بخش نهم ملائكه خدمت ائمه ميرسيدند و پاى بر فرش ايشان ميگذاشتند و آنها را ميديدند

پ‏امالى ابن شيخ: ابن عباس: پا نگذاشته‏اند ملائكه بر روى فرش احدى غير فرش ما.پ علل الشرائع: ابو خديجه گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم مى‏فرمود:

مردى در حالى كه پدرم مشغول طواف بود از كنار ايشان رد شد و دست بر شانه‏اش زد سپس گفت من از شما سه سؤال دارم كه جز شما كسى و يك نفر ديگر جوابش را نمى‏داند سكوت اختيار كرد تا طواف او تمام شد بعد داخل حجر شد و دو ركعت نماز خواند من نيز با ايشان بودم وقتى نمازش تمام شد صدا زد كه بود سؤال داشت؟

آن شخص آمد و نشست رو بروى پدرم باو فرمود: سؤال كن چند سؤال كرد پس از جواب دادن گفت درست فرمودى از جاى حركت كرده رفت فرمود پدرم اين جبرئيل بود آمد تا بشما معالم دين را بياموزد.پ بصائر: مسمع كردين گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرض كردم من بيمارم‏

 

وقتى غذا مى‏خورم ناراحت مى‏شوم اما وقتى از غذاى شما مى‏خورم هيچ ناراحتى برايم پيش نمى‏آيد فرمود: تو طعام و غذاى خانواده‏اى را مى‏خورى كه ملائكه با آن‏ها روى فرششان مصافحه مى‏كنند عرض كردم آقا براى شما آشكار ميشوند فرمود آن‏ها به بچه‏هاى ما از ما مهربان‏ترند «1».پ بصائر: ابو العلا از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود: يا حسين خانه‏هاى ما محل هبوط ملائكه و جايگاه وحى است و با دست خود بر چند پشتى زد فرمود: حسين! اينها پشتى‏هائى است كه بسيار اتفاق افتاد ملائكه بر آن‏ها تكيه كرده‏اند و بسيار شده كه نرمه پر و بال آن‏ها اينجا ريخته.پ بصائر: ابو اليسع گفت: حمران بن اعين خدمت حضرت باقر رسيد و عرض كرد فدايت شوم شنيده‏ايم ملائكه بر شما نازل مى‏شوند.

فرمود: بخدا قسم ملائكه بر ما نازل مى‏شوند و پاى بر فرشهاى ما ميگذارند مگر اين آيه قرآن را نخوانده‏اى الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ. توضيح: اين خبر و نظاير آن شاهد اينست كه اين آيه در باره ائمه عليهم السّلام نازل شده و منظور از استقامت اطاعت خدا است در هر امر و نهى و منحرف نشدن از راه محبت و رضاى خدا كه بغير او متوجه شوند و ملائكه بر آن‏ها نازل مى‏شوند در دنيا يا در دنيا و آخرت هر دو. در بخشى گذشت كه استقامت يعنى پايدارى در ولايت و اخبار زيادى است كه اين آيه در باره شيعيان آن‏ها است و استقامت يعنى خارج نشدن از ولايت و نزول ملائكه و بشارت هنگام مرگ و در قبر و موقع بعث و حشر است بين اين دو توجيه منافاتى نيست بجهت اينكه بطون آيات زياد است ممكن است هر دو معنى منظور باشد.

 

پ‏بصائر: خالد از حضرت صادق عليه السّلام در باره آيه إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ فرمود: بخدا قسم ما براى آنها پشتى قرار مى‏دهيم تا تكيه كنند.پ بصائر: ساباطى گفت: من چيزى را يافتم روى پشتى در خانه حضرت صادق عليه السّلام يكى از اصحاب پرسيد آقا اين چيست؟ شبيه چيزى بود كه معمولا در ميان خاشاك پيدا مى‏شود مثل دانه‏اى كوچك.پ حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اين از چيزهائى است كه از پر ملائكه ميريزد سپس فرمود: عمار ملائكه پيش ما مى‏آيند و پر و بال خود را بر سر بچه‏هاى ما مى‏مالند عمار! ملائكه روى فرشهاى ما مزاحم ما مى‏شوند.پ بصائر: ثمالى گفت: خدمت على بن الحسين رسيدم يك ساعت داخل حياط بودم بعد رفتم داخل اطاق ديدم ايشان چيزى را جمع مى‏كند دست خود را پشت پرده برد كسى كه داخل اطاق بود گرفت.

گفتم: فدايت شوم چيزى كه جمع مى‏كرديد چه بود فرمود نرمه‏هائى از پر و بال ملائكه است هر وقت پيش ما مى‏آيند جمع ميكنم و آن‏ها براى بچه‏هايمان گردن بند درست ميكنيم عرضكردم آقا آيا ملائكه پيش شما مى‏آيند فرمود: آن‏ها بر روى متكاهاى ما تكيه ميكنند.پ بصائر: خيثمه از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد كه مى‏فرمود: ما كسانى هستيم كه ملائكه با ما رفت و آمد دارند.

