باب 62 در موضوع صبر و آسايش پس از گرفتارى است

پ‏آيات‏

پ‏بقره 45 وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ. براى پيروزى بر مشكلات بوسيله صبر و بوسيله نماز كمك بگيريد.

بقره 153 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.

 

اى افراد با ايمان استعانت بجوئيد به صبر و به نماز كه خدا قطعا با صابران و شكيبايان است.پ بقره 155- 157 وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ- الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ.  الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.  أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.

و ما قطعا شما را بوسيله ترس و گرسنگى و كمبود مال و از دست دادن جانها و ميوه‏ها آزمايش خواهيم نمود و البته در اين صحنه‏هاى دشوارى و مشكلات بشارت و مژده بده به افراد صابر و شكيبا. آنان كه هنگام مصائب و گرفتارى‏ها ميگويند. ما از آن خدا و مال او هستيم هر چه بخواهد تسليم هستيم و بازگشتمان بسوى او است چنين كسانى درود و رحمت پروردگار شامل حال آنان است و هدايت‏شده‏ها و راه يافتگان اينها هستند.

بقره 177 وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ.

شكيبايان هنگام ناراحتى و زيان و در شدت گرفتارى ..

آل عمران 146 وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ. و خدا صابران را دوست دارد.

200 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا.

اى افراد با ايمان بردبار و شكيبا باشيد و يك ديگر را به صبر توصيه نمائيد و در جنگ محكم باشيد.

اعراف 137 وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا:

اراده نيك و مشيت خوب از طرف خداوند بر بنى اسرائيل تام و كامل شد چون صبر و تحمل نموده و با مشكلات مواجه و آنها را بر خود هموار نمودند.

انفال 46 وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ شكيبا باشيد كه خدا مسلم با صابران و شكيبايان است.

يونس 109 وَ اصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ صبر و استقامت داشته باش تا اينكه خداوند حكمش را اجرا نمايد و او بهترين حاكم است.

هود 49 فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ صبر كن كه پايان نيك براى پرهيزكاران است و در آيه 115 وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ. صبر كن كه خداوند قطعا پاداش نيكوكاران را ضايع و تباه نخواهد كرد.

يوسف 18 فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ.

صبر نيكى خواهم داشت و خداوند يار و ياور است بر آنچه ميگوئيد و توصيف ميكنيد

 

يوسف 83 فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً.

صبر نيكو خواهم داشت اميد است خداوند يوسف را و همه را نزد من باز آورد.پ يوسف 90 إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ.

هر كه تقوى و صبر داشته باشد قطعا خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهد نمود.

رعد 22 وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ (الى قوله تعالى) سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ.

و آنان كه بمنظور و انگيزه الهى و دست‏يابى برضاى حق صبر و شكيبائى نمودند (تا آنجا كه فرموده سلامت و درود بر شما چون صبر كرديد و چه خوب است خانه آخرت.

ابراهيم 5 إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ در اين مطلب نشانه‏هائى است براى افراد بسيار صبور و سپاسگزار ابراهيم 12 وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى‏ ما آذَيْتُمُونا ما در برابر رنج و شكنجه‏هاى شما قطعا صبر و تحمل خواهيم داشت.

نحل 42 الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ آنان كه صبر و استقامت نموده و بخداى خويش توكل و اعتماد دارند.

نحل 96 وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ و ما قطعا پاداش صابران را به بهترين وجه خواهيم داد.

نحل 126 و 127 وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ.  وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ.

اگر ميخواهيد كيفر بدهيد به كفار بهمان مقدارى كه شكنجه شده‏ايد انتقام بگيريد و اگر صبر و شكيبائى نمائيد اين عمل براى صابران و شكيبايان بهتر است. و صبر و تحمل كن و البته صبر تو براى خدا و به توفيق او است و هيچ حزن و اندوهى بر آنان نداشته باش و از مكر و حيله و نقشه دشمن ناراحت مباش.

كهف 69 سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً. بخواست خدا مرا صابر و شكيبا خواهى ديد.

طه 130 فَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ. در برابر گفتار و ياوه‏سرائى آنان صبر كن.

انبياء 85 وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ.

اسماعيل و ادريس و ذى الكفل همه از زمره صابرانند.

حج 35 وَ الصَّابِرِينَ عَلى‏ ما أَصابَهُمْ. آنان كه در برابر مصائب و دشواريها صبر و تحمل نمودند فرقان 20 أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً.

 

آيا شما صبر و شكيبائى داريد و پروردگار تو بحالات شما آگاه و بيناست.پ فرقان 75 أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً.

و آنان به پاداش صبر و استقامت خود در غرفه‏هاى بهشتى هستند و در آنجا با آنان بسلام و درود برخورد دارند. سلام و درود به آنان تقديم مى‏شود.

قصص 54 أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا به آنان پاداش صبر و شكيبائى دو بار و دو برابر داده مى‏شود.

قصص 80 وَ لا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ.

باين مراتب و درجات دست نمى‏يابند جز صابران و شكيبايان.

عنكبوت 58 و 59 نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ.  الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.

پاداش عمل‏كنندگان بسيار خوب است آنان كه صبر پيشه كرده و بر خداى خويش اتكال و اعتماد مينمايند.

الروم 60 فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ.

صبر و تحمل كن كه وعده خداوند حق است و آنان كه ايمان و يقين ندارند تو را متزلزل نسازد.

لقمان 17 وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ.

در برابر مصائب و مشكلات صبر كن كه اين عمل نيروى تصميم‏گيرى را قوى نموده و كارها را استوار مينمايد. و نيز در آيه 31 فرمود:

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ.

در اين مطالب نشانه‏هائى است براى افراد شكيبا و سپاسگزار.

تنزيل 24 وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ.

و آنان را امام و پيشوا قرار داديم كه بامر ما اجتماع را رهبرى مى‏نمايند و اين مقام در نتيجه صبر آنان و ايمان و يقين كه به آيات ما داشتند به آنان داده شد.

سباء 19 إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ. كه ترجمه شد.

يس 56 فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ.

گفتار ياوه آنان تو را اندوهناك نسازد كه ما به نهان و آشكار آنان آگاهيم.

صافات 102 سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ.

بزودى خواهى ديد كه من از جمله افراد صبور و شكيبا هستم.

ص 17 اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ.

بر آنچه ميگويند صبر كن و نيز در آيه 44

 

إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ.

ما ايوب پيغمبر عليه السّلام را فرد شكيبا و صابرى ديديم. بنده خوبى است و او بسيار توبه‏كننده است.پ زمر 10 إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ.

صابران پاداش خود را بدون حساب داده ميشوند.

مؤمن 77 فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ. صبر كن كه وعده خدا حق است. طلاق 7 سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً خداوند پس از مشكلات آسايش ميدهد.

معارج 5، 19، 21 فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا. صبر نيكو داشته باش- إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً.

إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً.  وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً.

انسان حريص و پرطمع است. هنگامى كه ناراحتى ببيند بى‏تابى ميكند. و هنگامى كه خيرى باو برسد از انجام وظيفه امتناع ميورزد.

مدثر 7 وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ. براى خدا صبر داشته باش. دهر 12 وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً.

خدا به پاداش صبر آنان باغ بهشتى و لباس حرير به آنان عنايت فرمود. و نيز در آيه 24 فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ. براى اجراء حكم خداوند صبر و تحمل كن.

بلد 17 وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ.

سفارش به صبر و سفارش به رحمت و مهربانى نموده و مينمايند.

انشراح 5، 6 فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً.  إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً.

با مشكلات و گرفتارى قطعا سير و آسانى و آسايش هست.

عصر 3 وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ. يك ديگر را سفارش و توصيه به صبر و شكيبائى نمائيد.

اخبار

پ‏1 كافى. از على بن ابراهيم ... از حفص بن غياث از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود اى حفص هر كس صبر كند قطعا مدت كوتاهى صبر خواهد كرد و هر كس بى‏تابى كند او نيز مدت كوتاهى خواهد (بالاخره اين عمر و اين مدت كوتاه سپرى مى‏شود) سپس حضرت فرمود. بر تو باد كه در تمام كارهايت صبر و بردبارى داشته باش. كه خداوند محمد صلى اللَّه عليه و آله را مبعوث نمود و دستور صبر و ملايمت باو داد. و فرمود:

وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا.  وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ.

بر آنچه كه ميگويند صبر كن و با رفق و خوبى از آنان جدا شو. و تكذيب‏كنندگان ثروتمند را بمن واگذار كن (بحساب آنها ميرسم) و نيز فرمود:

ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (السيئه) فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ.  وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا

 

الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ.

بدى را با يك روش و اخلاق نيك دفع كن كه در اين صورت همان شخصى كه با تو دشمنى دارد مانند دوست مهربان و گرم خواهد شد و باين خصلت و حالت نميرسد مگر آنان كه صبر مى‏نمايند و نميرسد باين حالت مگر افرادى كه بهره بزرگى از اخلاق داشته باشند.پ حضرت هم صبر نمود بطورى كه مصائب بزرگى به حضرتش وارد ساختند كه رسول خدا سينه‏اش به تنگ آمد و خداوند متعال اين آيه را نازل نمود.

وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ  فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ (حجر 97) ما ميدانيم كه از اثر گفتارهاى ياوه و افتراهاى كفار ناراحت و سينه‏ات به تنگ آمده تسبيح خداوند را بجاى آور و از سجده‏كنندگان باش. كفار باز هم به تكذيب خود و نسبت‏هاى ناروا كه به حضرت ميدادند ادامه دادند پيغمبر خدا محزون و اندوهناك شد.

خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود.

قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ.  وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا. (انعام 33، 34) ما ميدانيم كه ياوه‏سرائى آنان تو را اندوهناك نموده و آنان با شخص تو عناد نداشته و تو را تكذيب نمى‏كنند ولى ستمگران و جباران با آيات خدا عناد و كينه‏توزى دارند. پيش از تو پيامبران را نيز تكذيب مى‏نمودند و آنان در برابر تكذيب و آزار و اذيت كفار صبر و استقامت كردند تا اينكه با نصرت و يارى ما بر دشمنان حق پيروز گشتند. پس از اين. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله خود را ملزم به صبر و تحمل نمود و آنان از حد تجاوز و وقاحت را آشكار ساختند بطورى كه خدا را نام برده و مورد نكوهش و تكذيب قرار دادند. حضرت فرمود. من در باره جان خودم و خاندان و حيثيت و شخصيت خود صبر كرده و تحمل ميكنم اما در باره خدا نميتوانم تحمل كنم كه اين كفار حتى خداوند متعال را مورد تكذيب و حمله قرار دهند. خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود.

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ، أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ.  فَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ (ق 38) ما اين آسمانها و زمين را و آنچه كه ما بين آنها است در شش روز آفريديم و كوچكترين ناراحتى و رنج در ما راه نيافت (بنا بر اين چند نفر معدود سركش متجاوز مهم نيست) پس تو صبر كن بر آنچه ميگويند. پس حضرت در تمام حالات صبر و استقامت نمود. سپس خداوند متعال در باره عترت و اهل بيتش حضرت را بشارت داد كه آنها هم چون داراى‏

 

حالت و صفت صبر هستند ائمه و پيشوايان مردمند. فرمودپ وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ (تنزيل 24) پس از اين بشارت بود كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. صبر و استقامت براى ايمان مانند سر است براى بدن (اگر صبر نباشد ايمان هم نخواهد بود) خداوند هم از زحمات و صبر و تحمل پيغمبر قدردانى كرد و اين آيه را فرستاد.

وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ (اعراف 137) و تحقق يافت اراده نيكو و مشيت پروردگار در باره بنى اسرائيل از اثر صبر و استقامت آنان و ويران ساختيم كاخ ستم فرعون و فرعونيان را و تمام آنچه را كه رواج داده و بر- افراشته بودند. پس از نزول اين آيه حضرت فرمود: اين گفتار خداوند بشارت و مژده و اجازه انتقام از كفار است پس از اين، خداوند متعال جنگ با مشركين و سركوبى آنان را مباح و مجاز نمود و آيات قتال نازل شد.

فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ (برائه 5) بكشيد مشركان را هر جا كه يافتيد و بگيريد آنان را و محاصره كنيد و در هر سنگرى و كمينگاهى به‏نشينيد. وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ بقره 191 بكشيد آنان را هر كجا كه بدست آورديد. و خداوند بدست پيامبر و يارانش كفار و مشركان را كشت و سركوب فرمود. و خداوند علاوه بر پاداش اخروى در همين جهان هم پاداش صبر پيغمبر را عنايت فرمود.

بنا بر اين نتيجه چنين مى‏شود كه هر كس براى خدا و در راه خدا صبر و تحمل و استقامت نمايد. چشم از اين جهان نخواهد بست تا اينكه خداوند چشم او را با ذلت و سركوب شدن دشمنانش روشن نمايد. بعلاوه آن پاداشهائى كه در آخرت براى او هست بيان. صبر قليلا- لفظ قليلا كه منصوب است يا بعنوان مصدريه است كه صفت مصدر محذوف است و يا بعنوان ظرفيت كه صفت ظرف محذوف است يعنى صبرا قليلا- يا زمانا قليلا كه مقصود از زمان همان مدت عمر كوتاه انسان است و يا منظور مدت گرفتارى و مصيبت است كه خيلى كوتاه است (اين جمله‏هائى كه توضيح داده مى‏شود جملات همين حديث گذشته است يعنى حديث 1) و عليك بالصبر في جميع امورك.

چون هر چه كه انسان انجام ميدهد و هر چه كه به انسان ميرسد از مصائب و مشكلات چه از ناحيه خدا برسد مانند سيل و زلزله و مرض و غيره و چه از ناحيه غير خدا برسد همه و همه نيازمند به صبر و استقامت است چون تمام اين كارها بدون مبارزه با نفس و مبارزه‏

 

با شيطان و خوددارى و كنترل امكان ندارد پس بنا بر اين در تمام كارها بايد صبر و استقامت داشت. و اصبر على ما يقولون در برابر خرافات و شتم و آزار آنان صبر كن. و اهجرهم هجرا جميلا از آنان كناره‏گيرى كرده و مدارا كن و آنان را بخدا واگذار نما كه فرمود:

وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ امر تكذيب‏كنندگان را بمن واگذار كه من آنان را در دنيا و آخرت كيفر خواهم داد أُولِي النَّعْمَةِ بفتح نون يعنى نعمت داران ثروتمند كه سران قريش و ديگران است.پ ادفع. آيه چنين است وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ.

يعنى در پاداش و كيفر و پايان نيك خوبى و بدى يكسان نيستند. البته لاء دومى زائد است بمنظور تاكيد مطلب آمده.

ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ با روش خوب و نيكوئى جلو بدى را بگير: در اكثر نسخه‏ها على بن ابراهيم چنين است ولى لفظ (سيئه) در قرآن نيست و آيه بدون اين لفظ است و شايد حضرت بعنوان تفسير و توضيح آيه لفظ سيئه را افزوده و البته در بعضى از نسخه‏ها لفظ سيئه نيست و اين بهتر است و گفته شده معناى آيه اين است كه اگر دچار لغزش و عمل بدى شدى با عمل ديگرى كه بهتر از آنست آن را جبران كن و يا با عملى كه بهترين راه امكان و بهترين حسناتى كه امكان دارد جبران كن و اينكه بعنوان يك جمله مستانف و ابتدائى آمده است براى اين جهت است كه پاسخى باشد براى كسى كه بخواهد به صورت مبالغه صحبت كند و لذا احسن و اسم تفضيل جاى حسنه آمده كه خود يكنوع مبالغه است.

بيضاوى چنين گفته است.

و گفته شده اسم تفضيل (هى احسن) از معناى تفضيلى خالى و مجرد است (چون سيئه و كار زشت خوب نيست تا مثلا كار خوب و عمل نيك بهتر از آن باشد بلكه كار زشت بد است و عمل نيك خوب است نه اينكه اولى خوب و دومى خوب‏تر است) و نيز گفته شد اصل و ريشه فعل (حسن كه ريشه احسن است) بعنوان فرض در نظر گرفته شده (باين معنا كه اگر فرضا در عمل بد و سيئه حسن و خوبى باشد عمل صالح و نيك خوب‏تر و بهتر است بنا بر اين تفضيل فرضى مى‏شود نه واقعى و حقيقى) و ممكن است معنا چنين باشد كه اگر كسى در حق تو بدى كرد تو با احسان و عمل نيك يعنى خدمت باو جلو بدى او را بگير زيرا در چنين موردى انسان چند رقم ميتواند عمل كند 1- عفو و گذشت از بدى آن شخص 2- كيفر دادن و مكافات او كه البته هر دو خوب و بجا است 3- در مقابل بدى او احسان نمودن بآن شخص كه اين سومى از اولى و دومى بهتر و زيبنده‏تر است. و اين معنا نظير تفسيرى است كه زمخشرى در اين آيه دارد كه گفته لا زائده نيست و معنا چنين است كه سيئه و حسنه البته با هم متفاوت هستند ولى لازم است تو آن حسنه‏اى را كه بهتر است‏

 

انجام دهى و آن اين است كه در مقابل بدى او احسان باو نمائيد.

ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ. فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ.پ يعنى اگر چنين كردى آن دشمنى كه در مقابل تو و با تو طرف است دوست مهربانى خواهد شد و ما يلقيها اين خصلت و اين صفت را كه احسان در مقابل بدى باشد بدست نمى‏آورد إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا مگر افراد صابر و شكيبا كه خود را از انتقام و كيفر باز مى‏دارند وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ و نميرسد باين صفت مگر كسى كه بهره بزرگى از خير و كمالات نفسانى داشته باشد. و گفته شد حظ عظيم يعنى بهشت لقاه الشي‏ء يعنى او را بآن شخص داد. حتى نالوه بالعظائم يعنى نسبت دروغ و جنون و سحر و غيره به حضرت پيغمبر داده و افتراء و تهمت باو بستند انك يضيق صدرك كنايه از غم و اندوه حضرت است بِما يَقُولُونَ گفتارهاى شرك‏آميز آنان و يا طعن و استهزاء بحضرت و به قرآن فسبح بحمد ربك با حمد و سپاس خدا را از اين گونه نسبت‏هاى شرك‏آلود منزه و پاك بدان و يا اينكه- اى رسول گرامى براى رفع غم و اندوهى كه بتو ميرسد بخدا متوجه باش و تسبيح و حمد او را بجاى آور كه حمد و تسبيح غم و اندوه را برطرف مى‏سازد وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ سجده شكر براى چنين توفيقى و براى رفع غم و اندوه بجاى آور و يا كنايه از نماز است. يعنى از نمازگزاران باش كه در نماز تمام علقه‏ها و ارتباطات از غير خدا قطع مى‏شود. إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ ضمير انه ضمير شان است يعنى قضيه اين است كه تو از اثر گفتارهاى آنان كه ميگويند شاعرى مجنونى ساحرى و امثال اينها اندوهناك ميشوى فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ.پ مرحوم طبرسى گفته در معناى اين آيه به چند وجه اختلاف شده است و چند نظر داده شده 1- اين كفار حقانيت و صدق تو را ميدانند و بحسب باطن و عقيده درونى تو را تكذيب نميكنند گرچه از نظر عناد و لجاجتى كه دارند با زبان اظهار تكذيب مى‏نمايند و اين وجه نظريه اكثر مفسران است‏پ و مؤيد اين وجه روايتى است كه نقل شده رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله با ابو جهل روزى برخورد كرد و ابو جهل با حضرت مصافحه نموده و اظهار محبت و ارادت نمود مشركان از اين عمل تعجب كردند و توضيح خواستند ابو جهل گفت بخدا سوگند من ميدانم و يقين دارم كه او بر حق است و راست ميگويد ولى آنچه كه مانع تسليم و اظهار ايمان من است اين است كه فكر ميكنم ما تا چه وقت بايد تابع فرزندان عبد مناف باشيم؟ پس از قضيه اين آيه نازل شد.پ 2- اينكه كفار و مشركان دليل و منطقى براى تكذيب تو ندارند و نمى‏توانند با حجت و برهان قرآن را باطل نمايندپ و دليل و مؤيد اين وجه روايتى از على عليه السّلام است كه آن حضرت اين جمله را كه قرائت ميفرمود لا يكذبونك بدون تشديد مى‏خواند و به عنوان‏

 

تفسير ميفرمود مراد و منظور اين است كه آنان نمى‏توانند مطلب حقى كه احق از حقيقت قرآن و درست‏تر و استوارتر باشد بياورند.پ 3- اينكه منظور و معناى لا يكذبونك اينست كه اينها تو را دروغ‏گو نمى‏يابند و عرب ميگويد مثلا قاتلناكم فما اجبناكم ما با شما جنگيديم و شما را جبون و ترسو نيافتيم اينجا هم چنين است يعنى اين كفار پس از ملاقات و مذاكره با تو، تو را دروغگو نديدند و نيافتند و اين معنا هم با تخفيف و هم با تشديد قابل تطبيق است چون هم باب افعال و هم باب تفعيل هر دو باين معنا مى‏آيد ولى تخفيف و از باب افعال گرفتن بهتر است.پ 4- يعنى اين كفار نسبت دروغ و كذب در باره اين قرآن بتو نمى‏دهند چون سابقه صدق و راستى تو را دارند و تو از نظر آنان امين و صادق بوده‏اى ولى آنچه را كه تو آورده‏اى قبول ندارند و آيات الهى را تكذيب نموده و بى‏اساس مى‏دانند. (شايد منظور اين باشد كه مثلا تو را به اشتباه و سهو نسبت ميدهند) و مؤيد اين وجه ذيل آيه است كه ميفرمايد وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ و همچنين آيه ديگر كه ميفرمايد وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ و قوم تو به اين قرآن كه حق است تكذيب مينمايند كه نمى‏فرمايد و كذبك قومك.

قوم تو تو را دروغگو ميدانند به گفته است قرآن دروغ ميدانند نه تو را دروغگو و نيز مؤيد اين وجه روايتى است كه ابو جهل به پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله گفت ما تو را متهم نمى- دانيم و تو را دروغگو نمى‏گوئيم ولى اين چيزى را كه آورده‏اى قبول نداريم و مورد اتهام و تكذيب است.پ 5- منظور اين است كه اى رسول گرامى اينها تو را تكذيب نمى‏كنند بلكه مرا تكذيب مى‏نمايند چون تكذيب تو تكذيب من است و اين تكذيب اختصاص بتو ندارد زيرا تو رسول و پيام رسان من هستى هر كس تو را رد كرد و نپذيرفت مرا رد كرده كه البته اين خود يكنوع تسليت و دلجوئى از پيامبر است.

وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ آنان كه در باره آيات خداوند ستم نموده (يعنى قرآن و معجزات) يجحدون بدون دليل و برهان بلكه از جهت سفاهت و جهالت و عناد و دشمنى اين آيات را انكار مى‏نمايند و لفظ باء كه به آيات داخل شده از اين جهت است كه اينجا ظلم معناى تكذيب را در بر گرفته. و ابو على گفته باء (حرف جر) متعلق به ظالمين است.

سپس باز خداوند متعال بيش از اين از پيامبرش تسليت و دلجوئى نموده و فرمود:

وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا پيامبران پيش از تو در راه تبليغ رسالت خود بر اذيت و آزار آنان صبر كردند حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا تا اينكه‏

 

با نصرت و يارى ما بر مكذبين و كفار پيروز شدند كه اين آيه دستورى است به پيامبر كه در برابر اذيت و آزار قوم خود صبر كند تا يارى و نصرت خدا فرا رسد همچنان كه انبياء صبر كردند وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ يعنى احدى قدرت ندارد كه واقعا خبر الهى را تكذيب نموده و وعده الهى را دگرگون سازد وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ اخبار و سرگذشت پيامبران به وسيله قرآن بتو ابلاغ شد كه ما چگونه آنها را نجات داده و بر دشمنانشان پيروز نموديم.پ اين گفتار حضرت در حديث گذشته كه فرمود فذكروا اللَّه يعنى نسبت‏هاى ناروا و نابجا كه با مقام الوهيت شايستگى و تناسب ندارد به خداوند دادند. وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ.

اشاره به اين است: ما كه خدا هستيم و قدرت مطلقه داريم آسمانها و زمين را با تأنى و تدريج آفريديم تو هم براى رسيدن بهدف مقدس خود صبر و تانى داشته و عجله و شتاب مكن و احتمال دارد اين آيه از نظر ديگر و جهت ديگرى مقدمه صبر باشد كه با جمله و ما مسنا من لغوب گفته ما در خلقت آسمانها و زمين احساس رنج و خستگى نداشته و نداريم و اين بيان رد گفتار يهود است كه عقيده دارند خداوند روز يك شنبه شروع به خلقت و آفرينش نمود و روز جمعه از آن فارغ شده و بپايان رسيد و روز شنبه استراحت نموده و روى عرش و تخت خدائى راحت كرد و خوابيد فَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ همچنان كه ما باين ياوه‏سرائى يهود صبر كرديم تو هم در برابر مشركان كه قيامت و بعث را انكار ميكنند صبر كن تا موقع انتقام فرا رسد خداوندى كه قدرت بر خلقت عالم دارد بدون رنج و تعب قدرت دارد كه از يهود انتقام گرفته و همچنين از اين كفار و مشركان هم انتقام بگيرد و آنان را مبعوث و محشور ساخته و به كيفرشان برساند.

قوله عليه السّلام ثم بشر يا صيغه مجهول يعنى حضرت بشارت داده شد بامامت عترتش كه آيه در سوره تنزيل چنين است وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَلا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إِسْرائِيلَ.  وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً.

ما بموسى كتاب داديم. در لقاء خداوند شك و ريبى بخود راه مده. و ما او را هادى و راهنماى بنى اسرائيل قرار داديم. و از آنان پيشوايانى و امامانى قرار داديم كه با امر ما اجتماع را راهنمائى مينمايند: البته در بيشتر نسخه‏هاى كتاب و جعلنا هم هست كه ظاهرا اشتباه باشد و در بعضى از نسخه‏ها و جعلنا منهم هست همان طور كه در قرآن نيز اين چنين است: در هر حال اين آيه بشارت يا بامامت عترت است ولى اشكالى كه اينجا هست اين است كه ظاهر و سياق تركيب‏بندى آيه اين است كه ضمير منهم مربوط به بنى- اسرائيل است نه بعترت و اهل بيت پيغمبر پس به چه مناسبت اين آيه در اين حديث بشارت به پيغمبر و آمدن قرآن در باره عترت و امامت اهل بيت بيان شده و اهل بيت به‏

 

صفت صبر و يقين توصيف شده است.پ و پاسخ از اين اشكال اين است كه داستانهاى قرآن بمنظور هشدار و بشارت اين امت اسلامى است كه روش و سنت الهى چنين است همچنان كه در بنى اسرائيل امامان و پيشوايانى قرار داديم در اين امت هم افرادى را كه داراى صفت صبر و يقين هستند امام و پيشوا و رهبر معنوى قرار خواهيم داد. علاوه بر اين رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده. آنچه در بنى اسرائيل واقع شده و آن حوادثى كه رخ داده در اين امت هم بدون كم و كاست واقع خواهد شد و من جمله از آن امور داستان موسى و آمدن كتاب براى موسى و قرار دادن امامان از نسل هارون برادر موسى است و نظير اين است: آمدن كتاب براى پيغمبر و قرار دادن امامان از نسل برادر و پسر عموى رسول خدا و اولاد طاهرين همچنان كه حضرت در باره على عليه السّلام فرمود انت منى بمنزلة هارون من موسى تو نسبت به من مانند هارون هستى نسبت به موسى فلا تكن في مريه من لقائه. گفته شده منظور اين است كه اى پيغمبر. تو از سقوط عملى قرآن تعجب مدار. امت تو پس از تو باين قرآن عمل نميكنند ولى ما پس از تو امامانى قرار مى‏دهيم كه جامعه و امت را هدايت و راهنمائى مى‏كنند همچنان كه در بنى اسرائيل قرار داديم. و مفسران در بيان معناى اين آيه وجوهى ذكر كرده‏اند.

1- چون آيه در باره موسى عليه السّلام است خداوند به پيامبر ميفرمايد تو در موضوع ملاقات موسى در شب معراج شكى نداشته باش. 2- يعنى در ملاقات موسى با كتاب 3- ملاقات تو با كتاب 4- ملاقات و ديدن آزارها همچنان كه موسى اذيت و آزار ديد.

 (البته اين وجوه قابل اعتماد نيست و با آيه تطبيق ندارد. و ميتوان گفت منظور لقاء اللَّه است كه حتمى الوقوع است) و جعلناه هدى موسى را راهنما قرار داديم و يا كتابى را كه باو نازل نموديم. يهدون.

مردم را هدايت مى‏نمودند باحكام و حقايقى كه در كتاب است بامرنا. كه آنان را مامور ساختيم و يا به آنان توفيق داديم لما صبروا. چون صبر بر طاعت داشتند و يا بر اذيت قوم خود و كفار صبر كردند و يا از لذائذ مادى دنيا صبر كرده و چشم پوشيدند و كانوا- بآياتنا يوقنون. در آيات ما كمترين شك و ترديدى نداشته و كمال معرفت را در حق او داشتند. فشكر اللَّه ذلك خداوند هم از صبر حضرت در جميع احوال و حوادث تقدير نمود و شكر خدا از بندگان بمعناى قبولى عمل و جبران آن به احسان و اكرام و پاداش دنيا و آخرت است وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ. اول آيه چنين است:

 

وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ.

يعنى بنى اسرائيل را كه در تحت فشار و استضعاف فرعونيان بودند و ارث سرزمين شام و فلسطين قرار داديم. باين ترتيب كه خداوند به آنان تمكن و قدرت داد و پس از نابود ساختن فرعون تصرفات و اختيارات را به آنان داد مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا شرق و غرب شامات و مصر را و بعضى گفته‏اند مراد تمام سطح كره زمين است چون حضرت داود و سليمان كه از بنى اسرائيل بودند مالك و متصرف همه زمين شدند الَّتِي بارَكْنا فِيها آن زمينى كه آن را پربركت قرار داديم با كشت و زرع و ميوه‏ها و فرآورده‏هاى گوناگون.

و تمت كلمه ربك الحسنى على بنى اسرائيل.پ مرحوم طبرسى گويد معناى آيه اين است كه سخن و كلام پروردگار تحقق يافت كه وعده او عملى شد و دشمن آنان نابود گشت و آنان جانشين او شدند و چون تماميت و كامل شدن نعمت الهى به تحقق وعده حق بستگى دارد از اين جهت وفاى بوعده تماميت كلام حساب شده است. و گفته شده كلمه حسنى و سخن خوب اشاره به آيه وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ تا آخر آيه بعدى (يحذرون) كه عبارت از خود وعده و بشارت است و كلمه را كه توصيف نموده به (الحسنى) اگر چه كلمات حق همه‏اش خوب و حسنه است ولى از جهت اينكه اين وعده وعده‏اى است كه بنى اسرائيل خيلى دوست دارند توصيف به حسنى (بهتر) شده است.

و حسن گفته است مقصود وعده به بهشت است. بما صبروا يعنى به پاداش صبر و شكيبائى آنان بر اذيت و آزار فرعون و فرعونيان. و دمرنا ما كان يصنع فرعون و قومه يعنى بناها و كاخها و قصرهائى كه فرعون و فرعونيان ساخته بودند ويران ساختيم و ما كانوا يعرشون و آنچه از اشجار و انگور و ميوه‏ها بود دگرگون نموديم. و گفته شده منظور از يعرشون قصرها و خانه‏هاى سقف‏دار است.پ فقال صلى اللَّه عليه و آله انه بشرى.

حضرت فرمود اين بشارت و مژده‏اى است براى من و يارانم و انتقام، انتقام از دشمنان و بشارت و مژده بودن اين جمله بهمان كيفيتى است كه گفته شد. كه اين مطالب تسليت و دلجوئى است براى پيغمبر و مسلمانان يعنى اى رسول گرامى من تو را بر دشمنانت پيروز نموده و آنان را نابود ساخته و امامان از اهل بيت را بر فرعونهاى زمان و طاغيان و ظالمان با آمدن ولى عصر و حجت دوازدهم پيروز خواهم ساخت و آنان را بر تمام سطح كره زمين مالك و مسلط مينمايم. بنا بر اين ظاهر آيه مربوط بداستان موسى و بنى اسرائيل است و باطن‏

 

آن مربوط به محمد و آل محمد صلى اللَّه عليه و عليهم است.پ اقتلوا المشركين آيه چنين است: فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ- هنگامى كه ماههاى حرام بپايان رسيد مشركان را هر جا كه يافتيد بكشيد چه در داخل حرم شهر مكه و چه در منطقه حل و خارج از حرم: و خذوهم. يعنى آنان را گرفته اسير كنيد كه اخيذ بمعناى اسير است (گرفته شده) و احصروهم يعنى آنان را زندانى و حبس نمائيد و يا اينكه مانع شويد و مگذاريد داخل مسجد الحرام بشوند وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ يعنى در هر گذرگاهى بنشينيد كه در نقاط مختلف پراكنده نشوند و دست به تبليغات مسموم بزنند و منصوب خواند لفظ كل بعنوان ظرفيت و مفعول فيه مكانى است و در سوره بقره فرموده.

وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ.  وَ اقْتُلُوهُمْ- حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ.

در راه خدا نبرد كنيد با كسانى كه با شما نبرد مى‏كنند و تعدى و تجاوز ننمائيد كه خدا متجاوزان را دوست نميدارد و بكشيد آنان را هر جا كه مصادف شديد و بيرون كنيد آنان را از همان جا كه شما را بيرون كردند (از مكه) ثقفه اى صادفه او اخذه او ظفر به او ادركه معناى اثقفه يعنى مصادف شد با او يا گرفت او را يا غالب و پيروز شد بر او يا بدست آورد او را و دستگير كرد. فقتلهم اللَّه خداوند كفار و مشركان را كشت در جنگ بدر و غير آن.

و عجل له الثواب ثواب صبر پيغمبر را عنايت فرمود و در بعضى از نسخه‏ها جعل له ثواب عصره ولى نسخه اولى بهتر و موافق تفسير است. حاصل مطلب اينكه اين نصرت و پيروزى و نابودى دشمنان ثواب و پاداش سريع دنيوى است براى صبر حضرت علاوه بر آنچه در جهان ديگرى براى حضرتش اندوخته و ذخيره شده از مقامات عاليه و قرب بحق و عزت و كرامتى كه هست.

فمن صبر و احتسب يعنى منظور انسان از صبر و تحمل قرب به خدا و تحصيل رضاى او باشد كه در نتيجه از اعمال شايسته او محسوب شود. حتى يقر اللَّه عينه تا اينكه خداوند ديدگانش را روشن نمايد يعنى كارهايش را سهل و آسان و بر دشمنانش پيروز ميسازد مع ما يدخر له في الآخرة علاوه بر اجر و پاداش اخروى.2- كافى از عده مشايخ ... از ابن ابى يعفور از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود صبر راس و ريشه وجود ايمان است.

بيان مرحوم محقق طوسى در توضيح معناى صبر و آثار آن چنين فرموده. صبر نگهدارى نفس است از بى‏تابى در مواقع ناراحتى و بدآمدها و اثرش در باطن و درون انسان آرامش و نداشتن اضطراب و تشويش است و اثرش در زبان خوددارى از شكايت و در اعضاء و جوارح‏

 

بازداشتن از حركات غير عادى است از قبيل لرزه و حركت و تغير رنگ و غيره.پ و قبلا گفته شده و بعدا هم خواهد آمد كه صبر چند رقم است 1- صبر در برابر بلا و مصيبت 2- صبر بر انجام طاعات و وظايف 3- صبر و خوددارى از معصيت و گناه 4- صبر در برابر اخلاق ناهنجار مردم. راغب در مفردات چنين گفته. صبر خوددارى بهنگام ضيق و فشار است مثلا گفته مى‏شود صبرت الدابه يعنى حيوان را بدون علف نگاه داشتم. و صبرت فلانا يعنى فلانى را سوگندى دادم كه هيچ راه گريزى ندارد. و صبر نگهداشتن نفس بر آن مسيرى كه عقل و يا شرع ترسيم نموده و مانع از انحراف از اين خط شدن و يا بازداشتن نفس از آنچه كه عقل و يا شرع دستور بازداشتن داده. البته صبر لفظى است عمومى و چه بسا در مواردى با لفظ ديگرى غير از كلمه صبر. از اين صفت تعبير مى‏شود. اگر در مورد خويشتن‏دارى بموقع مصيبت باشد فقط صبر گفته مى‏شود كه نقطه مقابلش جزع و بى‏تابى است و اگر خوددارى و استقامت در صحنه جنگ را بخواهيم بيان كنيم شجاعت گفته مى‏شود كه نقطه مقابلش جبن و ترس است و اگر در مورد پيش‏آمد و حادثه ناگوارى باشد رحب صدر و گشايش سينه (سينه‏اش باز است) گفته مى‏شود كه مقابلش ضيق و تنگى سينه است و اگر در مورد خوددارى از سخن و افشاء باشد كتمان و رازدارى گويند كه مقابلش اذاعه و اشاعه است. و خداوند متعال تمام اين حالات را در اين موارد گوناگون صبر گفته است.

وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ.

صبركنندگان در تنگدستى و رنجورى و در ميدان نبرد- وَ الصَّابِرِينَ عَلى‏ ما أَصابَهُمْ و صبركنندگان در برابر مصيبت‏ها. وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ. و بصوم و روزه نيز صبر گفته مى‏شود چون روزه خود يكنوع صبر است از خوردن و آشاميدن و غيره. و قوله اصبروا و صابروا يعنى خود را بر عبادت حق وقف نموده و با اميال و هواهاى خويش مبارزه نمائيد و آيه شريفه وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ يعنى با كوشش خود صبر و شكيبائى را تحمل كن و آيه ديگر أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا يعنى غرفه‏ها و درجات بهشتى را به پاداش صبرى كه در راه رسيدن برضايت و خشنودى حق تحمل نمودند بدست مى‏آورند. و در اين روايت كه فرمود الصبر راس الايمان اين جمله از قبيل تشبيه معقول و ناديدنى به چيزى كه محسوس و ديدنى است و وجه شباهت مطلبى است كه در روايت علاء بن فضيل خواهد آمد و توجيه اين حقيقت اين است كه انسان تا هنگامى كه در اين نشئه و اين جهان است مورد هجوم مصائب و بليات است و محل يورش حوادث و ناراحتى‏ها و بيمارى‏ها است و مبتلاى به اذيت و آزارى است كه از همنوعان خود مى‏بيند و از طرفى مكلف و مامور به انجام اطاعات‏

 

و ترك منهيات و محرمات و خواسته‏هاى نفسانى است و تمام اين كارها به حسب طبيعت انسان بر او ثقيل و سنگين است پس ناچار بايد نيروى درونى و قدرت روحى ثابت و استوارى داشته باشد كه بتواند در برابر اين مشكلات و امور مشقت بار بر خود مسلط شده و آن برنامه عقلى و شرع‏پسند را مراعات نموده و جزع و بى‏تابى و انتقام و كينه‏توزى را كنار گذارد و آداب و رسوم عقلائى و شرعى را انجام داده و از برخوردهاى خلاف اخلاق خوددارى بنمايد و اين همان صبر و شكيبائى است كه توصيه اكيد به آن شده است. و بديهى و روشن است كه ايمان كامل بلكه خود تصديق و اصل باور بستگى باين حالت دارد و تا اين قدرت روحى باقى است ايمان هم باقى است و اگر اين نيرو از دست برود ايمان هم تدريجا از دست خواهد رفت. و از اين جهت است كه نسبت صبر به ايمان نسبت سر است به بدن و جسد.پ 3- كافى. از عده‏اى از مشايخ ... از ابى بصير كه گفت شنيدم از حضرت صادق (ع) كه ميفرمود.

ان الحر حر على جميع احواله ان نابته نائبه صبر لها و ان تداكت عليه المصائب لم تكسره و ان اسر و قهر و استبدل باليسر عسرا كما كان يوسف الصديق الامين لم يضرر حريته ان استعبد و قهر و اسر. و لم يضرره و ظلمه الجب و وحشته و ما ناله ان من اللَّه عليه فجعل الجبار العاتى له عبدا بعد اذ كان مالكا فارسله و رحم به امه و كذلك الصبر يعقب خيرا فاصبروا و وطنوا انفسكم على الصبر توجروا.

شخص حر و آزادمنش در تمام حالات آزاد است اگر حادثه ناگوار برايش رخ دهد با كمال استقامت تحمل مى‏نمايد و اگر شدائد و مصائب سنگين از هر طرف به او حمله‏ور شود قدرت شكستن او را ندارد گرچه اسير و مقهور گردد و زندگى آسان و با رفاه او تبديل به مشكلات و سختى‏ها شود همچنان كه يوسف صديق پاكدامن بردگى و اسارت و مقهوريت به آزادمنشى و حريتش صدمه نزد و آن چاه تاريك و وحشت‏زا و آن مشكلات و شدائد زيانى باو نرسانيد تا اينكه پروردگار مهربان عنايتى فرمود و آن جبار ستمگر را كه يوسف را بعنوان بردگى مملوك خود قرار داده بود بنده و فرمانبر يوسف نمود و او را به مقام رسالت برگزيد و بوسيله او مملكت مصر را از مشكلات رهانيد. آرى صبر و استقامت چنين پايان نيكى دارد پس شما هم در برابر شدائد صبر نموده و مقاومت كنيد و خويشتن را با صبر و تحمل ورزيده و آماده نمائيد تا در نتيجه به پاداش ارزنده و پايان پسنديده برسيد.

ايضاح مفهوم حر (آزاد) مقابل عبد و برده است ولى منظور از حر در اين حديث آزادى روحى است يعنى كسى كه از اسارت و بندگى و قيد هواهاى نفسانى در اين جهان‏

 

خود را آزاد ساخته و در آن جهان نيز از زنجيرهاى سنگين عذاب الهى نجات داده است كه چنين شخصى مانند انسانهاى آزاد بى‏نياز و مستقل و توانا است در تمام حالات. راغب در مفردات گويد. حريت و آزادى دو قسم است 1- كسى كه اسير و برده كسى نباشد كه در آيه 178 بقره الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ همين معنا منظور است كه اگر آزاد و غير برده شخص آزادى را كشت در مقام قصاص قاتل را بايد كشت و همچنين اگر برده‏اى برده‏اى را بكشد آن برده را بايد كشت.پ 2- كسى كه قواى پست درونى و اخلاق ناپسند از قبيل آز و حرص بر اندوخته‏هاى دنيوى بر او مسلط نباشد و گفتار پيامبر اكرم (ص) كه فرموده تعسر عبد الدرهم و تعسر عبد الدينار اشاره به اسارت و بردگى مقابل اين نحو آزادى و حريت است (يعنى بنده درهم و دينار خود را بسختى و ذلت افكنده است).

و همچنين قول آن شاعر عرب كه گفته و رق ذوى الاطماع رق مخلد رقيت و بردگى آزمندان بردگى هميشگى است و همين طور است جمله‏اى كه گفته شد. بندگى شهوت از بردگى اسارت ذلت‏بارتر است. پايان گفتار راغب و در قاموس است. حر با ضم مقابل عبد و بنده است. و از هر چيز بهتر آن. و اسبى كه باربرى و سوارى آزاد باشد و خاك و گل پاك و پاكيزه. به همه اينها حر گفته مى‏شود. ان نابته نابته صبر لها. يعنى اگر حادثه و يا مصيبت ناگوار باو برسد و يا مالى به او تحميل و از او گرفته شود با امساك و بخل خود را پست و ذليل نمى‏كند. در نهايت گفته است. در داستان خيبر آمده كه پيغمبر (ص) غنائم جنگ خيبر را به دو قسمت تقسيم كرد نصفا لنوائبه و نصفا بين المسلمين نصف آن را براى حوادث و مشكلات وارده و نصف ديگر را ميان مسلمين تقسيم فرمودپ و نيز در حديث ديگر هست. شما مسلمين ثروتمندان را نسبت به مشكلاتشان و در باره مهمانان و واردين آنها مراعات نمائيد (يعنى اجتماع توقعاتى از آنها دارد و نيز افرادى بر آنها وارد ميشوند) و ان تداكت عليه المصائب. تداكك يعنى اجتماع و ازدحام و در قضيه اجتماع مسلمانان بر على عليه السّلام پس از قتل عثمان براى بيعت‏پ حضرت فرمود:

ثم تداككتم عليه تداكك الابل الهيم على حياضها همه شما اجتماع و ازدحام نموده و بمن روى آورديد مانند شتران تشنه و ديوانه بطرف آب. يعنى اگر مصائب و مشكلات زيادى از هر طرف باو هجوم آورد شكستى بر او

 

وارد نميكند.پ از صبر و مقاومت ناتوانش نكرده و بى‏تابى و نارضايتى نخواهد داشت و ان اسر گرچه باسارت بيفتد كه ان وصليه است و استبدل باليسر عسرا كه عطف بر اسر است و در بعضى از نسخه‏ها و استبدل بالعسر يسرا بتقديم عسر البته بنا بر اين نسخه اين جمله عطف بر لم تكسره مى‏شود و نتيجه و پايان صبر خواهد شد يعنى كسى كه در برابر مشكلات و مصائب صبر و استقامت نمايد شكست نمى‏خورد و در نهايت عسرت و شدائدش تبديل به يسر و آسايش خواهد شد. ان استعبد به صيغه مجهول كه فاعل لم يضرر است يعنى بردگى يوسف به آزادى و حريتش زيانى نرسانيد كه البته مقصود از حريت و آزادى حريت روحى و عزت و عظمت روح يوسف است و صبرش در برابر مصائب و رضا و خشنوديش بقضاء الهى و مطيع فرمان حق بودن و خوارى و ذلت نپذيرى او در مقابل مخلوق و ما ناله و آن ظلم و ستمى كه از برادران و گرفتاريهاى ديگر باو رسيد مانع اين نشد كه خداوند در حق او عنايت فرمود. و العاتى از عتو است بمعناى احساس جبروت و شوكت و تكبر و تجاوز از حد و مرز و منظور از جبار و عاتى فروشنده يوسف و يا عزيز مصر است و مقصود از عبد شدن يعنى آنها مطيع و تحت فرمان يوسف شدند نه اينكه آنها برده يوسف شدند. گرچه احتمال برده شدن هم هست چون ثعلبى و ديگران نقل نموده‏اند كه سلطان مصر شخصى بود بنام ريان بن وليد و عزيز مصر كه يوسف را خريده بود بنام قطفير كه وزير سلطان بود. و پس از تعبير يوسف خواب را سلطان قطفير را عزل و يوسف را به مقام وزارت نصب نمود و بطور كلى اختيار تام كشور مصر را باو واگذار كرده و او را بر تخت قدرت نشانيد و انگشتر مخصوص را باو داد و قطفير (عزيز مصر) مرد و پادشاه مصر زليخا را كه نامش راعيل بود به يوسف تزويج كرد و دو پسر هم آورد بنام افرائيم و ميشا و هنگامى كه سالهاى قحط و مجاعه فرا- رسيد آنچه كه مردم مصر در سالهاى گذشته ذخيره نموده بودند تمام شد و مردم شروع كردند به خريدارى غله و طعام از يوسف- در سال اول هر چه وجه نقد داشتند براى خريد خوراكى دادند كه هيچ وجه نقدى باقى نماند.

و در سال دوم زر و زيور و جواهرات را دادند و طعام تهيه كردند و چيزى از آن جواهرات باقى نماند. و سال سوم حيوانات و دامهاى خود را فروختند بطورى كه همه حيوانات در اختيار يوسف شد. سال چهارم كليه برده‏ها و بنده‏ها را براى تهيه غذا به يوسف دادند كه ابدا كنيز و غلامى باقى نماند. سال پنجم مزارع و باغات و خانه‏ها را دادند. سال ششم فرزندان و اولاد خود را به بردگى به يوسف دادند. سال هفتم خودشان را بعنوان برده در اختيار يوسف قرار دادند كه در مصر هيچ فرد آزادى نماند مگر اينكه همه بنده يوسف شدند پس از اين حوادث و وقايع يوسف با مشورت از پادشاه تمام آن‏

 

مردم را آزاد نموده و همه اموالشان را به آنان برگردانيد.پ پس معلوم شد كه خداوند متعال تمام مردم مصر و اموال آنها را به يوسف تمليك نمود در مقابل مملوكيت و عوض اسارتى كه يوسف طى ساليان گذشته ديده بود. آرى اين است ميوه و ثمره صبر و نتيجه اطاعت و بندگى حق و ارسله يعنى ارسال به مردم بعنوان نبوت و پيامبرى و منظور از رحم نمودن خدا بمردم بوسيله يوسف يعنى با توفيق به ايمان از عقوبات اخروى نجات يافتند و يا نجات يافتن آنان از قحط و گرسنگى و يا هر دو و كذلك الصبر يعقب خيرا. يعقب از باب افعال. راغب گويد اعقبه كذا يعنى فلان چيز را بارث داد فاعقبهم نفاقا في قلوبهم نفاق را در دل آنها باقى گذاشت. و فلان لم يعقب يعنى فلانى فرزندى باقى نگذاشت. يعنى همچنان كه صبر و تقواى يوسف دنبال داشت خير و پاداش بزرگى را. يوسف خصوصيتى ندارد هر كس يوسف وار صبر كند و تحمل مشكلات نمايد چنان پاداشى را بدنبال خواهد ديد و از اين جهت گفته شده اصبر تظفر صبر و تحمل كن تا پيروز شوى و در آن شعر گفته شده- من شخصا در اين دوران‏ها آزمودم كه صبر پايان نيكى دارد- و كم است كسى كه كوشش و جديت در رسيدن بمطلوب نمايد و صبر و مقاومت هم بنمايد و در عين حال پيروز نشود حتما پيروزمند است.پ 4- كافى محمد بن يحيى ... از حمزه بن حمران از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود بهشت محصور به دشواريها و صبر است پس كسى كه شدائد و دشواريهاى دنيا را تحمل نمايد داخل بهشت خواهد شد، و دوزخ هم محصور و احاطه شده با لذتها و خوشيها بنا بر اين هر كس كه از لذائذ و شهوات نفسانى بهره‏مند گردد داخل آتش خواهد شد.

