باب 57 در ورع و پرهيزگارى و اجتناب و دورى از امور مشكوك و شبهه‏ناك

پ‏1- كافى از على ... از عمرو بن سعيدى هلال ثقفى كه گويد من بحضرت صادق عليه السّلام عرض كردم. من توفيق شرفيابى خدمت شما را بدست نمى‏آورم فقط در بعضى از سالها موفق ميتوانم بشوم بنا بر اين يك برنامه ثابت و محكمى بمن بدهيد كه طبق آن عمل نمايم.

فرمود توصيه و سفارشى كه دارم اينست كه تقواى الهى و پرهيزگارى و جديت و كوشش را از دست ندهى و قطعا بدان جديت و كوشش فراوان در عبادت و طاعت اگر با ورع و تقوى همراه نباشد سودى ندارد.

 (اوصيك بتقوى اللَّه و الورع و الاجتهاد و اعلم انّه لا ينفع اجتهاد لا ورع فيه).

پ‏بيان مقصود از كلمه تقوى شايد ترك و كنار گذاشتن محرمات باشد و منظور از ورع ترك كارها و امورى كه شبهه‏ناك و احتمال حرام بودن، بلكه ممكن است بعضى از مباحات و حلالها باشد (چون بعضى از لذتهاى حلال ثبات و استحكام تقوى را متزلزل مينمايد) و مراد از اجتهاد كوشش فراوان داشتن در عبادت و اطاعت است. و لفظ تقوى از وقى است گفته مى‏شود وقاه للَّه السّوء يقيه وقاية. يعنى خدا او را از بدى نگاه داشت و اتّقيت اللَّه اتّقاء يعنى خودم را از عذاب خدا و يا از مخالفت فرمان او بازداشته و حفظ نمودم و اسم مصدرش مى‏شود تقوى و تاء تقوى از واو تبديل شده كه اصلش و قوى است كه در تمام صيغه‏ها و مشتقات واو تبديل بتاء شده است. و در كتاب نهايت چنين گفته (ملاك الدّين الورع اساس و پايه دين ورع است) ورع در معناى اصلى و اولى يعنى خوددارى از حرام و دورى نمودن از آن گويند ورع الرّجل يرع در ماضى و مضارع بكسر را ورعا ورعة فهو ورع (اسم فاعل) و تورّع من كذا ولى در لسان علم اخلاق و اخبار بمعناى خوددارى از كارهاى مناح و حلال هم بكار ميرود لا ينفع يعنى فائده خوب و بهره و سود كامل ندارد (عبادت‏

 

بدون ورع).پ 2- كافى از محمد بن يحيى ... از حديد بن حكيم كه گويد شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام كه ميفرمود تقوى داشته و از خدا بترسيد و بوسيله ورع و پرهيزگارى دين خود را از خطر آفت و سستى و زوال حفظ نمائيد.پ بيان از اين حديث استفاده مى‏شود كه ترك ورع و پرهيز نكردن از حرام موجب مى‏شود كه ايمان انسان و اعتقادات دينى در معرض تباهى و زوال قرار گيرد چون انجام واجبات و ترك محرمات است كه همانند قلعه محكم و استوار ايمان را از دست برد شيطان مصون ميدارد.پ 3- كافى از ابى على اشعرى ... يزيد بن خليفه گفت كه امام صادق عليه السّلام ما را موعظه نمود

فامر و زهّد

امر نمود و بزهد و پارسائى ترغيب كرد سپس فرمود بر شما باد بپرهيزگارى و ورع كه فقط از طريق پرهيزگارى است كه مى‏شود بآنچه نزد خدا است رسيد (بپاداش و رضوان خدا).پ بيان‏

فامر

يعنى حضرت بانجام اطاعت و آنچه موجب رسيدن بدرجات و مراتب اخروى است امر نمود

و زهّد

از باب تفعيل يعنى دستور زهد و پارسائى در دنيا و ترك شهوات دنيوى كه مانع از قرب و نزديك شدن بخداوند متعال است جوهرى گويد التزهيد في الشّي‏ء و عن الشّي‏ء بمعناى نقطه مقابل ترغيب و تحريص است يعنى وادار بميلى و دل كندن از چيزى.پ 4- كافى از عدّه از مشايخ ... از ابن ابى يعفور كه امام ششم عليه السّلام فرمود كوشش در اطاعت بدون داشتن ورع و پرهيزگارى فائده و سودى ندارد.پ 5- كافى از عده از مشايخ ... از فضيل بن يسار كه حضرت باقر عليه السّلام فرمود: دشوارترين عبادت داشتن ورع و تقوى و پرهيزگارى است.پ بيان چون ترك حرام و دست برداشتن از محرمات از انجام طاعت و عبادت دشوارتر است و نفس انسان بسختى از حرام خوددارى ميكند و معروف است كه‏

افضل الأعمال احمزها

كارى كه دشوار و سخت‏تر باشد با ارزشترين اعمال است.پ 6- كافى از محمد بن يحيى ... ابو الصباح كنانى بحضرت صادق عرض كرد ما چون بشما ارتباط داريم در برخورد با مردم با مشكلات و ناراحتى‏هائى مواجه ميشويم حضرت فرمود چطور؟ عرضه داشت مرتب در مذاكراتى كه با مردم داريم ما را توبيخ نموده و به عنوان اعتراض و تحقير ميگويند فلانى جعفرى و خبيث است. حضرت فرمود. مردم شما را بجرم ارتباط با من توبيخ و سرزنش مينمايند؟ عرض كرد آرى حضرت فرمود بخدا سوگند پيروان جعفر خيلى كم هستند

