باب 61 باب شكر

پ‏آيات‏

پ‏بقره/ 40/ 47/ 122 يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ* (در چند موضع اين تعبير شده است) اى فرزندان اسرائيل نعمتهائى كه بشما داده‏ام. بياد آوريد و فراموش نكنيد لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ* باشد كه شكرگزار شويد.

وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ.

سپاسگزار باشيد و نسبت بمن ناسپاس نباشيد.

وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ* وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ* ولى بيشتر مردم ناسپاس هستند.

آل عمران 144- 145 وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ- وَ سَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ.

قطعا پروردگار پاداش سپاسگزاران را خواهد داد- و ما بزودى پاداش سپاسگزاران را خواهيم داد.

نساء 147 ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ كانَ اللَّهُ شاكِراً عَلِيماً خداوند چرا شما را عذاب دهد. (عذاب نميكند) اگر ايمان آوريد و سپاسگزار باشيد خداوند دانا و از سپاس شما تقدير مينمايد.

مائده 6- 7- 11 وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ- و قال- وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ‏

 

عَلَيْكُمْ- و قال يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ ...

تا اينكه خداوند نعمتش را بر شما تمام و كامل نمايد شايد شما سپاسگزار شويد- نعمتهاى الهى را كه بشما داده بياد آوريد- اى اهل ايمان بياد آوريد نعمتهاى خداوند را (فراموش نكنيد).پ و آيه 20 وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ.

هنگامى كه موسى بقومش گفت نعمتهاى خدا را بياد آوريد.

و آيه 110 إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ هنگامى كه خداوند بعيسى بن مريم فرمود بياد آر نعمت مرا در باره خودت و در باره مادرت.

انعام 53- 63- 64 أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ آيا خداوند سپاسگزاران را بهتر نمى‏شناسد.

قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ.  قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْها وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ.

باينان بگو كيست كه بتواند شما را از ظلمت و تاريكى‏هاى صحرا و دريا نجات دهد؟

كه در آن حال شما خدا را ميخوانيد با كمال تضرع و لابه و در نهانى و پنهان. كه اگر خدا ما را از اين مهلكه نجات دهد قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود. بگو خدا است كه شما را از اين خطر و از تمام مشكلات نجات ميدهد ولى شما بجاى شكر و سپاس حق راه شرك و كفر را مى‏پيمائيد.

اعراف 10 وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ ما در زمين بشما مكنت و قدرت داديم و معيشت و زندگى شما را مرتب ساختيم ولى شما از سپاسگزارى كوتاهى ميكنيد.

اعراف 58- 69- 74- 144 كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ آيات و نشانه‏هاى خود را براى سپاسگزاران اين گونه ارائه ميدهيم.

فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ.

در ياد نعمتهاى خدا باشيد و در زمين متجاوزانه افساد نكنيد.

فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ آنچه بتو داده‏ايم بگير و از زمره سپاسگزاران باش انفال 26- وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ الى قوله تعالى لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ بياد آريد هنگامى كه عده شما اندك و كم نيرو و مستضعف و ناتوان بوديد ... تا آنجا كه فرمود. باشد كه شما سپاسگزارى نمائيد.

 

يونس 60- إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ.

خداوند بهمه مردم عنايت دارد ولى اكثر آنها سپاسگزارى نميكنند.پ ابراهيم 5 و 7 إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ.  وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ الى قوله تعالى وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ.

و قطعا در اين گونه امور آيات و نشانه‏هائى است براى مردم صبور و شكيباى سپاسگزار.

هنگامى كه موسى بقومش گفت بياد آريد نعمت خدا را در باره خودتان تا آنجا كه فرمود.

هنگامى كه خداوند اعلام فرمود. اگر سپاسگزارى كنيد من نعمت را افزايش ميدهم قطعا. و اگر ناسپاسى كرديد مسلم عذاب من دردناك و شديد است.

ابراهيم 34 و 37 وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها. و قال وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ.

و اگر بخواهيد نعمتهاى خدا را بشماريد نميتوانيد آنها را شمارش نمائيد. و فرمود.

خدايا از ميوه‏ها روزى آنها كن باشد كه سپاسگزارى نمايند.

نحل 78 وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.

خداوند براى شما گوش و چشمهائى قرار داد و دلها نيز شايد سپاسگزارى كنيد.

نحل 81 كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ.

نعمتهاى خود را اين گونه بر شما تمام و كامل مينمايد شايد شما در برابرش تسليم باشيد.

نحل 114 وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ.

اگر شما خدا را عبادت ميكنيد بايد در برابر نعمتش سپاسگزار باشيد.

نحل 121 شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ.

ابراهيم سپاسگزار نعمت خدا بود خدا هم او را برگزيد و براه راست راهنمائى فرمود اسراء 3 إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً.

حضرت نوح بنده سپاسگزارى بود.

انبياء 80 فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ.

اين نعمتها را بشما داديم. آيا شما حق شكر و سپاسگزارى را اداء مينمائيد.

حج 36 كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ اين طور اينها را مسخر شما و زير فرمان شما آورديم شايد شما سپاسگزارى كنيد.

مؤمنون 78 وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ.

آن خدائى است كه براى شما گوش و چشم و دل آفريد ولى شما شكر و سپاس اندكى داريد.

 

نمل 40- 73 فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ. و قال تعالى وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ.

هنگامى كه سليمان تخت بلقيس را در برابر خود برقرار ديد گفت اين (احضار تخت از يمن بفلسطين) از عنايات پروردگار من است تا اينكه مرا آزمايش كند كه در برابر نعمت او سپاسگزارم و يا ناسپاس هستم. و هر كه شاكر و سپاسگزار باشد بنفع خود او است و هر كس كفران و ناسپاسى نمايد پيدا است كه پروردگار من بى‏نياز و بزرگوار است. و اكثر آنها سپاسگزارى نمى‏نمايند.

قصص و روم وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ*.پ لقمان 12- 14 وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ الى قوله تعالى أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ.

ما بلقمان حكمت و دانش داديم كه سپاس خداوند را بجاى آر و هر كس شاكر باشد منحصرا سود شكرش بخود او مربوط مى‏شود و هر كس كه كفران نعمت نمود و ناسپاسى كرد خداوند هيچ گونه نيازى ندارد و بى‏نياز و ستوده صفات است تا آنجا كه فرمود بلقمان از من و از پدر و مادر خود سپاسگزارى نما و بازگشت تو و همه بسوى من است.

لقمان 20 أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً آيا توجه نداريد كه خداوند آنچه در آسمانها و زمين است در تسخير شما قرار داد.

و نعمتهاى مادى و معنوى را بر شما كامل كرده است.

لقمان 31 إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ.

در اين امور نشانه‏هائى است براى مردم شكيباى سپاسگزار.

تنزيل 9 قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ. در مقابل نعمتها شكرگزارى شما اندك است.

سباء 13- 15- 19 اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ.

اى خاندان داود وظيفه سپاسگزارى را انجام دهيد و بندگان سپاسگزار من اندك هستند.

كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ الى قوله تعالى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ. از رزق و روزى الهى بخوريد و شكر او را بجا آوريد اين شهرستان پاك و پاكيزه و پر نعمت و اين هم خداى بخشنده تا آنجا كه فرمود در اين گونه امور نشانه و دلائلى است براى مردم شكيبا و سپاسگزار.

 

فاطر 3- 12 يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ.؟ هان اى مردم نعمت خدا را بياد آوريد فراموش نكنيد. و لعلكم تشكرون زمر 7- 66 وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ اگر شكر كنيد بقاء نعمت را مى‏پسندند براى شما.

بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ خدا را پرستش كن و از سپاسگزاران باش.

مؤمن 61 إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ خداوند بر مردم عنايت دارد ولى اكثر مردم ناسپاسند.

حمعسق 33 إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ- جاثيه 12 وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ قمر 35 كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ. كسى را كه سپاسگزار باشد چنين پاداش ميدهيم.

اخبار باب‏

پ‏1- كافى. على بن ابراهيم از پدرش از نوفلى از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. كسى كه با حالت سپاسگزارى غذا ميخورد همانند پاداش روزه‏دار بااخلاص پاداش دارد. و شخص سالم سپاسگزار مانند مريض شكيبا اجر دارد. و ثروتمند شاكر مانند تهيدست قناعت‏گر پاداش دارد.

تبيين راغب گفته. مفهوم شكر عبارت است از تصور نعمت و آشكار ساختن آن و لفظ شكر قلب و تغيير لفظ كشر است كه بمعناى كشف و باز كردن نقطه مقابل كفر كه بمعناى پوشيدن و پنهان كردن است يعنى نعمت را فراموش كردن و پنهان ساختن آن و دابه شكور يعنى حيوانى كه در مقابل پرورش و خوراك دادن صاحبش فربهى او آشكار مى‏شود و گفته شده اصلش از اين است كه مثلا» گفته مى‏شود عين شكرى. چشمه شكرى يعنى چشمه پر و مملو بنا بر اين شكر يعنى پر بودن انسان از ذكر و ياد نعمت دهنده و هميشه در ياد او بودن و شكر سه قسم است 1- شكر قلبى يعنى در ياد نعمت بودن و فراموش نكردن آن 2- شكر زبانى يعنى ستايش و حمد و سپاس نعمت دهنده 3- شكر جوارحى و عملى يعنى جبران احسان و نعمت بمقدار استحقاق و محقق طوسى ره فرموده شكر و سپاس شريف‏ترين و برترين اعمال است. و شكر نعمت سه گونه است زبانى عملى قلبى و داراى سه ركن و سه پايه است اول شناخت نعمت دهنده و صفات پسنديده او كه شايسته ذات پاك او باشد و شناختن نعمت از لحاظ اينكه نعمت و احسان او است و اين چنين شناختى پيدا نميشود مگر اينكه انسان بداند و متوجه باشد كه تمام نعمتها آشكارش و پنهانش همه و همه از او است و منعم حقيقى او است و اين وسائط مسخر فرمان او و تحت امر او هستند.

ركن و پايه دوم حالتى است كه در نتيجه معرفت و شناخت در انسان پديد مى‏آيد

 

يعنى حالت خضوع و فروتنى و احساس سرور و خوشحالى كه اين نعمت هديه و تحفه‏اى از جانب او است و علامت و نشانه اين حالت اين است كه هيچ گونه سرور و خوشحالى نسبت باقبال دنيا پيدا نشود مگر در صورتى كه اين نعمتها موجب قرب انسان بخدا گردد چون در غير اين صورت اينها نه تنها نعمت نبوده بلكه نقمت و موجب وبال و خسران است.پ پايه سوم عمل و كردارى كه نتيجه آن حالت است چون هنگامى كه آن حالت بدست آمد قهرا «در قلب انسان حالت نشاط و شادمانى مخصوصى حاصل مى‏شود كه انسان را باعمالى كه موجب قرب بحق ميگردد سوق ميدهد و در نتيجه هم قلب هم زبان و هم اعضاء جوارح سپاسگزار نعمت او خواهند بود.

اما سپاس و شكر قلبى يعنى دل انسان متوجه عظمت و مجد و بزرگوارى او شده و در مصنوعات و افعال و آثار لطف او به تفكر و تامل بپردازد و تصميم ميگيرد كه نسبت بهمه مخلوقات خير و احسان نمايد (چون همه مخلوق او و مربوط باو هستند) و اما شكر زبانى يعنى آنچه در دل است بزبان آورد. تهليل و تحميد و تسبيح و و تقديس حق نموده و مردم را به نيكى و خير وادار و از بدى و زشتى نهى نمايد و امثال و نظائر اين كارها.

و اما شكر عملى و عضوى يعنى تمام نعمتهاى ظاهرى و پنهانى را در طريق اطاعت و بندگى و عبادت بكار برده و از اينكه اين نعمتها و اين اعضاء و جوارح را در انجام گناه و معصيت استخدام نمايد خوددارى كند مثلا «چشم را در مطالعه مصنوعات و خواندن علوم و قرآن و اخبارى كه از انبياء و اوصياء عليهم السّلام رسيد بكار برد و همين طور بقيه اعضاء و جوارح. بنا بر اين روشن شد كه شكر و سپاسگزارى ريشه و پايه صفات كمال و زيربناى تكامل و حركت معنوى انسانى است البته شكر و سپاسگزارى كامل و در حد اعلا براى افراد كم و نادرى محقق مى‏شود كه فرمود وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ سباء 13 و چون شكر باعضاء و جوارح: خودش نعمتى است از طرف حق و او است كه بانسان اين توفيق را ميدهد لذا همين موفقيت كه خود نعمت و عنايتى است شكر ديگرى لازم دارد و آن شكر هم بنوبه خود نعمتى است كه شكرى لازم دارد و همين طور كه بالاخره منتهى مى‏شود باينكه اعتراف بعجز از شكر نمايد پس بنا بر اين آخرين مراحل و مراتب شكر اعتراف بعجز و قصور از شكر است همچنان كه آخرين مراحل معرفت و ثنا و ستايش اعتراف بعجز از معرفت و ثناست‏پ و همچنين در باره عبادت و پرستش كما اينكه سرور عبادت‏كنندگان و سيد عارفان و سر آمد سپاسگزاران رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در مناجاتش چنين ميگويد.

 

لا احصى ثناء عليك انت كما اثنيت على نفسك من از حق ثنا و ستايش تو عاجزم خدايا تو آن طور هستى كه خود ستوده‏اى‏پ و نيز فرمود.

ما عبدناك حق عبادتك و ما عرفناك حق معرفتك.پ 2- كافى با همان سند از حضرت صادق عليه السّلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود.

ما فتح اللَّه على عبد باب شكر فخزن عنه باب الزياده خداوند چنين نيست كه در شكر و سپاس را به بنده‏اى باز كند و توفيق شكر باو بدهد ولى در زياد شدن نعمت را بر او به‏بندد.

بيان فخزن اى احرز و منع يعنى به‏بندد و باز داردپ و نظير اين مطلب در نهج البلاغه كه فرمود.

ما كان اللَّه ليفتح على عبد باب الشكر و يغلق عليه باب الزيادة كه بهمان معنا است و اين هر دو اشاره است بآيه شريفه لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ.پ 3- كافى: حميد بن زياد ... از ابى بصير از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود.

