در وسوسه و حديث نفس

پ‏1- روايت شده هر كس بعد از اينكه بر فطرت متولد شده باشد در وجود خداوند شك كند راه بازگشت نخواهد داشت.پ على عليه السّلام فرمودند: يكى از گرفتاريها پريشانى حال و فقر مى‏باشد، و از آن سخت‏تر بيمارى بدن است، و سخت‏تر از آن بيمارى بدن با بيمارى دل است.پ روايت شده با شك و ترديد و انكار هيچ عملى سود نمى‏دهد،پ و روايت شده كه هر كس شك كند و يا گمان نمايد و در آن ثابت بماند اعمالش باطل مى‏گردد.پ روايت شده آيه شريفه وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ در باره كسانى نازل شده كه در شك و ترديد مى‏باشند، يعنى ما بيشتر آنها را پاى‏بند به عهد و پيمان نيافتيم، و اكثر آنها اهل فسق و گناه بودند.پ روايت شده آيه شريفه الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ در باره كسانى نازل شده كه اهل شك و ترديد مى‏باشند، كسانى كه در باره آخرت شك مى‏كنند مانند كسانى هستند كه در آغاز هم گرفتار مى‏باشند، از خداوند خواهانيم كه ما را ثبات و حسن يقين عطا كند.پ از امام عليه السّلام سؤال شد مردى به مذهب حق اعتقاد دارد، ولى به خود ظلم و اسراف مى‏كند و شراب مى‏نوشد و گناهان بزرگ انجام مى‏دهد، ولى مردى ديگر كه به مذهب حق چندان عقيده‏اى ندارد و گناهان او را هم مرتكب نمى‏شود، وضع اين دو نفر چگونه خواهد بود.

امام عليه السّلام فرمودند: آن كس كه اهل يقين است بهتر است، حال او مانند كسى است كه در كنار راهى خوابيده هنگامى كه از خواب بيدار شد راه خود را مى‏گيرد و مى‏رود، ولى آن ديگرى كه در شك مى‏باشد مانند كسى است در كنار جاده خوابيده و بعد كه بيدار شد نمى‏داند به كدام طرف برود.

 

پ‏2- امام صادق عليه السّلام فرمودند: شيطان با وسوسه نمى‏تواند كسى را فريب دهد مگر اينكه آن شخص از خداوند روى برگردانيده باشد و اوامر او را كوچك بشمارد و منهيات او را فراموش كند و نداند كه خداوند از اسرار او اطلاع دارد، وسوسه از خارج بدن نمى‏آيد و عقل و طبع در آن دخالتى ندارد.

اما وسوسه هر گاه در قلب جاى گرفت، در اين جا گمراهى و كفر و طغيان مى‏آيد خداوند متعال بندگان خود را از روى لطف دعوت كرده و عداوت شيطان را به آنها گوشتزد كرده است و در قرآن مجيد فرموده: ان الشيطان لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ* و در جاى ديگر فرمود: إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا.

خداوند در اين دو آيه به انسان مى‏فرمايد شيطان دشمن شما مى‏باشد شما هم او را دشمن خود بدانيد، شما با شيطان مانند مرد غريبى كه از دست سگ چوپان به صاحب او پناه مى‏برد باشيد، هر گاه سگ چوپان به مرد غريبى حمله مى‏كند و مى‏خواهد او را گاز بگيرد مرد غريب به صاحب سگ پناه مى‏برد.

اكنون هر گاه شيطان نزد تو آمد و خواست شما را وسوسه كند و از راه منحرف سازد و خداوند را از ياد شما ببرد، شما هم به خداوند پناه ببريد و از او يارى بجوئيد خداوند هم حق را بر باطل نيرو مى‏دهد و از مظلوم يارى مى‏كند و در قرآن فرموده: إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.

شيطان تسلط پيدا نمى‏كند بر كسانى كه ايمان بياورند و به خداوند توكل كنند شما نمى‏توانيد شيطان را از خود دور كنيد، مگر اينكه بدانيد شيطان از كدام راه مى‏آيد و چگونه وسوسه مى‏كند و مردم را فريب مى‏دهد.

در اين جا مراقبت لازم است و همواره بايد خداوند را در نظر داشته باشد و متوجه باشد كه شيطان خود را ظاهر نكند تا او را فريب دهد، از اين رو بايد پيوسته در ياد خدا باشد و اگر غفلت كرد ناگزير در دام شيطان گرفتار مى‏شود.

