پبصائر: سماعة بن سعد خثعمى بهمراه مفضل خدمت حضرت صادق بود.
مفضل عرض كرد فدايت شوم آيا خداوند فرمانبردارى شخصى را بر مردم واجب ميكند آنگاه او را از اخبار آسمانها بىاطلاع ميگذارد فرمود: خداوند رئوفتر و كريمتر است نسبت به بندگان خود كه اطاعت شخصى را بر آنها واجب نمايد كه از اخبار آسمان در صبح و شب اطلاع نداشته باشد.پ بصائر: حضرت باقر فرمود: نه بخدا كسى كه اطاعت او بر مردم واجب باشد جاهل به نيازهاى آنها نيست كه چيزى را بداند و چيزى را نداند سپس فرمود: خداوند بزرگ و كريمتر است از آن كه اطاعت شخصى را بر مردم
واجب كند كه داراى علم آسمان و زمين نيست هرگز از او پوشيده نميدارد.
توضيح: منظور از علم آسمان اطلاع از چيزهائى كه در آنجا است از قبيل ستارگان و حركت آنها و ملائكه و احوال ايشان يا مراد علمى است كه از طرف آسمان نازل مىشود علم زمين نيز احتمال همين دو جهت را دارد.
دو روايت ديگر از بصائر بهمين مضمون نقل مىشود.پ سعد بن اصبغ ازرق گفت: با حصين و مرد ديگرى خدمت حضرت صادق رسيدم با مردى آرام آرام صحبت ميكرد شنيدم حضرت صادق باو ميفرمود آيا گمان ميكنى خدا بر بندهاى منت گذارد و بوسيله او حجت بر مردم تمام كند آنگاه چيزى از امر خود را از او مخفى بدارد.پ بصائر: ابو بصير از حضرت باقر نقل كرد كه از على عليه السّلام علم پيامبر را پرسيدند فرمود: علم تمام انبياء است و علم گذشته و علم آنچه تا روز قيامت بيايد سپس فرمود: قسم بآن كسى كه جانم در دست اوست من داراى علم پيامبرم و علم گذشته و علم آينده تا فاصله بين من و قيامت.پ بصائر: عبيدة بن بشير گفت: حضرت صادق عليه السّلام ابتداء بمن فرمود:
بخدا قسم من داراى علم آنچه در آسمانها و زمين و بهشت و جهنم و آنچه بوده و آنچه خواهد آمد تا روز قيامت هستم سپس فرمود: من اين اطلاعات را از كتاب خدا بدست مىآورم بآن چنين نگاه ميكنم در اين موقع دستهاى خود را گشود سپس فرمود: خداوند ميفرمايد:
وَ أَنْزَلْنا «1» إِلَيْكَ الْكِتابَ فيه تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ.
در روايت ديگر همين مطلب را ميفرمايد: سپس اضافه ميكند كه چون امام ديد بر ما گران آمد كه اين اطلاعات را از كجا دارد فرمود: از قرآن كريم فيه تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ.
پبصائر: سيف تمّار گفت: با حضرت صادق عليه السّلام در حجر بوديم فرمود:
يك نفر مراقب ما است ما متوجه چپ و راست شديم كسى را نديديم عرضكردم كسى مراقب ما نيست فرمود: چرا قسم بپروردگار كعبه و پروردگار خانه سه مرتبه تكرار كرد اگر من بين موسى و خضر بودم بآن دو ميگفتم كه از شما دو تا عالمترم و بآنها اطلاع ميدادم كه چيزى در دست ندارند زيرا موسى و خضر علم گذشته را داشتند ولى بآنها علم آينده را نداده بودند به پيامبر اكرم علم گذشته و آينده را تا روز قيامت دادهاند و بما بارث از جانب پيامبر رسيده.
توضيح: شايد منظور تمام اطلاعات آينده باشد زيرا مسأله آن پسر بچه مربوط بآينده بود.
اگر اشكال شود كه سؤال اولى امام با علم بگذشته و آينده منافات دارد در جواب ميگويم ائمه مكلف بعمل باين علم نيستند بايد عمل بر طبق تقيه نمايند در ظاهر با اينكه ميتوان گفت در اين علم شايد محتاج بمراجعه كتاب باشند يا توجه بعالم قدس يا سؤال از روح القدس در بعضى از مواقعپ بصائر: از معاوية بن وهب نقل شده كه گفت اجازه از حضرت صادق عليه السّلام خواستم اجازه داد شنيدم ميفرمود: اى كسى كه ما را بوصايت امتياز بخشيده و بما علم گذشته و آينده را داده و دلهاى مردم را متوجه ما نموده و ما را وارث انبياء قرار داده.پ احتجاج: ابان بن تغلب گفت: خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم كه مردى از اهالى يمن وارد شد سلام كرد امام جواب داده فرمود: مرحبا اى سعد آن مرد گفت: مادرم مرا باين نام ناميده اما كمتر كسى باين نام من آشنا است حضرت صادق فرمود:
يا سعد المولى.
مرد يمنى گفت: فدايت شوم مرا باين لقب صدا ميزدند حضرت صادق فرمود: لقب خوب نيست خداوند در قرآن ميفرمايد: وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ
بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ.