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در شبى كه نوبت عايشه بود در حجره او بود عايشه گفت يا رسول اللَّه چرا اين قدر خود را برنج و تعب ميافكنى با اينكه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است حضرت فرمود آيا من بنده شاكر و سپاسگزار نباشم؟ و نيز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بر انگشتان پاهاى خود براى عبادت ميايستاد و خداوند اين آيه را نازل فرمود.

طه  ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ ما قرآن را نازل نكرده‏ايم كه تو خود را بمشقت بيفكنى ايضاح اينكه عائشه بحضرت گفت خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است.

اشاره بآيه شريفه إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً «مُبِيناً. لغفر لك اللَّه ما تقدم من ذنبك و ما تأخر است.

كه شيعه اثنا عشريه در تفسير و تاويل اين آيه چند نظر دارد.پ 1- منظور از گناه گناه است است كه از جهت شدت اتصال و وحدت بين پيغمبر و امت عمل امت عمل پيغمبر محسوب شده است كه معناى آيه چنين مى‏شود. ما اين فتح بزرگ مكه را به تو عنايت كرديم كه در نتيجه خداوند گناهان امت تو را ببخشد.پ كه مؤيد اين تفسير روايتى است كه مفضل بن عمر از حضرت صادق عليه السّلام نقل نمود. كه شخصى از حضرتش‏

 

تفسير اين آيه را سؤال كرد فرمود بخدا قسم پيغمبر كوچكترين گناهى نداشت ولى خداوند ضامن شده كه گناهان گذشته و آينده شيعه على را ببخشد.پ و نيز عمر بن يزيد از آن حضرت روايت نموده كه فرمود پيامبر نه گناهى داشت و نه هرگز تصميم بگناهى گرفت ولى خداوند گناهان شيعه را بحضرت تحميل و بعدا «همه را بخشيد باحترام حضرتش.پ 2- آنچه كه مرحوم سيد مرتضى گفته است كه لفظ ذنب چون مصدر است هم بفاعل اضافه مى‏شود و هم بمفعول (گناهى كه تو انجام داده‏اى كه اضافه بفاعل است: گناهى كه ديگران نسبت بتو انجام داده‏اند كه اضافه بمفعول مى‏شود) و اينجا از قبيل اضافه بمفعول است و منظور يعنى آن گناهانى كه مردم مكه در حق تو مرتكب شده‏اند كه تو را از دخول مكه و ورود بمسجد الحرام ممانعت ميكردند چون تو را مقصر و مجرم ميدانستند و منظور از مغفرت و بخشش بنا بر اين درهم شكستن تصميمات مشركين در باره تو است كه خداوند توانا در اثر اين فتح بزرگ و قدرتى كه بتو عنايت فرموده است مشركين را از آن تصميمات منصرف نموده و تو بزودى داخل مكه خواهى شد و آنان همه تسليم تو ميشوند و هيچ گونه جرم و جنايتى نسبت بتو انجام نميدهند و از اين جهت است كه مغفرت غايت و نتيجه فتح مكه شده است. و اگر منظور و مقصود از گناه گناه خود پيغمبر باشد جمله إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً «مُبِيناً» معناى معقول و مناسبى ندارد چون بخشش گناه با فتح مكه ارتباطى ندارد بخشش گناه با نماز با عبادت با توبه و استغفار تناسب دارد ولى با داشتن قدرت نظامى و پيروزى چه تناسبى دارد؟

و اما جمله ما تقدم و ما تأخر مانعى ندارد كه منظور آن جنايات قديمى و تصميمات تازه و اخيرى كه نسبت بحضرت و امتش داشتند باشد.پ 3- معناى آيه فرضى است يعنى اگر فرضا «گناه قديم و يا گناه جديدى داشته باشى خداوند مى‏بخشد تو را اى پيامبر.پ 4- منظور از ذنب و گناه ترك مستحبات است و اين تعبير در چنين موردى خوب است چون مسلم و قطعى است كه حضرت دستورات واجب را مخالفت نميكند و واجبات را ترك نمى‏نمايد و از لحاظ شخصيت عظيم معنوى كه حضرت دارد مانعى ندارد عملى را كه اگر ديگران انجام دهند گناهى محسوب نميشود ولى همان عمل و همان ترك مستحب را اگر حضرت مرتكب شود گناه گفته شود پس مقصود از گناه همان ترك اولى و انجام ندادن امور مستحبى است.پ 5- اساسا «بحث گناه در ميان نيست و اين تعبير بعنوان تعظيم و تمجيد است و فقط جنبه خطاب و گفتار محبت‏آميز گفته شده كما اينكه در آيه شريفه عَفَا اللَّهُ عَنْكَ توبه 43

 

 (عفو و عنايت خداوند شامل حال تو است) چنين گفته شده است.پ اقول مرحوم صدوق در كتاب عيون الاخبار نقل نموده از على بن محمد بن جهم كه گفته من در مجلس مامون بودم و على بن موسى الرضا عليه السّلام هم تشريف داشتند.

مامون به حضرت عرض كرد آيا شما نظرتان اين نيست كه انبياء و پيامبران معصوم از گناه هستند؟ حضرت فرمود چرا همين طور است. مامون گفت پس آيه شريفه لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما- تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ چه معنائى دارد؟ حضرت فرمود از نظر مشركين احدى گناهكارتر و مجرم‏تر از رسول خدا نبود چون آنان 360 بت و معبود داشتند كه آنها را پرستش مى- كردند و چون حضرت مبعوث به رسالت شد و آنان را به توحيد دعوت نمود اين عمل شگفت‏انگيز در نظر آنان بس بزرگ و غير قابل تحمل بود و آنان با تعجب ميگفتند.

اجعل الآلهة الها واحدا «ان هذا لشي‏ء عجاب الى قوله ان هذا الا اختلاق.

آيا اين شخص آمده و ميخواهد بجاى اين همه خدايان يك خدا را به ما بقبولاند؟ راستى عجيب است تا آنجا كه گفتند اين عمل جز جعل و افترا چيزى بيش نيست و هنگامى كه حضرت با يارى و نصرت خداوند مكه را فتح نمود خداوند بحضرت خطاب كرد:

يا محمد (ص) إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً  لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ اى پيامبر عزيز تو كه بجرم دعوت به توحيد در نظر مشركان مكه مقصر و در تحت تعقيب بودى اكنون كه مكه فتح شده آنان ديگر تو را مجرم نمى‏دانند چون گروهى مسلمان شده و گروهى فرارى و اگر معدودى هم باقى مانده‏اند قدرت انكار توحيد و دعوت تو را ندارند پس از جهت اين پيروزى گناهان حضرت و مجرم بودنش منتفى شده است. مامون گفت اين بيانات شما از الطاف الهى است يا ابا حسن او شايد اين روايت براى توجيه وجه چهارم مناسب‏تر است گرچه با وجوه ديگرى هم تطبيق دارد (فقط با توجيه دومى و كلام سيد منطبق است)- و بالاخره هر توجيه و تفسيرى كه براى آيه شريفه هست ولى حاصل معناى حديث عائشه اين است كه عائشه خيال ميكرد كه اين تحمل مشقت و رنج عبادت كه پيامبر داشت براى محو سيئات و بخشش گناهان و نجات از عذاب است و حضرت پاسخ داد كه تحمل رنج عبادت منحصر به محو سيئات و نجات از عذاب نيست بلكه به انگيزه شكر و سپاسگزارى از نعمتهاى غير متناهيه و رفع درجات ظاهرى و صورى (ازدياد نعمت) و ارتقاء مراتب معنوى است بلكه بالاتر از اين كه خود عبادت و گفتگو با محبوب از بزرگترين لذتها است در نظر دوستان و محبان خدا. طه گفته شده معناى طه يعنى اى مرد كه ابن عباس و گروهى گفته‏اند. و اخبار و روايات زيادى گويا است كه اين لفظ از اسماء پيامبر است‏پ و

 

على بن ابراهيم در تفسير خود با سندش از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السّلام نقل كرده كه فرموده‏اند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله هنگامى كه به نماز مشغول ميشد بر انگشتان پاهاى مقدس بقدرى ميايستاد كه قدم و پاى مباركش ورم و آماس مينمود و خداوند نازل فرمود طه بزبان طى ما انزلنا ...پ و مرحوم صدوق در معانى الاخبار بسندش تا سفيان ثورى در حديثى طولانى از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرده كه فرمود اما طه يكى از نامهاى پيامبر است و معناى او برمز و اشاره اين است كه اى طالب و جوياى حق و اى هادى و راهنماى بحق ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ ما براى مشقت اين قرآن را نفرستاده‏ايم، بلكه بمنظور كسب سعادت و خوشبختى فرستاده‏ايم.پ و طبرسى در احتجاج خود از موسى بن جعفر از پدرانش از امير المؤمنين عليهم- السّلام چنين نقل كرده كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مدت 20 سال بر انگشتان پاهاى خود براى عبادت ميايستاد تا اينكه پاهاى شريفش ورم كرد و چهره‏اش زرد شد تمام شب را بعبادت بسر ميبرد تا اينكه براى تحمل اين رنجها مورد عتاب قرار گرفت و خداوند اين آيه را نازل نمود طه  ما أَنْزَلْنا ... تا آخر حديث.پ و نسفى كه از اهل سنت و جماعت است از قشيرى نقل كرده كه طه اشاره به طهارت و پاكى دل حضرت است از غير خدا و هاء اشاره به راه داشتن و ارتباط قلب آن حضرت است با خدا و گفته شده طا اشاره به طرب و وجد بهشتيان و هاء اشاره به هوان و ذلت و نكبت دوزخيان است.پ مرحوم طبرسى گويد: از حسن (بصرى) روايت شد كه اين لفظ را طه با فتح طاء و سكون ها، ميخوانده و اگر اين نقل صحيح باشد بايد بگوئيم كه اصلش طاء بفتح ط و همزه ساكن است كه همزه مبدل به هاء شده است و يا معنايش چنين است كه طاء الارض بقدميك جميعا» تمام پاهايت را بزمين بگذار چون در روايتى هست كه حضرت در نماز يكى از پاها را بلند ميكرد و فقط يك پا را بزمين ميگذاشت تا بيشتر احساس رنج و تعب بنمايد و خداوند اين آيه را نازل كرد طه  ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ پس از اين حضرت آن پاى ديگر را هم بزمين گذاشت و چنين حديثى از حضرت صادق عليه السّلام نيز روايت شده. و حسن گفته كه اين آيه جواب و پاسخ مشركان است كه مى‏گفتند محمد (ص) شقى و بدبخت است ولى خداوند فرمود، اى مرد (پيغمبر) ما قرآن را موجب شقاوت و بدبختى تو قرار نداده‏ايم بلكه براى اينكه به سعادت و خوشبختى برسى و به عظمت دنيوى و اخروى نائل گردى.پ قتاده گويد: پيامبر تمام شب را نماز ميخواند و يك ريسمانى بگردن خود مى‏بست كه مانع از خوابش بشود ولى خداوند دستور داد كه بر خود تخفيف دهد و تذكر داد كه مبادا

 

وحى موجب تعب و ناراحتى او بشود (البته اين گونه روايات باحتمال قوى بى‏اساس و نادرست است چون با سنت و روش حضرت تطبيق ندارد)پ و بيضاوى گويد معناى آيه اين است كه ما قرآن را نازل نكرديم كه تو خود را از جهت كفر و شرك قريش بناراحتى بيفكنى نه چنين نيست هر كس ميخواهد قبول كند و هر كه نميخواهد نكند و ايمان نياورد تو فقط مامور به ابلاغ هستى. و يا منظور ناراحتى و مشقت از لحاظ رياضت و شب‏زنده‏دارى و ايستادن بر روى پا و استعمال لفظ شقاء (ريشه لتشقى) بمعناى رنج و تعب استعمال شائع و رابحى است و اينكه از تعبير لتتعب عدول بلفظ لتشقى نموده شايد بمنظور اثبات سعادت و خوشبختى پيغمبر در مقابل شقاء و بدبختى است و گفته شد. اين آيه رد بر كفار و تكذيب آنان است. چون آنان هنگامى كه كثرت عبادت و رياضت پيامبر را مشاهده نمودند گفتند: اى محمد تو با اين اعمال رنج‏آور و عبادتهاى بيشمار و ترك دنيا خود را بدبخت كرده‏اى و قرآن عامل اين شقاوت تو شده است و من ميگويم (مرحوم مجلسى) ايستادن پيامبر در حال نماز بروى يك پاى خود و يا بر سر انگشتان و بستن ريسمان و امثال اينها ممكن است در اول بعثت و قبل از بعثت جزء شريعت و در دستورات دين بوده ولى بعدا «نسخ شده باشد البته بناء بر آنچه بگوئيم كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله قبل از بعثت هم مطابق شريعت خودش عمل ميكرد و يا اگر بگوئيم حضرت قبل از بعثت مطابق شريعت و دين قبل از خودش عمل ميكرد ميتوان گفت كه اين گونه رياضت‏ها و عبادت‏ها در آن شريعت قبلى بوده و حضرت اين كارها را بر طبق آن شريعت انجام ميداده و بعدا «آن شريعت نسخ شده است (ولى با همه اين احتمال‏ها احتمال قوى هم دارد كه اين گونه احاديث صحت سند و حقيقت نداشته باشد)پ 4- كافى محمد بن يحيى ... از عبد اللَّه بن اسحاق جعفرى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود: در تورات نوشته شده است اشكر من انعم عليك و انعم على من شكرك فإنه لا زوال للنعماء اذا شكرت و لا بقاء اذا كفرت و شكر زيادت في النعم و امان، من الغير سپاس و تشكر كن از كسى كه نعمت بتو داده و انعام و احسان نما بر آن كس كه از تو تشكر و سپاس مى‏نمايد. چون هنگامى كه در برابر نعمت سپاسگزارى شد آن نعمت زوال و فنا ندارد و اگر كفران و ناسپاسى شد بقاء ندارد.