از سرگذشت شيطان پند بگير و بنگر او چگونه خودخواهى كرد و تكبر ورزيد و خود را گمراه ساخت، اعمال او وى را به عجب واداشت و عبادت زيادش او را بفريفت و علم و بصيرت و نظريه‏اش او را از راه بيرون كردند، و گمراهش‏

 

نمودند، او با استدلال و عقل خود از راه منحرف شد.پ شيطان با آن همه خودخواهى و عجب از مقام خود سقوط كرد و تا پايان جهان خود را گرفتار لعنت كرد، اينك چگونه راضى مى‏گردى شيطان با اين همه سابقه تو را نصيحت كند و راه به تو نشان دهد و خير تو را در نظر بگيرد، و تو را به حقيقت و سعادت راهنمائى كند.

اكنون به ايمان خداوند چنگ بزنيد كه آن محكم و استوار مى‏باشد، شما به وسيله آن ريسمان به خداوند پناه ببريد و خود را به آن بياويزيد، و در هر حال از خداوند يارى بخواهيد و نيازهاى خود را از او درخواست كنيد.

شيطان شما را فريب ندهد و طاعات را برخ شما نكشد، شيطان نود و نه در را براى رسيدن به خير و سعادت بروى شما مى‏گشايد ولى در هنگام گشودن در صدم بر شما پيروز مى‏گردد، اينك راه او را ببنديد و او را مسخره كنيد، تا از شما دور شود.پ 3- حسين بن حكم واسطى گويد: به يكى از صالحان نوشتم و از شك و ترديد در مسائل از او سؤالاتى كردم، او در پاسخ من نوشت شك در چيزهائى مى‏آيد كه شناخته نيست، ولى هر گاه يقين آمد شكى نخواهد بود، خداوند در باره افراد شكاك فرموده: وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ.پ 4- زراره از امام باقر عليه السّلام روايت مى‏كند كه در تفسير آيه شريفه وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ فرمودند: يعنى براى آنها شك بعد از شك مى‏آيد.پ 5- محمد بن مسلم گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: بدانيد خداوند از بندگان متلون خود بدش مى‏آيد و افراد چند رنگ را دشمن مى‏دارد اينك از حق دورى نكنيد و اهل حق را ترك ننمائيد هر كس در باطل پافشارى كند هلاك مى‏گردد و دنيا را از دست مى‏دهد و سر افكنده از دنيا مى‏رود.پ 6- ازدى از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه على عليه السّلام فرمودند شك و ترديد و گناه و معصيت در آتش جاى دارند، آنها از ما نيستند و ما هم از آنها

 

نيستيم، دلهاى اهل ايمان با ايمان به هم پيچيده، هر گاه خداوند بخواهد با وحى آن را روشن مى‏كند و حكمت را در آن غرس مى‏سازد و بعد حاصل آن را جمع مى‏نمايد.پ 7- عبد اللَّه بن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در هر روز شش بار از شك و شرك و تعصب، و غضب، و ظلم و حسد به خداوند پناه مى‏بردند.پ 8- امام رضا از پدرانش عليهم السلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: بهترين عمل در نزد خداوند آن ايمانى است كه در آن شك و ترديد نباشد و جهادى است كه در آن مكر و فريب و خيانت نشود، و حجى كه مورد قبول قرار گيرد.

نخستين كسانى كه وارد بهشت مى‏گردند شهداء مى‏باشند، بندگانى كه از صاحبان خود اطاعت كنند و در حفظ اسرار او بكوشند، مرديكه عفت بخرج مى‏دهد و اهل عبادت است، و نخستين كسى كه وارد دوزخ مى‏شود اميرى است كه به زور بر مردم مسلط شده و عدالت ندارد، و مال دارى كه حق مالش را نمى‏دهد و فقيرى كه تكبر داشته باشد.پ 9- كنانى از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: شك و شبهه از كفر بشمار مى‏روند.پ 10- بكر بن محمد ازدى از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: شك و گناه در آتش هستند آن دو از ما نيستند و ما هم از آن نيستيم.پ 11- عبد اللَّه بن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: هر كس در خدا و رسولش شك كند كافر است.پ 12- مفضل از امام صادق و او از پدرش عليهما السّلام روايت مى‏كند كه فرمود:

خداوند متعال على عليه السّلام را نشانه بين خود و مردم قرار داد، و بين خدا و خلق علمى جز او نيست، هر كس زير پرچم على در آيد مؤمن است و هر كس او را انكار كند

 

كافر مى‏باشد و هر كس در او شك كند مشرك خواهد بود.پ 13- از امام عليه السّلام سؤال شد حديث نفس چيست فرمودند: مگر كسى توانائى دارد حديث نفس نداشته باشد، از امام عليه السّلام سؤال شد در وسوسه هنگامى كه زياد شد چه كنيم، فرمودند چيزى نيست كلمه لا اله الا اللَّه را بر زبان جارى كنيد.پ روايت شده كه مردى از عالم سؤال كرد: در دلم چيزهائى بزرگ پيدا مى‏شود فرمود: در اين هنگام بگوئيد: لا اله الا اللَّه و در روايت ديگرى آمده است بگوئيد: لا حول و لا قوة الا باللَّه.پ روايت شده كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند وسوسه‏هائى را كه در دل امت من پيدا مى‏شود عفو مى‏كند،پ در روايت ديگرى آمده كه خداوند از حديث نفس امت من در مى‏گذرد مگر اينكه كسى حديث نفس كند و در آن باره تصميم بگيرد.پ روايت شده هر گاه در دلت در باره عظمت و بزرگى خداوند و يا يكى از صفات او خطورى پيدا شد و حديث نفس پيش آمد بگو لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه و على امير المؤمنين، هر گاه اين كلمات را گفتى ايمان خالص بشمار بر مى‏گردد.پ روايت شده كه خداوند متعال از مؤمن آنچه را كه نمى‏داند ساقط كرده، و نيز آنچه را كه بدون تعمد انجام داده و يا از روى فراموش و يا اشتباه و اكراه، مرتكب شده، و يا از روى تقيه و حفظ جان و بدون اختيار كارى كرده خداوند همه اين گناهان را عفو مى‏كند.پ 14- ابو بصير گويد: امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه شريفه كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فرمودند: مقصود از آن شك و ترديد مى‏باشد يعنى خداوند پليدى را به كسانى كه ايمان ندارند قرار مى‏دهد.پ 15- مسعدة بن صدقه گويد: از امام صادق عليه السّلام سؤال شد كدام ايمان است كه ما را ملزم مى‏كند تا حق آن را اداء كنيم، و صاحب ايمان را به عنوان برادر مؤمن بشناسيم و ايمان به چه چيز ثابت مى‏گردد و چه چيز ايمان را باطل مى‏كند.

امام عليه السّلام فرمودند: ايمان گاهى به دو صورت معلوم مى‏شود، يكى از آن‏ها آن‏

 

است كه از رفيقت مشاهده مى‏كنى،پ هر گاه ديدى رفيقت عقائدش مانند خودت مى‏باشد و در اعمال و اقوال مثل تو عمل مى‏كند، در اين جا او مؤمن است و بايد او را برادر خود بدانى و او را دوست داشته باشى.

اما اگر از او عقيده‏اى بر خلاف خود مشاهده كردى و سخنان ناروائى از او شنيدى كه از باطن او حكايت مى‏كند و معلوم مى‏شود او با عقيده شما مخالف است در اين صورت او مؤمن نخواهد بود، مگر اينكه مدعى شود او در بعضى از اعمال و اقوال خود تقيه مى‏كند.

در اين صورت بايد در گفته‏هاى او دقت كنيد و بنگريد او حقيقا تقيه مى‏كند و آيا اعمال او از موارد تقيه هست، زيرا تقيه مواردى دارد كه بايد روى آن عمل كرد و اگر كسى از موارد آن تجاوز كند مورد قبول قرار نمى‏گيرد، در هر صورت بايد در اعمال او دقت شود تا حقيقت روشن گردد.

 

تفسير تقيه اين است كه گروهى بد كار گرد هم جمع شده‏اند و كارهائى بر خلاف حق انجام مى‏دهند، در اين ميان مؤمنى هم با آن‏ها كار مى‏كند و در عمل تقيه مى‏نمايد، تا هنگامى كه كارهاى او به فساد آلوده نگردد و به دينش زيان نرساند تقيه جائز است و مانعى ندارد.