پتحف العقول صفحه 442: كلمات قصارى از آن جناب در مورد اين خصوصيات اخلاقى:پ 1- حضرت رضا (ع) فرمود مؤمن بكمال ايمان نمىرسد مگر اينكه در او سه خصلت باشد: 1- روشى از خدا. 2- روشى از پيامبر. 3- روشى از امام (ع).
اما روشى كه از خدا بايد بياموزد كتمان سر است و اما روشى كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بايد بياموزد مدارا با مردم است و روشى كه بايد از امام فراگيرد شكيبائى و صبر.پ 2- و فرمود صاحب نعمت لازم است كه توسعه بر خانواده خود بدهد.پ 3- و فرمود عبادت بنماز و روزه زياد نيست عبادت زياد انديشه نمودن در امر خدا است.پ 4- و فرموده است از اخلاق انبياء پاكيزگى است.پ 5- و فرمود سه چيز از روش پيامبران است: عطر و كوتاه كردن مو و زياد همبسترى «1»پ 6- فرمود امين بتو خيانت نميكند ولى تو خائن را بامانت پذيرفتهاى.پ 7- و فرمود هر گاه خداوند اراده امرى را بنمايد عقل را از مردم مىگيرد و
كار خود را اجرا مينمايد و ارادهاش باتمام ميرسد وقتى تمام شد هوش و عقل آنها را برميگرداند آن وقت اظهار نظر ميكنند كه چه شد و از كجا بوجود آمد.پ 8- خاموشى يكى از دربهاى حكمت است خاموشى محبت مىآورد و دليل و راهنماى هر نيكى است.پ 9- و فرمود هر كار و چيز اضافى احتياج بمقدارى حرف اضافى دارد.پ 10- و فرمود برادر بزرگتر بمنزله پدر است.پ 11- از امام مشخصات آدمهاى نادان را پرسيدند، فرمود: كسى كه دلبسته بچيزى است كه او را از خدا باز ميدارد.پ 12- امام براى خشك كردن نامه خاك بر آن مىپاشيد و ميفرمود اشكالى ندارد و هر وقت تصميم داشت نيازهاى خود را يادداشت كند مينوشت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ يادآورى ميكنم ان شاء الله سپس مطالبى را كه بآن نياز داشت يادداشت ميكرد.پ 13- وقتى از كسى ياد ميكنى كه حضور دارد با كنيه از او ياد كن (اشاره به يك نوع احترام است) اما وقتى غايب است نام او را ببر.پ 14- و فرمود دوست هر كس عقل اوست و دشمنش جهل و نادانيش.پ 15- و فرمود اظهار دوستى و محبت با مردم نيمى از عقل است.پ 16- و فرمود خداوند دشمن قيل و قال و سر و صدا و از بين بردن مال و زياد درخواست كردن است.پ 17- و فرمود عقل شخص كامل نميشود مگر در او ده امتياز باشد: 1- اميد بخير و نيكى او برود. 2- از شر او در امان باشى. 3- كار خوب كم ديگران را زياد مىانگارد. 4- و كار خوب زياد خود را كم ميشمارد. 5- از تقاضا و درخواست نياز ديگران خسته نميشود. 6- و در طول زندگى از دانشجوئى ملول نميگردد.
7- فقر در رابطه با خدا برايش بهتر است از ثروت. 8- خوارى در رابطه با خدا محبوبتر است نزد او از عزت در ارتباط با دشمن خدا. 9- گمنامى برايش لذت بخشتر از شهرت است سپس فرمود اما دهم چه دهمى عرضكردند دهمى چيست؟
فرمود دهمى اينست كه با هر كس برخورد كرد بگويد او بهتر از من و پرهيزكارتر است زيرا مردم دو نوعند، يك دسته واقعا بهتر و پرهيزكارتر از اويند و يك دسته
بدتر و پستتر. وقتى شخصى را ديد كه از او بدتر و پستتر است بگويد شايد خوبى او در باطن است و اين پنهان بودن خوبيش بنفع اوست و خوبى من آشكار است كه اين بضرر من است اما وقتى كسى را ديد كه از او بهتر و پرهيزكارتر است در مقابلش تواضع مينمايد تا باو برسد اگر چنين بود مقامى ارجمند يافته و واقعا خوب شده و به نيكى ياد مىشود و برتر از اهل زمان خويش ميگردد.پ 18- شخصى از آن جناب راجع باين آيه پرسيد: وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ «1».