و شكر موجب ازدياد نعمت و ايمنى از تغير و تبدل او است.

بيان من انعم عليك اعم از منعم حقيقى (خداوند) و غير حقيقى است زياده في- النعم يعنى سبب زيادى نعمت است و امان من الغير بكسر غين و فتح ياء اسم مصدر تغير است يعنى نعمت به قسمت تبديل شود و از قاموس اللغه استفاده مى‏شود كه اين لفظ بفتح غين و سكون ياء است. در نهايت گويد در حديث استسقاء (طلب و دعاى باران) آمده:

 

من يكفر بالله يلق الغير كسى كه بخداوند كفر ورزد با غير مواجه خواهد شد يعنى با تغير و دگرگونى حالت از صلاح و شايستگى بفساد و تباهى و غير اسم است از غيرت الشي‏ء فتغير فلان چيز را تغيير دادم او هم دگرگون شد بنا بر اين غير يعنى دگرگونى. و در بعضى نسخه‏ها با غين و باء يك نقطه است و اين لفظ به معناى داهيه و حادثه ناگوار كه انسان حيران گردد و راه نجات نيابد ولى ظاهرا اين نسخه صحيح نباشد.پ 5- كافى از عده مشايخ خود ... از يعقوب بن سالم از شخصى از حضرت باقر يا حضرت صادق عليهما السّلام كه فرمود: شخصى كه صحيح و سالم باشد و شكرگزار مانند شخص مريض شكيبا اجر و پاداش دارد و ثروتمند سپاسگزار همانند مستمند قانع است در اجر و پاداش.پ 6- كافى از عده مشايخ ... از فضل بقباق كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام تفسير آيه وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ضحى را سؤال كردم فرمود:

الذى انعم عليك بما فضلك و اعطاك و احسن اليك ثم قال. فحدث بدينه و ما اعطا اللَّه و ما انعم به عليه.

آن خدائى كه بر تو (پيغمبر) نعمت داد كه تو را تفضيل و برترى داد و عطا كرد و احسان نمود. سپس حضرت صادق فرمود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هم بر طبق اين دستور تمام مقررات و حقايق دينى را از اعتقادات ايمانى و عبادات قلبى و بدنى بازگو نمود و آنچه را كه خداوند باو عطا نموده و نعمت داده بازگو كرد.

بيان و اما بنعمت ربك فحدث در مجمع گويد معناى آيه اين است كه نعمت‏هاى خداوند را بياد آر و آنها را آشكار كن و به مردم بازگو كن و در حديث است كه بازگو كردن نعمت خدا خود سپاسگزارى است و نگفتن نعمت كفران نعمت است. كلبى گويد: منظور از نعمت در اين آيه قرآن است كه بزرگترين نعمتى است كه خداوند به پيامبرش عنايت فرموده پس دستور داده است كه قرآن را بخواند. مجاهد و زجاج گفته‏اند. منظور از نعمت نبوت و رسالتى است كه پروردگار تو بتو عنايت فرموده بنا بر اين فحدث يعنى اين رسالت را تبليغ كن و نبوتى را كه بتو عطا نموده كه بزرگترين نعمتها است ابلاغ بنما. و گفته شده. معناى آيه اين است كه همين نعمتهائى كه در اين سوره بيان شده سپاسگزار باش.پ حضرت صادق عليه السّلام فرموده. يعنى آنچه را كه خدا بتو عطا نموده و تو را بر همه برترى داده و احسان كرده و تو را بصراط مستقيم هدايت و راهنمائى فرموده بازگو كن.

جمله (بما فضلك) بيان نعمت است يعنى آن نعمتى كه خداوند بتو داده كه تو را بر همه موجودات برترى داده و يا اينكه نبوت خاصه‏اى كه برترين چيزها است و اعطاك‏

 

يعنى آن علم و معرفت و محبت و كمالات نفسانيه ديگر و مقام شفاعت و پرچم حمد و حوض كوثر و نعمتهاى اخروى ديگر و احسن اليك و آن احسانها و نعمتهاى دنيويه: تمامى اين نعمتها و عطاها و احسانها را بازگو كن.

حضرت صادق فرمود: پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله هم بمنظور اجراء اين دستور تمام مقررات دينى را اعم از اعتقادات ايمانى و عبادات بدنى و قلبى بمردم ابلاغ فرمود و آنچه را كه خداوند باو عطا نموده از فضل و امتيازات و كرامت دنيوى و اخروى و نعمتهاى جسمانى و روحانى همه را بازگو نموده و بيان كرد:پ 7- كافى. عده‏اى از مشايخ ... از ابى بصير كه گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرض كردم. آيا شكر حد و ميزانى دارد كه وقتى انسان چنان كند بنده شاكرى مى‏شود؟

فرمود آرى. عرضه داشتم آن ميزان كدام است؟ فرمود در برابر هر نعمتى كه خداوند باو عنايت فرموده مثلا مالى باو داده و يا همسر و فرزند خوبى داده حمد و سپاس الهى را بجا آورد و اگر حقى به مالش تعلق گرفت بپردازد. نظير اين آيه سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ. زخرف 13 و يا آيه رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ قصص و يا اين آيه رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ مؤمنون 29 و يا آيه رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً اسرى 80.

ايضاح اينكه فرمود اگر حقى در مالش باشد منظور حق واجب و يا اعم از واجب و مستحب است. و اينكه فرمود نظير اين آيات يعنى اينها نمونه شكر است و يا نمونه حقى كه اداء آن در برابر نعمتهاى الهى واجب است اين است كه هنگام سوار شدن كشتى و يا مركب سوارى كه از نعمتهاى خداوند است آن جملاتى را كه خداوند بمنظور ارشاد و تعليم بندگان خود فرموده. آنها را بگويد كه فرمود:

وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْكَبُونَ.  لِتَسْتَوُوا عَلى‏ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ. پروردگارى كه كشتى و چهارپايان را مركب سوارى شما نمود تا بر پشت آنها مستقر شده و هنگام استقرار و سوار بودن بياد نعمتهاى خدا باشيد و بگوئيد منزه و پاك است خدائى كه اينها را مسخر ما نمود و ما خود طاقت اين را نداشتيم. و مرحوم طبرسى در در تفسير آيه گفته يعنى تا در نتيجه نعمت او را بياد آورده و بر اين نعمت شكر او را بنمائيد و او تسخير اين مركب است و با اعتراف به نعمت و تقديس و تنزيه او از مشابهت داشتن به مخلوقات چنين بگوئيد سبحان الذى سخر ... يعنى اين مركب را براى ما رام و تحت‏

 

تسخير ما قرار داد. قتاده گفته. خدا شما را تعليم داده كه هنگام سوارى چگونه گفتارى بگوئيد.پ عياشى با سند خود از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود: متذكر شدن نعمت اين است كه بگوئى. حمد و سپاس خدائى را كه ما را باسلام هدايت نمود. و قرآن را بما آموخت و با بعثت پيامبرش بر ما منت نهاد پس از اينها آيه سُبْحانَ الَّذِي را تا آخر وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ بخواند و اما آيه رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ.

اين آيه در بعضى از نسخه‏ها ذكر نشده. و بر فرض بودن اين آيه در آيات بيان شكر منظور اين است كه موسى بن عمران عليه السّلام خداوند را به نعمت فقر سپاسگزارى نموده.

پروردگارا من نيازمندم به آنچه به من عنايت فرموده‏اى. چون اين آيه مشتمل بر اقرار و اعتراف به منعم حقيقى و متوجه شدن باو در تمام كارها است.پ و از امير مؤمنان عليه السّلام نقل شده كه فرمود: بخدا قسم موسى عليه السّلام از خداوند جز نانى كه بخورد چيزى نخواست چون او گياه زمين ميخورد و تا مدتى خوراكش گياه بود بطورى كه رنگ سبز گياه از زير پوست بدنش ديده ميشد از جهت لاغرى زياد و آب شدن گوشت بدنش.

و همچنين پروردگار سبحان تعليم داد بنوح پيغمبر عليه السّلام راه و روش سپاسگزارى را كه هنگام ورود به كشتى و يا هنگام خروج از كشتى اين طور بگويد رب انزلنى ... كه اول آيه چنين است.

فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَكَ عَلَى الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ  وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً- هنگامى كه تو و همراهانت بر كشتى مستقر شديد بگو حمد و سپاس خدا را كه ما را از اين گروه ستمكار نجات داد و بگو خداوندا مرا بمنزل و جايگاه مبارك و نيكوئى فرود آر (منزلا) را ابو بكر با فتح ميم و كسر زاء قرائت كرده كه به معناى محل فرود مى‏شود و گفته شد منظور همان خود كشتى است پس از سوار شدن چون نوح و همراهان بداخل كشتى نازل و وارد شدند و گفته شده منظور سرزمين فرود آمدن كشتى است. ولى ديگران و قراء ديگر منزلا با ضم ميم و فتح زاء قرائت كرده‏اند كه باين ترتيب مصدر ميمى و بمعناى انزال و فرود آمدن با بركت. بنا بر اين بركت در كشتى يعنى نجات يافتن. و در خروج و پس از خروج بركت يعنى نسل و اولاد فراوان و گفته شده يعنى محل پرآب و درخت و انت خير- المنزلين و خدايا تو بهترين فرود آورندگان هستى. چون احدى نميتواند ديگرى را از آفات و بليات مصون داشته و از هر جهت نيازهاى او را تامين كند جز ذات مقدس خداوندى پس معلوم شد كه اين آيه بيان شكر نعمت است كه خداوند امر باو فرموده و نيز توجه و توسلى است بدرگاه او. و هر كس كه بهنگام نزول در منزل و خانه اين آيه را بخواند شكر

 

الهى را بجاى آورده است.پ و همچنين تعليمى كه خداوند به پيامبر اسلام فرمود كه هنگام دخول مكه و در تمام كارها بگويد.

رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ خداوندا در جميع موارد ماموريت و رسالت مرا به بهترين وجه وارد كن و به بهترين وجه و سالم بيرون بياور و بهنگام وحى و گرفتن دستور و بهنگام رسالت و انجام وحى و ابلاغ دستور مرا يارى فرموده و كمك كن. و گفته شده معناى آيه اين است كه خداوندا تو مرا به مدينه وارد كن و از آنجا بسوى مكه خارج بنما. و گفته شده منظور دخول در قبر و خروج از آن براى بعث و حشر و نشر است كه اين دخول و خروج با صدق و سلم باشد. و دخول توام با صدق آن چيزى است كه پايان دنيوى و اخروى آن نيكو و پسنديده باشد.

وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً.

خداوند از جانب خود براى من نيروئى عنايت فرما كه بتوانم در مقابل كسانى كه ميخواهند مرا از انجام فرائض و دستورات ممانعت كنند ايستادگى و مقاومت نمايم و قدرتى بده كه بر دشمنانم پيروز شوم و گفته شد- يعنى خدايا بمن سلطه و حكومتى عنايت نما كه بر تبهكاران قاهر و غالب شوم. و حضرت هم برعب و وحشت نصرت يافت كه خداوند رعب و وحشتى در دل دشمنان قرار داد. و در روايات وارد شده كه خواندن اين آيه موثر است هنگام دخول بر پادشاه و حاكم. و بيان شكر بودن اين آيه بهمان بيانى است كه گذشت.پ 8- كافى محمد بن يحيى از احمد بن محمد بن عيسى از مقمر بن خلاد كه گفت شنيدم از موسى بن جعفر عليهما السّلام كه فرمود:

من حمد اللَّه على النعمه فقد شكره و كان الحمد افضل من تلك النعمه.

آن كس كه در برابر نعمت حمد و سپاس الهى را بنمايد قطعا شكر خدا را انجام داده و همين حمد و سپاس از آن نعمت باارزش‏تر است. بيان- و كان الحمد. يعنى توفيق- يافتن انسان براى حمد و سپاس خود نعمتى است برتر و با ارزش‏تر از آن نعمت اوليه و اين نعمت موفقيت شكرى لازم دارد بنا بر اين محال است انسان از عهده شكر خدا برآيد پس انتها و آخرين مرحله شكر اعتراف بعجز و ناتوانى از اداء حق شكر است. و يا معنا اين است كه اين عمل حمد بهتر از آن نعمت است چون ثمرات و نتايج دنيوى و اخروى كه نصيب چنين شخص شاكرى مى‏شود بمراتب عظيم‏تر و با ارزش‏تر است.

پ‏9- كافى محمد بن احمد از على بن حكم از صفوان جمال از حضرت صادق عليه-

 

السّلام كه فرمود هر كس در برابر نعمت بزرگ يا كوچكى بگويد الحمد للَّه حق شكرش را اداء نموده.پ 10- كافى ابو على اشعرى ... از شخصى از حضرت صادق عليه السّلام فرمود من انعم اللَّه عليه بنعمه فعرفها بقلبه فقد ادى شكرها هر كس كه خداوند نعمتى باو عنايت فرمايد و بفهمد كه اين نعمت از طرف خدا است و آنكه منعم و نعمت دهنده حقيقى او است قطعا شكر نعمت را اداء نموده.پ 11- كافى. از على از پدرش ابراهيم از ابن ابى عمير از منصور از ابى بصير كه حضرت صادق عليه السّلام فرموده. گاهى ممكن است انسان با نوشيدن آبى مثلا بهشتى شود.

فرمود باين ترتيب كه ظرف آب را بدست گرفته و نزديك دهان مى‏آورد و نام خدا را ميبرد بعدا يك جرعه مينوشد ظرف را كنار ميبرد و حمد خدا را مينمايد مجددا جرعه دوم را مينوشد باز حمد خدا را بجا مى‏آورد بار سوم مينوشد پس از آن حمد و سپاس مينمايد و با اين عمل خداوند پاداش او را بهشت قرار ميدهد.

