(بخش بيستم پند و اندرزهاى امام حسين (ع

پ‏1- المجالس: حضرت صادق (ع) فرمود از حسين بن على (ع) پرسيدند چگونه صبح كرده‏ايد يا ابن رسول الله (يعنى در چه حال هستيد؟) فرمود در حالى هستم كه پروردگارى بالاى سرم دارم و جهنم در پيش و مرگ جوياى من است و حساب مرا احاطه نموده و من در گرو عملم هستم. آنچه را دوست ميدارم نمى‏يابم و نميتوانم دفع نمايم آنچه را دوست ندارم كارها بدست ديگرى است. اگر بخواهد مرا عذاب ميكند و اگر خواست مى‏بخشد. كدام شخص از من فقيرتر است.پ 2- تحف العقول امام حسين بن على (ع) سخنان آموزنده كوتاهى در اين خصوص فرموده‏اند.

فرمود در بين راه كه عازم كربلا بود: اين دنيا تغيير كرده و منفور شده است خوبيهايش رفته. و باقى نمانده از دنيا مگر ته‏مانده‏اى همچون كاسه‏اى كه در ته آن مختصرى بماند. مختصر زندگى بى‏ارزشى همچون چراگاه خطرناك مگر شما مشاهده نميكنيد كه بحق عمل نميكنند و از باطل گريزان نيستند، بايد مؤمن دل بديدار پروردگار خود ببندد در حالى كه طالب حق است. من مرگ را جز حيات و زندگى نمى‏بينم و زنده ماندن با ستمگران را جز بدبختى، مردم بنده دنيايند و دين بر سر زبانهاى آنها آويزان است آن را مى‏چرخانند بر محور زندگى خود، وقتى بوسيله بلا آزمايش شدند دين‏داران كم خواهند بود.پ 3- بمردى كه غيبت شخصى را در نزد آن جناب ميكرد فرمود: فلان كس از اين كار خوددارى كن غيبت و بدگوئى پشت سر ديگران خوراك سگهاى جهنم است.

 

پ‏3- مردى در خدمت ايشان گفت وقتى نيكى كنى بكسى كه اهليت نداشته باشد نيكى تو از بين رفته. فرمود چنين نيست. نيكوكارى مانند ژاله باران است كه خوب و بد را فرامى‏گيرد.پ 4- فرمود خداوند توان كسى را نميگيرد مگر اينكه بهمان نسبت اطاعت و بندگى را نيز نخواسته و برداشته است و بهر نسبتى كه قدرتش را بگيرد مشقت او را نيز كم كرده.پ 5- فرمود گروهى خدا را مى‏پرستند بجهت آرزوى بهشت اين عبادت تاجران است و گروهى خدا را مى‏پرستند از ترس جهنم، اين عبادت بردگان است و گروهى خدا را ميپرستند بشكرانه نعمتهايش اين عبادت آزادمردان است و اين بهترين عبادت است.پ 6- مردى ابتداء عرضكرد حال شما چطور است خدا بشما سلامتى ببخشد فرمود سلام قبل از حرفهاى ديگر است خدا ترا عافيت بخشد سپس فرمود اجازه سخن گفتن باحدى ندهيد تا سلام نكرده.پ 7- و فرمود وقتى خدا انسان را بدام اندازد و گرفتار كند باين صورت است كه نعمتهاى فراوان خود را باو ارزانى ميدارد ولى شكر را از او ميگيرد.پ 8- بعبد الله بن عباس وقتى كه عبد الله بن زبير او را بجانب يمن فرستاد نوشت: شنيده‏ام پسر زبير ترا بجانب طائف فرستاده خداوند صيت آوازه‏ات را بلند كند و گناه و خطايت را براندازد. گرفتارى پيوسته در كمين مردان صالح است اگر بنا باشد اجر و پاداش فقط در مسائلى باشد كه آدم دوست مى‏دارد در نتيجه اجر بسيار كم خواهد شد. خداوند صبر و تحمل را در سر راه گرفتارى و سپاس هنگام نعمت و خوشى را بما و تو ارزانى دارد ما را دچار سرزنش دشمنان و حسودان نگرداند و السلام.پ 9- مردى خدمت امام حسين بن على (ع) رسيد و تقاضاى كمك كرد. امام فرمود سؤال و درخواست صحيح نيست مگر در مورد يكى از اين گرفتاريها. 1- تعهدى كه پرداخت آن ضرورى و لازم باشد (مانند قرض). 2- فقر و تنگدستى كه انسان را زمين گير كرده. 3- يا ملزم بپرداخت غرامت و خونبها شده باشد.

