پ امام باقر عليه السّلام فرمود: هر كس به خداوند توكل كند مغلوب نخواهد شد و هر كس به خدا پناه برد فرار نمىكند و شكست هم نمىخورد.پ 51- سعيد بن حسن گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: من باكى ندارم كه فقير يا بيمار و يا غنى باشم زيرا خداوند مىفرمايد من براى مؤمن جز خير نخواستهام.پ 52- ابو عبيدة حذاء گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:
بعضى از بندگان مؤمن امور دينشان اصلاح نمىشود مگر با فقر و پريشانى و يا بيمارى در بدنها، من آنها را به فقر و پريشانى و بيمارى گرفتار مىكنم تا امر دين آنها اصلاح شود.
گروهى از بندگانم اهل عبادت مىباشند و شبها از خواب بيدار مىگردند و از بستر نرم و لذتبخش بر مىخيزند و نماز شب مىگذارند و در عبادت من خود را به مشقت و تعب مىاندازند، بعضى از شبها خواب را بر آنها مسلط مىكنم و آنها در خواب مىمانند.
آنها هنگام صبح از خواب بر مىخيزند و خود را سرزنش مىكنند و از اينكه در خواب ماندهاند ناراحت هستند و اگر آنها همواره موفق به اين كار باشند عجب و خودپسندى آنها را فرا خواهد گرفت و گرفتار خود بينى مىگردند، و از همين جا هلاك خواهند شد.
خودپسندى و يا از خود راضى بودن و مغرور شدن به اعمال خود آدمى را از خداوند دور مىكند اگر چه او خود را به خداوند نزديك مىداند، پس بايد عاملان به اعمال خود متكى نباشند و بخواهند از اين راه به ثواب و پاداش من برسند.
اگر بندگان هر چه كوشش كنند و خود را خسته نمايند و عمر خود را در عبادت من بگذرانند باز هم مقصر هستند و حق عبادت را آن طور كه هست اداء نكردهاند، و آنها با اين عبادتها نمىتوانند به كرامت و احسان من برسند و يا
داخل بهشت من كردند و از نعمتها بهرهمند گردند.پ بندگان بايد به رحمت و لطف من اطمينان پيدا كنند، و به فضل و عنايت من اميدوار باشند، و به حسن ظن در باره من مطمئن گردند، در اينجا هست كه رحمت من آنها را فرا خواهد گرفت، و به رضوان من خواهند رسيد، و عفو من شامل آنها خواهد شد.پ 53- محمد بن مسلم گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:
حالت مؤمن شگفتانگيز است خداوند هر چه در باره او انجام دهد برايش خير است، خواه از آن خوشحال باشد و يا بد حال اگر او را گرفتار كند كفاره گناهانش مىگردد، و اگر به او چيزى بدهد و يا او را گرامى بدارد بخشش خواهد بود.پ 54- امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند نعمتهائى به بندگان خود مىدهد كه هرگز آرزوهاى آنها را نداشت، و چه آرزوهائى بندگان مىكردند كه خير آنان در آن آرزوها نبود چه افرادى كه در هلاكت خويش كوشش مىكنند و از حظ خود دور ماندهاند.پ 55- زراره گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: در قضاء خداوند هر خيرى براى مؤمن وجود دارد.پ 56- طريف از حضرت صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: بنده كه دوست خداوند مىباشد دعا مىكند و از خداوند چيزى مىخواهد، پروردگار به فرشته موكل امر مىكند حاجت او را برآور ولى عجله نداشته باش زيرا من ميل دارم صداى او را بشنوم.