بيان از اين حديث بدست مى‏آيد كه آشاميدن آب با سه نفس و سه بار مستحب است و نيز مستحب است هنگام شروع بسم اللَّه بگويد و سه بار حمد كه در هر نفس يك بار الحمد للَّه بگويد. ولى بعدا در بابهاى مربوط به آشاميدنى‏ها در صحيحه ابن سنان خواهد آمد كه فقط حمد بدون بسم اللَّه مستحب است. و در روايت ديگرى از عمر بن يزيد وارد شده كه شروع و ختم هر دو با بسم اللَّه و الحمد للَّه باشد و البته اين عمل افضل و بهتر است چون جمع ما بين همه اخبار است.پ 12- كافى با همان سند از ابن ابى عمير از حسن بن عطيه از عمر بن يزيد كه گفت:

بحضرت صادق عليه السّلام عرض كردم. من از خداوند مال و ثروت خواسته‏ام خدا به من داده. و نيز فرزند خواسته‏ام او را هم داده. خانه و منزل خواسته‏ام منزل هم عنايت فرموده. و اينكه من هر چه خواسته‏ام بمن داده است ميترسم اين اجابت‏ها خود استدراج باشد حضرت فرمود. بخدا سوگند اگر در برابر اين نعمت‏ها حمد و سپاس باشد البته استدراج نيست.

بيان در قاموس گويد استدراج يعنى گول زدن- استدرجه يعنى او را بخود نزديك كرده و فريب داد مثل درجه و استدراج از طرف خدا اين است كه بنده هر چه گناه كند نعمت و وسائل زندگى بيشتر برايش فراهم شود و خداوند توبه و استغفار را از ياد او ببرد و يا اينكه مواخذه و كيفر گناه او را خيلى اندك و كم كند.پ 13- كافى. حسين بن محمد ... حماد بن عثمان كه گفت حضرت صادق عليه السّلام‏

 

از مسجد بيرون شد در حالى كه مركبش گم شده بود. حضرت گفت: اگر خداوند مركب سوارى مرا بمن برگرداند و مركبم پيدا شود حق شكر الهى را بجا مى‏آورم. طولى نكشيد كه مركب پيدا شد حضرت گفت (الحمد للَّه) شخصى بحضرت عرض كرد. فدايت شوم شما گفتيد شكرى كه حق شكر و كمال سپاس باشد بجا مى‏آورم حضرت فرمود مگر نشنيدى كه گفتم (الحمد للَّه).

بيان از اين حديث استفاده مى‏شود كه جمله (الحمد للَّه) بهترين و بالاترين حمد زبانى است. و اينكه خداوند متعال قرآن را با اين جمله شروع و افتتاح نموده براى فضيلت و عظمت اين جمله بس است. علاوه: آن اخلاص و معرفتى كه امام صادق عليه السّلام هنگام حمد و سپاس داشته مهمترين پايه حمد است كه موجب اداء حق شكر او مى‏شود.پ 14- كافى محمد بن يحيى ... از مثنى حناط از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله چنين بود هر وقت چيزى كه موجب سرور و خوشحالى حضرت ميشد رخ ميداد حضرت مى‏فرمود. الحمد للَّه على هذه النعمه. و هنگامى كه موجبات غم و اندوه پيش مى‏آمد حضرت ميفرمود (الحمد للَّه على كل حال). حمد و سپاس براى خدا در هر حال.

توضيح. الحمد للَّه على كل حال. يعنى در حال نعمت و بلا خداوند مستحق حمد و سپاس است. زيرا هر چه كه او در باره بنده‏اش انجام دهد قطعا صلاح و مصلحت بنده در او است نعمت و خوشى باشد و يا بلا و گرفتارى پس در همه حال بايد سپاسگزار شد گفته شده است. در هر بليه و گرفتارى پنج نوع شكر هست. اول اينكه ممكن است اين گرفتارى موجب دفع گرفتارى بزرگتر مثلا مردن مركب سوارى انسان باعث برطرف شدن مرگ خود انسان بشود پس لازم است در برابر برطرف شدن آن بليه بزرگتر شكر و سپاس الهى را بجا آورد. دوم بلاء و گرفتارى بالاخره يا موجب بخشش گناهان است و يا سبب رفع درجه و مقام معنوى و بديهى است هر يك كه باشد شكر و سپاس لازم دارد. سوم بلا و گرفتارى مصيبت و ناراحتى دنيوى است پس بايد شكر خدا را كرد كه با مصيبت دينى و آفت ايمانى مواجه نشده است.پ نقل شده كه عيسى بن مريم به كسى كه نابينا و جذامى و فلج و داراى مرض برص بود عبور كرد. حضرت متوجه شد كه اين شخص دارد شكر خدا را ميكند و ميگويد حمد و سپاس خداوند را كه مرا از بليه و امراضى كه بيشتر مردم به آن مبتلى هستند عافيت داده. عيسى بن مريم عليهما السّلام فرمود.

چه بليه‏اى مانده كه تو به آن مبتلا نشده‏اى؟ عرض كرد خداوند مرا از بزرگترين بلاها نجات داده و او كفر و انكار خدا است. حضرت دستى به بدن او كشيد و در نتيجه خداوند او را از اين امراض گوناگون شفا داده و خوش صورت شد و او از ياران عيسى شده و مشغول عبادت شد. چهارم بلاها همه در لوح محفوظ ثبت شده و بالاخره انسان در مسير گرفتارى هست پس بايد شكر كرد كه آن گرفتاريها گذشته و بليات را پشت سر گذاشته است. پنجم‏

 

بلا و گرفتاريهاى دنيوى موجب ثواب و پاداش اخروى است و باعث بيرون شدن محبت دنيا از دل انسان مى‏شود پس اين عنايتى است كه شكر و سپاس لازم دارد.پ 15- كافى. على بن ابراهيم ... از ابى بصير از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود هنگامى كه شخص گرفتارى را ديدى بدون آنكه او بشنود سه بار بگو. حمد و سپاس خدا را كه مرا از آنچه كه تو را به آن مبتلا كرده است عافيت داده و البته اگر ميخواست مرا هم مبتلا مينمود حضرت فرمود هر كس اين چنين كند و اين طور شكر نمايد آن بلا و گرفتارى هرگز باو نميرسد.

بيان منظور از بلا و گرفتارى اعم از مصيبت دنيوى و يا بليه گناه و معصيت است ولى جمله‏اى كه دارد (بدون اينكه بشنود) با مرض گناه و معصيت تناسب ندارد و اين جمله هم (بدون اينكه باو بشنواند) براى اين جهت است كه ممكن است از اثر شنيدن اين حمد و سپاس آن بيچاره دلشكسته شود و اين جمله يك نحو توهين و شماتت براى او بشود.پ 16- كافى. حميد بن زياد ... از حفص كناسى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. هر بنده‏اى كه مبتلا و گرفتارى را به‏بيند آنگاه بگويد (حمد و سپاس براى خدا كه اين گرفتارى را كه تو به آن مبتلا هستى مرا نجات داده و مرا با داشتن عافيت و صحت بر تو فضيلت داده است. خدايا مرا از اين بلائى كه اين شخص را به آن گرفتار كرده‏اى عافيت بده) باين بلا هرگز مبتلا نخواهد شد.پ 17- كافى. عده‏اى از مشايخ .. از خالد بن نجيح از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود هنگامى كه شخص گرفتارى را ديدى و در مقابل آن نعمت خدا را در خود مشاهده كردى پس بگو خدايا من مسخره و استهزاء نمى‏كنم و فخر و غرورى ندارم ولى حمد و سپاس ميكنم ترا بر نعمتهاى بزرگى كه بمن عنايت فرموده‏اى.پ 18- كافى عده‏اى از مشايخ ... از حفص بن عمر از حضرت صادق عليه السّلام كه پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود. هنگامى كه مبتلايان و گرفتاران را ديديد حمد و سپاس خدا را بجاى آوريد ولى به آنها نشنوانيد كه اگر بشنوند اندوهناك و غمزده ميشوند.پ 19- كافى. عده‏اى از مشايخ ... از ابن مسكان از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در سفر خود كه بر شترش سوار بود و راه را مى‏پيمود كه ناگهان پياده شد و پنج بار سجده نمود. و چون سوار بر مركب شد اصحاب گفتند يا رسول اللَّه ما از تو عملى را مشاهده كرديم كه تاكنون نديده بوديم. حضرت فرمود. آرى جبرئيل آمد مقابل من و بشارات و مژده‏هائى از جانب خدا بمن بشارت داد من هم براى هر بشارت و مژده‏اى سجده شكرى بجا آوردم.

 

بيان از اين حديث استفاده مى‏شود كه سجده شكر هنگام نعمتى تازه و مژده بنعمت مستحب است و در ميان علماء شيعه در اين استحباب اختلافى نيست گر چه اهل سنت با شيعه در اين حكم مخالفند ولى روايات زيادى از طريق خودشان وارد است كه در كتاب نماز مى‏آيد.پ 20- كافى. با همان سندها از برقى ... از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود:

شما هر وقت بياد نعمت خداوند متعال افتاديد بعنوان شكر و سپاس صورت بخاك گذاريد و اگر سواره باشيد پياده شده و صورت بخاك نهد و اگر از جهت شخصيت و غيره نميتواند پياده شود بر همان حال صورت بقربوس زين بگذارد و اگر اين را هم نميتواند سر به كف دست گذاشته و سپاس و حمد نعمت خدا را بنمايد. بيان اين حديث دلالت دارد بر اينكه مستحب است در سجده شكر صورت و چهره بزمين آيد و نيز خود سجده بهنگام ياد نعمت مستحب است گر چه نعمت در زمان حال پيدا نشده و قبلا بوده است و نيز مستحب است در سجده شكر حمد خدا بشود.پ 21- كافى. على ابن ابراهيم ... از هشام بن احمر كه گفت من در خدمت موسى- بن جعفر عليه السّلام در اطراف مدينه گردش ميكردم يك مرتبه ديدم حضرت از مركبش پياده شد و بسجده افتاد و سجده را طول داد سپس سر برداشت و سوار بر مركب شد عرض كردم فدايت گردم سجده را طولانى كرديد فرمود. متذكر نعمتى شدم كه خدا بمن عنايت فرموده است و دوست داشتم كه شكر خدا را بجا آورم و لذا سجده كردم. بيان اين حديث دلالت بر اين دارد كه سجده شكر فورى است و هر وقت كه انسان بياد نعمتى افتاد بلافاصله و بدون درنگ سجده كند و نيز دلالت دارد بر اينكه ائمه اطهار عليهم- السّلام گاهى پاره از چيزها را (مثلا نعمتى كه قبلا خدا به آنان داده) فراموش ميكنند چون حضرت فرمود من بياد نعمتى افتادم و البته اين فراموشى از آن رقم سهو و فراموشى كه مورد نزاع است نيست. (در بحث سهو و پيغمبر ص)پ 22- كافى. على بن ابراهيم از پدرش از ابن عمير از ابو عبد اللَّه سابرى ظاهرا و يا غير سابرى از حضرت صادق عليه السّلام كه خداوند متعال به موسى بن عمران فرمود.

اى موسى حق شكر و سپاس مرا آنچنان كه بايد و شايد انجام ده. موسى عليه السّلام عرضه داشت پروردگارا من چگونه ميتوانم حق شكر تو را اداء نمايم با اينكه هر شكر و سپاسى خود نعمتى است كه تو توفيقش را عنايت فرموده‏اى. خداوند متعال فرمود. اكنون كه اعتراف دارى كه توفيق شكر و سپاسگزارى از طرف من و نعمتى است از ناحيه من. شكر و سپاس مرا بجاى آورده‏اى.

 

بيان اينكه مثلا گفته مى‏شود. من حق فلانى را اداء نمودم يعنى احسانش را جبران نموده و من هم احسانى نظير احسان او باو كردم. و البته منظور در اين حديث شكر تفصيلى نعمتهاى خدا است كه هر نعمتى جدا جدا و تفصيلا بنظر آورده و شكر او را بجا آورده كه اين از جهاتى امكان ندارد.

1- نعمتهاى الهى غير متناهى است و چون احصاء و شمارش آنها امكان ندارد پس شكر تفصيلى آنها را نميتوان انجام داد.

2- هر عملى كه انجام دهيم بالاخره با اعضاء و جوارح و با نيرو و قدرتى كه در- اختيار داريم انجام ميدهيم و تمام اينها نعمت و موهبتى است كه او عنايت فرموده و همچنين است اطاعات و عبادات و بالنتيجه نعمت در برابر نعمت قرار ميگيرد نه شكر در برابر نعمت.

3- توفيق شكرگزارى خود نعمتى است كه با لطف او بدست آمده و اگر بنا شود در مقابل هر نعمتى شكرى شود موجب تسلسل است و بالاخره انسان از شكر نعمت عاجز و ناتوان خواهد شد. و گفتار موسى عليه السّلام در اين حديث قابل انطباق با وجه دوم و سوم است.

و نظير اين مقاوله و گفتار موسى عليه السّلام‏پ از حضرت داود هم رسيده است كه داود عرضه داشت. پروردگارا چگونه ميتوانم سپاسگزارى تو را بنمايم با اينكه قدرت و توانائى من بر سپاسگزارى ممكن نيست مگر بوسيله نعمت ديگرى كه بمن عنايت فرمائى. خداوند متعال وحى فرمود. اكنون كه چنين معرفتى يافتى و اعتراف دارى كه موفقيت به شكر و سپاس به وسيله نعمت تازه ديگرى بايد باشد شكر و سپاس مرا اداء كردى.پ 23- كافى با همان اسناد از اسماعيل بن فضل كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود:

صبحگاهان و شامگاهان ده مرتبه چنين بگو.

اللهم ما اصبحت بى من نعمه او عافيه في دين او دنيا فمنك وحدك لا شريك لك. لك الحمد و لك الشكر بها على ارب حتى ترضى و بعد الرضا فانك اذا قلت ذلك كنت قد اديت شكر ما انعم اللَّه عليك في ذلك اليوم و في تلك الليلته.