انّما اصحابى من اشتدّ ورعه و عمل لخالقه و رجا ثوابه هؤلاء

 

اصحابى‏

. اصحاب و ياران من همانا كسانى هستند كه داراى تقواى كامل و شديد و قوى باشند و براى آفريدگار عمل خود را انجام دهد و با اين برنامه عملى بپاداش خدا اميدوار باشد. اين گونه افراد اصحاب و ياران من هستند.پ توضيح مرحوم شيخ بهاء گفته از بيانات امام عليه السّلام فهميده مى‏شود كه روش بى‏ادبانه و تعبيرات تند أبو الصباح كنانى مورد رضايت حضرت قرار نگرفته و از نحوه مذاكرات او ناراضى بود.

و عمل لخالقه‏

يعنى اعمال و عبادات خود را از انگيزه‏هاى غير خدائى پاك و كارش را با اخلاص و فقط براى خدا انجام دهد

و رجا ثوابه‏

از اينكه اين جمله را بعد از آن دو جمله قبل بيان فرموده بدست مى‏آيد كه رجاء و اميد بلطف و عنايت پروردگار در صورتى صحيح و بجا است كه توأم با عمل و همراه با ورع و تقوى باشد و گر نه فريب و گول زدن انسان خود را بيش نيست و باز اشاره باين مطلب است كه اتكاء بعمل و دل خوش بودن بكارهاى خيرى كه انسان انجام ميدهد و يقين و اطمينان بپاداش خداوندى و قبول عمل چندان صحيح نيست چون عمل و كاركرد انسان در معرض آفات و خطرات فراوانى است كه با آفت تكبر و غيبت و خطر ظلم و ستم و عجب و خودبينى و امثال اين آفت‏ها ناگهان هيچ و پوچ مى‏شود بنا بر اين جمله و رجا ثوابه يعنى در عين حال كه ورع و تقوى و عمل خالص هست بايد بخدا اميدوار شد كه آفت نيايد و عمل را نابود نمايد. و احتمال دارد كه اين چند جمله بيانگر علت حمله و توبيخ مخالفان باشد يعنى آن گروه مخالف و غير شيعه كه شما شيعيان و اصحاب مرا مورد توبيخ و سرزنش قرار ميدهند از اين جهت است كه شما مواظب اطاعت و اعمال پسنديده نيستيد و حسن عملى و اخلاقى نداريد و مراعات تقيه و دستورات مرا عمل نمينمائيد.پ 7- كافى با همان سند از حنان از ابى ساره از حضرت باقر عليه السّلام كه خداوند متعال فرمود: اى فرزند آدم از محرمات و كارهاى حرام و ممنوع اگر اجتناب نمائى از پرهيزگارترين و با تقوى‏ترين مردم هستى.

 (تكن من اورع النّاس)

اين جمله ذيل چند احتمال دارد:

1- اينكه چنين شخصى را كه از كارهاى حرام خوددارى ميكند با كسى كه بانجام مستحبّات و اذكار و او را دو دعاها ميپردازد و از مكروهات از قبيل آب ايستاده خوردن و هنگام دخول بمحل قضاء حاجت سر برهنه نبودن و امثال اينها اجتناب ميكند كه در نظر عوام مردم با تقوى حساب مى‏شود ولى در مقابل كارهاى حرام از قبيل ربا، و رشوه و غير بى‏تفاوت است، بلكه اينها را با كمال جرأت و بى‏باكى انجام ميدهد خلاصه اين دو فرد را با هم سنجيده و ميفرمايد شخص اولى نسبت باين فرد دومى پرهيزگارتر است. 2- احتمال دارد نظر بصاحبان بدعت داشته كه از پيش خود بعضى از حلال‏ها را بر خود

 

حرام ميكنند و نام او را تقوى و ورع ميگذارند. 3- ممكن است هشدار باين مطلب باشد كه ورع و پرهيزگارى بترك محرمات است نه عبادات زياد و فراوان.پ 8- كافى از على بن ابراهيم ... از حفص بن غياث كه گويد از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم پرهيزگار و اهل ورع كيست؟ فرمود آن كس كه از محرمات الهى و كارهاى حرام بپرهيزد.پ 9- كافى محمد بن يحيى ... از اسامه نقل نموده كه گفت شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود:

عليك بتقوى اللَّه‏

بر تو باد كه داراى تقواى الهى باشى‏

و الورع و الاجتهاد و صدق الحديث و اداء الأمانة و حسن الخلق و حسن الجوار و كونوا دعاة الى انفسكم بغير السنتكم و كونوا زينا و لا تكونوا شينا و عليكم بطول الرّكوع و السّجود فانّ احدكم اذا اطال الرّكوع و السّجود هتف ابليس من خلفه فقال يا ويله اطاع و عصيت و سجد و ابيت.