بيان مضمون اين حديث را با تعبيرهاى مختلف عامه و خاصه متفقا نقل كرده‏اند.پ مسلم (يكى از محدثين بزرگ عامه) از انس بن مالك نقل نموده كه رسول خدا صلى اللَّه- عليه و آله فرمود:

حفت الجنته بالمكاره و حفت النار بالشهوات و اين جمله از سخنان حكمت آميز بسيار زيبا است. راوندى در كتاب ضوء الشهاب گويد حف القوم حول زيد يعنى مردم اطراف زيد را گرفته و دايره‏وار در گرد او هستند.

حففته بشي‏ء يعنى فلان چيز را بگرد او بستم و گردانيدم حففت الهودج بالثياب يعنى هودج را با جامه و پارچه پوشانيدم و بعضا گفته شده كه اين لفظ از حفافى مشتق شده يعنى دو طرف و دو جانب. يعنى حضرت فرموده مكاره و مشكلات مانند حدقه‏

 

چشم گرداگرد بهشت را گرفته و الشهوات و لذائذ هم اطراف دوزخ و آتش را حدقه‏وار گرفته است و منظور از مكاره و دشواريها اطاعت و فرمانبرى و مقصود از شهوات معاصى و گناهان است و البته اين بيان تمثيل و تنظير است يعنى ورود و دخول در بهشت امكان ندارد مگر با تحمل مشقت‏ها و دشواريها كه همان انجام واجبات و دستورات الهى است و خوددارى از افعال ناپسند و گناهان و رهائى از دوزخ و آتش هم امكان ندارد مگر بترك محرمات و چشم‏پوشى از شهوات و تمايلات نفسانى بنا بر اين مثل اينكه بهشت محصور و محفوف به سختى‏ها و دشواريها است كه دخول در آن نيازمند به پيمودن دشواريها است و آتش هم محصور و محفوف بلذائذ و شهوات است كه دور شدن و مصون ماندن از آتش نيازمند به ترك و چشم‏پوشى از آنها است.پ و در روايتى چنين آمده است كه چون خداوند متعال بهشت را آفريد به جبرئيل گفت نگاه كن جبرئيل چون نعمتها و مزاياى بهشت را مشاهده نمود عرض كرد پروردگارا هيچ كس بهشت اين چنين را از دست نخواهد داد و قطعا همه مردم داخل آن خواهند شد ولى هنگامى كه او را محصور و محفوف بمكاره و دشواريها نمود به جبرئيل فرمود اكنون نگاه كن جبرئيل چون اين خصوصيت را ديد عرض كرد خداوندا من ميترسم كه هيچ كس نتواند داخل بهشت شود. و هنگامى كه خداوند آتش را آفريد به جبرئيل فرمود نگاه كن جبرئيل چون دوزخ را بآن وضع مشاهده كرد عرضه داشت خداوندا هيچ كس دوزخ را انتخاب نخواهد نمود ولى چون گرداگرد آن را با شهوات و لذائذ محصور نمود به جبرئيل فرمود حالا نگاه كن چون جبرئيل چنين ديد عرض كرد ميترسم همه مردم داخل آن شوند. البته فايده و نتيجه اين حديث اعلام اين مطلب است كه اعمال و كارهائى كه انسان را به بهشت ميرساند مورد كراهت طبع او است و بر عكس كارها و اعمالى كه انسان را به دوزخ ميكشاند موافق طبع و شهوت و ميل نفسانى است تا اينكه انسان با كوشش نفسانى خود مبارزه نموده و محروميت از لذائذ را تحمل نمايد و از آنها اجتناب ورزد تا در نتيجه از عذاب دوزخ مصون گردد.پ 5- كافى از على بن ابراهيم ... از ابى سيار از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود چون مؤمن داخل قبر شود نماز در طرف راست زكات در طرف چپ و بر و احسان و نيكى بر سرش سايه افكند. صبر و مقاومت هم در گوشه‏اى قرار گيرد. هنگامى كه آن دو فرشته براى بازجوئى ميرسند. صبر به نماز و زكات و احسان ميگويد مراقب و نگهدار اين رفيق مؤمن خود باشيد. اگر ناتوان شديد من بفرياد او خواهم رسيد.

توضيح كلمه و لفظ بر به هر عمل خيرى گفته مى‏شود. و بمطلق احسان به ديگرى و

 

احسان و نيكى به پدر و مادر و به بستگان نيز گفته مى‏شود ولى در اين حديث غير از معناى اول يكى از معانى سه‏گانه مراد است. راغب در مفردات گفته است. بر (بيابان) مقابل بحر (دريا) چون از لفظ بر (بيابان) توسعه و فراخى و وسعت بذهن مى‏آيد لفظ بر (احسان و نيكى) كه لازمه‏اش توسعه و گشايش در زندگى طرف است از همين لفظ بر (بيابان وسيع) گرفته شده است. و لفظ بر هم بخدا نسبت داده مى‏شود. انه هو البر الرحيم و هم به بنده بر العبد ربّه يعنى عبادت زياد وسيعى دارد و از طرف خدا منظور ثواب و عنايت زياد و وسيع و از طرف بنده منظور اطاعت زياد است. و بر الوالدين يعنى توسع و احسان زياد به آنان كه ضدش عقوق و نافرمانى آنان است.پ در اين حديث كه آمده و البر مطل عليه با طاء بى‏نقطه اطل عليه يعنى بر او مشرف گشت بنا بر اين. بر و احسان در خانه قبر مشرف و نگهبان مؤمن است و در بعضى از نسخه‏ها مظل با ظاء نقطه‏دار كه اين هم نزديك بمعناى اول است يعنى بر و نيكى‏هاى او بر او سايه افكنده (خيلى نزديك است) ولى از نظر اينكه با على متعدى شده است معناى اول مناسب‏تر است.

دونكم صاحبكم- دونكم اسم فعل است يعنى رفيق مؤمن خود را بگيريد و محافظت كنيد.

و ضمنا اين حديث دلالت بر تجسم اعمال دارد كه نماز و زكوه و احسان مجسم ميشوند و در كنار انسان هستند و كسانى كه تجسم اعمال و اخلاق را قبول ندارند اين حديث و اشباه و نظائر او را تاويل مينمايند و ميگويند منظور از اين بيانات اين است كه پروردگار متعال صور و اشكال مناسب با اعمال و اخلاق انسانى خلق مينمايد و به او نشان ميدهد تا در نتيجه انسان در آن جهان و عالم برزخ خوشحال و يا اندوهگين شود. و يا اينكه مقصود اين باشد كه با بيان مثال و تشبيه مطلب را روشن كند نه اينكه واقعا در آنجا صورتها و شكلهائى باشد. و بودن صبر در گوشه‏اى و قدرت داشتن صبر بر كمك و يارى شخص تناسب با حقيقت صبر دارد (چون در زندگى اين جهان صبر است كه ميتواند انسان را در مشكلات پيروزمند سازد)پ 6- كافى على بن ابراهيم ... از عبد اللَّه ميمون از حضرت صادق عليه السّلام كه فرموده امير مؤمنان على عليه السّلام وارد مسجد شد بر در مسجد مردى را ديد گرفته و اندوهگين حضرت فرمود چرا اين چنين ناراحت هستى؟ عرضه داشت يا أمير المؤمنين پدر و برادرم را از دست داده‏ام و اخشى ان اكون قد وجلت و ميترسم از شدت ناراحتى ديوانه شوم حضرت فرمود: بر تو باد كه تقواى الهى و صبر را پيشه خود سازى تقدم عليه غدا كه فرداى قيامت پاداشش را خواهى ديد و نسبت صبر به كارهاى انسان نسبت سر است به‏

 

بدن همچنان كه اگر سر از بدن جدا شود بدن فاسد خواهد شد. صبر هم اگر همراه كارها نباشد تمام كارها بى‏نتيجه و به تباهى خواهد كشيد.پ بيان ... و اخشى ان اكون قد وجلت. وجل يعنى خوف و ترس هميشگى و شايد منظور از اين جمله اين باشد كه ميترسم اين حزن و اندوه من از نظر شرع ناپسند و به آن حد مذموم رسيده باشد. و يا اين كه ميترسم از شدت حزن و ناراحتى جگر يا كيسه صفرا پاره شده و از بين بروم. و يا اينكه ميترسم كارم بجنون و ديوانگى بكشد. عليك بتقوى اللَّه.

عليك اسم فعل است يعنى بر تو باد تقواى الهى كه در شكايت ناراحتى‏ها و بى‏تابى و ناراحتى و آنچه موجب نقص ايمان است از تقوا مدد بگيرى. و شايد اشاره به آيه 186 از آل عمران باشد كه ميفرمايد:

وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ.

اگر صبر و تقوى داشته باشيد عزم و تصميم شما در كارها استوارتر خواهد شد. تقدم به صيغه معلوم از باب علم و بصورت مجزوم كه از لحاظ تركيب نحوى جزاى امر در عليك است و يا مرفوع بطور استيناف و بيان نتيجه و فايده صبر است و ضمير عليه راجع به صبر است البته با تقدير مضاف يعنى به پاداش صبر ميرسى و يا ضمير راجع به اللَّه است آنهم به تقدير مضاف يعنى به ثواب و لطف خدا ميرسى و گفته شده راجع به آن شخص از دست رفته است كه هر يك از پدر و برادر باشد يعنى فرداى قيامت به آن شخص وارد شده و در كنار او هستى البته اينها بعيد است و منظور از غد قيامت و يا هنگام مرگ است و يا كنايه از سرعت يعنى به همين زودى‏ها.پ 7- كافى از محمد بن يحيى ... از سماعه بن مهران از حضرت موسى بن جعفر (ع) كه حضرت بمن فرمود چرا در اين مدت از آمدن به حج خوددارى نموده‏اى؟ عرض كردم فدايت شوم قرض زيادى دارم و اموال من همه از دستم رفته و سطح مصيبت اين قرضى كه از من جدا نميشود مهمتر از دست دادن اموال است. اگر بعضى از دوستان وسائل مسافرت مرا فراهم نميكرد قدرت بر سفر نداشتم. حضرت فرمود:

ان تصبر تغتبط و ان لا تصبر ينفذ اللَّه مقاديره راضيا كنت ام كارها اگر صبر و استقامت نمائى مورد غبطه ديگران خواهى شد و اگر صبر نكنى بالاخره تقديرات الهى جارى مى‏شود به پسندى يا نه پسندى بيان اغتباط افتعال از غبطه است يعنى طرف غبطه مانند منعه فامتنع او را جلوگيرى كرد او هم امتناع و قبول جلوگيرى نمود و معناى غبطه اين است كه انسان آرزوى حالت كسى را كه در وضع خوبى هست داشته باشد بدون اينكه آرزوى زوال و سلب نعمت را از آن شخص داشته باشد و فرق غبطه و حسد همين‏

 

است چون معناى حسد اين است كه انسان سلب نعمت و زوال آن وضع و موقعيت خوب را نسبت به طرف آرزو داشته باشد. و در قاموس است كه غبطه خوبى حال و سرور است كه ديگران هم آرزوى او را داشته باشند و گفته اغتباط يعنى افتخار و مباهات و مسرور شدن بحالت خوش و خوب. و اغتباط يا در مورد آخرت است از جهت اجر زياد و پاداش نيك و يا در اين جهان هم باينكه مشكلات و ناراحتى‏ها به آسايش و خوشى‏ها تبديل شود كه صبر مفتاح و راه‏گشاى فرج است‏پ امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. هر چه دائره شدت و ناراحتيها تنگ‏تر گردد فرج و گشايش نزديكتر خواهد شد. در عين حال كراهت و ناراحتى از پيش آمدها موجب زيادتى مصيبت خواهد شد. چون نارضايتى باعث فوت اجر و پاداش است كه خود مصيبت ديگرى است. علاوه احساس ناراحتى كه موجب حزن و اندوه قلبى است نيز مصيبت بزرگى است. و از اين جهت گفته شد. مصيبت صبركننده يكى است ولى مصيبت كسى كه بى‏تابى ميكند دو تا است. بلكه با كمى دقت ميتوان گفت مصيبتش از چهار جهت است.

1- مصيبت اصلى و اولى 2- از دست دادن اجر و پاداش 3- ناراحتى و غصه و اندوه قلبى 4- شماتت و سرزنش دشمنان و لذا گفته شد. صبر و تحمل و مقاومت در برابر مشكلات. خود مصيبتى و غصه‏اى است براى دشمن شماتت‏گر.پ 8- كافى از محمد از احمد از ابن سنان از ابى الجارود از اصبغ كه از امير مؤمنان صلوات اللَّه عليه فرمود:

الصبر صبران صبر عند المصيبه حسن جميل و احسن من ذلك الصبر عند ما حرم اللَّه عليك و الذكر ذكران ذكر اللَّه عز و جل عند المصيبه و افضل من ذلك ذكر اللَّه عند ما حرم عليك فيكون حاجزا.

فرمود صبر در دو مورد است 1- صبر و تحمل بهنگام مصيبت و مشكلات 2- و بهتر از آن صبر بهنگام برخورد با عمل حرام است. ذكر و در ياد حق بودن هم در دو مورد است 1- بياد خدا و پاداش الهى بودن هنگام مصائب 2- بياد حق بودن در كنار عملى كه خدا حرام نموده تا اين ياد الهى مانع انسان شود و اين افضل و برتر است.

توضيح لفظ صبر خبر مبتدا، محذوف است يعنى احدهما و حسن هم خبر مبتداء محذوف است يعنى هو و احتمال دارد كه صبر مبتداء باشد و حسن خبر او باشد كه اين جمله استينافى و بيانى باشد. ولى ذكر اللَّه فقط خبر مبتداء محذوف است يعنى احدهما فيكون يعنى ذكر و ياد الهى مانع و حاجز از فعل حرام شود و فاء هم بيانيه است.پ 9- كافى از ابى على ... از عرزمى از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا (ص)

 

فرمود. بر مردم زمانى خواهد آمد كه رسيدن به ملك و سلطنت و قدرت فقط از طريق كشتار و استبداد خواهد شد و رسيدن به ثروت و مال از راه غصب و تجاوز و بخل و رسيدن به محبت و دوستى از طريق كنار گذاشتن دين (استخراج الدين) و متابعت و پيروى از هواى نفس ميسر مى‏شود. هر كس چنين زمانى را درك كند و در عين حال با اينكه قدرت بر تحصيل مال دارد ولى بر فقر و تهيدستى صبر نمايد و دشمنى و كينه مردم را تحمل نموده با اينكه ميتواند از آن راه دوستى ديگران را جلب نمايد و ذلت و گمنامى را انتخاب نمايد با اينكه ميتواند كسب قدرت و عزت بكند خداوند به چنين شخصى پاداش پنجاه صديق كه نبوت و رسالت مرا با صدق و اخلاص تصديق نموده باشد.پ تبيين اينكه فرمود رسيدن به سلطنت و قدرت از راه قتل و كشتار خواهد شد. باين جهت است كه مردم آن زمان از رهبر حق و امام عادل اطاعت و فرمانبرى نمى‏كنند در نتيجه سلاطين و پادشاهان جور بر آنها مسلط ميشوند و اين ستمگران هم از قتل و كشتار اباء و امتناعى ندارند و البته فساد اخلاق و روش ناصحيح است كه ميدان به ستمگران ميدهد و گر نه خود آنها ابتدا يكنفر بيشتر نيستند و نمى‏توانند تسلط و قدرت پيدا كنند. و رسيدن به ثروت كه از راه غصب و بخل است از اين جهت كه چون مردم در آن زمان فاسد العقيده شده‏اند تصور ميكنند كه ثروت و مكنت از طريق گرفتن اموال مردم و ندادن حقوق الهى و حقوق مردم ميسر خواهد شد با اينكه چنين تصورى غلط است چون امانت‏دارى و خيانت نكردن در جلب قلوب مردم و زيادى ثروت مؤثرتر است. و يا منظور از اين جمله اين است كه چون مردم فاسق و فاسد ميشوند خداوند بركات خود را از آنان باز ميدارد در نتيجه از طريق حرص و غصب اموال و تجاوز بحقوق ازدياد ثروت مى‏نمايند. و رسيدن به محبت و دوستى ديگران كه فرمود از طريق بى‏دينى است. از اين جهت كه مردم آن زمان چون با فساد و ظلم و ستم خو گرفته‏اند قهرا با كسانى رابطه دوستى برقرار مى‏كنند كه همفكر و همرنگ آنان باشد و اگر كسى بخواهد تنها نباشد و دوستانى داشته باشد بايد برنامه‏هاى دينى كنار بگذارد و گر نه غريب و تنها ميماند- فمن صبر على البغضه يعنى آن كس كه بغض و كينه‏توزى آن مردم را تحمل كند و از خواسته‏ها و تمايلات مردم متابعت نكند و صبر على الذل محروميت از قدرت و مقام را بپذيرد. و ممكن است اين دو جمله مربوط به قسمت اخير (محبت و دوستى) باشد.