فرمود توكل درجاتى دارد از آن جمله اينست كه در تمام كارهايت اعتماد بخدا كنى در كارهائى كه نسبت بتو انجام داده هر چه كرده راضى باشى و بدانى كه در مورد تو كوتاهى و كملطفى ننموده و بدانى كه حق با اوست در تمام آن پس توكل بر او مينمائى بتفويض آن بخدا و از آن جمله ايمان به غيبت است مسائلى كه تو از آن اطلاع ندارى علم آن را بخدا مىسپارى و اولياء و امناى خدا و بآنچه آنها ميگويند اعتماد ميكنى و بمسائل ديگرى كه از ناحيه امناى خدا ميرسد.پ 19- احمد بن نجم از امام سؤال كرد راجع بعجب و خودپسندى كه عمل را فاسد ميكند فرمود عجب درجاتى دارد از آن جمله اينست كه شخص عمل بد خود را خوب انگارد و خوشش بيايد و خيال كند كار خوبى كرده و نوع ديگر آن اينكه شخص با ايمانى كه بخدا ايمان آورده منت بر خدا داشته باشد با اينكه خدا بر او منت دارد در دينش.پ 20- فضل (شايد وزير مأمون باشد) گفت بحضرت رضا (ع) عرضكردم يونس بن عبد الرحمن مدعى است كه معرفت اكتسابى است فرمود نه اشتباه كرده، خداوند بهر كه بخواهد ايمان را مىبخشد بعضى اشخاص داراى ايمان مستقر هستند و بعضى ايمانى مستودع دارند، ايمان مستقر ايمان ثابتى است كه هرگز خدا آن را سلب نميكند و از او نميگيرد و اما مستودع ايمانى است كه به شخص مىدهد بعد از او مىگيرد.پ 21- صفوان بن يحيى گفت: از حضرت رضا (ع) راجع به معرفت پرسيدم كه آيا مردم در رابطه با معرفت از خود ميتوانند كارى بكنند فرمود نه. عرضكردم آيا
در مقابل معرفت پاداش و اجر دارند فرمود آرى خداوند بر آنها لطف نموده و معرفت افاضه كرده و همين طور ميفرمايد و منت مىنهد و پاداش مىبخشد.پ 22- فضيل بن يسار گفت از حضرت رضا (ع) راجع بافعال بندگان پرسيدم كه آيا آفريده هستند يا غير آفريده؟ فرمود بخدا قسم آنها آفريده هستند.
منظورش اينست كه آفريدهشدهى تقديرى هستند نه آفريده شده تكوينى.
سپس فرمود ايمان از اسلام يك درجه برتر است و تقوى يك درجه بالاتر از ايمان است و يقين يك درجه برتر از ايمان است بفرزندان آدم چيزى برتر و بهتر از يقين داده نشده.پ 23- از بهترين مردم پرسيدند؟ فرمود كسانى كه وقتى كار نيكى كنند شادمان ميشوند و اگر گناهى از آنها سرزند استغفار ميكنند وقتى بآنها بدهند سپاسگزارند و اگر گرفتار شوند صبر ميكنند و اگر خشمگين شوند مىبخشند.پ 24- از اندازه توكل پرسيدند فرمود از هيچ كس جز خدا نترسى.پ 25- و فرمود از سنت است اطعام نمودن موقع ازدواج.پ 26- ايمان چهار قسم است: توكل بر خدا و رضا بقضاى او و تسليم فرمانش و تفويض و واگذارى بخدا عبد صالح (مؤمن آل فرعون) گفت: وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا «1».پ 27- و فرمود پيوند نما با خويشاوندت گرچه با يك شربت آب باشد و بهترين چيزى كه پيوند با خويشاوند مينمائى خوددارى از آزار است و در قرآن مىفرمايد لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى «2».پ 28- و فرمود از علامات فقه: علم و حلم و خاموشى درى از درهاى حكمت است. خاموشى محبت مىآورد و دليل بر نيكى است.پ 29- و فرمود كسى كه در پى افزايش زندگى است كه خانواده خود را نگهدارد پاداشش از مجاهد و پيكارجو در راه خدا بيشتر است.پ 30- عرض كردند چگونه صبح كرديد فرمود صبح كردم در حالى كه مدت مرتب كم مىشود و اعمالم محفوظ است و مرگ گريبانگير و آتش پشت سرمان و نميدانم با ما
چه معامله مىشود.پ 31- فرمود پنج چيز است كه در هر كس نباشد اميد چيزى در دنيا و آخرت از او نبايد داشت.
1- كسى كه در نهاد او اعتماد نباشد و كرم در سرشتش و استحكام در آفرينش او و نجابت در نفسش و ترس از خدا.پ 32- و فرمود هرگز دو گروه با هم روبرو نميشوند مگر اينكه نصرت با گروهى است كه عفو و بخشش بيشتر داشته باشد.پ 33- فرمود سخاوتمند از غذاى مردم ميخورد تا از غذايش بخورند و بخيل از غذاى مردم نميخورد تا از غذاى او نخورند.پ 34- و فرمود ما خانوادهاى هستيم كه معتقديم وعدهاى كه داديم دينى است بر گردنمان چنانچه پيامبر اكرم (ص) انجام داد.پ 35- فرمود زمانى بر مردم خواهد آمد كه سلامتى بده قسمت تقسيم مىشود و نه قسمت آن در كنارهگيرى از مردم و يك قسمت در خاموشى است.پ 36- معمر بن خلاد گفت: خدا فرجت را برساند امام (ع) باو فرمود، معمر اين فرج شما است اما من بخدا سوگند برايم سفرهايست كه درون آن مقدارى خورش است و آن را مهر و موم نمودهاند.پ 37- و فرمود كمك نمودن به ناتوان بهترين صدقه است.پ 38- و فرمود بنده حقيقت ايمان را تكميل نمىنمايد مگر اينكه در او سه خصلت باشد: تفقه و اطلاعات دينى و نيكو اندازه داشتن در زندگى (كه بجا خرج كند) و شكيبائى بر مصيبتها.پ 39- بابى هاشم داود بن قاسم جعفرى فرمود: داود ما را حقى است بر شما بواسطه انتساب به پيامبر (ص) و شما را حقى است بر ما هر كس حق ما را بشناسد حق او نيز لازم مىشود هر كس عارف بحق ما نباشد حقى بر ما ندارد.پ 40- روزى حضرت رضا (ع) در مجلس مأمون بود فضل بن سهل ذو الرياستين نيز حضور داشت صحبت از شب و روز شد كه كداميك جلوتر آفريده شده. فضل اين سؤال را از حضرت رضا (ع) كرد، امام فرمود مايلى جواب آن را از قرآن بدهم يا از روى حساب خودت، گفت اول از روى حساب بدهيد، فرمود مگر شما نميگوئيد طالع دنيا سرطان است و كواكب در نقطه شرف خود بودهاند گفت چرا فرمود پس
زحل در ميزان و مشترى در سرطان و مريخ در جدى و زهره در حوت و قمر در ثور و شمس در وسط آسمان در حمل بوده و اين امكان ندارد مگر در روز، گفت صحيح است.