بر شما باد بورع و پرهيزگارى و كوشش و راستگوئى و حفظ امانت و خوش خلقى و خوش همسايه‏دارى و مردم را با عمل خود نه با زبان تنها بخود جلب نموده و دعوت كنيد و شما زينت بخش اجتماع و شيعيان و ما باشيد و موجب ننگ و عار نباشيد. بر شما باد به ركوع و سجده طولانى كه هر وقت يكنفر از شما ركوع و سجده خود را طول دهد شيطان ناله و فرياد ميكند و ميگويد اى واى اين شخص اطاعت خدا نمود و من معصيت و مخالفت نمودم اين شخص سجده كرد و من اباء و امتناع كردم.پ ايضاح‏

حسن الجوار

يعنى خوشرفتارى با هر كس كه مجاور و همراه و هم صحبت انسان باشد و يا خوشرفتارى با همسايه خانه و منزل‏

كونوا دعاة

يعنى مردم را با اعمال نيك و اخلاق پسنديده باين راه مستقيم تشيع و مذهب حق و استوار ترغيب و دعوت نمائيد چون وقتى روش نيك و راه نمائى صحيح عملى و پسنديده از شما ديدند فكر و وجدان آنان وادارشان ميكند كه اين مذهب تشيع و راه شما را انتخاب نموده و شما را در اين تسليم و اطاعتى كه از ما داريد تصويب و تحسين نمايند

و كونوا زينا

زينت ما باشيد

و لا تكونوا شينا

عيب و عار و ننگ براى ما نباشيد. در كتاب نهايت در ذيل حديثى از ابى هريره نقل نموده كه‏

اذا قرء ابن آدم السّجدة اعتزل الشّيطان يبكى يقول يا ويله‏

هنگامى كه انسان آيه سجده را تلاوت و سجده نمايد شيطان بكنارى رفته و با گريه ميگويد اى واى در ذيل اين حديث گفته لفظ ويل بمعناى اندوه و هلاكت و نابودى و عذاب و شكنجه دردناك است و هر كس كه در خطر هلاكت و نابودى قرار گرفت خواستار ويل مى‏شود باين معنا كه اى ويل من واى اندوه واى مرگ و عذاب بزودى برس و مرا درياب كه الان وقت رسيدن تو است و اين ناراحتى و رنج با رسيدن مرگ پايان يابد و شيطان هم كه ميگويد

يا ويله‏

 

براى اظهار شدت ناراحتى است كه از ترك سجده و مخالفت امر خداوند احساس ميكند و ندامت و حسرت بر گذشته است. البته هنگام نقل گفتار شيطان قاعدتا بايد گفته شود يا ويلى زيرا شيطان در موقع سجده انسان كه ناراحت مى‏شود خواستار مرگ خودش مى‏شود و بايد گفت يا ويلى كه نقل قول شيطان است ولى اينكه بجاى يا ويلى يا ويله گفته شد و ضمير غائب بكار رفته بعنوان بيان معنى و حقيقت است يعنى شيطان مرگش را و نابودى خودش را صدا زده و خواستار مى‏شود و از نقل قول و لفظ شيطان (يا ويلى) عدول نموده و آن تعبير را نميكند براى اينكه مبادا توهم شود كه ناقل قول مرگ خودش را خواستار شده و لذا ميگويد يا ويله‏اى ويل و مرگ او (شيطان) تمام شد حرف نهايه نووى گفته اين چنين تعبير از آداب و رسوم سخن گفتن است كه هنگامى كه انسان گفتار و قول بد و ناراحت‏كننده‏اى را از كسى بازگو ميكند ناقل بايد تعبير كند كه از ارتباط و انتساب به خود مصون باشد و لذا بصورت ضمير غائب تعبير ميكند تا از هر گونه توهم انتساب آن بدى بخودش محفوظ بماند و بعضى گفته‏اند ضمير يا ويله مربوط بشخص سجده‏كننده است كه شيطان از اثر كينه و حسد در حق آن شخص نفرين ميكند و عذاب و ويل برايش ميخواهد يا اينكه اين جمله يا ويله معترضه و از كلام خود امام است كه در اثناء مطلب حضرت در حق شيطان نفرين ميكند و ضمير راجع بابليس است كه البته اين دو احتمال ضعيف و بعيد است. و بنا بر معناى اولى كه قبلا گفته شد و صحيح بود احتمال دارد كه منادى ويل نباشد و مخدوف باشد مثل اينكه گفته مى‏شود ألا يا اسجدوا باين ترتيب كه يا ويله يعنى يا قوم (كه قوم منادى باشد) احضروا ويلى اى مردم بيائيد عذاب مرا نبينند.پ 9- كافى محمد بن يحيى ... از ابى زياد كه گفت خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم كه عيسى بن عبد اللَّه قمى وارد شد

فرحب بو قرب مجلسه ثمّ قال يا عيسى بن عبد اللَّه ليس منّا و لا كرامة له من كان في مصر فيه مائة الف او يزيدون و كان في ذلك المصر احد اورع منه.

حضرت ترحيب فرمود و جا باز كرد براى عيسى و نزديك كرد او را بخود سپس فرمود اى عيسى از ما نيست آن شيعه‏اى كه در شهرى باشد كه در آن شهر صد هزار نفر يا بيشتر باشد و در ميان آنان كسى كه با ورع و پرهيزگارتر از شيعه باشد پيدا شود چنين شيعه‏اى از ما نيست و ارزش و احترامى ندارد (يعنى اگر در شهر صد هزار نفرى يا بيشتر شيعيان ما زندگى و سكوت داشته باشند بايد چنان متدين و با تقوى باشند كه از تمام اين جمعيت مخالفان بهتر و پرهيزگارتر باشند).پ بيان جوهرى گفته رحب بضم راء بمعناى سعه و فراخى و گشايش است و ميگويند

 