فرمود: شغل تو چيست عرض كرد فدايت شوم خانواده ما منجم هستند در يمن كسى از ما واردتر نيست.پ حضرت صادق عليه السّلام پرسيد نسبت نور مشترى با ماه چند درجه است؟
يمنى گفت نميدانم و فرمود: نسبت نور مشترى با عطارد چقدر است؟ جوابداد نميدانم حضرت صادق فرمود: اسم ستارهاى كه وقتى طلوع كند شتر بهيجان در مىآيد جوابداد نميدانم فرمود: راست گفتى سؤال كرد اسم ستارهاى كه وقتى طلوع كرد گاو بهيجان در مىآيد يمنى جوابداد نميدانم.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: راست ميگوئى اسم ستارهاى كه وقتى طلوع كند سگها بهيجان مىآيند چيست؟ گفت: نميدانم.
فرمود: راست ميگوئى كه ميگوئى نميدانم فرمود: زحل در نظر شما ميان ستارگان چگونه است؟ گفت ستارهاى نحس است. حضرت صادق فرمود:
اين حرف را نزن اين ستاره امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه است و آن ستاره اوصيا است و آن نجم ثاقب است كه خدا در قرآن فرمود:
يمانى گفت: معنى ثاقب چيست؟ فرمود: طلوعش در آسمان هفتم است و با نورش شكاف بوجود آورده بطورى كه آسمان دنيا را روشن كرده بهمين جهت آن را نجم ثاقب ناميده سپس فرمود: برادر عرب آيا در نزد شما عالمى هست؟ يمانى گفت: فدايت شوم در يمن گروهى هستند كه هيچ كس بآنها در علم نميرسد حضرت صادق فرمود: علم عالم چقدر است.
يمنى گفت: عالم آنها بوسيله پرنده كه او را رها ميكند و تعقيب رفتنش را با فالگيرى مينمايد در يك ساعت باندازه يك ماه كه سوارى سريع راه برود اطلاع پيدا ميكند حضرت صادق فرمود: عالم مدينه از عالم يمن داناتر است.
يمنى گفت: مقدار علم عالم مدينه چقدر است.
فرمود: عالم مدينه بدون اينكه پرندهاى را بپراند در يك لحظه اطلاع
از مسير خورشيد در دوازده برج و دوازده خشكى و دوازده دريا و دوازده عالم دارد مرد يمنى گفت: گمان نميكنم كسى اين قدر اطلاع داشته باشد و نميتوان حقيقت آن را فهميد از جاى حركت كرد.پ تفسير قمى: هشام از حضرت صادق در باره آيه وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ فرمود: پرده از روى زمين و آنچه در زمين است برداشته شد براى ابراهيم و از آسمان بطورى كه هر چه در آسمان بود مشاهده كرد و فرشتهاى كه آن را حمل ميكرد و عرش و آنچه بر عرش بود همين طور بمن نشان دادهاند در روايت بعد ميفرمايد همين كار را نسبت بحضرت محمّد و ائمه و من كردهاند.پ بصائر: بريده اسلمى از پيامبر اكرم نقل كرد كه فرمود: يا على خداوند ترا با من در هفت محل شاهد و ناظر قرار داد تا محل دوم را ذكر كرد فرمود:
جبرئيل مرا بآسمان برد گفت كو برادرت گفتم او را پشت سر گذاشتم گفت از خدا بخواه او را برايت بياورد دعا كردم ديدم تو با من هستى آن وقت پرده از هفت آسمان و هفت زمين برداشته شد بطورى كه ساكنين و ماموران آنجا را مشاهده كردم و هر فرشتهاى را در محل خودش ديدم هر چه من ديدم تو نيز مشاهده كردى.
در روايت بعد تا موطن چهارم نام مىبرد و بعد قريب بهمان مضمون توضيح ميدهد.پ بصائر: ابو بصير گفت بحضرت صادق عليه السّلام گفتم آيا محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ملكوت آسمانها و زمين را مانند ابراهيم ديده است؟ فرمود: آرى منهم ديدهام.
در روايت بعد همين مطلب را با توضيح آيه وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ بيان ميكند.
سه روايت ديگر با مختصر اختلافى در الفاظ ذكر مىشود.پ مصباح الانوار باسناد خود از مفضل نقل ميكند كه گفت روزى خدمت
حضرت صادق عليه السّلام رسيدم بمن فرمود: آيا محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين را خوب ميشناسى؟ عرضكردم شناسائى واقعى آنها چگونه است فرمود: اى مفضل هر كس آنها را با كنه معرفت بشناسد مؤمن خواهد بود در درجه اعلى.
عرضكردم آقا مرا آشنا بكنه معرفت ايشان بفرما فرمود: مفضل! آيا ميدانى آنها اطلاع از آنچه خدا آفريده و بوجود آورده دارند و آنها كلمه تقوى و خازنان آسمانها و زمينها و كوهها و ريگستانها و درياها هستند و ميدانند در آسمان چقدر ستاره و فرشته است و وزن كوهها و مقدار آب درياها و نهرها و چشمهها و هر برگى كه بيافتد آنها ميدانند و هر دانهاى كه در تاريكيهاى زمين و هر تر و خشكى كه در كتاب مبين است همه را ميدانند و بآن اطلاع دارند.
عرضكردم آقا فهميدم و اقرار نمودم و ايمان آوردم فرمود: آرى مفضل آرى اى برجسته و آرى اى مسرور و شادمان آرى اى پاك سرشت گوارا باد ترا بهشت و هر كسى ايمان بآن دارد.