پ1- فرمود ابو عبد اللَّه عليه السلام: در آنچه كه وصيت و سفارش مىكرد به آن رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم على را.
پاى على ترا نهى ميكنم از سه خصلت بزرگ: حسد، آز، دروغ.
پاى على بزرگترين كردارها سه خصلت است: انصاف دادن تو مردم را از طرف خودت، همكارى كردن تو برادر را در راه خداى عز و جل و ياد كردن تو خداى تبارك و تعالى را در هر حال.
پاى على در دنيا سه شادمانى است از براى مؤمن:
ملاقات كردن برادران را، باز نمودن روزه را، شبزندهدارى آخر شب.
پاى على سه چيز است كسى كه در او نباش بپا داشته نميشود براى او عملى پرهيز كارى كه او را از گناه كردن مانع مىشود و خوئى كه به آن با مردم مدارا كند، و بردباريى كه بر گرداند بوسيله آن نادانى نادان را.
پاى على سه خصلت از حقيقتهاى ايمان است: بخشش در تنگدستى، انصاف دادن مردم را از طرف خودت و بخشيدن دانش را براى دانشجو.
پاى على سه خصلت از خوى نيك است: ببخشى بكسى كه ترا محروم كرده، پيوند كنى كسى كه از تو بريده، درگذرى از كسى كه ترا ستم نموده.
پ2- از على بن ابى طالب از نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلم كه آن حضرت در سفارشش براى على فرمود،پ سه چيز است اگر كسى خدا را با آن سه ديدار كند از بهترين مردم است كسى كه واجبات خدا را انجام دهد او عابدترين مردم است و كسى كه خود- دارى كند از حرامهاى خدا او پرهيزكارترين مردم است، كسى كه قناعت كند بآنچه روزى كرده او را خدا پس از ثروتمندترين مردم است.
پاى على سه چيز است كه آنها را اين امت توانائى ندارند همكارى با برادر در مالش، انصاف دادن مردم را از طرف خودش، يادآورى خدا را در تمام حالات و آن ذكر «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر» نيست ولى هر گاه وارد شود آنچه را كه بر او حرام مىشود بيمناك باشد خداى عز و جل را در نزد خدا و حرام را واگذارد.
پاى على سه چيز است كه بيم ديوانگى دارد قضاى حاجت در گورستان، راه رفتن در يك كفش، خوابيدن مرد تنها.
پاى على سه طايفه است كه همنشينى آنها دل را مىميراند: همنشينى مردمان پست، همنشينى ثروتمندان، سخن گفتن با زنان.
پاى على سه چيز است حافظه را زياد ميكند و مرض را ميبرد: كندر، مسواك نمودن، خواندن قرآن.
پاى على سه چيز از وسواس است: خاك خوردن، ناخن گرفتن بدندان، گرفتن محاسن را بدهن.
پاى على ترا از سه خصلت باز ميدارم: حسد، آز، كبريائى.
پاى على سه چيز است كه دل را سخت ميكند: شنيدن موسيقى، دنبال شكار رفتن، در خانهى سلطان آمدن.
پاى على زندگى خوش در سه چيز است خانهى وسيع، كنيز زيبا، اسب شكم لاغر.
3- از نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلم است كه فرمود:
اى على ترا سفارش ميكنم سفارشى كه آن را حفظ كن كه هميشه نيك است آنچه را كه حفظ كردهاى
سفارش من
پاى على اين است هر كس خشمش را فرو برد و حال اينكه توانائى بر دوامش داشته باشد عوض دهد خدا او را ايمنى و ايمانى كه مزهاش را بچشد.
پاى على كسى كه هنگام مردن سفارش نيك نكند مروتش كم باشد و مالك شفاعت نميشود.
پاى على بهترين پيكار، پيكار كسى است كه بامداد كند و همت به ستم نمودن هيچ كس نگمارد.
پاى على هر كس مردمان از زبانش بيمناك باشند پس او از اهل آتش است،
پاى على بدترين مردم كسى است كه بواسطه شرارتش او را گرامى دارند.پ اى على بدترين مردم كسى است كه آخرتش را بدنيايش بفروشد و بدتر از اين كسى است كه آخرتش را بدنياى ديگرى بفروشد.
پاى على پذيرفته نميشود پوزش كسى كه خودش را تبرئه ميكند راستگو باشد يا دروغگو شفاعت من شاملش نميشود.
پاى على همانا خداى عز و جل دوست دارد دروغ در آشتى را و دشمن دارد راست گفتن در فساد را.
پاى على هر كس واگذارد نيكى را براى غير خدا، خداوند او را از شراب مهر كرده بچشاند، سپس على عرضكرد براى غير خدا؟ فرمود: بلى بخدا سوگند كسى كه واگذارد آن را براى نگهدارى نفسش خدا او را برين عمل سپاس كند.
پاى على بادهگسار مانند پرستشكنندهى بت است.
پاى على خدا نماز بادهگسار را تا چهل روز نمىپذيرد و اگر در آن چهل روز بميرد كافر مرده است.
اى على هر مستكنندهاى حرام است و آنچه كه زيادش مست كند جرعهاى از آن هم حرام است.
اى على تمام گناهان در خانهاى قرار داده شده و كليد آن خانه نوشيدن شراب قرار داده شده.
اى على ساعتى بر بادهگسار بيايد كه در آن ساعت پروردگارش را نمىشناسد.
اى على كندن كوههاى استوار را از جا آسانتر است از كندن پادشاهى چند روزى كه از دورانش كم نشده
اى على كسى كه فايده دينى و دنيائى از او نبرى خيرى در همنشينى او نيست و كسى كه مراعات حق ترا نكند حق او را مراعات
مكن و گرامى مدار.