مرحبا و اهلا يعنى بجاى وسيع و اهل و شايسته مناسب وارد شدى انس بگير وحشت و ترس نداشته باش. رحب به يعنى حضرت باو گفت مرحبا و در نهايه گفته كه بعضى گفته‏اند معناى مرحبا يعنى خداوند بتو توسعه و گشايش عنايت فرمايد لفظ مرحبا بجاى ترحيب شده و جمله‏

 (و لا كرامة)

معترضه است يعنى نزد خدا ارزشى ندارد و يا نزد ما و يا هم از نظر ما و هم از نظر خدا و اين بيان و احترام حضرت خود مدح و ستايشى است از عيسى بن عبد اللَّه و مرحوم شيخ مفيد در كتاب مجالس خود حديثى دارد كه با عظمت فوق العاده عيسى را ميرساند كه حضرت فرموده او (عيسى) از ما اهل بيت است و خيلى از علماء تصور كرده‏اند كه اين عيسى همان عيسى بن عبد اللَّه اشعرى است كه جد احمد بن محمد است ولى ظاهرا چنين نباشد چون عيسى اشعرى بعيد است كه با حضرت صادق عليه السّلام ملاقات كرده باشد آنچه كه گفته‏اند اينست كه او از حضرت رضا عليه السّلام مسائل و احاديثى نقل نموده است.پ 10- كافى محمد بن يحيى ... عمرو بن سعيد بن هلال گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرضه داشتم مرا وصيتى كن. فرمود توصيه ميكنم ترا بتقوى الهى و پرهيزگارى و جديت و كوشش. بدان كوششى كه توأم با ورع و پرهيزگارى نباشد سودى ندارد.پ 11- كافى محمد از احمد ... از ابى الصباح كنانى نقل نموده كه حضرت باقر عليه السّلام فرمود:

اعينونا بالورع فانّه من لقى اللَّه عزّ و جلّ منكم بالورع كان له عند اللَّه فرجا. ان اللَّه عز و جل يقول وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً- نساء 69 فمنّا النّبىّ و منّا الصّدّيق و الشّهداء و الصّالحون.

با تقوى و پرهيزگارى ما را يارى كنيد هر كه خداى خود را با دارا بودن تقوى و پرهيزگارى ملاقات نمايد خداوند براى او فرج و گشايشى مقرر فرمايد كه خود در قرآن فرموده هر آن كس كه خدا و رسولش را اطاعت نمايد چنين افرادى با پيغمبران و صديقين و شهداء و نيكان است و اينان چه رفقاء خوبى هستند از ما است پيامبر و از ما است صديق (على عليه السّلام و شهداء و صالحان و شايستگان.پ تبيان و توضيح‏

اعينونا بالورع‏

اين جمله اشاره باين است كه ائمه اطهار عليه السّلام رحمت نجات شيعيان را از عذاب اخروى متحمّل هستند بنا بر اين هر چه تقوى و پرهيزگارى شيعيان بيشتر و بهتر باشد شفاعت ائمه عليه السّلام در حق آنان آسانتر و ورع و تقوى كمك و اعانتى براى ائمه مى‏شود و اگر تقوى و پرهيزگارى شيعه در درجه عاليه باشد كه طبق وعده الهى اين گونه افراد را خداوند ببهشت داخل و از عذاب مصون ميدارد (بلكه خود آنها از جمله‏

 

شفيعانند) مقصود از اعانت در اين گونه موارد اين مى‏شود كه ائمه عليه السّلام براى چنين افرادى زحمت شفاعت كردن ندارند. و يا منظور از ورع و پرهيزگارى ترك معصيت است پس ممكن است در انجام واجبات تقصير و كوتاهى داشته باشد كه در آن قسمت محتاج بشفاعت باشد و يا منظور از ورع ترك معصيتهاى كبيره باشد كه در اين صورت با ارتكاب معاصى صغيره آلودگى پيدا كرده و محتاج بشفاعت باشد حاصل مطلب اينكه نبايد توهم شود كه با داشتن ورع و پرهيزگارى احتياج و نيازى بشفاعت نيست علاوه بر اين ممكن است بگوئيم در عين حالى كه شيعه تمامى واجبات را انجام داده و از همه گونه گناه اجتناب نموده باز هم از شفاعت بى‏نياز نيست و اين شفاعت براى اينست كه زودتر ببهشت داخل شود و يا از هول و وحشت قيامت خلاص شود و يا در حساب عفو و يا تخفيفى پيدا شود (اين مطلب در باره توضيح جمله‏

اعينونا بالورع‏

بود كه اعانت مربوط بامور اخروى معنا شد ولى ممكن است گفته شود كه اين جمله اصولا مربوط بشفاعت و امر اخروى نيست، بلكه نظر باين دنيا دارد يعنى شما شيعيان با تقوى و پرهيزگارى خود ما را يارى نموده و از اين راه بما عزت و ارزش بدهيد و مردم را بطرف مكتب ما و مذهب حق جلب كنيد و شما آئينه تربيت ما باشيد و با شيوه صحيح تقوى و پرهيزگارى ترويج تشيع و نصرت مذهب اهل بيت را نموده و حقائق و حقانيت اين مكتب را با اعمال نيك و اخلاق ستوده خود ارائه دهيد نظير جمله‏

