بخش پانزدهم ائمه عليهم السّلام حجت خدايند بر تمام عوالم و همه مخلوقات

خصال: عبادى عبد الخالق از ديگرى نقل كرد كه او از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرد كه فرمود: خداوند را دوازده هزار عالم است، هر عالمى بزرگتر از هفت آسمان و هفت زمين است هيچ كدام از اين عوالم براى خدا عالمى غير خود نميدانند و من بر آنها حجت هستم. بصائر: ابو عمير از رجال خود از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد و حديث را بحسن بن على عليه السّلام نسبت داد فرمود: خدا را دو شهر است يكى در مشرق و ديگرى در مغرب آن دو شهر دو دروازه از آهن دارد و بر هر شهر يك ميليون درب از ذهب است و در آن هفتاد ميليون لغت است كه هر زبانى بر خلاف ديگرى صحبت ميكند من تمام آن زبانها را ميدانم و آنچه در آن شهرها است و آنچه بين آنها است در آن دو شهر حجتى غير من و برادرم نيست. بصائر: هشام جواليقى از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود خدا را شهرى است پشت دريا وسعت آن باندازه مسير چهل روز خورشيد در آنجا گروهى هستند كه هرگز خدا را معصيت نكرده‏اند و شيطان را نمى‏شناسند و

 

نميدانند كه خدا ابليس را آفريده ما در هر روز آنها را ملاقات ميكنيم و نيازهاى خود را از ما سؤال ميكنند از ما تقاضاى دعا مينمايند بآنها مى‏آموزيم و مى‏پرسند قائم ما كى ظهور خواهد كرد. آنها داراى عبادت و كوشش شديدى هستند شهر آنها را درب‏هائى است كه بين هر لنگه درب تا لنگه ديگر صد فرسخ است داراى تقديس و كوشش زيادى هستند اگر آنها را مشاهده كنيد عمل خويش را حقير خواهيد شمرد.

يك مرد از آنها يك ماه در سجده است كه سر برنميدارد غذاى آنها تسبيح و لباس ايشان برگ، پوست چهره‏هاى آنها ميدرخشد وقتى يكى از ما را مشاهده ميكنند اطرافش را مى‏گيرند و از رد پاى او براى بركت برميدارند. هنگام نماز صدائى دارند شديدتر از صداى باد تند، در ميان آنها گروهى هستند كه از ابتدا هنوز سلاح را بزمين نگذاشته انتظار قائم ما را دارند دعا ميكنند او را مشاهده نمايند هر كدام هزار سال عمر ميكنند وقتى آنها را مشاهده كنى مجسمه‏اى از خشوع و تواضع و درخواست نزديكى بخدا خواهى ديد.

وقتى ما ديرتر پيش آنها برويم خيال ميكنند اين تاخير از خشم و ناراحتى بوده پيوسته انتظار آن ساعتى را دارند كه ما بيائيم نه كسل مى‏شوند و نه خسته. كتاب خدا را همان طور كه بآنها آموخته‏ايم ميخوانند در بين آنچه ما بايشان آموخته‏ايم چيزهائى است كه اگر بر مردم بخوانند آن را انكار ميكنند و نخواهند پذيرفت وقتى اشتباهى داشته باشند راجع بقرآن از ما مى- پرسند، براى آنها كه توضيح ميدهيم شرح صدر پيدا ميكنند از شنيدن توضيح ما تقاضاى طول زندگى ميكنند كه ما را از دست ندهند ميدانند منت از جانب خدا است بر آنها در باره تعليمى كه بآنها ميدهيم.

آنها با امام قيام خواهند كرد وقتى ظهور كند اسلحه‏داران ايشان جلوتر خواهند بود دعا ميكنند خداوند آنها را از كسانى قرار دهد كه دين خدا را يارى ميكنند، در ميان ايشان پير و جوان وجود دارد وقتى جوانى پيرمردى را

 

مشاهده ميكند مانند بنده‏اى در مقابل او مى‏نشيند از جاى حركت نميكند تا باو دستور دهد. آنها خود بطريقى با امام ارتباط دارند كه خواسته امام را از همه مردم بهتر ميدانند وقتى امام بآنها دستورى دهد پيوسته آن كار را انجام ميدهند تا خود امام ايشان را بكار ديگرى مامور نمايد اگر آنها بجمعيتى كه بين مشرق و مغرب را فرا گرفته باشند حمله كنند در فاصله يك ساعت همه را از بين مى‏برند، آهن در آنها اثر نمى‏گذارد.