پاى على سزاوار است كه در مؤمن هشت خصلت باشد: سنگينى در برابر سختىها و فتنهها، بردبارى در بلا، سپاسگزارى در آسايش، قناعت كردن بآنچه خداى عز و جل روزى فرموده، بر دشمنان ستم نكند، عدالت كردن بر دوستان، تنش از خودش در آزار ولى مردم از او در آسايش باشند.
پاى على چهار نفر است كه دعايشان رد نميشود: رهبر دادگر، دعاى پدر براى فرزندش. دعا كردن مرد براى برادر دينش پشت سر او دعاى ستمديده.
خداى عز و جل ميفرمايد سوگند بعزت و بزرگيم همانا ترا يارى مىكنم گر چه پس از مدتى باشد.
پاى على هشت نفرند اگر توهين شدند جز خودشان كسى را نكوهش نكنند كسى بدون دعوت سر سفرهاى برود، كسى كه بصاحب خانه فرمان بدهد، تا كسى كه توقع نيكى از دشمن داشته باشد، و كسى كه از مردمان پست توقع خوبى دارد، كسى كه در سخن سرى بين دو نفر خودش را وارد كند و آنها او را وارد نكنند، كسى كه پادشاه را سبك شمارد، كسى كه در مجلسى كه در خور او نيست بنشيند، كسى كه حرفش را گوش نميدهند حرف بزند.
پاى على خدا بهشت را حرام كرد. بر آنان كه خيلى فحش ميدهند و باكى ندارند از هر چه بگويند يا در بارهشان گفته شود.
پاى على خوشا بحال كسى كه عمرش طولانى شود و كردارش نيك گردد.
پاى على شوخى مكن كه آبرويت را ميبرد، دروغ مگو كه نور چهرهات را مىزدايد، و از دو خصلت پرهيز كن بىقرارى و سستى پس همانا تو اگر بىقرارى كنى نمىتوانى بر حق بردبار باشى و اگر سستى كنى حقى را ادا نمىكنى.
پاى على براى هر گناهى توبهايست مگر خوى بد زيرا كه صاحبش از هر گناهى كه بيرون آيد در گناه ديگرى وارد مىشود.
پاى على در مجازات چهار چيز شتاب مىشود: مرديكه بتو نيكى كند در برابر بدى كنى، مرديكه بر او ستم نكنى او بر تو ستم بكند مردى كه با او پيمان بندى و به پيمانت وفا كنى او تو را بفريبد، مرديكه باو پيوند كنى او ببرد.
پاى على هر كس بىتابى بر او پيروز شود آسايش از او كوچ كند.
پاى على دوازده خصلت است كه براى مسلمان سزاوار است آنها را ياد بگيرد هنگامى كه سر سفره مينشيند چهار تاى از آنها واجب است، چهار تا مستحب، چهارتا ادب، اما واجب شناختن غذا و بسم اللَّه گفتن، سپاسگزارى، خوشنود شدن بامر خدا، امّا مستحب نشستن بر پاى چپ، خوردن با سه انگشت، از جلو خود خوردن، ليسيدن انگشتها اما آنچه كه ادب است لقمه كوچك، جويدن غذا، كم نگاه كردن بچهرهى حاضرين، شستن دو دست.
پاى على خداى عز و جل بهشت را از دو خشت آفريد يكى طلا و ديگرى نقره ديوارهايش را ياقوت و سقفش را زبرجد و ريگهايش را لؤلؤ و خاكش را از زعفران و عطر اذفر قرار داد بعد بهشت را فرمان داد كه سخن با من بگو و سپس بهشت گفت: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ»، مسلم خوشبخت است كسى كه وارد من شود، خداى جل جلاله فرموده: سوگند بعزت و بزرگيم وارد بهشت نميكنم كسى كه بادهگسارى را ادامه ميدهد، وارد نميكنم سخن چين و همكاران سلطان را و نه مردى كه خود را شبيه زن كند و نه كسى كه گور را مىشكافد و نه گمركچى و نه كسى كه پيوند خويشاوندى نكند و نه قدريه «1» را.
ى على كافرند بخداى بزرگ ده طايفه از اين امت: سخن چين، ساحر ديوث «2» و كسى كه در مقعد زنى بحرام دخول كند و نزديكشونده بچهار پا، ازدواجكنندهى با محرم خود، سخن چين در ميان دو نفر، فروشندهى اسلحه بكفار، منعكننده زكاة، كسى كه استطاعت پيدا كند و بحج نرود.
پاى على وليمهاى نيست مگر در پنج چيز در عروسى، در وقتى كه خدا
فرزندى ميدهد، ختنه كردن فرزند، خريدن منزل، برگشتن از سفر حج.
پاى على سزاوار نيست براى عاقل كوچ كند مگر براى اصلاح معاش و توشه قيامت و لذت در غير حرام،پ سه چيز از خوى جوانمردهاست در دنيا و آخرت:
گذشت از كسى كه بر تو ستم كرده، پيوند كردن با كسى كه از تو بريده، چشمپوشى از كسى كه بر تو نادانى كرده.
پاى على پيشى گير بچهار چيز پيش از چهار چيز، جوانيت پيش از پيرى، تندرستى را پيش از مريضى، دارائى را پيش از نادارى، زندگى را پيش از مردن.