فرمود اما از قرآن خداوند ميفرمايد: لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ يعنى روز قبل از شب بوده.پ 41- على بن شعيب گفت خدمت حضرت رضا (ع) رسيدم فرمود يا على چه كس از همه بهتر زندگى ميكند؟ گفتم سرور من شما بهتر از من مىدانيد فرمود يا على هر كس زندگى ديگران خوب بگذرد از زندگى او يا على چه كس از همه بدتر زندگى ميكند باز عرضكردم شما بهتر ميدانيد فرمود هر كه از زندگى او ديگرى بهره نبرد.
فرمود يا على قدر همسايگى با نعمتها را بدان كه آنها وحشى و غير قابل انس هستند از گروهى كه فاصله گرفتند ديگر برنميگردند.
فرمود يا على بدترين مردم كسى است كه بخشش و عطائى نكند و تنها بخورد و بندهى خود را بزند.پ 42- مردى در روز عيد فطر عرضكرد بآن جناب من روزهام را امروز باز كردم با خرما و خاك قبر فرمود جمع بين سنت و بركت كردهاى.پ 43- فرمود به ابو هاشم جعفرى اى ابا هاشم عقل لطف و مرحمتى است از جانب خدا و ادب داشتن تحمل يك مشقت است هر كس با زحمت ادب را نگهدارد قادر بر آن مىشود اما هر كه بزحمت بخواهد عقل بدست آورد جز جهل او افزوده نميشود.پ 44- احمد بن عمر و حسين بن زيد گفتند خدمت حضرت رضا (ع) رسيديم عرضكرديم يا ابن رسول الله ما زندگى خوبى داشتيم و روزى فراخ ولى اوضاع تغيير كرد دعا بفرمائيد خداوند نعمتهاى از دست رفته ما را برگرداند.
فرمود ميخواهيد چه بشويد پادشاه؟ مايليد مانند طاهر (ذو اليمنين فرمانده كل قواى مأمون و هرثمه (نيز يكى از سرلشكران او بود) بشويد اما مخالف اين اعتقادى كه داريد باشيد، گفتم بخدا قسم هرگز ميل ندارم دنيا برايم پر از طلا و نقره باشد و از اين اعتقادى كه دارم برگردم.
فرمود خداوند در قرآن كريم ميفرمايد اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ «1». خوش گمان بخدا باش هر كس حسن ظن بخدا داشته باشد خداوند مطابق گمانش براى او فراهم ميكند هر كس بمقدار كم رزق راضى باشد عمل كم از او پذيرفته مىشود و هر كس بكم حلال راضى شود رنجش سبك ميگردد و خانواده خود را در نعمت قرار داده و خدا باو بينش درد دنيا و دواى آن را داده و او را سالم به بهشت برين مىبرد.پ 45- ابن سكيت گفت امروز حجت براى مردم چيست امام فرمود عقل است كه بوسيله آن راستگو شناخته مىشود و تصديق ميگردد و كاذب نيز شناخته ميگردد و تكذيب مىشود. ابن سكيت گفت بخدا قسم اينست جواب.پ 46- و فرمود مرد دست ديگرى را نميبوسد زيرا بوسيدن دست مثل نماز خواندن براى اوست «2».پ 47- فرمود مادر لب فرزندش را مىبوسد و خواهر صورت را و امام پيشانى را.پ 48- و فرمود بخيل آسايش ندارد و حسود لذت و پادشاهان وفا و دروغگو جوانمردى.پ 2- امالى ج 2 ص 98: عباس بن مأمون از پدر خود نقل كرد كه حضرت رضا (ع) بمن فرمود سه چيز وابسته بسه چيز است مشقت روزگار بر شخصى كه ابزار و ادوات كامل دارد و محروميت زياد براى كسى كه در صنعت عقب مانده باشد و دشمنى مردم عوام بر اهل معرفت.پ 3- قصص الأنبياء خطى: محمد بن عبيده گفت خدمت حضرت رضا (ع) رسيدم فرستاد از پى صالح بن سعيد با هم در خدمت آن جناب بوديم شروع به موعظه نموده فرمود: عابد در بنى اسرائيل باين مقام نميرسيد مگر اينكه ده سال بخاموشى بگذراند وقتى ده سال خاموش بود عابد ميشد. بعد