يك روايت ديگر در مورد گرفتن دانه‏هائى كه از پر ملائكه ميريزد و گردن بند تهيه ميكنند نقل مى‏شود كه ترجمه نشد.پ بصائر: حارث نضرى گفت: بر گردن بعضى از بچه‏هاى امام تعويذ ديدم عرضكردم فدايت شوم مگر كراهت ندارد كه آيه قرآن را بعنوان تعويذ بگردن بچه‏ها ببنديد؟ فرمود: اين آنچه خيال كرده‏اى نيست اينها از پر و بال ملائكه‏

 

است ملائكه روى فرش‏هاى ما مى‏آيند و دست بر سر بچه‏هاى ما مى‏كشند.پ بصائر: عبد الحميد طائى گفت: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم فرمود:

آن‏ها پيش ما مى‏آيند سلام ميكنند ما براى آن‏ها پشتى ميگذاريم (يعنى ملائكه).پ بصائر: مفضل بن عمر گفت: خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيدم در اين بين پسرش موسى عليه السّلام آمد در گردنش گردن بندى بود كه در آنها پرهاى ضخيمى قرار داشت او را جلو كشيده بوسيدم و در آغوش گرفتم بعد بامام عرض- كردم فدايت شوم اين چيست در گردن موسى بن جعفر؟ فرمود: از پر و بال ملائكه است گفتم: آنها مگر پيش شما مى‏آيند. فرمود: آرى مى‏آيند و خود را بفرش‏هاى ما ميمالند همين كه در گردن موسى است از پر و بال ملائكه است.پ بصائر: سليمان بن خالد گفت: حضرت صادق اين آيه را خواند إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ.

فرمود: بخدا قسم سليمان بسيار اتفاق مى‏افتد كه براى آنها پشتى ميگذاريم در خانه‏هاى خود.

اين روايت با مختصر اختلافى تكرار مى‏شود و در روايت قبل مى‏فرمايد كسانى كه استقامت مى‏ورزند آل محمّدند (ص).پ بصائر: حسن بن برة اصم از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه مى‏فرمود:

ملائكه بر ما نازل مى‏شوند و روى فرش ما مى‏نشينند و بر سر سفره ما حاضر مى‏شوند و هر نوع روئيدنى در زمان خودش تر يا خشك براى ما مى‏آورند و پر و بال بر ما و بچه‏هايمان مى‏گشايند و مانع مى‏شوند از اينكه جنبنده‏ها بما برسند و در موقع هر نماز مى‏آيند كه با ما نماز بخوانند هر شب يا روزى كه مى‏آيد وقايع روى زمين را بما گزارش مى‏دهند هر پادشاهى كه بميرد و ديگرى جاى او را بگيرد خبر او و كيفيت رفتارش را در دنيا براى ما مى‏آورند.

 

پ‏بصائر: ابو بصير گفت: از حضرت صادق عليه السّلام تفسير آيه الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا را پرسيدم فرمود: آنها ائمه از آل محمّدند گفتم: بر آنها ملائكه نازل مى‏شوند فرمود: هنگام مرگ با بشارت كه نترسيد و محزون نشويد و اين جريان بخدا قسم در باره شيعيان استوار و داراى استقامت ما كسانى كه در مورد كار ما ساكتند و حديث ما را پنهان مى‏نمايند و در پيش دشمنان افشا نمى‏كنند جارى است.پ بصائر: على بن ابى حمزه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام نقل كرد كه مى‏فرمود: هر فرشته‏اى را كه خداوند بزمين براى مأموريتى بفرستد اول پيش امام مى‏آيد و اين مأموريت را باو عرضه مى‏دارد صاحب اين امر محل آمد و رفت ملائكه است.پ بصائر: ميمون قداح گفت: حضرت باقر روى تخت خود نشسته بود و عمويش عبد اللَّه بن زيد نزد آن جناب بود فرمود: بعضى از ما صدا را ميشنود ولى شخص را نمى‏بيند.پ بصائر: ابن حمزه گفت: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم مى‏فرمود: بعضى از ما بگوشش ميخورد و بعضى در خواب مى‏بيند و بعضى صداى زنجير كه در طشت ميخورد ميشنود و بعضى از ما قيافه‏اى را بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل مى‏بيند.پ بصائر: معبد گفت: با حضرت صادق عليه السّلام بودم آمد تا وارد مسجدى شد كه پدرش در آنجا عبادت ميكرد خود آن جناب در يك قسمت مسجد نماز ميخواند پس از تمام شدن نمازش فرمود: معبد! اين محل را مى‏بينى. گفتم:

آرى فدايت شوم گفت: پدرم همين جا نماز مى‏خواند كه پيرمرد خوش قيافه‏اى خدمت ايشان رسيد و نشست در همان بين مرد ديگرى گندمگون و خوش صورت و خوش قيافه آمد به پيرمرد گفت چه نشسته‏اى بتو اين دستور را نداده‏اند از جاى حركت كردند و با هم پنهانى صحبت كردند و رفتند از نظر من پنهان شدند ديگر چيزى نديدم.

 

پدرم گفت: اين پيرمرد و رفيقش را ديدى؟ گفتم آرى پيرمرد كه بود و رفيقش چه شخصى بود فرمود: پيرمرد ملك الموت بود و آن كسى كه آمد جبرئيل.

 

اين خبر بدو صورت ديگر با مختصر اختلافى نقل مى‏شود كه ترجمه نشد.پ توضيح: (بتو اين دستور را نداده‏اند) شايد براى قبض روح آمده بوده و يا در روايت ديگر چنين استفاده مى‏شود كه بتو نگفته‏اند با چهره‏ى گرفته بيائى بلكه با قيافه‏اى خندان. و اخبارى كه ميگويد ائمه ملائكه را نمى‏بينند حمل مى‏شود بر اينكه موقع القاء حكم آنها را نمى‏بينند يا مراد اين است كه بصورت اصلى آن‏ها را مشاهده نمى‏كنند.