پاى على خوش ندارد خداى عز و جل براى امت من بازى كردن در نماز را، منت گذاشتن در صدقه را، آمدن در مسجدها در حال جنابت، خنديدن ميان گورستان را، پشت بام خانه رفتن، نظر كردن بشرمگاه زنان را، زيرا سبب كورى مىشود و خوش ندارد سخن گفتن در هنگام جماع را زيرا كه سبب گنگى مىشود و خوش ندارد خوابيدن ميان نماز شام و خفتن را، زيرا از روزى محروم مىشود و خوش ندارد غسل كردن زير آسمان را مگر با لنگ و خوش ندارد وارد شدن بنهرها مگر با لنگ زيرا در ميان آنها جاى فرشتگان است و خوش ندارد وارد شدن در حمام را مگر با لنگ و خوش ندارد سخن گفتن بين اذان و اقامه در نماز صبح را و خوش ندارد رفتن دريا را هنگام موج دريا و خوش ندارد خوابيدن پشت بام را مگر دور آن ديوار داشته باشد و فرموده است هر كس پشت بامى كه ديوارش محجر نباشد بخوابد مسلم از امان من بدور است و خوش ندارد خوابيدن مرد را در خانهاى تنها و خوش ندارد كه مرد با زن حائض خود نزديكى كند اگر چنين كرد بچهاش جذام يا برص داشت جز خودش كسى را نكوهش نكند و خوش ندارد كه مرد با جذامى سخن گويد مگر اينكه يك متر ميان آن دو فاصله باشد. و فرموده است كه بگريز از مرد جذامى مانند گريختن تو از شير و خوش ندارد كه مرد بعد از محتلم شدن با زنش نزديكى كند مگر اينكه غسل كند اگر انجام داد و بچهاى آورد ديوانه بود جز خودش كسى را نكوهش نكند و كراهت دارد
ادرار كردن بر كنار نهرى كه آبش روانست و كراهت دارد كه مرد زير درخت ميوهدار قضاى حاجت كند و كراهت دارد كه مرد ايستاده كفش بپوشد و كراهت دارد مرد بدون چراغ در خانهى تاريك وارد شود.
پاى على آفت حسب فخر كردنست.
پاى على هر كس از خدا بترسد همه چيز از او ميترسند و هر كس از خدا نهراسد از همه چيز ميترسد.
پاى على هشت طايفهاند كه نمازشان پذيرفته نمىشود: بنده فرارى تا وقتى كه بر گردد بسوى آقايش، زن ناشزهاى كه «1» همسرش بر او خشمناك باشد، منعكنندهى زكاة، ترككنندهى وضو، و كنيز بالغى كه بدون چادر نماز بخواند، پيشنمازى كه نماز بخواند با اينكه مردم كراهت داشته باشند، مست و چاخوى توالتها.
پاى على چهار صفت است در هر كس باشد خداوند براى او خانهاى در بهشت بنا ميكنند: كسى كه يتيمى را پناه دهد و رحم كند ناتوانى را و بپدر و مادرش مهربانى كند و با غلامش مدارا كند.
پيا على سه چيز است كه هر كس با آن سه خدا را ديدار كند او برترين مردم است آن كس كه واجبات خدا را انجام دهد عابدترين مردم است، كسى كه دورى كند حرامهاى خدا را پس او پرهيزكارترين مردم است، كسى كه قناعت كند به آنچه خدا او را روزى كرده داراترين مردم است. «2»
پاى على سه طايفه است اگر چه انصاف دهى ايشان را تو را ستم كنند: مردم پست، اهل و عيالت، نوكرت.
و سه طايفه حقشان را سه طايفه ادا نكنند آزاد حق بندهاش را، جاهل حق عالم را، توانا حق ناتوان را
پاى على هفت چيز اگر در كسى باشد مسلّم حقيقت ايمان را كامل كرده و
درهاى بهشت برايش باز است كسى كه وضويش را تمام كند و نمازش را نيكو گذارد زكاة مالش را بدهد، خشمش را نگهدارد، زبانش را زندانى كند، براى گناهانش طلب آمرزش نمايد، اندرز باهل بيت پيامبرش برساند.
پاى على خدا سه كس را نفرين فرموده: آنكه توشهى خود را تنها بخورد، كسى كه تنها سفر كند، كسى كه تنها بخوابد «1».
پاى على در سه جا دروغ گفتن جايز است: «2» فريب در جنگ، وعده دادن تو همسرت را و وفا نكردن، اصلاح بين مردم و سه طايفه است كه همنشينى آنها دل را مىميراند، همنشينى پستها، همنشينى ثروتمندان، سخن گفتن با زنان.
پاى على سه چيز است كه از مسلميات ايمان است: بخشش در تنگدستى، انصاف دادن مردم از طرف خود، آموختن دانش بدانشجو.
پاى على سه چيز است اگر در كسى نباشد كردارش ناتمام است پارسائى كه او را مانع از نافرمانى خداى عز و جل شود. خوئى كه با آن بمردم مدارا كند، بردبارئى كه بوسيله آن نادانيى نادان را بر گرداند.
پاى على براى مؤمن سه نوع شادمانيست در دنيا: زيارت برادران، افطار كردن روزهدار، بيدارى در آخر شب.
پاى على از سه چيز ترا باز مىدارم: حسد، آز، بزرگ منشى.
پاى على چهار چيز نشانهى بدبختى است: خشكى چشم، سختى دل، آرزوى دراز دوستى باقيماندن در دنيا.
پاى على سه چيز درجه است، سه چيز گناه را اندك نمايد و سه چيز نابود نابودكننده است و سه چيز نجات دهنده است. آن سه كه درجه است: وضو گرفتن بامداد سرد، انتظار نماز كشيدن بعد از نماز و رفتن در شب و روز بسوى مردم.
اما آن سه كه گناه را ناچيز ميكند: بلند سلام كردن، طعام دادن، شب زنده-
دارى كردن. آنها كه نابودكنندهاند: آزى كه از آن پيروى شود هواى نفسى كه از آن اطاعت شود، خودپسندى مرد. آنها كه نجات بخش است: بيم از خدا در نهان و آشكار، ميانهروى در دارائى و نادارى، سخن عدل در حال خوشنودى و خشم.
پاى على شير رضاعى پس از آنكه از شير باز شد، نيست و خواب بعد از احتلام نيست.
پاى على دو سال راه برو براى احسان پدر و مادر، يك سال براى پيوند خويشاوندى دو كيلومتر براى عيادت مريض، چهار كيلومتر براى تشييع جنازه شش كيلومتر براى پذيرفتن دعوت، هشت كيلومتر بر و ديدار كن برادرت را در راه خدا، ده كيلومتر براى فريادرسى گرفتار، شش كيلومتر براى يارى ستم ديده و بر تو باد بطلب آمرزش.