فرمود حضرت باقر (ع) فرمود چنان خوب باش كه بدى ندارد و برگى باش كه خار ندارد و نه خارى باشى كه برگ ندارد و بدى باشى كه خوبى ندارد بعد فرمود خداوند دشمن قيل و قال و از بين بردن مال و زياد سؤال كردن است.پ سپس فرمود بنى اسرائيل سخت گرفتند خداوند نيز بر آنها سخت گرفت موسى بآنها گفت يك گاو بكشيد گفتند چه رنگ باشد پيوسته سختگيرى ميكردند تا گاوى را كشتند كه پوستش پر از طلا شد سپس فرمود على بن ابى طالب (ع) ميفرمود حكماء حكمت را نابود كردند وقتى آن را بنااهل سپردند.پ قسمت اول شماره 4 در مواعظ حضرت موسى بن جعفر شماره 18 و 19 گذشت.پ حضرت رضا (ع) فرمود از خداوند عافيت دنيا و آخرت بخواهيد من روايت ميكنم از موسى بن جعفر (ع) كه فرمود نعمت پنهان وقتى داشته باشى بآن توجه ندارى وقتى از دست رفت قدرش را خواهى دانست.پ از موسى بن جعفر (ع) روايت ميكنم كه فرمود اگر من جوانى از جوانان شيعه را بيابم كه بدنبال اطلاعات دينى نميرود با شمشير او را ميزنم و در روايت ديگر بيست شلاق نقل كردهاند و فرمود فقاهت بياموزيد و گر نه شما اعراب نادانيد.پ و روايت شده كه فرمود مقام فقيه در اين زمان مانند انبيا است در بنى اسرائيلپ و روايت شده كه براى فقيه استغفار ميكند ملائكه آسمان و اهل زمين و وحوش و طيور و ماهىهاى دريا.پ ميانهروى را در فقر و ثروت از دست ندهيد و نيكى را چه كم و زياد فراموش ننمائيد كه خداوند تبارك و تعالى يك نصفه خرما را چنان بزرگ مىنمايد كه روز قيامت مانند كوه احد مىآيد.پ از حرص و حسد بپرهيزيد زيرا اين دو صفت امتهاى پيشين را نابود كرده از بخل بپرهيزيد زيرا بخل بيمارى است كه در آزادمرد و مؤمن يافت نميشد چون بخل خلاف ايمان است تقيه را از دست ندهيد كه روايت شده هر كس تقيه نداشته باشد دين ندارد و روايت شده كه تارك تقيه كافر است و روايت شده: كه تقيه كن حتى جايى كه معمولا تقيه نميكنند تقيه روش دينى بوده از ابتداى روزگار تا آخر آن
و روايت شده كه حضرت صادق (ع) روزى در بازار راه مىرفت پشت سر آن جناب حضرت موسى بن جعفر بود مردى جامه موسى بن جعفر (ع) را كشيد و پرسيد اين شخص كيست؟ فرمود نميدانم.پ بديدن يك ديگر برويد و هم را دوست داشته باشيد و دست يك ديگر را بفشاريد و با هم خشم نگيريد و بهم سخن ناروا نگوئيد كه روايت شده دو نفر كه با هم چنين باشند اهل جهنمند. مبادا مردم را بدوشيد بوسيله آل محمد (ص) زيرا زندگى كردن بدين وسيله كفر است. روزى كم را كم نشماريد كه از روزى زياد محروم ميشويدپ سعى كنيد در كارهايتان كتمان داشته باشيد در امور دين و دنيا روايت شده كه افشاگرى كفر است، و روايت شده كسى كه افشاى اسرار ميكند با قاتل شريك است و روايت شده كه هر چه از دشمن پنهان ميدارى دوست تو هم بر آن مطلع نشود.پ مبادا از حق خشمگين شويد وقتى بگوشتان رسيد و مبادا دنيا شما را فريب دهد زيرا دنيا بصلاح شما رفتار نميكند چنانچه خوب رفتار نكرد با پيشينيان كه دل باو بسته بودند و روايت شده كه دنيا زندان مؤمن و قبر خانه اوست و بهشت جايگاهش ولى دنيا براى كافر بهشت و قبر زندان و جهنم جايگاه اوست راستگوئى را از دست ندهيد، مبادا دروغ گوئيد كه دروغ شايسته دروغگويان است، زياد بياد مرگ باشيد.پ روايت شده كه ياد مرگ بهترين عبادت است. زياد صلوات بر محمد و آلش بفرستيد و زياد دعا كنيد براى مؤمنين و مؤمنات در دل شبهاى تار و روزها زيرا صلوات بر محمد و آل از بهترين اعمال خوب است شدت علاقه نشان دهيد بر رفع نيازمنديهاى مؤمنين و شادكردن آنها و برطرف نمودن ناراحتى از ايشان زيرا بعد از انجام واجبات هيچ عملى بهتر از مسرور كردن مؤمن نيست.پ مبادا اعمال نيك را باتكاى حب و دوستى آل محمد صلى الله عليه و آله رها كنيد و مبادا دوستى آل محمد را باتكاى اعمال صالح از دست بدهيد زيرا هيچ كدام از اين دو به تنهائى پذيرفته نميشود.پ بدانيد سرآمد بندگى و اطاعت خدا تسليم در مقابل چيزهائى است كه نمىفهميم.پ چنانچه سرآمد گناهان رد بر آنها است. خداوند مردم را آزمايش ميكند به اطاعت نمودن در چيزهائى كه مىفهمند و چيزهائى كه نمىفهمند تا حجت لازم