آن شخص عرضكرد من براى يكى از همين سه چيز خدمت شما آمده‏ام. دستور داد باو صد دينار بدهند.

 

11- بفرزند خود على بن الحسين عليهما السلام فرمود پسرم بترس از ستم كردن بكسى كه جز خدا ياورى ندارد.پ 12- مردى از معنى اين آيه سؤال كرد وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ فرمود خداوند بانسان امر كرده مردم را مطلع نمايد از نعمتى كه باو ارزانى داشته در دين.پ 13- مردى از انصار خدمت حضرت حسين (ع) رسيد و خواست تقاضائى از ايشان بنمايد. فرمود برادر انصارى آبروى خود را از هدر رفتن بوسيله سؤال نگه دار خوب است تقاضاى خود را در نامه‏اى بنويسى و بدهى من ان شاء الله آن طور كه مورد علاقه‏ى تو است انجام خواهم داد.

نوشت يا ابا عبد الله فلان كس از من پانصد دينار طلب كار است و خيلى اصرار بپرداخت آن دارد، با او صحبت بفرمائيد تا مهلتى بمن بدهد. امام (ع) پس از خواندن نامه داخل منزل شد و كيسه‏اى را آورد كه در آن هزار دينار بود. فرمود پانصد دينار آن را در پرداخت قرض خود مصرف كن و با پانصد دينار ديگر كمك بزندگى خود بگير. و درخواست و حاجت خود را مبر مگر پيش يكى از سه نفر.

1- شخص متدين. 2- جوانمرد. 3- با شخصيت و فاميل‏دار. اما متدين بواسطه حفظ دين خود (در راه كمك بتو سعى ميكند) اما جوانمرد بواسطه جوانمردى خجالت ميكشد اما شخص فاميل‏دار ميداند كه تو بيخودى آبروى خود را نريخته‏اى (لا بد يك گرفتارى دشوارى دارى) او نيز آبرويت را حفظ ميكند و نيازت را بر مى‏آورد.پ 14- و فرمود برادران چهار قسمند: 1- برادرى كه نافع براى تو و خودش هست. 2- برادرى كه براى تو سودمند است. 3- برادرى كه برايت زيان دارد.

4- برادرى كه نه براى تو و نه خودش سود دارد. تقاضا كردند توضيح بدهد.

فرمود برادرى كه براى خود و تو نافع است برادرى است كه با برادرى طالب دوام عمر برادر خويش است نه جوياى مرگ او، چنين برادرى مفيد براى تو و خود اوست، زيرا وقتى برادرى تكميل شود زندگى بهر دو خوش ميگذرد اما وقتى برادرى در آرزوى كم و كاستى يك ديگر باشند براى هر دو زيان دارد.

برادرى كه بر تو سودمند است آن برادرى است كه خود را از طمع خارج‏

 

نموده و بصورت علاقه و ميل درآمده است او بواسطه طمع بامور مالى برادرى را بر قرار نكرده، چنين برادرى تمام قدرت و نيروى خود را بتو ارزانى داشته و برادرى كه بر ضرر تو است برادرى است كه انتظار بدبختى ترا دارد و دشمنى خود را پنهان ميكند و بين مردم در مورد تو دروغ ميگويد و با ديده حسد بتو مينگرد.

خدا او را لعنت كند. اما برادرى كه نه بنفع تو و خويش است برادرى است كه احمق كامل است. خدا او را از رحمت خود دور كند. او را ميتوانى بدين وسيله بشناسى كه پيوسته خود را بر تو مقدم ميدارد و از روى حرص و علاقه تمام آنچه دارى از تو ميخواهد.پ 15- و فرمود از دلائل علامات قبول و شايستگى نشستن با خردمندان است و از علامات اسباب جهل منازعه با غير اهل كفر است و از نشانه‏هاى عالم انتقاد نمودن او براى حديث و گفتار و اطلاعش از فن و فوت واقعى بينش است.پ 16- و فرمود مؤمن خدا را پناه خود گرفته و سخن او را آئينه خويش.