چون دستيابى بقدرت و سلطنت براى هر كس ميسر نيست تا محروميت از آن را تحمل بكند يا نكند گرچه هر قسمتى مربوط بهر يك از جملات مناسب خود باشد بهتر است.پ و در جامع الاخبار اين روايت چنين نقل شده كه امير مؤمنان عليه السّلام فرموده زمانى‏

 

خواهد آمد كه تثبيت قدرت و سلطنت فقط از طريق كشتار و ستمگرى است. پيدايش و بقاء ثروت از راه بخل. ادامه مصاحبت و دوستى با مردم در صورتى امكان دارد كه انسان از هواهاى نفسانى پيروى و از دين و برنامه دينى كنار باشد. آن كس كه چنين زمانى را دريابد و با تمكن از دستيابى به ثروت فقر و تهيدستى را تحمل نموده و با راه داشتن بعزت و قدرت ذلت و ضعف را بپذيرد. و با اينكه ميتواند با همفكرى و شركت در بى‏بندوبارى مردم محبت آنان را بخود جلب كند ولى كينه و دشمنى مردم را تحمل نمايد خداوند ثواب پنجاه صديق و راستان را باو عنايت خواهد فرمود.پ 10- كافى از عده‏اى از مشايخ ... از ابى حمزه كه حضرت باقر فرمود هنگامى كه پدرم على بن حسين عليه السّلام در حال احتضار بود مرا بسينه خود و در آغوش گرفت و فرمود پسرك من تو را توصيه ميكنم بسفارشى كه پدرم بهنگام رحلت و شهادت آن را توصيه فرمود كه او هم فرمود پدرم امير مؤمنان عليه السّلام بمن توصيه فرمود. كه اى پسرك من صبر و تحمل نما حق را و بحق تسليم شو گرچه براى تو تلخ و ناگوار باشد.

بيان اصبر على الحق يعنى بر انجام وظائف و واجبات و ترك محرمات و ان كان مرا يعنى گرچه سنگين بر طبع باشد از جهت اينكه اين اعمال نوعا مخالف با تمايلات نفسانى است.

و يا مقصود اين باشد كه در گفتن حق صبر و مقاومت داشته باش گرچه بر مردم خيلى سنگين و دشوار باشد. صبر و تحمل آزار و بغض مردم. و يا صبر و تسليم در برابر حق كه بانسان ابلاغ مى‏شود گرچه ناگوار و ناپسند است (مثلا كسى كه عيوب و نواقص انسان را بخود او ميگويد) و يا مثلا كسى كه خطاهاى انسان را در اجتهاد و استنباط متذكر مى‏شود گرچه تمام اينها بر انسان سنگين است ولى بايد پذيرفت و تصديق كرد. اصبر على الحق.پ 11- كافى از عده مشايخ خود از برقى ... كه حضرت باقر عليه السّلام فرمود. صبر بر دو گونه است 1- صبر بر بلايا مصائب كه نيكو و زيبا است 2- و بهترين اين دو نوع صبر صبر و پرهيز از محرمات و گناهان است.پ 12- كافى از محمد بن يحيى ... از على بن ابى طالب عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه فرمود. صبر بر سه نوع است 1- صبر بر مصائب 2- صبر بر اطاعت و عبادت 3- صبر و پرهيز از معصيت. پس كسى كه بر مصيبتى صبر كند و با تسلط بر خويش و شكيبائى ثقل و سنگينى را برطرف و مصيبت را سبك نمايد خداوند سيصد درجه مقام و مرتبه باو عنايت فرمايد كه ما بين هر درجه تا درجه ديگر همانند بين آسمان و زمين است. و كسى كه بر انجام وظائف و واجبات صبر نمايد خداوند متعال 600 درجه و مقام باو عنايت فرمايد كه ما بين هر يك از درجات نظير ما بين تخوم و اعماق زمين تا عرش است. و كسى كه صبر بر معصيت نمايد و موقع مواجه شدن‏

 

با گناه خوددارى كند خداوند متعال 900 درجه عنايت فرمايد كه فاصله، هر يك از درجات همانند فاصله از اعماق زمين تا آخر و انتهاى عرش است.

بيان منظور از درجات. مقامات و درجات بهشتى و يا منظور مراتب كمال است كه تشبيه معقول به محسوس است تخوم در صحاح است كه تخم بر وزن فلس انتهاى حد قريه يا زمين و جمع آن تخوم است. و از اين حديث استفاده مى‏شود ارتفاع و وسعت بهشت خيلى بيشتر از فاصله اعماق تا نهايت عرش است (كه بچنين شخصى اين درجات را ميدهند) و اين مطلب با آن آيه كه عرض بهشت و وسعت آن را مانند وسعت آسمان و زمين بيان كرده منافات ندارد.

البته در تفسير اين آيه وجوهى گفته شده كه بعضى از آنها براى بيان عدم منافات بهتر و روشن‏تر است.پ 13- كافى از محمد بن يحيى ... از يونس بن يعقوب كه گفت حضرت صادق عليه السّلام بمن دستور داد كه مفضل بن عمر را به‏بينم و او را در باره فوت اسماعيل فرزند حضرت صادق تسليت بگويم و فرمود بمفضل سلام برسان و باو بگو كه فوت اسماعيل مصيبتى بود براى ما و ما صبر كرديم تو هم مانند ما صبر كن. ما چيزى را اراده كرده بوديم و خداوند چيز ديگرى اراده كرد و ما در برابر امر خدا تسليم هستيم.

توضيح. ظاهرا منظور از مفضل همان مفضل بن عمر كه از خواص اصحاب حضرت صادق و از دوستان آن حضرت بوده باشد و اسماعيل هم فرزند بزرگ حضرت بود كه مردم تصور ميكردند پس از حضرت مقام و منصب امامت باو خواهد رسيد و چون اسماعيل در زمان حيات حضرت فوت كرد معلوم شد كه مطلب چنان نبوده است و همين است منظور نظر حضرت كه فرمود ما چيزى را ميخواستيم ولى خداوند متعال چيز ديگرى را اراده كرده بود يعنى بحسب ظاهر ما چنين خيال ميكرديم. و يا منظور حضرت تصور و نظر شيعيان و دوستان بود كه حضرت خودش را هم داخل شيعيان و دوستان نموده از باب مماشاه و تغليب كه فرمود ما يعنى اكثر و بيشتر ما شيعيان چنين تصور ميكرديم گر چه خود حضرت حقيقت و واقعيت را ميدانست. و اين بيان ميفهماند كه لازم است و بايد انسان تسليم قضاء الهى باشد و بآن راضى و خشنود باشد. و بعضا گفته‏اند كه مقصود حضرت اين است كه ما طول عمر و بقاء اسماعيل را ميخواستيم ولى خداوند مرگ او را خواست. و بعيدتر از اين وجه مطلبى است كه گفته شده كه چون فرزند مفضل فوت كرده بود حضرت صادق يونس را فرستاد كه مفضل را تسليت دهد از راه يادآورى فوت اسماعيل يعنى حضرت فرموده. بگو بمفضل همان طورى كه ما در مرگ اسماعيل صبر كرديم تو هم در مرگ فرزندت صبر كن.پ 14- كافى از على بن ابراهيم ... از ابى حمزه ثمالى از حضرت صادق عليه السّلام‏

 

كه فرمود هر كس از مؤمنين به بلاء و مصيبتى مبتلا شود و صبر كند پاداش آن نظير پاداش هزار شهيد است.

بيان. اينكه حضرت چنين پاداش بزرگى را براى شخص صابر بيان كرده با اينكه خود شهيد از زمره صابران است چون صبر كرده تا بمرحله شهادت رسيده. ممكن است منظور شهداء ساير امت‏ها باشد از امم قبل از اسلام. و يا مقصود پاداش استحقاقى و اصلى شهيد باشد نه پاداش تفضلى چون پاداشى كه خداوند متعال تفضيلا به شهيد عنايت ميفرمايد فوق العاده زياد است و گفته شده كه منظور آن شهدائى هستند كه نيت خالص صد در صد مثلا نداشته‏اند كه خيلى مستحق پاداش زياد نيستند ولى احتمال وسطى بهتر است.پ 15- كافى از ابى على اشعرى ... عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. خداوند متعال فرموده من دنيا را ما بين بندگان خود بر مبناى قرض قرار داده‏ام هر كس از دنياى خود بمن قرض دهد (در راه خدمت به بندگان و دين خدا صرف كند) در مقابل هر قرضى ده برابر تا هفتصد برابر و تا هر چه بخواهم باو خواهم داد و آن كس كه قرض ندهد و من از راه پيش آمدها و حوادث از او بگيرم (مصائب و بلايائى براى او رخ دهد) سه چيز باو ميدهم كه اگر هر يك از اين سه چيز را بملائكه خود بدهم از من راضى و خشنود ميشوند. سپس اين آيه را تلاوت فرمود.

الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.  أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ درود و صلوات از طرف خدا براى آنان است. حضرت فرمود. اين يك عنايت از آن سه چيز- و رحمت- اين عنايت دوم- و اؤلئك هم المهتدون- و اين هم سومى. پس حضرت فرمود اين سه خصلت (درود و صلوات- رحمت حق- هدايت كامل) از آن كسانى است كه بطور ناراحتى و غير اختيارى اموال آنان از آنان گرفته شود.

بيان. اصل معناى قرض قطع و بريدن است. و آنچه كه انسان از خوبى‏ها و بدى‏ها از پيش ميفرستد و آنچه كه ميبخشد و عطا ميكند. و منظور از حديث اين است كه من (خداوند) اين دنيا را كه بين بندگانم تقسيم كرده‏ام براى اين جهت است كه بمن قرض دهند و در راه خلق خدا و دين خدا صرف كنند تا من هم چند برابر بآنان پاداش دهم نه اينكه امساك كرده بخل بورزند و نگهدارى كنند و گفته شده معنا اين است كه من دنيا را قطعه قطعه و جزء جزء كرده و بهر يك از بندگان نصيبى داده‏ام هر كس بمن بهر نوع قرض دهد از قبيل صله و تقديم به امام و هديه به برادران دينى و امثال اين كارها من چند برابر باو خواهم داد- و ما شئت من ذلك يعنى آنچه بخواهم از عطاء و بخشش بيشتر از هفتصد برابر، همچنان كه در آيه هست وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ. و گفته شده اشاره به كيفيت و چگونگى ثواب است و تفاوتى‏

 

كه در اين پاداش هست از جهت تفاوت و اختلافى كه در ميان بندگان هست از نظر اخلاص در نيت و پاكيزگى مال و استحقاق و شايستگى و خويشاوند بودن طرف بخشش و نظائر اينها و ضمنا اول (آيه 156) از سوره بقره كه در اين حديث قسمتى از آن آمده است چنين است.

وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ. الذين تا آخر حتما و قطعا ما شما را آزمايش ميكنيم باين مصائب مقدارى از ترس و گرسنگى و كمبود اموال و جانهاى شما و ميوه‏ها و مژده بده شكيبايان را مرحوم طبرسى در مجمع البيان در تفسير اين آيه گفته الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ يعنى ناراحتى و نكبتى در نفوس و در اموال بآنها برسد و آنان بمنظور نيل و رسيدن باجر و پاداش الهى خود را آماده استقبال از اين حوادث بنمايند. و مصيبت يعنى زحمت و مشقتى كه بانسان برسد كه از لفظ اصابه (رسيدن) گرفته شده و از جهت اين مشقت و زحمت ضرر و زيانى بانسان برسد قالوا انا للَّه كه اقرار بعبوديت است يعنى ما بندگان و مملوك او هستيم و انا اليه راجعون كه اقرار و اعتراف به بعث و برانگيخته شدن يعنى ما بحكم خدا برگشت خواهيم كردپ و لذا امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. ما كه ميگوئيم انا للَّه اعتراف بمملوكيت خويش است و اينكه ميگوئيم و انا اليه راجعون اعتراف بهلاكت و مرگ خودمان است. و علت اينكه اين جمله تسليتى است در مقابل مصائب چون اين آيه دلالت دارد بر اينكه خداوند آن مصيبت را در صورتى كه از روى عدل باشد و دست ستمكارى در ميان نباشد جبران خواهد كرد. و اگر از راه ظلم و ستم باشد از ظالمش انتقام خواهد گرفت.

و تقدير اين جمله چنين است انا للَّه تسليما لامره به امر و فرمان او تسليم و بتدبير و تقديرش راضى هستيم و انا اليه راجعون مطمئنا در پيشگاه عدل او و در برابر تنها حاكميت حق در تمام امور حاضر خواهيم شد صلوات من ربهم در توضيح و تفسير اين جمله چند احتمال هست 1- اين جمله ثناء و ستايشى باشد از طرف خدا براى اين بندگان كه متضمن معناى دعا هم هست يعنى تزكيه الهى شامل صابران باد. 2- يعنى بركات و عنايات خداوندى كه اين عباس گفته. 3- مغفرت و آمرزش الهى و رحمه يعنى نعمت دنيوى و اخروى. بنا بر اين رحمت يعنى نعمت و احسان به نيازمند و البته روشن است كه هر كس نيازمند به نعمت و احسان خداوندست هم در دنيا و هم در آخرت- و اؤلئك هم المهتدون و آنان همان راه يافتگانند- براه حق رسيده‏اند در اين استرجاع. و گفته شده منظور از مهتدون يعنى راه بهشت را يافته‏اند (تمام شد مجمع) و در آخر اين حديث كه گفته شده- هذا لمن اخذ اللَّه منه شيئا قسرا- اين سه عنايت براى كسى است كه مصيبت مالى بطور غير اختيار و بطور ناراحتى باو برسد- يعنى اگر كسى با ميل و رغبت اموال خود را انفاق نمايد درجات او بمراتب بالاتر است.پ 16- كافى از ابى على اشعرى ... كه حضرت صادق عليه السّلام ما امامان صابر و

 

شكيبا هستيم ولى شيعيان ما صابرتر و شكيباتر از ما هستند سؤال كرد فدايت شوم چطور شيعيان شما شكيباتر از شما هستند؟ فرمود چون ما بر چيزى كه ميدانيم صبر ميكنيم ولى شيعيان ما با اينكه واقعيات را مانند ما نميدانند صبر ميكنند- (منظور از اين جمله كه فرمود ما بر چيزهائى كه ميدانيم ...) وجوهى احتمال دارد.پ اول- كه البته معناى روشنترى است اينكه ما مصائب را قبل از وقوع و نزول ميدانيم و همين اطلاع بر آينده موجب مى‏شود كه مصيبت تا حدودى سهل و تحملش آسان گردد ولى شيعيان ما چون وقايع و حوادث آينده را نميدانند و مصيبت دفعتا و ناگهانى فرا ميرسد قهرا شديدتر و ناراحت‏كننده‏تر است و آنان صبر ميكنند پس آنان صابرتر هستند و مؤيد اين وجه مطلبى است كه در جلد امامت بحار در ذيل آيه:

ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ  لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ كه اين آيه در باره ائمه اطهار عليهم السّلام نازل شده يعنى آنها علم به كتاب دارند.