آيد و شبهه برطرف شود از خدا بپرهيزيد و سخن استوار بگوئيد تا اعمال شما را اصلاح نمايد و داخل بهشتى كند شما را كه داراى نهرهاى جارى و منزلهاى عالى است در بهشت عدن، مبادا خير دنيا از دست شما برود زيرا نميتوان بآخرت رسيد مگر بوسيله دنيا.پ 5- فقه الرضاء روايت رسيده بما كه نگاه كن بكسى كه از تو در قدرت پائينتر است و نگاه نكن بكسى كه بالاتر از تو است، اين عمل براى تو شايستهتر است و بيشتر سزاوار افزايش نعمت ميشوى. بدان عمل دائم كم با يقين و بينش در نزد خدا بهتر است از عمل زياد بدون يقين و با كوشش.پ بدان ورعى سودمندتر از ترك كارهاى حرام و خوددارى از آزار مؤمنين نيست، و هيچ زندگى گواراتر از اخلاق خوب نيست و مالى سودمندتر از قناعت و نادانى زياندارتر از خودپسندى مبادا با دانشمندان بخصومت پردازى و نه آنها را به بازى بگير و نه با ايشان جنگ كن و نه از آنها كناره بگير.پ و روايت بما رسيده هر كه ستم را بپذيرد سپاس نعمت را نخواهد داشت. از موسى بن جعفر (ع) روايت ميكنم كه فرمود خداوند رحمت كند آن شخصى را كه علاقه مردم را بما افزايش دهد نه موجب افزايش دشمنى مردم با ما شود بخدا سوگند اگر سخنان نيكوى ما را نقل كنند و روايت نمايند باعث عزت و شرافت آنها مىشود و هيچ كس نميتواند بر آنها خورده بگيرد.پ و روايت ميكنم از پدرم موسى بن جعفر (ع) كه فرمود تقوى و ورع و كوشش و اداى امانت و راستگوئى و حسن جوار و همسايگى را از دست ندهيد اينست مطالبى كه حضرت محمد (ص) آورده نماز در ميان عشاير و محله خود بخوانيد و با خويشاوندان ارتباط داشته باشيد و بعيادت بيماران خود برويد و به تشييع جنازههاى خويش برويد، موجب آرايش و افتخار ما بشويد نه باعث ننگ و عار ما. ما را مورد محبت مردم قرار دهيد نه مردم را با ما دشمن كنيد. هر نوع دوستى را بجانب ما جلب نمائيد و هر بدى را از ما دفع كنيد هر سخن خوبى كه در باره ما بگويند شايسته آن هستيم و هر نسبت بدى كه بما بدهند چنين نيستيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.پ و روايت شده كه مردى بحضرت صادق (ع) عرضكرد يا ابن رسول الله مروت در چيست؟ فرمود در اينكه خدا ترا نبيند جايى كه نهى كرده و خدا ترا غايب نبيند جايى كه امر كرده.
پ6- كشف الغمه: آبى در نثر الدرر مىنويسد: از حضرت رضا (ع) مشخصات زاهد را پرسيدند فرمود خود را بهدف ميرساند بدون زاد و توشه كافى، آماده مرگ است و از زندگى دلتنگ از معنى قناعت پرسيدند فرمود: قناعت مجموعه صفاتى است از اين قبيل: 1- خويشتندارى و براى خود ارزش قائل شدن. 2- رها كردن پىگيرى از گرفتاريهاى افزايشطلبى و بندگى و بردگى اهل دنيا را نمودن طريق قناعت را نمىسپارد مگر دو نفر كسى كه سرباز ميزند از دنيا براى پاداش آخرت يا شخص كريمى كه خود را آلوده نميكند به برخورد با مردمان پست.
مردى از شستن دست در هنگام غذا خوددارى كرد در حضور امام (ع) به او فرمود دستت را بشوى كه شستن اولى بنفع ما است و شستن دومى براى تو سودمند است اگر خواستى آن را ترك كن.
امام (ع) در تفسير اين آيه: فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ «1» فرمود يعنى بخشيدن بدون سرزنش و در آيه خَوْفاً وَ طَمَعاً «2» فرمود ترس براى مسافر است و طمع براى كسى كه مقيم است.پ 7- از تذكره ابن حمدون: امام (ع) فرمود هر كس خشنود باشد از خدا بروزى كم خداوند نيز از او راضى مىشود بعمل كم. شخص نميتواند از گردابهاى گرفتارى بد رهائى يابد با پيمانشكنى و از چنگال عقوبت رهائى ندارد كسى كه با حيله به ستمگرى مىپردازد و فرمود مردم دو نوعند كسى كه باندازه لازم دارد ولى نفس او را كفايت نميكند و جويندهاى كه پيدا نميكند.پ 8- اختيار رجال كشى ص 500: حسين بن مهران نامهاى به حضرت رضا (ع) نوشت او مردى بود واقفى مذهب (كسانى كه امامت حضرت رضا را قبول نكردند) و در اعتقاد خود مشكوك بوده در نامه خود حضرت رضا (ع) را راهنمائى ميكرد كه چنين و چنان كن و چنين نكن.