ولى هنگامى كه بنده دشمن خداوند دعا مىكند و از او چيزى مىخواهد خداوند به آن فرشته امر مىكند حاجت او را به هر چه زودتر انجام بده، زيرا من صداى او را دوست نمىدارم، امام فرمود: مردم مىگويند اگر يكى حاجتش بر آورده مىگردد و يا ديگرى محروم مىشود براى اين است كه يكى نزد خداوند احترام دارد، و ديگرى بىارزش مىباشد.پ 57- محمد بن سنان گويد: ابو الحسن عليه السّلام فرمود: هر كس اندوهگين شود
اهليت آن را دارد، سزاوار است مؤمن به آنچه خداوند در باره او انجام مىدهد راضى باشد.پ 58- ابو خليفه گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه خداوند براى مؤمن چيزى مقدر كند و مؤمن هم از آن راضى باشد خداوند در آن كار برايش خير مىآورد.پ 59- عبد اللَّه بن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به حكمت و علم خود خوشحالى و انبساط را در يقين و رضا قرار داده ولى اندوه و غم را در شك گذارده است، اينك از خداوند راضى باشيد و كار خود را به او واگذاريد.پ 60- ابن مسكان از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: خوشنودى از پيشآمدهاى ناپسند از بالاترين درجات يقين مىباشد.پ امام عليه السّلام فرمود: هر كس صبر كند و از خداوند راضى باشد و از هر چه برايش مقدر شده چه خوب باشد و يا بد، خداوند در مقدرات او خير خواهد گذاشت.پ 61- سليمان جعفرى گويد: امام رضا عليه السّلام از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه در بعضى از جنگها گروهى نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمدند، رسول خدا پرسيدند شما كه هستيد گفتند: يا رسول اللَّه ما مؤمن هستيم.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: علامت ايمان شما چيست گفتند در هنگام گرفتارى صبر مىكنيم، و در هنگام نعمت و رفاه سپاسگزار هستيم، و هر چه خداوند در باره ما انجام دهد راضى و خوشنود مىباشيم.
رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: شما همه حليم و عالم هستيد، و نزديك است كه از فقه و دركى كه داريد به انبياء برسيد، اگر آن طور است كه بيان مىكنيد پس در خانهاى كه سكونت نمىكنيد نسازيد، و مالى را كه نمىخوريد جمع نكنيد و از خداوندى كه بازگشت شما بسوى او است بترسيد.پ 62- على بن سويد از ابو الحسن عليه السّلام روايت مىكند كه از آن حضرت پرسيدم تفسير آيه شريفه «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» چيست فرمود: توكل به خداوند درجاتى دارد بعضى از آن درجات آن است كه در همه كارها به خداوند اطمينان
داشته باشى.پ هر چه خداوند برايت مقرر كرد به آن راضى باشى و بدانى كه پروردگار جز خير و نيكى برايت مقدر نمىكند و بدانى كه خداوند هر چه اراده كند انجام مىدهد، پس توكل تو به خداوند و گذاردن همه كارها به او مىباشد.پ 63- امام باقر عليه السّلام فرمود: شايستهترين مخلوقات خداوند كسانى هستند كه تسليم اوامر خداوند باشند و هر چه او مقدر كرد به آن رضايت دهند، هر كس خداوند را شناخت و به حكم او راضى شد پاداش او هم زياد مىگردد، و هر كس از قضاء او خوشنود نگرديد و ناراحت شد، قضاء بر او جارى مىگردد و پاداش هم نخواهد داشت.پ 64- صفوان جمال از ابو الحسن اول عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: كسى كه خدا را شناخت روا نيست كه خداوند را در قضاء و حكمش متهم كند، و يا او را در تاخير انداختن روزى مورد تهمت قرار دهد.پ 65- ميمون قداح از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه على عليه السّلام فرمود:
من بجاى خوشنودى از قضاء خداوند شتران سرخ مو را هم دوست نمىدارم.پ 66- امام صادق عليه السّلام از پدرانش روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس به خدا توكل كند و به آنچه در دست دارد قناعت نمايد به مطلوب مىرسد.پ 67- محمد بن عجلان گويد: گرفتار فقر و پريشانى سختى شدم و كسى هم نبود كه مرا از آن سختى نجات دهد و در اثر اين سختيها قرض زيادى هم پيدا كرده بودم، و وام دهندگان اصرار بر گرفتن وام خود مىكردند.
من در اين هنگام كه بسيار پريشان بودم به در خانه حسن بن زيد كه در آن ايام امير مدينه بود رفتم، او مرا قبلا مىشناخت و از جريان من هم مطلع بود، در بين راه با محمد بن عبد اللَّه بن على بن الحسين كه با وى آشنا بودم برخورد كردم و با او هم قبلا آشنا بودم.