دوم- معنا اين باشد كه ما آن ثواب عظيم و پاداش بزرگ صبر را كاملا ميدانيم و حكمت و علت وقوع مصائب و ترفيع درجات صابران را ميدانيم ولى شيعيان بتمام اين مطالب با خصوصيات كامل علم ندارند و در عين حال صبر ميكنند. و البته معلوم است علم و اطلاع باين خصوصيات پاداش موجب سكون و آرامش نفس مى‏شود.

سوم- اينكه چون ما وقايع پس از مصيبت و عواقب آن و گذشتن و سپرى شدن مصيبت و اوضاع و احوال پس از آن و تبدل روزگار تلخ را بايام آسايش و قدرت ميدانيم و لذا مصائب براى ما خيلى دشوار نيست نظير علم و آگاهى يوسف عليه السّلام در قعر چاه از عواقب امر و نياز پيدا كردن برادران يوسف و همچنين علم و اطلاع ائمه اطهار عليهم السّلام كه بالاخره حكومت جهانى بدست آنان خواهد افتاد و از دشمنان اسلام انتقام خواهند گرفت و اين دشمنان بانواع بلاهاى دنيوى و اخروى گرفتار خواهند شد و البته اين وجه سوم تا حدودى با وجه دوم تقارب و تقارن دارد.پ 17- كافى از ابى على اشعرى ... از علاء بن فضيل از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. نسبت صبر بايمان نسبت سر است به تن همچنان كه با رفتن سر تن هم از بين ميرود با رفتن صبر هم ايمان دوامى نخواهد داشت.پ و نيز در كافى از محمد بن يحيى ... تا حضرت سجاد كه فرمود. موقعيت و نسبت صبر به ايمان موقعيت سر است نسبت ببدن و كسى كه صبر و استقامت ندارد ايمانش پايدار نخواهد بود.پ 18- كافى از محمد بن يحيى ... از سماعه از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.

 

خداوند متعال گروهى را مورد نعمت و احسان خود فرمود ولى چون شكر و سپاس‏گزارى از نعمت ننمودند همان نعمت موجب بدبختى آنان گرديد. و گروهى را بمصائب و بلايا مبتلا نمودند چون صبر و استقامت ورزيدند همان مشكلات خود نعمت بزرگى شد براى آنان.

در اين حديث كه فرمود فصارت وبالا عليهم. وبال بمعناى شدت و سنگينى و رنج و عذاب است يعنى همين نعمت خدا داده از جهت سوء استفاده و بهره‏گيرى غلط عامل بدبختى و رنج و عذاب دنيوى و اخروى آنان شد. و در مقابل: گرفتاريها و شدائد براى افراد صابر و شكيبا نعمت و سعادت دنيوى و اخرى گشت.پ 19- كافى از على بن ابراهيم ... از ابان بن ابى مسافر از حضرت صادق عليه السّلام در تفسير آيه 200 از آل عمران- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا فرمود يعنى در برابر مصائب صبر كنيدپ و در روايت ابن ابى يعفور از حضرت كه فرمود صابروا على المصائب يعنى در شدائد و گرفتاريها صبر پيشه گيريد. شايد منظور اين باشد كه يك ديگر را توصيه و سفارش بصبر بنمائيد در هنگام مصائب و جنگها.پ 20- كافى از عده مشايخ از برقى ... از بعضى از اصحاب حضرت كه فرمود.

لو لا ان الصبر خلق قبل البلاء لتفطر المؤمن كما تتفطر البيضة على الصفا.

اگر مؤمن قبل از رسيدن بلايا و مشكلات صبر و مقاومت را در اختيار نداشت قطعا متلاشى و نابود مى‏شود. همان گونه كه تخم مرغ با برخورد بسنگ سخت متلاشى و نابود مى‏شود.

بيان: تفطر از فطر گرفته شده يعنى منشق شدن. شكافته شدن از هم متلاشى گشتن.

و صفا جمع صفا است بمعناى سنگ سخت است و در اين حديث اشاره باين است كه صبر از لوازم ايمان است و هر آن كس كه در برابر شدائد و بلايا صبر نداشته باشد استحقاق و شايستگى اسم ايمان را هم ندارد همچنان كه در روايات بالا گفته شد كه نسبت صبر بايمان نسبت سر است ببدن و نيز اين مطلب را ميرساند كه نزول بلايا و شدائد براى مؤمن زياد است و مؤمن هميشه با گرفتاريها مواجه و درگير است. چون اگر كم و اندك باشد متلاشى شدن مورد ندارد.پ 21- كافى از على بن ابراهيم ... از جابر جعفى از حضرت باقر عليه السّلام.

قال مروت الصبر في حال الحاجة و الفاقه و التعفف و الغناء اكثر من مروت الاعطاء.

ارزش كمالى صبر هنگام فقر و نيازمندى و همچنين ارزش كمالى و معنوى درخواست نكردن از مردم و اظهار بى‏نيازى. بيشتر است از ارزش عطاء و بخشش.

بيان. مروت عبارت از حالات و صفاتى است كه عامل كمال انسانيت انسان باشد و فاقه يعنى فقر و تهيدستى و تعفف يعنى درخواست نكردن از مردم كه البته عطف است بر صبر.

و غناء با غين يعنى بى‏نيازى از مردم و اظهار بى‏نيازى و در بعضى از نسخه‏ها با عين بى‏نقطه‏

 

كه بمعناى رنج و ناراحتى است و در اين صورت عطف بر حاجت شود مناسب‏تر است ولى چون كلمه تعفف كه عطف بر صبر است فاصله مى‏شود تا حدودى بر خلاف قاعده است بنا بر اين نسخه با غين با نقطه بهتر است و در صورت عين (بى‏نقطه) بودن باز هم بايد عطف بر صبر بشود.پ 22- كافى از ابى على اشعرى ... از جابر كه گفت بحضرت باقر عليه السّلام عرض كردم.

صبر جميل (كه در قرآن آمده) چيست؟ فرمود. تحمل مشكلات و صبر نمودن كه اظهار حاجت و شكايتى بمردم نباشد.

بيان. ظاهرا منظور از مردم همه مردم است چه مؤمن و چه غير مؤمن (انسان نبايد اظهار حاجت بهيچ كس نمايد) و ممكن است منظور از مردم غير مؤمن باشدپ چون از على عليه السّلام نقل شده كه اگر كسى بمؤمن اظهار حاجت نمايد همانند اين است كه بخدا عرض حاجت و شكايت نموده است و كسى كه بغير مؤمن شكايت حال خود را نمايد مانند اين است كه از خدا شكايت كرده باشد.پ 23- كافى از حميد بن زياد ... از ابى نعمان از حضرت صادق يا حضرت باقر كه فرمود.

كسى كه در برابر مصائب و مشكلات روزگار صفت صبر را آماده و ذخيره نكرده باشد ناتوان خواهد شد.

بيان. منظور اين است كه صبر حالتى ريشه‏دار و ملكه ثابت و راسخ باشد در درون او كه با آن نيروى باطنى صبر هجوم و حمله شدائد و مشكلات را بتواند دفع كند كه اگر چنين نباشد از تحمل و مقاومت گرفتاريها طبعا ناتوان شده و شكست ظاهرى خواهد خورد و از نظر بى‏تابى و اظهار ناراحتى اجر اخروى را هم از دست خواهد داد و چه بسا سر از فسق بلكه كفر درآورد اقول. اخبارى در باب جوامع مكارم و در باب صفات بندگان خوب و در باب شكر گفته شد و در باب مواعظ خواهد آمد.پ 24- پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود. كسى كه ارزش تكميلى بلاء و گرفتارى را بفهمد صبر و شكيبائى خواهد داشت ولى آن كس كه ارزش تكميلى آن را نداند بلاء را زشت و ناراحت‏كننده مى‏بيند.پ 25- تفسير قمى از پدرش از ابن عمير از ابن مسكان از حضرت صادق عليه السّلام فرمود.

در برابر مصائب صابر و شكيبا باشيد و فرمود. روز قيامت منادى صدا ميزند. صابران كجا هستند؟

گروهى از مردم بپا ميخيزند. سپس منادى صدا ميزند متصبران كجا هستند؟ گروه ديگرى بپا ميخيزند. عرضه داشتم فدايت شوم صابران كيانند؟ و متصبران كيانند؟ صابران كسانى هستند كه مشكلات انجام واجبات را تحمل مينمايند. و متصبران (كه صبر آنان برتر و مشكلتر است)

 

كسانى هستند كه در برابر مشكلات محرمات صبر نموده و از انجام گناه خوددارى مينمايند.پ 26- تفسير قمى در تفسير آيه 24 از سوره رعد: بهشت عدن كه بندگان و پدران و همسران و فرزندان صالح و شايسته آنان وارد آن ميشوند و از هر درى ملائكه و فرشتگان بر آنها داخل شده و ميگويند سلام بر شما كه داراى صبر بوديد و اين خانه آخرت خانه خوبى است. اين آيه در باره ائمه اطهار عليه السّلام و شيعيان صابر و شكيبا نازل شده است‏پ و از پدرش ... از حضرت صادق نقل كرده كه فرمود ما امامان صابر و شكيبا هستيم و شيعيان ما از ما صابرترند. زيرا ما صبر كرديم بر چيزهائى كه ميدانيم و آنان بر چيزهائى كه كاملا و دقيقا نميدانند صبر نموده‏اند.پ 27- تفسير قمى اؤلئك يؤتون اجرهم مرتين بما صبروا.

(قصص 54) آنان از جهت صبر و استقامتى كه داشتند پاداش خود را دو برابر دريافت خواهند كرد گفته شده كه منظور ائمه عليهم السّلام است‏پ و حضرت صادق عليه السّلام فرمود.

ما (ائمه) صابران و شكيبايان هستيم و شيعيان ما صابرتر از ما هستند و اين از آن جهت است كه ما صبر كرده‏ايم هر چيزى كه ميدانيم و آنان بر چيزى كه نميدانند صبر كرده‏اند.پ 28- قرب الاسناد. ابن سعد از ازدى از حضرت صادق عليه السّلام كه ميفرمود.- ضمنا اين حديث بعنوان خطبه 23 در نهج البلاغه با مختصر اختلافى در بعضى الفاظ آمده است.- مواهب الهى همچون قطرات باران از آسمان بزمين مى‏آيد و بهر كس آن سهم مقدر شده در باره مال و همسر و جان كم يا زياد ميرسد بنا بر اين هنگامى كه يكى از شما مصيبت و ناراحتى را در موضع مال و يا جان و يا همسر مشاهده كرده و يا ديگرى را در اين امور در توسعه و گشايش ديد نبايد موجب فتنه او گردد و بر برادرش حسد بورزد. زيرا مسلمان تا وقتى كه دست بعمل پستى نزده كه از آشكارشدنش شرمنده باشد و مردم لئيم و پست آن عمل را وسيله هتك حرمت او قرار دهد. مانند مسابقه دهنده ماهرى است كه منتظر است در همان دور اول برنده غنيمت شده و هيچ ضررى باو نرسد همچنين مسلمانى كه از خيانت بدور باشد انتظار دارد يكى از دو خوبى نصيبش گردد. يا داعى حق را اجابت گفته و عمرش پايان پذيرد كه البته آنچه نزد خدا است و براى او ذخيره شده بهتر است. و يا خداوند او را روزى دهد و صاحب همسر و فرزند و ثروت شده و در عين حال دين و شخصيت خود را نگاه داشته است. ولى ثروت و فرزند زراعت و كشت اين جهان است و عمل صالح و شايسته كشت و حاصل آخرت است و گاهى خداوند اين هر دو را به افرادى ميدهد.پ 29- قرب الاسناد ابن طريف از ابن علوان از حضرت باقر از پدرش از على بن ابى طالب عليه السّلام كه فرمود. انسان مزه ايمان را نمى‏چشد مگر وقتى كه سه صفت و خصلت را دارا باشد 1- تفقه و بينش در امر دين 2- صبر و تحمل در برابر مصائب 3- اندازه نيكو داشتن‏

 

در امر زندگى. كه اين حديث در باب صفات مؤمن با سند ديگرى ذكر شده است.پ 30- خصال از پدرش از سعد ... از ثمالى از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود. بنده هميشه در ميان اين سه چيز است 1- بلا و مصائب 2- تقديرات الهى 3- نعمتى كه از طرف خدا است بنا بر اين در برابر مصيبت صبر لازم و واجب است و تسليم در برابر تقديرات فريضه و واجب است و شكر و سپاس در برابر نعمت فريضه و واجب است، در محاسن هم نظير اين نقل شده.پ 31- خصال از پدرش از سعد ... از حارث بن اعور از امير مؤمنان كه فرمود سه چيز كمال مسلمان است 1- تفقه در دين 2- تقدير و اندازه‏گيرى در امر زندگى 3- صبر و استقامت در برابر مصائب.پ 32- از پدرش از سعد ... از عبد له ابن سنان كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرموده خداوند متعال ميفرمايد. من دنيا را ميان بندگان خود قرار دادم پس هر كس بمن از دنياى خود قرض دهد من در برابر هر يك هفتصد مقابل بلكه هر چه بخواهم باو عنايت خواهم كرد. و كسى كه قرض ندهد و از طريق پيش‏آمدها و حوادث ناگوار اموالش از دستش برود سه چيز باو خواهم داد كه اگر هر يك از اين سه چيز را بفرشتگان بدهم از من راضى و خشنود ميشوند و اين سه چيز 1- درود و صلوات 2- هدايت و راه‏يابى 3- رحمت و مغفرت. كه خداوند متعال ميفرمايد.

الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.  أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ (اين اولى) رحمه (اين دوم) و اؤلئك هم المهتدون (اين سوم) سپس حضرت صادق فرمود اين الطاف براى كسى است كه از او قهرا و بى‏اختيار چيزى گرفته شود.پ 33- خصال از پدرش ... از حضرت صادق عليه السّلام كه على عليه السّلام در توصيه‏اش بمحمد بن حنفيه فرمود. پسرم از سه چيز بپرهيز كه اگر اين سه خصلت در تو باشد هيچ كس با تو ادامه دوستى نخواهد داد و مردم از تو كنار ميگيرند.

1- عجب و خودپسندى 2- بد خلق و بدروش بودن 3- كم صبرى و شكيبا نبودن.پ 34- عيون الاخبار از حضرت رضا از پدرانش عليهم السّلام كه حضرت سجاد عليه السّلام فرمود. سه چيز از سه نفر در ميان مردم مانده است. و مردم صبر را از ايوب عليه السّلام و شكر و سپاس را از نوح عليه السّلام و حسد و رشك را از فرزندان يعقوب گرفته‏اند.پ 35- علل الشرائع احمد بن محمد ... از عمر بن على از پدر بزرگوار خود امير مؤمنان عليه السّلام كه پيامبر اكرم فرمود. علامت و نشانه صابر و شكيبا در سه چيز است 1- هيچ وقت كسل و بى‏حال و حوصله نميشود 2- هيچ وقت خستگى نميكند 3- هيچ گاه از خداى‏

 

متعال شكوه و شكايت ندارد. زيرا اگر كسالت و تنبلى كند حق از دست ميرود و اگر احساس خستگى كند شكر نعمت را ننموده و اگر از خداوند متعال شكوه و شكايت داشته باشد حتما معصيت و نافرمانى او را نموده و خواهد نمود.پ 36- امالى طوسى مفيد ... از ثمالى از حضرت باقر از پدران بزرگوار خود از رسول گرامى عليه و عليهم السّلام روز قيامت كه خداوند متعال همه مردم را در صحراى قيامت احضار و جمع نمايد نداكننده از طرف خدا اعلام ميدارد بگونه كه همه مردم از اول تا آخر همه ميشنوند.