ايضاح ما اصبحت بي اصباح يعنى وارد شدن در صبحگاه گاهى هم اين جمله بمعناى (هر وقت) بكار ميرود و بنا بر معناى اول ذكر صبحگاه بعنوان مثال است يعنى بهنگام عصر هم ميگويد ما امسيت- البته لفظ (ما) موصوله است و بلحاظ تركيب مبتداء است و لفظ (بى) از نظر متعلقش حال براى موصول است و لفظ (من نعمه) بيان موصول است و چون منظور از موصول (ما) نعمت است كه مؤنث است لذا ضمير در اصبحت كه بلفظ (ما) راجع است مؤنث آمده است و در بعضى روايات و نسخه‏ها اصبح با ضمير مذكر (بلحاظ مراعات لفظ ما) آمده‏

 

است‏پ و لفظ (فمنك) خبر مبتداء (ما) است و آمدن فا، بر لفظ خبر از نظر اينست كه مبتداء يعنى لفظ ما معناى شرط را متضمن است و بعضا اين لفظ را (فمنك) كه جار و مجرور است منك بفتح ميم و تشديد نون خوانده‏اند ولى غلط و ناصحيح است و صحيح همان منك به صورت جار و مجرور است. و جمله حتى ترضى (حمد و سپاس براى تو خداوندا تا حدى كه راضى و خشنود شوى) منظور اولين مراتب رضا و خشنودى حق است و بعد الرضا يعنى مراتب ديگر و بالاتر رضايت (و اگر منظور از جمله (لك الحمد و لك الشكر) اخبار از حقيقت و واقعيت باشد باين معنا كه پروردگارا تو مستحق حمد و سپاس هستى و بايد حمد و سپاس تو انجام شود تا راضى شوى در اين صورت مقصود اولين درجه رضايت حق است چون ذات مقدسش به كمترين چيزى كه استحقاق دارد از حمد و سپاس و اطاعت راضى مى‏شود. و اگر منظور از اين جمله انشاء حمد و سپاس باشد باين معنا كه پروردگارا من تو را حمد و سپاس مينمايم تا اينكه راضى شوى. در اين صورت نيازى به درجه‏بندى مراتب و درجات رضا نيست و جمله (كنت قد اديت) يعنى وقتى چنين گفتى خداوند از تو راضى مى‏شود نه اينكه معنا اين باشد كه تو اداء كرده‏اى آنچه را كه او مستحق است چون بديهى است هيچ كس نميتواند بمقدار استحقاق خداوند حمد و سپاس او را بجاى آورد.

ترجمه اين حديث و اين دعا چنين است. پروردگارا آنچه من در صبحگاه از صحت و سلامت و از نعمتهاى دينى و دنيوى در خود مى‏بينم فقط و فقط از جانب تو است نه از ناحيه غير تو. و حمد و سپاس تو در برابر اين نعمتها بر من لازم است تا راضى و خشنود شوى و رضايت تو ادامه داشته باشد. كه اگر اين دعا را انسان در هر روز ده بار بگويد شكر نعمتهائى كه در آن روز و شب خداوند باو عنايت فرموده است بجاى آورده است.پ 24- كافى با همان اسناد از ابن ابى عمير از حفص بخترى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. حضرت نوح عليه السّلام اين دعا را در صبحگاهان ميخواند پس از اين جهت عبد شكور بنده سپاسگزار ناميده شد.پ و فرمود: رسول خدا (ص) فرموده من صدق اللَّه نجا هر كس كه صدق و راستى با خدا داشته باشد نجات مى‏يابد.

بيان منظور از دعا كه حضرت نوح ميخواند همين دعائى است كه در حديث قبلى نقل شد. و در روايت ديگرى هست كه نوح عليه السّلام اين دعا را هم صبح و هم عصر ميخواند. و اخبار هم با مختصر اختلافى در اين موضوع بسيار است و گفتار پيغمبر كه فرموده من صدق اللَّه نجا يعنى وقتى انسان حالتى را (مثلا ايمان داشتن يا غيره) اظهار نمود و واقعا صدق و راستى داشت بطورى كه نه در مرحله اعتقاد و درون خود و نه در مرحله عمل و كردار چيزى كه مخالف با اين باشد نداشته باشد اين صدق و راستى موجب‏

 

نجات او از خطرات دنيوى و اخروى خواهد بود. و شايد نقل اين جمله از پيغمبر (ص) در ذيل حديث بمنظور اين جهت است كه نوح عليه السّلام در اين دعا كه ميخوانده است (تمامى نعمتهاى بيشمارى كه انسان داراى آنها است همگى از جانب خدا است و فقط او است نعمت دهنده و يگانه رب و پروردگار و فقط او استحقاق حمد و سپاس و اطاعت و بندگى دارد) و صادق بود بجميع اين مطالب يقين داشت و چيزى كه منافات با اين داشته باشد نظير توجه و توسل به ديگران و جلب رضايت مخلوق بدون نظر داشت رضاى حق و يا به ضميمه رضاى حق چنين چيزها را انجام نداد و همين صدق و راستى سبب نجات نوح عليه السّلام شد و خداوند او را شكور و سپاسگزار نام نهاد. و بعضى از افاضل و دانشمندان گفته اين جمله صدق اللَّه با تشديد از باب تفعيل خوانده شده و با اين گفتار رسول كه در آخر روايت است حضرت صادق اشاره فرموده بنام ديگر نوح عليه السّلام و آن نجى اللَّه است و گفته است كه از اين ذيل استفاده مى‏شود كه اين جملات و اين دعا تصديق و اعتراف بتوصيفى است كه خداوند از خود نموده و گواهى به وحدانيت خويش فرموده است. و ديگرى گفته است تصديق پروردگار در مورد تكاليف حق يعنى قبول داشتن آنها و انجام دادن آن تكاليف و تصديق در مورد نعمتها يعنى شناختن و توجه داشتن قلبى به نعمتها و شكر و سپاس او را بجا آوردن. تمام شد گفتار بعضى افاضل- ولى پوشيده نيست كه معنائى كه ما نموديم بهتر است.پ 25- كافى. على بن ابراهيم ... از عمار دهنى كه گفت شنيدم از حضرت سجاد (ع) كه ميفرمود. خداوند دل اندوهناك و بنده شكرگزار را دوست دارد. (و در مورد تشكر از افرادى كه به انسان احسان مى‏نمايند فرموده) روز قيامت خداوند متعال از بنده‏اش سؤال ميكند كه آيا شكر فلانى را بجا آوردى و از او تشكر كردى؟ عرض ميكند نه. بلكه من شكر تو را نمودم. خداوند ميفرمايد. تو كه شكر فلانى را ننمودى شكر مرا هم نكردى. سپس حضرت فرمود. سپاسگزارترين شما آن كس است كه از مردم بيشتر تشكر كند. بيان كل قلب حزين يعنى دلى كه اندوهناك است براى امور اخروى و در انديشه آن است و در آنچه موجب نجات از كيفرهاى اخروى است و از چيزهائى كه از او خواسته شده غفلت نكند. و مقصود از حزن و اندوه، اندوه براى امور دنيوى نيست. گر چه ممكن است منظور اين باشد كه وقتى خداوند بنده‏اش را دوست داشته باشد او را بانواع بلا و مصائب مبتلا مينمايد و در نتيجه او محزون و اندوهناك ميگردد بنا بر اين حزن و اندوه دنيوى مى‏شود ولى اين معنا بعيد بنظر ميرسد. كل عبد شكور يعنى شكر و سپاسگزاريش فراوان و زياد باشد بطورى كه هم شكر خدا را بجا آورد و هم شكر و سپاس وسائط نعمت را از پيامبر و ائمه اطهار عليهم السّلام‏

 

و پدر و مادر و افرادى كه در حق او احسان نموده و با دست آنها نعمتهاى الهى به انسان رسيده است.

و در اخبار و روايات بحسب ظاهر تنافى و تناقض ديده مى‏شود چون اين خبر و امثال و نظائر او دستور تشكر و سپاسگزارى از مخلوق و وسائط نعمت يعنى تشكر از افرادى كه به انسان احسان ميكنند داده است و از طرف ديگر نيز اخبار و احاديثى هست كه انسان فقط از خدا بايد تشكر نموده و شكر او را بجا آوردپ كه از امير مؤمنان عليه السّلام وارد شد.

لا يحمد حامد الا ربه هيچ سپاسگزارى از غير خدا سپاسگزارى نكند. ولى از چند وجه ميتوان جمع ما بين اخبار نموده و تنافى و تناقضى ظاهرى را رفع كرد.

1- تشكر و سپاس از مخلوق و وسائط نعمت از جهت اينكه خداوند متعال چنين دستورى داده در واقع تشكر و سپاس حق است پس در حقيقت چون امتثال امر خداوند است شكر الهى را بجا آورده است و جمله‏اى كه در اين حديث بود (لم تشكرنى اذ لم تشكره) (چون از فلانى تشكر نكردى شكر مرا هم بجا نياوردى) ممكن است همين معنا منظور باشد يعنى امتثال امر مرا ننمودى.

2- اخبار تشكر از مخلوق بلحاظ اينكه آنان واسطه وصول نعمت هستند و به همين مقدار دخالت در رسيدن نعمت دارند و نبايد بطور كلى عليت و فاعليت و لو بطور واسطه از آنان سلب شود و گر نه به مسأله جبر منتهى مى‏شود كه تمام كارها راسا و بدون دخالت و عمل مخلوق بخدا منسوب است و بندگان كوچكترين فاعليتى ندارند و اين چنين اعتقادى جبر محض و باطل است. و اخبارى كه ميگويد هيچ نظرى به مخلوق نبايد باشد باين معنا است كه انسان براى مخلوق فاعليت و تاثير استقلالى قائل باشد و آنان را مستقل در انعام و احسان بداند و روى اين اعتقاد تشكر و سپاسگزارى مخلوق را انجام دهد كه اين هم شرك است و باطل. و قبلا گفتيم ريشه و اصل نعمتها و وجود نعمت دهنده و ابزار آن و اعضاء و جوارحى كه نعمت دهنده دارد و موفقيت بعطا و بخشش همه و همه از طرف خدا است.

و جمله معروف امر بين الامرين يكى از معانيش همين است يعنى نه جبر محض و نه تفويض صرف است بلكه هم خدا و هم مخلوق در افعال دخالت دارد ولى در طول هم. خدا بطور استقلال و اصالت و مخلوق بطور واسطه و اسباب و آنچه كه گفته شد- غير خدا زحمت حمل رزق خدائى را تحمل نموده و او را بتو ميرساند- منظور همين مطلب است كه ديگران واسطه نعمتند بنا بر اين نهى از تشكر از مخلوق يعنى سپاس در برابر اصل رزق چون رازق فقط خدا است و ديگران رازق نيستند پس حمد و سپاس براى رزق و اصل نعمت فقط از آن خدا است. و منظور از اخبارى كه ترغيب نموده به تشكر از مخلوق تشكر از تحمل زحمت و

 

مشقت رساندن رزق است باذن الهى كه در نتيجه خداوند متعال پاداش اين زحمت را به او عنايت فرمايد.

خلاصه مطلب اينكه دو رقم شكر هست يك شكر در برابر اصل رزق كه اين شكر فقط براى خدا بايد باشد و شكر و سپاس در برابر زحمت حمل رزق كه اين براى غير خدا است.

و اين وجه دوم با آن روايتى كه هست و ميگويد (لا تحمدن احدا على رزق اللَّه هيچ كس را براى رزق الهى و روزى خدادادى حمد و سپاس مكن) مورد تائيد واقع مى‏شود.پ 3- وجه سوم اينكه گفته شد نهى از تشكر مربوط بخواص از اهل يقين است و آن افراد معدودى كه بدرجه اعلاء از يقين رسيده‏اند كه در تمام حالات فقط خداى رازق را مى‏بينند و از ديدن وسائل و وسائط گذشته و توجهى به آنان اصلا ندارند كه خداوند آنان را از مختصر توجهى باين وسائط نعمت نهى فرموده و خداوند متعال خودش پاداش آن واسطه‏ها را عنايت خواهد فرمود. و اما امر به تشكر و سپاسگزارى از وسائط نعمت براى آن كسانى است كه باين مرتبه از يقين و شهود نرسيده و اسباب و وسائط را هم در نظر دارند مانند اكثر مردم عادى و اين تشكر موجب اداء حق وسائط هم ميگردد و لذا چنين افرادى وظيفه تشكر از واسطه هم دارند و از ميان اين سه توجيه كه گذشت ظاهرا وجه دوم بهترين وجوه است چون مى‏بينيم خداوندى كه خود حقيقتا ولى نعمتها است و هر چه نعمت هست از ناحيه او است و تمام اطاعت‏ها مربوط باو است و نفع و سود عبادت و طاعت براى خود بندگان است و ذات او غنى مطلق و از هر جهت بى‏نياز است در عين حال از كارهاى بندگان خود تشكر قولى و عملى هم در دنيا و هم در آخرت مينمايد. حال كه مى‏بينيم خداوند از بندگانش تشكر ميكند چرا خود بندگان از يك ديگر تشكر نكنند كه وساطت و دخالت در وصول و رسيدن نعمت دارند. و آن جمله‏اى كه در حديث هست (لم تشكرنى اذ لم تشكره) اكنون كه شكر واسطه را بجا نياوردى شكر مرا هم بجا نياورده‏اى ممكن است با همين وجه تطبيق كند باين معنا. تو كه خيال ميكنى اين واسطه هيچ دخالتى در رسيدن نعمت بتو ندارد و لذا احساس وظيفه تشكر از او را نميكنى پس به چه مناسبت خود را سپاسگزار من ميدانى و شكر را عمل خودت ميدانى و ميگوئى خدايا من شكر تو را انجام دادم با اينكه اين دو عمل (شكر تو و احسان آن واسطه) نسبتش بفاعل يك نواخت و مساوى است اگر شكر و سپاس عمل و كار تو است احسان او عمل و كار او است و اگر احسان و نعمت رساندن كار او نيست شكر هم كار تو نيست و از تو صادر نشده بنا بر اين چرا شكر و سپاس را بخودت نسبت ميدهى و عمل او و احسان و انعام او را از او نفى ميكنى؟

و اين معناى لطيف و دقيقى است كه نديده‏ام كسى باين معنا پى برده باشد و البته وجه‏

 

اول هم وجه خوبى است و شايد قسمت آخر حديث مؤيد اين وجه باشد. گرچه وجوه ديگرى هم محتمل است.پ 26- كافى عده‏اى از مشايخ ... از عبيد بن وليد گفت شنيدم از حضرت صادق (ع) ميفرمود. سه چيز است كه اگر انسان مراقب آنها باشد چيزى نميتواند زيان بزند. 1- دعا و نيايش هنگام گرفتارى 2- استغفار و توبه هنگام گناه 3- شكر و سپاس هنگام نعمت بيان- چون دعا و تضرع برطرف‏كننده مشكلات است. استغفار هم موجب محو و بخشش گناه است. شكر و سپاس هم عامل بقاء و دوام نعمت شده و باعث ايمنى از اينست كه نعمت وسيله گناه و موجب وزر و وبال اخروى گردد.پ 27- كافى از عده‏اى مشايخ ... از معاويه بن وهب از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. كسى كه توفيق شكر و سپاس باو داده شود از دنيا نعمت نصيبش خواهد شد كه خداوند متعال ميفرمايد لئن شكرتم لازيدنكم اگر شاكر و سپاسگزار باشيد قطعا نعمت را بر شما ميافزايم.پ 28- كافى از ابو على اشعرى ... از دو نفر از اصحاب كه از حضرت صادق عليه- السّلام شنيده بودند. فرموده نعمتى كه خداوند به بنده‏اى عنايت فرموده اگر معرفت قلبى و توجه به ارزش آن نعمت داشته باشد و با زبان شكر او را بجا آورد همين كه شكرش و سخنش تمام شد دستور افزايش نعمت از طرف خداوند صادر خواهد شد.