او دست مرا گرفت و گفت مىدانم كجا مىروى و چه مىخواهى، قصد دارى
پريشانى حال خود را به كدام شخص بگوئىپ گفتم: با حسن بن زيد مىخواهم در اين باره صحبت كنم، گفت او حاجت شما را روا نخواهد كرد و لازم نيست حاجت خود را از وى بخواهى، بايد از كسى حاجت بخواهى كه او توانائى داشته باشد آن را بر آورد.
من از پسر عموى خودم جعفر بن محمد شنيدم كه او از پدران خود عليهم السّلام روايت مىكرد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند به يكى از پيامبران خود وحى كرد و فرمود: سوگند به عزّت و جلال خودم هر كس غير از من از ديگرى آرزو داشته باشد اميد او را قطع مىكنم و جامه خوارى را در بر او مىنمايم و در دوزخ جايش مىدهم.
او را از خود دور مىگردانم و از طرف من گشايشى براى او نخواهد بود و از فضل و احسان من برخوردار نخواهد شد، آيا بنده من در هنگام سختىها به ديگران توسل مىجويد در حالى كه من مىتوانم سختىها را برطرف سازم.
او مىخواهد از ديگرى رفع پريشانى خود را بخواهد و به ديگران اميد بسته كه سختيها را از او دفع كنند، در حالى كه جود و توانگرى و كليد درهاى بسته در دست من مىباشد در خانه من روى همه باز است و هر كس مىخواهد بيايد و خواستهاش را بخواهد.
مگر او نمىداند هر كس در سختى و مصيبت قرار گيرد و ضعف و ناتوانى برايش پيدا شود كسى غير از من توانائى ندارد از او رفع پريشانى كند و گره از كارهاى او بگشايد، پس چرا آرزوهاى خود را جاى ديگر مىبرد و از من اعراض مىكند.
او در حالى كه از من چيزى نخواسته من همه چيز به او دادهام ولى اكنون چيزى از من طلب نمىكند و اعراض هم مىنمايد و جاى ديگر مىرود، و از ديگران مىخواهد مشكلات او را بر طرف سازند، و حوائج او را بر آورند و از او پريشانىها را بزدايند.
من آن خدائى هستم كه قبل از سؤال مىدهم، آيا اگر مورد سؤال قرار گيرم
اجابت نخواهم كردپ اين توهمات را از خود دور كنيد جود و كرم و بذل و بخشش در دست من مىباشد، دنيا و آخرت در دست من است، اگر همه اهل آسمانها و زمين از من بخواهند به آنها مىدهم.
جود و بخشش از مال من نمىكاهد، و هر چه بدهم مانند بال مگسى در خزائن من نقصان پديد نمىآيد، چگونه در مال من نقصان پيدا شود در حالى كه من نگهبان و حافظ آن مىباشم، بدا به حال كسى كه از من نافرمانى كند و مراقب من نباشد.
محمد بن عجلان گويد: گفتم: يا ابن رسول اللَّه اين حديث را بار ديگر براى من بخوان، و او بار ديگر تذكر داد، من بعد از اين از كسى سؤال نكردم، و پس از مدتى از طرف خداوند براى من روزى فراوان رسيد و مورد عنايت خداوند قرار گرفتم.پ 68- اسحاق بن جعفر از برادرش موسى عليه السّلام و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال مىفرمايد: هر مخلوقى كه به مخلوق ديگرى پناه ببرد و به او توسل جويد همه اسباب زمين و آسمان را به روى او خواهم بست اگر او از من چيزى بخواهد نمىدهم، و اگر دعا كند اجابت نخواهم كرد.