پاى على براى مؤمن سه نشانه است: نماز، زكاة، روزه. براى ولخرج سه علامات است: روبرو چاپلوسى ميكند، پشت سر بدگوئى نمايد، هنگام مصيبت دشنام ميدهد. ستمگر سه نشانه دارد بزير دستش ستم كند، بالا دستش را نافرمانى كند پشتيبانى كند ستمگران را. براى ريا كار سه نشانه است: شادمان است هر گاه در پيش مردم است، افسرده است هر گاه تنها باشد، دوست دارد او را در كارهايش ستايش كنند. براى آدم دو رو سه نشانه است: در سخن دروغ گويد، هر گاه وعده دهد وفا نكند، هر گاه امين شود خيانت كند.
پاى على شش چيز است فراموشى آورد: سيب ترش خوردن، قشنيز، پنير، نيم خوردهى موش، خواندن سنگهاى گورستان، راه رفتن ميان دو زن، شپش را دور انداختن، حجامت در گودى پشت، ادرار كردن در ميان آب ايستاده.
پاى على خوشى در سه چيز است: خانهى وسيع، كنيز خوشگل، اسبى كه شكمش لاغر است.
پاى على اگر فروتن در ته چاه باشد خداوند بادى را ميفرستد تا او را بر فراز سر خوبان بلند كند در سلطنت بدان،
پاى على كسى كه بغير آقاهايش نسبت داده شود پس بر او باد نفرين خدا و هر كس مزد كارگرى را ندهد نفرين خدا
بر او باد و اگر كسى را بكشد يا قاتلى را پناه دهد لعنت خدا بر او باد.
پاى على مؤمن كسى است كه مسلمانان او را امين مال و خونشان قرار دهند مسلمان كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش سلامت مانند و هجرتكننده كسى است كه از گناهان هجرت كند
پاى على مطمئنترين دستگيرههاى ايمان دوستى در راه خداست و دشمنى بواسطهى خدا.
پاى على هر كس پيروى زنش كند خدا او را برو در آتش افكند، على عليه السلام عرضكرد:
اين چه نوع پيروى است؟ فرمود: او را اجازه دهد كه بگرمابهها برود و اجازهى رفتن به مجلسهائى كه نوحهسرائى ميكنند بدهد و اجازه پوشيدن لباس بدن نما دهد.
پاى على خداى تبارك و تعالى همانا بواسطه اسلام نازش و خودنمائى در جاهليت را بواسطه پدرانشان از ميان برد و همانا مردم همه از آدمند و آدم هم از خاك و گرامىترين ايشان پارساترين آنانست.
پاى على از محرمات است بهاى مردار و قيمت سگ و بهاى شراب و مهريهى زن زناكار و حق و حساب گرفتن در حكمها و مزد كاهن.
پاى على كسى كه بياموزد دانشى كه با نادانان پيكار كند، يا با دانشمندان بحث نمايد، يا مردم را بسوى خويش دعوت كند پس او از اهل آتش است.
پاى على هر گاه بنده بميرد مردم ميگويند دارائى هم گذاشت؟ فرشتگان گويند: چه چيز جلوتر فرستاد؟
پاى على دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.
پاى على مرگ ناگهانى آسايش مؤمن و پشيمانى كافر است.
پاى على خداوند بسوى دنيا وحى فرستاد كه خدمت كن هر كه مرا خدمت كند و بزحمت افكن هر كس ترا خدمت كند.
پاى على اگر دنيا در پيشگاه خداى عز و جل باندازه پر پشهاى ارزش ميداشت همانا بكافر جرعهاى آب نمىچشاندم.
اى على هيچ كس از اولين و آخرين نيست مگر اينكه آرزو ميكند روز قيامت كاش از دنيا باندازه خوردنم بيشتر بمن نمىدادند.
پاى على بدترين مردم كسى است كه قضاى خدا را متهم كند.
پاى على نالهى مؤمن بيمار تسبيح است و فريادش ثواب لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ دارد و خوابيدنش بر بستر عبادت است و از پهلوئى به پهلوى ديگر بغلطد پيكار در راه خداست و اگر شفا پيدا كرد و ميان مردم رفت گناهى بر او بجا نماند.
پاى على اگر پاچهى گوسفندى هديه برايم آورده شود قبول ميكنم و اگر بخوردن دست گوسفندى دعوت شوم مىپذيرم.
پاى على بر زنان نماز جمعه و جماعت و اقامه و عيادت مريض و تشييع جنازه و هرولهى بين صفا و مروه و استلام حجر الاسود و تراشيدن سر و قضاوت و مشورت و كشتن گوسفند مگر در وقت ناچارى و با صداى بلند لبيك گفتن (در حال احرام) و ايستادن پيش قبر و شنيدن خطبه و متصدى ازدواج شدن نيست و نبايد بدون اجازهى شوهر از خانه بيرون آيند و اگر زنى بدون اجازهى شوهرش از خانه بيرون آيد او را خدا و جبرئيل و ميكائيل لعنت ميكنند و حق ندارد از خانه شوهرش بدون اجازهى او چيزى ببخشد و نخوابد در حالى كه شوهر بر او خشمگين باشد گرچه شوهر بر او ستمكننده باشد.
پاى على اسلام برهنه است لباسش حياست، زينتش وفاست، ثروتش كردار شايسته است، تكيهگاهش پارسائيست. براى هر چيزى بنيادى است بنياد اسلام دوستى ما اهل بيت است.
پاى على خوى بد بد يمن است و اطاعت زنان پشيمانيست.
پاى على اگر بد يمنى در چيزى باشد پس در زبان زنست.
پاى على نجات يافتند سبكباران و نابود شدند سنگين بارها.