بيان معرفت قلبى يعنى شناختن ارزش و عظمت نعمت و اينكه اصل نعمت از ناحيه خدا است چون او است وسيله‏ساز و مسبب الاسباب و ضمنا اين حديث شريف ميرساند كه شكرى موجب افزايش نعمت است شكر قلبى بايد همراه با سپاسگزارى زبانى باشد.پ 29- كافى از مشايخ خود ... از ميسر از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود شكر و سپاس نعمت باين است كه از گناهان دورى شود و جمله كامل شكر اين جمله است:

الحمد للَّه رب العالمين.

بيان از اين حديث بدست مى‏آيد كه دورى و اجتناب از گناهان و محرمات از بزرگترين پايه‏هاى شكر عملى است و نيز جمله الحمد للَّه رب العالمين مصداق كامل شكر است چون معناى اين جمله اين است كه تمام حمدها و كليه سپاس‏ها مختص ذات منزه حق است و دلالت مى‏كند كه خداوند ولى جميع نعمتهاى ظاهرى و باطنى است و اوست پروردگار همه موجودات و خالق پرورش دهنده همه مخلوقات و در خالقيت و معبوديت و رازقيت شريك و انبازى ندارد. و اينكه در اين حديث فرموده و تمام الشكر يعنى شكر تام و كامل كه متمم و مكمل شكر عملى و اجتناب از محارم گفتن جمله الحمد للَّه رب العالمين است.

 

پ‏30- كافى از على بن ابراهيم ... از عمر بن يزيد كه گفت شنيدم از حضرت صادق عليه السلام كه ميفرمود. شكر هر نعمتى هر چه هم بزرگ باشد اين است كه در مقابل آن نعمت حمد و سپاس خداوند متعال را بجاى آورى.

بيان اين حديث دلالت بر اين دارد كه شكر نعمت با همان حمد و سپاس زبانى بعمل مى‏آيد گرچه شكر كامل و تام در صورتى است كه شكر قلبى و شكر عملى باين شكر زبانى ضميمه شود.پ 31- امالى صدوق ما جيلويه ... از سماعه از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود:

خداوند متعال با مواهب و عطاياى خود قومى را مشمول نعمت خود قرار داد ولى آنان شكر آن نعمتها را ننمودند در نتيجه همان نعمتها موجب وزر و وبال آنان شد. و گروه ديگر را بمصائب و گرفتاريها دچار نمود ولى چون آن گروه در برابر مشكلات صبر و تحمل كردند همان مشكلات براى آنان نعمتى شد.پ 32- امالى صدوق. پيغمبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله فرمود. كسى كه شكر و سپاس الهى را بجا آورد خداوند نعمتش را بر آن ميافزايد.پ 33- امالى صدوق. ابن متوكل ... از ابو بصير از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله هنگامى كه همراه اصحابش در بعضى از راههاى مدينه در حركت بود ناگهان از مركب پياده و بسجده افتاد و سجده را طولانى نمود سپس سر از سجده برداشت و مجددا سر به سجده نهاد پس از آن سر برداشت و سوار بر مركبش شد.

اصحاب عرضه داشتند يا رسول اللَّه علت اين پياده شدن و سجده طولانى بجاى آوردن چه بود؟ حضرت فرمود جبرئيل نزد من آمد و سلام و عنايت پروردگار را بمن ابلاغ نمود و بشارت داد كه خداوند هيچ وقت مرا در بين امتم خوار و سبك نخواهد كرد و من خواستم در برابر اين نعمت و بشارت شكر الهى را بجا آورم و چون مالى را براى صدقه نداشتم و يا برده‏اى كه آزادش نمايم و لذا دوست داشتم كه لا اقل با اين سجده طولانى شكر خدا را بجا آورم.پ 34- قرب الاسناد. هارون از ابن صدقه از حضرت صادق از پدران بزرگوار عليهم- السّلام كه فرمود. شخصى كه غذا بخورد با شكر و سپاس مانند روزه‏دار بااخلاص پاداش دارد و شخص سالم سپاسگزار اجر و پاداش مصيبت‏زده مبتلاى شكيبا را دارد و ثروتمند سپاسگزار اجر و پاداش مستمند قانع را دارد.پ مشكاة الانوار. از محاسن بطور ارسال نيز چنين نقل كرده‏پ كتاب الامامه و التبصره از قاسم بن علوى ... از سكونى از حضرت صادق از پدرش و از پدرانش از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله چنين نقل كرده فقط با اين تفاوت‏

 

كه بجاى لفظ غنى لفظ معطى (نعمت داده شده) آمده است.پ 35- قرب الاسناد. ابن ابى الخطاب از بزنطى از ابى جميله كه حضرت صادق (ع) فرمود كسى كه بدخوئى را زشت نداند از نعمت سپاسگزارى نخواهد كرد.پ 36- تفسير قمى. حضرت صادق عليه السّلام فرمود. هر بنده‏اى كه خداوند نعمتى باو داده و آن بنده معرفت قلبى به آن داشته (بمعناى گذشته) و با زبان هم حمد و سپاس الهى را بجا آورد. حمد و سپاسش تمام نشده خداوند دستور افزايش نعمت را صادر ميفرمايد.

و همين است معناى آيه لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ- مشكاة الانوار هم از محاسن بطور ارسال چنين نقل نموده است.پ 37- خصال. ماجيلويه ... از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود كسى كه خونسرد و بى‏تفاوت باشد شكر نعمت را نميكند.پ 38- خصال. عطار ... از ابن اسباط تا حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه از برخوردهاى خشن ناراحت نشود سپاسگزار نميشود.پ 39- خصال. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. شكر و سپاس هر نعمتى اين است كه انسان از آنچه خداوند حرام نموده دورى كند.پ 40- خصال. صدوق از پدرش ... از عمر بن يزيد از حضرت صادق عليه السّلام فرموده شكر و سپاس هر نعمتى هر چه هم بزرگ باشد اين است حمد و ثناء خداوند متعال را بجاى آورى.پ 41- خصال. صدوق از پدرش ... از ثمالى از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود.

بنده هميشه داراى يكى از سه حالت است بلاء و گرفتارى 2- قضا و تقديرات 3- نعمت و آسايش- هنگام بلا و مصيبت صبر و بردبارى فريضه و واجب است. در موارد قضاء و قدر الهى تسليم در برابر قضاء فريضه و واجب است. هنگام نعمت الهى شكر و سپاس فريضه و واجب است در محاسن هم به همين مضمون نقل شده است.پ 42- توحيد و خصال. فامى و ابن مسرور ... از هشام بن سالم از حضرت صادق- عليه السّلام. مردى به امير مؤمنان عليه السّلام عرضه داشت. به چه طريق شكر نعمت‏هاى پروردگارت را انجام ميدهى؟ فرمود. گرفتارى و مصيبتى را مى‏بينم كه خداوند او را از من برطرف كرده و ديگرى را به آن مبتلا ساخته است متوجه ميشوم كه خداوند بنا بر اين مرا مورد نعمت و عنايت قرار داده پس شكر او را بجاى آوردم.پ 43- خصال. صدوق از پدرش ... از معاويه بن عمار از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اى معاويه هر كس توفيق دستيابى به سه چيز را يافته باشد از سه چيز بى‏نصيب نخواهد

 

شد. 1- كسى كه موفق به سپاس و شكر شود افزايش نعمت را خواهد ديد 2- كسى كه داراى صفت توكل بخدا باشد خداوند امور او را كفايت ميكند 3- كسى كه حالت دعا و تضرع داشته باشد دعايش مستجاب مى‏شود و در اين سه مورد خداوند در قرآن ميفرمايد وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ- لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ- ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ‏پ در محاسن. معاوية بن وهب نيز از حضرت صادق عليه السّلام چنين نقل كرده است.پ 44- معانى الاخبار و خصال. حسن بن عبد اللَّه عسكرى ... از ابو الصباح از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود كسى كه چهار چيز را دارا باشد به چهار چيز دست مى‏يابد. 1- هر كس با دعا و نيايش ارتباط داشته از اجابت دعا محروم نميشود 2- كسى كه استغفار و درخواست بخشش گناه نمايد توفيق به توبه را خواهد يافت 3- كسى كه شاكر و سپاسگزار باشد از افزايش نعمت بى‏نصيب نخواهد شد 4- كسى كه داراى صفت صبر و تحمل باشد اجر و پاداش خواهد داشت.

اقول در باب جوامع مكارم باب بيان اخلاق كريمه و در باب بيان اوصاف بندگان خوب مطالبى بيان شد.پ 45- خصال ما جيلويه ... تا ثمالى از حضرت سجاد عليه السّلام فرمود كسى كه بگويد الحمد للَّه شكر هر نعمتى را كه خداوند متعال باو عنايت فرموده انجام داده است.پ 46- خصال. امير مؤمنان عليه السّلام فرموده. شكر و سپاس از نعمت دهنده رزق و روزى را افزايش ميدهد.پ 47- عيون اخبار. دقاق و سنانى و مكتب ... از ابن ابى البلاد از حضرت رضا (ع) كسى كه از احسان مردم تشكر نكند شكر خدا را بجا نياورده.پ 48- عيون. با همان سندهاى سه‏گانه. از حضرت رضا از پدران بزرگوار خود از حضرت سجاد عليهم السّلام فرمود. مردم سه چيز را از سه نفر گرفته‏اند صبر را از حضرت ايوب. شكر و سپاس را از حضرت نوح. حسد را از فرزندان يعقوب.پ 49- عيون با همين سند از حضرت رضا عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرموده كسى كه خداوند متعال نعمتى بر او داده است بايد شكر خدا را بجا آورد و كسى كه رسيدن رزق او بتاخير افتاده (تهيدست شده) بايد استغفار نمايد. كسى كه حادثه اندوهبارى ديده است اين جمله را بگويد (لا حول و لا قوة الا باللَّه)پ 50- عيون نيز بهمين سند از حضرت رضا از رسول خدا صلى اللَّه عليه و عليهم كه خداوند تبارك و تعالى ميفرمايد. اى فرزند آدم. گناهان مردم تو را از گناهان خودت غافل ننمايد (بعيوب و گناهان خود متوجه باش) و نعمت و آسايش مردم تو را از توجه به‏

 

نعمتهائى كه خداوند بتو عنايت فرموده باز ندارد. و تو خود كه به رحمت پروردگار اميدوار هستى مردم را از رحمت الهى نااميد نكن.پ 51- دقاق ... از حضرت عبد العظيم از حضرت جواد از پدران بزرگوار خود (ع) كه سلمان فارسى ابو ذر غفارى رحمه اللَّه عليهما را به مهمانى دعوت نمود. پس از ورود ابو ذر بمنزل. سلمان دو قرص نان بر سر سفره نهاد. ابو ذر آن دو قرص نان را بدست گرفت و باين طرف و آن طرف نان نگاهى كرد. سلمان گفت اى ابو ذر براى چه اين نانها را مورد دقت قرار ميدهى؟ ابو ذر گفت چون احتمال دادم خوب پخته شده نباشند ناگهان سلمان خشمگين شد و خيلى ناراحت گرديد و گفت اى ابو ذر خيلى جرات دارى كه اين نانها را باين طرف و آن طرف ميگردانى و دقت ميكنى. بخدا سوگند در راه تهيه اين نان آب زير عرش فعاليت كرده و ملائكه ماموريت يافته كه آب را در اختيار باد قرار دهد و باد هم به نوبه خود او را به ابر تحويل دهد و ابر هم او را بصورت باران بزمين برساند و رعد و برق و ملائكه در اين راه انجام وظيفه نموده تا مراحل طى شود و در راه تهيه اين نان نيز زمين و چوب و آهن و حيوان و آتش و هيزم و نمك و چيزهاى ديگرى كه نميشود احصا كرد بكار گمارده شده است. اى ابو ذر چگونه ميتوانى شكر و سپاس اين همه را بجا آورى؟ ابو ذر متنبه شده و گفت توبه مينمايم و بسوى خدا بازگشت ميكنم و از اين غفلتى كه از من واقع شده استغفار مينمايم و از تو هم معذرت ميخواهم چون عملى كه تو را ناراحت كرده انجام دادم.

و نيز سلمان روزى ابو ذر را دعوت كرده و از انبان خود پاره نان خشكى بيرون آورد و با ظرف آبى كه داشت آن قطعه نان را مرطوب نمود و پيش ابو ذر نهاد. ابو ذر گفت اين نان چقدر خوب و پاكيزه است اگر نمكى هم بود كه با او ميخورديم سلمان نمك نداشت بيرون رفت ظرف آب را گرو گذاشته مقدارى نمك تهيه كرد و آورد ابو ذر مشغول خوردن نان شد و از آن نمك روى نان مى‏پاشيد و ميگفت. حمد و سپاس خدا را كه بما صفت قناعت را عنايت فرموده. سلمان گفت اگر قناعت در ميان بود ظرف آب من بگرو نميرفت.پ 52- عيون. بيهقى از صولى ... كه حضرت رضا عليه السّلام بيشتر از اوقات اين شعر را ميخواند.