اما اگر مخلوقى به من چنگ بزند و توسل پيدا كند، آسمانها و زمين را ضامن روزى او مىگردانم، اگر مرا بخواند اجابت مىكنم، و اگر از من چيزى طلب كند به او مىدهم، و اگر از گناهانش استغفار كند او را مورد رحمت و مغفرت خود قرار مىدهم.پ 69- امام سجاد عليه السّلام فرمودند: هر كس از خداوند نيازهاى خود را حاصل كرد مردم به وى محتاج خواهند شد.پ امام سجاد عليه السّلام فرمود: هر كس با زمان درآميزد، مشقتش بيشتر طول مىكشد.پ امام جواد عليه السّلام فرمود: چگونه كسى در نظر خداوند ضايع مىگردد در حالى
كه خداوند خود كفيل او مىباشد، و چگونه كسى از دست خداوند بيرون مىگردد در حالى كه خداوند خودش طالب او مىباشد، و هر كس به غير از خداوند پناهى بجويد خداوند او را به همان كس وامىگذارد.پ 70- امام عليه السّلام فرمود: نمرود دستور داد در سواد كوفه هيزم را جمع كنند و اين هيزم در قريهاى بنام قطنانا در كنار نهر كوثا فراهم آوردند، نمرود امر كرد در آنجا آتشى افروختند و خواستند ابراهيم عليه السّلام را در ميان آتش بياندازند ولى از اين كار ناتوان شدند.
شيطان آمد و براى آنها منجنيق درست كرد و ابراهيم را در آن گذاشتند و به آتش انداختند، در بين زمين و آسمان جبرئيل آمد و گفت آيا حاجتى دارى گفت:
به شما نيازى ندارم خداوند خود مرا كفالت مىكند و نگهبان من مىباشد.
بعد از آن ميكائيل آمد و گفت: اگر بخواهى اين آتش را خاموش مىكنم، گنجهاى آب و بارانها دست من مىباشد، گفت از شما نمىخواهم، سپس فرشته باد آمد و گفت اگر بخواهى اينها را از اينجا پراكنده مىسازم گفت نمىخواهم، جبرئيل گفت: از خداوند طلب كن، گفت: خداوند به حال من آگاه است و مرا مىنگرد.پ 71- رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس سه خصلت داشته باشد خداوند خير دنيا و آخرت را براى او فراهم مىكند، رضايت از قضاء خداوند، صبر در هنگام گرفتارى، و دعا در وقت سختى و آسايش.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: بالاترين طاعت خداوند خوشنودى از آنچه خداوند براى بندگان خود مقدر كرده، چه آن مقدرات او را خوشحال كند و يا ناراحتش سازد.پ 72- در سختىها و ناملايمات شكيبا باش و اگر چنين نباشى هيچ گاه رضايت حاصل نخواهى كرد.پ 73- لقمان در وصيت خود به فرزندش گفت: اى فرزند به خداوند اطمينان داشته باش، بعد از مردم بپرس آنهائى كه به خداوند اعتماد كردهاند نجات يافتهاند،
اى فرزند از مردم سؤال كن آنها كه به خداوند توكل كردند خداوند آنها را كفايت نكرد؟پ اى فرزند من به خداوند حسن ظن داشته باش، و بعد از مردم سؤال كن آيا كسانى كه به پروردگار حسن ظن پيدا كردند، خداوند با آنها چگونه رفتار كرد، آيا در برابر حسن ظن آنها او هم با حسن ظن به آنان رفتار كرد.پ 74- از امام صادق عليه السّلام سؤال شد تعريف توكل چيست، فرمود: اينكه فقط از خداوند بترسى و كسى را با او شريك نسازى.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس مىخواهد بداند در نزد خداوند چه مقامى دارد بايد بنگرد خداوند در نزد او چگونه است، زيرا خداوند با بنده خود چنان معامله مىكند كه بنده با خداوند معامله مىنمايد.پ 75- امام صادق عليه السّلام فرمود: توانگرى و عزّت در حال سير هستند و هر گاه به توكل رسيدند در آنجا وطن مىكنند.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به داود عليه السّلام وحى كردند هر بنده كه به من چنگ بزند و دنبال مخلوقات من نرود و اين موضوع در نيت او باشد و به همين شناخته شود، اگر زمين و آسمان هم به او مكر كنند او را از مكر آنها نجات خواهم داد.