داراى شمشيرهائى از آهن هستند غير از اين آهنها اگر مردى از ايشان با شمشير بكوهى فرود آورد آن را دو نيم ميكند. امام بهمراهى آنها با هند و ديلم كرد و ترك و روم و بربر و ما بين جابرسا و جابلقا كه دو شهر هستند يكى در مشرق و ديگرى در مغرب جنگ خواهد كرد باهل هر دين كه برخورد كنند آنها را دعوت بخدا و دين اسلام مى‏كنند و اقرار بمحمّد صلّى اللَّه عليه و آله و هر كس اقرار باسلام نكند و نپذيرد او را مى‏كشند تا هر كه در شرق و غرب و تمام دنيا هست اقرار آورد. بصائر: عجلان ابى صالح گفت از حضرت صادق عليه السّلام راجع بقبه آدم پرسيد عرضكردم اين قبه آدم است؟ فرمود: آرى خداوند را قبه‏هاى زيادى است پشت اين مغرب شما سى و نه مغرب است سرزمين سفيد كه پر از مخلوق است و از نور ما استفاده مى‏نمايند يك چشم بهم زدن معصيت خدا را نكرده نميدانند خدا آدم را هم آفريده يا نه از فلانى و فلانى بيزارى ميجويند.

عرضكردند چگونه ممكن است از فلان و فلان تبرى بجويند با اينكه آنها نميدانند خدا آدم را خلق كرده يا نه. در جواب آنها فرمود تو شيطان را مى‏شناسى جوابداد نه، جز از راه خبر فرمود دستور داده‏اند بتو او را لعنت كن و از او بيزارى جو گفت آرى. فرمود همين طور بآنها نيز دستور داده‏اند به تبرى. بصائر: جابر از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد كه مى‏فرمود بجز اين خورشيد

 

چهل خورشيد است كه فاصله هر خورشيد تا خورشيد ديگر چهل سال است در آن‏ها گروه زيادى هستند كه نميدانند خداوند آدم را آفريده يا نه و بجز اين ماه شما چهل ماه است كه فاصله هر ماه تا ماه ديگر چهل روز راه است در آنها گروه زيادى هستند كه نميدانند خداوند آدم را آفريده يا نه، بآنها الهام شده همان طور كه بزنبور عسل الهام گرديده لعنت بر اوّلى و دوّمى در هر وقت ملائكه‏هائى مامورند كه هر وقت آنها را لعنت نكردند ايشان را عذاب كنند.

توضيح: اخبار زيادى در اين مورد در باب عوالم از كتاب السماء و العالم نقل كرده‏ام. سرائر: سليمان بن خالد گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم ميفرمود:

هيچ چيز نه از آدم و نه انس و نه جن و نه ملك در آسمانها نيست مگر ما حجت بر آنها هستيم هيچ آفريده‏اى را خدا نيافريد مگر اينكه ولايت ما را بر او عرضه داشت و بوسيله ما بر او حجت تمام كرد. بعضى ايمان بما دارند و بعضى كافر و منكرند حتّى آسمانها و زمين و كوهها تا آخر آيه. اختصاص: على بن حسان از عموى خود عبد الرحمن نقل كرد كه گفت خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم كه مردى از اهالى يمن وارد شد سلام كرد امام عليه السّلام باو جواب داد باو فرمود آيا در شهر شما دانشمندان هستند جوابداد آرى. فرمود علم عالم شما چقدر است جوابداد عالم ما از حركت و صداى پرندگان و اوضاع ستارگان در يك ساعت باندازه يك ماه براى يك سوار تندرو اطلاع ميدهد.

حضرت صادق عليه السّلام فرمود عالم مدينه از عالم شما داناتر است. پرسيد علم عالم مدينه چقدر است فرمود عالم مدينه بدون اينكه توجه بصدا و حركت پرندگان داشته باشد در يك چشم بهم زدن بقدر حركت خورشيد در دوازده برج و دوازده بيابان و دوازده دريا و دوازده عالم اطلاع دارد مرد يمانى گفت:

فدايت شوم خيال نميكنم كسى اين قدر اطلاع داشته باشد و نميدانم اينها چيست؟

 

 

اين را گفت و خارج شد. كتاب محتضر: از هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام نقل ميكند كه فرمود: خداوند را در مشرق شهرى بنام جابلقا است كه داراى دوازده هزار درب است از طلا بين هر درب تا درب ديگر يك فرسخ فاصله است بر كنار هر درب برجى است در آن دوازده هزار جنگجو است آماده جنگ با شمشير آخته و سلاح لازم، منتظر قيام قائم ما هستند من حجت خدا بر آنهايم. از كتاب بصائر: سعيد بن عبد اللَّه از قلقله از حضرت باقر عليه السّلام نقل ميكند كه فرمود خداوند كوهى محيط بر دنيا آفريده از زبرجد سبز و سبزى آسمان نيز از سبزى همين كوه است و گروهى را در پشت آن كوه آفريده كه هيچ يك از چيزهائى كه بر مردم واجب نموده از قبيل نماز و زكات بر آنها واجب نكرده همه آنها دو نفر از اين امت را لعنت ميكنند نام آن دو را برد.