كونوا زينا لنا

).پ كان له عند اللَّه فرجا

بحسب تركيب نحوى اسم كان ضميرى است كه بورع برميگردد يعنى آن ورع و تقوى خود فرج و گشايشى براى او خواهد بود و بعضى گفته‏اند ضمير راجع است بلقاء كه از فعل لقى فهميده مى‏شود يعنى ملاقات خداوندى فرجى است براى او و فرجا با جيم خبر كان است و بعضى با حاء خوانده‏اند يعنى ورع و يا ملاقات فرح و سرورى براى او خواهد بود و بهر تقدير تنوين اين لفظ براى تعظيم است يعنى فرج بزرگ و يا خوشحالى عظيمى براى او هست و آيه وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كه در سوره نساء و الرّسول است و شايد نقل بمعنا نموده و بجاى لفظ الرسول و رسوله گفته براى اشاره بآيه‏اى كه در سوره نور است وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ و البته اطاعت و فرمانبردارى از خدا و رسول در صورتى صحيح است كه توأم با تقوى باشد بنا بر اين استشهاد بسوره نور بمنظور اشتراط تقوى است و گفته شده كه منظور از اطاعت خدا و رسول اطاعت آنان است در امور اعتقادى كه بامامت ائمه اطهار عليه السّلام معتقد باشد گر چه ممكن است اعتقاد بامامت همراه با ارتكاب گناه باشد بنا بر اين استشهاد بآيه سوره نساء براى اثبات شفاعت است يعنى كسى كه در امور اعتقادى مطيع خدا و رسول باشد و لو اينكه‏

 

به پاره از معاصى مبتلا شده باشد چنين شخصى با شفاعت ائمه بجوار پيامبران و صديقين و شهداء و صالحين نائل ميگردد فمنّا از ما بنى هاشم است اين گروه كه منظور از صديق امير مؤمنان و از شهداء حسن و يا حسين عليه السّلام و منظور از صالحين بقيه ائمه و يا منظور از شهداء همه ائمه عليه السّلام و از صالحين شيعيان آنان است كه در اخبار و احاديث بهر دو قسم تفسير شده است.پ 12- كافى على بن ابراهيم ... از ابن رثاب از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود

انّا لا نعدّ الرّجل مؤمنا حتّى يكون لجميع امرنا متّبعا و مريدا الا و انّ من اتّباع امرنا و ارادته الورع فتزيّنوا بيرحمكم اللَّه و كيدوا اعداءنا بينعشكم اللَّه‏

ما اهل بيت كسى را مؤمن و شيعه ميدانيم كه تمام فرامين و دستورات ما را انجام داده و در تصميم‏گيرى و اراده تابع ما باشد و يكى از علائم و نشانه‏هاى متابعت و پيروى از ما داشتن ورع و پرهيزگارى است بنا بر اين خود را با تقوى و پرهيز آراسته نمائيد تا در نتيجه رحمت و لطف خداوند شامل حال شما شود و با نيروى تقوى با دشمنان بجنگيد تا در نتيجه خداوند در دنيا و آخرت بشما عظمت و برترى عنايت فرمايد.پ بيان‏

انّا لا نعدّ ...

اين جمله بيان يكى از معانى و مراتب ايمان است كه قبلا در باره مراتب ايمان بحث شد

 (يرحمكم اللَّه)

اين جمله جواب امر است‏

 (فتزيّنوا)

و يا دعائى است كه حضرت در اثناء كلام مينمايد (خداوند شما را رحمت كند) و همين طور جمله آخرى‏

ينعشكم اللَّه‏

اين دو معنا را محتمل است‏

و كيدوا

بدر بيشتر نسخه‏ها با ياء نقل شده كه بمعناى محاربه است يعنى با قدرت ورع و پرهيز با دشمنان بجنگيد تا پيروز شويد و يا باين معنا كه با روش تقوى و ورع مكر و حيله آنها را خنثى كنيد يعنى تقوى و پرهيزگارى شما سبب مى‏شود كه دشمنان زبان خود را از شماتت و مذمت شما باز دارند و يا منظور اينكه شما راه و روش تقوى و پرهيزگارى را اگر كاملا مراقب باشيد آنها نسبت بمذهب شما ميل و رغبت پيدا نموده و شيفته آن ميشوند همچنان كه در جمله‏

كونوا دعاة

گفته شد و شايد اين معنا بهتر باشد و در بعضى از نسخه با باء تشديددار

 (كبّدوا)

نقل شده كه از كبد بمعناى شدت و رنج و مشقت است گرفته شده يعنى شما با ورع و پرهيزگارى دشمنان را در رنج و مشقت قرار دهيد (چون مى‏بينند شما با ورع و تقوى مردم را بخود جلب ميكنيد و آنها رنج ميبرند). البته معناى اولى بهتر است‏

ينعشكم اللَّه‏

يعنى خداوند در دنيا و آخرت شما را و مقام شما را بالا ميبرد و در قاموس است.

نعشه اللَّه‏

بر وزن منعه رفعه و انعش و نعّش ثلاثى مزيد فيه هم بمعناى ثلاثى مجرد است. نعش فلانا يعنى فقر و تهيدستى فلانى را جبران كرد. نعش الميّت يعنى از ميّت و شخص مرده بخوبى ياد كرد.