پاى على اگر كسى از روى جد بمن دروغ بندد نشستنگاهش پر از آتش مىشود.
پاى على سه چيز حافظه را زياد ميكند و بلغم را ميبرد: شير، مسواك.
خواندن قرآن.
پاى على مسواك از مستحباتست پاككنندهى دهان است و چشم
را نورانى ميكند و خدا را خوشنود مىكند و دندان را سفيد و بوى دهن را ميبرد، لثه را محكم مىنمايد، اشتها را زياد و بلغم را مىبرد حافظه را زياد و حسنات را فراوان مىكند و فرشتگان شادمان ميشوند.
پاى على چهار قسم خواب است: خواب پيامبران به پشتشان، خواب مؤمنان بطرف راست، خواب كفار و منافقان بطرف چپشان، خواب شيطانها برويشان ميباشد.
پاى على خداوند عز و جل پيامبرى را بر نيانگيخت مگر اينكه فرزندانش را از صلب و پشت او قرار داد ولى فرزندان مرا از نسل تو قرار داد و اگر تو نبودى فرزندى براى من نبود.
پاى على چهار چيز است كه كمر شكن است: پيشوايى كه مردم فرمانش را ميبرند ولى او نافرمانى خدا كند و زنى كه همسرش او را نگهدارى كند ولى او خيانت نمايد و تهى دستى كه صاحبش راه چاره ندارد و همسايهى بدى كه در خانهى انسانست.
پاى على همانا عبد المطلب پنج سنت و رويه در زمان جاهليت گذاشت اسلام هم آنها را بامر خدا امضاء كرد، او زنان پدران را بر فرزندانشان حرام كرد.
سپس خداى عز و جل فرو فرستاد: «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ» «1» گنجى پيدا كرد خمس آن را خارج نمود و به آن مال تصدق داد.
سپس فرو فرستاد خداى تبارك و تعالى: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ الآية» «2» و چون زمزم را حفر كرد بنام آب دادن حاجيان ناميد سپس
خداى تبارك و تعالى فرو فرستاد: أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ «1» آيا قرار داديد آبادى مسجد الحرام را مانند كسى كه بخدا و روز قيامت ايمان آورده و در ديه كشتن يك صد شتر قرار داد و خداوند عز و جل اين حكم را در اسلام اجرا كرد و براى طواف در ميان قريش اندازهاى نبود عبد المطلب هفت شوط قرار داد سپس خداى عز و جل اين حكم را در اسلام اجرا كرد.
پاى على همانا عبد المطلب سوگند به تيرها ياد نكرد و پرستش بتها را ننمود و از گوسفندانى كه با سنگ يا بنام بتان كشته مىشود نمىخورد و ميگفت من بر دين پدرم ابراهيم خليلم.
پاى على شگفت آورترين مردم از نظر ايمان و بزرگترين آنان از نظر يقين مردمانى باشند كه در آخر الزمان پيامبرى نديدند و امام هم از نظرشان پنهان شده پس بهمان سياهى و سفيدى كتاب ايمان آوردهاند.
پاى على سه چيز است كه دل را تيره مىكند: شنيدن موسيقى، دنبال شكار رفتن، در خانهى سلطان آمدن.
پاى على نماز مگذار با پوست حيوانى كه شيرش و گوشتش حلال نيست و نماز مخوان در ذات جيش «2» و ذات صلاصل «3» و نه هم در ضجنان «4».
پاى على از تخم مرغ بخور آنچه كه دو طرفش با هم فرق دارد و از ماهى آنچه كه پولك دارد و از مرغ آنچه كه وقت پرواز بالهايش را حركت ميدهد و واگذار مرغى كه وقت پرواز بالهايش را حركت نميدهد و از مرغان آب مرغى كه چينهدان دارد بخور.
پاى على از گوشت هر درندهاى كه نيش و هر مرغى كه چنگال دارد نخور.
پاى على نبايد درخت خرما و پيه آن قطع شود.
پاى على زن زناكار را مهريه نيست، حدى نيست براى كسى كه بكنايه زن را در عده خواستگارى كند در اجراى حد شفاعت پذيرفته نمىشود سوگند ياد كردن براى قطع كردن رحم نيست، سوگندى براى فرزند با پدر نيست و نيز براى زنى با شوهرش سوگندى نباشد و نه براى بنده با آقايش درست نباشد روز را تا شب خاموش و نه هم روزه وصال درست است و نه از ديندارى برگشتن به بيدينى.
پاى على پدرى پسرش را نمىكشد.
پاى على خداى دعاى دل غافل را نمىپذيرد.
پاى على خواب عالم برتر از عبادت نادان است.
پاى على دو ركعت نماز دانشمند برتر است از هزار ركعت عابد.
پاى على زن نميتواند بدون اجازهى همسرش روزهى مستحبى بگيرد و غلام هم نميتواند بدون اجازهى آقايش روزهى مستحبى بگيرد مهمان نميتواند بدون اجازهى ميزبانش روزه بگيرد.
پاى على روزه روز فطر و روز قربانى و روزهى وصال و روزه سكوت و روزهى نذر معصيت و روزه گرفتن تمام دوران عمر حرام است.
پاى على در زنا شش مجازات و كيفر است: سه تاى آن در دنيا و سه تا در آخرت. اما آن سه كه مربوط بدنياست: زنا آبرو را ميبرد، شتاب در نابودى ميكند، روزى را قطع ميكند.
اما آنچه مربوط به آخرت است: بدى حساب، خشم خدا، جاويدان بودن در جهنم.
پاى على ربا هفتاد قسم گناه دارد كه آسانتر از همه مانند اينست كه مرد در خانهى كعبه با مادرش زنا كرده.
پاى على يكدرهم ربا بدتر است از هفتاد زنا كه با محرمش انجام دهد.