اما اگر بندهاى از بندگانم به ديگرى توسل جويد و از نيت او هم اين عمل روشن گردد همه وسائل و اسباب را از او خواهم گرفت، و زمين را زير پاهاى او سست خواهم كرد، و باكى نخواهم داشت كه او در كجا هلاك خواهد شد.پ امام صادق سلام اللَّه عليه فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در كارى كه گذشته بود هرگز نمىفرمود: كاش چنان مىشد.پ امام صادق سلام اللَّه عليه در تفسير آيه شريفه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» فرمود: يعنى رسول خدا را ثنا گوئيد و بر او سلام كنيد، گفتم: رسول خدا از كجا مىداند كه مردم او را ستايش مىكنند و بر او درود مىفرستند.
امام عليه السّلام فرمود: پردهها عقب مىروند و رسول خدا همه را مىشنود، راوى
گويد: سؤال كردم مؤمن از كجا بداند مؤمن است، گفت با تسليم در برابر خداوند و راضى بودن از آنچه برايش مىآيد معلوم مىگردد كه او مؤمن مىباشد.پ امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: ايمان چهار ركن دارد، توكل به خدا، واگذاشتن امور به خدا راضى بودن به حكم خدا، و تسليم در برابر اوامر خدا.پ امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ» فرمود: يعنى تسليم در برابر امر خدا و خوشنودى از آنچه به او مىرسد، و قناعت.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند پيامبرى را بطرف قومى فرستاد و امر كرد با آنها جنگ كند آن پيامبر گفت من ضعيف هستم و قدرت ندارم با آنها جنگ كنم، خداوند فرمود: يا جنگ را انتخاب كنيد يا آتش را.
پيامبر گفت: بار خدايا من طاقت آتش را ندارم، خداوند به آن پيغمبر گفت:
در اين سال يارى به تو خواهد رسيد، پيامبر به ياران خود گفت: خداوند مرا امر كرده است كه با فلان قبيله جنگ كنم، من هم گفتم ما نمىتوانيم با آنها جنگ كنيم.
خداوند فرمود: يا آتش را قبول كنيد و يا جنگ را، آنها هم گفتند ما طاقت آتش را نداريم، پيامبر به آنها فرمود: خداوند مىفرمايد: در اين سال يارى خواهيد شد، آنها گفتند شما خود را براى جنگ آماده كنيد ما هم آماده خواهيم شد.پ امام عليه السّلام فرمود: خداوند پيامبرى را بطرف گروهى فرستاد و او را امر كرد با آنها جنگ كند، او هم به خداوند از ضعف و ناتوانى شكايت كرد، خداوند فرمود:
بعد از پانزده سال نصرت به تو خواهد رسيد.
آن پيامبر جريان را به اصحاب خود گفت، آنها گفتند: لا حول و لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، پيامبر به آنها گفت: خداوند وحى كرد كه بعد از پانزده سال نصرت به من خواهد رسيد، آنها گفتند ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ امام فرمود: يارى خداوند در همان سال آمد چون آنها كار خود را به خداوند تفويض كردند.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: توكل آن است كه فقط از خداوند بترسى و كسى ديگر را با خداوند شركت ندهى.
پامام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: داناترين مردم به خداوند راضىترين آنها به حكم خداوند مىباشند.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: بالاترين طاعت خداوند صبر و رضايت از خداوند است، چه انسان چيزى را دوست بدارد و يا كراهت داشته باشد، و هر بنده آنچه را كه خداوند براى او بخواهد راضى باشد به خير و سعادت خواهد رسيد.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند براى مؤمن هر چه مقدر كند و او هم راضى باشد همه مقدرات به خير او خواهد شد.پ امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: خداوند متعال فرمود: سوگند به عزّت و جلال خودم، مخلوقى محبوبتر از بنده مؤمن را نيافريدم، و از اين رو وى را بنام خود مؤمن نام نهادم اگر بين مشرق و مغرب را به او حرام كنم برايش خير است.