امام (ع) در جواب او نامهاى نوشت ابتدا براى اصحاب نسخه آن نامه را فرستاد تا نسخهبردارى كنند مبادا حسين بن مهران جواب نامه را پنهان نمايد.
هر وقت مطلبى را مايل بود بماند و از دست نرود همين كار را مىكرد جواب امام (ع) اينست.
پبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ: خدا بما و تو عافيت عنايت كند نامهات رسيد كه يادآورى كرده بودى از آن شخصى كه باو جنايت شده و متضرر گرديده در آن نامه قيد كردهاى كه او را گرفتهاى و بمن تذكر ميدادى كه چگونه با من برخورد ميكنى در باره او و ديگرى را برايم ميفرستى استدلال زياد نموده بودى و بكوردلى افتادهاى مايلى تو نيز وارد همان كار شوى.پ ميگفتى او در مورد من بنظر و عقيده خود بنفع خويش عمل كرده و ميخواسته مردم باو تمايل پيدا كنند و كار بدست او باشد و هر طور مايل است عمل نمايد و خيال ميكرده كه من نيز پيرو او خواهم بود در صلاحديدهائى كه اظهار داشته تو خود نيز مرا بنظر خويش راهنمائى ميكنى كه پس از تو چگونه رفتار كنم. اين جريان درست نميشود مگر بيكى از دو صورت يا بپذيرم بهمين صورتى كه هست يا بآنها هر چه مايلند بدهم و كار را تمام نمايد و گر نه در نظر ما كار صحيحى نيست و مردم اموالى كه در اختيار دارند واگذار نخواهند كرد و آنها را مىبرند. و كار با عقل و نظر تو درست نميشود و در مورد آنچه بآنها دادهاى برأى و مشورت كارى نكن زيرا كار بدست خداى يكتا است او هر چه بخواهد انجام مىدهد در مورد مردم. هر كه را خدا هدايت كند گمراهكننده ندارد و هر كه را گمراه كند هدايتكننده و براى او رهبرى نخواهى يافت.پ گفتهاى در باره آنها با حيله و نيرنگ بازى رفتار كن چگونه ميتوانى حيله كنى با اينكه خداوند ميفرمايد: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا في التورية و الانجيل تا اين قسمت آيه وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ.
اگر نظر آنها را بپذيرى راه مىآيند و تسليم ميشوند ولى من كارى را در مورد آنها انجام دادم كه تو نپذيرفتى و آنها نيز نپذيرفتند و خداوند زندگى مرا ادامه بخشيد و اين كار را باميد اصلاح كردم چون امير المؤمنين (ع) فرمود: نزديك شويد بپرسيد شخص دانا افاضه مينمايد و بهرهمند ميكند دست بر شكم خود ماليد و فرمود: اين شكم را پر از طعام نكردهام پر از علم است بخدا قسم آيهاى نازل نشده در خشكى و دريا و بيابان و كوه جز اينكه من مطلعم و ميدانم در باره چه كس نازل شده و بجهت فرمايش امام صادق (ع) كه فرمود: شكايت اهل مدينه را بخدا ميكنم من در ميان آنها همچون موى تن هستم كه سترده مىشود، مىخواهند زبان
بحق باز نكنم بخدا تا زنده باشم حق را ميگويم وقتى حقيقتى را بگويم منظورم حفظ خون شما و برقرارى اجتماع شما است تا اسرارمان بدست ديگران نيافتد. با اينكه پيامبر اكرم فرمود سرى است كه خدا بجبرئيل سپرده و جبرئيل به محمد و محمد بعلى و على بهر كس كه بخواهد. سپس اضافه نمود كه حضرت باقر (ع) فرمودپ بعد شما اين سخنان را ميان كوچه و بازار با هم صحبت ميكنيد. من خواستم پس از درگذشت امام موسى بن جعفر (ع) اجتماع شما بهم نخورد و پناه بنااهل نبريد و سؤالهاى خود را از غير امام نكنيد كه موجب هلاك و نابودى شما شود چقدر مردم را دعوت به پيروى از خود نمودند با اينكه شايستگى نداشتند.