اى على هر كس يك قيراط از زكاة مالش را ندهد
نه مؤمن است و نه مسلمان و نبايد گرامى باشد.
پاى على بينماز از خدا ميخواهد كه او را بسوى دنيا بر گرداند و اين در گفتهى خداى تعالى است: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ» «1».
پاى على واگذارندهاى حج در حال استطاعت كافر است و بيانش در گفتهى خداى تعالى است: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ» «2».
پاى على هر كس حج را بتأخير اندازد تا اينكه بميرد خدا او را روز قيامت يهودى يا نصرانى برانگيزاند.
پاى على صدقه بلاى حتمى را برميگرداند.
پاى على پيوند خويشاوندى عمر را دراز كند.
پاى على در غذا خوردن شروع بنمك و ختم به آن كن كه در آن نمك درمان هفتاد نوع مرض است.
پاى على اگر بمقام پسنديده برسم مسلم شفاعت كنم براى مادرم، پدرم، عمويم و برادرى كه در زمان جاهليت براى من بود
پاى على در صورتى كه خويشاوندان نيازمند باشند صدقهاى نيست
پاى على من فرزند دو قربانى هستم. من خواندهشدهى ابراهيم خليلم «3».
پاى على خرد چيزى است كه بوسيله آن بهشت بدست آيد و جستجوى خوشنودى رحمان به آن شود.
پاى على اول آفريدهاى كه خدا آفريده، خرد است، سپس بخرد فرمود: بيا آمد بعد فرمود برو سپس رفت و فرمود سوگند
بعزت و بزرگيم چيزى نيافريدم كه او دوستتر باشد بسوى من از تو، بواسطهى تو مؤاخذه ميكنم و بتو مىبخشم و بتو پاداش دهم و بتو كيفر نمايم: (يعنى ملاك تكليف عقل است).
پيا على يكدرهم دادن بحنا برتر است از يك هزار درهم كه در راه خدا بخشش كند و در حنا ده فايده است: باد گوش را دور كند، ديده را نور دهد، بينى را نرم گرداند، دهن را خوشبو كند، لثه را محكم نمايد، بوى زير بغل را بزدايد، وسوسهى شيطان را اندك نمايد، فرشتگان شادمان شوند و مؤمن بواسطه آن گشاده شود و كافر خشمگين گردد، حنا زينت است و خوشبوئى، شرم مىكنند از او نكير و منكر، و براءت است براى او در قبر.
پاى على خيرى در گفتن نيست مگر با عمل و خيرى در نگاه كردن نيست مگر با آگاهى، خيرى در مال نيست مگر با جود و نه در راستگوئى مگر با وفا، نه در عفت مگر با پارسائى، نه در صدقه دادن مگر با نيت، نه در شرم مگر با درستى، نه در وطن مگر ايمنى و شادمانى.
پاى على هفت چيز از گوسفند حرام شده، خون، آلتش، مثانهاش، مغزى كه در ستون فقرات است، غدهها، سپرز، زهره.
پاى على بخيلى مكن در چهار چيز: خريدن قربانى، كفن، خريدن بنده، كرايه دادن در راه مكه.
پاى على مايلى ترا خبر دهم به شبيهترين شما بمن عرض كرد: بلى اى رسول خدا، فرمود: نيكوترين شما از نظر خلق و خوى بزرگترين شما از نظر بردبارى، نيكوكارترين شما به خويشاوندانش، و محكمترين شما از نظر انصاف.
پاى على امان است براى امتانم هر گاه بر كشتى سوار شوند و بخوانند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ- الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ- بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها
وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ» «1».
پاى على امان است براى امت من از دزدى، خواندن: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى تا آخر سوره «2».
پاى على امانست براى امتم از خراب شدن، خواندن: «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً «3».
پيا على امانست براى امت من از اندوه خواندن: لا حول و لا قوة الّا باللَّه لا ملجأ و لا منجا من اللَّه الا اليه.
پيا على امانست براى امت من از سوختن، خواندن:
إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ «4»، وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ «5».
پاى على هر كس از درندگان مىترسد بخواند: لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ تا آخر سوره «6».
پاى على هر كس چهار پايش رام نمىشود در گوش راست آن حيوان بخواند:
وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ. «7»
پاى على هر كس از سحركننده يا شيطان بترسد بايد بخواند: إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ تا آخر «8».
پاى على هر كس در شكم او آب زرد است «9» بر شكمش آية الكرسى نوشته شود و بشويد و آن را بياشامد بيارى خدا شفا پيدا كند.
پاى على حق فرزندان بپدران اينست كه نام و تربيتش را نيكو كنند، در جايى شايسته او را بگذارد و حق پدران بر فرزندان اينست كه پدر را بنام صدا
نكنند در جلوش راه نروند در برابرش ننشينند با او بحمام نروند.
پاى على سه چيز از وسواس است: خاك خوردن، ريش در دهن گرفتن، ناخن بدندان گرفتن.
پاى على خدا لعنت كند پدر و مادرى را كه فرزندانشان را وادار بعاقشان كنند
پاى على بر پدر و مادر واجب است آنچه را كه فرزندان را در احترام آنان واجب است.
پاى على خدا رحمت كند پدر و مادرى را كه فرزندشان را به نيكى وادار كنند.
پاى على كسى كه پدر و مادرش را باندوه در آورد مسلّم آن دو را عاق كرده.
پاى على هر كس در پيش او غيبت از برادر مسلمانش بكنند و او تواناى يارى برادر مسلمانش را داشته باشد و يارى نكند خدا او را در دنيا و آخرت خوار كند.
پاى على كسى كه بودجهى زندگى يتيمى را از مال خود فراهم كند بهشت بر او واجب است.
پاى على كسى كه از روى مهربانى دست بر سر يتيمى بكشد خداوند بشمارهى هر موئى نورى در قيامت باو ببخشد.