اگر هر چه بين مشرق و مغرب مىباشد در اختيار او قرار دهم باز هم براى او خير مىباشد او بايد به سرنوشتى كه برايش معين كردهام راضى باشد و در گرفتاريها صبر كند، و از نعمتهاى من سپاسگزارى نمايد، اى محمد در اين صورت او را از صديقان قرار خواهم داد.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: حسن بن على عليهما السّلام با عبد اللَّه بن جعفر ملاقات كردند، حسن گفت: اى عبد اللَّه مؤمن چگونه به ايمان مىرسد در حالى كه از قسمت خود ناراضى مىباشد و مقام خود را كوچك مىداند.
در حالى كه خداوند بر او حكومت مىكند و مقدراتش در دست او مىباشد، من ضامن كسى مىباشم كه در دلش جز رضايت چيزى خطور نكند، و اگر اين مقام را داشته باشد هر چه از خداوند بخواهد به او مىدهد.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: آسايش و آرامش در رضا و يقين مىباشد و غم و اندوه در شك و عدم رضايت است.پ امام عليه السّلام فرمود: قلم تقدير بر محبت خداوند جارى شده است، هر كس خداوند با رضايت دل او را تصفيه كرد وى را گرامى داشته است و هر كس را به
خشم و ناراحتى گرفتار نمود او را خوار داشته است خوشنودى و غضب دو مخلوق از مخلوقات خداوند مىباشند، و خداوند هر چه بخواهد بر مخلوقات خود مىافزايد.پ ابو الحسن اول عليه السّلام فرمود: سزاوار است كسى كه خداوند را مىشناسد او را در دادن روزى متهم به تاخير نكند، و در قضاء هم او را مورد تهمت قرار ندهد.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: قضاء حوائج و اسباب آن در دست خداوند مىباشد هر كس حاجت او بر آورده شود بايد با رضا و صبر آن را قبول كند.پ امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداوند مردم را به رضا و سخط جمع مىكند، هر كس از كارى خوشحال شد در آن وارد مىشود، و هر كس رضايت پيدا نكرد از آن بيرون مىگردد.پ على بن الحسين عليهما السّلام فرمود: صبر و رضا از خداوند بالاترين طاعت مىباشند هر كس صبر كند و از خداوند راضى باشد در آنچه براى او مقدر كرده باشد خداوند براى او در هر چه دوست داشته باشد و يا مكروه بداند خير قرار مىدهد.پ يكى از اصحاب خدمت امام صادق عليه السّلام رسيد در آن هنگام كه آن جناب در بستر بيمارى بود و با همان مرض هم درگذشت، تمام بدنش خشك شده بود و فقط سرش حركت مىكرد آن مرد گريه كرد.
امام عليه السّلام فرمود: چرا گريه مىكنى گفت چگونه گريه نكنم كه شما را در اين حال مشاهده مىكنم فرمود شما گريه نكنيد، مؤمن هر چه به او برسد برايش خير مىباشد اگر دست و پايش را قطع كنند براى او خير است و اگر ما بين مشرق و مغرب را هم به او بدهند باز برايش خير مىباشد.پ 76- زراره گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: در قضاء خداوند براى مؤمن خير هست.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: مسلمان هر چه خداوند برايش اراده كند خير مىباشد و اگر مشرق و مغرب را در اختيار گيرد برايش خير است بعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند «فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا» به خداوند آنها بر او مسلط شدند و او را
كشتند، اما نتوانستند در دين او رخنه ايجاد كنند و او را بفريبند.پ امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر مؤمن مىدانست كه در مصيبتها چه اندازه اجر هست آرزو مىكرد با مقراضها پاره پاره شود.پ 77- امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال به موسى بن عمران عليه السّلام وحى فرستاد اى موسى من مخلوقى را محبوبتر از بنده مؤمن خلق نكردهام، من اگر او را گرفتار مىكنم براى اين است كه خيرى به او برسانم، و اگر چيزى به او مىدهم باز براى خير است.
اگر چيزى از او منع مىكنم براى اين است كه خيرى براى او مىباشد، من مىدانم چه چيزى او را اصلاح مىكند، او بايد در گرفتاريها صبر كند و از مقدرات من راضى گردد، و از نعمتهاى من سپاسگزارى نمايد او را در زمره صديقان مىنويسم مادامى كه به رضايت من عمل كند و از اوامر من اطاعت نمايد.