گاهى در اين آينه مشخصات مؤمنين را تماشا ميكند و گاهى حالات ستمگران را و خويشتن را مشمول الطاف خدا ميداند و نفس خود را ميشناسد و از زيركى او اطلاع كامل دارد و بر پاك نمودن نفس خود قدرت دارد.پ 17- و فرمود بپرهيز از كارى كه مجبورى پوزش بخواهى از آن، زيرا مؤمن خطا نمى‏كند تا معذرت بخواهد اما منافق پيوسته هر روز خطا ميكند و معذرت ميخواهد.پ 18- و فرمود سلام هفتاد ثواب دارد كه شصت و نه ثواب آن متعلق بكسى است كه سلام ميكند و يك ثواب متعلق بكسى كه جواب ميدهد.پ 19- و فرمود بخيل كسى است كه از سلام كردن بخل ورزد.پ 20- و فرمود كسى كه كارى را با معصيت خدا از پيش بگيرد از دست دادن آرزو و خواسته‏اش نزديك‏تر و برخورد كردنش با ترس سريعتر است.پ 3- تحف العقول: يك پند و موعظه از امام حسين (ع). شما را وصيت ميكنم به پرهيزكارى از خدا و ميترسانم از ايام او و بلند ميكنم براى شما نشانه‏هايش را.

ترساننده نزديك شده با هراس و هول و رود خود و نفرت حلولش و طعم و مزه بدى كه دارد (منظور مرگ است) شما را دلبسته خود نموده و از انجام اعمال بازمى‏دارد هر چه زودتر در هنگام صحت بعمل پردازيد كه پيوسته مورد حمله ناگهانى او هستيد

 

و از روى زمين شما را نقل بداخل آن ميدهد، از بالا به پائين و از انس به وحشت و از شادى و روشنائى به ظلمت و از فراخى به تنگناى قبر كه هيچ دوستى بديدن شما نمى‏آيد و بعيادت بيمارش نمى‏روند و بفرياد گرفتارش نميرسند. خداوند ما و شما را كمك كند در هول و هراس چنين روزى و از عقاب و كيفر آن نجات بخشد و ثواب بزرگ بما و شما عنايت كند، بندگان خدا اگر آخرين مسير شما همين باشد و انتهاى سفر ما باينجا برسد كافى است كه انسان تمام اندوه خود را در اين راه بكار برد و از دنيا فراموش كند و پيوسته در راه نجات از اين گرفتارى باشد با اينكه تازه پس از مرگ در گرو اعمال خويش است. و از او حساب خواهند كشيد. هيچ مدافعى ندارد و هيچ دلسوزى كه باو كمك كند. در چنين موقعى ايمان شخص برايش سودى نخواهد داشت اگر قبلا ايمان نداشته و يا در راه ايمان كار نيكى انجام نداده. بگو منتظر باشيد ما نيز انتظار آن را داريم.

شما را سفارش به تقوى ميكنم خداوند براى پرهيزكاران ضمانت كرده آنها را از آنچه ناراحتند برگرداند بآنچه علاقه دارند و از جايى كه گمان ندارند به ايشان روزى بدهد، مبادا از كسانى باشى كه از گناه مردم ميترسد ولى از اعمال و عواقب كردار خويش هراسى ندارد هرگز نميتوان خدا را فريب داد در رابطه با بهشتش و نميتوان رسيد به نعمت‏هاى آخرت مگر با اطاعت و بندگى او ان شاء الله.پ 4- كشف الغمه: امام حسين (ع) سخنرانى كرد و فرمود: مردم در كسب اخلاق پسنديده افتخار نمائيد و در بدست آوردن غنائم (عملى) سرعت بگيريد.

كار نيكى را كه در آن عجله نكرده باشيد بحساب نياوريد. ستايش را بدست آوريد با رستگارى. مبادا با سهل انگارى سرزنش را بخريد. هر گاه شخصى بديگرى نيكى كرده باشد و او خود را از سپاس نيكى او عاجز بداند خداوند بجاى آن شخص پاداش او را خواهد داد. خدا بهترين پاداش‏دهنده و بيشترين عطا را مى‏بخشد.

بدانيد كه نيازهاى مردم بشما از نعمتهاى خدا است براى شما مبادا از نعمتها ملول شويد كه تبديل به بلا خواهند شد. بدانيد كار نيك موجب ستايش است و از پس آن پاداش. اگر كار نيك را در نظر خود مجسم كنيد مردى خوش‏صورت و زيبا خواهيد ديد كه از چهره‏اش انسان شاد مى‏شود اما اگر پستى و خست را بنظر آوريد شخصى را خواهيد ديد بدشكل و زشت و منفور كه دل از ديدنش تنفر دارد و چشم با ديدنش بسته مى‏شود.