پاى على نيازمنديى سختتر از نادانى نيست، ثروتى سودمندتر از خرد نيست، تنهائى بدتر از خودپسندى نيست خردى مانند دور انديشى نيست، پارسائيى نيست مانند خوددارى از محرمات خدا و از آنچه كه انجامش لايق او نيست، حسبى مانند خوى نيك نيست و پرستشى مانند انديشه كردن نيست،
پبلاى سخن دروغ است، بلاى دانش فراموشى است، بلاى عبادت سستى است، بلاى زيبائى خود نمائيست، بلا بردبارى حسد است.
پاى على چهار چيز مهمل است: خوردن با سيرى، چراغ در ماهتاب، كشت در شورهزار، نيكى در پيش نااهل.
اى على هر كس درود بر من را فراموش كند پس راه بهشت را خطا كرده.
اى على بپرهيز از نيم خورده كلاغ و شير
اى على اگر دستم را تا مرفق در دهن افعى كنم دوستتر است بسوى من از اينكه درخواست
كنم از كسى كه نبود بعد هست شده.
پاى على سركشترين مردم بر خداى عز و جل قاتلى است كه غير كشندهى او باشد و زنندهى غير زننده خودش باشد و كسى كه جز آقايانش را دوست داشته باشد كافر است بآنچه كه خدا فرو فرستاده.
پاى على انگشتر در دست راست كن كه فضيلتى است از طرف خداى عز و جل بر مقربان درگاهش عرضكرد چه انگشترى در دست كنم فرمود عقيق سرخ زيرا كه اول كوهى است كه اقرار بيگانگى خداى عز و جل كرد و براى من اقرار به نبوت و براى تو اقرار بجانشينى من و براى فرزندانت اقرار بامامت و براى شيعيانت اقرار ببهشت و براى دشمنانت اقرار بآتش كرد.
پاى على خداى عز و جل بدنيا توجه كرد من را بر مردان جهان برگزيد بعد بار دوم توجه فرمود ترا برگزيد، بار سوم امامان از نسل ترا برگزيد بار چهارم فاطمه را از ميان زنان جهان برگزيد.
پاى على در چهار جا نام ترا نزديك بنام خود ديدم انس گرفتم بنگاه كردن نام تو.
پاى على من چون در شب معراجم به بيت المقدس رسيدم بر سنگ آن يافتم: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» يارى كردم محمّد را بوزيرش و تأييد كردم باو، بجبرئيل گفتم: وزيرم كيست؟ گفت: على بن ابى طالب است. چون بسدرة المنتهى رسيدم نوشتهاى بر آن يافتم كه من خداى يگانهى بىهمتايم محمّد برگزيدهى من است از ميان آفريدگانم توانائى دادم او را بوزيرش و بدو او را يارى كردم. پرسيدم جبرئيل وزير من كيست؟ سپس گفت:
على بن ابى طالب، چون از سدرة المنتهى گذشتم بسوى عرش پروردگار رسيدم بر پايههائى ديدم نوشته شده: من خدائى هستم كه جز من خدائى نيست تنهايم محمّد دوست من است توانائى دادم او را و يارى كردم بوزيرش.
پاى على همانا خداى تبارك و تعالى مرا در باره تو هفت خصلت بخشيده:
اول كسى كه سر از قبر با من بردارد توئى، اول كسى كه با من بر فراز صراط بايستد
توئى، تو اول كسى هستى كه پوشيده شوى هر گاه كه من پوشيده شوم و زنده شود هر گاه من زنده شوم و تو اول كسى هستى كه با من در مقامهاى بلند باشى و تو اول كسى هستى كه با من بنوشى از بادهى خالص سر بمهريكه سرانجامش مشك است.
پبعد بسلمان فارسى فرمود: اى سلمان همانا براى تو در مريضيت هر گاه بيمار شوى سه خصلت است: تو از طرف خدا بياد خدائى، در آن حال دعايت مستجاب است، مريضى را بر خود از گناه مدان جز اينكه گناهانت ميريزد تو را خدا بهره بهبودى عنايت فرمايد تا پايان اجلت.
پبعد به ابى ذر فرمود:
پاى ابا ذر از درخواست بپرهيز زيرا كه آن خواريى آماده است و فقريست شتابنده و در آن حسابى طولانى است روز قيامت.
پاى ابا ذر تو تنها زندگى ميكنى، تنها ميميرى، تنها وارد بهشت ميشوى و بواسطهى تو مردمى از اهل عراق خوشبخت شوند كه متصدى غسل دادن و كفن كردن و دفن تو شوند. بعد حضرت رو بطرف ياران كرد و فرمود: شما را به بدترينتان رهنمائى كنم؟ عرضكردند: بلى، اى رسول خدا، فرمود: روندگان بسخن چينى، جداكنندگان ميان دوستان، طلبكنندگان بيزارى از عيب.
پ4- وصيت و سفارش آن حضرت براى امير المؤمنين:
پاى على همانا از يقين است كه هيچ كس راضى بخشم خدا نشود و به آنچه كه خدا تو را بخشيده كسى را سپاسگزارى نكنى و بآنچه را هم خدا بتو نداده كسى را نكوهش نكنى زيرا كه روزى را آز آزمند نميكشاند و كراهت كراهت دارنده بر نميگرداند و همانا خداوند بفضل و احسانش شادى و شادمانى را در يقين و رضا قرار داد و غم و اندوه را در شك و خشم قرار داده.
پاى على فقرى سختتر از نادانى نيست، مالى سودمندتر از خرد نيست، تنهائى وحشتناكتر از خودپسندى نيست، همكاريى بهتر از مشورت نيست خردى مانند دور انديشى نيست، حسبى بخوبى خوى نيك نيست، عبادتى مانند انديشيدن نيست.
پاى على بلاى سخن گفتن دروغ است، بلاى علم و دانش فراموشى، بلاى عبادت سستىورزيدن، بلاى بخشش منت گذاردن، بلاى شجاعت سركشى نمودن بلاى زيبائى خودپسنديست، بلاى حسب باليدن.