 

پ‏13- كافى محمد بن يحيى ... از ابن ابى يعفور نقل كرده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مردم را با غير زبان خود (با اعمال و رفتار خود) براه حق دعوت نمائيد بايد مردم از شما ورع و كوشش و نماز و اعمال خير ببينند

فانّ ذلك داعية

كه اين روش كاملا جلب‏كننده است. ايضاح‏

فانّ ذلك داعية

يعنى مخالفين و افرادى را كه در مذهب شيعه نيستند وادار و ترغيب ميكند كه مذهب شما را انتخاب كنند و تاء داعيه براى مبالغه است و اين حديث با مختصر تفاوتى كه در سند و متن دارد در باب صدق خواهد آمد كه در آنجا بجاى نماز صدق آمده است.پ 14- كافى حسين بن محمد ... از محمد بن حمزه علوى نقل كرده كه عبيد اللَّه بن على از حضرت كاظم نقل نموده كه گفت بسيارى از اوقات از پدرم شنيده‏ام كه ميفرمود:

از شيعيان ما نيست آن كس كه حتى زنان پرده‏نشين ورع و تقواى او را بازگو نكنند و از دوستان ما نيست آن كس كه در قريه‏اى باشد و در آن ده هزار نفر ساكن باشند و در ميان آنان يك نفر با تقوى‏تر و پرهيزگارتر از آن شيعه باشد.پ بيان لفظ خدر بكسر (كه در اين حديث خدور هست) همان طورى كه در قاموس گفته پرده‏اى است كه در يك قسمت از اطاق و خانه آويخته مى‏شود كه جاى كنيز و كلفت خانه است و بطور كلى هر چه انسان را بپوشاند چه ديوار چه خانه و يا چيز ديگر خدر است كه خدور و اخدار جمع آنست و بفتح خاء ملزم داشتن دختر بمراعات پوشش است و اخدار و تخدير هم باين معنا است و بزنى كه مراعات حجاب و پوشش را بنمايد مخدور و مخدرة و مخدّرة گويند (تمام شد حرف قاموس) و مقصود از اين جمله اين است كه شيعه بايد چنان مشهور به تقوى و پرهيزگارى باشد كه نه تنها زمانى كه در اجتماع آمد و شدى دارند، بلكه حتى زنهائى كه در خانه هستند و پرده نشينند از تقواى او گفتگو كنند و بعضى گفته‏اند كه از اين حديث استفاده مى‏شود كه اظهار تقوى و پرهيزگارى كه در نتيجه انسان مشهور به پارسائى و ورع شود عمل خوبى است البته بشرط اينكه انگيزه ريا، و خودنمائى در آن نباشد، بلكه غرض صحيح و هدف عقلائى در اين كار داشته باشد مثل اينكه ديگران از او پيروى كنند و يا خود را از نسبت فسق و گناه مصون بدارد. ولى اين حرف صحيح نيست.پ 15- معانى الاخبار و صدوق از پدرش ... از فضيل بن عياض كه گويد بحضرت صادق عليه السّلام عرض نمودم پرهيزگار كيست؟ فرمود آن كس كه از كارهائى كه خدا حرام نموده بپرهيزد و از اين مردم اشرار و ستمكارى دورى كند و اگر از موارد شبهه‏ناك خوددارى نكند ناخودآگاه بطرف حرام كشيده مى‏شود و هنگامى كه انسان منكر و كارهاى زشتى را ببيند و با داشتن قدرت از آن جلوگيرى نكند معلوم مى‏شود كه اين شخصى است كه دوست‏

 

دارد معصيت و گناه عملى شود و آن كس كه دوست داشته باشد معصيت خدا بشود چنين شخصى بدشمنى و مبارزه علنى با خدا برخاسته است و هر كس كه بقاء و پايدارى ستمكاران را دوست داشته باشد مخالفت و معصيت شدن خدا را دوست داشته و خداوند در مورد هلاكت و نابودى ستمكاران خود را ستوده است كه فرمود: فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (انعام آيه 44) دنباله ستمكاران قطع و نابود شد و سپاس براى پروردگار است. در تفسير قمى هم از اصفهانى همين حديث نقل شده.پ 16- معانى الاخبار در حديث ابى ذر است كه پيامبر فرمود اى ابا ذر تدبير و دورانديشى بهترين خردمندى است و خوددارى از حرام بهترين پرهيزگارى است و اخلاق نيكو و پسنديده بهترين حسب و نسب است.پ 17- امالى صدوق از امير مؤمنان على عليه السّلام سؤال شد بهترين اعمال از نظر خدا چيست؟ فرمود ورع و تسليم در برابر خدا و پرهيزگارى.پ 18- خصال مرحوم صدوق از پدرش ... از امام ششم كه فرمود رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود ارزش علم و دانش در نزد خدا بيشتر از ارزش عبادت است و بهترين و با ارزش ترين دين داراى ورع و پرهيزگارى است.پ 19- خصال نيز از پدرش ... از ابان بن سويد از حضرت صادق عليه السّلام كه عرض كردم چه چيز است كه ايمان را پايدار و محكم مينمايد؟ فرمود آنچه كه ايمان بنده را ثابت و محكم ميكند پرهيزگارى و ورع است و آنچه كه بنده را از ايمان بيرون ميبرد طمع و آز است.پ 20- خصال خليل بن احمد ... از نافع از عبد اللَّه بن عمر كه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود بهترين عبادت فقه و فهم است و بهترين دين دارى پرهيزگارى است.پ 21- خصال در ضمن سفارشات و وصاياى پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله به على عليه السّلام آمده اى على سه چيز است كه هر كه داراى آنها نباشد هيچ يك از اعمالش ارزش ندارد: 1- ورع و تقوائى كه او را از معصيت الهى باز دارد. 2- اخلاق نيكى كه مردم را بخود جلب كند 2- حلم و حوصله‏اى كه با جهال بسازد. در كتاب محاسن هم از پدر خود از نوفلى از سكونى از حضرت صادق از اجداد طاهرينش از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اجمعين چنين نقل شده است.پ 22- خصال پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود از محرمات الهى خوددارى كن كه در اين صورت پرهيزگارترين مردم هستى.پ 23- امالى صدوق عطار از پدرش ... از ابن سنان از امام ششم از پدران خود از حضرت حسين عليه السّلام كه از امير مؤمنان عليه السّلام سؤال شد ثبات و استحكام ايمان بچه چيز بسته است؟ فرمود پرهيزگارى. عرض شد زوال و ناپايدارى آن بچيست؟ فرمود طمع و آز.