كه اهل صبر و شكيبايان در دنيا كجا هستند؟ گروهى از مردم بپا ميخيزند سپس آنان را فرشتگان استقبال نموده و بآنان ميگويند صبر شما چگونه و به چه نحوى بوده است؟ پاسخ ميدهند مادر مقام عبادت و انجام وظائف دينى و اجراء فرمان الهى با هر رقم زحمت و رنج كه مواجه بوديم تحمل نموده و بالاخره وظيفه اطاعتى خود را ايفاء كرديم و همچنين در مقام خوددارى از گناه و معصيت در مقابل خواهشهاى نفسانى و كشش‏هاى درونى صبر نموده و استقامت كرديم و بهيچ قيمتى خود را بگناه آلوده نكرديم. نداكننده از طرف خدا ندا ميكند اين بندگان راست ميگويند اينان را آزاد گذاريد كه بدون حساب و بررسى اعمال و پرونده وارد بهشت الهى گردند.پ 37- امالى طوسى فحام ... از حضرت هادى از پدران خود از حضرت صادق عليهم السّلام در تفسير آيه فصبر جميل كه گفتار حضرت يعقوب است فرمود صبر جميل يعنى صبر نمودن در مصائب بدون اينكه شكوه و شكايتى داشته باشد انسان.پ 38- معانى الاخبار از پدرش ... كه رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله از جبرئيل سؤال كرد.

كه تفسير صبر چيست؟ عرضه داشت يعنى انسان در موقع گرفتارى روحيه‏اش همانند زمان آسايش قوى و شاداب باشد. و در زمان فقر و تهيدستى همانند زمان غنا و بى‏نيازى و در موقع بلا و مصيبت همانند زمان عافيت باشد و مصائب و ناراحتى‏هاى خود را نزد مردم بازگو ننمايد و شكايت نكندپ 39- تفسير قمى از پدرش از اصفهانى از منقرى از حفص از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود اى حفص آن كس كه در برابر مشكلات و شدائد صبر كند مدت كوتاهى صبر خواهد كرد و همچنين اگر بى‏تابى نمايد آنهم مدتش كوتاه است. فرمود بر تو باد كه در تمام كارهاى خود صبر را پيشه نمائى كه خداوند متعال پيامبر اكرم را برسالت مبعوث نمود و دستور صبر و مدارا و مهر و محبت باو داد كه فرمود و اصبر على ما يقولون و اهجرهم هجرا جميلا- در مقابل حرفهاى ناروا و توهين‏هاى مردم صبر كن و با نيكوئى و اخلاق خوب آنان را طرد كن و كناره‏گيرى كن (مزمل 10) و نيز فرمود:

ادفع بالتى هى احسن (السيئة) فاذا الذي بينك و بينه عداوت كانه ولى حميم.

با برخوردهاى خوب جلو بدى را بگير كه در اين صورت انكس كه با تو دشمنى دارد تبديل‏

 

بيك دوست صميمى خواهد شد (فصلت 34) رسول اكرم هم صبر كرد بطورى كه در برابرش جسارتهاى بزرگ نموده و تهمت‏ها كه بحضرتش زدند تا اينكه سينه حضرت به تنگ آمد خداوند متعال اين آيه را نازل كرد وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ ما ميدانيم كه از اثر گفتارهاى ناهنجار آنان سينه‏ات تنگ شده (حجر 97) و باز تكذيب و اهانت‏ها و نسبتهاى ناروا را بحضرتش ادامه دادند كه حزن و اندوه آن حضرت از اين جهت زياد شد پس خداوند متعال اين آيات را نازل فرمود:پ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ.  وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا ... انعام 33 و 34 ترجمه. ما ميدانيم كه اين گفتارهاى ناهنجار كفار موجب حزن و اندوه تو مى‏شود ولى اينان تكذيب تو را نمى‏كنند و خود ميدانند كه تو راستگو هستى بلكه اين ستمكاران آيات الهى را دانسته انكار ميكنند. البته پيامبران پيش از تو با همين جريان‏ها مواجه بودند و در مقابل تكذيب و آزار دشمنان صبر و مقاومت نمودند تا در نتيجه مشمول نصرت و عنايات ما شدند. پس از نزول اين آيات رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله صبر و مقاومت شديد را بر خود لازم نمود. كفار و مشركين از اهانت به پيامبر هم پا را فراتر نهاده و خداى متعال را تكذيب و بخداوند تبارك و تعالى جسارت نمودند. ناراحتى پيامبر شديد شد و فرمود. من در باره خودم و جانم و خاندانم و حيثيت خود صبر كردم ولى نسبت بجسارت و اهانت پروردگار خود طاقت تحمل ندارم.

پس خداوند اين آيات را نازل فرمود:

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ.  فَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ ... ق 38 پس پيامبر اكرم در تمام حالات صبر را پيشه خود ساخت سپس خداوند پيامبرش را بائمه اطهار و عثرت طاهرينش بشارت داد و آنان را بصفت صبر توصيف نمود.

وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ.

سجده 24 چون داراى صفت صبر و داراى يقين بودند ما آنان را امامان و رهبران مردم نموديم كه بامر و الهام ما مردم را هدايت مينمايند. در اين هنگام پيامبر فرمود نسبت صبر بايمان مانند سر انسان است نسبت به بدن. خداوند متعال هم از اين حالت شكيبائى پيامبر تمجيد و سپاس نمود و اين آيه را نازل فرمود:

 

وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ اعراف 37 اراده نيك و تصميم پروردگار است در باره بنى اسرائيل به تمام و كمال رسيد و فرعون و فرعونيان و كارهاى آنان را نابود و تباه نمود و قدرت و تخت آنان را سرنگون كرديم.

پيامبر فرمود اين آيه بشارت و مژده‏اى است بامامت ائمه طاهرين و اجازه انتقام از كفار و مشركين است از اين پس خداوند كشتن مشركين را در هر جا كه بر آنها دست يابيم مجاز نموده و لذا خداوند با دست پيامبر و دوستانش مشركين را نابود ساخت و پاداش صبر و شكيبائى حضرتش را سريعا عنايت فرمود باضافه آنچه كه از ثوابهاى اخروى براى حضرت در آن جهان آماده ساخته است.پ 40- ثواب الاعمال ص 155- صدوق از پدر خود ... از ابن سنان از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود هنگامى كه مؤمن وارد قبر مى‏شود اعمال نيك وى براى ياريش اطراف او جمع ميشوند- نماز در طرف راست زكاه از طرف چپ احسان و نيكى‏هايش بر سرش سايه افكنده و صبر هم در كنارى قرار گرفته است هنگامى كه آن دو ملك و فرشته براى بازپرسى وارد قبر ميشوند.

صبر به نماز و زكاه و احسان ميگويد رفيق خود (ميت) را يارى دهيد اگر ناتوان شديد من در كنار او براى ياريش آماده هستم.پ 41- محاسن. از نوفلى از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام كه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. سه چيز است كه در او راه وصول به نيكى است 1- داشتن روحيه سخاوت و بخشش 2- خوش‏برخوردى و سخن زيبا 3- صبر و مقاومت در برابر مشكلات.پ 42- قصص الأنبياء باسناد خود بشيخ صدوق ... از ابان بن عثمان از حلبى از حضرت صادق عليه السّلام كه خداوند متعال بداود عليه السّلام وحى فرمود كه اعلام كن بخلا ده دختر او پس بشارت و مژده به بهشت را و اينكه او قرين و همنشين تو است در بهشت حضرت داود بدنبال اين وحى روانه بخانه او شد و در زد آن زن بطرف در آمد و سؤال نمود آيا چيزى در باره من نازل شده؟ داود پاسخ مثبت داد و جريان وحى را شرح داد زن گفت شايد در باره كسى كه همنام من باشد نازل شده داود گفت در باره غير تو نيست زن گفت البته من شما را تكذيب نميكنم ولى بخدا سوگند در خودم صفتى كه شايسته اين مقام باشد نمى‏بينم. داود گفت ضمير و حالت درونى و روحى خود را براى من توضيح بده زن گفت مانعى ندارد. چيزى كه من دارم اين است كه هر رقم درد و رنجى كه بمن رسيده و هر گونه مشكل و ناراحتى و نيازمندى و گرسنگى كه بمن وارد شده با كمال صبر استقبال نموده و حتى از خداوند درخواست برطرف شدن آن را نكرده‏ام تا وقتى كه خود خداوند مرا از آن حالت بحالت عافيت و سلامت و توسعه در زندگى منتقل فرمود

 

و فكر نكردم كه اين لطف و مرحمت الهى پاداش صبر من است بلكه خداوند را در مقابل اين همه نعمت شاكر و سپاسگزار بودم. داود فرمود از همين جهت باين مقام و مرتبه نائل‏شده‏اى. سپس حضرت صادق عليه السّلام فرمود. اين همان دين الهى است كه براى صالحين و بندگان شايسته خود پسنديده است.پ 43- فقه الرضا- روايت چنين مينمايم- كه صبر در برابر مصائب نيكو و زيبا است ولى صبر و خوددارى از حرام برتر از او است‏پ و نيز روايت شده كه روز قيامت منادى ندا در ميدهد.

صابران كجا هستند؟ گروهى از مردم بپا مى‏خيزند. پس بآنان گفته مى‏شود. برويد بسوى بهشت بدون حساب و رسيدگى به نامه‏ها. فرشتگان بآنان برخورد كرده و ميپرسند. كه اعمال شما چگونه بوده؟ آنان در پاسخ ميگويند. ما هم در برابر مشكلات اطاعت از فرمان الهى و هم در برابر لذائذ معصيت و گناه صابر و شكيبا بوديم. ملائكه ميگويند پاداش شما عاملين باوامر الهى چه خوب و ارزنده است‏پ و نيز روايت مينمائيم كه در توصيه و سفارش پيامبران اين جمله است. كه در تسليم بحق و اجراء دستور حق صابر باشيد گر چه تلخ و ناگوار باشدپ و نيز روايت است كه يقين يكدرجه بالاتر از ايمان و صبر (در مراحل سه‏گانه) بالاتر از يقين است.پ و نيز روايت بما رسيده كه هر كس در مقابل حق تسليم و صابر باشد خداوند بهتر از آنچه كه صبر و خوددارى كرده است باو پاداش ميدهدپ و نيز روايت شده كه خداوند تبارك و تعالى برسول گراميش وحى نمود. همچنان كه در برابر فرائض و واجبات مسئوليت دارى و نسبت بآنها مؤاخذه ميشوى در باره مدارا كردن با مردم (و صبر در برابر مصائب هم) مؤاخذه خواهى شد.پ و نيز روايت شده كه مؤمن كتمان و پنهان داشتن اسرار را از خداوند متعال گرفته و مدارا و حسن معاشرت با مردم را از پيامبر گرفته و صبر در سختيها و مشكلات را از عالم (موسى بن جعفر عليه السّلام) فرا گرفته است‏پ و روايت شده در تفسير آيه شريفه اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ سوره آل عمران 200 كه در برابر اطاعت و امتحان خداوند بر صبر و مقاومت داشته باشيد و در برابر فرمان پيامبر و جانشينش مطيع و سر بفرمان و رابطوا مراقب اين دو برنامه بوده و مفارقت و سرپيچى از اين دو ننمائيد و لفظ در هر جاى از قرآن بمعناى ايجاب است يعنى اگر چنين كنيد حتما رستگار خواهيد شد.پ و از عالم (حضرت رضا موسى بن جعفر عليه السّلام) حديث مينمايم كه صبر در موقع عافيت ارزنده‏تر است از صبر در برابر مصائب و موقع گرفتارى يعنى با داشتن قدرت و پول و امكانات در برابر محرمات صبر و خوددارى كردن و بدستورات الهى در باره نعمتها عمل نمودن بسيار ارزنده است.پ و نيز روايت است كه صلاح و كمال مؤمن در سه خصلت است 1- فقه و فهم عميق مسائل دين 2- اندازه‏گيرى صحيح در روش زندگى 3- صبر و مقاومت در برابر مشكلات‏

 

و حوادث ناگوار.پ 44- مصباح الشريعه حضرت صادق عليه السّلام فرمود. صبر و شكيبائى از نور و روشنى كه در باطن و درون بنده است حكايت ميكند و جزع و بى‏تابى از وحشت و ظلمت و تيره‏گى درون حكايت مينمايد. همه مردم داشتن صبر و مقاومت را ادعا ميكنند ولى جز فروتنان و متواضعان ثابت‏قدم نيستند و جزع بى‏تابى را همه انكار دارند ولى اين تشويش و اضطراب در چهره منافقين روشن و هويداتر است. چون هنگام هجوم و نزول محنت و مصيبت راستگو و دروغگو معلوم مى‏شود. و صبر و استقامت همانند آبى است كه با كمال آرامش تا آخرين جرعه نوشيده مى‏شود.

و آنچه كه با تشويش و اضطراب باشد باو صبر گفته نميشود. و علامت و تفسير و نشانه جزع و بى‏صبرى تشويش و اضطراب خاطر و اندوهناك شدن انسان از دست آرامش و دگرگون شدن حال است و هر حادثه ناگوارى كه ابتداعا و در اوائل وقوع آن تواضع و تسليم و توجه بخدا نباشد چنين شخصى صابر و شكيبا نبوده و متانت و آرامش را از دست خواهد داد و صبر مانند نوشابه و آبى است كه اوائل و ابتدائش تلخ و ناگوار ولى نتيجه و پايانى شيرين و مطلوب خواهد داشت و كسى كه عاقبت و پايانش را به‏بيند و خوب بينديشد با گامى استوار وارد مى‏شود و لكن كسى كه اول را به‏بيند و بدون انديشه پايان با آن حادثه برخورد كند مقاومت نخواهد كرد و از ميدان بيرون ميرود و كسى كه ارزش پايانى صبر را بفهمد عاشق و شيفته حادثه بوده و از استقبال آن حادثه صبر و شكيبائى را از دست ميدهد- خداوند متعال در قضيه موسى خضر ميفرمايد وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً سوره كهف 68 يعنى چون احاطه علمى به پايان و نتيجه اين قضايا ندارى نميتوانى صبر و تحمل كنى. و كسى كه با ناراحتى صبر نمايد و بمخلوق شكايت حال ننمايد و با بيتابى رنج درونى و نهفته خود را فاش نكند چنين كسى از طبقه عوام است كه خداوند در حق آنان ميفرمايد وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ بقره 155 مژده و بشارت باد بصابران يعنى مژده بهشت و مغفرت و رحمت و كسى كه بلايا و مصائب را با روى گشاده و خوشحالى استقبال نمايد و با آرامش و سكون و وقار صبر و مقاومت داشته باشد چنين شخصى از زمره خواص و اولياء اللَّه است و نصيب و پاداشش همان است كه خداوند متعال فرموده إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ انفال 46 يعنى خدا با اينان و همراه و يار و معين آنان است.پ 45- مجالس مفيد. محمد بن محمد بن طاهر ... از آدم بن عيينه كه گفت شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام كه ميفرمود. چه بسا يك ساعت صبر و مقاومت كه سرور و خوشحالى طولانى را نتيجه خواهد داد. و بر عكس هم چه بسا يك ساعت لذتى كه دنبالش ناراحتى طولانى خواهد بود.پ 46- جامع الاخبار حضرت رضا عليه السّلام باسناد خود از حضرت سجاد عليه السّلام‏

 

كه فرمود پنج چيز است كه اگر مسافتهائى را براى آنها طى كنيد ارزش دارد 1- انسان از هيچ چيز نبايد خوف و هراسى داشته باشد مگر از گناه خود 2- بغير از خدا بهيچ چيز نبايد اميد داشت 3- اگر از انسان چيزى را كه نميداند سؤال شد بدون احساس شرم و انفعال با كمال صراحت بگويد كه نميدانم 4- صبر و شكيبائى كه نسبت صبر بايمان همانند نسبت سر است ببدن و تحقق ايمان بدون صبر امكان ندارد. همچنان كه بدن و جسد بدون سر نه تنها فائده و سودى ندارد بلكه موجب تعفن و ناراحتى هم مى‏شود.پ على ابن ابى طالب از رسول گرامى اسلام صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود. صبر بر سه قسم است.