بعد شما گفتيد اگر موسى بن جعفر تعيين كرده بود بايد ثابت ميشد و بديگرى كار واگذار نميشد در جواب گفتم كه تقيه وظيفه او بود اما وقتى از او بپرسند جواب لازم مىشود و پيشآمدى شد كه گمان ميكنيد در مورد آن شما را سرزنش ميكنند كار حواله بغير شما شده است و بر شما لازم است از او پيروى كنيد و شما هر چه بنظر و عقل خودتان جور درمىآيد از پيش گرفتيد چون خيال ميكرديد كار ما اصلاح نخواهد شد اگر بگوئيد چنين نيست و كار بشما واگذار شده امر پروردگار خود را پشت سر انداختهايد و من هرگز پيروى از شما نخواهم كرد زيرا گمراه خواهم بود.پ چارهاى نيست بايد شما نيز مانند پيشينيان گرفتار همان جريانها بدون هيچ تفاوت بشويد و آنچه ملاحظه كرديد كه جلوگيرى شد در مرتبه اول از تصريح و از جواب در مرتبه آخر بواسطه شفاى دلهاى شما است و براى از بين بردن شكتان و اين مسائل چنين نيست كه از دل شما برود مگر اينكه خداوند بخواهد اگر همه مردم بتوانند ميخواهند ما را دوست داشته باشند و عارف بحق ما باشند و تسليم دستورمان ولى خداوند هر چه بخواهد انجام ميدهد و هر كه را مايل باشد هدايت مينمايد.پ اگر در اين گفت شنودها بهرهاى بر شما باشد بمقدار كافى دليل و سخنان عبرتانگيز قبلا براى شما گوشزد كردم. زياد سؤال كردن در نظر ما كار خوبى نيست و آنها كه پيوسته سؤال ميكنند مايلند رخنهاى بيابند و شبهه ايجاد كنند هر كه انتظار شبههاى داشته باشد خدا او را بخود واميگذارد تو و دوستانت خيال نكنيد كه من نظر شما را پذيرفتهام اگر بخواهم خاموش ميشوم اين مربوط بمن است نه آنچه شما اظهار نظر ميكنيد، شما فلان و فلان مطلب را نميدانيد چون ما
در مورد اين مطلب يقين داريم و شما مشكوك هستيد «1».پ 9- كتاب عدد قويه بنقل از كتاب ذخيره: حضرت رضا (ع) فرمود هر كه حساب خود را برسد سود ميبرد و هر كه غافل از نفس خود باشد زيان ميكند. هر كه بترسد در امان است و هر كه پند بگيرد بصير مىشود و هر كه بصير شود ميفهمد، و هر كه بفهمد ميداند. دوست نادان در رنج است، و بهترين مال ثروتى است كه موجب نگهدارى آبروى انسان شود. بهترين عقل شناختن نفس خويش است مؤمن وقتى خشمگين شود خشم او را از حق خارج نميكند و وقتى خشنود باشد خشنودى او را به باطل نمىكشاند و وقتى قدرت پيدا كرد بيشتر از حق خود نميگيرد.پ و فرمود مردمان شرور كشندگان انبياء هستند و عامه اسمى مشتق از عمى و كورى است. خداوند باين اكتفا نكرد كه آنها را تشبيه به چهارپايان كند فرمود:
بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا «2» بلكه آنها از چهارپا گمراهترند.پ و فرمود كه مأمون بمن گفت آيا شعرى از حفظ دارى. گفتم زياد گفت بهترين شعرى كه در مورد حلم در حفظ داريد بخوانيد اين شعر را خواندم.
اذا كان دونى من بليت بجهله ابيت لنفسى ان اقابل بالجهل
و ان كان مثلى في محلى من النهى هربت لحلمى كى اجل عن المثل
و ان كنت ادنى منه في الفضل و الحجى عرفت له حق التقدم و الفضل
مأمون گفت گوينده اين شعر كيست گفتم يكى از جوانان ما، درخواست كرد بهترين شعر را در باره سكوت در مقابل نادان بخوانم اين شعر را خواندم.
انى ليهجرنى الصديق تجنبا فاريه ان لهجره اسبابا
و اراه ان عاتبته اغريته فارى له ترك العتاب عتابا
و اذا أتيت بجاهل متحلم يجد المحال من الامور صوابا
اوليته عنى السكوت و ربما كان السكوت عن الجواب جوابا «3»
گفت گوينده اين شعر كيست گفتم يكى از جوانان ما، و از كتاب نزهت (بعضى از جملات اين قسمت قبلا ترجمه شده از جهت رفع تكرار از ترجمه مجدد خوددارى مىشود).پ فرمود هر كس خوبى او زياد باشد بوسيله آن خوبيها مورد ستايش قرار ميگيرد و بىنياز از بخود باليدن است بواسطه ذكر آنها هر كه خدا را به مخلوق تشبيه كند مشرك است و هر كه بخدا چيزى را نسبت دهد كه نهى شده كافر باوست كسى كه گوش بنظريه تو در مورد صلاح خويش نميدهد بحرف او گوش مده و منتظر اين باش كه يك گرفتارى او را اصلاح نمايد. هر كس كارى را از راهش بجويد نخواهد لغزيد و اگر لغزشى او را فراگيرد چاره را از دست نخواهد داد.