 

پ‏24- امالى صدوق در ضمن خطبه وسيله (يكى از خطبه‏هاى على عليه السّلام) هيچ قلعه‏اى محكم‏تر از پرهيزگارى نيست (همه چيز را حفظ ميكند).پ 25- خصال ... شعيب از كسانى كه نام نبرده از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود:

پرهيزگارترين مردم كسى است كه در برابر امور شبهه‏ناك خوددارى كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. پارساترين كسى است كه حرام را ترك كند. كوشاترين مردم و مشكل‏ترين و سختترين جديت كوشش آن كسى است كه گناهان را ترك كند.پ 26- امالى طوسى ابن حمامى ... از سرى بن عامر كه گفت روزى نعمان بن بشير در كوفه بمنبر رفت حمد و ثناى خدا را بجا آورد و بعد گفت شنيدم از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كه فرمود هر سلطانى حريم و قرق گاهى دارد. و قرق‏گاه خدا حلال‏ها و حرام‏هاى او است (كسى در اين حدود آزاد نيست كه در اين موارد هر چه خواست بكند) و مشتبهات ما بين اينها است همچنان كه چوپان اگر گوسفندان خود را در نزديك قرق‏گاه بچراند بالاخره گوسفندان داخل قرق‏گاه شده و در وسطش گام مينهند انسان هم اگر امور مشتبه را كه از لحاظ حلال و حرام بودن خيلى روشن نيست مرتكب شود و انجام دهد تدريجا خود آگاه و ناخودآگاه بطرف حرام كشيده مى‏شود پس بنا بر اين امور مشتبهه را رها كنيد.پ 27- امالى طوسى مرحوم مفيد ... از كليب بن معاويه از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود بخدا سوگند شما بر دين خدا و بر دين ملائكه او هستيد دين و معتقدات شما حق است پس شما از لحاظ عمل ما را بوسيله ورع و پرهيزگارى و جديت و كوشش يارى نمائيد بر شما باد بنماز و عبادت بر شما باد بورع و پرهيزگارى.پ 28- امالى طوسى مرحوم مفيد ... از ابراهيم محاربى از امام ششم كه فرمود: از خدا بترسيد از خدا بترسيد بر شما باد بورع و تقوى و راستى در گفتار و دادن امانات مردم و نگهدارى شكم از مال حرام و عفت و پاكدامنى از تجاوز بنواميس مردم كه اگر چنين باشيد در مقام رفيع و درجات عاليه بهشتى با ما خواهيد بود.پ 29- امالى طوسى فحّام از منصورى از عموى پدر خود از حضرت هادى عليه السّلام نقل نموده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بر شما باد بورع و پرهيزگارى كه اساس و پايه دين الهى كه ما هميشه ملازم او بوده و ارتباط ما با خدا بر اين پايه است تقوى و پرهيزگارى است و اين گونه دين دارى را از دوستان خود توقع داريم. شما شيعيان ما را در موضوع شفاعت در زحمت و مشقت قرار ندهيد.پ 30- خصال (حديث چهار صدگانه) امير مؤمنان عليه السّلام فرمود كسى كه ما را دوست دارد بايد در عمل خود مانند ما باشد و بوسيله تقوى و پرهيزگارى استعانت و كمك طلب‏

 

نمايد كه بهترين كمك و عامل سعادت در دنيا و آخرت تقوى و پرهيزگارى است.پ 31- خصال امير مؤمنان عليه السّلام فرمود شكر و سپاسگزارى از هر نعمتى اين است كه انسان از محرمات الهى بپرهيزد.پ 32- ثواب الاعمال ابن وليد ... از ابراهيم كرخى كه گويد شنيدم از امام ششم عليه السّلام كه ميفرمود كسى كه خداوند توفيق دستيابى بصفت ورع و پرهيزگارى و زهد و پارسائى در دنيا را باو عنايت فرمايد من براى او بهشت را كاملا اميدوارم.پ 33- ثواب الاعمال مرحوم صدوق از پدرش ... از اوصافى از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود در ضمن مناجات و گفتگوئى كه خدا با موسى بن عمران دارد چنين آمده: اى موسى به امت خود بگو كه هيچ عبادت‏كننده‏اى مرا عبادت نكرده بعبادتى كه مانند ورع و پرهيز از محرمات من باشد موسى بن عمران عليه السّلام عرض كرد خدايا چه پاداشى بآنان عنايت ميفرمائى؟ خطاب رسيد: روز آخرت از اعمال تمام مردم دقيقا تفتيش و بازرسى خواهيم كرد ولى از اهل تقوى تفتيش نميكنم و همان طورى كه آنان از من شرم و حيا داشتند من هم از آنها شرم نموده و تفتيش نميكنم.