1- صبر در برابر مصيبت 2- صبر در موضع اطاعت و فرمانبرى 3- صبر در برابر معصيت و گناه. كسى كه هنگام مصيبت و گرفتارى صبر كند خداوند متعال سيصد درجه و رتبه باو عنايت فرمايد كه ارتفاع هر درجه‏اى از ديگرى باندازه ما بين آسمان و زمين است. و كسى كه صبر بر طاعت داشته باشد خداوند شش صد درجه باو خواهد داد كه ارتفاع هر يك از ديگرى باندازه ما بين زمين تا عرش الهى است و كسى كه صبر در برابر معصيت و گناه داشته باشد خداوند هفتصد درجه باو عطا فرمايد كه ارتفاع هر يك دو برابر اندازه ما بين زمين تا نهايت و آخرين نقطه عرش است.پ امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. اى مردم بر شما باد بصبر و شكيبائى كه هر كس داراى صبر نباشد دين نداردپ و نيز فرمود. انسان. تقديرات الهى بر تو جارى خواهد شد چه صبر كنى و چه صبر نكنى با اين تفاوت كه اگر صبر داشته باشى پاداش دارى و اگر بيتابى كنى بارت سنگين خواهد شد.پ حضرت صادق عليه السّلام فرمود. صبر سر منشأ و راس ايمان است.پ و نيز فرمود صبر نسبت بايمان همانند سر است نسبت ببدن كه اگر سر رفت بدن رفته است. صبر هم اگر رفت ايمان رفته است.پ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود. خداوند ميفرمايد. هنگامى كه بنده خود را بمصيبتى در بدن و يا مال و يا فرزندش گرفتار كردم و آن بنده اين مصيبت و گرفتارى را با صبر و گشاده‏روئى استقبال نمود من شرم دارم از اينكه در روز قيامت ميزان عمل براى او نصب و يا پرونده اعمال او را باز كنم.پ از حضرت باقر عليه السّلام معناى صبر جميل سؤال شد حضرت فرمود. آن صبرى است كه هيچ گونه شكايت بمخلوق و اظهار ناراحتى در او نباشد. اصولا در شكوى و بيان گرفتارى هيچ گونه فرج و نجاتى نيست فقط باعث اندوه دوست و خوشحالى دشمن مى‏شودپ امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. صبر و خوش خلقى و نيكى و احسان و حلم و بردبارى از اخلاق انبياء و پيامبران‏

 

است‏پ و نيز امير مؤمنان عليه السلام فرمود. زمانى خواهد آمد كه در آن زمان سلطنت و حكومت فقط از راه كشتار مردم و ستم امكان دارد و بدست آوردن ثروت از طريق بخل و حبس حقوق و معاشرت و آميزش با مردم ملازم با هواپرستى و بى‏دينى خواهد بود. پس كسى كه آن زمان را درك كند و چنين شخصى با اينكه ميتواند كسب ثروت نمايد فقر و تهيدستى را انتخاب كند و با اينكه ميتواند بعزت و قدرت برسد ولى ذلت و گمنامى را اختيار كند و با اينكه ميتواند از طريق نفاق و گناه جلب توجه و محبت مردم را بنمايد ولى در مقابل كينه و دشمنى و خشم مردم صبر كند. خداوند باو ثواب و پاداش پنجاه نفر از صديقين را عطا فرمايد.پ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود. كسى كه ببلاء و گرفتارى مبتلا شود و در برابر او صبر كند چنين شخصى مانند هزار شهيد اجر و پاداش خواهد داشت‏پ و نيز فرمود جزع و بى‏تابى در موقع گرفتارى درد و رنج را بيشتر و كامل‏تر ميگرداندپ و نيز فرمود. هر نعمتى را كه با بهشت و نعمتهاى او مقايسه كنيم حقير و بى‏ارزش است و هر رنج و محنتى را كه در برابر آتش دوزخ به بينيم آسان و قابل تحمل است.پ 47- تولف گويد. سيد بن طاوس در كتاب سعد السعود از تفسير ابن عقده از عثمان بن عيسى از فضل از جابر روايت كرده كه از حضرت صادق عليه السلام سؤال كردم. صبر جميل چيست؟ فرمود آن صبرى است كه در آن هيچ گونه شكايتى بمردم باشد. ابراهيم خليل عليه السلام حضرت يعقوب را براى كارى نزديكى از راهب‏ها و عابدها فرستاد هنگامى كه راهب او را ديد خيال كرد كه ابراهيم خليل است آمد با سرعت او را استقبال نموده و به آغوش گرفت و گفت مرحبا خوش آمدى اى ابراهيم و اى خليل خداى رحمان. يعقوب گفت من ابراهيم نيستم. يعقوب بن اسحق هستم. راهب گفت پس چه شده و چه عاملى باعث شده كه اين چنين پيرشده‏اى؟ گفت گرفتارى و ناراحتى و حزن و اندوه و بيمارى. يعقوب هنوز بداخل دژ نرسيده بود كه خداوند وحى عتاب‏آميز كه اى يعقوب از من به بندگان من شكايت كردى؟ پس يعقوب در همان آستانه در بسجده افتاد و عرض كرد خداوندا ديگر چنين كارى نخواهم كرد پس خداوند وحى فرمود كه من ترا بخشيدم پس از اين چنين نكن ديگر يعقوب در هيچ مصيبتى از مصائب دنيا لب بشكايت نگشود فقط گفت انما اشكو بثى و حزنى الى الله همانا گرفتارى و اندوه خود را با خدا در ميان ميگذارم.پ 48- اختصاص امير مؤمنان عليه السلام فرمود. صبر بر دو گونه است. صبر در برابر مصيبت كه خوب و زيبا است و بهتر از اين صبر در برابر گناه است. ذكر و ياد خداوند هم در دو مورد است. در ياد خدا بودن بهنگام مصيبت و گرفتارى و مهمتر از اين در ياد خدا بودن است هنگام مواجه شدن با گناه و آنچه خدا حرام و ممنوع فرمود كه اين ياد خدا حاجز و مانع‏

 

انجام گناه گردد.پ 49- تمحيص داود بن فرقد از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود خداوند متعال وحى نمود بموسى بن عمران كه من آفريده‏اى محبوب‏تر از بنده مؤمن خود ندارم من كه او را ببلائى گرفتار ميكنم و يا چيزى را از او منع ميكنم و يا چيزى باو ميدهم همه و همه بخير و صلاح او است و من بهتر ميدانم كه مصلحت و خير بنده‏ام در چيست بنا بر اين بايد راضى و خشنود باشد بقضاء و قدر من و صابر و شكيبا باشد در بلاء و گرفتارى‏ها و شاكر و سپاسگزار باشد در برابر نعمتهاى من تا او را در زمره صديقين قرار دهم اگر مطابق رضاى من عمل نمايد و مطيع اوامر و دستورات من باشد.پ 50- تمحيص حضرت صادق عليه السلام فرمود. ممكن است بنده‏اى در نزد خدا درجه و رتبه‏اى داشته باشد كه از طريق اعمالش بآن درجه نميرسد پس خداوند او را ببلاء و مصيبتى در بدن و يا مال و يا فرزندش گرفتار نمايد كه صبر و تحمل نمايد خداوند او را بآن درجه ميرساند.پ 51- تمحيص ابى بصير از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود هيچ مؤمنى نيست مگر اينكه ببلائى گرفتار است و بلاء بزرگتر و گرفتارى شديدترى هم بدنبال او در انتظار است. اگر در همان بلاء صبر و شكيبائى داشته باشد خداوند آن بلاء بزرگتر را برطرف مينمايد و اگر بى‏تابى نمايد بلاء بزرگتر كه در انتظار است فرا ميرسد و مرتب گرفتاريها بيشتر ميگردد تا وقتى كه صبر نيكو و شكيبائى را انتخاب كند.پ 52- تمحيص ابو حمزه ثمالى از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود. هر كه از شيعيان ما گرفتار مصيبتى شود و صبر كند اجر هزار شهيد را دارد.پ 53- تمحيص اسحاق بن عمار از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود. اى اسحق هر مصيبتى را كه توفيق صبر بر آن بتو داده شده و از اين جهت مستحق پاداش الهى شده‏اى آن را مصيبت ندان همانا مصيبت هنگامى است كه انسان صبر و شكيبائى بر آن را نداشته و قهرا از پاداش و اجرش محروم و بى‏نصيب گردد.پ 54- تمحيص احمد بن محمد برقى در كتاب كبير خود از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود: آن كس كه در برابر گرفتارى حالت صبرى آماده نكرده و براى هر نعمتى حالت سپاسگزارى و براى هر گونه دشوارى آرامش و آسانى تهيه ننموده است چنين كسى فردى است عاجز و ناتوان خود را صابر و شكيبا بساز در مقابل هر بلاء و گرفتارى در مال و اولاد. كه خداوند امانتها و بخشش خود را باز پس ميگيرد تا اينكه صبر و شكر تو را بيازمايد كه در اين مواقع آيا شاكر و صابر هستى يا نه؟پ 55- تمحيص ابى بصير از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود. خداوند متعال قوم‏

 

و ملتى را مشمول نعمت خود ساخت و يا ميسازد چون سپاسگزارى ننمايند و قدر آن نعمت را ندانند همان نعمت براى آنان وبال و بدبختى خواهد شد و بعكس. قومى را مصائب و مشكلات گرفتار نموده چون در برابر آن صبر و مقاومت نمودند همان گرفتارى براى آنان نعمت ارزنده‏اى شدپ و نيز از آن حضرت است كه فرمود هيچ چيزى مانند شكر موجب ازدياد نعمت دوست داشتنى نميشود و هيچ چيزى مانند صبر موجب كاهش دشوارى نميشود.پ 56- تمحيص ربعى از حضرت صادق عليه السلام. فرمود. صبر و گرفتارى در رسيدن بمؤمن مسابقه دارند كه هر يك زودتر باو برسند ولى قبل از رسيدن بلاء صبر رسيده است و وقتى بلاء و گرفتارى ميرسد مؤمن صبور و شكيبا است. جزع و بلاء هم نسبت بكافر مسابقه دارند ولى جزع و بى‏تابى قبل از بلاء بكافر رسيده و وقتى بلاء ميرسد كافر بى‏تاب و مضطرب است.پ 57- تمحيص امير مؤمنان عليه السلام فرمود. نكبت‏ها و دشواريها بالاخره نهايت و پايانى دارد كه حتما بآن پايان خواهند رسيد هنگامى كه يكى از شما با آن دشواريها مواجه شد سر فرود آورد و صبر كند تا آنها عبور كرده و رد شود چون چاره‏انديشى و دست و پا زدن بهنگام هجوم بلاء موجب زيادى و شدت دشوارى خواهد شدپ و حضرت ميفرمود. صبر نسبت بايمان مانند سر است نسبت ببدن كسى كه صبر ندارد ايمان ندارد.پ و ميفرمود صبر بر سه گونه است. صبر در مصيبت- صبر بر طاعت و بندگى- صبر در برابر معصيت و گناه‏پ حضرت صادق عليه السلام فرمود. صبر بر دو گونه است- صبر در مصيبت كه خوب و زيبا است و بهتر از آن صبر بر حرام است.پ 58- تمحيص. ابن ابى عمير از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود. تقوا و پرهيزكارى داشته باشيد و صابر و شكيبا باشيد كسى كه صبر نكند جزع و بى‏تابى او را از پاى درمى‏آورد و هلاكت و بدبختى بى‏تابى در اين است كه وقتى چنين باشد اجر و پاداشى هم ندارد.پ 59- جابر بن عبد الله كه امير مؤمنان عليه السلام فرمود. از گنجهاى بهشت است احسان و نيكى- پنهان داشتن عمل- و صبر بر دشواريها- و اظهار نكردن ناراحتيها.پ 60- دعوات راوندى- امير مؤمنان فرمود صبر و خوددارى از حرامهاى الهى آسان‏تر است از صبر و تحمل عذاب قبر و كسى كه در راه خدا صبر كند به نعمتهاى خدا و به لقاء الهى واصل خواهد شد.پ نهج البلاغه- فرمود. صبر بر دو گونه است صبر بر مشكلات و تحمل آن. صبر از خواهش‏هاى نفسانى و خوددارى در برابر آنها.پ و نيز فرمود. انسان صبور و مقاوم پيروزمند است گرچه در دراز مدت باشد.

 

پ‏و فرمود. هر كه از طريق صبر بساحل نجات خود را نرساند بى‏تابى و اضطراب او را از پا درآورد.پ و فرمود. در آخرين دقائق شدت و دشواريها فرج و نجات فرا ميرسد و هنگام فشار طبقه‏هاى بلاء و گرفتارى آسايش و خلاصى خواهد رسيد.پ 61- كنز كراجكى- رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود. با صبر و شكيبائى انتظار فرج هست و كسى كه مرتب درى را بكوبد بالاخره داخل مى‏شودپ و امير مؤمنان عليه السلام فرمود.

صبر مركبى است كه نميافتد و شمشيرى است كه خطا نميكند.پ و فرمود. بهترين عبادت صبر است و سكوت (پر حرف نبودن) و انتظار فرج.پ و فرمود صبر سپر و مانع بيچارگى است.پ و فرمود. كسى كه بر مركب صبر سوار است بميدان نصرت و پيروزى خواهد رسيد.پ 62- مشكاة الانوار. حضرت صادق عليه السلام فرمود. انسان آزاده و حر در تمام حالات حر و آزاد است. اگر حادثه ناگوارى برسد صابر و مقاوم است. مصائب و گرفتاريهاى پى در پى او را شكست نميدهد گرچه باسارت درآمده و در چنگال دشمن بيافتد و بجاى سير و خوشى با دشوارى مواجه شود، همچنان كه يوسف صديق و امين بردگى و اسارت بحرمتش زيان وارد نساخت و تاريكى چاه و وحشت و تنهائى و آن مشكلاتى كه در زندگيش رخ داد ضررى بروح آزاد او نزد تا اينكه خداوند متعال بر او منت نهاد و آن جبار ستمگر را كه مالك و آقاى يوسف شده بود بنده او كرد و او را بمقام رسالت برگزيد و امت و ملتى را بوسيله يوسف نجات داد. پس صبر چنين پايان خوبى دارد بنا بر اين صابر و شكيبا باشيد كه پيروز خواهيد شد. و هميشه صبر كنيد كه پاداش خواهيد داشت.پ 63- مشكاة الانوار آن كس كه هنگام مصيبت و گرفتار صبر و شكيبائى نموده و استرجاع كند (بگويد انا لله و انا اليه راجعون) و حمد و سپاس الهى نمايد چنين شخصى داراى مقام رضا بداده خدا است و پاداشش بر خدا است و كسى كه چنين نباشد نكوهيده و بدون پاداش است و قضاى الهى هم در حق وى جارى خواهد شد بخواهد يا نخواهد.پ حضرت صادق عليه السلام فرمود. صبر و مقاومت در برابر مشكلات در طبيعت و سرشت مؤمن است طبيعتش آميخته با صبر است.پ 64- مشكاة الانوار حلبى از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود خداوند بحضرت داود عليه السلام وحى نمود كه خلاده فرزند اوس قرين و همنشين تو است در بهشت برو و

 

باو بگو و بشارت بهشت و همنشينى او را با خود ابلاغ كن. حضرت داود عليه السلام حركت كرد و در خانه آن زن را كوبيد زن بيرون آمد داود گفت تو خلاده فرزند اوس هستى؟ زن گفت آن خلاده كه چنين مقامى را دارد كه همنشين بهشتى تو باشد من نيستم- داود فرمود آيا تو خلاده. فرزند اوس از فلان طائفه نيستى؟ گفت چرا داود گفت تو همان هستى كه خدا وحى فرموده. زن گفت شايد شخص ديگرى هم نام من است. داود گفت خير. نه دروغ ميگويم و نه بمن دروغ گفته شده قطعا تو همان هستى. زن گفت يا نبى الله البته من تو را تكذيب نميكنم ولى در خود صفتى كه شايسته اين مقام باشد نمى‏بينم. داود گفت روش و برنامه زندگى تو چگونه است زن گفت بلى توضيح ميدهم. حالت من چنين است كه هر گونه مصيبت و رنجى كه از طرف خدا بمن برسد هر چه باشد و هر گونه بيمارى و گرسنگى كه پيش آيد در برابر تمام اينها صبر و شكيبائى نموده و حتى از خدا درخواست رفع اين مشكلات را نكرده‏ام تا اينكه خودش آن مشكلات را برطرف و گرسنگى را بسيرى و آسايش تبديل نموده و اين تصور را هم نداشته‏ام كه حالات بعدى پاداش من باشد بلكه نعمتى است كه شكر و سپاس الهى را نموده‏ام.

 

داود گفت از اثر همين حالت و صفت باين مقام رسيده‏اى. سپس حضرت صادق عليه السلام فرمود. بخدا سوگند اين همان دينى است كه خداوند براى بندگان صالح و شايسته خود پسنديده است.پ 65- مؤمن (شايد مؤمن طاق منظور است) از حضرت باقر و يا صادق عليه السلام كه فرمود: آن بنده مسلمانى كه خداوند او را گرفتار مشكلى كرده باشد و او صبر نمايد خداوند پاداش هزار شهيد باو عطا خواهد فرمودپ و از موسى بن جعفر عليه السلام كه فرمود هر كس كه خداوند او را به بلاء و مصيبتى گرفتار نمايد و او صبر كند براى او پاداش هزار شهيد خواهد بود.