 

مردم، هر كس جود داشته باشد سيادت و بزرگوارى مى‏يابد و هر كس بخل ورزد رذل و پست مى‏شود باسخاوت‏ترين مردم كسى است كه ببخشد بكسى كه اميدوار از او نيست و باگذشت‏ترين مردم كسى است كه گذشت كند با قدرت و پيوندگرترين مردم كسى است كه پيوند خويشاوندى را برقرار كند با كسى كه از او قطع نموده است.

ريشه‏ها در پايگاه خود موجب رشد و نمو و شاخه‏ها ميشوند، هر كس بفوريت در باره برادر دينى خود يك نيكوكارى را انجام دهد فردا كه وارد قيامت شد نتيجه آن را خواهد ديد. و هر كه منظورش خدا باشد در اين نيكوكارى به برادر خود خداوند در موقع احتياج و نيازش پاداش او را خواهد داد و بلاهاى دنيا را از او برميگرداند بيشتر از آن نيكى كه به برادر خود كرده. و هر كس اندوهى از دل مؤمنى بزدايد خداوند اندوههاى دنيا و آخرت را از او برطرف ميكند و هر كه نيكى كند خدا باو نيكى خواهد نمود. خداوند نيكوكاران را دوست ميدارد.پ 5- خطبه‏اى ايراد كرد و در ضمن آن فرمود حلم و بردبارى زينت است و وفا مروت و صله رحم نعمت خودخواهى تجاوز از حد است و عجله نادانى است زياده روى و غلو گردابى است و همنشينى با اشخاص شر است و همنشينى با گنهكاران موجب شك و ريب مى‏شود.پ 6- كشف الغمه ابو مخنف لوط بن يحيى گفت بيشتر شعرهائى كه مردم از مولايمان ابا عبد الله الحسين (ع) نقل كرده‏اند شعرهائى است كه در آنها امام مثل زده من اشعار امام را از مواضع آن بدست آورده‏ام و از جاهائى كه احتمال ميدادم ضبط كرده‏ام. و از رجال برجسته‏اى آنها را روايت نموده‏ام از جمله عبد الرحمن بن نجبه خزاعى و ديگران.

روزى مردى از اهالى سلع (محلى است نزديك مدينه) شعرهاى زير را برايم خواند گفتم برايم اين شعرها را مينويسى؟ گفت به‏به چه ردائى دارى. آن ردا را همان روز بده دينار خريده بودم بر دوش او افكندم اين اشعار را برايم نوشت:

حضرت ابو عبد الله حسين بن على بن ابى طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن مناف بن قصى فرمود:

         ذهب الذين احبهم             و بقيت فيمن لا احبه‏

             في من اراه يسينى             ظهر المعيب و لا اسبه‏

 

 

         يبغى فسادى ما استطاع             و امره عما اربه‏

             حنقا يدب الى الضراء             و ذاك عما لا ادبه‏

 ترجمه اشعار: آنهائى را كه دوست داشتم رفتند من باقيمانده‏ام بين كسانى كه آنها را دوست نميدارم و كسانى كه مى‏بينم مرا دشنام ميدهند پشت سر ولى من او را دشنام نميدهم. تمام نيروى خود را در راه خراب كردن من بكار مى‏برد با اينكه كار او در اختيار من است از روى كينه كوشش بزيان و ناراحتى من دارد و اين كارى است كه من هرگز تمايل بآن ندارم.پ بيش از شش خط ديگر از اشعار را باضافه بقيه اشعارى كه در متن عربى نقل شده حذف نموديم چون براى فارسى زبانان آن طور كه بايد مورد استفاده قرار نميگرفت.پ 7- روايت شده كه مردى خدمت حضرت حسين (ع) رسيده گفت من شخصى گناهكارم كه نميتوانم خود را از معصيت نگهدارم مرا پند و اندرزى بده فرمود پنج كار را انجام مده بعد هر گناهى مايلى بكن:

اول از رزق روزى خدا نخور هر گناهى مايلى بكن. دوم از ولايت خدا خارج شو هر گناهى ميخواهى بكن. سوم جايى را پيدا كن كه خدا ترا نبيند هر چه ميخواهى بكن. چهارم وقتى ملك الموت براى قبض روح تو آمد جلوگيرى از او بكن هر گناهى ميخواهى بكن. پنجم وقتى مالك دوزخ ترا داخل جهنم كرد داخل نشو هر گناهى مايلى انجام ده.پ 8- اختصاص: حضرت صادق (ع) از پدرش و آن جناب از پدر خود نقل كرده كه مردى از اهالى كوفه در ضمن نامه‏اى بحضرت حسين (ع) نوشت: مولاى من بفرمائيد خير دنيا و آخرت چيست؟ در جواب او نوشت:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اما بعد هر كس جوياى رضاى خدا باشد با خشم مردم خداوند بجاى مردم كارهاى او را كفايت ميكند و هر كه بجوى رضاى مردم را با خشم خدا او را خداوند بمردم واميگذارد و السلام.پ 9- درة الباهرة حضرت حسين بن على (ع) فرمود حوائج مردم بشما از نعمتهاى خدا است بر شما مبادا از نعمتها ملول شويد (در روايت ديگرى گذشت كه نعمتها تبديل به بلا مى‏شود).پ فرمود خدايا مرا بوسيله احسان دچار فريفتگى مگردان و با بلا ادبم مكن.

 

پ‏و فرمود هر كس عطاى ترا بپذيرد در كرم و سخاوت تو كمك نموده.پ و فرمود ثروت تو اگر بدردت نخورد تو براى آن ثروت هستى تو خود را براى نگهدارى ثروت باقى نگذار كه او براى تو باقى نخواهد ماند و بخور آن را قبل از اينكه ترا بخورد.پ 10- كنز الفوائد: امام حسين (ع) روزى بابن عباس فرمود: در باره چيزى كه بتو مربوط نيست سخن مگو زيرا ميترسم بگناه دچار شوى. در باره چيزى كه مربوط بتو است نيز صحبت مكن مگر بدانى جاى صحبت كردن است بسا از گويندگان كه به حق سخن گفته‏اند ولى سرزنش شده‏اند با دو كس بحث و جدال مكن شخص حليم و شخص سفيه. حليم ترا عصبانى ميكند و نادان اذيتت ميكند، در پشت سر برادر مؤمن خود چيزى بگو كه دوست دارى او پشت سر تو بگويد. چنان عمل كن همانند مردى كه ميداند از جرائمش بازخواست ميكنند و پاداش كارهاى نيكش را ميدهند و السلام.

سخن نافع بن جبير باو رسيد كه در باره معاويه گفته بود: معاويه بجهت حلم ساكت ميماند و بواسطه داشتن علم سخن ميگويد. امام عليه السلام فرمود بلكه خودخواهى موجب سخن گفتن او مى‏شود و فروماندن موجب سكوتش ميگردد.پ 11- اعلام الدين: قسمت اول اين سخنان در شماره 4 گذشت.

صحبت از عقل شد در نزد معاويه امام حسين (ع) فرمود عقل كامل نميشود مگر به پيروى حق معاويه گفت در دل شما جز يك چيز نيست (شايد منظورش كينه است).پ و فرمود براى هيچ پادشاهى دوائى را تعريف نكن اگر برايش سودمند شود ترا ستايش نخواهد كرد. و اگر ضرر باو برساند ترا متهم ميكند.پ و فرمود بسيارى از گناهان است كه بهتر از پوزش خواستن از آن گناه است.پ و فرمود مال تو اگر بنفع تو نباشد تو خود را فداى او كرده‏اى. خرج آن را مگذار براى بعد از خود كه ذخيره براى ديگران كرده‏اى. اما از تو بازخواست خواهند كرد و بحساب تو ميگذارند بدان كه تو براى آن نميمانى او نيز براى تو نخواهد ماند بخور آن را قبل از اينكه ترا بخورد.

و در روز عاشورا اين رجز را ميخواند:

         الموت خير من ركوب العار             و العار خير من دخول النار

 

 

 

و الله من هذا و هذا جار مرگ بهتر از ننگ است، و ننگ بهتر از آتش جهنم قسم بخدا پناه مى‏برم از ننگ و مرگ را برميگزينم نه ننگ را.پ و فرمود درس دادن علم موجب پيدا شدن معرفت مى‏شود و طول تجربه عقل را افزايش ميدهد، شرافت تقوى است، و قناعت آسايش بدنها است، هر كه تو را دوست داشته باشد (از كار ناپسند) بازت ميدارد و هر كه با تو دشمن باشد فريبت ميدهد (و تشويقت ميكند).پ و فرمود هر كس نتواند راى خود را اظهار كند و راه چاره بر او بسته باشد رفق و مدارا وسيله گشايش اوست.