اقول دنباله و تتمه اين حديث شريف در باب زهد خواهد آمد.پ 34- محاسن از پدرش ... از ابى جميله از حضرت امير مؤمنان على عليه السّلام كه فرمود:

اى مردم دينى كه بدون فهم و درك باشد ارزشى ندارد و زندگى دنيوى كه بدون تدبير و دور انديشى باشد و همچنين عبادتى كه بدون تقوى و پرهيز باشد نفع و خيرى در آن نيست.پ 35- مصباح الشريعه حضرت صادق عليه السّلام فرمود اعضاء و جوارح خود را از آنچه كه به قلب و روحت زيان‏آور است و آبرو و عظمت تو را از نظر خدا ميكاهد و باعث پشيمانى و حسرت در قيامت مى‏شود. باز دار و از عمل زشتى كه موجب خجلت و شرم ميگردد خود دارى كن و شخص با تقوى و پرهيزگار بايد سه اصل اساسى را مراعات نمايد:

1- از لغزش و اشتباهات مردم چشم‏پوشى و اغماض نمايد 2- در كارهاى مردم دخالت نكند 3- مدح و ثنا و نكوهش مردم در نظرش يكسان باشد (حبّ و بغض شخصى در او اثر نگذارد). و اصل و پايه تقوى و شيوه پرهيزگارى اين است كه هميشه و در همه حال حساب اعمال خود را داشتن- راستى در گفتار- در معاملات پاك و با صفا بودن از هر كار و عمل شبهه‏ناك بركنار بودن- شك و ترديد بخود راه ندادن- از هر چيزى كه فائده و سودى ندارد دور شدن- درى را كه راه بستن او را نميداند بروى خود نگشايد (در مشكلاتى كه راه رهائى از آن را نميداند وارد نشود). و با افراد بى‏درك و شعور مجالست و همنشينى نكند- رفاقت و دوستى با افرادى كه دين و امور دينى را سبك ميشمرند

 

نداشته باشد- و با كسانى كه علم و دانش آنان بالاتر از او است و مطالب بلند و سنگين آنها را درك نميكند بجدال و معارضه برنخيزد- ارتباط و پيوند خود را از كسانى كه با خدا ارتباط ندارند قطع نمايد كه رابطه با آنان موجب قطع رابطه از خدا ميگردد.پ 36- سرائر از كتاب حريز از فضيل از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود: اى فضيل، سلام مرا بهر يك از دوستان كه ديدى برسان و بآنان بگو من براى شما در نزد خدا كارى نميتوانم بكنم مگر اينكه داراى تقوى باشيد بنا بر اين دست و زبان خود را حفظ نموده و كاملا مراقب خود باشيد و بر شما باد بصبر و استقامت و نماز كه خدا با صابران است. 37- امالى طوسى ابن الصلت ... از زيد بن على از پدر بزرگوارش على بن حسين عليه السّلام كه فرمود نظام و برنامه صحيح عبادت و بندگى داشتن ورع و پرهيزگارى است كه اگر پرهيزگارى از دست برود ديندارى از هم گسيخته مى‏شود همان طور كه اگر رشته و بند پاره بشود نظم و ترتيب از هم پاشيده مى‏شود.پ 38- مشكاة الانوار بنقل از كتاب محاسن از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود: از خدا بترسيد و دين خود را با تقوى مصون و محفوظ بداريد و نيز حضرت فرمود كوشش در عبادت بدون ورع و پرهيزگارى سودى ندارد. و نيز فرمود كسى در حق كسى مفيد و سودمند نخواهد بود مگر با عمل و شما بآنچه نزد خدا است نميرسيد مگر با تقوى و پرهيزگارى- و از حضرت باقر عليه السّلام نقل شده كه فرمود خداوند متعال فرموده اى فرزند آدم از آنچه كه من حرام نموده‏ام بپرهيز تا با تقوى‏ترين مردم باشى و از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كردم پرهيزگار كيست؟ فرمود آنكه از محرمات الهى بپرهيزد و از حضرت باقر عليه السّلام نقل شده كه فرمود بر تو باد بتقواى الهى و جديت و كوشش در امر دين و بدان عبادت زيادى كه همراه با تقوى نباشد بدردت نميخورد و از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود در مناجاتى كه خداوند با موسى بن عمران صلوات اللَّه عليه دارد چنين آمده: اى موسى هيچ عامل و عبادتى مانند ورع و پرهيزگارى بندگان مرا بمن نزديك و مقرب نميكند و من بهشت عدن را بآن بندگانى از محرمات من اجتناب ميكنند عطا ميكنم و احدى را با آنها در اين بهشت شريك نميكنم. و نيز مشكاة الانوار بنقل از كتاب صفات الشيعه از ابن ابى يعفور نقل نموده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مردم با غير زبان و با اعمال خود بمذهب حق دعوت نمائيد بايد مردم از شما ورع و پرهيزگارى و درستى و راستى و كوشش و جديت ببينند. و از خيثمه نقل شده كه گفت براى توديع و خداحافظى خدمت حضرت باقر عليه السّلام شرفياب شدم. فرمود بدوستان من سلام ما را برسان و آنان را بتقواى و ترسيدن از خداى بزرگ سفارش كن و بآنان اعلام كن و بگو ما براى شما در نزد خدا نميتوانيم كارى بكنيم‏

 

 

مگر اينكه داراى عمل باشيد و بولايت و دوستى ما نميرسيد مگر از راه تقوى و پرهيزگارى و پر حسرت‏ترين مردم در قيامت كسى است كه در باره حق و عدالت توصيف و توصيه نمايد ولى خود در مسير مخالف باشد و اعمال او بر خلاف گفتارش باشد.