اذا كنت في خير فلا تغتر ربه- و لكن قل اللهم سلم و تمم- هنگامى كه در خير و خوبى و نعمت قرار گرفتى مبادا غرور و غفلت تو را فرا گيرد- ولى بعنوان شكر و سپاس بگو پروردگارا اين نعمت را تام و كامل بفرما و ما را بسلامت بدار.پ 53- امالى طوسى. مفيد ... از عبيد اللَّه بن وليد رصافى كه گفت شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود. سه چيز است هر كه داراى آنها باشد زيان نخواهد ديد.

 

1- هنگام گرفتارى دعا و تضرع 2- هنگام لغزش و گناه استغفار 3- هنگام نعمت شكر و سپاس.پ 54- امالى طوسى مفيد ... از محمد بن عجلان از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود خوشا بحال كسى كه نعمت الهى را تبديل به كفر و ناسپاسى نكند خوشا بحال كسانى كه در راه خدا و براى خدا با يك ديگر محبت و دوستى نمايند.پ 55- امالى بهمين سند ... از ابن عينيه از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود:

هيچ بنده‏اى نيست مگر اينكه خداوند بر او حجتى دارد و اين حجت و سند محكوميت يا مربوط به گناهى است كه مرتكب شده و يا مربوط به نعمتى است كه از شكر آن كوتاهى كرده است.پ 56- امالى مفيد از عمر بن محمد صيرفى از على بن مهرويه از داود بن سليمان از حضرت رضا عليه السّلام از پدرانش از امير مؤمنان صلوات اللَّه عليهم كه فرمود. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله هنگامى كه موضوع خوش آيند و فرحناكى برايش پيش مى‏آمد ميگفت:

الحمد للَّه الذى بنعمته تتم الصالحات حمد و سپاس خدائى را كه با نعمت و لطف او كارهاى شايسته انجام مى‏يابد و هنگامى كه مطلب ناخوش آيندى پيش مى‏آمد ميگفت الحمد للَّه على كل حال در هر حال حمد و سپاس براى خدا.پ 57- امالى، مفيد از ابن قولويه ... از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. كسى كه از آبرو و حيثيت برادر اسلامى خود دفاع نمايد بهشت براى او مقرر خواهد شد. و هر كس نيكى و احسانى در حقش شد بايد جبران كند و اگر از جبرانش ناتوان گشت ثناء و تشكرى بنمايد و اگر اين را انجام ندهد كفران نعمت نموده است.پ 58- امالى، مفيد ... از زيد شحام از حضرت صادق عليه السّلام فرمود مجاورت و همراه بودن نعمت را نيكو بدانيد (شكر نعمت را انجام دهيد) و بترسيد از اينكه نعمت بدست غير شما انتقال يابد كه اگر نعمت را از دست بدهيد به اين زودى باز نمى‏گردد.

امير مؤمنان عليه السّلام فرمود چيزى كه از دست رفت بندرت بانسان برمى‏گردد.پ 59- امالى. فحام از منصورى از عموى پدرش از حضرت هادى عليه السّلام از پدران خود از امير مؤمنان عليهم السّلام فرموده پنج چيز است كه ضايع و بيهوده است. 1- چراغى كه در برابر آفتاب روشن نمايند كه روغن مصرف مى‏شود و از نورش استفاده نميشود 2- باران فراوانى كه بر زمين شوره‏زار ببارد. باران آمده ولى زمين بازدهى ندارد. 3- غذاى خوبى كه در برابر شخص سير بنهند كه از آن بهره برده نميشود 4- زن زيبائى كه‏

 

براى عنين (كسى كه قدرت آميزش ندارد) آماده شود كه مورد استفاده واقع نميشود. 5- احسان و خدمتى كه براى شخص ناسپاس انجام شود.پ 60- امالى. با همان اسناد تا ابى قتاده كه داود بن سرحان گفت خدمت حضرت صادق عليه السّلام بوديم كه سديد صيرفى وارد شد سلام كرد نشست حضرت فرمود: اى سديد هر كس ثروت بيشترى داشته باشد حجت خدا هم بر او زياد است (مسئوليت بيشترى دارد) و اگر شما ميتوانيد ثروت خود را به خودتان بدهيد سديد عرض كرد يعنى چه و چگونه انسان مال خودش را به خودش ميپردازد؟ فرمود باين ترتيب كه نيازهاى برادران دينى را از همين اموال تامين نمائيد و با بذل اموال احتياج آنان را برطرف سازيد. سپس فرمود اى سديد نعمتهاى الهى را با حسن مجاورت و سپاسگزارى برخورد كرده و فراگيريد و از كسى كه در باره شما احسان نموده تشكر كنيد و به كسى كه از احسان شما تشكر مينمايد انعام و بخشش كنيد كه اگر شيوه شما چنين باشد مستوجب افزايش نعمت از خدا خواهيد شد و از برادران خود محبت و خيرخواهى مى‏بينيد سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ-پ 61- امالى. با همان اسناد تا ابو قتاده از صفوان جمال كه گفت معلى بن خنيس براى توديع و خداحافظى خدمت حضرت صادق عليه السّلام آمد و قصد مسافرت داشت حضرت فرمود. اى معلى از خداوند عزت و كرامت بطلب خداوند عزيزت ميكند عرض كرد چگونه؟ فرمود: از خدا بترس كه در اين صورت همه چيز و همه كس از تو ميترسد و تو را محترم و عزيز ميداند. اى معلى با صله و بخشش به برادران دينى خود محبت كن كه خداوند عطاء و بخشش را عامل محبت و گرمى و امساك و منع را عامل بغض و خشم قرار داده است بخدا سوگند اگر شما از من چيزى بخواهيد عطا ميكنم بشما و اين عمل محبوب‏تر است نزد من از اينكه شما چيزى درخواست نكنيد و من ندهم و نبخشم كه در نتيجه بغض و بى‏مهرى بمن بورزيد و هر وقت كه خداوند متعال با دست من چيزى بشما برساند. محمود و پسنديده و مورد ثناء و ستايش خدا است و شما هيچ وقت از شكر نعمتى كه خداوند بدست من جارى ساخته دور نخواهيد بود.پ 62- امالى. ابن حمويه ... از بكر بن عبد اللَّه كه گفت خليفه دوم عمر بن خطاب بر پيغمبر وارد شد در حالى كه حضرت ناراحت و تب‏دار بود عمر گفت يا رسول اللَّه خيلى ناراحت هستيد حضرت فرمود با اين ناراحتى و درد شديد امشب سى سوره از قرآن كه بعضى از آنها از سوره‏هاى طولانى است قرائت نمودم و اين تب و رنج مانع من نشد. عمر گفت يا رسول اللَّه خداوند گذشته و آينده‏ات را مورد مغفرت و بخشش فرموده و تو اين چنين‏

 

زحمت ميكشى؟ حضرت فرمود اى عمر آيا نبايد من بنده سپاسگزار و شكور باشم؟پ 63- امالى. عده‏اى از ابو المفضل ... از فضيل بن يسار از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود كسى كه توفيق دعا و تضرع داشته باشد از اجابت دعا محروم نخواهد شد و كسى كه سپاسگزار باشد از افزايش نعمت ممنوع نميشود و حضرت اين را تلاوت فرمود.

وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ و اعلام فرموده پروردگار شما كه اگر سپاسگزارى كنيد نعمت را بر شما ميافزايم.پ 64- عده‏اى از ابو الفضل ... از عايشه كه رسول خدا فرمود كسى كه ارزش نعمتهاى خدا را فقط در خوردنى و آشاميدنى منحصر بداند بسيار كوتاه بين و رنج و عذابش نزديك است.پ 65- امالى گروهى از اصحاب از ابو الفضل ... از عمر بن صنيح از حضرت باقر از پدرانش از امير مؤمنان عليهم السّلام كه فرمود چهار چيز است كه بسود انسان است 1- ايمان 2- شكر و سپاس كه خداوند متعال ميفرمايد.

ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ خداوند شما را معذب نميكند اگر سپاسگزارى كرده و ايمان بياوريد 3- استغفار كه خداوند متعال فرموده وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ خداوند هرگز اين مردم را مشمول عذابش نميكند تا مادامى كه تو در ميان آنان هستى و نيز عذاب نخواهد كرد در حالى كه آنان استغفار مينمايند 4- دعا و تضرع كه فرموده:

قل ما يعبؤا بكم ربى لو لا دعائكم بگو كه خداوند بشما اعتنائى ندارد اگر دعا نداشته باشيد.پ 66- امالى. عده‏اى از ابى المفضل ... از مالك بن اعين جهنى كه گفت حضرت سجاد عليه السّلام به بعضى از فرزندانش توصيه فرمود و گفت اى فرزند نسبت به كسى كه در حق تو احسان نموده شكر خداوند را بجاى آور و نسبت به كسى كه از تو تشكر ميكند احسان كن كه اگر سپاس نعمت انجام شود ادامه يافته و از دست نميرود و اگر كفران نعمت شد بقا و دوام نخواهد يافت. و شخص سپاسگزار سعادت و خوشبختى كه بوسيله شكر بدست مى‏آورد با ارزش‏تر است از خود آن نعمتى كه شكرش واجب شده و حضرت اين آيه را تلاوت فرمود وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ تا آخر آيه.پ 67- امالى. عده‏اى از ابى المفضل ... از زياد بن منذر از حضرت باقر از پدرش از جدش از امير مؤمنان عليه السّلام كه فرمود حقى كه نعمت دهنده انسان بر شخص دارد

 

اين است كه به نيكوئى جبرانش نمايد اگر قدرت بر جبران نداشت ستايش خوبى از او بنمايد و اگر زبانش ياراى اين كار را نداشت بر او است كه معرفت و شناخت نعمت را داشته و نسبت به احسان‏كننده محبت داشته باشد و اگر از اين هم كوتاهى كند چنين شخصى لياقت نعمت و احسان را ندارد.پ 68- علل الشرائع. از پدرش ... از سكونى از حضرت صادق از اجدادش عليهم- السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. اگر مؤمنى حق نعمت و شكر و سپاس آن را بجا نياورد براى كفاره و جبران اين تقصير فشار قبر خواهد ديد.پ 69- معانى الاخبار و مرحوم صدوق از پدرش ... از زراره كه گفت شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود. كسى كه مانند احسانى كه باو شده او هم احسانى نظير او انجام بدهد چنين عملى مكافات و جبران نعمت است ولى اگر دو برابر يا بيشتر انجام دهد اين مى‏شود شكر و سپاس از آن احسان و كسى كه عمل شكر را انجام دهد كريم و بزرگوار است و البته كسى كه اين معنا را بداند و متوجه باشد كه هر احسانى كه نسبت به ديگران انجام ميدهد در حقيقت بخود احسان كرده و ثواب و كمال معنوى را براى خود كسب كرده در اين صورت توقع تشكر و سپاس از مردم نبايد داشته باشد و در انتظار محبت و دوستى آنها نيست- و بدان كسى كه احتياج و نيازش را نزد تو آورده است آبروى خودش را بيشتر از آبروى نديده (تو را آبرومند و بزرگوار دانسته) بنا بر اين تو هم عظمت و آبروى خود را حفظ كن و با محروم نمودن او به آبروى خود لطمه نزن.پ 70- معانى الاخبار مرحوم صدوق از پدرش ... از عبد السّلام بطور رفع تا حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود اگر كسى فقط در باره خوراكى صحبت كند و بگويد فلان چيز را خوردم ناراحت شدم و از اين قبيل حرفها چنين شخصى كفران نعمت كرده و يا مقصود اين است كه اگر كسى نعمت خداوند را زيان آور به بيند و ناراحتى خود را از جهت فلان غذا بداند كفران نعمت كرده است.پ 71- علل الشرائع صدوق از پدرش ... از ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام از پدران بزرگوار از امير مؤمنان عليهم السّلام كه فرمود. مصاحبت و همراه داشتن نعمتها را نيكو بداريد پيش از اينكه از شما سلب شود كه نعمتها از دست ميرود و بعمل كرد انسان در برابر نعمت گواهى ميدهد.پ 72- ثواب الاعمال مرحوم صدوق از پدرش ... از هيثم بن واقد كه گفت شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود: نعمتى كه خدا به انسان داده هر چه بزرگ و با ارزش‏

 