پاى على بر تو باد راستگوئى هيچ گاه از دهانت دروغ بيرون نشود، هيچ گاه جرأت بنادرستى نكنى، طورى از خدا بيمناك باشى كه او را مىبينى، مال و جانت را فداى دينت كن، بر تو باد بخوىهاى نيك كه بجا آورى و بر تو باد دورى كردن از خويهاى بد و ناپسند.
پاى على دوستترين كردار بسوى خدا سه خصلت است: كسى كه واجبات خدا را انجام دهد عابدترين مردم است و كسى كه دورى از حرامهاى خدا كند پارسا- ترين مردم است، كسى كه قناعت كند بآنچه خدا باو روزى كرده داراترين مردمانست.
پاى على سه چيز از خويهاى پسنديده است: پيوند خويشاوندى، بخشيدن بكسى كه بتو نبخشيده، گذشت از كسى كه بتو ستم كرده.
پاى على سه چيز از نجات دهندگان است: نگهدارى زبان، گريه كردن بر گناهت، گشايش دادن در خانه براى خدا.
پاى على بزرگ كردارها سه خصلت است: انصاف دادن بمردم از طرف خود، برابرى و برادرى در راه خدا، ياد خدا كردن در هر حال.
پاى على سه چيز از زينتهاى خداست: مرديكه برادر مؤمنش را براى خدا ديدار كند پس او خدا را زيارت كرده و بر خداست كه زائرش را گرامى دارد و باو دهد آنچه را بخواهد و مرديكه نماز گزارد تا نماز بعدى تعقيب بخواند پس او مهمان خداست و بر خداست كه مهمانش را گرامى دارد، حاجى و عمرهگزارنده پس آن دو وارد بر خدايند و بر خداست كه مهمانش را گرامى دارد.
پاى على سه چيز است كه پاداش دنيا و آخرت دارد: انجام دادن حج نابود كند تهيدستى را. صدقه دادن بلا را دفع كند، پيوند خويشاوندى عمر انسان را دراز كند.
پاى على سه چيز است كسى كه در او نيست كردارى براى او
نخواهد بود پارسائيى كه او را از معصيتهاى خدا مانع شود، دانشى كه با او نادانى نادان را برگرداند. خرديكه با او با مردم مدارا كند.
پاى على سه طايفهاند كه در روز قيامت در زير سايهى عرشند: مرديكه آنچه را براى خويش دوست دارد براى برادر مسلمانش دوست داشته باشد. مرديكه فرمانى باو برسد پس اقدام در آن ننمايد و بدنبال بياندازد تا اينكه بداند خوشنودى خدا در اين فرمانست يا خشم او، مرديكه برادرش را عيبجوئى نكند تا زمانى كه عيب خودش را اصلاح كند زيرا كه هر عيبى را از خودش اصلاح كند براى او عيب ديگرى آشكار شود و بس است مرد را كه سرگرم عيبهاى خويش باشد.
پاى على سه چيز از درهاى نيكى است: نفس با بخشش، سخن نيك، بردبارى بر آزارها.
پاى على در تورات چهار چيز پهلوى چهار چيز است: كسى كه بامداد كند و بر دنيا آزمند باشد بامداد كرده و حال اينكه بر خود خشمگين است، كسى كه بامداد كند و اندوهى كه بر او فرود آمده پيش ديگران شكايت كند پس همانا شكايت از پروردگار نموده، كسى كه بيايد ثروتمندى را و برايش فروتنى كند دو سوم دينش رفته، كسى كه ازين امت وارد آتش گردد پس از آنانست كه آيات خدا را بريشخند و بازى گرفته.پ چهار چيز است كه در پهلويش چهار چيز است: آنكه مالك شود ميبالد، كسى كه مشورت نكند پشيمان شود، با مردم هر چه كنى با تو چنان كنند، تهى دستى مرگى بزرگ است. پس به آن حضرت گفته شد تهيدستى از درهم و دينار فرمود: تهيدستى از دين.
پاى على تمام چشمها روز قيامت گريانند مگر سه چشم: چشمى كه شبزندهدارى كرده در راه خدا، چشمى كه از حرامهاى خدا پوشيده شده، چشمى كه از ترس خدا گريه كند.
پاى على خوشا بچهرهاى كه خدا بر آن نگاه كند آن چهره گريه كند بر گناهى كه جز خدا كسى نميداند.
پاى على سه چيز باعث گرفتارى و سه چيز سبب نجات است، آن سه كه
سبب گرفتاريست: هوائى كه پيروى شود، بخيلى كه از او پيروى شود، خودپسندى مرد، و آنچه كه باعث نجات است: ميانهروى در رضا و خشم، ميانه روى در دارائى و نادارى، بيم از خدا در نهان و آشكار گويا او را مىبينى پس اگر تو او را نمىبينى او ترا مىبيند.
پاى على سه چيز است كه دروغ در آنها جايز است: فريب دادن در جنگ وفا نكردن بوعدهاى كه بهمسرت دادهاى، آشتى در ميان مردم.
پاى على سه چيز است كه راست گفتن در آن سه زشت است: سخنچينى، خبر دادن مرد از خانوادهاش به آنچه كه خوش ندارد، مانع شدن مرد را از نيكى.
پاى على چهار چيز است كه به تباهى مىكشاند: خوردن پس از سيرى، چراغ روشن كردن در آفتاب، كشت در زمين شورهزار، خوبى كردن بنا اهل.
پاى على چهار چيز است كه شتاب در مجازاتش مىشود: مرديكه به او خوبى ميكنى او در برابر بدى كند، مرديكه بر او ستم نميكنى او بر تو ستم كند مرديكه با او پيمانى بندى تو وفا كنى او پيمان شكنى، مرديكه باو مىپيوندى او جدا ميكند.