با سلطان رفت و آمد نميكند در ابتداى سلطنت او و اضطراب مملكتى (منظور اينست كه قبل از استقرار حكومت احتمال سقوط و زيانهائى از اين ناحيه است).پ بحسن بن سهل در تسليت او فرمود. تبريك گفتن بواسطه ثواب آينده بهتر است از تسليت گفتن براى مصيبت زودگذر.پ و فرمود هر كه با مردم راست بگويد از او خوششان نمىآيد (زيرا راستگوئى او موجب عيبجوئى آنها مىشود) تهيدستى كليد ناراحتى است.پ دلها گاهى روى مىآورند و گاهى پشت ميكنند. زمانى سر كيف و گاهى ناتوان و ضعيف هستند. وقتى روى آورد بينا و بصير است اما وقتى برگردد وامانده و افسرده است. پس توجه نمائيد هنگام اقبال و سركيفى و نشاط استفاده نمائيد، (يعنى وقتى بخدا روى مىآورند و نشاط دارند شما موقعيت را مغتنم شماريد با عبادت كردن). و رها كنيد آنها را هنگام برگشت و ضعف و سستى. كار نيك بىفايده است وقتى فراوان باشد.پ صوفيها گفتند مأمون اين خلافت را بتو واگذاشت و تو شايستهترين مردم به خلافت بودى لازم است در چنين موقعيتى لباس پشمينه بپوشى و از پوشيدنيهاى خشن و زبر استفاده كنى. در جواب آنها فرمود: واى بر شما از امام بايد عدالت و
دادگرى خواست حرف راست بگويد و حكومت بعدل بكند و بوعده خود وفا نمايد و كار نيك معلوم است كه چيست. خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ يوسف صديق لباس ديباى زربفت مىپوشيد و بر تخت فرعون تكيه ميزد. مأمون كه تصميم كشتن شخصى را داشت باو فرمود: بخشش موجب افزايش عزت تو مىشود. مأمون از آن شخص چشم پوشيد.پ يكى از اصحاب عرضكرد روايت كردهاند كه امام صادق (ع) فرموده است:
لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين معنى آن چيست. فرمود هر كس معتقد باشد كه خداوند اختيار مردم و رزق و روزى را بيكى از بندگان واگذار نموده او قائل به تفويض است. گفتم معتقد باين عقيده مشرك است فرمود آرى و هر كه قائل به جبر باشد بخدا ستم كرده گفتم پس (امر بين امرين چيست فرمود اعتقاد باينكه بنده اختيار دارد و ميتواند آنچه خدا امر كرده انجام دهد و از منهيات خوددارى كند.پ شخصى در حضور امام گفت خداوند كارهاى مردم را بخودشان واگذاشته.
فرمود آنها ضعيفتر و كوچكتر از اين هستند. گفت پس مجبور كرده آنها را فرمود خدا عادلتر و بزرگتر است از نسبت دادن چنين كارى باو. گفت پس شما چه ميگوئيد.
فرمود ما ميگوئيم خدا آنها را امر و نهى كرده و قدرت بر انجام و ترك داده.پ فضل بن حسن بن سهل گفت آقا آيا مردم در كارهاى خود مجبورند؟ فرمود خدا عادلتر از اينست كه اجبار كند و بعد عذاب نمايد گفت پس آزادند؟ فرمود خدا حكيمتر از آنست كه بندهاش را رها كند و او را بخود واگذارد.
فرمود با سلطان مصاحبت با ترس و با دوست با تواضع و با دشمن با احتياط و با مردم بروى خوش. از مشيت و اراده پرسيدند فرمود مشيت تصميم نسبت بكارى است و اراده تمام كردن آن. مرگ آفت آرزو است كار نيك ذخيره پايدار است.
نيكوكارى غنيمت شخص دورانديش است. تفريط و نابود كردن موقعيت مصيبتى است براى شخص صاحب قدرت. بخل شخصيت را درهم ميشكند. عشق و علاقه موجب ناراحتىها است بهترين اخلاق و عاليترين صفت انجام كار نيك است و فريادرسى گرفتار و رسانيدن شخص آرزومند است بآرزويش و تصديق نمودن اميد اميدوار و افزودن دوست در زندگى و گريهكننده بعد از مرگ.
پاز كتاب درر فرمود: مردم بپرهيزيد از خدا در باره نعمتهائى كه بشما ارزانى داشته مبادا موجب شويد نعمتها از شما فرار كنند بلكه دوام آنها را با اطاعت خدا و شكر بر نعمتها و لطفهايش بجوئيد، بدانيد كه شما سپاسگزارى نميكنيد بعد از ايمان بخدا و پيامبرش و اعتراف بحقوق اولياى خدا از آل محمد صلى الله عليه و آله بچيزى بهتر از كمك به برادران مؤمن خود در مسائل دنيا كه راهى است بسوى بهشت برين هر كه چنين كارى را بكند از اولياى خاص خدا است «1».پ تواضع داراى درجاتى است. يك قسمت آن اينست كه شخص قدر نفس خود را بداند و آن را در مقام و موقعيت خودش قرار دهد با قلبى سليم دوست ندارد نسبت به كسى كارى را مگر مشابه آنچه براى خود دوست دارد انجام شود اگر نسبت باو بدى كنند آن را با خوبى مىپوشاند. خشم خود را فرومىخورد و از مردم ميگذرد خداوند نيكوكاران را دوست ميدارد.پ شماره 10 مكرر شده.پ 11- كنز الفوائد كراجكى حضرت رضا (ع) فرمود هفت چيز بدون هفت چيز ديگر مسخره است: 1- هر كه با زبان استغفار كند ولى با دل پشيمان نباشد خود را مسخره كرده. 2- هر كه از خدا توفيق بخواهد و كوشش ننمايد خود را مسخره كرده 3- هر كه در طلب احتياط باشد ولى باكى نداشته باشد خود را مسخره نموده.
4- هر كه از خدا بهشت بخواهد و بر گرفتاريها صبر نكند خود را مسخره كرده. 5- و هر كه بخدا پناه برد از آتش جهنم ولى ترك شهوات دنيا را ننمايد خود را مسخره كرده. 6- هر كه بياد خدا باشد ولى سرعت براى ديدارش نگيرد خود را مسخره كرده (هفتمى ذكر نشده).پ و بقيه مطالب قبلا ترجمه شده.