باشد اگر انسان موفق بحمد و سپاس پروردگار بشود اين توفيق به شكر بزرگتر و با ارزش‏تر است از آن نعمت.پ 73- ثواب الاعمال ابن المتوكل ... از ابن ابى عمير از بعضى اصحاب از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود كسى كه غذا بخورد با شكر و سپاس مانند روزه‏دار بااخلاص پاداش دارد و شخص سالم كه شاكر و سپاسگزار باشد مانند بيمار شكيبا اجر خواهد داشت.پ 74- ثواب الاعمال ابن الوليد ... از اسحاق بن عمار از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود اى اسحاق خداوند متعال به بنده خود نعمتى كه داده اگر معرفت قلبى و شناخت واقعى نسبت به آن نعمت داشته باشد و با زبان حق شكر آن نعمت را انجام دهد شكرش كه تمام شد دستور افزايش نعمت صادر مى‏شود.پ 75- قصص الأنبياء، باسناد خود تا صدوق ... از صاحب سابرى از حضرت صادق (ع) فرمود خداوند به موسى بن عمران وحى نمود اى موسى حق شكر مرا اداء نما. موسى عليه- السّلام عرض كرد خداوندا من چگونه ميتوانم حق شكر تو را ادا نمايم با اينكه هر شكرى كه بجا آورم او خود نعمتى است كه بمن عنايت فرموده‏اى. خطاب رسيد اى موسى اكنون حق شكر مرا ادا نمودى كه دانستى اين توفيق هم از من است.پ 76- تحف العقول نقل شده كه ساربانى حضرت جواد عليه السّلام را از مدينه بكوفه برد و با اينكه حضرت چهار صد دينار به آن شتردار داده بود باز او در باره جايزه و احسان صحبت ميكرد. حضرت فرمود سبحان اللَّه آيا نمى‏دانى كه افزايش نعمت از طرف خدا قطع نميشود تا وقتى كه بندگان شكر و سپاس خود را قطع نموده و ادامه ندهند.پ 77- مصباح الشريعه حضرت صادق عليه السّلام فرمود براى هر نفسى شكرى لازم بلكه هزار شكر يا بيشتر و كمترين درجه شكر اين است كه نعمت را فقط از خدا بدانى و اسباب و علت ديگرى جز خدا در دل تو جا نداشته باشد و اينكه بعطاى او راضى و خشنود باشى و اينكه نعمت او را در راه گناه و معصيت او بكار نبرى و هيچ گونه مخالفتى با اوامر و نواهى او نداشته باشى و در هر حال بنده شاكر و سپاسگزارى باشى كه خداوند را پروردگار كريم و بزرگوارى خواهى ديد در جميع احوال. و اگر از نظر خدا عبادتى كه بندگان با اخلاص انجام مى‏دهند بهتر و برتر از شكر بود آن عبادت را نام ميبرد ولى چون افضل و پرارزش‏تر از صفت شكر عبادتى نيست از ميان عبادات مخصوصا شكر را تذكر داده و عبادت‏كنندگان را به اين صفت توجه داده و فرمود (و قليل من عبادى الشكور) و شكر تام و كامل اين است كه با زبان دل خاضعانه اعتراف به عجز از انجام كوچكترين شكر بنمايد چون موفقيت به شكر و سپاس خود نعمت تازه‏اى است كه شكرى ديگر لازم دارد و اين موفقيت‏

 

با ارزش‏تر و پرقيمت‏تر از آن نعمتى است كه موفق بشكر آن شده بود بنا بر اين چون هر شكرى خود نعمتى است بزرگتر پس شكر بيشتر و برتر از شكر سابق لازم است و همين طور تا بينهايت كه انسان شكرگزار غرق در نعمت حق است و از رسيدن به غايت و نهايت شكر قاصر و عاجز است و چگونه ميتواند شكر بنده با نعمت خدا و احسان و عمل او با احسان خدا برابرى كند با اينكه بنده ضعيف و ناتوان است و نيروئى جز بوسيله خدا ندارد و خداست كه از اطاعت و عبادت بنده‏اش بى‏نياز و قدرت بر افزايش نعمت الى الابد دارد پس بايد بنده سپاسگزار باشى و بنا بر اين اصل و پايه حقيقت شگفت‏انگيزى خواهى ديد.پ 78- تفسير عياشى. ابى عمرو از حضرت صادق عليه السّلام فرمود. در قرآن مقدس پنج نوع كفر آمده است يكى از آنها كفر به نعمت است در آن آيه‏اى كه خداوند گفتار حضرت سليمان را نقل ميفرمايد هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ اين نعمت از فضل و كرم پروردگار من است تا مرا آزمايش كند كه شاكر و سپاسگزارم و يا كفران به نعمت او دارم و نيز فرموده لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ و نيز فرموده فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ در ياد من باشيد تا من هم بياد شما باشم و مرا سپاسگزارى كنيد و كفر نورزيد بمن.پ 79- تفسير عياشى. ابراهيم بن عمر از كسى كه نام برده از حضرت صادق عليه- السّلام كه در تفسير آيه و ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ روزهاى خدا را بياد اينها بياور فرموده منظور از ايام اللَّه آلاء اللَّه است يعنى نعمت‏هاى خدا.پ 80- تفسير عياشى. از ابى عمر مدينى كه گفت شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود هر بنده‏اى كه خداوند متعال باو نعمتى داده باشد و آن بنده معرفت قلبى نسبت به آن نعمت داشته (در روايت ديگرى هست آن بنده اعتراف و اقرار قلبى به آن نعمت داشته باشد) و با زبان نيز حمد و سپاس خداوند را بجا آورد. هنوز حمدش و كلامش تمام نشده كه خداوند دستور افزايش نعمت را براى او صادر ميفرمايد و در روايت ابى اسحاق مدائنى باين تعبير آمده كه خداوند اجازه و اعلام ازدياد نعمت را ميفرمايد و او اين آيه است:

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ.پ 81- تفسير عياشى از ابى ولاد كه گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرضه داشتم.

اين نعمت ظاهرى را كه خدا عنايت فرموده ملاحظه ميفرمائى آيا چنين نيست كه اگر ما شكر خدا را در برابر اين نعمت بنمائيم و حمد و سپاس او را بجا آوريم خداوند نعمت را بر ما ميافزايد همچنان كه خود فرموده لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ. حضرت فرمود چرا مطلب همين طور

 

است هر كس خداوند را در برابر نعمتش حمد و سپاس نمايد و بداند كه اين نعمت و يا اين توفيق فقط از او است نه غير او. خداوند نعمت را زياد مى‏كند.پ 82- تمحيص. از حضرت صادق عليه السّلام كه بحضرت عرض شد عزيزترين مردم در نظر خدا كيست؟ فرمود كسى كه بهنگام عطاء سپاسگزار باشد و بهنگام بلا و گرفتارى صبر و تحمل نمايد.پ 83- امالى. گروهى از ابى المفضل ... از حضرت هادى عليه السّلام از پدران بزرگوار كه امير مؤمنان عليهم السّلام فرمود. خداوند متعال نعمتى به بنده‏اش نداده كه آن قلبا سپاسگزار آن بشود مگر اينكه پيش از تمام شدن شكر زبانى مستحق ازدياد نعمت خواهد شدپ 84- دره باهره. حضرت جواد عليه السّلام فرمود. نعمتى كه شكر و سپاس آن نعمت نشود مانند گناهى است كه بخشوده نشود.پ 85- نهج البلاغه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود هنگامى كه اطراف و جوانب نعمت بشما رسيد شما با كم شكرى دنباله او را فرارى ندهيدپ و نيز فرمود خداوند متعال در هر نعمتى حقى دارد هر كس آن حق را ادا كرد نعمت بر او زياد مى‏شود و هر كس كوتاهى كرد خود را در خطر زوال نعمت قرار داده‏پ و فرموده بترسيد از كوچ كردن و از دست رفتن نعمت كه هر چه فرار كرد اين طور نيست كه برگردد.پ و نيز فرموده است خداوند اين روش را ندارد كه در شكر را بروى بنده‏اى باز كند و توفيق سپاس باو بدهد ولى در افزايش نعمت را باو ببندد و در دعا را باز كند ولى در اجابت را مسدود نمايد و در توبه را باز كند ولى در مغفرت و بخشش را ببندد.پ 86- مشكاة الانوار. از علاء بن كامل كه گفت بحضرت موسى بن جعفر عليها السّلام عرضه داشتم. خداوند چيزهائى بمن عنايت فرموده كه تصور نمى‏كردم به آنها برسم و نميدانم اينها از كجا آمده و بچه طريق فراهم شده؟ حضرت فرمود آيا نميدانى كه اين حالت و اين اعتراف به نعمت خودش يك نحوه سپاس و شكر است؟پ و در روايتى است كه فرمود حمد و سپاس را كوچك مدان شايد مقصود اين است كه حمد و سپاس بزرگترين عامل جلب نعمت است.پ و از سعد بن يزيد كه گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرض كردم. من مى‏بينم كسانى را در ناراحتى و ضيق معيشت و تهيدستى زندگى ميكنند ولى من در توسعه و آسايش زندگى هستم و دستم را بهر كارى كه ميبرم مى‏بينم بسود و خير من تمام مى‏شود از طرفى مى‏بينم كسانى را كه از من بهتر و برترند چنين نيستند و با اين وضع من ميترسم كه اين فراوانى نعمت و سود زياد استدراج و كيفرى باشد از خدا براى گناهان من (وسائل آسايش بيشتر فراهم شود كه در نتيجه توفيق انجام‏

 

وظيفه از من سلب شود) حضرت فرمود در صورتى كه حمد و سپاس و شكر نعمت را بجا آورى نه:

مترس بخدا سوگند استدراج و عقوبت نيست‏پ و حضرت باقر عليه السّلام فرمود. خداوند زياد كردن نعمت را قطع نميكند تا وقتى كه بندگان از شكر نعمت خوددارى نمايندپ و حضرت صادق عليه السّلام فرمود مجاوره و همراه با نعمت بودن را نيكو بداريد عرض شد مجاوره نعمت چيست؟ فرمود شكر و سپاس براى نعمت دهنده و پرداختن حقوقى كه به آن نعمت تعلق ميگيرد.پ و نيز از حضرت است كه فرمود مجاوره نعمت را نيكو بداريد و بترسيد از اينكه نعمت از دست شما رفته و به ديگران منتقل شود كه اگر رفت باين زوديها برنميگردد و على عليه السّلام ميفرمود هر چه كه پشت كرد و رفت بندرت بازمى‏گردد.پ و معمر بن خلاد از حضرت رضا عليه السّلام نقل كرده كه فرمود تقوى و پرهيز از حق داشته و بر شما باد كه متواضع بوده و حمد و سپاس خدا را بجا آوريد. مردى از بنى اسرائيل در عالم خواب باو الهام شد كه نصف عمر تو مقدر شده كه در توسعه و گشايش باشد اكنون خودت انتخاب كن نصف اول را و يا نصف آخر عمر را در پاسخ گفت چون من شريكى در زندگى دارم بايد با او مشورت كنم. از خواب كه بيدار شد به همسرش قضيه را گفت همسرش گفت نصف اول را انتخاب كن پس از اين پيشنهاد و دنيا و ثروت به او رو كرد و مرتب بر ثروتش افزوده ميشد و هر وقت نعمت و ثروت تازه‏اى بدست مى‏آمد همسرش ميگفت. فلانى همسايه ما است و نيازمند است لازم و واجب است باو رسيدگى كنى و فلانى از بستگان و خويشان است و بايد باو هم رسيدگى نمائى و برنامه و روش اين خانواده چنين بود هر وقت نعمت و ثروت بدستشان مى‏آمد صدقه و بخشش مى‏نمودند و عملا شكر نعمت را بجا مى‏آوردند تا اينكه شبى همان شخص اول را كه در خواب ديده بود در عالم رويا ديد و باين مرد گفت فلانى آن نصف اول پايان يافته است نظرت چيست و حالا چه بايد كرد؟ مرد گفت با شريكم بايد مذاكره كنم از خواب كه بيدار شد مطلب را به همسرش گفت كه آن شخص آمده و اعلام ميدارد آن نصف عمر بپايان رسيده است همسرش گفت خداوند متعال بما نعمت داد ما هم شكر و سپاس او را بجا آورديم و خداوند سزاوارتر است كه پاداش شكر ما را عنايت فرمايد و بوعده خود كه به سپاسگزاران داده وفا كند. مرد همين سخن را به آن شخص گفت آن شخص هم گفت بپاداش شكر و سپاسگزارى شما تمام عمر را در رفاه و نعمت باش.پ و نيز معمر بن خلاد از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود سه چيز است كه با آنها هيچ چيز زيان نميزند 1- دعا هنگام گرفتارى 2- استغفار هنگام ارتكاب گناه 3- شكر و سپاس هنگام نعمت.پ و از حضرت صادق عليه السّلام است كه فرمود در تورات نوشته شده- شكر و سپاس‏

 

 

نعمت دهنده را بجاى آور و به كسى كه از تو سپاسگزارى ميكند احسان كن كه نعمت هنگامى كه شكرش بجا آورده شود زوال ندارد و اگر كفران و ناسپاسى شود بقاء و دوام ندارد- و شكر و سپاس موجب ازدياد نعمت و مانع تغيير و دگرگونى است.پ و نيز فرمود كسى كه در برابر فايده‏اى كه بدستش آمده شكر خدا را بجاى آورد مستوجب افزايش نعمت مى‏شود از طرف خدا و كسى كه حق نعمت و شكرگزارى را ضايع نمايد نعمت را در خطر نابودى قرار داده و از تغير و دگرگونى و از نعمت و بلا در امان نخواهد بود.پ شخصى بحضرت عرض كرد. من از خدا درخواست ثروت نموده‏ام خداوند متعال هم بمن ثروت عنايت فرموده ولى من ميترسم كه اين ثروت زياد از قبيل استدراج باشد يعنى ثروت و وسائل گناه بيشتر و بهتر فراهم شود تا در نتيجه من از ياد حق غفلت كرده و به گناه بيشتر آلوده شوم كه خود يك نحو كيفر است. فرمود اما اگر حمد و سپاس باشد بخدا سوگند چنين نيست‏پ و از حضرت باقر عليه السّلام است كه خداوند متعال بموسى بن عمران عليه السّلام فرمود اى موسى حق شكر و سپاس مرا بجاى آور موسى عرضه داشت خداوندا من چگونه ميتوانم حق شكر تو را بجا آورم با اينكه نعمت از تو است و توفيق بر شكر نعمت هم نعمتى است از طرف تو خداوند متعال فرمود اكنون كه اين مطلب را شناختى و اعتراف دارى كه موفقيت بشكر هم بعنايت من است حق شكر مرا ادا كرده‏اى.پ و نيز از حضرت باقر عليه السّلام است كه فرمود خدا افزايش نعمت را قطع نمى‏كند مگر اينكه بندگان وظيفه شكرگزارى انجام ندهند و از شكر دست بردارند.پ و از امير مؤمنان عليه السّلام است كه فرمود شكر هر نعمتى پرهيز از محرمات الهى است.پ 87- كتاب الامامه و التبصره از هارون بن موسى ... از ابن فضال از حضرت صادق از پدر بزرگوارش از اجداد طاهرينش از رسول خدا صلى اللَّه عليه و عليهم كه فرموده شخص سپاسگزار مانند گرفتار شكيبا پاداش دارد و ثروتمند شاكر مانند شخص تهيدست قناعت‏گر اجر و پاداش خواهد داشت.